فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۸۱ تا ۵۰۰ مورد از کل ۵۳٬۰۹۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
ساخت اطلاعی زبان یکی از مباحث بنیادین زبان شناسی نوین به شمار می آید که به تحلیل رابطه بین ساختار جملات و بافت های زبانی یا فرازبانی که این جملات در آن ها به کار می روند، می پردازد. در این حوزه، پژوهش ها به بررسی حالات ذهنی گوینده و شنونده، ساختار اطلاعاتی و جنبه های ارتباطی زبان می پردازند. مفاهیمی نظیر ساخت بی نشان ونشان دار از جمله موضوعات محوری این حوزه اند که هرکدام از این ساخت ها نقش ویژه ای در انتقال معنا ایفا می کنند؛ اهمیت این موضوع در متون دینی به ویژه قرآن کریم دوچندان می شود، چراکه قرآن کریم از ساختارهای زبانی پیچیده ای بهره می برد و هرگونه تغییر در ترتیب عناصر یا عدول از الگوهای معمول، حامل معانی پنهان و ظرایفی است که بازنمایی آن ها در زبان مقصد مستلزم دانش عمیق زبانی و شناخت دقیق ساخت اطلاعی است. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با تحلیل نمونه های استخراج شده از ترجمه فولادوند از قرآن کریم صورت گرفت. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که اسلوب حال در قرآن کریم از ساختارهای گوناگون نشان دار و بی نشان برخوردار است که متناسب اهداف خاصی به کار رفته اند. با این حال مترجم در بسیاری از موارد از انعکاس دقیق این ساختارها بازمانده و تفاوت های معنایی ساخت اطلاعی را به طور دقیق منعکس نکرده است. بررسی ترجمه های موجود نشان داده است که استفاده از نظریه های زبان شناسی نوین، همچون نظریه ساخت اطلاعی لمبرکت می تواند ابزاری مؤثر در تحلیل و بازتولید دقیق تر مفاهیم قرآنی در زبان مقصد باشد و افق های جدیدی را پیش روی مطالعات ترجمه متون دینی بگشاید.
مسئولیت پذیری از دیدگاه مولانا و آدلر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئولیت پذیری به معنای پذیرش نقش خود در تجربیات، نقش مهمی در نوع برخورد انسان با خود و جامعه دارد. مسئولیت پذیری موضوعی مرتبط با تمامی حوزه های زندگی است و از نظر پژوهشی موضوعی بین رشته ای است که با وجود این که اغلب به نظر می رسد، موضوع مسئولیت پذیری مربوط به حوزه روان شناسی است این موضوع در حوزه های مختلف از جمله علوم دینی، عرفانی، ادبی و اجتماعی نیز مورد بررسی قرار گرفته است. در این مقاله موضوع مسئولیت پذیری از دو دیدگاه روان شناسی و ادبی-عرفانی مورد پژوهش قرار گرفته است. در این پژوهش، مسئولیت پذیری از دیدگاه روان شناسی در مکتب آلفرد آدلر و از دیدگاه ادبی- عرفانی در مکتب مولانا بررسی شده است. مولانا و آدلر انسان را در برخورد با مشکلات دارای مسئولیت می دانند و هر دو مخالف تفکّر قربانی بودن انسان هستند. مولانا و آدلر هر دو ریشه مشکلات را در درون انسان جستجو می کنند و مشکلات بیرونی را بازتابی از درون انسان می بینند و بر این باور هستند که انسان برای حل مشکلات بیرونی خویش ابتدا باید به حل مشکلات درونی خود بپردازد. آدلر احساس ناخشنودی را وابسته به عوامل بیرونی و شرایط اجتماعی نمی داند، بلکه آن را عاملی درونی می داند و مولانا بر این باور است که همه عوامل بیرونی به خواست خداوند و مشیّت الهی، مطابق با شایستگی های درونی فرد عمل می کنند و خود انسان در برابر عملکرد آنها مسئول است.
بررسی علل نبود نام کوروش در شاهنامه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
گویش شناسی و فرهنگ عامه سال دوم پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
270 - 293
حوزههای تخصصی:
چرایی شاهنامه بدون نام کوروش کوروش بزرگ حدود 600 پ.م، چشم به جهان گشود؛ او پسر کمبوجیه اول در یک پادشاهی کوچک در جنوب غرب ایران به نام پارس در استان امروزی فارس بود. نخستین شاه خاندانی پارسی، چیش-پیش بوده و جانشینان او چون کوروش، خودشان را شاه اَنشَن می خواندند. بدون شک، افسانه کوروش بزرگ در روایات داستان گونه ایران باستان و در دوره خود مردمان هخامنشی رواج داشته وداستان هایی از زایش، پادشاهی و بزرگی نخستین شاه خودشان یاد می کردند. باوجودی که نام او در اسناد بابلی، یونانی و عبری و کتیبه های خودش آمده است، امّا نامی از او در شاهنامه نیامده است. هدف این پژوهش با بررسی متون تاریخی دوره ی فردوسی و با روش تحلیل محتوایی، قصد دارد پاسخی تاریخی-منطقی برای علل عدم نام کوروش در شاهنامه ارائه دهد. هدف این پژوهش چرایی عدم نام کوروش هخامنشی از روش تطبیق و بررسی شاهنامه ی فردوسی با متون تاریخی آن دوره چون تاریخ طبری و یعقوبی و ... است و به چه علت نام کوروش در شاهنامه نیامده است. یافته های این پژوهش علل عدم نام کوروش در شاهنامه را این گونه بیان می کند: حذف نام کوروش از زمان به قدرت رسیدن داریوش با توجه به کتیبه بیستون و فرمان های داریوش، درنتیجه نبودن نام کوروش در منابع ساسانی، استفاده ی مستقیم فردوسی از خدای نامک های ساسانیان و اعتماد به آنها، عدم آگاهی فردوسی از خط و زبان عبری و یونانی که ذکری ازنام کوروش کرده اند.
نقدی بر کتاب مکتوب انتظار در شرح غزل های بیدل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیدل دهلوی یکی از بزرگترین شاعران سبک هندی، و شعر وی یکی از رفیع ترین اشعار ادوار شعر فارسی است. این شعر به گفته خود بیدل پر از کوه و کتل است، از این روی دست یابی به معنی بلند آن به راحتی حاصل نمی شود و جویندگان آن، چه بسا در این راه دچار لغزش ها شده و از دستیابی به معنی بلند به کلی باز مانند. همین موضوع ایجاب می کند تا آثاری که در این خصوص نوشته می شود، در بوته نقد قرار بگیرند، تا عوامل به بیراهه رفتن جویندگان معنی شعر بیدل، شناسایی و به مثابه چراغی، روشنگر راهِ از پی آیندگان بشوند. یکی از این آثار، کتاب ارزشمند مکتوب انتظار اثر یحیی کاردگر است. این اثر از این منظر به شیوه توصیفی و تحلیلِ انتقادی مورد بررسی نگارنده این مقاله قرار گرفته است و نتایج تحقیق نشان می دهد که عدم توجه به خوشه های خیال شعر بیدل، توجه نکردن به کاربرد واژه ها در معنی خاص و شخصی، دقت نداشتن به روابط مصاریع و اسلوب معادله ها، توجه نداشتن به محورهای اندیشگانی بیدل، عدم دقت در معانی حروف اضافه و ترتیب دستوری واژه ها و حذف ها، وجود نسخه بدل های نادرست و توجه نداشتن منتقد به آن ها، خوانش نادرست ابیات و... از جمله عواملی هستند که شارح محترم را در دستیابی به معانی بلند اشعار وی با مشکل مواجه کرده است.
مطالعه ویژگی های هنرمند در دوگانه های شاپور/ فرهاد و باربد/ نکیسا بر اساس منظومه «خسرو و شیرین»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۵
1 - 19
حوزههای تخصصی:
نظامی در منظومه «خسرو و شیرین» از چهار هنرمند دربار خسرو (شاپور/ فرهاد و باربد/ نکیسا) نام برده و جایگاه آ نها را مؤثر و ویژه می داند. هدف از انجام این پژوهش، تحلیل جایگاه این چهار هنرمند در منظومه خسرو و شیرین است. ضرورت انجام پژوهش در شناسایی مؤلفه های مربوط به هنرمندان دوره شاعر و نگاه آن دوره به هنرمندان بوده است. ویژگی های هنرمندانه شاپور/ فرهاد و باربد/ نکیسا در منظومه خسرو و شیرین نظامی کدامند؟ به نظر می رسد مؤلفه هایی مانند دقت و مهارت در طراحی و ترسیم هنرهای دیداری و برانگیختن احساسات مخاطبان از جمله ویژگی های هنری هنرمندان نام برده شده در منظومه خسرو و شیرین است. روش انجام تحقیق، توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای بوده است. جامعه هدف پژوهش، ابیات مربوط به منظومه یادشده است. ابیات به روش تحلیل محتوای کیفی تحلیل شدند. نتایج به دست آمده نشان داد که شاپور و فرهاد در حوزه تجسمی و با مهارت و استادی، بارها به کمک خسرو و شیرین آمدند. هر دو، شاگرد یک استاد بودند. شاپور، نقاش و فرهاد، پیکرتراش بودند. هر دو واقع گرا بودند. اما باربد و نکیسا موسیقی می دانستند. یکی در نواختن چنگ و دیگری در بربط، سرآمد نوازندگان دوره خود بودند. هر دو با الحان ابداعی و خلاقانه بارها حالات و روحیات مخاطبان را تحت تأثیر قرار دادند.
واکاوی عناصر جاودانگی بخش در اسطوره های ملل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۷
175 - 196
حوزههای تخصصی:
جاودانگی پدیده ای عام فرهنگی-تمدنی و برآمده از خاستگاهی روانی و غرایز وآمال انسان از زمان های کهن است. جاودانگی به عنوان یک امر اندیشگانی به مرور زمان دارای زیرشاخه ها و کارکردها و آیین هایی شده است که می تواند از جهات متعدد بررسی شود. انسان برای رسیدن به جاودانگی از عواملی باوری و عناصری طبیعی استفاده کرده است که در این پژوهش به بررسی این نوع عناصر و عوامل در اساطیر جهان پرداخته می شود. این پژوهش به روش تحلیلی-تطبیقی و در محدوده کتب تالیفی فارسی و ترجمه شده صورت می گیرد. بنا بر این محدوده پژوهش، مشخص می شود که فقط در اساطیر چند ملت از جمله ایران، چین، یونان، بین النهرین، مصر و هند عناصر جاودانگی قابل مشاهده است. بر اساس این پژوهش، مهم ترین عامل جاودانگی بخش، پدیده ماورایی مبتنی بر اراده خدایان است. علاوه بر اراده خدایان، برای تحقق این امر از عناصری طبیعی نیز برای رسیدن به این مهم استفاده شده است؛ عناصری از قبیل آب، گیاه، غذا، میوه، اکسیر جاودانگی، مکان، شیر و آتش به ترتیب از جمله این عوامل طبیعی است. همچنین مشخص می شود که سه عنصر آب، خاک و آتش از عناصر اربعه، در تلفیق با کهن الگو جاودانگی، عامل جاودانگی بخشی نیز شده اند.
بررسی روابط بینامتنی در رباعیات مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۵
5-17
حوزههای تخصصی:
دیوان جلال الدین مولوی، شاعر نامدار ایرانی، بیش از دو هزار رباعی دارد که سرشار از صداهای متنوع و دلالت های بینامتنی است. بازشناختن این صداها و پیدا کردنِ متون پیشین در متن موجود، افق درک ما را از آثار مولانا پهناورتر می کند. رباعیات موجود در کلیات شمس نشان می دهد که مولانا پیوسته در کارِ بازخوانی و بازنویسیِ رباعیات متقدّم بوده و در این مواجهه، شگردهای متنوّعی از ارجاع و اقتباس تا نفی و مقابله را به کار می گرفته است تا روایت ویژه خود را عرضه دارد. در کتب بلاغت قدیم، از این قبیل روابط بینامتنی تحت عناوینی همچون تضمین، تلمیح، تتبع، سرقت ادبی و مجابات سخن رفته است. در این مقاله، شیوه گشودگیِ رباعیات مولانا را به روی متون پیشین بررسی کرده ایم. دامنه بررسی ما، منحصر به قالب رباعی است و شامل تأثیرپذیری از دیگر قالب ها یا ژانرها نمی شود. از آنجا که این اتفاق بارها و بارها در رباعیات مولانا اتفاق افتاده و پُر بسامد شده، آن را نه یک اقتباس ساده، بلکه باید یک عامل مهم سبک شناختی به مثابه روش برخورد نقّادانه مولانا با متون پیشین در نظر گرفت. کندوکاو در متون متقدّم، به ما امکان شناسایی عناصر سازنده رباعیات مولانا را می دهد.
شاه علی بن عبدالعلی و ترجمه فارسی او از تذکره مجالس النفایس امیر علی شیر نوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۵
148-164
حوزههای تخصصی:
شاه علی بن عبدالعلی چهارمین مترجم تذکره مجالس النفایس امیر علی شیر نوایی است که در این مقاله، هم احوال و آثار او بررسی شده و هم به ضرورت و روش تصحیح ترجمه او پرداخته شده است. این مترجم به احتمال قوی همان شاه علی بن بنده علی کابلی معروف به شاه بیگ، مؤلف معیارالدره است که از کابل به اکبرآباد رفته و اثر نامبرده را به نام حاکم مالوه، شاه شجاع درآورده، سپس به بلخ مهاجرت کرده و مجالس النفایس را نه پس از سال 1006ق به نام دین محمدخان بن جانی بیگ، حاکم هرات بلکه در سال 983ق به نام حاکم بلخ، دین محمدخان بن پیرمحمدخان شیبانی ترجمه کرده و پس از مدتی به امرای اکبرشاه گورکانی، حاکم آگره پیوسته است. ترجمه شاه علی نسبت به دو ترجمه قبلی، هشت بهشت و لطایف نامه مشتمل بر سرگذشت های بیشتری از مجالس النفایس است. از این ترجمه دو نسخه خطی که هرکدام تحریری جداگانه است، در کتابخانه موزه ملّی کراچی و کتابخانه ملّی لندن نگهداری می شود. افتادگی صفحه اول نسخه کراچی باعث شده تا آن را به اشتباه ترجمه ناشناسی از مجالس النفایس معرفی کنند.
چالشی دیگر در پیوند با اثبات سراینده عشّاق نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۵
165-179
حوزههای تخصصی:
ده نامه سرایی یا آفرینش ده فصل در ادبیات فارسی تاریخی نسبتاً کهن دارد و اوج آن را باید نیمه دوم قرن هفتم و نیمه اول قرن هشتم دانست و برترین نمونه های این گونه ادبی از سوی شاعرانِ مطرح این دوره پدید آمده اند. در این میان «عشّاق نامه» که به نام های دیگری نیز خوانده شده است، از حیث انتساب و معرفی سراینده به چالش هایی درافتاده و میان دو نام فخرالدّین عراقی و عزّالدین عطایی تبریزی گرفتار آمده است. اینک در پژوهش حاضر که به شیوه کتابخانه ای و منبع پژوهی مستقیم تدوین یافته است تلاش کرده ایم تا با دلایل عقلی و نقلی از نام شاعرِ این اثر رفع ابهام کنیم. سرانجام با طرح بیش از ده دلیل، از دیدگاه خود موفق شده ایم تا عشّاق نامه را به مالکیّت فخرالدین عراقی درآوریم. این در حالی است که در سال های اخیر، بنا به دلایلی از جمله پیداشدن نسخه خطی سفینه تبریز این اثر از عراقی بازپس گرفته شده بود.
گذر از افسانه به واقع گرایی در مکتب داستانی آذربایجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۵
180-198
حوزههای تخصصی:
افسانه پردازی در مکتب داستانی آذربایجان اهمیت ویژه ای دارد و در اکثر آثار سه نویسنده اصلی این مکتب (صمد بهرنگی، غلامحسین ساعدی و رضا براهنی) خود را نشان می دهد. اگر رمان ها و داستان های این نویسندگان را به ترتیب زمان نوشته شدن کنار یکدیگر قرار دهیم، دوره بندی مناسبی از این مکتب به دست می آید. در این حالت، خواهیم دید که نحوه استفاده از عناصر داستانی و شکل واقع گرایی آثار، در یک سیر مشخص قرار دارند. این نویسندگان در دوره اول، افسانه را بیشتر به شکل اصلی و بدون تغییر به کار برده اند، اما در دوره دوم آن را در مسیر فانتزی و واقع گرایی جادویی پخته تر کرده و در دوره سوم بیشتر در قالب واقع گرایی به کار برده اند. در این تغییر و تحول، ادبیات کودک، که صمد بهرنگی نماینده آن است، تأثیرات زیادی از ادبیات بزرگسال گرفته و به نظر می رسد که در مکتب آذربایجان رگه هایی از واقع گرایی جادویی به شکلی جدی وارد ادبیات کودک می شود.
نقش ترجمه خیام در دنیای عرب براساس نظریه نظام چندگانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
107 - 127
حوزههای تخصصی:
تأثیر ادبیات ملل مختلف بر یکدیگر امری غیر قابل انکار می باشد. ادبیات پارسی از دیرباز تاکنون تأثیر قابل توجهی بر ادبیات جهان داشته است. بررسی «نوشتار» بهترین شیوه ی فهم رابطه میان ادبیات و جامعه است. در عین حال این بررسی نیازمند چهارچوبی نظری است که رابطه دو سویه میان کارکردهای ادبی و اجتماعی را تبیین نماید؛ بنابراین استناد به "نظریه نظام چندگانه" ایتامار اون زهر به دلیل دارا بودن چنین قابلیتی در بررسی ادبیات ترجمه شده در تحقیق حاضر توجیه پذیر است. از جمله آثار تأثیرگذار بر ادبیات جهان رباعیات حکیم عمر خیام می باشد. نکته قابل تأمل در این باب نقش ترجمه است، ازاین رو این پژوهش بینارشته ای بر آن است تا اندیشه های خیام و تأثیر ایدئولوژی وی بر اندیشمندان جهان عرب را بررسی نماید. از این رو از رهگذر ادبیّات تطبیقی و از منظر نظریه نظام چندگانه به بررسی «تحلیلی-توصیفی» ترجمه های رباعیّات خیام (مستقیم/غیر مستقیم) می پردازد. در پایان اذعان می دارد آن دسته از مترجمانی که رباعیات را از زبان فارسی به عربی بازگردانده اند، نسبت به کسانی که رباعیات را از زبان های دیگری به عربی ترجمه کرده اند، در انتقال دقیق تر و سنجیده تر اندیشه های خیام توفیق نسبتاً بیشتری داشته اند، و ترجمه اشعار از منبع اصلی یعنی زبان فارسی باعث ورود تفکرات ناب و اصیل وی به دنیای عرب شده است.
بررسی و تحلیل خاطره نگاری ادبی در آثار نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۳ شماره ۹۹
41 - 66
حوزههای تخصصی:
خاطره و خاطره نگاری یکی از راه های شناخت بیشتر حوادث و رویدادهای تاریخ معاصر ایران است و همواره در تاریخ ادب فارسی، شاعران و نویسندگان بسیاری از این گونه ادبی برای بیان اندیشه ها و افکار خود استفاده کرده اند. علی اسفندیاری متخلص به نیما یوشیج، یکی از شاعرانی است که سروده های او در زمره خاطره نگاری ادبی قرار گرفته است. این نوشتار بر آن است تا با بررسی آثار نیما یوشیج، برخی ویژگی های محتوایی این خاطرات را بررسی کند. دستاوردهای پژوهش بیانگر ابتکار و استقلال نیما یوشیج در ساختار هنری، ادبی و محتوایی خاطره نگاری است. این شاعر اجتماعی با نیروی تخیل خویش توانسته است آغاز گر راه جدیدی در خاطره نگاری باشد. خاطره و حسب حال نویسی نیما، حاصل نگرش تازه شاعر به جهان و هستی است؛ به گونه ای که دردها و زندگی ذلت بار مردم، تلخی ها و ناکامی های بی پایان حکومت را به تصویر می کشد. این دردها و رنج ها، گاه با یأس، نومیدی، تنهایی و گاه خوش بینی، امید به انقلاب و تغییر و تحولی بنیادین در ساختار حکومت همراه است. اجتماع و مسائل مربوط به آن از مهم ترین مضامین خاطره نگاری شعر نیماست. نیما شاعری آگاه از درد زمان و جامعه اش است و برای شعر، رسالت و تعهدی در خور قائل است، اکثر آثار نیما درباره جامعه استبداد زده، درد و رنج مردم ستمدیده زمانه خود است. به طور کلی، خاطرات شعری نیما پر از تصویرهایی نظیر: درد، فقر، رنج و بی عدالتی های اجتماعی است.
واکاوی تطبیقی بن مایه های اجتماعی در رمان های «شریک جرم» جعفر مدرس صادقی و «در نبردی مشکوک» جان اشتاین بک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات تطبیقی، به بررسی روابط، شباهت ها و تفاوت های ادبی کشورهای گوناگون با یکدیگر می پردازد. این امر، موجبات آشنایی و تبادل فرهنگی و ادبی کشورها با یکدیگر را فراهم می سازد؛ البته امروزه نحله های جدید ادبیات تطبیقی مانند مطالعات فرهنگی ایجاد شده که این امکان را میسر ساخته تا در متن و بطن ادبیات یک ملّت نیز مطالعات تطبیقی گوناگونی انجام گیرد. امروزه خوانش رمان در جوامع گوناگون تنها جنبه سرگرمی ندارد؛ بلکه ابزار ارزشمندی است که نویسنده از آن در نشر مسائل، افکار و انتقادات اجتماعی و سیاسی بهره می گیرد. در پژوهش پیش رو، به شیوه توصیفی-تحلیلی به بررسی تطبیقی مضامین اجتماعی مشترک در دو اثر «شریک جرم» از جعفر مدرس صادقی و «در نبردی مشکوک» از جان اشتاین بک پرداخته شده است. بررسی تطبیقی این دو اثر نشان می دهد، هر دو نویسنده دارای اهداف و آمالی هستند که ریشه اجتماعی و سیاسی دارند و همین اهداف اجتماعی، بن مایه اصلی دو اثر را تشکیل می دهد. اگرچه این دو رمان در مضامین اجتماعی مانند جنبش های اجتماعی، اعتصاب، سرکوب، تبعیض و مسائل سیاسی با یکدیگر شباهت دارند، امّا شیوه پرداخت آن ها در این موضوعات در برخی موارد تفاوت هایی دارد برای مثال جان اشتاین بک به شکل صریح تری مسائل را بیان می کند، اما مدرس صادقی مسائل را در لفافه منعکس می کند. قریب به انفاق شخصیت های هر دو رمان را افرادی تشکیل می دهد که در زندگی خود کنشگران جدی سیاسی و اجتماعی به شمار می آیند؛ به همین دلیل، تمام حوادث دو رمان در پیوند با یک چالش اجتماعی شکل می گیرد و قصه حول محور آن ماجرا پیش می رود.
مفهوم سازی اصطلاحات (ضرب المثل های) حیوانات در کوهمره سرخی (تعامل میان مجاز و استعاره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ خرداد و تیر ۱۴۰۳ شماره ۵۶
107 - 145
حوزههای تخصصی:
این تحقیق به نحوه مفهوم سازی اصطلاحات در گویش کوهمره سرخی از دیدگاه شناختی می پردازد. نحوه مفهوم سازی در اصطلاحات، پیچیده بوده و لازم است علاوه بر نقش استعاره یا مجاز، تعامل میان استعاره و مجاز هم لحاظ شود تا داده های بیشتری قابل توجیه شوند. روش این پژوهش میدانی و کتابخانه ای است. نخست به روش میدانی 283 ضرب المثل گردآوری شده و سپس به روش کتابخانه ای و با رویکرد شناختی براساس الگوی مجاز، استعاره و تعامل میان آن ها از دیدگاه رویز د مندزا و دیز (Ruiz de Mendoza & Díez, 2002) داده ها تحلیل و برای هر مبحث نمونه هایی ذکر شده است. در کوهمره سرخی نیز تعامل میان مجاز و استعاره در زیربنای فرایندهای مفهوم سازی اصطلاحات، نقش اساسی بازی می کند. در گویش کوهمره سرخی، اصطلاحات مبتنی بر استعاره تنها یا مجازِ تنها کم هستند. اصطلاحات شفاف و ترکیب پذیر بالا بیشتر استعاره ای ظهور می کنند و گسترش و کاهش در محدوده مفهومی هم در محدوده مبدأ (مجاز) و هم مقصد (استعاره) از مهم ترین فرایندهای شناختی در مفهوم سازی هستند. در اصطلاحات بسیار تیره که محدوده مجاز قادر به گسترش مفهومی نیست و نمی توان از الگوی شناختی آرمانی شده یا فریم، مجاز را گسترش داد، معنا به طور قراردادی با اصطلاحات در ارتباط است و دلیل آن فقدان ریشه های تاریخی فرهنگی اصطلاحات است؛ ولی در مواردی که اصطلاحات فرهنگی و تاریخی موجود است، تیرگی ازبین می رود و گسترش مفهومی نه از فریم بلکه از دانش کلی امکان پذیر است. بیشتر اصطلاحات این منطقه از نوع هستی شناختی است و طرح واره های تصویری کم تر مشاهده می شود.
تحول سبک صائب تبریزی براساس اشعار دو دستنویس 1059ق و 1083ق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۵
191 - 243
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با استناد به اشعار دو دستنویس 1059 ق و 1083 ق دیوان صائب تبریزی، بیان می دارد که سبک شعری صائب پس از بازگشت از هند، تحولاتی را از سر گذرانده است، به گونه ای که دو طرز متفاوت در اشعار او قابل شناسایی است. این پژوهش با سبک شناسی بلاغی اشعار دو دستنویس، سیر تحول سبک صائب را ترسیم می کند و نشان می دهد که شاخصه های بلاغی شعر صائب در این دو طرز، تغییر یافته و از بیان استعاری به سوی نازک خیالی و بیان تمثیلی گراییده است. سپس به شاخصه هایی می پردازد که فردیت سبک صائب را نمایان می کند و درنهایت، عوامل مؤثر در تغییر طرز شعر صائب را بررسی می کند و بر این نکته تأکید دارد که تحول سبکی شعر صائب همسو با تغییر نگرش هستی شناختی او پدید آمده است.
Revisiting Foucauldian Discourse Analysis Approach: Surveillance and Individuality in Tom Wolfe’s The Electric Kool-Aid Acid Test(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This study attempts to examine Tom Wolfe’s The Electric Kool-Aid Acid Test in the light of the ideas of Michel Foucault, specifically the notions of normalization, institutions, and surveillance that tackle the relationships among power, institutions, and literature. The analysis posits that, in the context of the 1960s, the American government took advantage of all the institutions which were supposed to guarantee the freedom of individuals to curtail their freedom. Seeking to create a normal, ordinary, and homogeneous society, these administrations have employed the police, law, prison, and other overlapping institutions that work in tandem to create circuits of institutions which guarantee to reduce human beings to simpletons who are docile, meek, and ready to fit in place properly. The normality and ordinariness favored by the authorities are also implemented since the novel starts by depicting free individuals whose identities hinge on their being abnormal while it ends when their movement is shattered, and the protagonist is seen as a simpleton serving the forced labor sentence of the judges of both the government and normality. Freedom emerges as a mirage than truth as there seems to be no outside through which individuals can live outside the domination of controlling apparatuses.
کاربرد ان. ال. پی در حکایت های گلستان سعدی با تأکید بر الگوی سوئیش (جابه جایی)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۷
207 - 236
حوزههای تخصصی:
الگوی سوئیش(جابه جایی) برای اوّلین بار در سال 1985 توسط ریچارد بندلر(روان شناس) و جان گریندر (زبان شناس)، بنیان-گذاران رشته ان. ال. پی مطرح شد. بر اساس این الگو، رفتارهای خوشایند و هدفمند، با کمک منابع درون جایگزین رفتارهای ناخوشایند، اجباری و ناخواسته می شوند. در میان شاعران و نویسندگان بزرگ ادبیات فارسی هم سو با این شیوه درمان، سعدی استادی کارآزموده و عمل گراست که در گلستان با به کارگیری الگوی جابه جاییِ آنی، رفتارهای خوشایندِ شادی آفرین را با کمک منابع درون، جایگزین رفتارهای ناخوشایند و بازدارنده می کند. هدف تحقیق حاضر که با روش تحلیلی - توصیفی همه ابواب گلستان را مورد واکاوی قرار داده است، کاربرد ان. ال. پی در حکایت های گلستان سعدی با تأکید بر الگوی سوئیش است. فرضیه پژوهش تأکیدی است بر این مسئله که هرکس برای خلقِ تصاویر خوشایند و نتایجی که دنبال می کند، منابع لازم و کافی در اختیار دارد و می تواند با شناخت دقیقِ محرّک های مهاجم و مزاحم برای تولید تصاویر مثبت و نشاط آفرین از منابع درون اقدام کند و خود را از هرگونه ترمز ایست(عدم تحرّک، تنبلی) و تله های ذهنی دور کند. با این هدف، نتیجه یافته ها درگلستان نشان داد که مواجهه مؤثّر با تله و رهایی ذهن از اسارتِ تصاویرِ مهاجم می تواند دلیل بروزِ تصوّرات خوب و رشد احساسات خوشایند در ذهن باشد و به تبع آن دلیلی مؤثّر در جلوگیری از سرایت آن به دیگران خواهد بود. همچنین این رویارویی قدرتمند، نشاط، سرزندگی و عزّت نفس پایدار را به دنبال خواهد داشت.
خوانش بیش متنی داستان دو جانور: ایخنیلات نوشته آلِکسِی رِمیزوف و کلیله ودمنه با تکیه بر گونه شناسی ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
171 - 194
حوزههای تخصصی:
کلیله ودمنه به عنوان اثری فاخر و ارزشمند، یکی از متون تأثیرگذار بر آفریده های ادبی گوناگون در دوره های مختلف تاریخ ادبیات جهان بوده است. دامنه این تأثیر در ادبیات روسیه در حکایت های اخلاقی ایوان کریلوف و قصّه های فسیوالود گارشین و لِف تالستوی در قرن نوزدهم و حتی، آثار برخی نویسندگان قرن بیستم روسیه، از جمله آلِکسِی رِمیزوف قابل مشاهده است. در این جُستار برآنیم تا با به کارگیری شیوه تحلیل تطبیقی محتوا و تکیه بر نظریه ترامتنیت ژرار ژنت و رویکرد رِمیزوف به اقتباس ادبی از متون کهن و با اتکاء به تحلیل عناصر داستان، میزان و چگونگی تعامل داستان دو جانور: ایخنیلات نوشته آلِکسِی رِمیزوف را با پیش متن کلیله ودمنه مورد توجّه و مداقه قرار دهیم. برایند یافته های پژوهش حاکی از آن است که طبق فرضیه تحقیق، رابطه بیش متنیت از میان زیرشاخه های نظریه ترامتنیت ژنت، مصداق بیشتری درخصوص رابطه دو متن نامبرده دارد و دو باب شیر و گاو و بازجُستِ کار دمنه از کلیله ودمنه به عنوان پیش متن داستان نویسنده روسی مشخص می شوند. بررسی ها نشان داد در رابطه بیش متنی میان دو اثر مذکور، تراگونگی بر همان گونگی غلبه داشته و بنا بر گونه شناسی ژنتی، شاهد کارکرد تفنّنی، گشتار کمّی کاهش و گونه پارودی در رابطه بیش متنی آن ها هستیم.
شاخصه های زبانی و بلاغی معارف برهان الدین محقق ترمذی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های دستوری و بلاغی سال ۱۴بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۲۵
170 - 188
حوزههای تخصصی:
از جمله آثاری که در زمره معارف نامه ها جای می گیرد، کتاب معارف برهان الدین حسین محقق ترمذی (638-561 ه.ق)، مرید بهاءولد و استاد مولاناست. این مقاله بر آن است تا به شیوه تحلیلی- توصیفی، معارف برهان الدین محقق ترمذی را با تکیه بر ویژگی های زبانی و بلاغی آن بررسی کند و از این طریق، به دو پرسش اصلی پاسخ دهد: 1. ساختار معارف برهان الدین از منظر زبانی (آوایی، واژگانی، نحوی) و بلاغی چگونه است؟ 2. کدام شاخصه ها در این اثر وجود دارند که آن را در ردیف معارف نامه ها جای می دهند؟ این مقاله در چند گام، به سؤالات مطرح شده، پاسخ داده است. نتایج، نشان می دهد که کاربرد واژگان و اصطلاحات گونه گفتاری، همچنین نحو کلام و ساختار دستوری متن، متأثر از شیوه مجلس گویی و ایراد وعظ و خطابه است. تکرار ارکان جمله، استفاده از جملات هم پایه، استفاده از کارکردهای مختلف وجوه فعل در کلام، درهم آمیختگی متن با آیات و احادیث و تلمیحات قرآنی و روایی، کاربرد ابزارهای بیانی برای افزودن بر جذابیت کلام و تأثیر بر مخاطب و... از مؤلفه های قابل ذکر معارف برهان الدین محقق است که در دیگر متون نوع ادبی معارف نامه نیز کاربرد دارد. با توجه به پیوند و ارتباط عمیق میان زبان، بلاغت و سطح فکری و اندیشگانی متن با بافت موقعیتی شکل گیری آن، متن مورد مطالعه، از منظر ایدئولوژی و محتوایی نیز به صورت اجمالی مورد بررسی قرار گرفته است.
A Thematic-Narrative Comparison Between Ferdowsi’s Shahnameh and Niebelungenlied(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۴۷)
65 - 72
حوزههای تخصصی:
Epics recount the first human experiences and knowledge in a narrative often in a symbolic way. Therefore, they are especially important from different literary, mythology, and anthropology aspects. Ferdowsi’s Shahnameh is the most important Iranian epic, and Niebelungenlied (Song of Nibelungen) is the best epic of the Germans. Shahnameh belongs to New Persian and Niebelungenlied dates back to the Middle German eras. It seems that among the famous epics of the world, these two epics are less compared with each other. Great epic works, due to their origin in various natural, geographical, historical, and cultural contexts, have their own unique narration and special characteristics, along with significant commonalities. This research first narrates a brief summary of the story of both works, although in the case of Shahnameh, due to its huge volume, it is limited to a brief outline. Then, it compares common motifs and themes, and then discusses topics and stories with closer and more similarities, which is caused by similarities in the structure of their narrations. The thematic classification of the most important topics in this research includes the amazing characteristics of the hero, heroic tests, climatic (geographical) setting of the story, hero and anti-hero, dream and dream interpretation, treasure hunting, invulnerability, battle with the dragon, the trinity of power in three lands, the tragic disclosure of secrets, death of a hero, vengeful woman, and the marriage of the hero in a foreign land.