فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۱۱٬۴۳۴ مورد.
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
1 - 39
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی دقیق نقش توصیف در شعر «عقاب» پرویز ناتل خانلری، نظریه توصیف شناسی را به کار گرفته و با نقد دیدگاه های قبلی درباره توصیف و ارائه نگاهی تازه درباره چیستی توصیف در ادبیات، به دنبال یافتن پاسخ هایی برای پرسش هایی مانند نقش توصیف گر و توصیف شنو، امکان سنجی تفاوت توصیف گر و راوی و تفاوت توصیف شنو و روایت شنو و همچنین تأثیر توصیف بر سبک و موفقیت اثر است.
با استفاده از روش تلفیقی فلسفه تحلیلی و نظریه توصیف شناسی، همراه با روش داده کاوی آماری، شعر عقاب خانلری، به طور دقیق تحلیل شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که توصیف در شعر عقاب نقش بسیار مهمی در خلق تصویر ذهنی، انتقال مفاهیم و ایجاد ارتباط با خواننده دارد. همچنین، این پژوهش ضمن اصلاح و تکمیل گونه شناسی توصیف، به بررسی ارتباط بین عناصر روایی و توصیفی و ارزیابی کمی و کیفی توصیف ها در متن پرداخته است.
نتایج نشان می دهد که نظریه توصیف شناسی با تکامل و توسعه، می تواند به ابزاری قدرتمند برای تحلیل عمیق و همه جانبه آثار ادبی تبدیل می شود. همچنین، به درک بهتر شعر عقاب و پیچیدگی های آن کمک می کند. یافته ها می تواند برای منتقدان و نظریه پردازان ادبی، پژوهشگران و نویسندگان و همچنین در تحقیقات مرتبط با هوش مصنوعی مبتنی بر مدل های زبانی مفید باشد.
تاریخ نگارگری ایران به مثابه تابعی از تاریخ ادبیات فارسی: خوانش نگاره های نسخه هفت اورنگ براساس تغییر گفتمان ادبی در دوره صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۶
1 - 45
حوزههای تخصصی:
ازآنجاکه بخش عمده نقاشی ایرانی پس از اسلام، در خدمت کتاب آرایی و مصورسازی متون قرار داشته است و عمده متونی که مصورسازی شده، کتب ادبی اند و با توجه به نقش ویژه شعر و ادبیات در تاریخ اندیشه ایران، به عنوان یک نظام دانایی و معرفتی، موضوعی که مطرح می شود این است که در ایران، نسبت میان تاریخ نگارگری و تاریخ ادبیات چگونه بوده و تغییر گفتمان های ادبی چه تأثیری بر تاریخ نگارگری داشته است؟ برای روشن شدن ابعادی از موضوع در این مقاله، تلاش شده است تا به برشی از یک مقطع زمانی پرداخته شود که در آن، تاریخ ادبیات دچار گسست و تغییر گفتمان ادبی شده است. در این راستا، نگاره های نسخه هفت اورنگ جامی که در دربار سلطان ابراهیم میرزا مصورسازی شده، مورد خوانش قرارگرفته است. در این بررسی از آموزه های نشانه شناسی فرهنگی مکتب تارتو و مفاهیم مطرح در ترجمه بینانشانه ای بهره گرفته شده است. نتایج حاصل از این مقاله نشان داد که با تغییر گفتمان ادبی از زمان جامی تا ابراهیم میرزا، نگارگری نیز در ساحت فرم و محتوا دچار دگرگونی شده است. برخلاف جامی، هفت اورنگ برای سلطان ابراهیم میرزا نه ابزاری برای انتقال مفاهیم صوفیانه، بلکه متنی ادبی و هنری بوده و جنبه های ادبی و زیباشناختی اثر در اولویت اول او قرار داشته است. این جنبه های ادبی و زیباشناختی نیز براساس نگرش ها و مفاهیم مکتب وقوع شکل گرفته است.
هنرسازه های ترکیبی، مختص مختصات بلاغت فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۶
197 - 243
حوزههای تخصصی:
بلاغت فارسی پس از اسلام، نخست از آبشخور قرآن و بلاغت عربی سرچشمه می گیرد و در ادامه، توأمان با ترجمه آثار حکمای یونانی، بلاغت اسلامی و به تبع آن بلاغت فارسی به طور عمیق تحت تأثیر آثار و بلاغت غربی قرار می گیرد. از این رو، هنرسازه های ادبی، خاصه ابزارهای زیبایی شناختیِ دانش بیان در بلاغت فارسی متأثر است از دستگاه بلاغی عربی و غربی؛ و یا دست کم مشترک با آن ها. اما با غور و وارسی سامان بلاغت و مداقه در صناعات ادبی فارسی درمی یابیم که گونه ای از این شگردها، یعنی هنرسازه های ترکیبی علی رغم وابستگی و هم بستگی با شگردهای بلاغی عربی و غربی، از استقلال و انحصار ویژه ای برخوردارند که مانند آن را در سایر دستگاهای بلاغی نمی بینیم. این جستار که با شیوه توصیفی تحلیلی نوشته شده است، می کوشد تا با بررسی شباهت های شگردهای دستگاه بلاغت فارسی با دستگاه های بلاغی عربی و غربی، نشان دهد که هنرسازه های ترکیبی مختص مختصات بلاغت فارسی است و سایر دستگاه های بلاغی محروم از این گونه از ابزارهای زیبایی شناسی اند. نتیجه این جستار تأیید می کند که بلاغت فارسی با توجه به قابلیت بازتابندگی عناصر فرهنگی و قومی شگرد کنایه و نیز دوگانه خوانی ابعاد لازمی و ملزومی آن، و همچنین به سبب مختصات ذاتی زبان فارسی در حوزه ترکیب پذیری، با امتزاج شگردهای منفرد، صناعات مستقل و منحصری می سازد که خاص بلاغت فارسی است و به نظر می رسد که در دیگر دستگاه های بلاغی (عربی و غربی) نشانی از آن نمی بینیم. البته این موضوع بیش از آنکه ادعایی باشد، دعوتی است از متخصصان حوزه های مزبور، که درنهایت، چه نظر نگارنده رد شود و چه پذیرفته، دستاورد جدیدی برای حوزه بلاغت محسوب خواهد شد.
شخصیه محمّدعلی أکبر فی قصّه "موت سریر رقم 12" من منظور الراوی؛ دراسه نفسیه وفقا لنظریه "عقده النقص" لآلفیرد آدلر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۴
37-54
حوزههای تخصصی:
یُظهر الأدب وعلم النفس، على الرغم من اختلافاتهما المنهجیه، روابط عمیقه بسبب دراستهما المشترکه لتعقیدات الإنسان. وقد أدى تآزرهما إلى فهم أکثر شمولاً للإنسان وقضایاه. هذا الاندماج، ولاسیما من خلال التحلیل النفسی للنصوص الأدبیه من قبل رواد مثل فروید وأدلر، یساعد فی استکشاف أعمق للعالم الداخلی للشخصیات وتحدیاتها النفسیه. فی هذا السیاق، تناولت الدراسه الحالیه، باستخدام المنهج الوصفی التحلیلی، العوامل التی تکمن وراء عقده النقص فی شخصیه محمد علی أکبر فی قصه "موت سریر رقم 12"، وهی القصه السابعه ضمن مجموعه "موت سریر رقم 12" لغسّان کنفانی، الکاتب والصحفی الفلسطینی. کما بحثت الدراسه فی علامات هذه العقده فی شخصیه محمد علی أکبر والآلیات الدفاعیه التی یستخدمها. تُشیر نتائج البحث إلى أن عقده النقص لدى محمد علی أکبر تنبع من الإهمال العاطفی والفقر الاقتصادی، مما أدی إلى قلق أساسی واعتماد تقدیر الذات لدیه على عوامل خارجیه. وتظهر هذه العقده لدیه من خلال علامات مثل الغضب الموجه نحو اکتساب الثروه، والکراهیه المعممه للمحیط، والتشاؤم المُسقط. یستخدم محمد علی أکبر لمواجهه عقده النقص، التعویض العدوانی الأدْلری مثل تکدیس الثروه والزواج من امرأه قویه، والتعویض العزائی أی الهروب فی أحلام الیقظه حول العوده المنتصره، بالإضافه إلى النکوص الفرویدی الذی یتجلى فی التعلق المفرط بالصندوق.
ناسازواری های دستوری در ویرایش جدید تاریخ بیهقی به تصحیح یاحقی و سیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاریخ بیهقی از گرانبهاترین آثار تاریخی و ادبی ما و از متون تأثیرگذار بر دیگر متون منثور بعد از خود است؛ از این رو هر کاری که به منقح ساختن آن از دست کاری های بعدی یا شرح و توضیح آن کمک کند، می تواند مصداق پاسداشت این اثر جاودانه باشد. تصحیح چنین اثری البته دانش چندوجهی مصحح، ازجمله آگاهی از دستورِ تاریخیِ متن و نیز دوره آن را می طلبد؛ کاری که علی اکبر فیاض به خوبی از پس آن برآمد و چنان در آن خوش درخشید که نامش با نام تاریخ بیهقی گره خورد. در سال 1388 آقایان یاحقی و سیدی تصحیح تازه ای از تاریخ بیهقی منتشر کردند تا اشکالاتِ تصحیح فیاض را اصلاح کنند، اما نتیجه کار متأسفانه در موارد بسیاری ثمربخش نشد. انتشار ویرایش تازه کتاب هم در سال 1401، انتظارات را برای اصلاح اشکالات فراوان کتاب، برآورده نکرد و به نظر می رسد مصححان چندان اعتقادی به وجود این اشکالات ندارند. یکی از ایرادات مه م این تصحیح، بی توجهی به هنجارهای دستوری موجود در متن است که فهم بسیاری از عبارت های آن را با دشواری روبه رو کرده است. در مقاله حاضر پاره ای از این دست کاری ها در دستور زبان کتاب را که به ناسازواریِ دستوریِ متن انجامیده است، در دو بخش «صرف» و «نحو» مورد بررسی قرار می دهیم.
نظریه نشانه معناشناختی تن و جان برگرفته از اندیشه مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
179 - 201
حوزههای تخصصی:
تنِ ما پراکنده و متعدد است. ما درون زمان و مکان حرکت می کنیم و تنِ ما این حرکت را کنترل می کند، همچنین تنِ ما مرز بین ما و دیگری است و ما را از دیگری متمایز می کند. ازسویی تن مانند پرده ای است که مانع ارتباط ما با جهان های کیفی می شود؛ ازسوی دیگر همین تن به دلیل عادت، تکرار و روزمرگی ما را در تقابل با جهان جوهری قرار می دهد. حالا اگر تن بخواهد از محدودیت های کمی و مادی خارج شود باید استعلا پیدا کند. تنِ استعلایافته تنی است که با جوهری از هستی پیوند می یابد که نتیجه آن خلق وجودی است که براساس اندیشه های مولانا «جان» نامیده می شود. همین جان می تواند در مرتبه ای بالاتر و پس از یکی شدن با ذات هستی در امتزاج با کل جهان هستی قرار گیرد و با «جانان» یکی شود. چگونه تن می تواند از خود عبور کند و در پیوند با جان قرار گیرد؟ هدف از این جستار تبیین نظریه نشانه معناشناختی تن و جان براساس اندیشه های مولاناست. دستاورد اصلی این پژوهش این است که تن با عبور از کمیت های محدودکننده مادی، زمان و مکان فیزیکی را پشت سر می گذارد. درواقع، تن به درجه ناب حضور در هستی دست می یابد و علت اصلی این امر تبدیل تنِ کنشی به تنِ رخدادی است. تنِ رخدادی تنی حادث است که سبب استعلای سوژه ازطریق پیوند او با جان می شود. جان از هر نوع محدودیت زمانی و مکانی فارغ است و وجه جوهری حضور را نمایان می کند.
رویکرد بوم-زن مداری روایت شناختی به «روز اسبریزی» از بیژن نجدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
225 - 247
حوزههای تخصصی:
این مقاله، داستان «روز اسب ریزی» را از منظر نقد بوم-زن مداری مبتنی بر روایت شناسی تحلیل می کند. مسئله اصلی، چگونگی بازنمایی سرکوب زنان و طبیعت در ساختار مردسالارانه از طریق روایت پردازی نجدی است. هدف اصلی این پژوهش بررسی نحوه استفاده نجدی از تکنیک های روایت شناسی برای برجسته سازی سرکوب همزمان زنان و طبیعت و تحلیل ژرف روابط قدرت مردسالارانه در جامعه سنتی است با تاکید بر این پرسش ها که چگونه نجدی با استفاده از تکنیک های روایت شناسی همبستگی میان زنان و طبیعت را به تصویر می کشد؟ و چگونه این روش ها به بررسی ساختار قدرت در جامعه فئودالی و قبیله ای کمک می کنند؟ داستان نجدی می تواند به عنوان نمونه ای از ادبیات زن-بوم مداری ایرانی شناخته شود که به تفکر و آگاهی بخشی در مورد مسائل زنان و محیط زیست در بافتار فرهنگی ایران کمک می کند. روش تحقیق شامل تحلیل کیفی متن داستان با استفاده از رویکرد زن-بوم مداری و روایت شناسی است. اینکه چگونه همبستگی زنان با طبیعت از رهگذر صدای اسب و آسیه بازنمایی می شود و چگونه نجدی از زبان شاعرانه و تصاویر نمادین برای نشان دادن ارتباط عاطفی و هویتی بین اسب و آسیه بهره می گیرد. نتایج نشان می دهد نجدی با دادن صدای اول شخص به اسب و نمایش داستان از دیدگاه آن، ساختار مردسالارانه روستا را به چالش می کشد. فرار اسب و آسیه و سپس به دام افتادن و تحریف هویت اسب، نماد سرکوب ناپایدار و اجتناب ناپذیر زنان در جامعه مردسالارانه است. این مطالعه نشان می دهد روابط قدرت در این بافتارها عمیقاً ریشه دار است و تلاش برای فرار از آنها معمولاً ناکام می ماند.
تحلیل تعامل و تقابل با دیگری در رمان «دریاس و جسدها»ی بختیار علی بر اساس نظریه ی منطق گفتگویی باختین
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
1 - 26
حوزههای تخصصی:
رمان «دریاس و جسدها»، از آثار «بختیار علی» نویسنده ی پرکارکورد، نوعی رمان فلسفی - اجتماعی است که در ردیف رمان های مدرن قرار می گیرد.هدف اصلی این پژوهش توصیف و تحلیل مولفه های نظریه ی چند صدایی باختین در گفتمان شخصیت های داستان است و این که در این رمان، گفتمان از چه مولفه های زبانی و محتوایی برخوردار بوده و چه جهان معنایی ای را برای ما آشکار می کند؟در این پژوهش با این فرض که می توان خوانشی دیگر از رمان «دریاس و جسدها» در عصر حاضر را ارائه کرد، به روش توصیفی _ تحلیلی به بررسی و تحلیل رمان با نظریه ی منطق گفتگویی باختین پرداخته ایم. در این رمان گذار از سبک ریالسم جادویی به نوعی ریالیسم اجتماعی، تنوع صداها، شخصیت ها، جهان بینی ها، گفتمان های طبقات مختلف جامعه در رابطه با یکی از مهم ترین مفاهیم زندگی انسان مدرن کورد، «پدیده ی انقلاب» به خوبی قابل تشخیص است. «چند صدایی» از اساسی ترین مفاهیم موجود در آرای نقادانه ی «میخائیل باختین» نویسنده و منتقد روسی است که مبنای تحلیل رمان حاضراست.در رمان به صداهای متکثری بر می خوریم که هر یک موضع خود را دارند.صداها هم سو و منفرد در حرکت هستند و لزوما تنها راوی سخن نمی گوید.ما با اثری «پولی فونیک» مواجهیم که بختیار علی، هنرمندانه با استفاده از چند شخصیت روایتگرمتمایز در(تحصیلات، سیاست، اجتماع و...) رمانی چند بعدی خلق کرده است
برهم کنش استعاره و مجاز در برآیند معنایی افعال دارای جزء وام واژه ای در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۴۹)
71 - 94
حوزههای تخصصی:
تغییرات معنایی واژه ها بر پایه استعاره و مجاز در زبان، امری همواره در جریان و البته مورد توجه است. ازآنجاکه وام واژه ها بستر مساعدتری برای تغییرات معنایی دارند، نوشته حاضر با التفات به آن دسته از افعال غیربسیط فارسی که حاوی وام واژه هستند، به بررسی نحوه تغییرات معنایی مجازی و استعاری وام واژه ها به مثابه جزء غیرفعلی و همکرد هم نشین آنها پرداخته است. شواهد زبانی، اغلب از فرهنگ لغات مخفی زبان فارسی (1400) استخراج و بر مبنای الگوی شناختی روئیز و گالرا (2011) تحلیل شده است. نتایج نشان داد در زبان فارسی گرچه مجاز می تواند مستقلاً عامل تغییر معنایی فعل غیربسیط باشد، استعاره استقلال عمل ندارد و همیشه همراه با مجاز است. همچنین، مشخص شد فرآیندهای دخیل در تغییرات معنایی در فارسی به مراتب پیچیده تر است. مجموعاً دوازده الگو دسته بندی شد که هشت مورد آن منحصر به شواهد زبان فارسی بود. از این میان، سه الگو تنها بر پایه مجاز و سایر الگوها از برهم کنش استعاره و مجاز حاصل آمده بود که عبارت است از: 1. گسترش مجازی دامنه حوزه؛ 2. کاهش مجازی دامنه حوزه؛ زنجیره متوالی گسترش و کاهش دامنه حوزه؛ 3. گسترش مجازی حوزه مبدأ استعاره و کاهش مجازی حوزه مقصد؛ 4. کاهش مجازی حوزه مبدأ استعاره و گسترش مجازی حوزه مقصد؛ کاهش مجازی هر دو حوزه مبدأ و مقصد استعاره؛ 5. تلفیق حوزه مقصد دو استعاره در یک حوزه مبدأ و در نهایت زنجیره استعاری با کاهش مجازی حوزه مبدأ استعاره نخست. چهار الگوی دیگر منطبق با ساختارهای پیشنهادی روئیز و گالرا شامل گسترش مجازی حوزه مبدأ استعاره، کاهش مجازی حوزه مبدأ استعاره، کاهش مجازی حوزه مقصد استعاره و تلفیق یک استعاره در حوزه مبدأ-مقصد استعاره دیگر است. از مجموع مشاهدات روئیز و گالرا در انگلیسی و نگارنده در فارسی، مجموعاً نوزده الگوی تغییر معنایی حاصل آمد که نشان می دهد زبان بشری در کاربرد تعاملی استعاره و مجاز ظرفیت بیشتری دارد.
خوانشی کاربردشناختی از فن بدیعی «مبالغه» بر اساس «اصل همکاری» گرایس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۴۹)
15 - 32
حوزههای تخصصی:
مبالغه ازجمله برجسته ترین شگردهای کلامی است که از دیرباز توجه بسیاری از زبان پژوهان را به خود جلب کرده و به گونه ای ویژه در ذیل علم بدیع طرح یافته است. آنچه درباره این فن بدیعی، مانند هر فن بدیعی دیگری، مهم است آنکه طی چه فرایندی آفرینش یافته و چگونه دریافت و خوانش شده است. پژوهش حاضر برای پاسخ به چنین پرسش بنیادینی، روش توصیفی تحلیلی را در پیش گرفته و با بهره مندی از نظریه کاربردشناختی «اصل همکاری گرایس» به تجزیه و تحلیل فرایند ساختی- معنایی این فن بدیعی پرداخته است. نتایج حاکی از آن است که آفرینش فن بدیعی مبالغه در اساس بر رعایت نکردن آنچه گرایس قاعده «کیفیت» می نامند، استوار است؛ چراکه در روند آفرینش این فن، متکلم از اینکه اطلاعاتی درست و استدلال پذیر در اختیار مخاطب قرار دهد، خودداری کرده و بدین گونه قاعده کیفیت را رعایت نمی کند؛ البته باید توجه داشت که رعایت نکردن قاعده کیفیت در این فرایند عامدانه و به گونه ای آشکار و تشخیص پذیر بوده [= نقض قاعده کیفیت] و متلکم نه با هدف فریب دادن یا گمراه ساختن مخاطب [= تخطی از قاعده کیفیت]، بلکه با هدف رهنمون ساختن وی به «تضمن مکالمه ای» دست به چنین کاری می زند. این مطلب می تواند معیاری دقیق برای تمییز مبالغه از سخن دروغین قلمداد شود.
زمان صفر روایت: شالوده شکنی کلانروایت به وسیله خرده روایت ها در نمایشنامه مرگ یزدگرد اثر بهرام بیضایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
271 - 302
حوزههای تخصصی:
در نمایشنامه مرگ یزدگرد، بهرام بیضایی صحت روایات تاریخی درباره مرگ یزدگرد را زیر سؤال می برد. شخصیت ها به بداهه گویی درباره خرده روایت های نا/پذیرفتنی درباره مرگ یزدگرد می پردازند. مقاله حاضر از یک سو کلان روایت تاریخی را بررسی می کند که قدرت ایزدی به یزدگرد شاه حق سلطنت بر مردم را داده است و از سوی دیگر خرده روایت هایی که منطق این سلطنت مطلقه را به چالش می گیرند. این پژوهش همچنین به بیان شگردهای روایی بیضایی می پردازد که شالوده کلان روایت فراتاریخی را می شکند و آن را تا حد هم ارزی با دیگر خرده روایت ها فرو می کاهد.
«گفت وگوی با خودم»، خودزندگی نامه آمیغی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
127 - 168
حوزههای تخصصی:
ارشد طهماسبی علاوه بر جایگاه معلمی در عرصه موسیقی نوازندگی و آهنگ سازی، در حوزه نگارش های پژوهشی موسیقی ایرانی هم نامی آشنا و برجسته کسب کرده است. او به تازگی کتابی در باب زندگی خود نگاشته است که نظر به روحیه لطیف و حساس هنری و منش و روش تحقیقی، همچنین نگاه اخلاقی و بیان صریح جسارت بارش و ضمناً تجربه نوشتاری ارزنده و انسش با ادبیات داستانی به ویژه، مهم ترین منبع آگاهی برای شناخت درونی ترین جریان ها و شخصیت های مهم موسیقی این نیم قرن به شمار می آید. افزون بر این ها این کتاب خواندنی از باب خلاقیت نوشتاری، نمونه ای از گونه ادبی آمیغی خودزندگی نامه نگاری است. این اثر او در قالب مصاحبه خیالی، ترکیبی از روزنوشت، خودزندگی نامه، اعتراف نامه، سفرنامه و نقدنامه تولید شده است. از آنجا که نویسنده این مقاله مدعی است که این کتاب اتفاقی تازه در گونه شناسی ادبی است، نخست در مقدمه ای به ماهیت ژانری این اثر و تدقیق بعضی زوایای این بحث اعم از مرز این گونه با گونه های هم سنگش پرداخته، سپس به تحلیل گونه شناسی آن و بیان ارزش های هنری و محتوایی آن کوشیده است. کتابی که با تمرکز بر مراوده نویسنده با چند موسیقی دان جریان ساز ایرانی، یعنی لطفی و علیزاده و نیز دیگر اهالی این وادی به همراه اظهار نظرهای بسیار باریک بینانه نویسنده کتاب از منظرهای متنوع خاصه قومی و صنفی بی اندازه جذاب و آگاهی بخش است.
تقابل های دوگانه در شعرهای عفیف باختری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های دستوری و بلاغی سال ۱۴بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۲۵
132 - 151
حوزههای تخصصی:
عفیف باختری، از شاعران شناخته شده معاصر افغانستان است که در سال 1341 خورشیدی، در شهر مزار شریفِ ولایت بلخ زاده شد و در سال 1396 خورشیدی، در همان شهر، چشم از جهان پوشید. از او حدود پنج مجموعه شعری به چاپ رسیده و بیشترین شعرهایش در قالب غزل سروده شده اند. باختری، از جمله شاعرانی است که مجموعه های شعری وی، خوانندگان زیادی را در میان جامعه دانشگاهی، به خود اختصاص داده است. هدف اساسی این پژوهش، بررسی چگونگی کاربرد تقابل های دوگانه در شعرهای این شاعر است. ساختارگرایان بر این باورند که بررسی تقابل های دوگانه در متون ادبی، می تواند ما را در فهم بهتر متن یاری رساند و لایه هایی از فکر و اندیشه خالق اثر را باز نماید. بر این اساس، مقاله حاضر با روش توصیفی_تحلیلی و رویکرد ساختارگرایانه، تقابل های دوگانه را در شعرهای عفیف باختری مورد بررسی و تحلیل قرار داده است. تقابل های موجود در اشعار باختری، در سه سطح کلی واژگانی، ادبی و فکری طبقه بندی و بررسی گردیده اند. نتایج به دست آمده از پژوهش، نشان می دهد که تقابل های واژگانی ضمنی، بیشترین بسامد را در شعرهای باختری دارند و تقابل های دوگانه ادبی، از کمترین بسامد برخوردارند. همین سان، تقابل دوگانه فکریِ شاعر، بیشتر بر حول تقابل مرگ/ زندگی می چرخد و این باعث شده است تا تقابل هایی از نوع غم/ شادی، پاییز/ بهار و اسارت/ آزادی نیز در شعرهایش شکل بگیرند.
دراسه الخطاب الوعظی والاعتباری فی شعر أبی مسلم البهلانی قراءه نسقیه على ضوء آراء الغذامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
45 - 67
حوزههای تخصصی:
یُعدّ النقد الثقافی من المناهج النقدیه الحدیثه التی أعطت المتلقی فرصه تحدید النص وفکّ شفراته واستنطاق ما به من معان جدیده، وهذا ما ینیط الباحث اللثام عنه فی الأشعار الوعظیه لأبی مسلم البهلانی الذی یُعتبر من أبرز شعراء عمان، حیث جاء خطابه الاعتباری، لیحثَّ على عدم الرکون إلى الدنیا ولزوم الحذر من الموت. ولدعواته إلى الخیر واستنهاض المسلمین الأثر البالغ فی أحداث تاریخ عمان الحدیث، خاصه إبان حکم الإمام سالم الخروصی. اعتمد البحث على ضوء آراء الغذامی فی النقد الثقافی، لاستظهار الأنساق المضمره والمعلنه فی الخطاب الوعظی للبهلانی عبر المنهج الوصفی- التحلیلی فی أربعه محاور وهی: النسق التوعوی من فتن الدنیا وقد حاکه البهلانی فی عباءه النسق الفحولی، باخعاً نفسه فی نسق انکساری وإیدیولوجی. ویقرأ المتلقی فی النسق الاعتباری من الموت نسقاً تحذیریاً للأنا والآخر یستقبح فیه الشاعر غفله الناس،وفی جلده لنفسه یستشعر القارئ نسقاً عصابیاً لنفس مضطربه یوبِّخ البهلانی فیها الانغرار بالدنیا، کما یبرز النسق الاستعلائی تجاه الآخر. وفی النسقین الأخیرین؛ الدعوه إلى الوحده والترغیب إلى الخیر أیضا کان السیاق یعبّر عن نسق فحولی للأنا الخبیره بأسباب الهزیمه عند المسلمین وقد تمّ کشف النسق الصوری عبر الصور الجمالیه للتشبیه فی الدراسه. یستنتج الباحث من کلّ هذه الأنساق المضمره والمعلنه بتأثُّر الشاعر من الخلفیه الدینیه وانعکاس وطغیان هذا الاتجاه الدینی على معظم دیوانه.
یادآوری و بازآفرینی انسان از دست رفته: بررسی رمان آدم نما از منظر مطالعات حافظه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
41 - 82
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی رمانِ آدم نما، نوشته ضحی کاظمی، از چشم انداز مطالعات حافظه می پردازد و دو هدف کلیدی را در نظر دارد. هدف نخست، کنکاش در تأثیر فناوری های پیشرفته در جامعه پادآرمان شهریِ آدم نما بر حافظه شخصیت ها و تغییر هویت انسانی آن هاست. هدف دوم بررسی ارتباط عمل روایت پردازی و روایتگری رمان با حافظه و کارکردهای آن و در نگاه گسترده تر ارتباط آن با شکل گیری عمل سیاسی و ایجاد تغییر در اجتماع است. ضرورت این پژوهش در آن است که آدم نما در دورانی نگارش می یابد که پیشرفت ِ پرشتاب فناوری های گوناگون خواه ناخواه به دغدغه های بسیاری پیرامون تأثیر این پیشرفت ها بر ذهن، حافظه، هویت فردی و جمعی، و فرهنگ دامن می زند، و به این ترتیب، بررسی این دغدغه ها در بوته ادبیات پاسخی طبیعی و بهنگام است. در این راستا، مطالعه حاضر از چارچوب نظری موجود در حوزه مطالعات حافظه بهره می برد و به فراخور نیاز، خوانشی نزدیک از بخش هایی از رمان ارائه خواهد کرد. به این ترتیب، موضوعات کانونی چون حافظه آشکار و حافظه روندی، ارتباط حافظه با فناوری و شکل گیری هویت، و نیز پیوند حافظه با سیاست و روایت در رمان تبیین خواهد شد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که فناوری های نوین در حوزه زیست شناسی در جامعه پادآرمانیِ آدم نما ابزاری برای مهار و شکل دهی به هویت انسانی است که او را در مسیر تکوین به سوی وضعیت پساانسان قرار می دهد. در مقابل، روایت می تواند ابزاری برای حفظ هویت انسانی محسوب شود و با خلق نگرش و کنش سیاسی، جامعه را به سوی آگاهی، مقاومت و تغییر پیش برد.
کالبدشکافی آثار داستانی خالد حسینی با تمرکز بر عناصر روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۴۹)
117 - 138
حوزههای تخصصی:
خالد حسینی، رمان نویس تحسین شده افغان-آمریکایی، به دلیل روایت های تکان دهنده اش شهرت دارد که فراتر از داستان سرایی صِرف به پیچیدگی های روان شناسی و جامعه شناسی می پردازد. رمان های او که با مخاطبان مختلف طنین انداز می شود، به دلیل پروراندن شخصیت های غنی و درون مایه ای قوی مورد توجه علاقه مندان ادبیات است. این آثار به طرز ماهرانه ای از نسل های مختلف سخن می گویند و پیچیدگی های پیوندهای خانوادگی، رازها و میراث ها را آشکار می کنند و برای خوانندگانی که مجذوب روایت های داستانی میان چندین نسل و پویایی شخصیت های پیچیده هستند، جذاب می شوند. علاوه بر این، آثار حسینی نگاهی عمیق به فرهنگ، تاریخ و هنجارهای اجتماعی افغانستان دارد. رمان های او با برانگیختن احساسات و عاطفه مخاطب که از رنج خیانت تا لذت ارتباط ادامه دارد، سبب ایجاد حس همدلی با شخصیت های داستانی می شود و همین امر نثر او را از دیگر آثار متمایز می کند. درهم تنیدگی ماهرانه مضامین روان شناختی با اصالت فرهنگی جایگاه او را به عنوان شخصیت برجسته ادبی تثبیت می کند. هدف این مقاله کالبدشکافی جنبه های مختلف آثار داستانی حسینی با تمرکز بر تحلیل عناصر روان شناختی است. این مقاله به دنبال درک دقیق تری از رابطه پیچیده بین ادبیات، روان شناسی و جامعه شناسی است که در آثار برجسته حسینی به تصویر کشیده شده است تا شاهدی بر قدرت ادبیات در لمس قلب و روح انسان باشد.
ترجمه بینانشانه ای: از ادبیات کهن به نمایش معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۴۹)
95 - 116
حوزههای تخصصی:
یاکوبسن ترجمه را به سه دسته درون زبانی، بینازبانی و بینانشانه ای تقسیم می کند و اقتباس را نوعی ترجمه بینانشانه ای می داند. این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی درصدد است روابط بینانشانه ای را میان داستان شیخ صنعان از منظومه عطار نیشابوری به عنوان «روایت کهن» و مجموعه تلویزیونی میوه ممنوعه به کارگردانی حسن فتحی «نمایش معاصر» بررسی کند. در این پژوهش سعی شده است با ذکر نمونه های گوناگون نشان داده شود که این نمایش تلویزیونی معاصر متأثر از داستان شیخ صنعان بوده و اقتباس صورت گرفته است. بدین ترتیب، در جریان تبدیل نظام نشانه ای متنی کهن به نظام دیداری شنیداری معاصر که نوعی ترجمه بینانشانه ای به شمار می آید، از روابط بینامتنی موجود رمزگشایی می شود. نتایج نشان می دهد که برطبق دسته بندی ارائه شده ازسوی اندرو (Andrew,1984/1382) اقتباس از این ترجمه بینانشانه ای از نوع اول است و وام گیری در بسیاری از مؤلفه های ساختاری و محتوایی دیده می شود. در این نمایش اقتباس شده وفاداری کامل به متن اصلی مدّنظر اقتباس گر نبوده و اصالت آن نیز حفظ نشده است؛ بلکه بسیاری از مؤلفه های این اثر ادبی کهن در نمایش وام گرفته شده و به اقتضای محدودیت های رسانه ای، نوع مخاطبان و هدف فیلم با تغییراتی همراه بوده است.
مظاهر المقاومه فی شعر معروف رفیق، دراسه نموذجیّه لدیوان "فلسطین.. الجرح والطریق"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۴
55-77
حوزههای تخصصی:
یُعدّ أدب المقاومه نوعاً أدبیّاً یهدف إلى تصویر صمود الشعوب أو الأفراد فی مواجهه القهر والاضطهاد الداخلیّ والخارجیّ. إنّ الحافز الأساسیّ من هذا الأدب هو الوقوف ضدّ الحرکات المناهضه للحرّیّه والاحتلال؛ فقد اتّخذ العدید من الشعراء الفلسطینیین هذا النوع من الشعر لإثاره الوعی العامّ والتعبیر عن أفکارهم ومشاعرهم القومیّه والوطنیّه، لیعکسوا عظمه مقاومه شعبهم ویدلّوا علی أنّ الشعر یمکن أن یکون وسیله فاعله فی خدمه قضایا بلدان ملهوفه کفلسطین المحتلّه. هذا یتوافق مع السیاق التأریخی للأدب الفلسطینیّ الّذی تطوّر کأداه مقاومه ثقافیه وینصّ على دور الشعر الفلسطینیّ المعاصر فی تعبئه المشاعر والأفکار؛ فهذا الشعر لم یکن مجرّد تعبیر فنّیّ، بل أداه سیاسیّه واجتماعیّه لتحریک الوعی الجماعیّ أیضاً. یندرج فی ضمن شعراء المقاومه اسم الشاعر الفلسطینیّ معروف رفیق؛ فتجسّد أشعاره عناصر أدب المقاومه الفلسطینیّه فی أشکال مختلفه وتدلّ دلالاتها علی أنّه جزء من حرکه أدبیّه وسیاسیّه واسعه تهدف إلى تعزیز مدی النضال فی فلسطین المحتلّه. یُعرف شعر معروف رفیق بأدب ملتزم بالقضایا الوطنیّه، ویعکس معاناه الشعب وتطلّعاته نحو الحرّیه والاستقلال؛ فسیؤدّی تحلیل مضامین شعره إلی عرض مدی میله العمیق إلى تصویر جوانب احتلال فلسطین وثبات أبناء وطنه الفلسطینیین فی ساحات النضال. تهدف هذه الدراسه الّتی تعتمد على المنهج الوصفیّ - التحلیلیّ، إلى استکشاف أبرز مظاهر المقاومه وتحلیلها فی دیوانه الموسوم ب "فلسطین.. الجرح والطریق" وتشیر نتائج البحث إلى أن الشاعر یرکّز فی أشعاره على أبرز التحدّیات الّتی تواجه موطنه ویصورّها بأشکال مختلفه نحو استدعاء فلسطین المحتلّه، واستلزام تحقّق الوحده العربیّه الکبرى، وضروره الجهاد للدفاع عن الوطن ومواجهه العدوّ، وتکریم الشهداء، بالإضافه إلى رفض السیاسه الانقیادیه للشرق والغرب بحیث إنّ کلّ ذلک یمکن أن یشکّل إلی حدّ بعید الأسس الجوهریّه لشعره المقاوم.
کارکرد تعلیمی «تفکر خلاف واقع» در چهار کتاب قصه کودک: با رویکرد روایت شناسیِ شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۵
135 - 161
حوزههای تخصصی:
روایت شناسی شناختی به مطالعه عوامل تداعی کننده و تفسیرساز متن می پردازد. یکی از شناختارهای تفسیرگر متن، تفکر خلاف واقع است. هنگامی که کنش یکی از شخصیت های داستان به پیامدی ناگوار یا خوشایند می انجامد؛ پیام اخلاقی داستان از مقایسه واقعیتِ موجود با سناریوی خلاف واقع، استخراج می شود. یعنی خواننده به طور خودکار سناریوی خلاف واقعی را تصور می کند که می توانست به جای واقعیتِ حاضر اتفاق بیفتد و مانع وقوع حادثه مطلوب یا نامطلوبِ موجود شود. این پژوهش با روش تحلیلی توصیفی و با مطالعه موردیِ چهار کتاب قصه در گروه سنی «الف» و «ب» انجام شده است: «عموگرگه» از مجموعه افسانه های ایتالیاییِ دست اسکلت (کالوینو، 1401)، تربچه خانم (سرمشقی، 1394)، یخی که عاشق خورشید شد (موزونی، 1398) و بز زنگوله پا (شاملو، 1398). این قصه ها به صورت هدفمند و به خاطر انطباقشان با انواع تفکر خلاف واقع انتخاب شده اند. مقاله پیش ِرو بر آن است که با رهیافت روایت شناسیِ شناختی به چگونگی کارکرد تعلیمی طرحواره تفکر خلاف واقع در قصه ها پاسخ دهد. این طرحواره از منظر جهت به دو جهتِ «به سوی بالا» و «به سوی پایین» و از منظر ساختار به دو ساختارِ «افزایشی» و «کاهشی» و از منظر معیار ارجاع به سه معیار «خودارجاع»، «دیگرارجاع» و «بدون ارجاع» دسته بندی می شود. پژوهش حاضر ضمن دسته بندی قصه ها براساس انواع تفکر خلاف واقع نشان می دهد جهت روبه بالا با رویکرد سلبی و ادبیات تعلیمی تحذیری همبستگی دارد و جهت روبه پایین با رویکرد ایجابی و ادبیات تعلیمی ترغیبی.
مقایسه واژه های تفسیر گازر و تفسیر ابوالفتوح(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تفسیر رَوضُ الجِنان و رَوحُ الجَنان فی تَفسیرِالقُرآن از مهم ترین و برجسته ترین تفسیرهای شیعه به زبان فارسی است. اهمیت و ارزش والای این اثر سبب شده تا برخی آثار، مانند تفسیر جِلِاء الاذهان و جَلاء الاحزان فی تَفسیر القُرآن ، از آن تأثیر بپذیرند. اگرچه تفسیرهایی که به زبان فارسی تألیف شده اند معمولاً از زبان عربی و قرآن کریم تأثیر بسیار گرفتند، در متن تفسیرها واژه های فارسیِ بسیاری دیده می شود که برخی از آن ها منحصربه فرد و برخی در دوره های دیگر بسیار کم کاربرد بوده است. باتوجه به اینکه بسیاری از پژوهشگران و فهرست نگاران بر این باورند که تفسیر جِلِاء الاذهان و جَلاء الاحزان تلخیصی از تفسیر رَوضُ الجِنان و رَوحُ الجَنان است، نگارنده بر آن شده ضمن معرّفی مختصری از دو تفسیر یادشده، موارد اختلاف برخی از واژه ها و ترکیب های به کاررفته در متن تفسیرها را نشان دهد.