فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۴۱ تا ۳۶۰ مورد از کل ۱۸٬۷۲۷ مورد.
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
182 - 202
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف : هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی رابطه فلات زدگی شغلی و پنهان سازی دانش از دیدگاه اخلاقی: با نقش واسطه ای بی اعتمادی بود. روش شناسی پژوهش : روش انجام پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی می باشد که از آزمون مدل معادلات ساختاری و برآوردهای بیشینه درست نمایی با تعدیل چولگی استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه اعضای هیئت علمی و کارکنان دانشگاه حکیم سبزواری در نظر گرفته شد که در نیمسال اول سال تحصیلی 1404-1403 مشغول به خدمت بودند. نمونه آماری پژوهش با استفاده از روش تصادفی طبقه ای و طبق جدول مورگان، تعداد 232 نفر تخمین زده شد. برای برآورد اعتبار مقدماتی پرسشنامه های فلات زدگی شغلی، پنهان سازی دانش و بی اعتمادی، یک نمونه اولیه شامل 40 نفر مورد آزمون قرار گرفت. روایی محتوایی پرسشنامه ها از نظر اساتید و کارشناسان مثبت ارزیابی گردید؛ همچنین، میزان پایایی به واسطه ی ضریب آلفای کرونباخ برای سوالات متغیر ها به ترتیب، 95/0 برای فلات زدگی شغلی، 97/0 برای پنهان سازی دانش و 95/0 برای بی اعتمادی بدست آمد. یافته ها : مطابق با یافته های این پژوهش، فلات زدگی شغلی هم به شکل مستقیم و هم به شکل غیر مستقیم، به واسطه بی اعتمادی در سطح معناداری 001/0 نقش ویژه ای در میزان پنهان سازی دانش کارکنان دانشگاه حکیم سبزواری دارد. بحث و نتیجه گیری: مدیران و برنامه ریزان موسسات آموزش عالی می توانند از نتایج پژوهش حاضر در به کار گیری برنامه ها و راهبرد های ویژه در جهت کاهش پنهان سازی دانش و ابعاد و عوامل موثر بر آن، نهادینه کردن اشتراک دانش در فرهنگ های سازمانی دانشگاه ها و کاهش بی اعتمادی و فلات زدگی در بین کارکنان استفاده نمایند.
رابطه بین منبع کنترل، میزان تحصیلات، سرمایه اجتماعی، سنوات خدمت و رضایت شغلی معلمان دبیرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در روش های آموزش دوره ۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۹)
89 - 101
حوزههای تخصصی:
معلمان می توانند تأثیرگذارترین افراد جامعه باشند و رضایت شغلی می تواند در زندگی شخصی آنها تأثیرگذار بوده و کیفیت کاری شان را بالا ببرد. هدف این پژوهش مطالعه رابطه بین منبع کنترل، میزان تحصیلات، سرمایه اجتماعی و سنوات خدمت بر رضایت شغلی بوده است. روش تحقیق توصیفی و از نوع هم بستگی بود. جامعه آماری تحقیق، 340 نفر از معلمان دبیرستان شهرستان آران و بیدگل بود. نمونه آماری بر اساس نرم افزار G*power 85 نفر در نظر گرفته شد. استراتژی نمونه گیری به صورت تصادفی ساده بود. پرسش نامه استاندارد سرمایه اجتماعی ناهاپیت و گوشال، پرسش نامه منبع کنترل راتر و پرسش نامه رضایت شغلی ساتور استفاده شد. به منظور جمع آوری داده ها آلفای کرونباخ پرسش نامه ها که به روش مطالعه آزمایشی، روی 30 نفر اجرا شد به این ترتیب به دست آمد: پرسش نامه استاندارد سرمایه اجتماعی 944/0، پرسش نامه منبع کنترل 846/0 پرسش نامه رضایت شغلی 885/0. نتایج آزمون تی تک متغیره نشان داد که میانگین منبع کنترل درونی 44/12 بوده است که از عدد 9 نقطه برش پرسش نامه، بالاتر بوده که نشان دهنده منبع کنترل بیرونی معلمان در مدارس بود. همچنین میزان سرمایه اجتماعی و رضایت شغلی، بیشتر از نقطه برش 3 در پرسش نامه بوده که نشان دهنده وضعیت مطلوب سرمایه اجتماعی و میزان رضایت شغلی در بین معلمان بوده است. یافته های تحقیق نشان داد که تنها سرمایه اجتماعی بر متغیر رضایت شغلی اثرگذار بوده و 4/24 درصد از تغییرات رضایت شغلی توسط سرمایه اجتماعی در مدل توجیه می شود. در نتیجه معلمانی که دارای ارتباطات اجتماعی قوی در جوامع حرفه ای خود هستند به دلیل افزایش حمایت، همکاری و منابع مشترک، سطوح بالاتری از رضایت شغلی را تجربه می کنند.
آسیب شناسی عدم گرایش دانش آموزان به مهارت تفکر خلاق و ارائه راهکارهایی جهت تقویت و توسعه استفاده از آن(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهش های کیفی در علوم تربیتی سال اول بهار ۱۴۰۴ شماره ۲
168 - 197
حوزههای تخصصی:
تفکر خلاق به معنای توانایی تولید ایده ها، راه حل ها یا مفاهیم جدید و نوآورانه است. گرایش دانش آموزان به مهارت تفکر خلاق از اهمیت زیادی برخوردار است، زیرا این مهارت می تواند تأثیرات مثبتی بر رشد فکری، اجتماعی و حتی حرفه ای آنها بگذارد و آنها را برای مواجهه با چالش های آینده آماده می سازد. پژوهش حاضر با هدف کاوش در بررسی عوامل زمینه ساز عدم گرایش دانش آموزان به مهارت تفکر خلاق و ارائه راهکارهایی جهت تقویت و توسعه استفاده از آن صورت گرفته است. پژوهش از نوع کیفی-توصیفی می باشد؛ و به روش فرا مطالعه از نوع فراترکیب و با استفاده از منابع کتابخانه ای و بررسی اسناد مکتوب و متون علمی به روش مرور سیستماتیک بر اساس قاعده اشباع نظری و جهت تجزیه و تحلیل داده ها با راهبرد پژوهشی نظریه داده بنیاد و به روش کدگذاری سه مرحله ای باز، محوری و انتخابی انجام شده است. نتایج نشان داد که عوامل زمینه ساز عدم گرایش دانش آموزان به مهارت تفکر خلاق عبارتند از: شاکله وجودی، خانوادگی، آموزشی، بوم شناختی، ضمیر ناخوداگاه، اختلالات و عوامل هیجانی. همچنین پیامدهای عدم گرایش به این مهارت منازعه هویتی، تحصیلی، وفاق و همبستگی، انگیزشی و تمرکز، عملکردهای روان شناختی و ساختار محوری مدیریت رفتاری را در بر خواهد داشت. در نهایت، جهت تقویت و توسعه این مهارت؛ راهکارهای خانوادگی، مدیریت فردی، تعلیم و تربیت، حمایت عاطفی، توسعه مهارت ها و توانایی ها و فعالیت های فرهنگی به دست آمد.
رابطه بین تعامل معلم- دانش آموز و اضطراب در دانش آموزان: نقش واسطه ای تنظیم هیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای تنظیم هیجان در رابطه بین تعامل معلم- دانش آموز و اضطراب دانش آموزان بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر بانه در سال تحصیلی 1402-1401 بود، که از بین آن ها 336 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسش نامه های استاندارد اضطراب اسپنس (SCAS) نسخه کودکان، تنظیم هیجان کودکان و نوجوانان ((ERQ-CA و تعامل معلم- دانش آموز وبلز و همکاران (QTI) استفاده شد. نتایج نشان داد مدل پیشنهادی از برازش مطلوبی برخوردار بود. همچنین اثر مستقیم تعامل معلم- دانش آموز بر اضطراب دانش آموزان و تنظیم هیجان معنادار بود (001/0P<) و اثر مستقیم تنظیم هیجان بر اضطراب نیز معنادار بود (001/0P<). همچنین نتایج دیگر نشان داد که تنظیم هیجان بین تعامل معلم- دانش آموز و اضطراب نقش میانجی داشت (001/0P<). در مجموع می توان نتیجه گرفت که تعامل معلم- دانش آموز به طور مستقیم و غیرمستقیم با نقش واسطه ای تنظیم هیجان بر میزان اضطراب دانش آموزان اثر دارد
نقش اشاعه اطلاعات در شناخت، نگرش و انگیزش دانشجو معلمان برای آمادگی تدریس در مناطق روستایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
168 - 184
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مدارس روستایی با مشکلاتی مانند تأمین معلم های باکیفیت روبرو هستند. معلمان با انگیزه و با نگرش مثبت می توانند تأثیر منفی کمبود امکانات و مشکلات مدارس روستایی را تا حدودی کاهش دهند. کمبود اطلاعات معلمان از ابعاد مختلف معلمی روستا سبب کاهش انگیزه و نگرش درست است. بررسی نقش اشاعه گزینشی اطلاعات بر شناخت، نگرش و انگیزه معلمان برای تدریس در روستا هدف این پژوهش است. روش پژوهش: این پژوهش به روش شبه آزمایشی انجام شد. ابتدا با مطالعه متون ابعاد معلمی در روستا استخراج شد، سپس به پرسش نامه تبدیل شد و روایی آن با نظر متخصصان تأیید شد. آزمون اولیه برای سنجش وضعیت فعلی معلمان به عمل آمد و نمرات ثبت شد. در مرحله بعد به مدت دو ماه اطلاعات گزینشی در وبلاگی منتشر و با کانال تلگرامی برای شرکت کننده ارسال شد. جامعه آماری این پژوهش ورودی های 99 دانشگاه فرهنگیان سنندج بودند که در ترم تابستان سال 1402 ارزیابی شدند. بعد از انجام آزمون دوم 81 دانشجوی پسر و 37 دانشجوی دختر در دو مرحله پیش آزمون - پس آزمون شرکت کردند. جمع آوری داده ها از طریق پرسش نامه محقق ساخته انجام شد و با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: طبق داده های گردآوری شده در مرحله پیش آزمون شناخت دانشجو معلمان درباره ابعاد مختلف معلمی در روستا (شامل: سواد والدین، وضعیت اقتصادی، فرهنگ روستا، مشارکت والدین، تشدید کار، کمبود امکانات، کمبود بودجه، کلاس های چندپایه و مؤثربودن تحصیل در دانشگاه) کمتر از حد متوسط بود. همچنین میانگین های مؤلفه های نگرش (شامل بعد عاطفی تدریس در روستا 96/2 و زندگی در روستا 23/3 و بعد رفتاری تدریس در روستا 74/2 و زندگی در روستا 47/2 ) و میانگین های مؤلفه های انگیزه (شامل محیط روستا 83/2، خدمت در مناطق روستایی 81/2، دانش آموزان روستا 11/3، جو سازمانی91/2) به دست آمد. این میانگین ها در مرحله پس آزمون برای مؤلفه های نگرش (شامل بعد عاطفی تدریس در روستا 21/3 و زندگی در روستا 42/3 و بعد رفتاری تدریس در روستا 95/2 و زندگی در روستا 87/2 ) و برای مؤلفه های انگیزه (شامل محیط روستا 25/3، خدمت در مناطق روستایی 06/3، دانش آموزان روستا 25/3، جو سازمانی19/3) به دست آمد. آزمون آماری معنی داری تغییرات میانگین ها را تأیید نمود. همچنین آزمون آماری نشان داد که جنسبت بر نگرش و انگیزه دانشجو معلمان تأثیر دارد. نتیجه گیری: اشاعه اطلاعات در زمینه ابعاد مختلف معلمی در روستا می تواند بر شناخت، نگرش و انگیزش معلمان تأثیر بگذارد و احتمال انتخاب داوطلبانه آنان برای تدریس و نیز ماندگاری در محیط روستا را افزایش دهد.
Pyramid model of willingness to communicate versus communicative tasks: Can they reduce EFL learners' speaking barriers?(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Curriculum Research, Volume ۶, Issue ۲ , ۲۰۲۵
77 - 105
حوزههای تخصصی:
The present explanatory mixed methods study was designed to investigate the difference between the effects of using the pyramid model of Willingness to Communicate (WTC) and Communicative Tasks (CTs) on reducing Iranian English as a Foreign Language (EFL) learners' speaking barriers. The participants were 57 Iranian EFL learners selected based on convenience sampling from a language institute in Tehran. The Preliminary English Test (PET) results verified their homogeneity. To foster a stronger spirit of cooperation among the participants, they were placed in three different classes based on their tendencies; hence, the researchers could consider them as three groups: the Pyramid Model Group (PMG), the Communicative Tasks Group (CTsG), and the Conventional Approach Group (CAG) each including 19 participants. The PMG received instructions pertaining to the six levels of PM in willingness to communicate (WTC), while the CTsG received instructions based on information gap, reasoning gap, and opinion gap activities. The CAG relied on the Audio-Lingual Method (ALM), which the institute regularly followed. Accordingly, the three groups went through pretesting, intervention, and post-testing. The participants completed a speaking barriers survey as pre- and post-tests. Then, ten participants from the three groups were randomly selected and interviewed about the impact of the methods they had experienced on their speaking barriers. The Analysis of Variance (ANOVA) revealed the priority of the pyramid model of WTC over communicative tasks and conventional teaching in reducing learners' speaking barriers. The interview results also confirmed the quantitative findings indicating that anxiety, learners' low self-confidence, along with linguistic and instructional barriers could be reduced through being exposed to the pyramid model instructions. The results can be helpful for ELT professionals, EFL teachers and learners, and other stakeholders to hold more thriving L2 speaking classes.
واکاوی موانع و راهکارهای توسعه قصه گویی کلاسی در مدارس ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۸
107 - 121
حوزههای تخصصی:
هدفهدف: علیرغم شواهد تجربی ارزشمند در خصوص بروندادهای قصه گویی کلاسی، این روش چندان موردتوجه مدارس نبوده است. بنابراین، هدف از پژوهش حاضر شناسایی موانع و راهکارهای توسعه قصه گویی در مدارس ابتدایی ایران بود. روش: پژوهش حاضر ازلحاظ بنیان فلسفی مبتنی بر پارادایم تفسیرگرایی است. روش پژوهش کیفی و راهبرد مورداستفاده، تحلیل محتوای کیفی مبتنی بر رهیافت عرفی بوده و میدان مطالعه مدارس ابتدایی شهر سنندج بود. مشارکت کنندگان در این پژوهش 11 نفر از معلمان مدارس ابتدایی در سال تحصیلی 04-1403 بودند که با استفاده از رویکرد نمونه گیری هدفمند و روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات مصاحبه نیمه ساختاریافته بود و هر مصاحبه حدود 45 دقیقه به طول انجامید. داده های متنی با استفاده از کدگذاری و مقوله بندی تحلیل شدند و با روش زاویه بندی تحلیل گر، از اعتبار تحلیل ها اطمینان حاصل شد. یافته ها: یافته ها بیانگر دستیابی به 52 مانع توسعه قصه گویی بود که در 12 مؤلفه و 4 بعد فردی، فرهنگی، سازمانی و آموزشی دسته بندی شدند. یافته ها همچنین بیانگر شناسایی 34 راهکار توسعه قصه گویی در مدارس بودند که در 9 مقوله دسته بندی شدند. مقوله های احصا شده عبارت از مدرسه قصه گو، پداگوژی داستان وار، نظام آموزشی قصه گو، دانش آموز قصه گو، جشنواره ها و مناسبت ها، جامعه دوستدار قصه، تعامل قصه و تکنولوژی، کارگاه های قصه گویی و قصه گویی درمانگر بودند. نتیجه گیری: باتوجه به یافته های پژوهش به کارگیری راهکارهایی همچون توانمندسازی حرفه ای معلمان، بازنگری در سیاست های آموزشی، ایجاد بسترهای ساختاری و فرهنگی حمایتگر در حوزه قصه گویی و نهادینه سازی رویکرد روایت محور در برنامه های درسی و ارتقای فرهنگ قصه گویی می تواند زمینه ساز بهره مندی نظام آموزشی از مزایای شناختی، عاطفی، زبانی و اجتماعی قصه گویی باشد.
بررسی رابطه سواد رسانه ای و مهارت های اجتماعی با میانجی گری تفکر انتقادی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعلیم وتربیت نقش مهمی در افزایش مهارت ها ازجمله مهارت های اجتماعی دارد. در همین راستا هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه سواد رسانه ای و مهارت های اجتماعی با میانجی گری تفکر انتقادی دانش آموزان بود. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی دانش آموزان دوره اول متوسطه شهرستان ایرانشهر در سال تحصیلی 1402-1401 تشکیل داد که از بین آن ها تعداد 200 دانش آموز به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه های مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت (1990)، سواد رسانه ای فلسفی (1393) و تفکر انتقادی ریکتس (2003) استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاری انجام گرفت. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که رابطه مثبت و معنی داری بین سواد رسانه ای و تفکر انتقادی با نمره کل مهارت های اجتماعی و مؤلفه های آن وجود داشت (05/0P<). نتایج مدل یابی معادلات ساختاری نیز نشان داد که مدل برازش مناسبی داشت و تفکر انتقادی نقش میانجی در رابطه بین سواد رسانه ای و مهارت های اجتماعی دانش آموزان داشت )05/0P<). براساس نتایج پژوهش حاضر می توان دریافت که سواد رسانه ای و تفکر انتقادی نقش اثرات مستقیم و غیرمستقیم معنی داری بر مهارت های اجتماعی دانش آموزان دارد و در برنامه های آموزشی باید مورد توجه قرار گیرد.
Investigating the Mediating Role of Authentic Personality in the Relationship Between Perception of School climate and Academic Hope
حوزههای تخصصی:
This study aimed to explore the relationship between student's perceptions of school climate and their academic hope, focusing on the mediating role of their authentic personalities. The researchers employed a descriptive correlational method using structural equation modeling to achieve this. The study focused on first-grade high school students in Mahabad city, with a sample of 368 students selected through convenience sampling. The research utilized several standardized tools, including the School Climate Questionnaire by Pashiardis (2000), the Shegefti & Samani Educational Hope Questionnaire (2011), and the Authentic Personality Questionnaire by Wood et al. (2008). The findings revealed a direct and significant relationship between perceptions of school climate and academic hope. Additionally, the analysis indicated that school climate significantly indirectly affects academic hope, acting as a mediating variable. The model fit indices suggested that the research model was appropriate. In conclusion, this study suggests that to enhance students' academic hope, it is important to consider the supportive school environment and the cultivation of students' authentic personalities.
Rhetorical Discursive Strategies in 2024 U.S. Presidential Campaigns: A Critical Pragmatic Analysis(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
international Journal of Foreign Language Teaching & Research, Volume ۱۳, Issue ۵۴, Autumn ۲۰۲۵
167 - 176
حوزههای تخصصی:
This study explored the rhetorical strategies employed by Republican and Democratic nominees during the 2024 U.S. presidential campaigns, focusing on the discursive techniques used to appeal to partisan bases and shape voter perceptions. Grounded in Van Dijk’s Ideological Square—a theoretical framework for analyzing how language constructs ideological divides—the research investigated the role of positive self-presentation, negative other-presentation, and the strategic framing of political ideologies in the construction of party identity. A mixed-methods approach, combining both quantitative analysis of discourse patterns and qualitative examination of rhetorical strategies, uncovered the distinctive ways each party uses language to reinforce ideological commitments and polarize the electorate. The findings reveal significant differences in how Republicans and Democrats position themselves and their opponents, with Republicans often employing fear-based rhetoric, in-group/out-group distinctions, and a focus on "threat" narratives. In contrast, Democrats tend to emphasize unity, inclusivity, and collective responsibility, though occasionally at the risk of alienating moderates or dissenting voices within their own ranks. The study also highlights the growing role of digital media and algorithm-driven communication, demonstrating how technological platforms have amplified the impact of these rhetorical strategies, especially in the form of targeted misinformation and tailored inclusivity messages. The implications of the study extend to the fields of sociolinguistics, political communication, and media studies, emphasizing how language shapes ideological alignment, reinforces social divisions, and influences democratic processes in the digital age.
کاربست نظریۀ فرهنگی- اجتماعی رشد لئو ویگوتسکی در آموزش مسئولیت پذیری در مدارس مقطع ابتدایی
حوزههای تخصصی:
پیشینه و هدف: هدف از این پژوهش کاربست نظریه فرهنگی اجتماعی رشد لئو ویگوتسکی در آموزش مسئولیت پذیری به دانش آموزان مقطع ابتدایی است، روش ها: پژوهش با روش توصیفی و استفاده از منابع اسنادی، اهمیت آموزش مسئولیت پذیری به عنوان یکی از مهارت های اصلی فردی دانش آموزان را بررسی و راهکارهایی را پیشنهاد می دهد. یافته ها : از نظر ویگوتسکی منطقه تقریبی رشد و محیط فرهنگی اجتماعیِ کودک نقش مهمی در توسعه مهارت های فردی او دارد؛ بنابراین پیش نیاز آموزش مسئولیت پذیری به کودکان دبستانی، ارتقای رشد فرهنگی و اجتماعی کادر علمی و اجرایی مدرسه، همچنین دانش آموزان به عنوان گروه هم سالان الگو و معلمان است. در این راه معلمان می توانند برای آموزش مسئولیت پذیری از روش های الگودهی، دادن بازخورد و پاداش، ساماندهی شناختی و پرسش و پاسخ استفاده کنند و در جایگاه تکیه گاه، با ارزیابی منطقه تقریبی رشد دانش آموزان، مهارت مسئولیت پذیری را در قالب تعاملات رفتاری دانش آموز با محیط و همکلاسانش ارزیابی کرده و آموزش های مناسب او را طراحی کنند. نتیجه گیری : برای به نتیجه رسیدن و برنامه ریزی این آموزش ها می توان از راهکارهایی مانند: دادن مسئولیت های ساده و ابتدایی مانند نظافت کلاس، مراقبت از وسایل و مدیریت زمان؛ تا همکاری در پروژه های گروهی و حل مسئله و مشارکت در فعالیت های معلم و اداره کلاس در سالهای آخر تحصیل دانش آموز در مقطع ابتدایی استفاده کرد. در این میان بهره مندی از راهکارهای آموزشی خلاق مانند ایجاد تخته و چرخه مسئولیت پذیری در کلاس، تهیه دفترچه یادداشت مسئولیت پذیری و ... می تواند انگیزه بخش و تسهیلگر امر آموزش باشد.
Teacher–Student Interaction Quality and Academic Motivation in Neurodivergent Learners: The Mediating Role of Social Relatedness(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This study aimed to investigate the effect of teacher–student interaction quality on academic motivation in neurodivergent learners, with social relatedness examined as a mediating variable. A descriptive correlational design was employed using a sample of 403 neurodivergent secondary school students in Slovenia, selected based on Krejcie and Morgan’s sampling table. Standardized instruments were used to assess teacher–student interaction quality, social relatedness, and academic motivation, all measured on 7-point Likert scales. Data were analyzed using Pearson correlation in SPSS-27 to explore bivariate associations and Structural Equation Modeling (SEM) in AMOS-21 to test the hypothesized mediating model. Model fit was evaluated using multiple indices, including χ²/df, GFI, AGFI, CFI, TLI, and RMSEA. The results indicated significant positive correlations among all variables: teacher–student interaction quality was positively correlated with social relatedness (r = .61, p < .001) and academic motivation (r = .55, p < .001), while social relatedness was strongly correlated with academic motivation (r = .67, p < .001). The SEM analysis showed an acceptable model fit (χ²/df = 2.35, CFI = 0.97, RMSEA = 0.057). Teacher–student interaction quality had significant direct effects on both social relatedness (β = .61, p < .001) and academic motivation (β = .26, p < .001). Social relatedness significantly predicted academic motivation (β = .58, p < .001), and also mediated the relationship between teacher–student interaction and academic motivation (indirect β = .35, p < .001), confirming a partial mediation model. The findings underscore the critical role of social relatedness in explaining how supportive teacher–student interactions enhance academic motivation among neurodivergent learners. Educational interventions that strengthen relational dynamics in inclusive classrooms may foster higher motivation and academic engagement in this population.
اهداف برنامه درسی تربیت شهروند جهانی و اعتبار سنجی آن در نظام آموزشی دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۸
55 - 69
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر اهداف برنامه درسی تربیت شهروند جهانی و اعتبار سنجی آن در نظام آموزشی دوره ابتدایی ایران بود. روش: پژوهش حاضر دردوبخش کیفی و کمی تشکیل شد، بخش کیفی، روش تحقیق تحلیل محتوای کیفی، جامعه آماری متخصصین رشته های برنامه ریزی درسی، علوم اجتماعی ، فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه های ارومیه و تبریز بودند نمونه گیری هدفمند. داده ها از طریق مصاحبه کدگذاری و با روش تحلیل تماتیک، گردآوری و ابزار جمع آوری داده ها مصاحبه بود .بخش کمی، روش تحقیق مورد استفاده با رویکرد کمی روش پیمایشی، جامعه آماری مدیران،کارشناسان ستادی آموزش ابتدایی، سرگروه های آموزشی، راهبران آموزشی، معلمان دوره ابتدایی شهر ارومیه در نواحی 2 گانه ، حجم نمونه بر اساس جدول کرچسی و مورگان برابر با 368نفر تعیین شد. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه از 7 نفر اساتید در مورد اعتبار آن نظر خواهی شد. برای ارزیابی برازش داده ها از آزمون تحلیل عاملی مرتبه اول و دوم و برای نتایج آزمونTتک نمونه ای،استفاده شد. یافته ها: یافته های بخش کیفی نشان داد، اهداف برنامه درسی تربیت شهروند جهانی، از زیر مضمون اهداف برنامه درسی ،ویژگی اهداف برنامه درسی و مبانی اهداف برنامه درسی تشکیل شد و اعتبار مضامین اهداف برنامه درسی تربیت شهروند جهانی در حد بالاتر از متوسط می باشد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج از مضامین بدست آمده می توان به عنوان چارچوبی در فرایند برنامه ریزی درسی تربیت شهروند جهانی دوره ابتدایی استفاده کرد.
Identifying Key Components of Identity Development in Adolescents with Sensory Impairments(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This study aimed to explore the key components of identity development in adolescents with sensory impairments. This qualitative study employed a phenomenological approach to examine the lived experiences of adolescents with sensory impairments. Data were collected through semi-structured interviews with 31 participants recruited via online platforms. Theoretical saturation was reached, ensuring a comprehensive understanding of identity development in this population. Interviews were transcribed and analyzed using thematic analysis, with NVivo software facilitating the identification of core themes and subthemes. The results highlighted four primary themes shaping identity development in adolescents with sensory impairments. Personal identity formation was influenced by self-perception, emotional regulation, autonomy, and future aspirations. Social identity was shaped by peer relationships, family dynamics, social stigma, and the presence of mentors. Cultural and community belonging emerged as a significant factor, with participants emphasizing the role of cultural engagement, media representation, and community participation in shaping their identity. Coping strategies, including the use of assistive technologies, psychological resilience, and adaptive social skills, were found to play a crucial role in navigating identity-related challenges. These findings align with existing literature emphasizing the intersection of self-perception, social interactions, and cultural narratives in identity formation. The study underscores the complexity of identity development in adolescents with sensory impairments, highlighting the interplay between personal, social, cultural, and adaptive factors. The findings suggest that fostering inclusive educational environments, providing mentorship opportunities, and improving media representation can positively impact identity formation in this population. Further research is needed to explore identity development across diverse cultural and socioeconomic backgrounds to develop targeted interventions.
ارتباط هوش هیجانی و خودکارآمدی با مهارت های ارتباطی گروهی از دانشجویان پیرا پزشکی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه: اهمیت توجه به مهارت های ارتباطی و متغیرهای تاثیرگذار برآن نسبت به گذشته افزایش چشمگیری داشته است. از جمله متغیرهای تاثیرگذار بر مهارت های ارتباطی هوش هیجانی و خودکارآمدی می باشد. هدف این مطالعه تعیین ارتباط هوش هیجانی و خودکارآمدی با مهارت های ارتباطی دانشجویان پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی قم بود. روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی روی دانشجویان پیراپزشکی انجام شد. تعداد 275 دانشجوی دانشکده پیراپزشکی دانشگاه علوم پزشکی قم که بصورت تصادفی انتخاب شده بودنددر این مطالعه شرکت کردند. جهت جمع آوری داده از فرم ثبت اطلاعات جمعیت شناختی، پرسشنامه پرسشنامه هوش هیجانی و مقیاس باورهای خودکارامدی و مقیاس صلاحیت ارتباطی خود ادراک شده استفاده شد. تحلیل رگرسیون و ضریب همبستگی پیرسون برای تحلیل داده استفاده شد. یافته ها: بطور کلی 5/49% از دانشجویان میزان مهارت ارتباطی خود را در سطح متوسط و 1/26% نیز در سطح بالا ارزیابی کرده بودند. مدل چند متغیره تحلیل رگرسیون لجستیک نشان داد که خودکارآمدی (17/1-03/1:CI 95%، 10/1:OR) و بعد توانایی استفاده از هیجانات (36/1-08/1:CI 95%، 17/1:OR) با مهارت های ارتباطی دانشجویان ارتباط دارند. نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد مهارت های ارتباطی با هوش هیجانی و خودکارآمدی ارتباط دارد و در این مطالعه افراد با هوش هیجانی و باورهای خودکارآمدی بالاتر ، مهارت های بیشتر و موثرتری در برقراری ارتباط با دیگران داشتند.
بررسی رابطه میزان استفاده افراد از فضای مجازی با اضطراب اجتماعی و کارکرد حافظه کوتاه مدت در دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطه میزان استفاده افراد از فضای مجازی با اضطراب اجتماعی و کارکرد حافظه کوتاه مدت در دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم شهر شیراز بود. پژوهش حاضر، از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی و از نوع هم بستگی بوده است. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان دختر متوسطه دوم ناحیه 2 شهر شیراز به تعداد 4219 نفر بود. برای تعیین حجم نمونه از جدول مورگان استفاده شد و تعداد 340 نفر به عنوان حجم نمونه در نظر گرفته شد. شیوه نمونه گیری به صورت طبقه ای تصادفی بود. برای گردآوری اطلاعات از اعتیاد به فضای مجازی صادق زاده و همکاران (1397)، پرسش نامه اضطراب اجتماعی کانور و همکاران (2000) و آزمون حافظه وکسلر (1939) استفاده گردید. به منظور آزمون فرضیه ها از آزمون های هم بستگی و رگرسیون بهره گرفته شد. این پژوهش نشان داد که میزان استفاده افراد از فضای مجازی با اضطراب اجتماعی (0.678=r؛ 0001/0>P) رابطه معناداری دارد. همچنین مشخص گردید که میزان استفاده افراد از فضای مجازی بر ابعاد اضطراب اجتماعی (ترس، اجتناب و ناراحتی فیزیولوژیک) تأثیر معناداری دارد (0001/0>P). از سوی دیگر مشخص گردید که میزان استفاده افراد از فضای مجازی با حافظه کوتاه مدت (0.510-=r؛ 0001/0>P) رابطه منفی و معناداری دارد. و در نهایت مشخص گردید که میزان استفاده افراد از فضای مجازی بر ابعاد حافظه کوتاه مدت (حافظه منطقی و تکرار ارقام روبه جلو و معکوس) تأثیر معناداری دارد (0001/0>P). بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که استفاده بیش ازحد دانش آموزان از فضای مجازی باعث تشدید اضطراب اجتماعی و کاهش عملکرد حافظه کوتاه مدت دانش آموزان می گردد.
Impact of Sensory Processing Sensitivity on Emotional Dysregulation in Gifted Students: The Mediating Role of Anxiety Sensitivity(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This study aimed to investigate the impact of sensory processing sensitivity on emotional dysregulation in gifted students, examining the mediating role of anxiety sensitivity in this relationship. The research employed a descriptive correlational design, involving a sample of 390 gifted secondary school students from Isfahan city, selected based on Morgan and Krejcie’s sampling table. Participants completed three validated Likert-based instruments: the Highly Sensitive Person Scale (HSPS), the Anxiety Sensitivity Index-3 (ASI-3), and the Difficulties in Emotion Regulation Scale (DERS). Data analysis was conducted using SPSS-27 for descriptive statistics and Pearson correlation analysis, and AMOS-21 for structural equation modeling (SEM) to assess direct, indirect, and total effects among the variables. Model fit was evaluated using standard indices including RMSEA, CFI, TLI, and GFI. Pearson correlation coefficients indicated significant positive relationships between sensory processing sensitivity, anxiety sensitivity, and emotional dysregulation (r = .56 to .67, p < .001). The SEM results showed that sensory processing sensitivity had a significant direct effect on emotional dysregulation (β = .42, p < .001), and on anxiety sensitivity (β = .56, p < .001). Anxiety sensitivity also directly predicted emotional dysregulation (β = .49, p < .001). Importantly, anxiety sensitivity partially mediated the relationship between sensory processing sensitivity and emotional dysregulation, with a significant indirect effect (β = .28, p < .001). The model demonstrated excellent fit indices (CFI = .96, RMSEA = .052, χ²/df = 2.07). The findings underscore the importance of recognizing and addressing anxiety sensitivity as a key psychological mechanism linking sensory traits and emotional dysregulation in gifted youth. Interventions that integrate emotional regulation and sensitivity awareness may enhance educational and psychological outcomes for this population.
اثربخشی بسته آموزشی مبتنی بر رفتارهای مدنی تحصیلی بر بهبود رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت تحصیلی در دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
127 - 139
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی بسته آموزشی رفتارهای مدنی تحصیلی بر بهبود رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت تحصیلی در دانش آموزان دختر انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری یک ماهه بود. جامعه ی موردمطالعه در این پژوهش تمام دانش آموزان دختر مدارس دوره ی دوم متوسطه شهر مهاباد در سال تحصیلی 1403-1402 بودند که تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (15 نفر آزمایش و 15 نفر کنترل) گمارده شدند. ابزار اندازه گیری در این پژوهش پرسشنامه رفتارهای سبک زندگی تحصیلی ارتقاء دهنده صالح زاده و همکاران (1396) بود. گروه آزمایش 10 جلسه ی (هر هفته 2 جلسه) 75 دقیقه ای تحت بسته ی آموزشی مبتنی بر رفتارهای مدنی تحصیلی قرار گرفت و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. تجزیه و تحلیل داده های آماری با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و با نرم افزار SPSS نسخه ۲3 صورت گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد که آموزش بسته رفتارهای مدنی تحصیلی بر رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت تحصیلی در دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه اثربخش است (001/0p<). نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده از این پژوهش، پیشنهاد می شود که بسته آموزشی رفتارهای مدنی تحصیلی در کنار سایر مداخلات روانشناختی به عنوان یکی از روش های مؤثر در بهبود رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت تحصیلی در دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه بکار گرفته شود.
شناسایی مؤلفه های خلاقیت دانش آموزان با تأکید بر رویکرد یادگیری معکوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
241 - 250
حوزههای تخصصی:
هدف: از اهداف مهم تمام نظام های آموزشی پرورش خلاقیت در دانش آموزان است. همین طور بهره گیری از روش های آموزش مناسب تر در پرورش خلاقیت دانش آموزان مورد تأکید است. بنابراین، هدف این پژوهش شناسایی مؤلفه های خلاقیت دانش آموزان با تأکید بر رویکرد یادگیری معکوس بود. روش: روش پژوهش حاضر برحسب هدف، کاربردی و برحسب نوع داده، کیفی- با تحلیل مضمون بود. مشارکت کنندگان در پژوهش شامل خبرگان دانشگاهی رشته علوم تربیتی و خبرگان آموزش و پرورش بودند که به صورت نمونه گیری هدفمند و به روش گلوله برفی تعداد 10 مورد مصاحبه قرار گرفتند. ابزار پژوهش مصاحبه های نیمه ساختاریافته بود. برای افزایش قابلیت روایی(اعتماد) از روش صوری و پایایی نیز از روش ضریب توافق بین کدگذاران استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها نیز از روش تحلیل مضمون استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که 26 کد باز، 4 کد محوری شامل عوامل فردی با 10 مضمون فرعی؛ محیطی با 7 مضمون فرعی؛ سازمانی با 5 مضمون فرعی و عوامل نهادی با 8 مضمون فرعی به عنوان ابعاد خلاقیت دانش آموزان با تأکید بر رویکرد یادگیری معکوس شناسایی شد. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت با آموزش با روش یادگیری معکوس و توجه به مؤلفه های آن می توان زمینه بروز خلاقیت در دانش آموزان را فراهم کرد. لذا برنامه ریزان نظام آموزش باید هرچه بیشتر برای پرورش خلاقیت به سوی روش های یاددهی- یادگیری خلاق تر حرکت نمایند.
A Discourse Analysis of Complaint Letters Written by Native Speakers
حوزههای تخصصی:
Due to the major political and economical changes in the world, international relations have expanded significantly, and English is widely recognized as a global language by many countries. Hence, in order to succeed in international relations, the non-native writers should be proficient in using English in different types of discourses including their letter writings. The purpose of this study was to analyze features of complaint letters written by native English speakers and explore the politeness strategies of those letters which learners of English may fail using appropriately. For this purpose, thirty authentic letters were chosen from the book “How to write better letters” edited by Chappell (2006). Through Halliday’s notion of lexical density, Cook’s expressed features of genre identification and Brown and Levinson’s model of politeness strategies, the collected data were analyzed. The analysis of the results showed that the native complaint letter writers mostly relied on ‘personal references’, ‘conjunction cohesion’, ‘repetition’, ‘substitution cohesion’, and ‘indirect negative politeness strategies’ in their writings. Language teachers and syllabus designers can use these results to make the foreign learners of English learn about social aspects of language and direct them to use the pragmatic elements in their letters.