فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۴۴۱ تا ۲٬۴۶۰ مورد از کل ۵۳٬۱۱۱ مورد.
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۰
۹۴-۷۷
حوزههای تخصصی:
شاهنامه فردوسی بسیاری از روایتهای اسطوره ای ایرانی را در خود جمع کرده است؛ اما داستانهایی هست که بنا به دلایلی فردوسی بدانها نپرداخته است. از مهمترین اسطوره های ایرانیِ غایب در شاهنامه، اسطوره آرش است. برخی پژوهشگران معتقدند فردوسی آگاهانه به این اسطوره اشاره نکرده است. برخی دیگر بر این باورند که این اسطوره در منابعی نبوده که مبنای شاهنامه فردوسی بوده است. این تحقیق می کوشد به این مسئله از دیدی تازه، یعنی «تحلیل پارادایمی» پاسخ دهد. نویسندگان این مقاله بر این باورند که در صورتی که بپذیریم داستان آرش در منابع فردوسی بوده است، می توان تصور کرد آنچه فردوسی را بر آن داشته است از پرداختن به این داستان صرف نظر کند، تضاد بنیادینی است که بین پارادایم حاکم بر شاهنامه و پارادایم حاکم بر داستان آرش از دید مرگ و زندگی وجود دارد. در پارادایم شاهنامه، کنش طبیعی و بدیهیِ قهرمانان، برتری زندگی بر مرگ در هر احوال و اوضاعی است؛ اما داستان آرش در ستایش مرگ خودخواسته و شهادت است. انتخابِ مرگِ خودخواسته یا شهادت مسئله ای است که اساساً از پارادایم شاهنامه خارج است و وجود داستانی همچون داستان آرش با محوریت برتری مرگ بر زندگی با پارادایم شاهنامه کاملاً ناهمخوان است و حذف آن را می توان تصمیمی برای تثبیت پارادایم حاکم و حفظ انسجام فکری متن تلقی کرد.
پرتوی نو بر فعل ربطی «اید» در طبقات الصوفیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
9 - 33
حوزههای تخصصی:
«اید» یکی از کلمات دشوار و ناشناخته در «طبقات الصوفیه» است. این فعل حدود 300 بار در این کتاب به کار رفته و تاکنون تحقیقی جامع پیرامونِ آن انجام نشده است. در نوشتار حاضر، با بررسی دقیقِ کتاب مذکور و جست وجوی اجمالی در برخی متون دیگر، تدقیق در قصه های شفاهی ضبط شده از استان های خراسان جنوبی و رضوی، و همین طور مراجعه به منابع مکتوب گویشی ، زوایای مختلف این فعل به شیوه توصیفی تحلیلی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. براین اساس، «اید» که در برخی منابع موثق به صورت «آید» هم دیده می شود در طبقات الصوفیه سوم شخص مفرد مضارع است؛ دوم شخص مفرد و اول شخص جمع این فعل نیز در آثار خواجه عبدالله انصاری به کار رفته است. برخی صورت های صرفی این فعل، با معانی مختلف، در برخی متون دیگر، نظیرِ «هدایه المتعلمین فی الطب»، «شیرزاد و گلشاد»، «کشف المحجوب»، «شاهنامه»، «دیوان ناصرخسرو»، «ویس و رامین»، «مثنوی معنوی» و «دیوان جمال اصفهانی» نیز دیده می شود. بن مضارع این فعل ربطی، در برخی گویش های ایرانی نیز با صورت های آواییِ ’āy- ، ’ay-، ’ây-، hāy-، hay- و ’ey- کاربرد دارد و در هر شش شخص صرف می شود. افزون بر این ها، فعل مورد بررسی با تلفظ ay در برخی جملات برجای مانده از زبان پارتی (پهلوی اشکانی) هم دیده می شود.
کاربست الگوی آنتوان برمن در تحلیل تعریب وصیت نامه سیاسی-الهی امام خمینی(ره) با نگرش به گرایش های تغییر شکل دهنده متن مبدأ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تحلیل گرایش های تغییر شکل دهنده متن مبدأ در ترجمه از فارسی به عربی است تا بدین وسیله اصول و مبانی تعریب به بحث گذارده شود. بر همین اساس، پژوهش حاضر به دو بخش نظری و تطبیقی تقسیم شده است؛ بخش نظری، دربرگیرنده نگرش آنتوان برمن به گرایش های تغییر شکل دهنده متن مبدأ است و بخش تطبیقی، ناظر به تحلیل تعریب وصیت نامه سیاسی-الهی امام خمینی(ره) بر اساس الگوی آنتوان برمن است. برمن از سیزده گرایش به عنوان عوامل تغییر شکل دهنده متن مبدأ نام برده است. این گرایش ها عبارت هستند از: خردپروری، شفاف سازی، تطویل، اصالت بخشی، فقرزدگی کیفی، فقرزدگی کمی، همسان سازی، تخریب ضرب آهنگ ها، تخریب شبکه دال ها و معانی ضمنی، تخریب گرایش های نظام مند، تخریب یا بدیع سازی شبکه های زبان بومی، تخریب عبارت ها و اصطلاحات، و پاک سازی از انباشتگی های زبانی. هر کدام از این گرایش ها جنبه هایی از متن اصلی را در نظر گرفته و چشم انداز دقیقی به ترجمه و شناخت تصمیم های مترجم می دهد. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی است. نتایج پژوهش نشان داد که تأثیر گرایش های تغییر شکل دهنده متن مبدأ بر فرآیند تعریب وصیت نامه سیاسی-الهی امام خمینی(ره) از یکدیگر متفاوت است؛ دامنه تأثیر هر یک از آن ها بر فرآیند اشاره شده، وابسته به تصمیم های مترجم و همچنین ژانر متن است؛ در حالی که خردپروری از قوی ترین تأثیر برخوردار است، فقرزدگی کمی، تخریب عبارت ها و اصطلاحات و پاک سازی از انباشتگی های زبانی فرصتی برای نقش آفرینی به دست نیاورده اند.
ایهام تناسب بر پایه اصطلاحات تیراندازی و کمانداری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بخشی از اصطلاحات نظامی مربوط به حوزه تیراندازی و کمانداری است. بسیاری از این اصطلاحات از فرهنگ های لغت فوت شده اند اما در رساله های مربوط به تیراندازی و کمانداری می توان اطلاعاتی درباره آنها به دست آورد. در برخی از متون فارسی این اصطلاحات (نظیرِ عقده، زنده، مرده، چلیپا، زیردست، دستکش و ...) در کنار دیگر اصطلاحاتِ شناخته شده (همچون تیر، کمان، ناوک، پیکان) به گونه ای قرار گرفته اند که ایهام تناسب تشکیل می دهند و بر غنایِ بلاغی متون می افزایند. در این مقاله کوشش شده است که تعدادی از این اصطلاحات معرفی شود و کارکرد بلاغی آنها در دیوان شاعران ادب فارسی بررسی گردد. بدین منظور ابتدا به معرفی انواع ایهام تناسب پرداخته شده و در ادامه اصطلاحات نظامی در متون فارسی در دسته های منظم تقسیم بندی شده است. در بخش اصلی مقاله نیز نمونه هایی از ایهام تناسب بر پایه اصطلاحات تیراندازی و کمانداری به دست داده شده است
تصحیح و تحقیقِ سبک شناسی رساله عرفانی «وصال احمدی» یا «اواخر حیات مجدّدِ ألْفِ ثانی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
83 - 116
حوزههای تخصصی:
رساله «وصال احمدی» یا «اواخر حیات مجدّدِ ألْفِ ثانی» درحقیقت تکمله تذکره ای موسوم به «زبده المقامات» یا «برکات احمدیه باقیه» است که در بابِ زندگی، آثار، احوال و ملفوظات شیخ احمد سرهندی، ملقّب به امام ربّانی و مجدّد ألْفِ ثانی و برخی از خلفا و فرزندان او نگاشته شده است. نویسنده این رساله بدرُالدّین سِرهندی، صوفی و سیره نویس مشهور طریقت نقشبندیه در قرن یازدهم هجری است. بدرُالدّین، این رساله کوتاه و مختصر را در تکمیل و اتمامِ کتاب «زبده المقامات» اثر خواجه محمّدهاشم کِشْمی تحریر کرد که به ناچار از به پایان رساندنِ این کتاب و نَقلِ وقایع و حوادث روزهای پایانی حیاتِ شیخ احمد، بازمانده بود. رساله «وصال احمدی» حاوی اطّلاعاتی موثّق، بی بدیل و گران مایه از آخرین روزهای حیات شیخ احمد سرهندی است که دست اوّل و بی واسطه نقل می شود و برای شناختِ دقیق تر احوال و عقاید او ضروری است. این رساله علی رغم شهرتش نزد مجدّدیان و اهمیّتش در تحقیقات، کم یاب و مکتوم و مغفول مانده است. در این پژوهش تلاش شده تا علاوه بر تصحیح نسخه و افزودن تعلیقات و توضیحات سبک شناسانه، به معرّفی، تحلیل و تبیین جایگاه آن و مؤلّفش در طریقت نقشبندیه مجددیّه پرداخته شود. این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام شده است.
سراینده سام نامه و سنت نقالی ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۱ بهمن و اسفند ۱۴۰۲ شماره ۵۴
۱۷۲-۱۳۹
حوزههای تخصصی:
سام نامه یکی از متونی است که از زمان سرایش و شهرت در بین مردم نام سراینده یا سرایندگان آن و انتسابش به خواجوی کرمانی محل بحث بوده است. اخیراً برخی پژوهشگران این حوزه با اتکا به دو نسخه، یعنی شبرنگ نامه محفوظ در دانشگاه لیدن و دست نویس سام نامه کتابخانه ملی تبریز به این نتیجه رسیده اند که سام نامه سروده خواجوی شاهنامه خوان کراتی است و علّت اختلاف در تعداد ابیات و حتی وجود روایات کوتاه و بلند، کوتاه و بلند شدن روایت داستان توسط سراینده است، که احتمالاً در مجالس نقل، گاهی اشعار را به تفصیل برای مردم می خوانده و گاهی نیز بنا بر محدودیت زمان، خلاصه می کرده است. اما پژوهش حاضر با تردید در این نظر، به دنبال یافتن پاسخی دیگر برای این پرسش است که چرا دست نویس های سام نامه به لحاظ تعداد ابیات و نوع روایت با یکدیگر تفاوت اساسی دارند و ارتباط این تفاوت ها با سراینده یا سرایندگان این اثر چیست؟ این پژوهش به روش اسنادی و با کمک سنت نقالی و با توجه به نظر پژوهشگران برجسته این حوزه انجام گرفته است. نویسنده تلاش کرده است ویژگی ها و چارچوب این سنت را استخراج کند و بر پایه آن ها به مقایسه دست نویس های گوناگون و روایت های کوتاه و بلند سام نامه بپردازد، که نتیجه نشان می دهد تفاوت دست نویس های مختلف این اثر ناشی از تحریرهای مختلفی است که در طول زمان توسط شاهنامه خوان ها و طومارنویسان مختلف فراهم آمده است، و نه نقل های مختلف یک نقال. بنابر این پژوهش تنها یک روایت کوتاه که جزو کوتاه ترین روایات سام نامه است توسط خواجوی شاهنامه خوان کراتی فراهم آمده و مکتوب شده است.
تحلیل غیریت سازی در گفتمانِ زبان حماسی و نقش آن در هم بستگی ملّی(نمونه مورد بررسی: بانوگشسب نامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
235 - 256
حوزههای تخصصی:
حماسه ها، با تکیه و تأکیدی که بر زبان، تاریخ، پیشینه فرهنگی و مرزهای جغرافیایی یک ملّت دارند، بیش از دیگر گونه های ادبی، با هویّت ملّی و هم بستگی و وفاق جمعی در پیوند هستند. آن چه موجب چنین هویّت سازی و وفاق هژمونیکی در حماسه ها می گردد ، کاربستِ زبان به گونه ای ویژه است؛ این بدان معناست که شاعر حماسه سرا در زبان حماسی، با تکیه بر غیریت سازی، از گفتمانی پویا بهره می برد و بدین گونه، برتری سیاسی اجتماعی مورد نظر خویش را ایجاد می کند. در پژوهش پیش روی، با روی کرد تحلیلی توصیفی به بررسی بانوگشسب نامه می پردازیم و هم زمان به ارائه نمونه هایی از منطق هم ارزی و منطق تفاوت در این اثر حماسی خواهیم پرداخت؛ مقولاتی که در نهایت، غیریت سازی را محقق می نمایند. ضمن بررسی بانوگشسب نامه با این روش به این نتیجه می رسیم که برایندِ این غیریت سازی حاکم بر گفتمان زبان حماسی، پررنگ شدن مرزهای فرهنگی و برجسته سازی هویّت ایرانی است؛ مقوله مفهومی که درک و بازشناختِ آن در دوره تقابل فرهنگی و سیاسی قدرت ها در راستای احیای هویّت ملّی و دست یابی به سعادت جمعیِ یک ملّت، ضروری است.
چشم انداز پایداری در اشعار عاشورایی (مطالعه موردی: شاعران عاشورایی یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۴۳)
1 - 14
حوزههای تخصصی:
در این جستار، مفاهیم پایداری در اشعار عاشورایی یزد به روش توصیفی تحلیلی و استشهادی با هدف تأویل درون مایه اشعار عاشورایی در چارچوب حماسه و عرفان بررسی می شود. در اشعار عاشورایی یزد، جنبه های زیبایی شناختی و هنری، چنان با محتوای اشعار و اعتقاد سرایندگان درهم تنیده اند که نقطه عطفی در گسترش بیان مفاهیم پایداری و پراکنده کردن این نوع پیام به شمار می رود. شاعر آیینی یزد با آمیزش دو زبان ادیبانه فارسی و زبان عامه مردم و با کاربرد ادبیات محلی، اندیشه و مفاهیم موجود در فرهنگ و مکتب شهادت را به شکلی روشن بیان می کند. دستاورد این روند باعث شده است در ماورای اشتراکات موضوعی اشعار عاشورایی، مفاهیم پایداری در دو محور حماسه و عرفان، زینت بخش این نوع اشعار شوند و فصل تازه ای در تاروپود این دسته اشعار، با بهره گیری از این دو عنصر جلوه گری کند؛ به طوری که اشعار عاشورایی با هاله ای از حماسه و عرفان و از دریچه عواطف و بُکا، درس های مختلف ارزش شناختی و انسان شناختی را به بشر می آموزند. بدیهی است پیوند عاطفه، عرفان و حماسه عاشورایی با اندیشه های پایداری، باعث غنا و اعتلای شعر آیینی، تبیین فلسفه عاشورا، ادبیات جبهه و جنگ و گسترش شعر فارسی شده است.
رویکرد خطابی و ساخت گزاره های ندایی در شعر منیره هاشمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منیره هاشمی یکی از شاعران کودک و نوجوان است که برخی اشعار خود را با رویکرد تخاطبی، یعنی خطاب به مخاطبی بالفعل یا مخاطب درون متنی سروده است. در این نوشتار، چندوچون بهره مندی این شاعر از ظرفیت های بیان خطابی با روش توصیفی و تحلیل محتوا و با استفاده از منابع کتابخانه ای کاوش و بررسی شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که ساختار اشعار خطابی هاشمی، مجموعه ای از گزاره های خطابی است که به منظور حفظ ارتباط با مخاطبِ درون متنی و اقناع و تأثیرگذاری بر او نظام می یابد. این گزاره ها طبق الگوی زبانی و بلاغی همسان، تکوین نیافته و در آن ها مختصات چندگونه ی بیان، از جمله بیان گفتاری، بیان روایی، بیان وصفیِ ساده و بیان تصویری به چشم می خورد. بهره مندی هاشمی از این گزاره ها، زمینه و شرایط مساعدتری را برای لذت خواننده ی کودک از جهانِ زبانی و مفهومیِ شعر فراهم ساخته و موجب شده ارتباط خواننده با شاعر و شعر، به سطحِ ارتباطی صمیمانه و عاطفی ارتقا یابد.
تحلیل مقایسه ای زبان جنسیت در شهرآشوب های مهستی گنجوی و امیرخسرو دهلوی بر اساس نظریه موریس گرامون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۱
27 - 42
حوزههای تخصصی:
شهرآشوب یکی از گونه های ادب غنایی است که در فرهنگ و ادب ایرانی، ماهیتی مردانه دارد؛ زیرا نیازمند مراودات انسانی-اجتماعی آزادانه ای است که عرف اجتماعی آن را برای زنان نمی پسندیده است. ورود مهستی گنجوی در این عرصه و ابداع شهرآشوب های صنفی در قالب رباعی، واکنش های انتقادی متفاوتی با خود به همراه داشت که در یک مورد یعنی مردانه بودن زبان شهرآشوب های مهستی به اشتراک می رسند. مساله اصلی تحقیق حاضر، ثبوت وجود زبان جنسیتی زنانه در شهرآشوب های مهستی گنجوی بوده است. برای اثبات این مسأله، از نظریه القاگری واکه های موریس گرامون در مقایسه انواع واکه های تکرارشونده و نوع القاگری آن در شهر آشوب های امیرخسرو دهلوی و مهستی گنجوی استفاده شد. در این پژوهش که به روش تحقیق ترکیبی (توصیفی-تحلیلی-آماری و قیاسی) انجام یافت، متغیّر جنسیت، مبتنی بر دیدگاه عرفی و کلیشه های فرهنگی در موضوعیت نقش های مردانه و زنانه سنجیده شد و این نتایج به دست آمد: نوع القاگری واکه ها در همه گروه های واکه ای (تیره، روشن، درخشان)، در شهرآشوب های مهستی و امیرخسرو دهلوی، به گونه ای معنادار از هم تمایز داشته و بعضا در جهت مخالف یکدیگر قرار دارد. بنابراین می توان ادعا نمود که زبان شعری شهرآشوب های مهستی، برخلاف تصور عمومی، درصد بالایی از زنانگی را داراست.
تحلیل متن - بافت در تصاویر شعر 23 از احمد شاملو به روش نورمن فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله تحلیل متنی-بافتی تصاویر شعر «23» از شاملو با الگوی فرکلاف است. شعر «23» شعری سیاسی است و رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف از کارآمدی کافی در تحلیل گفتمانی این شعر برخوردار است. این شعر بیانی تمثیلی از اوضاع سیاسی زمان است. ابعاد بلاغی تصاویر در سطح توصیف بررسی شد و بافت موقعیتی و ساختارهای سیاسی-اجتماعی مؤثّر بر تصاویر، در سطوح تفسیر و تبیین تحلیل شدند. تصویر مرکزی شعر آشفتگی اوضاع سیاسی-اجتماعی ایران آن زمان است. ابعاد ایدئولوژیک تصاویر در نوع، تعداد، چگونگی و کارکرد آن ها مستتر است. بافت موقعیتی تصاویر، راه پیمایی 23 تیر 1330 است که به کشته شدن تعداد زیادی از مردم انجامید. ساختار تأثیرگذار بر فضای تصاویر، نابسامانی اوضاع سیاسی، اختلافات آشکار و پنهان نهادهای قدرت، دخالت ها و رقابت های عوامل خارجی و ضدّیت تفکّر چپ با آمریکا و سرمایه داری است. کارکرد ایدئولوژیک تصاویر، در ابعاد هم زمانی سرایش شعر با واقعه، بیان صریح، واژگان سیاسی، گرایش چپ شاعر و مخالفت او با حکومت قابل ردیابی است.
دو پهلوگویی و تداعی اندیشه های اجتماعی در غزل های حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حضور جاودانه حافظ نه تنها در تاریخ و تاریخ ادبی ایران، بلکه در ذهن و ضمیر فارسی زبانان سراسر جهان، او را به یک «خاطره ازلی» تبدیل کرده و به همین دلیل درباره او و شعرش، از جهات مختلف و به فراوانی، سخن گفته شده است. اما باب بحث و گفتگو درباره پوشیده گویی و بیان غیر مستقیم و پرابهام و ایهام روی دادها و طنزهای گزنده و کنایه های رسوا کننده و شگردهای زبانی دیگری که به دو پهلوگویی هایش باز می گردد، همچنان باز است. در نوشته حاضر ساختار و محتوای دو پهلوگویی های حافظ که از ویژگی های بارز سبک اوست، بررسی و تحلیل شده است. این ویژگی شعر او در اثر تسلسل خواطر و تداعی معانی ذهن را درگیر می کند و در عین حال هرگز هم به قطعیت نمی رسد. این فضیلت بی همتای شعر حافظ که کلام او را از سخن دیگران متمایز می سازد و سبب اعتلا و جاودانگی آن می گردد، قاب و قالبی برای بیان اندیشه هایی است که بیانشان به صورت صریح خالی از خطر نبوده است. حافظ با همین شگرد است که در برابر قدرت حاکم می ایستد و به یاری آن، گفتمان مسلط حکومت را وارونه می کند و به رهایی مردم از جمود و خشک اندیشی و وابستگی هایشان کمک می کند. داد ه های این تحقیق از رهگذر مطالعات کتابخانه فراهم آمده و با استفاده از روش تحلیلی توصیف شده است. مهم ترین دستاورد این پژوهش این است که ابزارهای پوشیده گویی و ایهام های حافظ، در همان حال که جزیی از اندیشه ساختارمند او به شمار می آیند، در پیوند با خود هم نوعی از ساختار سیاسی و ضد قدرت را نشان می دهد.
پیشنهادهایی برای همگون سازی مؤلفه های سبک شبانی با توجه به ویژگی های بومی و فرهنگی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات پاستورال چنان که باید، در تحقیقات دانشگاهی ایران معرفی نشده است. سابقه این نوع ادبی به قرن سوم پیش از میلاد و اشعار تئوکریتوس بازمی گردد و مضمون اصلی آن، ستایش آرامش و زندگی بی آلایش روستایی است که طبیعت نیز در آن جایگاه مرکزی دارد. البته با مؤلفه های دیگری نیز تحدید شده که در مطالعات دانشگاهی ایران چندان به آن توجه نشده است. اغلب پژوهشگران ضمن تکرار مطالب نویسندگان حوزه ادبیات داستانی نتوانسته اند در جهت معرفی بهتر این گونه ادبی گامی بردارند و آن را در داستان و رمان خلاصه کرده اند؛ حال آن که شعر شبانی نیز ویژگی هایی دارد که اگرچه تا حدود زیادی با داستان شبانی مشترک است، اما به دلیل زبان ویژه شعر، واجد بررسی های جداگانه است. در این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی، کوشیده ایم با استفاده از منابعی که در غرب به این گونه ادبی پرداخته اند، ضمن آسیب شناسی تحقیقاتی که در ایران درباره ادبیات روستایی انجام شده، مهم ترین مؤلفه های نوع ادبی پاستورال را معرفی و پیشنهادهایی در زمینه همگون سازی این مؤلفه ها با توجه به ویژگی های بومی و فرهنگی ایران ارائه کنیم. همچنین، با توجه به ویژگی های فرهنگی ، اجتماعی و بومی ایران برای ادبیات بومی، اقلیمی، روستایی و شبانی حدود و ثغوری را تعیین و آن ها را بازتعریف کرده ، و تقابل های بنیادینی که در خلق مضامین ادبیات شبانی دخیل هستند، متناسب با فرهنگ و اقلیم ایران تحلیل نموده ایم.
مطالعه نوع طبیعت و نگرش به آن در آثار گوته و نقاشی های فردریش و رونگه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله پژوهش این است که وجه مشخص نگرش گوته به طبیعت و تصویر طبیعت در آثار نقاشان رمانتیک آلمان چیست؟ براین اساس به شیوه توصیفی-تطبیقی وجه مشخص نگرش آنها به طبیعت واکاویده می شود. گوته مخصوصا در دوران جوانی علاوه بر تأثیری که از روسو، هردر و جنبش پیشارمانتیک طوفان و تلاطم گرفته، بیشتر نگرش رمانتیک به طبیعت داشته و در مجموع طبیعت برای او، در اشعار و برخی آثار معنی زندگی جوامع اولیه، سادگی و دست نخوردگی در مقابل تمدن (روسو)، فی البداهگی و خودجوشی طبیعت درهم آمیخته با زندگی و هنر مردمان، طبیعت زیبا و خدا است که همگی به نوعی تلقی رمانتیک از طبیعت محسوب می شود. با اینکه او از کلاسیسم هم دفاع می کند در فاوست متأثر از دیدگاه بصری هنرمندان رمانتیک به نظر می رسد این پژوهش از مطالعه نگرش فردریش و رونگه به طبیعت به این نتیجه می رسد آن دو بیشتر به طبیعت به عنوان وجه یا درجه ای از تحقق ذهن یا سوژه می نگرند تلقی رمانتیک تری است. فردریش از سمبولیسم عرفگرای آثار اولیه اش به سمت ناتورالیسم شاعرانه و پالایش یافته تری بر اساس حال و هوای گوته حرکت کرد و زاویه دید سوژه را در نقاشی ها به طبیعت مد نظر داشت. رونگه برغم توصیه گوته، در زندگی کوتاه مدت خود مفهوم رمانتیک «هیروگلیف طبیعت» را به عنوان عنصر اساسی زبان و فرهنگ نشان داد.
الدور الروائي للزمن في تکوین عملیه الخطاب الروائي لجیرار جینیت في روایه "أم سعد" لغسان کنفاني(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یؤکد الناقد الروائی "جیرار جینیت" فی الخطاب الروائی علی القصه وکیفیه سردها، وینظر إلی الروایه باعتبارها حلقه وصل للتعامل بین القصه والخطاب. وللخطاب فی هذا الاتجاه ثلاثه أبعاد، هی الصیغه، والخطاب، والزمن الذی ینقسم بدوره إلی نظم واستمرار وتکرار. نحاول فی هذا البحث وفقا للمنهج الوصفی التحلیلی وبالاعتماد علی اتجاه جینیت فی الخطاب الروائی أن ندرس بنیه الزمن وأساسیات الروایه لنحلل بعدها المساحه ما بین الروایه وبیان الراوی فی روایه "أم سعد"، ونتعرف کذلک علی حجم استخدام غسان کنفانی لهذا الاتجاه من أجل تشکیل هذا النظام والبنیه الروائیه للقصه. تنطلق فرضیه البحث من أن روایه "أم سعد" قد شهدت تداخلا للأزمنه الثلاثیه وبالتالی یمکن دراستها وفق نظریه جیرار جینیت. ونتیجه لذلک فإن القصه وبسبب طبیعتها الوصفیه فی بدایتها کانت سلبیه السرعه، لکن فی نهایه القصه وبعد حذف بعض الأحداث غیر الهامه أخذت القصه منحی إیجابیا من ناحیه السرعه والحرکه، لکن النمط العام للحکی أو الروی فی الروایه کان أحادیا وتمت الاستفاده من مقیاس التکرار لتأکید المعنی فی مضمون القصه. إن الکاتب وبعد کسره للمسار الزمنی الخطی استخدم أنواعا من الزمن المضطرب الاستباقی والاسترجاعی، لکن الروایه وعندما تلجأ إلی الحوار والمناقشه بین طرفین نلاحظ فیها أکثر أشکال التکرار وهو ما خلق فضاءً واقعیا قلص المسافه بین القارئ والنص وزاد من حیویه روایه کنفانی وحول نصه إلی نص حی ونشط.
بررسی و تحلیل موضوع مهدویت و شیوه های انتقال آن به کودک و نوجوان در آثار یحیی علوی فرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اندیشه های دینی و و باورهای مذهبی، مهمترین بخش تئوریک یک نظام عقیدتی و سیاسی است. دغدغه ی آموزش صحیح این عقاید و شیوه های تاثیرگذار آموزش آن به کودکان و نوجوانان، از آن نیز مهم تر بوده است. در همه جوامع، بخش بزرگی از این رسالت، بر عهده ادبیات آن سرزمین است. در این میان هر کدام از شاعران و نویسندگان، با شیوه های خاص خود، سهمی در تربیت اخلاقی این گروه دارند؛ اما طبعاً هر شیوه ای مقبول و مطبوع واقع نخواهد شد. این پژوهش با تکیه بر شیوه توصیفی تحلیلی سعی کرده با جست و جو در اشعار مهدوی یحیی علوی فرد، موضوع مهدویت و خصواصاً چگونگی بیان، و ارائه این موضوع را به کودک و نوجوان بررسی کند. علوی فرد موضوع ظهور را در آثارش به عنوان یکی از مهم ترین اصول عقاید شیعی، ترویج می کند. شیوه او با سبک خاص زبان هنری اش همراه است؛ اسلوب او در سروده های مهدوی ، اینگونه است که برای ارتباط عمیق تر با مخاطب، از روایت و نقل داستان بهره می برد، او در این سروده ها، ضمن رعایت ارتباطی پیرنگ وار، مقصود خود را در ابتدای شعرش بیان نمی کند و مخاطب را پرسشگرانه با جریان شعر همسو می سازد، سروده هایش را به احادیث معتبر، مستند می سازد ، مستقیماً از منجی نام نمی برد، به گوشه ای از ظلم و نابرابری در جهان اشاره می کند، ذهن کودک و نوجوان را نسبت به این نابرابری ها و بی عدالتی ها، به سوال وامی دارد، و با خبر آمدن یک منجی نجات بخش، ضمن اینکه ذهن مخاطب را درگیر سوالی بی جواب نمی کند، به او امیدواری و مثبت اندیشی می بخشد.
بررسی سبک شناختی سطح زبانی افسانه گلریز اثر ضیاء الدّین نخشبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۳
141 - 176
حوزههای تخصصی:
کتاب «افسانه گلریز» اثر ضیاءالدین نخشبی، شاعر و نویسنده قرن هشتم، اثری عاشقانه است که با تلفیقی از نظم و نثر نوشته شده و وجوهی از فرهنگ عامّه روزگار مؤلف را بازتاب می دهد. باتوجّه به اینکه کتاب یاد شده-برخلاف طوطی نامه اثر دیگر مؤلف- کمتر شناخته شده و مورد مطالعه قرارگرفته است، ضرورت دارد این متن داستانی از زوایای گوناگون از جمله مطالعات سبک شناسانه مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. مقاله پیش رو در پاسخ به این ضرورت کوشیده است، سطح زبانی «افسانه گلریز» را بررسی و ویژگی های آوایی، واژگانی و نحوی این اثر را کشف، استخراج، طبقه بندی و تحلیل نماید. نتایج حاصل از تحقیق که با روش توصیفی-تحلیلی صورت گرفته، نشان می دهد که در این متن، انواع فرایندهای واجی به کار رفته است؛ اما فراوانی آن به اندازه متن های قرن های قبل نیست. انواع سجع، تضمین المزدوج، موازنه، انواع جناس، واج آرایی، تکرار و تتابع اضافات با هدف تقویت موسیقی سخن به کار رفته است. در این اثر واژگان حسی فراوانی بیشتری دارد و سبک آن شفاف است. همچنین وجود واژگان مهجور عربی فراوان، تعدادی واژه مهجور فارسی و ترکیب سازی های بدیع از دیگر ویژگی های سبکی افسانه گلریز محسوب می شود. سب ک کتاب هیجان انگیز و عاطفی و بسامد جمله های عطفی فراوان است؛ سخن با شتاب همراه است و نثر ضرباهنگی پویا دارد. جمله ها در این کتاب معمولاً س اده و کوتاه ا ند و جمله های مرکب بسامد کم تری دارند. بیشتر جمله ها وجه اخباری دارند و گاه تقدیم اجزای جمله موجب نشانه دار شدن چیدمان گشته است. فراوانی فعل های ساده و فعل های ماضی، حذف فعل به قرینه و بسامد بالای قید از ویژگی های سبکی اثر است که موجب طولانی شدن جمله ها شده است.
تحلیل محتوایی و استنادی نشریه علمی ادبیات پارسی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پارسی معاصر سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
111 - 136
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش تحلیل محتوایی و استنادی نشریه علمی ادبیات پارسی معاصر در دوره ده ساله انتشار آن است.روش شناسی: این پژوهش از نوع کاربردی است و از نظر نوع روش شناسی، به روش تحلیل محتوایی و استنادی و با فنون علم سنجی انجام شده است. جامعه آماری مورد بررسی شامل 265 مقاله چاپ شده از سال تاسیس 1390 تا1400مجله ادبیات پارسی معاصر بود.یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد، سه مجله سبک شناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، فرهنگ و ادبیات عامه، پژوهشنامه ادبیات داستانی بیشترین سهم استناد به مجله ادبیات پارسی معاصر را داشته اند. همچنین شبکه ارجاعات مجله نشان داد به ترتیب مقالات مجله نقد ادبی، پژوهش های ترجمه در زبان و ادبیات عربی، پژوهش های ادبی و مطالعات ادبیات تطبیقی، جستارهای زبانی، زبان پژوهی و متن پژوهی ادبی بیشترین میزان ارجاع را از سوی مجله ادبیات پارسی معاصر دریافت کردند. رادفر، پارساپور، عاملی رضایی، امن خانی، یعقوبی جنبه سرایی و قاسمی پور با چاپ 5 مقاله در مجله بیشترین سهم را در تولیدات علمی آن داشتند. شاخص بیشترین استناد به مقاله پورنامداریان، رادفر و شاکری (1391) تعلق گرفت. نویسندگان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با 33 مقاله بیشترین سهم چاپ مقاله در مجله را داشتند.نتیجه گیری: در مجموع می توان رشد کیفیت مقالات نشریه ادبیات پارسی معاصر را از لحاظ میزان ارجاعات در طول زمان تشخیص داد. نتایج نشان از نقش موثر مجله در ارتقاء رویت پذیری نویسندگان پژوهشگاه داشت. نیمه عمر بالای استنادات، همکاری های علمی بین اساتید مختلف از دانشگاه ها و موسسات فراوان در سطح کشور و تعداد بالای استناد به مقالات نشریه از نتایج قابل تامل و مهم این پژوهش است.
بلاغت جدید و نقد بلاغی معاصر، رهیافتی در بلاغت تربیت (با تمرکز بر ادبیات کودک)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۴۴)
105 - 122
حوزههای تخصصی:
بلاغت جدید و نقد بلاغی معاصر، ظرفیت های فراوانی برای ایجاد رهیافت های مفید و مؤثر در نقد با رویکرد تربیتی و رسیدن به بلاغت تربیت دارند. این پژوهش با هدف آزادسازی این ظرفیت ها، شفافیت و تعمیق بلاغت جدید و نقد بلاغی معاصر و نیز سامان بخشیدن به آشفتگی و بی ثمری رویکردهای تربیتی در نقد انجام شده است. در این پژوهش با روش توصیفی - تحلیلی بر پایه جمع آوری داده های کتابخانه ای، بلاغت جدید و نقد بلاغی معاصر، توصیف شده، ضرورت ها و تجلی های بلاغت تربیت، تبیین شده و کارآمدی ویژگی های بلاغت جدید و نقد بلاغی معاصر در پاسخ به نیازهای بلاغت تربیت، تحلیل و بررسی شده است. بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش، بلاغت جدید و نقد بلاغی معاصر مناسب ترین بستر نظری برای شکل دادن به الگوی نقدی علمی با رویکرد تربیتی و رسیدن به بلاغت تربیت است؛ زیرا ویژگی های آنها ازین قرار است: توجه به ارتباط و تأثیر و تغییر در مخاطب، توجه هم زمان به متن و مخاطب، برداشتن هرگونه محدودیت در متن موضوع نقد، دربرگیری تمام انواع تأثیر، انتقال وصف «بلاغی» از جنس متنِ موضوع نقد به روشِ نقد متن، بهره گیری از نظام های دیگر همچون روان شناسی و جامعه شناسی، محدودنبودن در بهره گیری از روش ها و ابزارهای گوناگون و یافتن روش ها و ساخت ابزارهای جدید، نگاه به نقد به صورت سنجش و نزدیکی به فضای ساخت معادله (فرمول). بهره گیری از این الگوها الزاماتی دارد که از مهمترین آنها تهیه جدول (ماتریس )های بلاغی پیونددهنده شناسه های متن با ابعاد وجود مخاطب برای گونه های مختلف ادبیات، ساخت معادله (فرمول) ها در درایه های این ماتریس ها، دسته بندی مخاطبان و رفتن به سمت تجربه و آزمایش است.
نقد جامعه شناختی فیلمنامه های «اسکی باز» و «یار دوازدهم» براساس دیدگاه آنتونی گیدنز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در فرایند مدرنیته شدن جوامع، بسیاری از عناصر فرهنگی، نقش ها و ساختارهای اجتماعی دچار تغییر و دگرگونی می شوند. این دگرگونی ها با توجه به فرم و ساختار جوامع، نوع و نقش عناصر و شیوه رویارویی و نوع درکِ نقش های اجتماعی از ماهیت مدرنیته، متفاوت شکل می گیرند. جامعه ایلی بختیاری با ساختاری کاملاً سنتی و به عنوان بخشی از ساختار جامعه ایرانی در دهه های اخیر مسیر تحول و دگرگونی را با سرعت سپری می کند که این تغییرات در ساختارهای مختلف ایلی و طایفه ای، خانوادگی، انواع روابط میان نقش های اجتماعی، آداب و سنن و به شکل فراگیر، تمامی عناصر فرهنگی خود را نشان می دهد. برای بررسی جامعه شناختی این تغییرات علاوه بر مطالعات و پژوهش های میدانی، با نگاهی به ادبیات و هنر به عنوان آینه تمام نما از فرهنگ عامه جامعه مورد بررسی، می توان به نتایج قابل توجهی دست یافت. در پژوهش حاضر با شیوه تحلیل محتوا، دو فیلمنامه اسکی باز و یارِ دوازدهم به کارگردانی فریدون نجفی از منظر جامعه شناسی آنتونی گیدنز1 و براساس چهار مؤلفه ای که گیدنز برای سنت ها ذکر می کند، مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرند. نتایج پژوهش نشان می دهد که مولفه های چهارگانه سنت از دیدگاه گیدنز در دو فیلمنامه اسکی باز و یارِ دوازدهم دیده می شود. سنت ها در میان مردمان بختیاری نه تنها ازبین نرفته اند، بلکه نگهبانانی دارند که حافظ آن ها هستند. این سنّت ها طبق نظر گیدنز به صورت دسته جمعی برگزار می شوند و به نوعی با هویّت افراد (ایل بختیاری) پیوندی ناگسستنی دارند و در حوزه های مختلف تکرار و بازتکرار می شوند.