فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۲۱ تا ۱٬۲۴۰ مورد از کل ۵۳٬۱۱۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
Poète avant-gardiste et co-fondateur de la revue Souffles en mars 1966, Abdellatif Laâbi n’en finit pas de ressembler à son œuvre. Certes, l’auteur ne peut échapper à sa création ni la création à sa vie, cependant les épreuves traversées ont aiguisé sa plume et forgé son verbe. Derrière le « je peux ce que j'écris » qui structure l’œuvre, on sent la présence d’un « je peux ce que je lis » de la part du lecteur. C’est dire que cette voix singulière et féconde qui se joue des modes esthétiques et transgresse les genres invite le lecteur à explorer ses territoires nourris de doutes profonds et d’interrogations brûlantes. Cet article se propose d’analyser la manière dont l’engagement poétique de Laâbi évolue vers une forme d’engagement esthétique plus large, qui engage le lecteur dans un processus de coopération textuelle. En ce sens, l’analyse du concept de "mondes possibles", tel qu’il a été théorisé par Umberto Eco, permet de cerner cette ouverture et ce mouvement perpétuel caractéristique de l’œuvre laâbienne où le texte se conçoit comme un espace en perpétuelle recomposition, reflétant ainsi les potentialités multiples d’une résistance poétique à toute forme d’atteinte à la dignité humaine.
استعاره مفهومی در قصیده القتلى یسیرون لیلاً سعدی یوسف و سرودِ ابراهیم در آتش احمد شاملو (بر اساس نظریه معناشناسی شناختی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۵
149 - 171
حوزههای تخصصی:
استعاره، چه به عنوان عنصری تزیینی و خواه به مثابه فرآیندی شناختی، از دیرباز در کانون توجّه پژوهش گران بوده است. بر اساس یافته های زبان شناسی شناختی، انسان به دلیل جسدمند بودن و نیز تجربه هستی به واسطه این جسد، ساخت های مفهومی بنیادینی به نام طرح واره های تصویری را در ذهن خویش می آفریند و می انبارد تا در مواقع اندیشیدن به امور انتزاعی، با انتقال دادن این ساخت های انضمامی به زبان، فرآیند ادراک را تسهیل و تکمیل کند. سعدی یوسف و احمد شاملو، به یاری طرح واره ها، بسیاری از مفاهیم انتزاعی را در اشعار خویش مفهوم سازی کرده اند. این پژوهش بر آن است تا با تکیّه بر روش توصیفی- تحلیلی، ضمن بررسی و تحلیل طرح واره ها در دو قصیده منتخب از این دو شاعر، چگونگی تفکّر و نیز پایه های شناخت آنان از جهان پیرامونشان را تبیین کند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که مفاهیم انتزاعی همچون مرگ، زندگی، تغییر و جاودانگی در قالب این تصویرها تجسم یافته اند و سه طرح واره حجمی، حرکتی و نیرو توانسته اند در ارتباطی سازمان یافته، اندام وار و منسجم با یکدیگر و در راستای هدفی معیّن منجر به تولید معنا شوند و در نهایت مفهوم انتزاعی جاودانگی و اثرگذاری را در شکل تابلویی تصویری پیش دیدگان مخاطب قرار دهند.
تحلیل اشعار عربی در نثر تجارب السّلف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۵
287 - 321
حوزههای تخصصی:
تجارب السّلف اثر هندوشاه نخجوانی در سال ۷۱۴ قمری، کتابی تاریخی مربوط به تاریخ خلفا و وزیران اسلامی تا برچیده شدن خلافت عباسیان است. منبع اصلی او کتاب «مُنیه الفضلاء فى تواریخ الخلفاء و الوزراء» از محمّدبن على العلوى الطِّقطَقى است. به نوشته عباس اقبال این کتاب در میان کتب نثر فارسی کمتر نظیر دارد؛ هم از جهت جلالت مقام در انشاء و هم از جهت دلکشی موضوع تاریخ خلفا و وزرا وسلاطین معاصر.«تجارب السّلف » تاریخ اسلام تا پایان خلفاى عبّاسى ، یعنى تا سال 656 ق. است ، دوره اى که حتّى پایان آن ، قریب 60 سال پیش از تاریخ تألیف تجارب السّلف است. هندوشاه به عموم صحابه احترام مى گذارد و بی تعصّب، نزاع صحابه بر سر خلافت و جانشینى پیامبر(ص)، و یا رفتارو سیاست قابل انتقاد خلیفه سوم و نقش ارزشمند و کریمانه امام علی(ع) وحَسَنَین در جهت حمایت از عثمان و نجات جان وى را با عباراتى شفاف ورسا مطرح کرده است. این اثر ازمآخذ مُتقَن است که مطالب مستندى ازتاریخ اسلام را در بردارد و علاوه بر ارزش تاریخى ، حائز مزایاى ادبى فراوان است . نثرتجارب السّلف روان ودلنشین و بسیار فصیح است، نیز داستان ها و حکایاتی دلنشین و زیبا با تاریخ عَجین شده است؛ امّا اشعار عربی غالبا از دوره عبّاسی در لابلای نثرکتاب،نوعی تعقید ایجاد کرده است. در این مقاله به تحلیل جایگاه نحوی- بلاغی، معنای صحیح، صحّت شاعر و شعر می پردازیم.نیز اطّلاعات ادب عرب، مباحث نقد ادبی در شعر همچون مدح، هجو، اعتذار و نکات برجسته تاریخی، سیاسی و ادبی و اخلاقی و خطاهای موجود در این میان تحلیل می شود.
طبیعت کلی و قوای آن در آثار ناصرخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۲۴
25 - 1
حوزههای تخصصی:
در تفکر جهان شناسانه ناصرخسرو، طبیعت کلی با شش قوّه هیولی، صورت، زمان، مکان، حرکت و سکون جایگاه ویژه ای در مراتب هستی و پیوند جهان روحانی و جسمانی دارد. جوهری لطیف است که حرکت عالم جسمانی و اشراف بر جهان هیولانی از طریق آن ممکن می شود و حافظ موجودات و صورت هاست. قوای طبیعت کلی نقشی اساسی در قوام جهان بازی می کنند؛ عالم جسمانی حاصلِ ترکیب صورت با هیولی به عنوان جوهری ابداعی، متجزی، معقول و منفعل است. زمان نیز ابزار به فعلیت رساندن قوت های موجودات است. مکان هم حدی است که اشیاء و اجسام را در بر می گیرد. حرکت در معنی مطلقِ تغییر بر جسم عارض می شود و کون و فساد، زیادت و نقصان و تغییر و استحاله مهم ترین انواع آنند که به صورت جوهری، کمّی و کیفی پدید می آیند. تحلیل طبیعت کلی و قوای آن از دیدگاه ناصرخسرو که بیشتر در آثار منثور و کمتر در دیوان به آن پرداخته، زمینه فهم بهتر نگاه او به آفرینش جهان را فراهم می کند. نتایج تحقیق نشان می دهد ریشه بسیاری از باورهای ناصرخسرو در این زمینه، به اندیشه های فیلسوفان یونانی به ویژه ارسطو و به تبع آن اندیشه های متفکران اسماعیلی بازمی گردد.
مطالعه تمایز های ساختاری (ساختار روایی) اسطوره آرش، در پنج متن معاصر با تمرکز بر نظریه کلود لوی استروس (با تأکید بر نمایشنامه آرش شیواتیر (ارسلان پوریا)، آرش کمانگیر (سیاوش کسرایی)، آرش (بهرام بیضایی)، آرش در قلمرو تردید (نادر ابراهیمی) و سفری برای آرش (اسماعیل همتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۶
47 - 74
حوزههای تخصصی:
از دهه 1330 شمسی روایت هایی از داستان بنیادین اسطوره آرش توسط نویسندگان معاصر ایران روایت شده است. این روایت ها بیش از اینکه به دنبال بیان داستان اسطوره آرش باشند، تلاش کردند برداشت های متأثر از جریان های فکری و فرهنگی و سیاسی جامعه زمان خودشان را از این اسطوره داشته باشند. وجه مشترک تمام این روایت ها تقابل های دوگانه ای هستند که مدام خود را در فرایند روایت تکرار می کنند؛ تقابل میان اسطوره آرش و اسطوره مردم، میان ایران و توران و حتی میان آرش و نفس خودش. این تقابل دوگانه پیش تر موضوع نوشته های کلود لوی استروس بوده است. از نظر استروس انسان تمایل دارد هر چیز را به دو دسته تقسیم کند و حتی زمانی که می خواهد به واسطه یک عبارت آن را رفع کند خود ایجاد یک تقابل دوگانه دیگر می کند. این نظر چه در داستان بنیادین اسطوره آرش و چه در بازخوانی های نویسندگان معاصر از این اسطوره دیده می شود. استروس برای تجزیه و تحلیل بهتر این ساختار، شیوه خودش را که آن را اسطوراج می نامد معرفی می کند. این شیوه که برخاسته از زبان شناسی است روش مناسبی برای تحلیل بهتر این اسطوره است. در این جستار تلاش می شود با مطالعه پنج متن معاصر از اسطوره آرش و استفاده از روش تفکیک اجزای تشکیل دهنده روایت اسطوره استروس، به تمایز های میان بازخوانی های اسطوره آرش در متن های نام برده بپردازیم و ضمن برخورد با هسته بنیادین اسطوره آرش، مسیر حرکت اسطوره در این متن ها را پیدا کنیم.
نقدی بر «مقدمه» اشعاری از دیوان حافظ ترجمه گرترود بل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۶
75 - 107
حوزههای تخصصی:
از زمانی که سر ویلیام جونز در سال 1771 برای نخستین بار غزلی از حافظ را به انگلیسی هم به نثر و هم به نظم ترجمه کرد بیش از 250 سال می گذرد. در این مدت نسبتاً بلند، مترجمان مختلف در ادوار مختلف قالب نثر، نظم و ترجمه خلّاقانه را برای برگردان تمام یا گزیده ای از غزلیات حافظ برگزیده اند. از آن میان ترجمه به نظم خواه در قالب شعر عروضی خواه شعر آزاد پرکاربردترین قالب بوده است. با این همه، ترجمه های اندک شماری توانسته اند تا حدودی ظرایف و طرایف صوری و معنایی شعر حافظ را به انگلیسی منتقل کنند. یکی از این ترجمه ها اشعاری از دیوان حافظ (1897) به قلم گرترود بل است. متخصصان، ایرانی و انیرانی، این ترجمه را از معدود ترجمه های موفق و مقبول از شعر حافظ به انگلیسی دانسته اند. ترجمه بل را باید ترجمه ای نسبتاً آزادی از غزلیات حافظ به شمار آورد. این ترجمه مشتمل بر 42 غزل و یک قطعه است. به علاوه، بل «مقدمه» ای مبسوط و «تعلیقاتی» سودمند بدین ترجمه افزوده است. مستشرقان بزرگی، ازجمله ادوارد براون، این «مقدمه» را یکی از بهترین و پراطلاع ترین نوشته ها به انگلیسی درباره حافظ و عصرش می دانند. با این همه، در این «مقدمه» سهوهایی عمدتاً تاریخی به چشم می خورد. مقاله حاضر بر آن بوده که ابتدا این سهوهای تاریخی (و بعضاً غیرتاریخی) را مشخص و براساس منابع تاریخی معتبر عصر حافظ اصلاح کند. مهم تر این که، با مستندات نشان دهد که این سهوهای تاریخی (و بعضاً غیرتاریخی) از چه منبع یا منابعی به «مقدمه» بل راه یافته است.
نسبت سنجی پژوهش های قرآن و حدیث با ادبیات فارسی از منظر ادبیات تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۹
147 - 165
حوزههای تخصصی:
هدف از نگارش این مقاله بررسی نسبت دو نظریه ی فرانسوی و آمریکایی ادبیات تطبیقی در پژوهش های حوزه ی تأثیر قرآن و حدیث بر ادبیات فارسی است. به این منظور نخست در هر یک از این دو نظریه، انواع روابط میان قرآن و حدیث با ادب فارسی را معرفی کرده ایم و سپس نسبت انواع حوزه های پژوهشی دو نظریه را با پژوهش های قرآنی و حدیثی با ادبیات فارسی تحلیل و بررسی کرده ایم و ظرفیت های هر حوزه را در این عرصه ی پژوهشی روشن ساخته ایم و نمونه هایی را در این میان مطرح کرده ایم؛ در پایان به محدودیت ها و چالش های هر نظریه برای پژوهش در این عرصه اشاره ای داشته ایم. نتیجه ی این پژوهش تبیین نسبت حوزه ی گسترده ی پژوهشی در عرصه ی تأثیر قرآن و حدیث بر ادب فارسی از منظر نظریه ی فرانسوی و آمریکایی ادبیات تطبیقی است. در این میان در هر نظریه، حوزه های جدید پژوهشی معرفی شده-اند؛ در عین حالی که نارسایی های هر یک از دو نظریه لحاظ گردیده است.
فرهنگ مردمی در شاهنامه فردوسی
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵
221 - 251
حوزههای تخصصی:
شاهنامه، بی هیچ گزافه و گمان، بی هیچ چون و چند، نامه ورجاوند و بی مانند فرهنگ ایران است؛ دریایی است توفنده و کران ناپدید که خیزابه های هزاره ها، در آن، دمان و رمان، سترگ و سهمگین، بشکوه چون کوه، بر یکدیگر در می غلتند؛ خیزابه هایی که از ژرفاها و از تاریکی های تاریخ سر بر می آورند و پهنه های زمان را درمی نوردند تا گذشته های ما را به اکنون مان بپیوندند و اکنون مان را به آینده ها. شاهنامه پلی است شتوار و ستبر و سترگ، برآورده بر مغاک های زمان و رشته پیوندی است ناگسستنی که پیشینیان را با پسینیان پیوسته و همبسته می دارد. از آن است که این نامه نامور را شیرازه و شالوده تاریخ و فرهنگ ایران می توانیم دانست؛ تاریخ و فرهنگی گشن بیخ و گران سنگ، برین پایه و فزون مایه که بستر و بهانه ناز و نازش هر ایرانی است راستی را، اگر شاهنامه نمی بود ما آنچه هستیم نمی توانستیم بود و همانند تیره ها و تبارهایی دیگر، در سایه های دامن گستر تاریخ و گردهای گیتی نورد گسسته نشانی و شکسته نامی گم می شدیم و از یادها می رفتیم و بر بادها. در این پژوهش که نگارنده روش توصیفی تحلیلی را برای آن گزیده برآنیم تا ویژگی های فرهنگی، جغرافیایی و تاریخی شاهنامه را بررسی کنیم و تلاش کردیم تا حد ممکن از منابع دست اول و معتبر مکتوب قدیمی و جدید همچنان از نظریات مفید بزرگان و متخصصان این رشته به صورت دقیق استفاده کنیم.
ادب بلاغی و ادب روایی؛ نقش حوزه های دوگانه زیبایی در معیارشناسی نثر ادبی فارسی
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
99 - 124
حوزههای تخصصی:
نثر ادبی فارسی جریانی مستقل از حوزه شعر فارسی است که علاوه بر رسالت هنری و اجتماعی روشن، نظام زیبایی شناختی مستقلی نیز داشته؛ و در ادبیات کلاسیک ایران عموماً تحتِ شعاع اقتدار هنری و فرهنگی شعر قرار گرفته؛ و در بلاغت گذشته ظرافت ها و موازین زیبایی شناسانه آن کمتر بررسی شده است. این کم توجهی تا حدی بوده که حتی تعریفی روشن و مورد قبول عموم جامعه ادبی از نثر ادبی فارسی و آثار منثور ادبی در دست نیست. این شیوه بیان از سویی مهم ترین حامل اندیشه و عامل اصلی انتقال مفاهیم دینی، فلسفی، سیاسی، تاریخی و جز این ها بوده است و از سوی دیگر، رسالت مهم روایت گری و قصه گویی را بیش از شعر بر عهده داشته و دارد. بنابراین تعریف چارچوب ها و شناخت توانایی های خاص آن در ایجاد ادبیّت و در نتیجه تأثیرگذاری بر مخاطب، اهمیت فراوانی دارد. به نظر می رسد "معانی نحو" به عنوان کامل ترین ابزار بلاغی در کنار کاربرد متعادل هنرسازه های بیانی و بدیعی و نیز شناخت بوطیقای روایت که مستقل از بلاغت مرسوم است، می تواند رمزگشای کشف زیبایی متون کهن ادبیات فارسی باشد؛ متونی که هنوز وجه ممیز ادبیّت آن ها در مقابل شعر و زیبایی داستان معاصر شناخته نشده است. فرض ما این است که از رهگذر ترکیب «ادب بلاغی و ادب روایی» می توان به معیاری قابل اعتنا برای سنجش ادبیّت نثر کهن رسید. در این پژوهش بنیادی کوشیده ایم به روش کتابخانه ای با تحلیل سه نمونه از متون نثر فارسی با استفاده از ابزار بلاغت و روایت، به سنجه قابل اتکایی برای تشخیص متن منثور ادبی از متن منثور غیرادبی دست یابیم. بر اساس یافته ها، نثر سیرالملوک از هر دو منظر بلاغت و روایت ادبی است؛ تاریخ سیستان (هم در بخش نخست و هم در بخش پایانی) روایتی ادبی دارد اما بلاغت غلبه چندانی ندارد و نمی توان آن را ادبی بلاغی نامید. نثر زبان و تفکر نیز نه از منظر بلاغت و نه از منظر روایت ادبی شمرده نمی شود.
عناصر انسجام ساز متنی در منطق الطیر، بر اساس آرای هلیدی و حسن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
17 - 43
حوزههای تخصصی:
نظریه انسجام مایکل هلیدی و رقیه حسن، یکی از روش های علمی، کارآمد و متقن درجهت شناسایی میزان متنیّت، انسجام و یکپارچگی هر متنی است. انسجام، بررسی روابط موجود در سازه های نحوی و اجزای تشکیل دهنده یک متن است. ازاین رو، با روش توصیفی تحلیلی درصدد هستیم تا مسئله عناصر انسجام ساز متنی و روابط معنایی میان بندها را بر اساس رویکرد هلیدی و حسن در منطق الطیر عطار مورد بررسی قرار دهیم. از میان بندهای مختلف، به بررسی 3000 بند در منطق الطیر پرداخته ایم. نتایج تحقیق بیانگر آن است که در انسجام دستوری، حذف بیشترین بسامد و جای گزینی، کمترین بسامد را در منطق الطیر داشته است. فراوانی ﻣؤلفه حذف، یکی از ویژگی های بلاغی عطار، درجهت جلوگیری از یک نواخت بودن متن، تلاش ذهن برای یافتن عنصر محذوف وتقویت موسیقی به شمار رفته است. در انسجام واژگانی بازآیی، تکرار بیشترین بسامد و شمول معنایی، کمترین بسامد را در این منظومه دارا هستند. عطار با استفاده فراوان از ﻣؤلفه تکرار درصدد تأکید و برجسته سازی اغراض ثانویه کلام خویش بوده است. در انسجام واژگانی-باهم آیی، باهم آیی متداعی، بیشترین بسامد را در این منظومه داراست. در انسجام پیوندی، ادات ربط افزایشی، بسامد بیشتری نسبت به دیگر ﻣؤلفه های انسجام پیوندی دارد که این ﻣؤلفه، علاوه بر آنکه حلقه اتّصال میان بندهاست، گفتمان های مختلف را در متن به وجود آورده است؛ بنابراین هر سه انسجام دستوری، واژگانی و پیوندی نقش بسزایی در ایجاد متنیّت، انسجام و یکپارچگی در منطق الطیر دارند.
جوهر «حماسی» شاهنامه فردوسی و غیاب آن در دیگر متون منظوم پهلوانی از منظر زیباشناسی اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶
15 - 30
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر، تأملی زیباشناسانه و فلسفی در جوهر «حماسی» شاهنامه فردوسی در مقایسه با منظومه های پهلوانیِ پس از آن است. عمده مساعی فیلسوفان زیباشناس قرن نوزدهم (شیلر، هولدرلین، شلینگ، هگل و دیگران) مصروف برداشتن دوگانه کانتی «آزادی و طبیعت» یا «ذهن و عین» بود که به بخشی محوری از «مسئله مدرنیته» تبدیل شده بود. مواجهه این فیلسوفان با کانت، به طیفی وسیع از صورت بندی های مختلف تاریخی انجامید که می کوشید تاریخ روح را پیش از انشقاق آن به عین و ذهن روایت کند و در پی بازنمایی جوهر دورانی آغازی بود که با واژگانی همچون «هستی، ذات، مطلق، روح کلی، تمامیت، کلیت و انسجام» از آن یاد می شد که هگل آن را «دوران حماسی یا کلاسیک» نامید. در این مقاله، از منظر زیباشناسانه به شاهنامه فردوسی نگریسته و کوشیده ایم نشان دهیم فردوسی در زمانه خود که دوران متأخر سوبژکتیویته و ادیان ایجابی است چگونه توانسته است روح جهان حماسی را در فرم شعری خود احضار کند و به ذات شعرگونه آن نزدیک گردد؛ چیزی که در تمام متون پهلوانی پس از او غایب است. در اینجا بحث بر سر «امکانی» تاریخی است و مسئله به نبوغ شخصی فردوسی و پیش شرط هایی همچون مفهوم «ملیت» و «نمایش ادوار نخستین پیدایش تمدن» فروکاسته نشده است.
رد پای موسیقی غزلیات بیدل دهلوی در غزلیات سلیمان بابانی
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶
187 - 212
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین عناصری که در بررسی و مقایسه شعر دو شاعر مورد توجه واقع شده و باید بدان پرداخته شود؛ بحث موسیقی بیرونی و کناری شعر یعنی توجه به چگونگی وزن، ردیف، قافیه ها و نحوه اثرپذیری یک شاعر از شاعر دیگر در این حوزه مهم و اساسی است. در این جستار به شیوه تحلیلی-توصیفی و آماری به میزان و چگونگی تأثیرپذیری موسیقی شعر، عروض، قافیه و ردیف در غزلیات سلیمان بابانی «کاتب»-شاعر پارسی گوی کرد زبان- از غزلیات بیدل دهلوی پرداخته شده و در پایان این نتایج حاصل شد که در عرصه موسیقی بیرونی، بحور رمل، هزج و مضارع در غزلیات این دو شاعر، بسامد بالایی دارند. غالب اوزان مطبوع، دلنشین و جویباری هستند. در موسیقی کناری (ردیف و قافیه) تکرار قافیه، کاربرد مصوت بلند «آ» و سجع متوازی در قافیه غزلیات هر دو شاعر بسامد بالایی دارد. ردیف های گروهی، دشوار و کم سابقه در غزلیات هردو شاعر پر کاربرد است. در مجموع کل ردیف های مشترک 37 مورد یعنی 22/55 درصد و 18 مورد با 86/26 درصد در وزن و قافیه و ردیف مشترک است.
کارکرد اسطوره ای عصا در حماسه های ملی ایران و جهان
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۳
83 - 109
حوزههای تخصصی:
متون حماسی، کارنامه ی ادبی ملت ها و اندیشه اسطوره ای مردمان سرزمین های مختلف است که به تعبیر یونگ «ضمیر ناخودآگاه جمعی» ملت خوانده می شود. برخی از ابزارهای اسطوره ای در متون حماسی علاوه بر کارکرد اصلی خود، ویژگی هایی فراتر از سرشت طبیعی خود و نقشی نمادین دارند. در این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی، کارکرد اسطوره ای عصا در متون حماسی ایران و جهان بررسی و تحلیل شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که عصا در متون حماسی ملی ایران به عنوان یکی از لوازم بایسته پادشاهی نقش زیادی ندارد در حالی که در نگاره های شاهان ایران باستان، نماد قدرت و مشروعیت آن ها قلمداد می شود. به نظر می رسد: گرز در شاهنامه همان کارکرد عصا را دارد. برخلاف حماسه های ملی ایران در متون حماسی ملل جهان، عصا یا چوبدستی شاهی یکی از ابزارهای نمادین خدایان و الهگان، پادشاهان، پهلوانان، قاضیان و کاهنان به شمار می رود و در آیین بار و سوگند کارکرد بنیادین و اسطوره ای دارد. عصا در حماسه ها خاصیت جادویی هم دارد و الهه ها با عصا به تبدیل صورت و پیکر می پرداختند. خاصیت نیرو بخشی، پیشگیری از نبرد، کمک به پیروزی در نبرد، نشان دادن قدرت و کمال پختگی از موارد دیگر کاربرد عصا در حماسه های ملی ایران و جهان است.
واکاوی رویکرد تمثیلی ناصر خسرو به مقوله ی سخن در دیوان اشعار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
سخن کلید در اندیشه ها و بیان کننده احساسات و عواطف آدمی است. یکی از مفاهیم قابل تامّل در دیوان شعری حکیم ناصر خسرو مقوله ی«سخن و معیار های آن» است. به همین سبب این کلمه با توجه به ضرورتی که به جهت انتقال معنی دارد و ابزاری موثر برای دعوت و تعلیم است، بارها در اشعار وی به آن اشاره شده است. ناصر خسرو وجه امتیاز انسان را بر سایر موجودات، به داشتن «جان سخندان یا سخنگو» و به اصطلاح علمای منطق در نطق و بیان می داند، بیانی که از مواهب حکمت، خرد و فضائل اخلاقی سرچشمه می گیرد. هدف از پژوهش پیش رو، بررسی نگاه زیباشناسانه و تمثیلی شاعر به مقوله ارزشی سخن بوده است. بنابراین، شیوه پژوهش کتابخانه ای و روش کار تحلیلی و توصیفی دنبال شده است. نگارنده در این مقاله در صدد پاسخ به این پرسش اساسی بوده که ناصر خسرو اهمیّت و ارزش سخن را در دید هنرمندانه خویش چگونه به تصویر کشیده و از چه عناصری برای تمثیل سازی بهره برده است. یافته ها حکایت از آن دارد که کارکردهای برجسته تمثیل در شعر شاعر، تسریع، تسهیل و درک مفاهیم شعری و گذشته از آن، عرصه ای برای بروز خلاقیّت و توانایی او، برای به کارگیری شیوه بلاغی در جهت تبیین و تشریح اندیشه های تعلیمی و مذهبی اوست. ناصر خسرو برای خلق تمثیلات زیبا و بدیع خویش در موضوع سخن از عناصر طیبعت و مظاهر آن از قبیل پرندگان، گیاهان، احجارکریمه، کانی ها و جز آن سود جسته است.
سرنوشت فهرست حمزه اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۲۵
21 - 1
حوزههای تخصصی:
فهرست هشت سیرالملوک نام برده در تاریخ سنی ملوک الأرض و الأنبیاء حمزه اصفهانی، یکی از مشهورترین فهارس مآخذ اخبار ایرانیان است که از قرن 4 تا 6 هجری، شش بار در کهن ترین منابع تاریخی مسلمانان تکرار شده است. در این مقاله به مقایسه فهرست در این منابع پرداختیم و دریافتیم که تاریخ حمزه دست کم دو تحریر با تفاوت های جزئی داشته است. تحریر نخست با فهرست کامل، در اختیار مؤلفان شاهنامه ابومنصوری بوده و از آنجا به منابع بعدی راه یافته است. در تحریر دیگر که وقایع سال 350 را دربرداشته و بیرونی از آن با عنوان تواریخ الکبار الامم نام برده، نام یکی از مآخذ از فهرست حذف شده است. این تحریر در اختیار ابوعلی بلخی و ابوریحان بیرونی بوده و دست نویس های متأخر و موجود تاریخ حمزه، با این تحریر مطابقت دارد. از طرفی با مقایسه شیوه ضبط اسامی خاص در روایات مختلف دریافتیم که برخلاف نظر عام، احتمالاً برخی از مآخذ هشت گانه به زبان فارسی نوشته شده بوده اند. همچنین دریافتیم که مراد مؤلفان تاریخ بلعمی از «شاهنامه بزرگ» در این بخش، احتمالاً شاهنامه ابومنصوری بوده است نه شاهنامه ابوالمؤید بلخی.
تحلیل تطبیقی و جامعه شناختی تبعیض طبقاتی در سروده های قانع مریوانی و محمّد مهدی الجواهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۳۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
439 - 471
حوزههای تخصصی:
جامعه ای که قانع مریوانی(1898 1965) و محمّد مهدی جواهری(1900 1997) در آن زندگی می کردند، جامعه ای دوقطبی بود که رابطه ی دیالکتیکی ضعف و هژمونی و استثمارگر و استثمارشده در نتیجه ی تبعیض طبقاتیِ برآمده از سیطره ی فئودال ها بر رعیت، بر فضای آن سایه افکنده بود. در چنین محیطی، دو شاعر به مثابه ی شعرای متعهّد، سروده های خود را به آینه ی تمام نمای رنج های رعیت و ظلم و استثمار رواداشته شده بر آنان از سوی طبقه ی فئودال تبدیل کرده و روایتگر فقر و گرسنگی و دردهای دهقانان بی بهره از حقّ حیات در جامعه ی مبتلا به شکاف طبقاتی گشته اند. با توجّه به معاصر بودن دوره ی زندگی دو شاعر و وجود قرابت ها و مشابهت های سیاسی اجتماعی در محیط زندگی و درون مایه ی سروده هایشان و نیز از آن روی که تاکنون جستار مستقلّی به بررسی تطبیقی شکاف طبقاتی در سروده های قانع و جواهری نپرداخته است، نگارندگان در پژوهش حاضر بر آنند تا به تحلیل تطبیقی تبعیض طبقاتی در شعر دو شاعر بپردازند. مسئله ی بنیادین پژوهش حاضر این است که پدیده ی تبعیض طبقاتی، چگونه و در چه قالب هایی در سروده های دو شاعر، نمود یافته و با چه مفاهیمی پیوند خورده است؟ جهت بررسی این مسئله ، نگارندگان از روش توصیفی تحلیلی مبتنی بر بررسی جامعه شناختی بُن مایه های سروده های دو شاعر بر اساس رویکرد مارکسیستی بهره گرفته اند. دوگانگی فقر و ثروت، ظلم اجتماعی و استثمار از پُربسامدترین نمودهای تبعیض طبقاتی در جامعه ی ارباب و رعیتی است که در سروده های قانع و جواهری بازنمایی شده و به تبع آن، تأثیرپذیری از محیط اجتماعی مبتنی بر تضادّ طبقاتی، دو شاعر را به سوی کُنش انقلابی به عنوان گریزگاه رهایی از شکاف طبقاتی و سلطه ی فئودال ها سوق داده است. رویکرد رئالیستی دو شاعر در تصویرسازی مؤلّفه های تبعیض طبقاتی و اعتقاد به کنش انقلابی به مثابه ی گریزگاه برون رفت از جامعه ی طبقاتی، وجه اشتراک دو شاعر است لکن خلّاقیّت جواهری در تصویرسازی تبعیض طبقاتی و کاوش در رابطه ی دیالکتیکی بین دو قطب جامعه، در سطحی والاتر از سروده های قانع قرار دارد.
استعاره مفهومی در شعر قلندری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۶
9 - 41
حوزههای تخصصی:
قلندریه یکی از فرقه های مهم در عرفان و تصوف اسلامی است که بسیاری از ابعاد نظری، اجتماعی و سلوکی آن، به دلیل تنوع شکل زندگی قلندران و وجود زمینه های مثبت و منفی و تناقض های آشکار و پنهانی که در این فرقه و اشعارشان وجود دارد، همچنان ناشناخته باقی مانده است. در این پژوهش، به روش اسنادی و با بهره گیری از نظریه استعاره مفهومی، جنبه هایی از مفاهیم انتزاعی و چندپهلوی فرقه قلندریه که در ادب فارسی بازتاب یافته است، بررسی شده است. با تطابق و نگاشتِ حوزه های مبدأ و مقصدِ سه انگاره «قلندر آزاد است»، «قلندر مبارز است» و «قلندریه به مثابه یک نظام اجتماعی و سرّی» این نتایج حاصل شد که قلندران هرچند خود را از بند هر نوع تعلقی آزاد می دانند، عملاً در بند و اسیر آداب و رسومی هستند که خود پایه گذار آن بوده اند. این گروه غالباً با مبارزه فرهنگی و سلبی و گاه مبارزه مسلحانه، در تلاش بوده اند که در جامعه ریازده عصر خود تغییر ایجاد کنند. قلندریه دارای یک نظام فرهنگی پیچیده، تودرتو، باز و دارای قوانین و مراکز تجمع و اهداف و نشانه های خاص خود بوده است. قلندریه که گروهی آن را وجه افراطی ملامتیه دانسته اند، همواره در ادبیات فارسی دارای دو چهره مثبت و منفی بوده است. استعاره مفهومی با ایجاد نگاشت بین مفاهیم انتزاعی با امور مادی و تجربه های ملموس، می تواند ابزاری مناسب برای درک برخی از جنبه های ناشناخته این فرقه به حساب آید.
کارکرد جادوی مجاورت در عناوین آثار نثر فنی و مصنوع
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
9 - 28
حوزههای تخصصی:
جادوی مجاورت از عوامل مهم و تعیین کننده در بررسی تأثیرات زبانی و بلاغی بر نظرگاه اندیشگانی ایرانیان در طول تاریخ بوده است. این شگرد بلاغی به قدری قدرتمند است که گاه به مقدّرات تاریخی و فرهنگی ایرانیان جهت داده است. تأثیرگذاری جادوی مجاورت از طریق برجسته سازی در سطح کلام صورت می گیرد. نویسندگان در طول حیات ادبی ایران همواره سعی داشته اند با تکیه بر این عامل تأثیرگذار مخاطب را به درجه اقناع برسانند. دروازه ورود به متون عناوین آن هاست. ازاین روی، این برجسته سازی به شدت در میان عناوین آثار (به ویژه نثرهای مصنوع) دیده می شود. در این جستار با روش تحلیلی-توصیفی جادوی مجاورت در نوزده عنوان نثر مصنوع و متکلف نشان داده شده است. مبنای نظری جستار حاضر نظریات مندرج در کتاب از زبان شناسی به ادبیات کوروشصفوی است که ایجاد ادبیت را نتیجه قاعده افزایی و توازن در برونه زبان می داند. این قاعده افزایی و توازن موجب ایجاد جادوی مجاورت در عناوین آثار شده که در کنار زیبایی آفرینی، خوانندگان را از طریق التذاذ شنوایی و دیداری به مطالعه آثار ترغیب می کند و درنهایت همین عامل منجر به ایجاد حس اقناع در مخاطبان می شود.
بررسی شکل گیری زبان زنانه در آثار فریبا وفی از منظر نظریۀ طرح واره های تصویری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله حاضر، تبیین پایه های شناخت فریبا وفی و نحوه شکل گیری زبان زنانه اش، بر اساس نظریه طرح واره های تصویری است. از این رو، پژوهش حاضر بر آن است که نشان دهد، از منظر زبان شناسی شناختی، استعاره صرفاً ابزاری زبانی در راستای تزئین کلام نیست؛ بلکه، ابزاری شناختی است که بی تردید با جنسیت نویسنده نیز در ارتباط است. این مقاله به روش تحلیلی–توصیفی بر مبنای مطالعات کتابخانه ای به انجام رسیده است و چارچوب نظری آن، وامدار نظریه طرح واره های تصویری جانسون است. در این مقاله، پس از تأملی بر سمت و سوی زبان شناسی شناختی، بر روی استعاره درنگ کرده ایم و سپس با معرفی نظریه طرح واره های تصویری و شاخه های آن، به گزارش طرح واره های تصویری آثار فریبا وفی پرداخته ایم. در پایان، این مقاله، به این نتیجه می رسد که طرح واره های تصویری وفی، نشانگر نظام شناختی او به عنوان یک زن هستند و تقویت کننده شالوده تجربیات او برای دستیابی به زبانی خاص به حساب می آیند. به مدد کشف طرح واره های تصویری به کارگرفته شده در آثار وفی، می توان دریافت که طرح واره های تصویری آثار این نویسنده، از وحدت نگرش وکنش های پایدار او به عنوان یک زن با محیط فرهنگی و فیزیکی اش سرچشمه می گیرند و این همه در نهایت منجر به شکل گیری زبانی خاص برای او می شود.
«هویت بخشی» در شعر سید اشرف الدین گیلانی (نسیم شمال) (بر اساس الگوی کارگزاران اجتماعی ون لیوون)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سید اشرف الدین گیلانی (1249 1312 ش) از شاعران تأثیرگذار عصر مشروطه است که با انتشار روزنامه سیاسی اجتماعی و سراسر منظوم نسیم شمال نقش موثری در بیدارسازی مردم روزگار خود داشت. «هویت بخشی» یکی از مؤلفه های گفتمان مدارِ سروده های اوست که خود زیرشاخه مؤلفه کلی تری به نام «طبقه بندی» محسوب می شود. در پژوهش حاضر نگارندگان با بهره گیری از الگوی بازنمایی کارگزاران اجتماعی ون لیوون (1996) به بررسی این مؤلفه گفتمان مدار در شعر سید اشرف الدین گیلانی پرداخته اند و کوشیده اند به این پرسشها پاسخ دهند: مؤلفه گفتمان مدار «هویت بخشی» در شعر سید اشرف منجر به بازنمایی کدام کارگزاران اجتماعی شده است؛ این مؤلفه چه کاربردی در شعر سید اشرف داشته است. نگارندگان برای پاسخ دادن به پرسش های پژوهش ابتدا به شیوه استقرای تام انواع هویت بخشی را از کلیات نسیم شمال استخراج و طبقه بندی کرده و سپس داده های پژوهش را با بهره گیری از شیوه توصیفی تحلیلی مورد بررسی قرار داده اند. مطابق داده های پژوهش مؤلفه گفتمان مدار «هویت بخشی» در شعر نسیم شمال منجر به بازنمایی کارگزاران متعددی شده که برخی از این کارگزاران عبارتند از: مردم ایران، زنان و دختران، تهیدستان، کودکان و جوانان، مسلمانان، بیوه زنان، اطفال فقیران، بچه های یتیم، مادران داغدار و... . او با بهره گیری از «هویت بخشی» افزون بر این که موضع خود نسبت به گروه ها و طبقات مختلف و رابطه متقابل این گروه ها و طبقات را با خود و سروده هایش نشان داده است، به ترسیم و بازنمایی وضعیت نامطلوب بسیاری از کارگزاران اجتماعی هم روزگار خویش پرداخته و ضمن انتقاد از وضع موجود، این کارگزاران را که اغلب عامه مردم و مخاطب اصلی شعر نسیم شمال بوده اند به تلاش برای کسب وضعیتی مطلوب فراخوانده است.