فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۲۸٬۳۰۵ مورد.
منبع:
Caspian, Volume ۲, Issue ۴, July ۲۰۲۵
145 - 172
حوزههای تخصصی:
جدا ماندن نظام آموزش باستان شناسی ایران از روند تحول و پیشرفت دانش باستان شناسی جهانی که طی چند دهه اخیر شتاب گرفته، فاصله عمیقی میان دانش ما نسبت به استانداردهای جهانی این علم را ایجاد کرده است. وجود محوطه های باستانی پرشمار، لشکری از مشتاقان فراگیری این تخصص و قرارگیری در خاستگاه شماری از تحولات بنیادین در تاریخ تحول جوامع انسانی، می توانست کشورمان را به یکی از کانون های اصلی آموزش، فعالیت میدانی و برونداد علمی باستان شناسی در سطح جهانی تبدیل کند. باوجوداین، همان گونه که در این نوشته خواهیم دید اکنون باستان شناسی ایران باوجود کمیت گرایی در انتشارات، رکود عمیقی در زمینه های مختلف علمی و عملی خود را تجربه می کند. این عقب ماندگی به ویژه در مقایسه شرایط ایران با برخی کشورهای همسایه که به ثبات سیاسی-اجتماعی رسیده و به اهمیت باستان شناسی پی برده اند، قابل لمس است. علاوه بر این، به دلیل نبود آموزش های مؤثر مفاهیم و اهمیت باستان شناسی برای اقشار مختلف جامعه و به ویژه در مقاطع پیش از دانشگاه، میراث فرهنگی ما را به عرصه ای برای یادگاری نویسی، تخریب و کسب ثروت تبدیل کرده است. در مقاله حاضر ضمن مروری بر پیشینه آموزش باستان شناسی و فراز و فرودهای آن در ایران به واکاوی دلایل این عقب ماندگی پرداخته و سپس می کوشیم راهکارهایی برای برون رفت از این رکود پیشنهاد دهیم. اگرچه می دانیم، در حال حاضر سطح اراده برای آغاز این تغییر و تحول فراتر از توان ما است یا تصمیمی برای آن وجود ندارد، بااین حال به وظیفه ملی و میهنی خود در قبال میراث فرهنگی سرزمین مان عمل کرده و در انتظار فرصتی برای بازیابی جایگاه واقعی ایران در مجامع مختلف علمی و فرهنگی جهان می مانیم.
از سنگ سیاه تا دهقاید: میراث باستان شناسی اسماعیل یغمایی در دشت برازجان
منبع:
Sinus Persicus, Volume ۲, Issue ۴, July ۲۰۲۵
37 - 78
حوزههای تخصصی:
محوطه های باستان شناسی دشت برازجان شامل استقرارهایی از دوره مس سنگی، ایلامی و به ویژه دوره هخامنشی تا ساسانی و همچنین اسلامی است. اینکه در این دشت ما با تراکم محوطه های هخامنشی و ساسانی مواجه هستیم، مؤید این واقعیت است که پادشاهان این دو شاهنشاهی، موقعیت مهم این دشت را به خوبی درک کرده بوده اند. اسماعیل یغمایی فعالیت های خود در استان بوشهر را از دهه 50 خورشیدی با تمرکز بر دشت برازجان آغاز کرد. در نتیجه این پژوهش ها، وی دو بنای شاخص هخامنشیِ سنگ سیاه و بردک سیاه و چند ساختار معماری از سه تپه در شهر باستانی دهقاید را کاوش کرد. این مقاله، به ارزیابی این بناها و بیان نظرات جدیدتری می پردازد. سنگ سیاه را ابتدا علی اکبر سرفراز براساس گزارش بومیان منطقه شناسایی کرد و در زمستان 1356 تا نیمه بهار 1357، به مدت سه ماه اسماعیل یغمایی کاوش کرد. نتایج این کاوش در یک کتاب و چند مقاله منتشر شده است. بنای سنگ سیاه، بزرگ ترین بنای شاهی هخامنشی دشت برازجان است که در ناحیه شمالی خم رود دالکی قرار دارد. در همان سال 1357 براساس گزارش محلی های روستای درودگاه، یغمایی از وجود پایه ستون هایی در محوطه بردک سیاه آگاه شد و این بنا را به مدت پنج ماه کاوش کرد. دهقاید نیز نام اولیه و قدیمی روستایی امروزی در شمال شهر برازجان است. باوجود اینکه دهقاید از جنبه های گوناگون سکونت گاه مهمی بوده است، در مطالعات دوره تاریخی چندان و یا شاید بتوان گفت اصلاً به آن توجه نشده است. شهر باستانی دهقاید در مرحله اول به دلیل موقعیت راهبردی خود مهم است؛ این شهر در مسیر باستانی بیشاپور به بوشهر قرار داشته است که در شمال به دشت مرودشت و تخت جمشید نیز منتهی می شده است. همچنین، دهقاید در موقعیتی قرار دارد که سه بنای هخامنشی چرخاب، سنگ سیاه و بردک سیاه آن را احاطه کرده اند. در دوران باستان، دهقاید تأمین کننده مواد اولیه برای کرانه های ساحلی خلیج فارس میانی بوده است و علاوه برآن، واسطه اصلی انتقال محصولات وارداتی از بندر بوشهر به ارتفاعات فارس نیز بوده است. مطالعات اولیه سفالی نشان داده است که دهقاید اندکی پس از سقوط ساسانیان، در سده 8 میلادی رو به زوال رفته است. و در همین زمان، بوشهر نیز دوران افول خود را آغاز کرده است و سپس رونق تجاری از این منطقه به سوی شرق و سیراف منتقل شد.
Obituary: Katja Föllmer (October 17, 1974 – June 11, 2025)
منبع:
Persica Antiqua, Volume ۵, Issue ۹, July ۲۰۲۵
3 - 3
حوزههای تخصصی:
Katja Föllmer was born on October 17, 1974. She was a senior researcher and lecturer at the University of Göttingen. Katja Föllmer studied Iranian Studies, Arabic Studies, and Ethnology at the University of Göttingen between 1993 and 2002, earning a Master of Arts degree. Katja Föllmer received her doctorate in Iranian Studies in 2007 with a thesis on “Satire im Iran von 1900 – 2000: Eine Analyse exemplarischer Texte” (Satire in Iran from 1900 to 2000: An Analysis of Exemplary Texts) (Harrassowitz, Wiesbaden; 2008), and her habilitation in Iranian Studies in 2017 with a thesis on “Das vorislamische Erbe Irans: Zwischen Tradition und Reform und Modernisierung” (The Pre-Islamic Heritage of Iran: Between Tradition and Reform and Modernization) (Kohlhammer, Stuttgart, 2022).Her research interests include concepts and ideas from the pre-Islamic heritage in Iranian societies, issues in Iranian cultural and religious history from antiquity to the present, Persian historiography, identity construction, classical and modern Persian literature, and Sufism and Persian Sufi literature.Manṭiq-uṭ-Ṭayr (The Conference of the Birds or Speech of the Birds) is a Persian poem by Farid ud-Din Attar, translated into German as Die Konferenz der Vögel by Katja Föllmer (2014). She published Satire in Iran Von 1990 Bis 2000: Eine Analyse Emplarischer Texte (Satire in Iran from 1990 to 2000: An Analysis of Empirical Texts) (2008); and also, Das Vorislamische Erbe Irans: Zwischen Islamischer Tradition Und Reform Und Modernisierung (Iran’s Pre-Islamic Heritage: Between Islamic Tradition and Reform and Modernization) (2022).Dr. Katja Föllmer passed away on June 11, 2025, at the age of 50. May her soul rest in peace.
Sasanian Government Hall of Shushtar, Khuzestan, Iran
منبع:
Sinus Persicus, Volume ۲, Issue ۴, July ۲۰۲۵
161 - 170
حوزههای تخصصی:
An archaeological survey in 2004 in Mianab of Shushtar in Khuzestan, as well as excavations in 2005, led to the discovery of a Sasanian government hall and valuable stucco carvings. This article examines this hall and compares it with sites such as Damghan Hesar Hill and Hajiabad Lord’s House, as well as Chaltarkhan and columned halls of Bandian Dergaz Hill C. The result of this research shows that given the Sasanian columned halls that have so far been identified not older than the time of Bahram V (420-438 AD), the Dastova government hall probably dates back to the middle to the end of the Sasanian period.
کلریت های شهداد ایران
منبع:
Sinus Persicus, Volume ۲, Issue ۴, July ۲۰۲۵
3 - 35
حوزههای تخصصی:
شهداد، یکی از محوطه های پیش ازتاریخی جنوب شرقی ایران است که پیدایش انبوهی از اشیاء مرتبط با زندگی روزمره و به ویژه اشیاء شأن زا از گورستان آنجا نشان می دهد که این شهر در دوره مفرغ در نظام تبادلات بین منطقه ای آن جایگاهی مهمی داشته است. گروهی از اشیاء سنگی شهداد، اشیاء ساخته شده از سنگ کلریت است که با نام سنگ صابونی نیز شناخته می شود. اشیاء سنگی کلریتی تقریباً در تمام مناطق شرقی و شمال شرقی ایران پراکنده هستند و نمونه هایی از آنها در شوش، تپه یحیی، محوطه های گوناگون در حاشیه خلیج فارس و بین النهرین و شمال شبه جزیره عربی باعث شد تا اصطلاح «بین فرهنگی» برای آنها ابداع شود که با پیدا شدن مرکز اصلی تولید آنها در دشت جیرفت این نظریه مردود شناخته شد و باستان شناسان اصطلاح جدید جیرفتی را به این دسته از اشیاء اطلاق کردند. سنگ کلریت به رنگ های سبز تیره، سیاه و خاکستری دیده شده و معادن آن در چند نقطه در کرمان و ازجمله در برج باغ ارزوییه وجود دارد. هر سه رنگ کلریتی در میان اشیاء شهدادی دیده می شود. در این مقاله کلریت های شهداد بررسی می شود.
تأثیر فرهنگی بیماری های همه گیر وبا و طاعون در ایران (سده های چهارم تا ششم هجری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ایران بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
132 - 156
حوزههای تخصصی:
واکاوی تأثیر بیماری های همه گیر وبا و طاعون در ایران سده های چهارم تا ششم قمری از پدیده های قابل توجه تاریخ اجتماعی به شمار می آید؛ زیرا با پیشرفت های مهم مکاتب علم پزشکی و راهکارهای مختلف درمانی، بیماری های همه گیر همچنان دامنگیر اجتماع انسانی است و پیامدهای مهمی بر تحولات فرهنگی و اجتماعی بر جای می گذارد. قدرت و سرعت انتقال این بیماری ها که به دلایل محیطی و انسانی همچون سبک زندگی مردم صورت می گیرد، به سادگی برای بشر قابل کنترل نیست. بنابراین شناخت ماهیت این بیماری ها و راهکارهای مقابله ای می تواند از تبعات جبران ناپذیر آن بکاهد. بر همین اساس، پژوهش پیشِ رو با طرح این پرسش محوری که بیماری های همه گیر وبا و طاعون چگونه و چه پیامدی بر ساختارهای فرهنگی داشته اند؟ این موضوع سرنوشت ساز را با رویکرد توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر اطلاعات کتابخانه ای به بحث و بررسی گذاشته است.
یافته های پژوهش حکایت از آن دارد که بیماری های همه گیر وبا و طاعون در این مقطع از تاریخ ایران (چهارم تا ششم قمری)، پیامد منفی بر نهادهای فرهنگی و اجتماعی داشته است. یکی از بارزترین تأثیرات آن، پراکندگی و کاهش جمعیت بوده است که در این بین، فقدان مفاخر فرهنگی و سیاسی که اقلیّت جامعه را تشکیل می دهند، محسوس بود؛ زیرا جامعه را از عقلانیت و خدمات اجتماعی آنان محروم می کرد و در عوض افراد سودجو با گسترش خرافات و عوام گرایی و ایجاد ناامنی، جامعه را به ورطه افول و اضمحلال سوق می دادند. علاوه بر این، پیامد بیماری های همه گیر در ادبیات و شعر نیز بازتاب داشته و بر حوزه اندیشه و نگرش جامعه تأثیرگذار بوده است.
تبیین مفهوم تاریخی ایران از نگاه سفرنامه ژان شاردن فرانسوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با ورود سیاحان اروپایی به ایران، امکان شناختی عینی از ایران برای آنان فراهم شد. متعاقب آن، ارائه درکی مفهومی از موجودیت تاریخی ایران برای آنان به وجود آمد. ورود شاردن و اقامت طولانی وی در ایران به ارائه مفهومی تاریخی از ایران منجر شد که تحت تاثیر دوگانه برساخته شرق و غرب در اروپا و تاریخ نگاری یونانی – رومی به توضیح و تبیین موقعیت تاریخی و تمدنی ایران می پرداخت. یافته های این پژوهش بر اساس روش تبیین عقلانی نشان می دهد که شاردن علیرغم اتکای ذهنی بر دوگانه شرق و غرب و رویکرد تاریخگاری یونانی – رومی با توجه و تامّل در واقعیت های جاری سرزمین ایران مفهوم تاریخی – فلسفی متفاوتی از معنای ایران ارائه کرد که با دیدگاه تاریخی اروپاییان تفاوت اساسی داشت.
گزارشی بر کتابِ واپسین شاهنشاهی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ایران باستان دوره ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۳
99 - 112
حوزههای تخصصی:
کتاب واپسین شاهنشاهی ایران اثر مایکل بانر تحلیل جامعی از ساختار سیاسی و نظامی شاهنشاهی ساسانی ارائه می دهد. بانر با تمرکز بر دوره هایی چون حکومت شاپور اول و خسرو اول، نقش شخصیت های کلیدی و چالش های داخلی و خارجی را بررسی کرده و مجموعه ای از عوامل مانند بحران های داخلی و حملات خارجی را به عنوان دلایل فروپاشی شاهنشاهی مطرح می کند. نپرداختن نویسنده به مسائل فرهنگی، هنری و اجتماعی را میتوان از نقاط ضعف کتاب به حساب آورد. بانر در این کتاب سعی کرده است تا با پرداختن به برخی نکات مهم و برجسته تاریخ ساسانیان و در نظر آوردن برخی نظرات و آرای محققان دیگر، روایتی مختصر، سودمند و دقیق از تاریخ ساسانیان عرضه نماید. ما نیز در این یادداشت تلاش داریم تا نگاهی به جزئیات آنچه که او بیان نموده است بیاندازیم.
Archaeology of the Persian Gulf(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Persica Antiqua, Volume ۵, Issue ۸, January ۲۰۲۵
93 - 99
حوزههای تخصصی:
For years, archaeologists have investigated and excavated the peripheral lands of the Persian Gulf and accomplished considerable achievements in this regard. The findings were published in the form of articles and books. Nevertheless, despite efforts by some historians to come up with works on this field, there lacks a comprehensive archaeological book on the Persian Gulf. In the present study, the author attempts to critically evaluate a book entitled Persian Gulf Archaeology in Parthian & Sasanian Periods.
A Comparative Study of the Structural and Functional Characteristics of Sasanian Chahār Tāqis in the Isfahan Region(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۴, Issue ۱ - Serial Number ۱۳, June ۲۰۲۵
15 - 29
حوزههای تخصصی:
Among the significant and yet controversial archaeological remains of the Sasanian period are the Chahār Tāqis and fire temples of this era. Chahār Tāqis reflect historical and architectural engineering points that, despite their simplicity in construction, have managed to endure for many years. Although the primary function of Chahār Tāqis was mainly religious, in some cases, they could also serve as commemorative monuments or guideposts. Despite being constructed over a long period and scattered across a vast geographical area throughout the Iranian plateau, Chahār Tāqis exhibit very similar characteristics in construction techniques and spatial positioning. The abundance, distribution, and expansion of Chahār Tāqis in the studied region necessitate multiple research topics from architectural, functional, and religious perspectives. Given the prevalence and spread of Chahār Tāqis in the Isfahan region, this study adopts a descriptive-analytical approach to compare the architectural elements of Sasanian fire temples and Chahār Tāqis in Isfahan province, as well as the metric dimensions of each architectural element. In addition to studying the architectural and decorative elements used in prominent Chahār Tāqis of the region, such as those in Niasar, Shirkuh, Nakhlak, and Qal'eh Dar, the reasons for their abundance in this region compared to other areas during the Sasanian period and their potential uses in the early Islamic period are also explored. Furthermore, the positioning of these structures in relation to nearby natural and unnatural phenomena has been carefully examined. Based on the dimensions and surface distribution of the mentioned Chahār Tāqis, it can be concluded that these structures were likely sites for the Aduran or Dadgah fires.
هخامنشیان و مسئله استقلالِ کادوسیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاهنشاهی هخامنشی (550-330پ.م) با نظام سیاسی و اداری متمرکز، قلمرو و سرزمین های وسیعی را از رود سند تا رود نیل شامل می شد. این مناطق وسیع به ساتراپی/خشثرپاون های مختلف تقسیم شده بود و تحت حکومت مرکزی اداره می شد. یکی از این ایالت ها سرزمین کادوسیه در جنوب غربی دریای کاسپی بود. این منطقه به جهت موقعیت ژئوپلیتیک، جنگل های انبوه و راه های صعب العبور، نقش و جایگاه ویژه ای در تحولات سیاسی دوره هخامنشیان داشت. کادوسیان به دلیل مهارت های رزمی در مناطق سنگلاخ و مهارت خاص در استفاده از کمان برخوردار بودند. کادوسیان با توجه به مهارت ها و موقعیت زیستگاه خود می توانستند در دوران بحران و فترت سیاسی با شورش و یا عدم حمایت از شاهنشاهان هخامنشی، برای آنان دردسرآفرین باشند؛ چنانکه کتسیاس از شورش کادوسیان و عدم موفقیت هخامنشیان در سرکوب آنان خبر می دهد. پیرو اظهارات کتسیاس و بعضی از مورخان باستان، برخی از پژوهشگران در وابستگی کادوسیان به هخامنشیان تردید کرده اند. به رغم اهمیت کادوسیان در تاریخ هخامنشیان تاکنون در خصوص مسئله استقلال یا عدم استقلال کادوسیان تحقیق مستقلی انجام نشده است. این پژوهش با استفاده از منابع کهن یونانی، کتیبه های شاهان هخامنشی، داده های باستان شناختی و با تکیه بر موقعیت جغرافیایی سرزمین کادوسیه و با استفاده از شیوه پژوهش های تاریخی، به مسئله استقلال یا وابستگی کادوسیان به شاهنشاهی هخامنشیان می پردازد. با بررسی و تجزیه تحلیل منابع فوق به نظر می رسد کادوسیان نه تنها مستقل نبوده اند، بلکه در بسیاری مواقع چون سایر اقوام تحت سلطه هخامنشیان با آنان همکاری می کرده اند و حتی ستون اصلی سواره نظام و پیاده نظام ارتش هخامنشی را تشکیل می داده اند.
تحلیل کلیومتری از تأثیر عملکرد اقتصادی حکومت محمدرضا پهلوی بر تحولات جامعه از سال 1340 تا 1357(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محمدرضا پهلوی در طول 37 سلطنت، عملکرد اقتصادی خود را در قالب پنج برنامه عمرانی تدوین کرد. این برنامه ها از سال 1327 با جدیت آغاز شد و در سال 1356 پایان می یابد. در این برنامه ها، بیشترین تلاش دولت در جهت تحولات مهمی چون: امور کشاورزی، صنایع و معادن، حمل و نقل، ارتباطات و مخابرات، گاز و نفت، برق، آب، آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، عمران شهرها و روستاها، ساختمان و مسکن، فرهنگ و گردشگری، بیمه و رفاه اجتماعی، محیط زیست، آمار و بررسی عمران ناحیه ای تأثیرگذار بود. ازاین رو، پیامدهای این برنامه ها مورد بررسی قرار می گیرد. بررسی عواید نفت که متغیر مستقل و اصلی کل بافت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران در عصر پهلوی دوم بود در پیشبرد این برنامه ها موضوع مهم پژوهش حاضر است. از طرفی، اختصاص دادن منابع مالی به ارتش که باعث شد کیفیت اقتصادی نامتوازن شود از مواردی است که در این پژوهش مورد تأکید قرار می گیرد. این مقاله در صدد است تا با رویکرد توصیفی- تحلیلی این موضوع را مورد ارزیابی قرار دهد.
شکسته شیشه ای یگانه با آرایه تراش کامئو از کاوش نیشاپور، فراموش شده در سرزمین مادری، قُرب یافته در دیار غربت
منبع:
Caspian, Volume ۲, Issue ۴, July ۲۰۲۵
3 - 51
حوزههای تخصصی:
نخستین کاوش های باستان شناسی در نیشاپور را موزه هنر متروپولیتن نیویورک بیش از 80 سال پیش انجام داد. بنابر قوانین آن بازه زمانی، یافته های کاوش، میان این موزه و موزه ایران باستان تقسیم شدند. در میان یافته های شیشه ای که به موزه هنر متروپولیتن منتقل شده اند، شیشه شکسته ای با آرایه یک جانور بالدار تخیلی برجسته، وجود داشت که در یکی از اتاق های تپه مدرسه در نیشاپور پیدا شده و متعلق به سده ۳ ه.ق است. 60 سال پس از کاوش های نیشاپور، یافته های شیشه ای موجود در دو موزه یاد شده، ازجمله این تکه شیشه منتشر شدند. این یافته، در میان شیشه های چرخ تراش نیشاپور، گونه شناسی و معرفی شد (Kröger, 1995: 140-143). سال ها پس از آن، ترکیبات آن، تجزیه وتحلیل شیمیایی شد و مشخص شد، این یافته از یک لایه شیشه آبی تیره یا لاژوردی تراشیده نشده بلکه برخلاف شیشه های کامئو دو لایه دوران اسلامی، دارای تراش کامئو سه لایه شامل یک لایه سفید مات بین دو لایه شیشه آبی تیره است که یافته نادرتری از تراش شناخته شده کامئو و البته یگانه در نیشاپور و هر مکان دیگر در سده های نخست دوران اسلامی است (Pilosi et al., 2012). این احتمال که کامئو نیشاپور تولید داخلی نبوده و وارداتی از مراکز شیشه گری دیگری باشد، از اهمیت آن برای شناخت صنعت و هنر شیشه گری و روابط بازرگانی-اقتصادی، سیاسی و اجتماعی سده های نخست دوران اسلامی نمی کاهد. زیرا این تنها نمونه منحصربه فرد و غیرعادی از نوع خود است که تاکنون از یک کاوش روشمند نه تنها از ایران، بلکه در تمام جهان اسلام پیدا شده است. هدف از نگارش این مقاله، معرفی بیشتر این یگانه شیشه کامئو از کاوش های نیشاپور و مقایسه آن با نمونه های دیگر است، تا انگیزه ای برای جلب توجه باستان شناسان و کاوشگران ایرانی به این نکته باشد که مطالعه و تجزیه وتحلیل شیمیایی حتی یک تکه شیشه، می تواند باعث ارتقای دانش باستان شناسی در این زمینه بشود.
هخامنشیان، خلیج فارس و نیروی دریایی پارس
منبع:
Sinus Persicus, Volume ۲, Issue ۳, January ۲۰۲۵
7 - 23
حوزههای تخصصی:
مردمان باستانی جنوب غرب ایران، شامل ایلامیان و سپس پارس ها، از دیرباز به اهمیت راه های ارتباطی و مواصلاتی جاده ای و دریایی میان شرق (شبه قاره هند) و غرب (میان رودان جنوبی، شبه جزیره عربستان و شام) پی برده و بهره بسیاری از بازرگانی در این مسیر برده بودند؛ اما خلیج فارس که بزرگ ترین مرز و پهنه آبی ایران و مسیر باستانی چنان ارتباطی بود، در چشم انداز سیاسی و نظامی و اقتصادی و ایدئولوژیک پادشاهی هخامنشی، مهم ترین و بزرگ ترین پادشاهی برآمده از جنوب غرب ایران، جایگاه ویژه ای داشت؛ زیراکه سیطره بر آن و عبور از آن به فتح سرزمین های دوردست و ناشناخته ای می انجامید که برای شهریاران فاتح پارسی، اعتباری ایدئولوژیک و نیز منابع سرشار انسانی و مادی به همراه می آورد. یادکرد برخی از مردمان ساکن در کرانه های خلیج فارس در کتیبه های سلطنتی و لوحه های باروی تخت جمشید و نیز نوشته های تاریخ نگاران و جغرافی نگاران یونانی نشان می دهد که آنان مردمانی گمنام و بی تأثیر در سرنوشت پادشاهی هخامنشی نبودند و چنان که مواد فرهنگی یافته شده از کرانه ها و جزیره های خلیج فارس آشکار می سازد، برهم کنش های پایدار و گسترده ای میان آنان و دولت مرکزی پارس وجود داشته است. از سوی دیگر، ایجاد و احداث مراکز سلطنتی-اداری در پس کرانه های خلیج فارس مانند تموکن/ تئوکه (منطقه برازجان کنونی)، نشان دهنده برنامه ریزی دقیق و حساب شده هخامنشیان نخستین برای بهره گیری از موقعیت راهبردی خلیج فارس و قابلیت های ویژه آن برای چیرگی بر دورترین نقاط شرق و غرب جهان آن روزگار به یاری نیروی دریایی مقتدری بود که فتح آتن و ممفیس را در دورترین مرزهای غربی ممکن ساخته و آشکار کرده بود که «نیزه پارسی» چه دریاها و صحراهایی را درنوردیده است تا بر جهان شناخته شده آن روزگار نظم و همبستگی و هماهنگی و رفاهی را که شهریاران هخامنشی بدان باور داشتند، برقرار و حاکم سازد.
پیشینه و سرچشمه: تکامل و گسترش جنگ شتر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگاره های «جنگ شتر» در هنر صخره ای بازتابی از مراسم آئینی بوده است که می توان آن را به اواخر دوره پارینه سنگی تاریخ گذاری کرد؛ اعتقاد بر این است که سرچشمه آن به شمال غربی قزاقستان امروزی بازمی گردد. با وجود این و به گمانی، نگاره های رایج جنگ شتر در آثار هنری منقول می تواند ریشه از نواحی «کاراتائو و بایکونور» قزاقستان از دوران مفرغ سرچشمه گرفته باشد.به دلیل نزدیکی و موقعیت جغرافیایی، آئین جنگ شتر در اوایل به «سرماتی ها» در استپ های اورال معرفی شد؛ سپس از طریق سرماتی ها به «شیونگنو» در شمال و قوم «شی ایمو» در «سین کیانگ» چین و سپس به «کانگجو» گسترش یافت. جنگ شتر که در سنگ نگاره های «سولائک» در حوضه «مینوسینسک» نگاریده شده، باید ملهم از سبک هنری قرقیزها و سرچشمه آن نیز می تواند شیونگنو باشد. نگاره های جنگ شتران در گورگاه های «لولان» به گمانی از شی ایمو یا از شیونگنو سرچشمه گرفته باشند. با وجود این، نگاره های جنگ شتر در مینیاتورهای ایرانی از زمان تیموریان آغاز شد و نوعی سرگرمی برای درباریان سلطنتی بود. با آمدن تیمور، به اوایل دودمان «یوان»، با پیدایی نوعی جنگ شتر، به عنوان سرگرمی درباری، روبه رو می شویم. این موضوع نشان می دهد که نه تنها آئین جنگ شتر با آمدن مغولان گسترش یافت که نگاره های جنگ شتر در مینیاتور ایرانی نیز با آمدن مغولان به ایران درهم تنیده است.
بررسی پیشینه شهر آق قلعه خراسان، با نگاهی به روند سفرهای دوره ای ایلخانان و ساختارهای شهری دوره یوآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳۱
۲۶۰-۲۳۳
حوزههای تخصصی:
دژ تاریخی آق قلعه در دشت جوین واقع در شمال خراسان، سازه ای بسیار عظیم و کمتر شناخته شده است که برمبنای مطالعات محدودی که تاکنون انجام گرفته، می توان فرض کرد که در دوره ایلخانان مغول، احداث شده است؛ با این حال، برمبنای مستندات تاریخی مربوط به دوره ایلخانان، نمی توان تعلق این دژ به این دوره را تأیید کرد؛ زیرا این مستندات مطلقاً هیچ اطلاعاتی درباره وجود چنین دژی در دشت جوین ارائه نکرده اند. بر همین مبنا، اتکای نگارندگان برای پذیرش فرضیه احداث آق قلعه در دوره ایلخانان، تنها مستندات باستان شناسی و همین طور کتیبه تاریخ دار مسجد آق قلعه است. این پژوهش برای اولین بار قصد دارد تا با اتکا به بررسی مسیر حرکت های دوره ای ایلخانان در شمال خراسان، برمبنای بررسی مستندات تاریخی و همین طور بهره گیری از تحلیل GIS، میزان اهمیت آق قلعه را در طول این مسیر به عنوان یک استقرارگاه میان راهی روشن سازد؛ همچنین، با مقایسه ساختار آق قلعه با شهرها و شهرک هایی که تقریباً در یک دوره در چین و ایران در سرزمین های تحت نفوذ مغولان، احداث شده اند، فرضیه تعلق این دژ به دوره ایلخانان را بررسی کند. نتایج این بررسی نشانگر آن است که آق قلعه درمیان یکی از مهم ترین مسیرهای حرکت های دوره ای ایلخانان در شمال خراسان قرار داشته و مراجعه سالانه ایلخانان و جانشینان آن ها به این ناحیه، احتمال ساخت استقرارگاهی میان راهی در این نقطه را افزایش می دهد. همچنین مقایسه ساختار آق قلعه با نمونه های مشابه در چین، همانند شانگدو، دایدو و یینگ چنگ لو و همچنین سلطانیه در ایران، گویای وجود شباهت های بسیار زیادی است که سبب تقویت فرضیه احداث آق قلعه در دوره ایلخانان می شود.
کنش ها و چالش های حاکمان زنجان در عصر قاجار؛ مورد مطالعه و تطبیق احتشام السلطنه و وزیرهمایون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ولایت خمسه با مرکزیت زنجان از اهمیت و جایگاه مهمی در دوره قاجار برخوردار بود و غالبا حاکمان برجسته ای به این منطقه فرستاده می شدند. در اوایل دوره قاجار، شاهزاده عبدالله دارا با احداث بناهای جدید، کارنامه نسبتا قابل قبولی بر جای گذاشت. در عصر ناصری و مظفری، به ترتیب احتشام السلطنه و وزیرهمایون به حکمرانی زنجان رسیدند که بر اساس اسناد، روزنامه ها و کتب خاطرات، عملکردشان نسبت به بیشتر حاکمان منطقه، مورد توجه و تحسین قرار گرفت. با توجه به ساختار و وضعیت جامعه زنجان، مشکلات و نیازهای حکومتی مانند قدرت و نفوذ خاندان های مهم، ناامنی و بی ثباتی و بحران غلات از مسائل همیشگی حاکمان و مردم بود. بنابراین با بررسی و تطبیق عملکرد و موانع حاکمان مورد نظر، به این سئوال می پردازیم که رویکرد احتشام السلطنه و وزیرهمایون در مقابل شاخص های برشمرده چگونه بود؟ و به چه سرانجامی رسید؟ به نظر می رسد با توجه به استبداد دوره ناصری، تلاش احتشام السلطنه بر نزدیکی به گروه-های سنتی، تغییر و گسترش بافت شهری و رونق صنایع محلی قرار گرفت. در مقابل وزیرهمایون، ضمن نزدیکی به گروه های تجددگرا، با ایجاد نهادهای آموزشی جدید، به دفع اشرار و مهار بحران غلات پرداخت. اقدامات وزیرهمایون با عنایت به قدرت گروه های سنتی، با موفقیت نسبی همراه بود و به جز فرهنگ روزنامه و کتابخوانی، از بین رفت؛ اما تلاش احتشام السلطنه در ایجاد فضاهای شهری و رونق صنایع محلی تا به امروز باقی مانده است. مقاله حاضر با گردآوری داده های کتابخانه ای، اسنادی و بهره مندی از منابع اصیلی مانند روزنامه، به شیوه توصیفی-تبیینی به موضوع پرداخته است.
ریشه یابی آیین و رسم تبریک و تبرّک در فرهنگ ترکان
منبع:
مطالعات تاریخ آذربایجان و ترک سال ۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷
189 - 279
حوزههای تخصصی:
هر ملتی، نسبت به پیشینه ی خویش، در طول زمان دارای گنجینه های معنوی انباشته شده ای است که آن ملت در زندگی روزمره اش از آن بهره می برد و در کنار ساختار مادی خود، ساختار معنوی خود را نیز ادامه می دهد. یکی ازعناصر گوناگون تشکیل دهنده ی این ساختار معنوی، برگزاری آیین ها، سنت ها ،رسم و رسوم و جشن گیری مراسم مربوط به تبرّک تبریک و طهنیت گویی و نیز بیانات گفتاری مربوط به آنها است. ملت ترک نیز، به عنوان ملتی با گذشته ای بسیار کهن، از لحاظ این گونه آداب رسوم، سنت ها و مراسمها، دارای فرهنگی غنی است و در این زمینه پیشرو پیشگام دیگر ملل میباشد. از قدیم ترین زمان ها، سنت تبرّک وتبریک (تبریک و شادباش گفتن)، در میان ملل ترک تبار، نقش خود را در ساختار معنوی آنان ایفا کرده است. این رسم و سنت تبریک، در میان ملت های ترک، ریشه ی خود را در ژرفای تاریخ اسطوره شناسی آنان می یابد. این مقاله اشاره ای تاریخی به این سنت تاریخی در میان ترکان می پردازد.
A Study of Stucco Decoration Techniques on the Tomb Tower of Semiran, Qazvin(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۴, Issue ۱ - Serial Number ۱۳, June ۲۰۲۵
43 - 54
حوزههای تخصصی:
Understanding the philosophy behind the stucco motifs in the tomb tower of Semiran, Qazvin, can provide insights into the cultural unknowns of northern Iran. This study examines these motifs through library-based and documentary evidence. It appears that the decorative stucco motifs of the Semiran tomb tower can be seen as a continuation of the stucco art styles from the Sasanian period and the early Islamic centuries. This research comparatively studies the remaining motifs and decorations in this tomb tower, seeking to revisit Iranian stucco art and its integration with religious and cultural concepts of northern Iran. Moreover, it aims to examine the artists’ decorative and functional techniques to meet the specific demands of rulers and the aristocracy. Findings indicate that the Semiran Citadel reached its peak of growth and prosperity between the fourth and eighth centuries of the Islamic era. The surviving structures, particularly the tomb towers, significantly reflect the historical prominence of this citadel city during the Islamic period. Additionally, archaeological evidence suggests a flourishing social and cultural life in the central part of the Semiran Citadel City during the Timurid and Safavid eras. Collectively, archaeological and historical evidence suggests the prosperity and expansion of the Semiran Citadel City during the early and middle Islamic periods, especially under the rule of the Musafirids, Seljuks, and Mongol Ilkhanates. Despite its historical significance, the Semiran Citadel gradually lost its vitality and eventually fell into decline and oblivion
مرید و مراد انقلاب آذربایجان (به روایت اسناد تاریخی)
منبع:
مطالعات تاریخ آذربایجان و ترک سال ۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷
153 - 174
حوزههای تخصصی:
شهید میرزا علی ثق هالاسلام تبریزی و شهید ستارخان سردار ملی جزو رجال باشخصیت و از مفاخر ملی ما هستند که صفات پسندیده و مبارزات قهرمانانه آن بزرگواران، بهترین الگوی وطن پرستی و آزادی خواهی محسوب می شوند. آن دو بزرگوار هر دو شیخی و هر دو مشروطه خواه و آزادیخواه بوده اند و رابطه معنوی مرید و مرادی با هم داشته اند. اینکه ستارخان به علت شیخی بودن ارادت خاصی به ثق هالاسلام داشته و مرید او بوده است جای بحث نیست ولی ستارخان بنابه نوشته اکثر تاریخ نگاران استقلال فکری داشته و کورکورانه تحت تأثیر هیچ کس قرار نمی گرفت. ستارخان علاوه بر ثق هالاسلام، نسبت به انجمن آذربایجان، مرکز غیبی تبریز و برخی از سران آزادی احترام خاصی قائل بود. این مقاله به بررسی ارتباط معنوی دو شهید مشروطیت، ستارخان و ثقه الاسلام می پردازد.