علم و تمدن در اسلام (تمدن اسلامی و دین پژوهی سابق)
علم و تمدن در اسلام سال 6 زمستان 1404 شماره 24 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
دین اسلام با تأکید بر جایگاه بنیادین عقل در فرآیند معرفت شناسی دینی، همواره مسیر تمدن سازی و پیشرفت را ترسیم نموده است. در این منظومه فکری، نسبت سنجی عقل و دین از جمله چالش برانگیزترین مباحث بوده که طیفی از آراء را شامل می شود؛ از نفی کامل هرگونه ارتباط تا اعتقاد به رابطه ای تکاملی و ذاتی. پژوهش حاضر با رویکردی تحلیلی-تاریخی نشان می دهد که اوج گیری تمدن اسلامی مرهون چهار رکن اساسی بوده است: نخست، تکیه بر قرآن و سنت به عنوان چارچوب هویت ساز؛ دوم، پذیرش عقل به مثابه ابزاری معتبر در فهم دین؛ سوم، بنیان گذاری ایمان بر استدلال های عقلانی؛ و چهارم، نقد و بازخوانی میراث فکری اسلام. بررسی داده های تاریخی مؤید آن است که در دوره های طلایی تمدن اسلامی، تعامل سازنده عقل و دین به هماهنگی یافته های علمی با تعالیم وحیانی و گسترش فضای گفت و گو منجر شده بود. در این میان، نظام اجتهاد پویا به عنوان مکانیسمی کارآمد، انعطاف شریعت در برابر تحولات زمانی را ممکن ساخته بود. یافته های این مطالعه که با روش توصیفی-تحلیلی انجام شده، گویای آن است که بازتولید این الگوی تعاملی در دوران معاصر می تواند سنگ بنای تمدنی نوین باشد که از سویی به مبانی اصیل اسلامی وفادار است و از سوی دیگر، توان پاسخگویی به چالش های پیچیده جهان امروز را دارا می باشد. این مسیر، احیای عقلانیت دینی را به عنوان پیش شرط ضروری هرگونه نوزایی تمدنی در جهان اسلام معرفی می کند.
آراء محمدکریم خان کرمانی در باب نورشناسی با تأکید بر کتاب ضیاءالبصائر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حاج محمدکریم خان کرمانی (1225-1288ه .ق)، مؤسّس فرقه شیخیه ء کرمان را بیشتر به سبب آثار و رسالات فراوانش در موضوعات حکمت، اصول، عقایدِ شیخیه، پاسخ به مخالفان شیخیه و حدیث و تفسیر می شناسند؛ اما جالب توجه آن است که از وی رسالاتی نیز در باب علومی همچون طب، نجوم، ریاضیات و به ویژه صوت، نور و شیمی بر جای مانده است. از این میان، کتاب «ضیاء البصائر فی علم المرایا و المناظر»، که در یک مقدمه، سه مقاله (فصل) و یک خاتمه نگارش شده؛ کمتر مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. از همین رو نوشتار حاضر بر آن است تا با بهره گیری از روش پژوهش تاریخی با رویکرد توصیفی- تحلیلی، ابتدا به معرفی حاج محمدکریم خان کرمانی و آثار وی پرداخته و سپس بدین پرسش پاسخ دهد که حاج محمدکریم خان در کتاب «ضیاء البصائر فی علم المرایا و المناظر» چه رویکردی نسبت به مباحث نورشناسی داشته و این رویکرد چه نتایجی را رقم زده است؟ یافته های پژوهش حاکی از آن است که کرمانی از یکسو همچون برخی از عالمانِ این حوزه، به نوعی تقدیرگرایی و تاثیر خداوند بر تشکیل نور، اعتقاد دارد اما از سویی دیگر با انجام برخی آزمایش ها و با ترسیم برخی از اَشکال هندسی در باب کیفیت درک نور و انعکاس تصاویرِ اجسام و... کوشیده است به تشریح بخش های مختلف چشم پرداخته و درباره ء چگونگی رویت اجسام در چشم، نظرات مختلفی را بیان دارد. وی با کمک ابزاری همچون دوربین و انواع آینه ها و عدسی ها به ارائه مطالبی در باب ارتباط نور و سایه و همچنین چگونگی ایجاد قوس و قزح (رنگین کمان) پرداخته است.
بررسی و تحلیل منابع و ماخذ خلیفه بن خیاط در کتاب تاریخ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کتاب «تاریخ» خلیفه بن خیاط به عنوان یکی از نخستین نمونه های تاریخ نگاری عمومی در سنت اسلامی، واجد ارزشی دوگانه است؛ از یک سو سندی تاریخی در ثبت تحولات سیاسی و اجتماعی صدر اسلام و از سوی دیگر نمونه ای روش مند از تلفیق سنت حدیثی با تاریخ نگاری نگارشی. این پژوهش با رویکردی تحلیلی به واکاوی دقیق منابع و مآخذی می پردازد که خلیفه بن خیاط در تدوین اثر خود بدان ها تکیه داشته است. یافته ها نشان می دهد که وی با بهره گیری از طیف متنوعی از راویان حدیث، مورخان هم عصر، آثار مکتوب پیشین نظیر سیره، مغازی و انساب و نیز با التزام به نقل زنجیره ای و ساختار سال شمارانه توانسته است روایاتی مستند، منسجم و قابل اتکا ارائه کند. تحلیل آماری ساختار روایت ها و جغرافیای راویان، وابستگی چشم گیر او به حوزه های علمی بصره و کوفه را آشکار می سازد. این مقاله با برجسته سازی جایگاه خلیفه بن خیاط در زنجیره تحول تاریخ نگاری اسلامی نشان می دهد که اثر وی نه فقط منبعی کهن بلکه الگویی روشمند برای مورخان نسل های بعدی است. خلیفه در این اثر از گونه های مختلف منابع از جمله روایت های شفاهی برای غنای محتوایی بهره برده است اما بررسی آماری نشان می دهد تکیه او بر تک نگاری ها و منابع مکتوب چون سیره و مغازیِ اواخر قرن اول و دوم هجری بیش از استفاده اش از تاریخ شفاهی بوده است.
نهادهای آموزشی و علمی قزوین از آغاز دوره اسلامی تا ایلخانان مغول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان شهرها و ولایات ایران اسلامی، قزوین به عنوان یکی از پیشینه دارترین مراکز فرهنگی و تمدنی ایران محسوب می شد که در دوره اسلامی قدرت های حکومتگر بر آن جا از حیث سیاسی و مذهبی تنوعات متناوبی داشته و از لحاظ جایگاه میان راهی و موقعیت جغرافیایی نیز دارای اهمیت ویژه ای بوده است؛ چنان که از سده نخست هجری، حضور گسترده مرزداران، عالمان و زاهدان در کنار رونق مکاتب حدیث، فقه و فلسفه به شکل گیری نخستین نهادهای آموزشی در این شهر انجامیده اسست. در واقع دیرینگی، دوام، استمرار و پویایی این نهادها حاصل وضع خاص جغرافیایی، سیاسی و بالمآل فرهنگی آن است. نویسندگان در این پژوهش، با آگاهی از محدودیت در داده های تاریخی، درصددند مؤسسات و نهادهای علمی و فرهنگی قزوین را از آغاز دوره اسلامی تا ایلخانان مغول بررسی کنند و بدین پرسش پاسخ دهند که این نهادها از لحاظ نوع، ماهیت و کارکرد، چه تحوالاتی را پشت سر گذاشته اند. یافته های این پژوهش توصیفی- تحلیلی نشان می دهد قزوین در این دوره طولانی به واسطه وجود موسساتی آموزشی، چون مساجد، مدارس، خانقاه ها، کتابخانه ها و رواج و روایی آموزش علوم عمدتاً دینی از جمله قرآن، حدیث، فقه و مقدمات آن ها، از پایگاه های مهم دانش های ادبی و اسلامی محسوب می شده و از این رو مقصد بسیاری از عالمان و جویندگان علوم بوده است. همچنین نقش برجسته خاندان های منتفذی چون دبیران و رافعان درخور توجه است که در گسترش و رونق دانش و توسعه نهادهای علمی و آموزشی سهم بسزا داشتند.
واکاوی دوره بندی زندگی امامان شیعه (ع) و ویژگی های فرهنگی تمدنی آن در کتاب انسان 250 ساله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر ساختاری در اندیشه ورزی، تابع تعقل و منطقی است که مهم ترین نمود آن، پایبندی به مبنای طرح شده در آن ساختار و تطبیق محتوای ارائه با آن است. ازاین رو می توان ادعا کرد اساسی ترین تفاوت منظومه فکری آیت الله خامنه ای با سایر اندیشه ورزان حوزه های سیاسی، اجتماعی و تمدنی، همین رعایت الزام به مبنای طرح شده است؛ چراکه تمدن سامانه ای پیچیده از باورها، ارزش ها و ساختارهای فکری به صورت نظام مند است و پایبندی به آن ها است که موجب شکل گیری، هویت و دوام آن می شود. سؤال این است که چه ویژگی هایی در منظومه فکری ایشان باعث شده تا تحلیل تاریخی-تمدنی او، برخلاف سایر شیوه های فکری، از انسجام و کارآمدی بیشتری برخوردار باشد؟ آنچه در کتاب «انسان ۲۵۰ ساله» و نحوه طبقه بندی از ادوار امامان دیده می شود، همان تفکری است که در سایر رویکردهای ایشان نیز مشاهده می شود: رویکردی کل گرا، هدفمند و مبتنی بر رعایت الزامات مبنای طرح شده. معظم له با این معیار، علاوه بر اینکه خط بطلانی بر پراکندگی عملکرد امامان می کشد، الگویی عملی از روش و منش هدایتگری برای فرد و جامعه در اختیار مخاطب قرار می دهد. این پژوهش با اتخاذ رویکردی توصیفی-تحلیلی کوشیده است افزون بر معرفی اصل دوره بندی ادوار امامان (ع) که بابی مهم در فهم و تحلیل های بعدی است، ده ویژگی کلیدی این دوره بندی در کتاب «انسان ۲۵۰ ساله» را که به نوعی گویای کارآمدی آن است، شناسایی، تبیین و با مبانی فکری نویسنده تطبیق دهد. می توان ادعا کرد انسجام و عدم تناقض در مبنا و بنا یا همان تحلیل و عملکرد دوران معصومین (ع) در نگاه صاحب اندیشه، یکی از کارآمدی های این دوره بندی است.
بررسی انتقادی رویکردهای تجددگرایانه به رابطه علم و دین در جهان اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بعد از بیداری فکری و علمی جوامع اسلامی در حدود دو قرن اخیر، عده ای از روشنفکران و اندیشمندان مسلمان و حتی رهبران دینی که با موج عظیم سیانتیسم و پیشرفت علوم در جهان غرب مواجه شده بودند، تلاش های اصلاحی فراوانی را برای تطبیق و هماهنگ نمودن آموزه ها وفرهنگ اسلامی با تمدن نوین علمی غرب انجام دادند. به جهت سطح بهره مندی اصلاحگران و تجددخواهان از عقائد اصیل اسلامی و چگونگی تأثیرپذیری و انفعال آنها در مقابل افکار علمی جدید که از شدت و ضعف برخوردار بود، دو طیف متفاوت شکل گرفت. یک طیف تجددخواهان افراط گرا بودند کهبا خود باختگی و علم زدگی وغفلت از مبانی اومانیستی و لیبرالیستی جهان غرب بعد از رنسانس علمی، گرایش غالب و راهبرد تعارض و تمایز علم ودین به معنای رایج آن در حوزه غرب یهودی-مسیحی را برجسته نمودند، وطیف دیگر در برخورد با پدیده علم وتکنولوژی نوین تلاش کردند راه میانه بین علم ودین بیابند، که جوامع اسلامی هم از ثمرات علوم تجربی و پیشرفت های جهان مدرن بهره مند گردد، وهم ازتمدن و فرهنگ و اخلاق علم زده و اومانیستی تفکرفلسفی غرب در امان باشند، این دوگروه با ساده پردازیهای مصلحت اندیشانه وشتاب زدگی درپذیرش برخی مبانی علمی وسطحی نگری دراصول دینی، گروهی بسوی انفعال و از خود بیگانگی و گروهی بسوی تساهل و تسامع دینی وچشم پوشی از برخی اصول اسلامی گام برداشتند. این مقاله در صدد بررسی انتقادی دیدگاه برخی از روشنفکران و اندیشمندان این دو طیف با روش تحلیلی -توصیفی و منابع در دسترس کتابخانه ای می باشد.