فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۳۶۱ تا ۲٬۳۸۰ مورد از کل ۵۳٬۱۱۱ مورد.
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۳
77 - 108
حوزههای تخصصی:
یکی از ابزارهای نشر آگاهی و معنویت در حوزه عرفان و سیر انسان به سمت تعالی، داستان های عرفانی است. نویسندگان بسیاری در آثار خود سیر انسان به سمت تعالی را با عنوان عرفان و سیروسلوک مورد توجّه قرار داده اند. شهرنوش پارسی پور یکی از نویسندگانی است که با دیدگاهی عرفانی به زندگی شخصیت های داستانی می نگرد و جاودانگی در حقیقت را به تصویر می کشد. رمان زنان بدون مردان، از آثار مهم شهرنوش پارسی پور است که با بهره گیری از بن مایه های عرفانی به خلق شخصیت زنان داستان پرداخته است. هدف پژوهش حاضر با روش تحلیلی توصیفی، بررسی نگرش اجتماعی و عرفانی شهرنوش پارسی پور در رابطه با زن و جایگاه اجتماعی او بر اساس رمان زنان بدون مردان، می باشد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که هر یک از شخصیت های داستان زنان بدون مردان را می توان نماینده قشری از جامعه زنان دانست؛ زنانی که با رسیدن به مرحله خودشناسی و سیر در انفاس خود سعی در شناخت حقیقت وجودی خود دارند و با پاکی درون، در پی جاودانگی و حقیقت هستند.
بررسی، تحلیل و نقد حماسی های دینی از قرن یازدهم تا چهاردهم هجری قمری با تأکید بر اردیبهشت نامه، شهنشاه نامه، مقامات حسینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کهن نامه ادب پارسی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳۶)
117 - 163
حوزههای تخصصی:
به پیروی از حماسه های اولیّه، گونه دیگری از حماسه شکل گرفت که با نام حماسه های ثانویه یا مصنوع از آن ها یاد می شود؛ گونه ای از انواع حماسه که به تقلید از حماسه های اولیّه شکل گرفته،حماسه دینی یا مذهبی است که سرایندگان آنها بر اساس جنگ هایی که در تاریخ اسلام ،بویژه روزگار نخستین ظهور اسلام، روی داده، به تبعیّت از متون حماسی،به شرح دلاوری های یکی از شخصیت های برجسته تاریخ اسلام که نزد بیشتر مسلمانان جایگاه والایی داشته،پرداخته اند. سرایش چنین منظومه هایی از قرن پنجم آغاز شده لیکن در روزگار صفویّه به دلیل شرایط سیاسی و اجتماعی رواج و ادامه یافته است به گونه ای که در فاصله قرن یازدهم تا چهاردهم فقط در منطقه اصفهان بیش از بیست منظومه حماسی دینی احصاء شده که هنوز به قلمروهای پژوهشی راه نیافته اند.پژوهش حاضر ضمن تبیین جنبه های مختلف حماسه های دینی با روش توصیفی- تحلیلی، به تحلیل و نقد حوزه های گوناگون سه منظومه (نسخه های خطی) اردیبهشت نامه سروش اصفهانی و شهنشاه نامه میرزا جعفر اصفهانی و مقامات حسینی، اثر محمداکبر اصفهانی قائنی به عنوان نمونه های حماسه های دینی پرداخته-است.حاصل پژوهش نشان می دهد سرایندگان آثار به دستگاه زبانی و بلاغی چندان توجه نکرده اند به نحوی که گاهی مختصّات حماسی و غنایی درهم آمیخته شده است؛دستگاه معنایی و محتوایی بسیار مورد توجّه سرایندگان بوده و کوشیده اند متن را محملی برای بیان دریافت های دینی و اعتقادی خویش که آمیزه ای از تاریخ و توان شاعر است، قرار دهند.در این میان اردیبهشت نامه و شهنشاه نامه دارای بسیاری از مؤلفه های حماسه هستند لکن مقامات حسینی غیر از وزن،فاقد بسیاری از مؤلفه های حماسی به نظر می رسد.
بازتاب پدیده اعتیاد در شعر معاصر
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
233 - 256
حوزههای تخصصی:
چکیدهیکی از مضامینی که در شعر معاصر، فراوان به چشم می خورد، مسأله پناه بردن به افیون است. بسیاری از شاعران در دام این انحراف آشکار گرفتار شده و سرانجام «در غبار گم شدند». در این مقاله که با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای تدوین شده است؛ ابتدا به چگونگی ظهور این پدیده در شعر معاصر پرداخته شده و سپس انعکاس آن در شعر معاصر بررسی و تحلیل می شود. این موضوع گذشته از نتیجه آشنایی با شاعران اروپایی، نتیجه کودتای 28 مرداد و شکست خیزش ملی است. بعد از کودتای 28 مرداد روشنفکران از نظر روحی چنان در هم شکسته و سرخورده شدند که دیگر همه چیز را تمام شده پنداشته و جز تیرگی و تباهی چیز دیگری نمی دیدند؛ از این رو به دنبال دارویی میگشتند تا کمی از دردشان بکاهد و برای لحظاتی هرچند اندک، غم شکست را از ذهنشان بزداید. ناگفته نماند که این مسأله در بین شاعران دوره صفویه نیز دیده می شود و در واقع شیوع این پدیده مربوط به همین دوره است.
تحلیل محتوایی، زیبایی شناختی و زبانی شعر پایداری نوجوان ایران با تکیه بر مجموعه شعر «مثل ظهر عاشورا» از حمید هنرجو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر فارسی از مهم ترین ابزارها برای بیداری مردم نسبت به سرنوشت خویش و تشویق آنان به پایداری به خصوص در برابر استبداد داخلی و استعمار خارجی است. میزان تأثیرگذاری شعر بر دنیای نوجوان، که در دوره حساس رشد و بلوغ قرار دارد، غیرقابل انکار است. یکی از انواع ادبی که در شکل دهی شخصیت و هویت نوجوان نقش قابل توجهی دارد، شعر پایداری است. شعر پایداری نوجوان ایران علاوه بر توصیف جنگ، مضامین و مؤلفه های مرتبط با آن چون اتحاد و عزم ملی برای مقابله با دشمن، ایثار، بیداری، تشویق به مقاومت، بیان رشادت های رزمندگان و ستایش شهیدان و بعد از جنگ، مضامین دیگری چون انتظارِ بازگشت اسرا، زندگی صبورانه جانبازان و اسیران و خانواده های آن ها و به ویژه صلح گرایی را در خود منعکس می سازد. این مقاله با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به تحلیل محتوایی، زیبایی شناختی و زبانی دفتر شعر «مثل ظهر عاشورا» از حمید هنرجو می پردازد. نتایج این جستار نشان می دهد ازآنجایی که این مجموعه به بعد از جنگ مربوط است، شاعر به بیان مضامینی چون شهید و شهادت، توصیف بمباران شهرها و شهادت مادران و کودکان و هنچنین یادکرد شهدا، رزمندگان و جانبازان می پردازد. در بخش زیبایی شناختی نیز شاعر شعر نوجوان با استفاده از علم بیان و بدیع، اغلب با تصویرسازی هایی ملموس و حسی، برای تفهیم مؤلفه های پایداری در شعر نوجوان گام برداشته است. در تحلیل زبانی، واژگان و ترکیبات در شعر نوجوان بررسی که بیشتر از ترکیبات استفاده شده است، چون برای نوجوان بسیار راحت تر است در یک جمله بار معنایی خود را برساند.
تحلیل تطبیقی کنش های سه گانه شخصیت های اساطیری در ساختار روایی «اودیسه هومر» و «داراب نامه طرسوسی» بر مبنای نظریه اسطوره شناسی تطبیقی ژرژ دومزیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال نوزدهم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۱
167 - 197
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی تلاش می کند با تکیه بر نظریه اسطوره شناسی تطبیقی ژرژ دومزیل، کنش های شخصیت های اساطیری اودیسه هومر و داراب نامه طرسوسی را با یکدیگر انطباق دهد و به این پرسش پاسخ دهد که کنش های شخصیت های اساطیری در « داراب نامه » و « اودیسه » تا چه میزان با نظریه کنش های سه گانه دومزیل انطباق دارند و موارد تشابه و تفاوت آن ها کدام است؟ یافته ها حاکی از آن است که شخصیت های اصلی این دو اثر؛ یعنی «داراب» و «اسکندر» را می توان با «اولیس» در یک طبقه بندی قرار داد. بررسی کنش های «داراب» و «اولیس» نشان می دهد که هر دو در جایگاه پادشاهی، مؤید ویژگی های هر سه کنش هستند؛ با این تفاوت که اولیس زاده خدایان (زئوس) است و داراب در مقام پادشاهی دارای فّره ایزدی است. هوشمندی و حیله گری از بارزترین صفات اولیس است درحالیکه داراب با صفت قدرتمندی شناخته می شود. اسکندر مقام پادشاهی را برای فتوحات دینی رها کرد، اما اولیس به سبب عدم قربانی برای خدایان مجازات شد. سایر شخصیت ها از جمله «طمروسیه» و «بوران دخت» با «پنلوپ» نیز با تفاوت های جزیی مظهر «پاکدامنی» هستند. تأکید بر وفاداری به پیمان ازدواج در اودیسه گفتمان غالب است، اما در داراب نامه فتوحات دینی برای اسکندر بر سایر وجوه گفتمانی غلبه دارد.
تحلیل سبک شناختی حکایتی از تذکرهالاولیا عطار نیشابوری با رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سبک شناسی گفتمانی متأثر از تحلیل گفتمان انتقادی و زبان شناسی نقش گراست که در متن های ادبی از سطح جمله فراتر می رودو متن را در بافت موقعیت تحلیل می کند. در این شیوه علاوه بر تحلیل های سبک شناسی سنتی، محتوا، تأثیرگذاری افکار، ایدئولوژی و فضای آفرینش متن تبیین و بررسی می شود. این پژو هش به روش توصیفی – تحلیلی برای کشف و شناخت لایه های گوناگون تذکرهالاولیا به عنوان اثرعرفانی برجسته، رابطه لایه های متن و زبان و ایدئولوژی نویسنده را بررسی می کند. نتایج پژوهش نشان می دهدکه در لایه واژگان کاربرد واژگان دینی تحت تاثیر ایدئولوژی متن یعنی زهد و آخرت گرایی است وخواننده را به گفتمان زاهدانه ارجاع می دهد؛ بسامد فراوان وجوه اخباری و امری و افعال معلوم قطعیت و جزمیّت متن را در لایه نحوی در پی داشته است و در لایه کاربردشناسی وجه شناختی تصریحی و ترغیبی در قالب جملات اخباری فراوان بکاررفته است که نشان دهنده آگاهی، باور و شناخت نویسنده از موضوعاتی است که مطرح می کند و در واقع خواسته ها واحساسات درونی، دغدغه مندی های خود را در خلال حکایات به خوانندگان گوشزد می کند؛ کلان لایه این حکایت ترغیب و تشویق آحاد مردم به ترک دنیا و پرهیز از نفسانیات است و بن ایدئولوژی آن زهد و آخرت گرایی است و وجه غالب گفتمان زاهدانه است.
مقایسه، بررسی و تحلیل دو نامه از قائم مقام فراهانی و امیر نظام گروسی با تأکید بر نظریه زبان شناسی اجتماعی راجر فالر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع مقاله حاضر، مقایسه، بحث، بررسی و تحلیل ویژگی های زبانی و جامعه شناختی، دو نامه یکی از قائم مقام فراهانی، با موضوعی بین دولتی و دیگری از امیر نظام گروسی، با موضوع مشکلات داخلی کشور، است. از آن جا که این نامه ها در چارچوب نظام ارتباطی قابل بررسی اند، آن ها را با نظریه ارتباطی یاکوبسن سنجیده ایم و از لحاظ پیوند زبان با آگاهی و جامعه، از نظریه راجر فالر که در یک نگاه اجمالی رهیافتی نقادانه برای تحلیل متون ادبی با بهره گیری از داده های دانش زبان شناسی است، استفاده کرده ایم. در این نوشته، نامه ها از جهات مختلفی با هم سنجیده شده و برخی از مشابهت ها و مغایرت های آن ها، توضیح داده شده است. اطلاعات مربوط به موضوع مقاله با استفاده از روش کتابخانه ای به دست آمده و روش تحلیل این داده ها کیفی و تحلیلی بوده است. کوشیده ایم داده های تحلیل شده را در چارچوبی مشخص و زیر عنوان هایی معین قرار دهیم تا دسترسی به آن ها آسان تر صورت پذیرد. هدف از این بررسی نشان دادن طرز نگارش منشآت عصر قاجاریه و چگونگی محتوای اجتماعی و سیاسی آن ها بوده است. مهم ترین دستاورد نویسندگان این بوده است که طرز نگاه این دو نویسنده، که البته خود تابعی از طرز نگاه حکومت به مسایل داخلی و جهانی است، بر زبان آنان اثر گذاشته و سبب اختلاف آن دو شده است.
تطبیق و تحلیل داستان رستم و سهراب و شاهزاده اودیپ در رمان «زنی با موهای قرمز» اثر اورهان پاموک(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲۳
30 - 54
حوزههای تخصصی:
اورهان پاموک نویسنده رمان «زنی با موهای قرمز» در روایت رمان به صورت پرتکرار و پردامنه به داستان رستم و سهراب و شاهزاده اودیپ پرداخته است. این رمان نویسِ معاصر ترک علاوه بر نقل کلیت داستان ها ، با بازآفرینی موضوعی، توصیف و تحلیل درون مایه ها، انگیزه ها و جزئیات داستان «رستم و سهراب» و «شاهزاده اودیپ» این پرسش را در ذهن متبلور می کند که نویسنده با استفاده از درونمایه های این دو داستان چه هدفی را پیگیری می کند؟ در این پژوهش، کیفیت و هدف بهره مندی پاموک از دو اسطوره متعلق به دو تمدن کهن با درونمایه روابط پدر و پسر مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان داد، نویسنده در این رمان کهن الگوی «پدرکشی» و کهن الگوی «پسرکشی» برآمده از داستان های اسطوره ای غرب و شرق را در تقابل با هم مقایسه کرده است. پاموک خواسته و توانسته نشان دهد فرهنگ ترکیه همانند موقعیت مکانی اش پلی میان شرق و غرب است و با وجود این که در جامعه کنونی ترکیه به علل مختلف داستان ها فراموش شده اند؛ امّا مفاهیم و نمود فرهنگی آن ها زنده و فعّال هستند. در واقع ابتکار عمل پاموک در «زنی با موهای قرمز» این است که نویسنده به صورت هدفمند با بهره مندی از آثار ادبی کهن، رمانی پست مدرن آفریده و بدین وسیله توانسته تفسیری نمادین از فرهنگ و روان شناسی ملی جامعه خود ارائه کند. در پژوهش حاضر جمع آوری داده ها به شیوه کتاب خانه ای صورت گرفته و روش این مقاله توصیفی تحلیلی است.
فاطمه سیاح و ادبیات تطبیقی در ایران، تأملی دیگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گلبن اولین کسی است که آثار پراکنده فاطمه سیّاح را به توصیه سمیعی گردآوری و چاپ کرد. او در این کتاب سیّاح را بنیان گذار ادبیات تطبیقی ایران نامید. این جستار بر آن است تا ابطال این باور را ثابت کند. نویسنده در عین آن که نوآوری های این بانوی فرزانه در حوزه مطالعات ادبی را می ستاید بر این باور است که گلبن به اشتباه و از سَرِ ناآشنایی با اصول بدیهی ادبیات تطبیقی چنین جایگاهی را برای سیّاح قائل شده است. این جستار بر اساس موازین ادبیات تطبیقی به تحلیل گفتمان آکادمیک و محتوای مقاله های سیّاح پرداخته و نشان می دهد که هیچ یک از نوشته هایش به معنای علمی در چهارچوب نظری و روش تحقیق ادبیات تطبیقی نمی گنجد. سیّاح نه در این حوزه تحصیلات آکادمیک و نه ادعای تطبیق گری داشته است. او حتی با نام آوران ادبیات تطبیقی روسی و فرانسوی معاصر خود مانند وسِلُفسکی و ژیرمُنسکی هم آشنا نبوده و به پیچیدگی های این حوزه اِشراف نداشته است. مهم آن است که کاربردِ چنین اصطلاحات غیرِمستند و دلبخواهانه و برخی کژفهمی های دیگر به مرور زمان به گفتمان غالبی تبدیل شده که پیامدهای منفی در گستره ادبیات تطبیقی ایران داشته است بدین معنا که هرکارناآزموده ای بدون تحصیلات و پژوهش آکادمیکِ معتبر سَرِخود وارد حوزه تطبیقگرایی شده و در نتیجه آن را به کج راهه کشانده است. بر همین اساس است که پس از گذشت بیش از هفتاد سال، علی رغم غنا و تنوع سرشار ادبیات فارسی، در اثر پندارهای کج ومعوج هنوز ادبیات تطبیقی در فضای آکادمیک ایران به جایگاه قابل قبولی در سطح بین المللی و در شأن فرهنگ ایرانی دست نیافته است.
تحلیل تطبیقی آشوب و نظم در رمان های چاه بابل و واحه غروب بر پایه الگوی نشانه شناسی فرهنگی لوتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های بین رشته ای ادبی سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۹
77 - 102
حوزههای تخصصی:
آشوب و نظم از تقابل های دوگانه تولید معنا در نشانه شناسی فرهنگی یوری لوتمان هستند. نظم امری ایجابی و سازنده است که با قرار گرفتن در تعامل آشوب که امری سلبی و ویرانگر است، باعث تولید معنا و خلق مفاهیمی پیچیده می گردد. این پژوهش با رویکردی توصیفی – تحلیلی و با خوانشی تطبیقی رمان چاه بابل رضا قاسمی و واحه غروب بهاء طاهر بر پایه الگوی آشوب و نظم یوری لوتمان انجام شده است. دستاورد پژوهش حاکی است که آشوب ازلی و حرکت بال پروانه ای باعث شده تا رخدادها در این رمان ها به صورت غیر خطی و پیشامدها مبتنی بر عدم قطعیت باشند؛ در واقع هر پدیده پیچیده مانند ترس و نابه سامانی از رخدادهایی دیگر تأثیر می پذیرد. این رخدادها مواردی مانند: آشوب ازلی، آشوب پیش از نظم و آشوب پس از نظم است که باعث تغییرات و آشفتگی های در دل متن و شخصیت های داستانی می شود. آنچه در دو رمان بسیار شبیه است، آشوب ازلی است که بنیان اصلی آن، ترس و سرگردانی است و حرکت بال پروانه ای تفاوت عمده این دو رمان است که در رمان چاه بابل به دلیل دوره های زمانی مختلف بسامد بیشتری یافته است.
ارزیابی و الگوهای ارزش گذاری بوم گرایانه در دو اثر همراه آهنگ های بابام و آبشوران از درویشیان (قرائتی بوم گرایانه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارزیابی ها و الگوهای ارزشی از جمله مواردی هستند که بر اساس آن ها می توان متون ادبی را بررسی و تحلیل کرد. این پژوهش بر پایه الگوهای ارزش گذاری متن و با تکیه بر بوم گرایی و دانش بینارشته ای به بررسی و تحلیل دو مجموعه داستان همراه آهنگ های بابام و آبشوران از درویشیان پرداخته است. روش انجام پژوهش توصیفی و تحلیلی است. این دو مجموعه داستان از جمله آثاری هستند که در حوزه واقع گرایی نوشته شده-اند و با تکیه بر الگوهای ارزش گذاری در آن ها می توان کانونی سازی ها، برجسته سازی ها و ارزیابی های نویسنده از بوم را در آن ها سنجید. نتایج پژوهش حاکی از آن است که درویشیان در قالب عناصر زیست محیطی و برای بیان آلام و رنج های قشر متوسط و ضعیف جامعه در تقابل با قشر مرفّه، دستکاری ها و تخریب های زیست محیطی را هرچند همسو با مظاهر فرهنگ و پیشرفت نیز باشد، نمی پسندد و همواره ارزیابی هایی منفی نسبت به آن ها دارد. همچنین با توجه به الگوهای ارزشی متون می توان فهمید که زندگی مسالمت آمیز در کنار طبیعت و مخاطرات آن، ریشه در احترام به وابستگی های چند سویه سیاسی، اجتماعی و... انسان با طبیعت دارد. ذکر این نکته لازم است که موقعیت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی راوی برای شکل دهی دیدگاهی در پیوند با زیست بوم تأثیر بسزایی دارد.
پژوهشی در اشعار نویافته جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کهن نامه ادب پارسی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳۶)
165 - 195
حوزههای تخصصی:
دیوان جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی شاعر تاثیرگذار قرن ششم هجری تا کنون سه بار تصحیح شده و دو تصحیح متقدم چاپ و منتشر شده است. چاپ هایی که علی رغم کوشش فراوان مصححان، با کاستی هایی همراه است. مهمترین نقص هر سه تصحیح، افتادگی اشعار مسلم الصدور جمال از آنهاست. از جمله اشعار مهم که از دیوان این شاعر توانمند جا مانده، مثنوی ۱38 بیتی است که خطاب به شخصی به نام اوحدالدین سروده شده است . در این مقاله علاوه بر جستجو در نسخه های خطی و آثار چاپی مربوط به جمال، بویژه دیوان اشعار او و به دست دادن متن کامل مثنوی، به معرفی تنها نسخه شناخته شده آن و برشماردن علل صحت این انتساب به جمال پرداخته ایم. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که دلایلی چون؛ همسانی وزن و نیز مضمون تشبیب یکی از قصاید با مثنوی، یکسانی و شباهت برخی مصراع ها و ترکیبات، و نیز ساختار نحوی مشابه در دیوان و مثنوی را می توان در تایید صحت این انتساب ارائه داد.
گفتمان بوم گرایی در آثار علی اشرف درویشیان (مطالعه موردی: مجموعه داستان های آبشوران و همراه آهنگ های بابام)
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۱ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
109 - 129
حوزههای تخصصی:
نقد بوم گرایانه جزو نظریه های ادبی است که در چند سال اخیر در ایران موردتوجه قرار گرفته است. این نقد به بررسی چگونگی تعامل انسان با محیط زیست می پردازد؛ که این شیوه تعامل به صورت ضمنی، حاوی گفتمان خاصی است که نویسنده یا راوی با استفاده از بافت موقعیتی، کلامی و پیشینه تاریخی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی داستان یا حادثه ای، آن را به مخاطب انتقال می دهد. در این پژوهش، با روش توصیفی تحلیلی به بررسی دیدگاه های بوم گرایانه علی اشرف درویشیان در دو مجموعه داستان «آبشوران» و «همراه آهنگ های بابام» پرداخته شده است. در آثار واقع گرایانه درویشیان، طبیعت تنها مکان بروز حوادث تلقی نمی شود؛ بلکه به عنوان بستر و زمینه اصلی داستان، خود عامل پیشبرد حوادث است و به طور مستقیم بر شخصیت ها اثر می گذارد و همچنین به طور متقابل تحت تأثیر انسان ها و تصمیمات آن ها قرار می گیرد. ارتباط دو سویه طبیعت و زندگی طبقه فرودست به نحو بارزی درویشیان را تحت تأثیر قرار داده بود. مسئله اصلی این پژوهش، بررسی و تحلیل معنایی است که در دو مجموعه داستان آبشوران و همراه آهنگ های بابام در پیوند با طبیعت دیده می شود؛ بنابراین، ذیل عناوین «ایدئولوژی و گفتمان»، «گفتمان و قدرت» و «گفتمان های مخرب و گفتمان های دوپهلو»، به ارتباط طبیعت با انسان در آثار درویشیان پرداخته شد. تفسیر موارد ذکرشده نشان از آن دارد که زیست بوم و گفتمان بوم گرایانه نقش بسیار زیادی در شکل گیری واقعیت و طرز تلقی آن، نام گذاری ها، ایدئولوژی و سلطه آن بر مردم فرودست دارد.
بررسی و تحلیل مفهوم قدرت در تراژدی آنتیگونه
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲
1 - 22
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی به واکاوی مفهوم «قدرت» در تراژدی آنتیگونه بر مبنای نظریه گفتمانی فرکلاف پرداخته است. بررسی های زبانی و گفتمانی نشان می دهد که قدرت به عنوان یک گفتمان مسلط در ساختار بیرونی و درونی این تراژدی تأثیرگذار بوده است. در این تحلیل با توجه به سه رویکرد توصیف، تفسیر و تبیین، مشخص شد که در سطح توصیف: 1. واژگان ساختار سلسله مراتبی دارند. 2. بیشترین وجه افعال، امری است. 3. در نظام نوبت گیری، شخصیت فرادست به عنوان فرمانروا، بیشترین دیالوگ ها را به خود اختصاص داده است. 4. از نظر لحن کلام، لحن توبیخ آمیز و کنشی در تقابل با لحن ضعیف، التماسی و شکایت آمیز قرار گرفته است. در سطح تفسیر، گفتمان «قدرت متمرکز» با طرح مؤلفه هایی چون برقراری نظم و امنیت، حفظ قانون، پاسداشت میهن، قدرت را طبیعی سازی کرده است و گفتمان های خُرد را به حاشیه رانده و زمینه را برای تثبیت کلان گفتمان قدرت آماده کرده است. در سطح تبیین به عنوان یک فرایند اجتماعی، عواملی چون گذار از نظام کهنه به نو، تقابل پادشاهی و دموکراسی، تقابل زن و مرد در نظام مردسالاری، زمینه ساز شکل گیری این تراژدی بوده اند؛ در واقع گفتمان حاکم توانسته است با انتقال مجازات از یک فرد فرادست به فرودست، فضا را به سمت تراژدی سوق دهد و از این طریق کارسازی خود را نشان دهد.
واژگان نظامی نویافته و ناشناخته در آداب الحرب و الشجاعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن شناسی ادب فارسی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۵۸)
101 - 114
حوزههای تخصصی:
آداب الحرب و الشجاعه اثری ارزشمند به زبان فارسی با موضوع نظامی و آداب جنگاوری است که در اوایل قرن هفت به نثری ساده و روان به رشته تحریر درآمد. این کتاب هم ازنظر قدمت متن و هم از دید زبان شناسی اعتباری برجسته دارد و کهن ترین متن فارسی شناخته شده در موضوع نامبرده است؛ نیز با توجه به اینکه در شبه قاره هند تألیف شده است، واژه ها و اصطلاحات هندی دارد؛ بنابراین بدیهی است که توجه ویژه به این کتاب ازنظر واژه شناسی و معنی شناسی ضرورتی انکارناپذیر دارد. با مطالعه کتاب با رویکرد واژه شناسی مشخص شد که بسیاری از واژه ها تاکنون ناشناخته باقی مانده و در هیچ منبعی درباره آنها توضیحاتی نیامده است؛ ولی به دلیل گستردگی اصطلاحات ناشناخته این کتاب، ثبت و بررسی همه آنها کاری زمان بر و دشوار است؛ بنابراین در این پژوهش، برخی از واژه های نظامی، استخراج، بررسی، معرفی و تحلیل می شوند. روش کار در مرحله اول، مطالعه آداب الحرب و الشجاعه و استخراج واژه های ناشناخته و ثبت نشده در حوزه مسائل گفته شده است. در مرحله بعد به روش مطالعه کتابخانه ای و جست وجو در پیکره ها و نرم افزارهای گوناگون مرتبط و با ابزار یادداشت برداری، شواهد موجود گردآوری شد. در مرحله نهایی، برخی از واژگان، بررسی و تحلیل شدند که درباره آنها توضیحاتی بیان می شود و هویّت شان آشکار خواهد شد. برخی نیز به دلیل آشکاربودن معانی آنها یا نبود اطلاعات کافی، که بیش از پنجاه واژه است، فقط معرفی شدند. درکل، همه این واژه ها نویافته هستند و تاکنون هیچ یک در فرهنگ لغتی ثبت نشده اند و در اینجا برای نخستین بار معرفی می شوند.
تحلیل زمانمندی روایت در داستان های بازنویسی آذریزدی از مثنوی برای کودکان (بر اساس نظریه ژنت و نیکولایوا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درک و شناخت مخاطبان کودک از زمان، متفاوت با بزرگ سالان است؛ بنابراین نویسندگان در نگارش داستان برای این رده ی سنی و تأثیرگذاری بیشتر، باید از الگوی زمانمندی مناسب با فهم آنان استفاده کنند. بر این اساس، هدف در این پژوهش نیز بررسی زمانمندی روایت در داستان های بازنویسی آذریزدی از مثنوی برای مخاطبان کودک است. بدین منظور ابتدا نظریه ی ژنت درباره ی زمانمندی روایت و نگرش نیکولایوا به زمانمندی در داستان کودکان، در چارچوب اصلی پژوهش، بررسی شد و سپس بر مبنای آن ها، عناصر زمانمندی در سه داستان بازنویسی شده از مثنوی به روش اسنادی با این فرض که آذریزدی، مناسب با درک مخاطب کودک از زمان، نوع نگرش به کودکی و اهداف ادبیات کودک، تغییراتی در الگوی زمانمندی داستان ها ایجاد کرده است، تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان می دهد آذریزدی براساس نگرش آموزشی که به ادبیات کودک داشته است و همچنین این دیدگاه که مخاطبان کودک نیاز به توضیح بیشتر درباره ی مطالب دارند، از درنگ توصیفی در بخش شخصیت پردازی و بیان رویدادها، گذشته نگری و بسامد مکرر استفاده کرده که این امر موجب شتاب منفی در داستان های بازنویسی شده است. آذریزدی صحنه های حذف شده در مثنوی را به صورت خلاصه روایت کرده و صحنه های خلاصه را با جزئیات بیشتر بازنویسی کرده است تا اطلاعات ضروری در اختیار مخاطب کودک قرار گیرد. مقایسه ی الگوی زمانمندی داستان های بازنویسی شده با نگرش نیکولایوا نیز نشان می دهد آذریزدی بیشتر به ساختار زمانمندی داستان های کلاسیک کودک نظر داشته است تا داستان های معاصر.
خوانشی از رمان نوجوان هستی براساس رویکرد بوم فمینیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بوم نقد رویکردی جدید در مطالعات ادبی است که باتوجه به افزایش دغدغه های زیست محیطی در چند دهه ی اخیر در پی آن است تا میان ادبیات و محیط زیست پیوند برقرار نماید. اکوفمینیسم یا بوم فمینسیم نیز، شاخه ای از بوم نقد است که در پی اثبات این ادعاست که فرهنگ مردمحور در طول تاریخ به صورت توأمان به زن و طبیعت آسیب های جبران ناپذیری وارد کرده است. استدلال اصلی اکوفمینیست ها آن است که سرکوب مردسالارانه، با عناوین سود و پیشرفت، طبیعت را از بین می برد. این مقاله به روش تحلیل محتوا و با رویکرد توصیفی تحلیلی، بر آن است تا رمان هستی از فرهاد حسن زاده را از منظر اکوفمینسیم، بررسی کند و عناصر این دیدگاه را در اثر یادشده، پیش چشم بیاورد. قهرمان این اثر دختر نوجوانی است که در بحبوحه ی روزهای آغازین جنگ به همراه خانواده، مجبور به ترک شهر و دیار می شود. در این رمان شواهد و تصاویر بسیاری وجود دارد که نشان دهنده ی آسیب های جنگ تحمیلی به زنان و طبیعت است. از سوی دیگر قرائن متعددی نیز به چشم می آید که نشانگر وجه حمایتگری زنان از طبیعت و طبیعت از زنان است. این شواهد رابطه ی بین زنان، طبیعت و محیط زیست و نیز رابطه ی بین مردان، فرهنگ و جنگ را تأیید می کند.
تأملی در مفهوم فنا در اندیشه بیدل و مولانا و تفاوت آن با فنا در عرفان هندی (بودایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
93 - 110
حوزههای تخصصی:
مولانا نماینده تصوف خراسان و بیدل نماینده سبک هندی و پرورش یافته هند و آگاه به عرفان بودایی و اسلامی، هر دو است و اگرچه در شیوه بیان متفاوت اند، در بسیاری از موضوعات عرفانی تشابه دارند. یکی از این مفاهیم عرفانی فناست که در اشعار مولوی و بیدل کاربرد گسترده ای دارد. مولانا در مثنوی حدود 89 بار و بیدل در اشعار خود حدود 101 بار به این مفهوم عرفانی اشاره کرده است. فنا از مسائل مهم در نظام فکری مولوی است، مولوی به شیوه تمثیلی قرآن، فنا را تفسیر می کند و آن را استحاله نفس دانی به نفس عالی می داند و بیدل گاه با قراردادن واژه «فنا» در جایگاه قافیه و گاه با تشبیهاتی مانند «خواب فنا»، «گرداب فنا»، «محراب فنا»، «مضراب فنا» و «رسن تاب فنا» به توصیف و تصویر مقوله فنا می پردازد. در این نوشتار با روش توصیفی و تحلیلی به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که دیدگاه بیدل و مولانا درمورد مقام عرفانی فنا چیست و وجوه اشتراک و افتراق فنای اسلامی با فنا در عرفان هندی کدام اند؟ نتیجه تحقیق نشان می دهد که بیدل دهلوی با آنکه در بستر عرفان بودایی بالیده، عرفان او رنگ و بوی اسلامی خود را حفظ کرده است.
مشترکات مضامین اشعار داراشکوه با آموزه های قرآنی و روایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
145 - 162
حوزههای تخصصی:
محمد داراشکوه یکی از عجایب هند، دارای شخصیتی کم نظیر در جهان و از دانشمندترین شاهزادگان دوره تیموری بوده است که از طریق تألیف و ترجمه کتاب های بسیاری، تلاش گسترده ای برای وحدت و تقریب مفاهیم عرفان اسلامی و هندو انجام داد. آنچه موجب حیات جاوید و بقای نام داراشکوه شده، نوشته های ادبی و عرفانی اوست. یکی از آثار وی، دیوان اشعار فارسی او به نام اکسیر اعظم، مشتمل بر ۲۱۶ غزل و ۱۴۸ رباعی است. در این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و با بررسی کلیه شعرهای دیوان او مشخص شد که اشعار او فاقد تغزلات زمینی است و بیش از هر چیز، مضامین عرفانی و آسمانی را دربرداشته است و در عرفان نیز بیشتر نظریه وحدت وجود در آن به چشم می خورد. همچنین گلچینی از دیوان اشعار او که مشتمل بر تمامی موضوعات مذکور در سروده های اوست، برگزیده و در سه دسته «اعتقادات (توحید و صفات الهی؛ نبوت)»، «عبادت و سیر و سلوک» و «مواعظ و اخلاق» طبقه بندی و بررسی شد. نتیجه آنکه، مضمون اکثر اشعار او همسو با آموزه های قرآن و حدیث است و همگرایی منویات او با معارف اسلامی کاملاً قابل مشاهده است. البته در مواردی نیز به اشعار وی نقدهایی وارد می شود.
نشانه شناسی فرهنگی رمان های هم نوایی شبانه ارکستر چوب ها و واحه غروب (خوانشی تطبیقی برپایه الگوی طبیعت و فرهنگ یوری لوتمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
1 - 18
حوزههای تخصصی:
یوری لوتمان نشانه شناسی فرهنگی را برپایه تقابل های تعاملی در سه الگوی طبیعت و فرهنگ، آشوب و نظم، خودی و دیگری تبیین کرده است، چنان که نشانه شناسی فرهنگی وی توانسته است پیوند ساختارهای مبتنی بر رمزگانی ویژه را در یک نظام تقابلی - تعاملی تفسیر کند. لوتمان تأثیر و تأثّر طبیعت، فرهنگ و رمزگان آن ها را روی شخصیت ها و کنش های آنان با سه الگوی یادشده نشان داده است. هدف نشانه شناسی فرهنگی، مطالعه مناسبات بینافرهنگی نظام تقابلی و تعاملی الگوی طبیعت و فرهنگ است که گستره فرهنگ خودی و رمزگان آن را دربرابر نافرهنگ یا فرهنگ دیگری تبیین می کند. رمان های مهاجرت گستره مناسبی برای مطالعه تقابل، تعامل، تنگناهای طبیعت و فرهنگ و رمزگان آن ها هستند. نوشتار پیش رو مؤلّفه های اساسی ساختار شخصیت ها و کنش های آنان را در رمان هم نوایی شبانه ارکستر چوب ها از رضا قاسمی و رمان واحه غروب از بهاء طاهر برپایه الگوی طبیعت و فرهنگ لوتمان با خوانشی تطبیقی به روش توصیفی - تحلیلی بررسی کرده است. هدف پژوهش تبیین جایگاه شخصیت ها و کنش های آنان مبتنی بر تقابل و تعامل بینافرهنگی فرهنگ مبدأ و مقصد در رمان های مورد مطالعه است. دستاورد پژوهش نشان می دهد، این دو نویسنده فرهنگ خودی را در تلاطم مهاجرت شخصیت ها به فرهنگ میزبان مبتنی بر مؤلّفه های طبیعت و فرهنگ حفظ کرده اند، چنان که رمان های این دو نویسنده در مؤلّفه های اجتماعی جنسیت، ازدواج و غلبه قدرت (قتل) با الگوی نسبی طبیعت - فرهنگ هم خوانی دارند. بافت مکانی و فضاسازی واحه غروب با الگوی طبیعت سازگار است، امّا رمان هم نوایی شبانه ارکستر چوب ها با الگوی فرهنگ هم گرایی دارد.