فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۱۰۱ تا ۵٬۱۲۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
زمینه: دانشگاه ها در شرایط رقابتی و ناپایدار فعالیت می کنند. در این شرایط دائماً در حال تغییر، لازم است دانشگاه ها تاب آوری خود را ارتقاء دهند تا بتوانند با موقعیت های غیرمنتظره به طور مؤثر برخورد کنند، بحران ها را به خوبی مدیریت کنند و موفقیت های آینده را تضمین کنند. پژوهش های نسبتاً زیادی تاب آوری سازمانی را بررسی کرده اند ولی دانشگاه تاب آور کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در شرایط متحول شونده جامعه، دانشگاه ها برای بقاء و حفظ شرایط فعلی شان نیازمند توجه به شاخص های مورد نیاز برای تاب آوری هستند.
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی ادراک دانشگاهیان از مزایا، عوامل ایجاد کننده و موانع تاب آوری دانشگاهی است.
روش: طرح پژوهش کیفی با رویکرد پدیدارشناسی بود. مورد مطالعه تمامی اعضای هیأت علمی و کارکنان دانشگاه بیرجند بودند که با روش نمونه گیری هدفمند به تعداد 23 نفر (13 نفر اعضای هیأت علمی و 10 نفر کارمند) انتخاب و مورد مصاحبه قرار گرفتند. پس از مصاحبه چهاردهم اشباع نظری داده ها حاصل شد اما به دلیل اعتباربخشی به داده ها فرآیند مصاحبه تا بیست و سومین نفر ادامه یافت. تحلیل داده ها با استفاده از راهبرد هفت مرحله ای Collaizi و نرم افزار MAXQDA صورت گرفت.
یافته ها: در تحلیل داده ها سه محور اصلی مزایا، عوامل ایجاد کننده و موانع تاب آوری شناسایی شدند: محور مزایای تاب آوری دانشگاهی با دو مضمون اصلی، حرکت در مسیر رسالت دانشگاه و ارتقا شرایط جامعه و هشت زیر مضمون فرعی؛ محور عوامل ایجاد کننده تاب آوری دانشگاهی شامل پنج محور اصلی، ویژگی های اخلاقی و شخصیتی اعضای مجموعه، مدیریت کارآمد، عوامل برون سازمانی، عوامل فیزیکی، پیش بینی و برنامه ریزی، و بیست زیر مضمون فرعی؛ و محور موانع تاب آوری دانشگاهی با سه مضمون اصلی سطح ویژگی های فردی، سطح ویژگی های سازمانی و سطح برون سازمانی و سیزده زیر مضمون فرعی مطرح و تبیین شده است.
نتیجه گیری: محورهای حاصل از این پژوهش می تواند در جهت تقویت تاب آوری دانشگاهی به کار گرفته شود. ساخت و اعتباریابی بسته آموزشی دانشگاه تاب آور برای آموزش مدیران و اعتباریابی مقیاس سنجش دانشگاه تاب آور در پژوهش های آینده توصیه می گردد.
اثربخشی درمان گروهی روان شناسی مثبت نگر بر تاب آوری و اضطراب مرگ در بین افراد مبتلابه بیماری کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روان شناسی بالینی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۳
93 - 106
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر تعیین تأثیر درمان گروهی روان شناسی مثبت نگر بر تاب آوری و اضطراب مرگ در بین افراد مبتلابه بیماری کرونا بود.روش شناسی پژوهش: این پژوهش ازنظر هدف کاربردی و ازنظر روش شناسی از نوع پژوهش های نیمه از مایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه بیماران بستری در بیمارستان قائم واقع در شهر مشهد در سال ۱۴۰۰ بود. با توجه به جامعه آماری تعداد ۳۰ نفر (هر گروه ۱۵ نفر) به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه گمارده شدند. جهت سنجش متغیرها از ابزار پرسشنامه اضطراب مرگ تمپلر (۱۹۷۰) و تاب آوری کو نور و دیوید سون (۲۰۰۳) استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS-23 و روش آماری تحلیل کوواریانس تک متغیره (ANCOVA) تجزیه وتحلیل شدند.یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش گروهی مبتنی بر مثبت نگری بر تاب آوری با ۷۹۹/۳۱=F(1,37) و اضطراب مرگ با ۴۶۷/۴۶=F(1,37) افراد تأثیر داشته است که این مقادیر (۰٫۰۱α≤) معنادار بوده است.بحث و نتیجه گیری: با توجه به این نتایج می توان گفت درمان روان شناسی مثبت نگر برافزایش تاب آوری و کاهش اضطراب مرگ مؤثر بوده و می توان از این درمان در جهت افزایش تاب آوری و کاهش اضطراب مرگ در افراد مبتلابه بیماری کرونا استفاده کرد.
تاثیر روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده بر ذهن آگاهی در زنان دچار تعارضات زناشویی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: خانواده نخستین و منحصر به فردترین نهاد اجتماعی است که سلامت و بهروزی یک جامعه را مرهون سلامت و رضایت اعضای آن دانسته اند. یکی از مشکلات شایع در خانواده، تعارض زناشویی است. یکی از عوامل موثر بر ارتقاء رضایت زناشویی، ذهن آگاهی است. ذهن آگاهی یعنی توجه کردن به زمان حال به شیوهای خاص، هدفمند و بدون قضاوت. افراد ذهن اگاه هنگام روبرو شدن با استرس های محیطی، خودمهارگری بیشتر، سازگاری بالاتر، نگاه مثبت به همسر و ارتباط موثر را تجربه می کنند. روش کار: پژوهش حاضر یک کارآزمایی تصادفی کنترل شده با استفاده از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل دارای مراقبت های معمول یک پژوهش استاندارد است. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه زنان دارای تعارضات زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره آگاه شهر تهران در سال1401 تشکیل دادند. در این پژوهش از مقیاس ذهن آگاهی فرایبورگ ،مقیاس تعارض زناشویی کانزاس برای جمع آوری داده ها استفاده شد. یافته ها: در بخش اول یافته های توصیفی تحقیق و در بخش دوم یافته های تحقیق از چشم انداز آمار استنباطی ذکر شد. میانگین نمرات پس آزمون گروه روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده در متغیر ذهن آگاهی (84/29) بیشتر از میانگین پس آزمون درگروه کنترل (95/21) می باشد. در یافته ای استنباطی نرمال بودن توزیع داده ها یکی از مهمترین پیش فرض های تمامی آزمون های پارامتریک از قبیل تحلیل کوواریانس است. برای بررسی نرمال بودن توزیع متغیرها در پیش آزمون و پس آزمون از آزمون شاپیرو ویلک استفاده شد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده بر ارتقاء بر ذهن آگاهی در زنان دچار تعارضات زناشویی تاثیر دارد.
مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار و طرحواره درمانی بر خودکارآمدی و مولفه های آن در معتادین با درمان نگهدارنده متادون، یک مطالعه کارآزمایی بالینی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: درمان اعتیاد یکی از چالش های حوزه مطالعات سلامت روان است که بدون توجه به مولفه های روانشناختی به شکست می انجامد. هدف: هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار و طرحواره درمانی بر خودکارآمدی معتادین با درمان نگهدارنده متادون بود. روش: مطالعه حاضر از نوع شبه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش شامل تمامی معتادین تحت درمان نگهدارنده متادون در کلینیک های ترک اعتیاد منطقه ۵ تهران طی سال های ۱۴۰۱-۱۴۰۰ بود. که از این میان ۳ کلینیک و ۵۴ بیمار به صورت هدفمند و براساس معیارهای ورود و خروج به پژوهش انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایدهی شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه خودکارآمدی شرر (۱۹۸۲) بود. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرنی به کمک نرم افزار SPSS نسخه ۲۶ تحلیل شدند. یافته ها: یافته های این پژوهش نشان داد که طرحواره درمانی خودکارآمدی را به شکل معناداری تحت تاثیر قرار داده است (F(۱/۱۶۷, ۳۲/۶۸۷)=۴۳/۸۸۱, P<۰/۰۰۱). همچنین درمان هیجان مدار نیز خودکارآمدی را در سطح معناداری بهبود بخشیده است (F(۲, ۵۶)=۲۹/۰۴۸, P<۰/۰۰۱). از سوی دیگر نتایج مقایسه این دو درمان با یکدیگر نشان داد که درمان هیجان مدار بر بهبود متغیر خودکارآمدی و مولفه «رویارویی با موانع» در معتادین با درمان نگهدارنده متادون در مرحله پس آزمون اثربخشی بالاتری نسبت به طرحواره درمانی داشته باشد. نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی هر دو درمان بر خودکارآمدی و مولفه های مربوط به آن، به درمانگران حوزه اعتیاد به ویژه بیماران تحت درمان با متادون پیشنهاد می شود از روش های درمانی حاضر جهت درمان مراجعین استفاده کنند و در این میان با توجه به اینکه درمان هیجان مدار برتری نسبی نشان داده است از این درمان به ویژه می توان برای بهبود رویارویی با موانع استفاده کرد.
نقش میانجی توجه متمرکز بر خود و دیگری در رابطه بین سامانه های بازداری فعال سازی رفتاری و نشانه های افسردگی در بیماران افسرده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: توجه به عوامل شناختی موثر و تدوام بخش افسردگی، از اولویت های پژوهشی و درمانی است. هدف از پژوهش حاضر آزمون مدل میانجی توجه متمرکز بر خود و دیگری در رابطه بین سامانه های بازداری_فعال سازی رفتاری و نشانه های افسردگی در بیماران افسرده بود. روش کار: پژوهش حاضر توصیفی_مقطعی در قالب یک طرح همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری از بین افراد افسرده مراجعه کننده به مراکز مشاوره قم در نیمه اول سال 1400 انجام شد که به روش نمونه گیری در دسترس 200 نفر انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس سامانه های بازداری و فعال سازی رفتاری (BIS/BAS)، پرسشنامه افسردگی Beck و پرسشنامه کانون توجه (FAQ) استفاده شد. داده ها در محیط نرم افزارهای SPSS-26و AMOS-24 از طریق ضریب همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری تحلیل شدند. به منظور آزمون معنا داری مسیرهای غیرمستقیم از تحلیل بوت استراپ استفاده شد. یافته ها: الگوی نهایی پس از اصلاح، از طریق حذف مسیر سامانه بازداری رفتاری به نشانه های افسردگی و توجه متمرکز بر دیگری، با آزاد کردن تعدادی از خطاهای کوواریانس برازش خوبی با داده ها داشت (968/0CFI=،090/0RMSEA=). سایر مسیرهای مستقیم، معنا دار بودند (05/0P<). تحلیل بوت استراپ آشکار ساخت توجه متمرکز بر خود در رابطه بین سامانه فعال سازی رفتاری و نیز سامانه بازداری رفتاری با نشانه های افسردگی نقش میانجیگرانه دارد (0001/0>P). نتیجه گیری: توجه متمرکز برخود به عنوان یک میانجیگر کلیدی می تواند اثرات محافظتی فعالیت سامانه فعال ساز رفتاری را بر نشانه های افسردگی بکاهد و از سوی دیگر اثرات مخرب فعالیت سامانه بازداری رفتاری را بر نشانه های افسردگی تشدید نماید.
تدوین مدل نظم جویی شناختی هیجان براساس مؤلفه های خداپنداره، خودپنداره و سبک های دلبستگی با میانجی گری نیرومندی من(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف ارزیابی مدل ساختاری پیش بینی نظم جویی شناختی هیجان براساس خداپنداره−خودپنداره، سبک های دلبستگی با میانجی گری نیرومندی من صورت گرفت.
روش: روش این پژوهش همبستگی مبتنی بر روابط ساختاری (تحلیل مسیر) می باشد. شرکت کنندگان شامل 250 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران و شاهد که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده پرسشنامه خداپنداره−خودپنداره برای مداخلات معنوی جانبزرگی، پرسشنامه سبک دلبستگی کولینز و رید، پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان گارنفسکی و پرسشنامه نیرومندی من مارکستروم بود. داده های حاصله با استفاده از نرم افزار SPSS-26 و لیزرل مورد تجزیه و تحیل قرار گرفت.
نتائج: نتائج حاصل از مدل معادلات ساختاری نشان داد که مدل مفهومی اولیه مفروض اولیه برازش مطلوب را نداشت و مسیرهای خداپنداشت و دلبستگی اجتنابی معنادار نشد. بعد از حذف این مسیرها، مدل اصلاح شده برازش مطلوب پیدا کرد. مدل اصلاح شده به این شکل است که خودپنداره، خودپنداشت و سبک دلبستگی دوسوگرا با میانجی گری نیرومندی من توانستند نظم جویی انطباقی و غیرانطباقی شناختی هیجان را پیش بینی کنند. همچنین خداپنداره و سبک دلبستگی ایمن، توانستند بدون میانجی گری نیرومندی من نظم جویی غیرانطباقی را پیش بینی کنند.
نتیجه گیری: براساس نتائج حاصله می توان گفت که خداپنداره در مقابل خداپنداشت در افراد بیشتر باشد، نظم جویی شناختی هیجان غیرانطباقی در آنها افزایش می دهد. همچنین دلبستگی ایمن در افراد، نظم جویی غیرانطباقی شناختی هیجان را کاهش می دهد. همچنین خودپنداره، خودپنداشت و سبک دلبستگی دوسوگرا با میانجی گری نیرومندی من، راهبرد انطباقی و غیرانطباقی نظم جویی شناختی هیجان را پیش بینی می کند. بدین سان می توان در روابط بین فردی، موضوعات تربیتی، خانوادگی، مذهبیِ، معنوی و درمانی به متغیرهای یاد شده توجه نمود.
پدیدارشناسی رفتارهای خودآسیب رسان در دانش آموزان دختر متوسطه اول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۶
141 - 168
حوزههای تخصصی:
شرایط روانی و محیطی نابسامان و بی اعتبارساز عامل اصلی در استفاده از خودآزاری غیر خودکشی برای انتقال پیام های اجتماعی است. هدف این تحقیق، مطالعه ی پدیدارشناختی این پدیده در دانش آموزان دختر متوسطه اول آموزش وپرورش شهرستان قم (1402-1401) بوده است. «روش تحقیق» آن «پدیدارشناسی توصیفی هفت مرحله ای کلایزی» است؛ که با معیارهای باورپذیری، انتقال پذیری، قابلیت اعتماد و تاییدپذیری ارزیابی شده است. حاصل نهایی این مطالعه ی پدیدارشناسانه از مصاحبه ی نیمه ساختارمند با 13 مشارکت کننده؛ در مجموع 6 مضمون اصلی، 26 مضمون فرعی و 135 مفهوم می باشد. عوامل آن عمدتا پیامهایی «حاکی از آشفتگی» برای رسیدن به «تقویت منفی اجتماعی» (رهایی از تنش و رفتار برون ریزی) یا برای رسیدن به «تقویت مثبت اجتماعی» (اطمینان جویی و توجه طلبی) بوده است. گرایش جنسی مشارکت کنندگان عمدتا یا همجنس گرا و یا دگرجنس گرا گزارش شده است. از مفاهیم جدید مختص این پژوهش، می توان از «تعارض ارزش های خانه، مدرسه و رسانه»، «نداشتن آزادی انتخاب»، «مشکل ابراز عقیده» و «بی معنایی» یاد کرد.
مقایسه اثربخشی آموزش شناختی و درمان ذهن- بدن بر انواع توجه در کودکان مبتلا به اختلال کاستی توجه- بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۹
25 - 33
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین تفاوت اثربخشی آموزش شناختی و درمان ذهن- بدن بر انواع توجه در کودکان مبتلا به اختلال کاستی توجه- بیش فعالی است. پژوهش حاضر از نوع مطالعات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون است. از بین کودکان 12-7 ساله که بر اساس ملاکهایDSM-5 ، تشخیص اختلال کاستی توجه- بیش فعالی گرفته بودند، 30 کودک به صورت هدفمند از مراکز مشاوره تبریز در سال 1398 انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش تقسیم شدند. پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی، CSI-4، آزمون هوش ریون کودکان، IVA ، برنامه کاپیتان لاگ و بسته درمان ذهن- بدن ابزارهای این مطالعه بودند. پس از انتخاب نمونه و جای دهی تصادفی افراد در گروه های آزمایشی، آزمون IVA به عنوان پیش آزمون اجرا گردید و یکی از گروه ها، آموزش شناختی و گروه دیگر درمان ذهن- بدن را دریافت کردند. به منظور بررسی اثربخشی روش های مداخله ای، پس آزمون (IVA) اجرا شده و داده های به دست آمده مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS18، آزمون های تحلیل توصیفی و تحلیل کوواریانس چندمتغیره تحلیل شدند. نتایج تحلیل آماری نشان داد که دو روش آموزشی- درمانی اثرات متفاوت و معنی داری بر بهبود انواع توجه (به جز توجه متناوب) دارند چراکه F محاسبه شده (37/7) در سطح 05/0 ≥ Pمعنادار بود. همچنین تحلیل ها نشان دادند که تفاوت دو روش آموزشی- درمانی قادر است 76% از واریانس متغیر وابسته (76/0 = E2) را با توان کامل (99/0) تبیین کند.
تأثیر تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر سوگیری توجه و عاطفه بزرگسالان مبتلا به اختلال افسردگی اساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۲شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
35 - 11
حوزههای تخصصی:
هدف: افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی نقایصی در شناخت گرم مانند سوگیری توجه نسبت به محرک های منفی نشان می دهند. همچنین سطح پایینی از عاطفه مثبت و سطح بالایی از عاطفه منفی را تجربه می کنند. هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر تحریک الکتریکی فراجمجمه ای قشر خلفی – جانبی و شکمی – میانی پیش پیشانی بر سوگیری هیجانی و عاطفه افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی بود. روش: در این پژوهش از طرح متقاطع یک سو کور استفاده شد. 23 بزرگسال مبتلا به اختلال افسردگی اساسی طی سه جلسه سه نوع متفاوت تحریک شامل: 1) تحریک قشرخلفی-جانبی و مهار قشر شکمی- میانی پیش پیشانی 2) مهار قشر خلفی – جانبی و تحریک قشر شکمی – میانی پیش پیشانی و 3) شبه تحریک دریافت کردند و عملکردشان به وسیله آزمون کامپیوتری دات پروب و پرسشنامه عاطفه مثبت و منفی (پاناس) ارزیابی شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین حالت های مختلف تحریک در سوگیری توجه در بیماران افسرده تفاوت معناداری وجود ندارد. در رابطه با وضعیت عاطفی زمانی که افراد در ناحیه قشرخلفی-جانبی پیش پیشانی تحریک آندی و در ناحیه قشر شکمی – میانی تحریک کاتدی می شدند، تفاوت در سطح p<0/05 معنادار بود. نتیجه گیری: سوگیری توجهی نوعی از شناخت گرم است و این شناخت در افسردگی تحت تاثیر قرار می گیرد. در این پژوهش تحریک الکتریکی فراجمجمه ای در نواحی درگیر این شناخت در نمرات سوگیری توجه بیماران تغییری ایجاد نکرد. بااین حال، تحریک الکتریکی توانست وضعیت عاطفی افراد مبتلا به اختلال افسردگی را با کاهش شدت عاطفه منفی، بهبود ببخشد.
بررسی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر رفتارهای پرخطر، اهمال کاری و ترس از موفقیت در نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام این پژوهش بررسی تاثیر مداخلات ذهن آگاهی بر رفتارهای پرخطر و اهمال کاری و ترس از موفقیت دانش آموزان بود. روش پژوهش: روش انجام این پژوهش از نوع نیمه تجربی پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با گروه گواه می باشد. جامعه آماری را دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم شهر جغتای در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل می دهند. نمونه مورد مطالعه 30 نفر بود که از بین دانش آموزان 30 نفر به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و سپس به صورت تصادفی 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه گواه جای گرفتند. سپس پرسشنامه های اهمال کاری تحصیلی سولومون و راث بلوم (1984)، ترس از موفقیت زاکرمن و آلیسون (۱۹۷۹) و پرسش نامه رفتارهای پرخطر محمدخانی (1395) در اختیار نمونه آماری قرار گرفت و بعد از برگزاری جلسات آموزش ذهن آگاهی سگال و همکاران (2002) برای گروه های آزمایش، پس آزمون انجام گرفت. داده های جمع آوری شده با بکارگیری آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار spss استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش ذهن آگاهی بر رفتارهای پرخطر (35/78=F، 001/0>p)، اهمال کاری (65/19=F، 001/0>p) و ترس از موفقیت (23/21=F، 001/0>p) در دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم موثر بود. نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاکی از آن است که آموزش ذهن آگاهی بر رفتارهای پرخطر و اهمال کاری و ترس از موفقیت در بین دانش آموزان اثربخشی معناداری دارد و می تواند در جهت بهبود مشکلات دانش آموران موثر باشد.
اثربخشی درمان شناختی-رفتاری بر دشواری در تنظیم هیجان و انعطاف پذیری شناختی بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۵)
28 - 37
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان شناختی-رفتاری بر دشواری در تنظیم هیجان و انعطاف پذیری شناختی بیماران مبتلاء به وسواس فکری-عملی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. در این مطالعه 30 نفر از بیماران دارای نشانگان وسواس فکری-عملی کلینیک های روانشناسی شهر رشت در سال 1400 به عنوان نمونه پژوهش در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. گروه ها با پرسشنامه های وسواس فکری-عملی پادوا توسط ساناویو (1988)، دشواری در تنظیم هیجان گراتز و روئمر (2004) و انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال (2010) مورد سنجش قرار گرفتند. پس از 10 جلسه 90 دقیفه ای درمان شناختی-رفتاری برای گروه آزمایش، مجددا شرکت کنندگان به پرسشنامه پژوهش پاسخ دادند. یافته های بدست آمده نشان داد درمان شناختی-رفتاری به طور معنی داری باعث کاهش دشواری در تنظیم هیجان (عدم پذیرش پاسخ های هیجانی، دشواری در انجام رفتار هدفمند، دشواری در کنترل تکانه، نبود آگاهی هیجانی، راهبردهای محدود، نبود وضوع هیجانی) و افزایش انعطاف پذیری شناختی شده است (001/0>P). با توجه به مشکلاتی که بیماران مبتلا به وسواس در ابعاد هیجانی و شناختی دارند، لازم است در فرایند درمان بیماران به این موارد بیشتر توجه گردد.
رابطه اضطراب کامپیوتر و خودکارآمدی کامپیوتر با میزان پذیرش یادگیری مجازی دانشجویان: نقش واسطه ای سهولت ادراک شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه اضطراب کامپیوتر و خودکارآمدی کامپیوتر با میزان پذیرش یادگیری مجازی و نقش میانجی میزان سهولت ادراک شده دانشجویان بود. طرح این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانشجو معلمان ورودی 98 در سال تحصیلی 1400-1399 استان خوزستان تشکیل می دادند که از این بین 220 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. داده ها بوسیله پرسشنامه اضطراب کامپیوتر (CAS؛ باندالوس و بنسون،1990)، خودکارآمدی کامپیوتر (CSM؛ هاوارد، 2014)، سهولت ادراک شده (PEUS؛ دیویس، 1989) و پذیرش یادگیری مجازی (ElAM؛ تئو،2010) جمع آوری و با استفاده از تحلیل مسیر به کمک نرم افزار SPSS و AMOS مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که اضطراب کامپیوتر بصورت مستقیم و اثر منفی بر پذیرش یادگیری مجازی دانشجویان دارد (05/0P<). همچنین اضطراب کامپیوتر به طور غیرمستقیم و از طریق سهولت ادراک شده بر پذیرش یادگیری مجازی اثر منفی دارد (05/0P<). نتایج همچنین نشان دادند که خودکارآمدی کامپیوتر بصورت مستقیم بر پذیرش یادگیری مجازی اثر مثبت معناداری دارد (05/0P<). بررسی نتایج نشان داد که خودکارآمدی کامپیوتر بصورت مستقیم و از طریق سهولت ادراک شده نیز بر پذیرش یادگیری مجازی اثر مثبت دارد (05/0P<). در نهایت نتایج نشان داد که سهولت ادراک شده نیز به صورت مستقیم بر پذیرش یادگیری مجازی اثر مثبت دارد (05/0P<). شاخص های برازش نیز نشان داد مدل پش فرض از برازش مناسب برخوردار بود. بنابراین می توان نتیجه گرفت که سهولت ادراک شده، نقش میانجی در ارتباط بین اضطراب کامپیوتر و خودکارآمدی کامپیوتر با پذیرش یادگیری مجازی دارد.
تدوین برنامه آموزش کمال گرایی و امکان سنجی آن بر تنظیم شناختی هیجان در دانش آموزان مدارس تیزهوشان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تدوین برنامه آموزشی کمال گرایی و امکان سنجی آن بر تنظیم شناختی هیجان در دانش آموزان مدارس تیزهوشان بود. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر شامل کلیه ی دانش آموزان مشغول به تحصیل در مدارس تیزهوشان دخترانه شهر رودهن در سال تحصیلی 1400-1399 بودند که با روش نمونه گیری هدفمند تعداد 30 نفر انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه جایگزین شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (گانفسکی و کرایج، 2006، CERQ) بود. داده های به دست آمده با روش کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون مدیریت هیجانات مثبت و مدیریت هیجانات منفی در گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری در سطح 05/0وجود داشت از یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که برای دانش آموزان تیزهوش با بهره گیری از رویکردهای آموزشی مبتنی بر کمال گرایی می توان هیجانات را در جهت مثبت سوق داد و از این رو میزان موفقیت در زمینه های مختلف را بهبود بخشید.
اثربخشی آموزش مهارت عاطفی اجتماعی بر نظریه ذهن در کودکان مبتلا به اوتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ تابستان (شهریور) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۶
۱۰۸۲-۱۰۶۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: اوتیسم اختلالی تحولی عصبی است که با نقص مداوم در مهارت های ارتباطی - اجتماعی شناخته می شود و ضعف در مهارت اجتماعی در این کودکان دارای پیامدهای منفی است. فرضیه های جدید، اختلال طیف اوتیسم را به نارسایی در نظریه ذهن مرتبط می کنند. آموزش مهارت های عاطفی اجتماعی با در برداشتن آموزش خودآگاهی، خودمدیریتی، آگاهی اجتماعی و آگاهی هیجانی می تواند مداخله مؤثری برای بهبود نظریه ذهن در این کودکان باشد. این در حالی است که در این مورد شکاف پژوهشی وجود دارد و تاکنون مطالعه ای به بررسی این موضوع مهم نپرداخته است. هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارت عاطفی اجتماعی بر بهبود نظریه ذهن در کودکان مبتلا به اوتیسم انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر، شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان پسر طیف اتیسم در رده سنی 7 تا 15 سال شهر تهران در سال تحصیلی 99-1398 بود که از بین آن ها، ۲۰ نفر به طور تصادفی انتخاب شده و در گروه های آزمایش (1۰ نفر) و گواه (۱۰ نفر) جایگزین شدند. برای گروه آزمایش ده جلسه مداخله آموزش مهارت عاطفی اجتماعی برگرفته از بسته آموزشی خسروتاش و همکاران (2019) اجرا شد، ولی گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای جمع آوری اطلاعات در این پژوهش شامل پرسشنامه سنجش طیف اتیسم (اهلر و همکاران، 1999) و آزمون نظریه ذهن (موریس و همکاران، 1999) بود که توسط والدین تکمیل شد. همچنین داده های به دست آمده با استفاده از روش تحلیل کواریانس و با بهره گیری از نرم افزار SPSS نسخه ۲۲ تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان دهنده این است که آموزش مهارت عاطفی اجتماعی باعث افزایش نمرات نظریه ذهن در گروه آزمایش شده است (0/05 P<). اندازه اثر نمره نظریه ذهن 36% بود، بنابراین آموزش مهارت عاطفی اجتماعی توانسته است 36 درصد از تغییرات نمرات نظریه ذهن را تبیین کند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده در پژوهش حاضر به نظر می رسد آموزش مهارت عاطفی اجتماعی می تواند نظریه ذهن را در کودکان مبتلا به اوتیسم تحت تأثیر قرار دهد. بنابراین استفاده از آن در کنار سایر روش های درمانی به منظور بهبود مهارت های عاطفی، اجتماعی و ارتباطی در این کودکان توصیه می شود.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی – رفتاری با درمان ذهنیت های طرحواره ای تمثیلی بر فرسودگی شغلی درمان گران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ پاییز (مهر) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۷
۱۳۰۱-۱۲۸۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: فرسودگی شغلی یکی از مشکلات روانشناختی است که درمان گران را تهدید می کند. این مشکل می تواند منجر به کاهش کیفیت خدمات مشاوره و روان درمانی شود. درمان شناختی - رفتاری و درمان ذهنیت های طرحواره ای تمثیلی دو روش مداخله ای هستند که برای مقابله با فرسودگی شغلی پیشنهاد شده اند. هر دو روش مداخله ای مزایا و محدودیت های خود را دارند. بنابراین، مقایسه اثربخشی این دو روش بر فرسودگی شغلی اهمیت زیادی برای جامعه درمانگران و سلامت جامعه دارد. بااین حال مطالعه ای به مقایسه این دو رویکرد میان درمان گران نپرداخته است. هدف: هدف اصلی از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان ذهنیت های طرحواره ای تمثیلی با درمان شناختی رفتاری بر فرسودگی شغلی درمان گران بود. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری، شامل تمامی روان درمانگران مشغول به کار در مراکز ارائه دهنده خدمات روان درمانی منطقه 3 تهران در بازه زمانی آذر ماه 1400 لغایت آذر ماه 1401 بود. روش نمونه گیری در دسترس بود. برای انتخاب حجم نمونه با توجه به روش پژوهش، برای هر گروه 15 نفر انتخاب شد. برای ارزیابی متغیرهای پژوهش از پرسشنامه فرسودگی شغلی مسلش و جکسون (1993) بهره گرفته شد. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس و آزمون تحلیل واریانس یک راهه در نرم افزار SPSS نسخه 25 استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که تأثیر درمان ذهنیت های طرحواره ای تمثیلی در مورد متغیر فرسودگی هیجانی و احساس موفقیت معنادار نبوده است و در متغیر تهی شدن معنادار بوده است (0/05 >P). همچنین تأثیر درمان مبتنی بر شناختی رفتاری در مورد متغیر فرسودگی هیجانی و تهی شدن معنادار نبوده است و در متغیر احساس موفقیت معنادار بوده است (0/05 >P). نتیجه گیری: براساس نتایج مطالعه حاضر، اثرات شیوه های درمانی بر نمرات فرسودگی در هردو نوسان چندانی نداشته است و هر دو به یک اندازه در این متغیر اثرگذار بوده اند. به نظر می رسد هر دو شیوه درمانی در کاهش فرسودگی شغلی درمانگران مؤثر باشند. بنابراین، انتظار می رود تا سیاست گذاران در حوزه سلامت روان، نسبت به سرمایه گذاری و ترویج چنین رویکردهایی برای ارتقای سلامت روان درمان گران اقدام نمایند.
اثربخشی درمان شناختی - رفتاری بر تمایزیافتگی خود و افکار خودکشی در زنان با اقدام به خودکشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان شناختی-رفتاری بر تمایزیافتگی خود و افکار خودکشی در زنان با اقدام به خودکشی بود. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان اقدام کننده به خودکشی، ارجاعی به مرکز اورژانس بیمارستان لقمان شهر تهران در سال 1402 بود. نمونه آماری شامل 30 نفر بود که به صورت در دسترس انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گروه کنترل گمارش شدند. گروه آزمایش 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت درمان شناختی رفتاری قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار ماندند. ابزارهای گردآوری داده ها شامل پرسشنامه تمایزیافتگی خود (اسکورن و فریدلندر، 1998)، و پرسشنامه افکار خودکشی (بک، 1961) بود. هم چنین به منظور سنجش روایی از روایی محتوا استفاده شد که برای این منظور پرسشنامه به تأیید متخصصین مربوطه رسید. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار SPSS-v24 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل کوواریانس) انجام پذیرفت. نتایج نشان داد درمان شناختی رفتاری باعث افزایش تمایزیافتگی خود در زنان با اقدام به خودکشی شد. همچنین نتایج نشان داد که درمان شناختی رفتاری باعث کاهش افکار خودکشی در زنان با اقدام به خودکشی شد. یافته های این پژوهش حاکی از اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر تمایزیافتگی خود و افکار خودکشی در زنان با اقدام به خودکشی بود.
اثربخشی آموزش خرد بر سلامت روان و بهزیستی روانشناختی در زنان متاهل دارای اختلاف خانوادگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان شناختی-رفتاری بر تمایزیافتگی خود و افکار خودکشی در زنان با اقدام به خودکشی بود. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان اقدام کننده به خودکشی، ارجاعی به مرکز اورژانس بیمارستان لقمان شهر تهران در سال 1402 بود. نمونه آماری شامل 30 نفر بود که به صورت در دسترس انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گروه کنترل گمارش شدند. گروه آزمایش 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت درمان شناختی رفتاری قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار ماندند. ابزارهای گردآوری داده ها شامل پرسشنامه تمایزیافتگی خود (اسکورن و فریدلندر، 1998)، و پرسشنامه افکار خودکشی (بک، 1961) بود. هم چنین به منظور سنجش روایی از روایی محتوا استفاده شد که برای این منظور پرسشنامه به تأیید متخصصین مربوطه رسید. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار SPSS-v24 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل کوواریانس) انجام پذیرفت. نتایج نشان داد درمان شناختی رفتاری باعث افزایش تمایزیافتگی خود در زنان با اقدام به خودکشی شد. همچنین نتایج نشان داد که درمان شناختی رفتاری باعث کاهش افکار خودکشی در زنان با اقدام به خودکشی شد. یافته های این پژوهش حاکی از اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر تمایزیافتگی خود و افکار خودکشی در زنان با اقدام به خودکشی بود.
The Effectiveness of Teaching Art (Motivational Painting) on Preschool Students' Cognitive Creativity and Social Skills(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This research examined the effect of teaching art (motivational painting) on preschool students’ cognitive creativity and social skills. The research design of this quasi-experimental study includeda pretest-posttest with a control group. 60 students aged 6 years old were selected by purposive sampling from all preschools and kindergartens in Tehran and divided into an experimental group (15 boys and 15 girls) and a control group (15 boys and 15 girls). The experimental group was subjected to the teaching art program of motivational paintings (Silver, 2000) for 12 sessions, two sessions a week, each 45 minutes. Cognitive creativity and social skills were measured by the Torrance Test of Creative Thinking [form B, 1974] and the Social Skills Rating Scale of Gresham and Elliot [parents' form, 1990]. The results were analyzed by Analysis of covariance (ANCOVA), T-test, and Spearman's correlation coefficient. The findings indicated that motivational painting instruction had significant positive effects on the students’ cognitive creativity (p<0.01) and two subscales of social skills, namely cooperation and responsibility. The research showed that teaching motivational painting can be used by instructors as a useful and productive method to develop new curricula in order to escalate the positive creativity and social skills of learners in pedagogical institutions.
فراترکیب عوامل ناسازواری برنامه های درسی آموزش عالی و اشتغال و اولویت بندی براساس تحلیل سلسله مراتبی گروهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: در سال های اخیر نارضایتی کارفرمایان و صاحبان مشاغل نسبت به کارآیی بیرونی نظام آموزش عالی و افزایش نرخ بیکاری فارغ التحصیلان، از واگرایی و ناسازواری برنامه های درسی دانشگاهی با اشتغال و بازارکار حکایت دارد. از این رو پژوهش حاضر با هدف شناسایی و اولویت بندی عوامل این ناسازواری انجام شده است. روش: این تحقیق با روش ترکیبی گنجانده شده در 2 فاز انجام شده است. در فاز اول ضمن مطالعه کلیه پژوهش های سال های اخیر پیرامون برنامه های درسی آموزش عالی و اشتغال با روش های کیفی فراترکیب و تحلیل محتوا، عوامل ناسازواری شناسایی و در فاز دوم با استفاده از روش کمی تحلیل سلسله مراتبی گروهی اولویت بندی شده است. یافته ها: یافته های تحقیق عوامل ناسازواری را در سه مقوله اصلی شامل عوامل فرآیندی (با زیر مقوله های نیازسنجی، طراحی، اجرا و ارزشیابی)، عوامل بخشی (عناصر) (با زیرمقوله های اساتید و مدرسان، راهبردهای یاددهی و یادگیری، اهداف، محتوا و فضا، محیط و امکانات) و عوامل نهادی (با زیر مقوله های تصمیم گیران، کمیته های برنامه ریزی درسی و سازوکار اداری) ارائه و زیرمقوله «محتوا» را به عنوان مهم ترین عامل ناسازواری معرفی نمود. نتیجه گیری: نظام آموزش عالی کشور در راستای ایجاد همنوایی بین برنامه های درسی و اشتغال ناگزیر به بازنگری برنامه های درسی با رویکرد اشتغال محور و توجه ویژه به عوامل شناسایی شده اولویت دار می باشد.
تدوین الگوی ساختاری طلاق عاطفی بر اساس صفات سه گانه تاریک شخصیت و سبک های حل تعارض با میانجی گری دلزدگی زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۶)
444 - 471
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به منظور مدل یابی معادلات ساختاری طلاق عاطفی بر اساس صفات تاریک شخصیت و سبک های حل تعارض با میانجی گری دلزدگی زناشویی انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی مبتنی بر معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه زنان متأهل رده سنی 25-50 سال دانشگاه آزاد تهران واحدهای یادگار امام (ره)، ابوالفتوح رازی (مادران) و تهران شمال در نیمه نخست سال 1400 تشکیل دادند که از طریق روش نمونه-گیری در دسترس به صورت آنلاین (بدلیل شیوع ویروس کرونا) انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های طلاق عاطفی گاتمن (EDQ،1994)، مثلث تاریک شخصیت (جانسون و وبستر، 2010)، سبک های حل تعارض رحیم (ROCI-II، 1983) و دلزدگی زناشویی پاینز(CBM،1996) بود. تحلیل ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS26 و AMOS24 صورت گرفت. یافته ها: نتایج حاصل از مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد مدل مفروض پژوهش با داده های تجربی برازش دارد(063/0=RMSEA). بین صفت ماکیاولی (149/0= β)، سبک سازنده (441/0-=β ) و سبک غیرسازنده (264/0=β) با طلاق عاطفی رابطه معناداری مشاهده شد. ضریب مسیر غیرمستقیم دلزدگی زناشویی در ارتباط بین صفت خودشیفته (007/0 = sig) و سبک های سازنده حل تعارض(043/0 =sig) با متغیر وابسته طلاق عاطفی معنادار بود اما نقش میانجی دلزدگی زناشویی در ارتباط بین سبک های غیر سازنده با طلاق عاطفی تأیید نشد (536/0 = sig). نتیجه گیری: صفات تاریک شخصیت و سبک های حل تعارض سازنده علاوه بر اثر مستقیم بر طلاق عاطفی می توانند با اثرگذاری بر دلزدگی زناشویی به طور غیر مستقیم بر آن تأثیرگذار باشند.