فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۶۱ تا ۴۸۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ بهار (فروردین) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۵
۱۵۵-۱۳۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: خشونت خانگی و خیانت زناشویی از جمله رخدادهایی است که ضمن متأثر کردن روابط زوجین به صورت منفی، می توانند باعث از هم گسیختگی خانواده و جدایی زوجین از یکدیگر شوند. مطالعات پیشین به بررسی روبط بین محرومیت هیجانی و ناگویی خلقی با خشونت خانگی و خیانت زناشویی پرداخته اند، اما تا کنون پژوهشی که گرایش به خشونت خانگی را بر اساس محرومیت هیجانی با میانجی گری ناگویی خلقی در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی بررسی کند، انجام نشده است. هدف: هدف از انجام این پژوهش، طراحی مدل گرایش به خشونت خانگی بر اساس محرومیت هیجانی با میانجی گری ناگویی خلقی در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی بود. روش: روش مطالعه حاضر توصیفی-همبستگی بود که با روش تحلیل مسیر انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی زنان درگیر با مسئله خیانت زناشویی همسر بودند که در سال 1401 به مراکز مشاوره منطقه 5 شهر تهران مراجعه کرده بودند. 323 نفر به عنوان حجم نمونه در نظر گرفته شد و با روش در دسترس از بین مراجعان درگیر در خیانت زناشویی مراکز مذکور انتخاب شدند. ابزارهای جمع آوری اطلاعات در پژوهش شامل چهار پرسشنامه خیانت زناشویی (ینیسری و کوکدمیر، 2006)، ناگویی خلقی تورنتو (بگبی و همکاران، 1994) خشونت خانگی (محسنی تبریزی و همکاران، 1391) و محرومیت هیجانی (یانگ، 1998) بود. هم چنین برای تحلیل داده های پژوهش از نسخه 26 نرم افزار SPSS و نسخه 3 نرم افزار Smart PLS استفاده شد. یافته ها: یافته های این پژوهش نشان داد که بین محرومیت هیجانی با گرایش به خشونت خانگی در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی رابطه مستقیم وجود دارد (05/0 P<). بین محرومیت هیجانی با گرایش به خشونت خانگی در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی به واسطه ناگویی خلقی رابطه غیرمستقیم وجود دارد (05/0 P<). هم چنین مدل گرایش به خشونت خانگی بر اساس محرومیت هیجانی با میانجی گری ناگویی خلقی دارای برازش مطلوب است. نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده پیشنهاد می شود زوج درمانگران در جهت پیشگیری از خشونت خانگی و متعاقب آن خیانت زناشویی، از راهکارهای لازم جهت کاهش اثرات محرومیت هیجانی و تعدیل ناگویی خلقی استفاده کنند.
اصول تحول روان شناختی بر اساس حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
روانشناسی و دین سال ۱۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
27 - 42
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، دستیابی به اصول تحول روان شناختی بر اساس حکمت متعالیه است. پژوهش حاضر با روش کیفی از نوع تحلیل محتوا می باشد؛ همچنین داده ها از طریق مطالعه و فیش برداری از کتب، مقالات و نیز استفاده از کتابخانه های الکترونیک جمع آوری و طبقه بندی گردیده است. نتایج پژوهش حاکی از این است که بر اساس حکمت متعالیه می توان به سه دسته از اصول تحول روان شناختی دست یافت: دسته اول اصول حاکم بر روند تحول روان شناختی شامل تدریجی بودن، مراتبی بودن، سیر از ساده به پیچیده، پیوستگی، تفاوت در آغاز و امتداد، وابستگی به بدن، نقش مخاطرات، الگومندی و قابل پیش بینی، دارای ابعاد متنوع؛ دسته دوم اصول حاکم بر جهات تحول روان شناختی شامل مبدأ و مقصدی الهی، کمال محوری و همبستگی منفی با تحول بدنی؛ دسته سوم اصول حاکم بر میزان تحول روان شناختی شامل وجود تفاوت های فردی و اختلاف سرعت میزان تحول در مراتب مختلف. پذیرش اصول تحول روان شناختی مبتنی بر حکمت متعالیه، علاوه بر تغیی ر در نوع نگاه پژوهشگر به تحول انسانی، روش و من ابع مطالع اتی وی را در پ ژوهش ه ای تحولی دگرگون ساخته به تبع آن گستره، اهداف و روش دانش روان شناسی تحولی نیز در قلمروه ای گون اگون مت أثر خواهد کرد.
اثربخشی آموزش تنظیم هیجان به شیوه گراس بر تحمل پریشانی و ناگویی هیجانی دانشجویان دختر خوابگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
200 - 220
حوزههای تخصصی:
هدف: زندگی در خوابگاه و دور از خانواده، دانشجویان را با چالش های هیجانی و رفتاری روبرو می کند و به همین دلیل هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش تنظیم هیجان بر تحمل پریشانی و ناگویی هیجانی دانشجویان دختر خوابگاهی بود. روش: پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری تمامی دانشجویان دختر ۲۰ الی ۳۰ ساله مقیم خوابگاه دانشگاه آزاد اسلامی اصفهان در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ بودند که ۴۰ نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هرگروه ۲۰ نفر) گمارده شدند. گروه آزمایشی به مدت ۸ جلسه ۹۰ دقیقه ای آموزش را دریافت کردند اما مداخله ای برای گروه کنترل انجام نشد. هر دو گروه با استفاده از پرسشنامه های تحمل پریشانی سیمونز و گاهر و ناگویی هیجانی بگبی و همکاران در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سنجیده شدند. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد آموزش تنظیم هیجان توانسته است تفاوت معناداری بین دو گروه در دو متغیر پژوهش ایجاد کند بدین صورت که تأثیر ۱۷ درصدی بر افزایش تحمل پریشانی (۷۷/۷ = F، ۰۱/۰ > p) و تأثیر ۱۳ درصدی بر کاهش ناگویی هیجانی گروه آزمایش داشته است (۷۹/۵ = F، ۰۵/۰ > p). نتیجه گیری: با آموزش مهارت های تنظیم هیجان به دانشجویان می توان توانایی هیجانی آن ها را جهت زندگی در شرایط چالش برانگیز خوابگاه افزایش داد.
Predicting burnout based on work-family conflict with the mediation of perceived social support and psychological capital
حوزههای تخصصی:
The present study aimed to predict job burnout in employed men and women based on work-family conflict mediated by perceived social support and psychological capital. This study is applied in terms of its purpose and descriptive in terms of its method and is of the correlation type. The statistical population of this study consists of all men and women employed in governmental and non-governmental offices and organizations in Tehran in the spring of 2024, of which 237 people were selected through available sampling. The research tools included the Job Burnout Questionnaire by Maslach et al. (2001), Multidimensional Measure of Work–Family Conflict by Carlson et al. (2000), Multidimensional Scale of Perceived Social Support by Zimet et al. (1990), and the Psychological Capital Questionnaire by Luthans et al. (2007). The structural model fit was examined using structural equation modeling and SPSS and AMOS software. The results showed that burnout in employed women and men is predicted based on work-family conflict (P=0.001, β=0.500). Burnout in employed women and men is predicted based on work-family conflict with the mediation of perceived social support (P=0.001, Z=5.33). Burnout in employed women and men is predicted based on work-family conflict with the mediation of psychological capital (P=0.001, Z=5.07).
رابطه بین تجربه های آسیب زای دوران کودکی با سلامت روان با نقش میانجی راهبردهای مقابله ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
111 - 125
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین تجربه های آسیب زای دوران کودکی و سلامت عمومی با نقش میانجی راهبرد های مقابله ای بود. روش : روش پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری شامل دانشجویان مقطع کارشناسی موسسات غیرانتفاعی شهر رشت در سال تحصیلی 1402-1401 بود. نمونه ای به حجم 173 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه های سلامت عمومی گلدبرگ (GHQ)، ترومای کودکی برنستاین و همکاران (CTQ) و راهبردهای مقابله ای لازاروس و فولکمن (CSQ) را تکمیل نمودند. برای تحلیل داده های آماری از ضریب همبستگی پیرسون و مدل تحلیل مسیر و نرم افزارهای SPSS و AMOS، استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد آسیب عاطفی و غفلت عاطفی مستقیماً بر راهبردهای مقابله ای و سلامت عمومی تأثیر داشت، درحالی که آسیب جسمی و جنسی فقط بر سلامت عمومی و غفلت جسمی، تنها بر راهبردهای مقابله ای تأثیر داشت. همچنین، مقابله هیجان مدار، رابطه بین آسیب عاطفی و سلامت عمومی را میانجی گری می کرد، اما مقابله مسئله مدار نقش میانجی نداشت. راهبردهای مقابله ای هیجان مدار و مساله مدار نقش میانجی معناداری بین غفلت عاطفی و غفلت جسمی با سلامت عمومی داشتند، و به طور مستقیم بر سلامت عمومی تأثیر داشتند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج می توان گفت، تجربه های آسیب زای دوران کودکی با میانجی گری راهبردهای مقابله ای، توانسته است سلامت عمومی دانشجویان را تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین، مداخلات روان شناختی که به تقویت راهبردهای مقابله ای پرداخته و به کاهش اثرات منفی آسیب های کودکی کمک کنند، می توانند نقش مؤثری در بهبود سلامت عمومی دانشجویان ایفا کنند.
تدوین مدل تعهد دینی بر اساس سبک دلبستگی به خدا با نقش میانجی تصویر ذهنی از خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اسلام و روانشناسی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۶
115 - 135
حوزههای تخصصی:
تعهد مذهبی بیان می کند یک فرد تا چه اندازه درگیر با امور و مفاهیم مذهبی است یا به عبارت دیگر فردی با تعهد مذهبی بالا در زندگی و امور روزمره خود به دین پایبند است. یکی از مهم ترین مواردی که می توان بر ارتباط های انسان همچون با خدا اثر بگذارد، سبک دلبستگی است. دلبستگی از نظر بالبی ، پیوند عاطفی پایداری می باشد که ویژگی آن گرایش به جستجو و حفظ مجاورت به شخص خاص به ویژهبه ویژه در زمان استرس می باشد، پاتریک با مفهوم سبک دلبستگی به خدا بر این باور بود که تفاوت های فردی سبک های دلبستگی بزرگسال و تاریخچه دلبستگی دوران کودکی در یک نقطه زمانی با تفاوت های فردی عقاید مذهبی و الگوهای روان شناختی از خدا هماهنگ هستند؛ از این رو بین ادراک دلبستگی دوران کودکی و اعتقادات انسان به خدا نیز رابطه وجود دارد. از نظر پاتریک زمانی که شخص درمانده است، همان ارتباطی را با خدا برقرار می کند که در خلال کودکی با والدین خود داشته است و سبک های دلبستگی به والد احتمالاً پایه شکل گیری ارتباط با خدا می شود، انواع سبک های دلبستگی به خدا عبارت اند از: دلبستگی ایمن به خدا، دلبستگی اضطرابی به خدا و دلبستگی اجتنابی به خدا. لارنس تصور از خدا را مفهومی شناختی از خداوند تعریف می کند که برداشتی شهودی از خدا است و از راه مجموعه ای از یادآوری ها، تداعی های مرتبط با آن و تجربه ها مشخص می شود. بر اساس پیشینه نظری و عملی پژوهش تصویر خدا متغیری شناخته می شود که هم با تعهد دینی و هم با سبک دلبستگی به خدا در ارتباط است و می توان آن را به عنوان یک متعیر میانجی در نظر گرفت نظر به این آنکه این روابط در قالب یک مدل ساختاری بررسی نشده اند، هدف این پژوهش تدوین مدل تعهد دینی بر سبک دلبستگی به خدا با نقش میانجی تصویر ذهنی خدا. روش: پژوهش حاضر نظری و از نوع بنیادی و داده های مورداستفاده کمّی است. طرح پژوهش مطالعه توصیفی از نوع همبستگی مدل معادلات ساختاری است، می باشد. جامعه این پژوهش شامل دانشجویان دختر و پسر مقطع کارشناسی نیم سال دوم 1403-1402 دانشگاه آزاد اسلامی واحد یادگار امام بود که انتخاب نمونه به روش تصادفی خوشه ای انجام شد و داده ها با استفاده از مقیاس مقیاس تعهد مذهبی، مقیاس سبک دلبستگی به خدا و مقیاس تصویر ذهنی از خدا جمع آوری شدند. تحلیل داده ها با نرم افزارهای آماری SPSS-22 و AMOS-29 انجام شد. نتایج: نتایج نشان داد که مدل از شاخصه های برازش مطلوب برخوردار است و پس از برازش مدل نتایج نشان داد سبک دلبستگی اجتنابی به خدا با تعهد دینی رابطه مستقیم و منفی دارد، دلبستگی ایمن به خدا با تصویر مثبت رابطه مستقیم و مثبت دارد. دلبستگی اجتنابی به خدا با تصویر مثبت رابطه مستقیم و منفی دارد، دلبستگی دوسوگرا به خدا با تصویر مثبت از خدا رابطه مستقیم و منفی دارد، سبک دلبستگی ایمن با نقش میانجی تصویر مثبت از خدا با تعهد دینی رابطه غیرمستقیم و مثبت دارد. سبک دلبستگی دوسوگرا به خدا با نقش میانجی تصویر مثبت از خدا با تعهد دینی رابطه غیرمستقیم و منفی دارد، سبک دلبستگی اجتنابی با نقش میانجی تصویر منفی از خدا با تعهد دینی رابطه غیرمستقیم و منفی دارد. بحث: افراد ایمن در پرتو ایمنی و آرامش کسب شده از وجود خداوند فرصتی برای پرداختن به سطوح عالی نیازها می یابند؛ یعنی آنچه مازلو آن را خود شکوفایی می نامد ؛ مردم تمایل ذاتی به تبدیل شدن به خود واقعی شان دارند، یعنی تمام آنچه که می توانند باشندبرای دستیابی به این اهداف نهایی، تعدادی از نیازهای اساسی دیگر مانند نیاز به غذا، ایمنی، عشق و عزت نفس باید برآورده شود که خلاصه و عصاره آن در معنویت براساس علم وحی است که و ابزار مهم ایستادگی در مسیر سخت و پرچالش زندگی (انشقاق، 6) را مفهوم ایمان (عصر، 3) می داند که ایمان از معنای لغوی تصدیق و اعتقاد قلبی به کسی یاچیزی است و از معنای اصطلاحی آن، اعتقاد و تصدیق قلبی به خدا است. افرادی با دلبستگی اجتنابی به خدا دلیل نگاه منفی به خود و خدا، با ترس از صمیمیت در پی ردّ ارتباطات نزدیک می باشند این افراد گاها نگاه خرافی به مذهب دارند و آن را مانع زندگی و آزادی خود می دانند،؛ بنابراین با دیدی منفی از خود و خدا، رابطه ای سرد و فاصله فاصله دار ایجاد می کنند که در نتیجه منجر به اجتناب از خدا می شود. پیلاگ و همکاران (2016) نیز توضیح می دهند که در افراد نا ایمن مضطرب در جست و جوی مداوم صمیمت در رابطه با خدا همراه با اضطراب زیاد و تنش های فراوانی است؛ از این رو لذا افراد مضطرب برای این که از علاقه خدا اطمینان داشته باشند و نیز به علت ترس از طرد شدن، دوست دارند در روابط نزدیک کنترل شوند و کنترل را نشانه دوست داشتن می دانند که البته این احساس با خشم و اضطراب همراه است،. این افراد اعمال مذهبی را در جهت ترس از دست دادن خدا و یا ترس از مجازات الهی انجام می دهند. یکی از مهم ترین محدودیت های پژوهش ها با موضوع دینداری در ایران نبودن ابزارهای بومی مطابق با فرهنگ ایران و اسلامی است. منحصر بودن نمونه حاضر به دانشجویان ساکن تهران و میانگین سنی جوانی از محدودیت های این پژوهش است که نتایج حاصله را بایستی با احتیاط به گروه های مختلف و شهرهای دیگر تعمیم داد. در پایان پیشنهاد می شود مطالعات بیشتری با مقیاس های متنوع و نمونه های مختلف انجام پذیرد تا بتوان به چنین یافته هایی عمومیت بخشید. تقدیر و مشارکت نویسندگان: نویسندگان ابتدا شکرگزار خداوند و سپس تمام افرادی که در این پژوهش همراه بوده اند کمال قدردانی و تشکر را دارم. نویسنده اول مسئولیت طراحی، جمع آوری داده ها و تحلیل را انجام داده است و دارند نویسنده دوم مسئولیت هدایت فرایند کلی پژوهش را برعهده داشت و نویسنده سوم مسئولیت نظارت بر ابعاد مذهبی پژوهش را داشته است. تضاد منافع و تأمین مالی: نویسندگان اعلام کرده اند که هیچ تضاد منافع در این مقاله وجود ندارد و کلیه هزینه های پژوهش توسط نویسندگان تأمین شده است.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تاب آوری و انعطاف پذیری نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۶
۱۳۷-۱۲۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک اغلب با سطوح پایین در تاب آوری و انعطاف پذیری دست و پنجه نرم می کنند که منجر به طرد همسالان و انزوای اجتماعی آنها می شود. هدف: هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تاب آوری و انعطاف پذیری نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک بود. روش: روش این مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری مورد مطالعه پژوهش حاضر را کلیه مددجویان پسر کانون اصلاح و تربیت شهر ساری در فاصله سنی 15 تا 18 سال بودند که برابر حکم قضایی در 3 ماهه اول سال 1402 به کانون اصلاح و تربیت معرفی شده اند، بودند که از بین آنها 30 نفر از طریق مصاحبه بالینی به عنوان فرد مبتلا به اختلال سلوک تشخیص داده شدند، بصورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و پس از انتخاب به روش تصادفی ساده در دو گروه 15 نفره آزمایش و کنترل قرار گرفتند. برای گردآوری داده ها از مقیاس تاب آوری وگنیلد و یانگ (1990) و پرسش نامه انعطاف پذیری دنیس و وندروال (2010) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تجزیه و تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که در مرحله پس آزمون بین دو گروه کنترل و آزمایش از نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک از نظر تاب آوری و انعطاف پذیری تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>P)؛ به طوری که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد منجر به افزایش انعطاف پذیری و تاب آوری نوجوانان پسر مبتلا به اختلال سلوک شد. نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در تاب آوری و انعطاف پذیری نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک، این رویکرد می تواند به مشاوران و روانشناسان در مراکز مشاوره و روان درمانی جهت کمک به بهبود و ارتقاء توانمندی های روان شناختی و هیجانی نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک مورد استفاده قرار گیرد.
اثربخشی آموزش با نقشه های مفهومی در توسعه مهارت های تفکر خلاق و حفظ اطلاعات در جغرافیای فیزیکی دانش آموزان پایه پنجم ادبیات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ بهار (خرداد) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۷
۲۲۹-۲۱۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: نقشه مفهومی می تواند به عنوان ابزاری گرفته شود که مشخص کننده درک فراگیرنده از موضوع است. لذا توجه به اهمیت و کاربرد نقشه های مفهومی برای رشد تفکر خلاق و حفظ اطلاعات در نظام آموزشی یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. هدف: هدف از پژوهش حاضر اثربخشی آموزش با نقشه های مفهومی در توسعه مهارت های تفکر خلاق و حفظ اطلاعات در جغرافیای فیزیکی دانش آموزان پایه پنجم ادبیات بوده است. روش: پژوهش حاضر یک مطالعه شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش دانش آموزان پایه پنجم ادبیات شهر ارومیه به تعداد 801 نفر بود. از این تعداد 60 نفر از دانش آموزان به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه 30 نفره (گروه کنترل 30 نفر و گروه آزمایش 30 نفر) گمارده شدند. جمع آوری داده ها بر اساس پرسشنامه تفکر خلاق ولش و مک داوال (2002) و حفظ اطلاعات محمدی بهمنی(1393) انجام گرفت. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه به تایید استاتید و متخصصان مدیریت و علوم تربیتی رسید و از طریق تحلیل عاملی تایید مورد تایید قرار گرفت، پایایی پرسشنامه بر اساس ضریب آلفای کرونباخ برای تفکر خلاق 89/0 و حفظ اطلاعات 84/0 به دست آمد. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای آزمون ها از طریق نرم افزار SPSS در دو بخش توصیفی شامل (میانگین وانحراف استاندارد) و استنباطی (تحلیل کوواریانس) انجام پذیرفت. یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد که تاثیر آموزش با نقشه مفهومی بر رشد مهارت های تفکر خلاق (بسط، ابتکار، سیالی و انعطاف پذیری) و حفظ اطلاعات مثبت و معنی دار می باشد (001/0>P)، همچنین مشخص شد که تاثیر آموزش نقشه ذهنی بر تفکر خلاق بیشتر از حفظ اطلاعات بوده است. نتیجه گیری: نتایج نشان داد استفاده از آموزش نقشه مفهومی در توسعه مهارت های تفکر خلاق و حفظ اطلاعات در جغرافیای فیزیکی دانش آموزان مؤثر است.
رابطه فابینگ و سلامت روان دانشجویان: نقش واسطه ای خودکنترلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پدیده نوظهور فابینگ و ارتباط آن با سلامت روان اخیرا نگرانی هایی را ایجاد نموده که به دلیل عدم غنای مطالعاتی درباره نوع این ارتباط، هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای خودکنترلی در رابطه بین فابینگ و سلامت روان در بین دانشجویان بود. این پژوهش از نوع مطالعه بنیادی و از نوع روش توصیفی-همبستگی با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه مورد مطالعه شامل تمامی ۱۴۰۰۰ دانشجوی دانشگاه خوارزمی در سال تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۲ بود که از بین جامعه مذکور ۲۵۵ نفر (۱۵۱ زن و ۱۰۴ مرد) با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه عمومی فابینگ (چوتپیتایاسونوند و داگلاس، ۲۰۱۸)، پرسش نامه خودکنترلی (تانجی، بون و بامیستر، ۲۰۰۴) و پرسش نامه سلامت عمومی (گلدبرگ، ۱۹۷۲) بود. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و شیوه مدل یابی معادلات ساختاری با کمک نرم افزار SPSS 27 و JASP 0.18.3.0 تحلیل شدند. یافته های پژوهش حاکی از رابطه منفی و معنادار بین فابینگ و خودکنترلی بود.همچنین بین خودکنترلی و سلامت روان نیز رابطه مثبت و معناداری وجود داشت . به علاوه، بین فابینگ و سلامت روان نیز رابطه منفی و معناداری یافت شد. در پژوهش حاضر رابطه غیرمستقیم فابینگ و سلامت روان ازطریق خودکنترلی معنادار بود. براساس نتایج، تمرکز بر افزایش آگاهی دانشجویان درباره تأثیرات منفی و زیان بخش این پدیده نوظهور و کوشش روان درمانگران و مشاوران در این حیطه بسیار حائز اهمیت است.
اثربخشی درمان نوروفیدبک بر تنظیم هیجانی و خشم پسران نوجوان 11 و 12 سال دارای اختلال اضطرابی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: نوجوانان دارای اختلال های اضطرابی، سطوح بالایی از خشم و بدتنظیمی هیجانی را از خود نشان می دهند. به نظر می رسد یکی از مداخله های مؤثر در این زمینه، نوروفیدبک باشد. هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان نوروفیدبک بر تنظیم هیجانی و خشم کودکان پسران نوجوان 11 و 12 سال دارای اختلال اضطرابی بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمام پسران نوجوان 11 و 12 سال دارای اختلال اضطرابی مراجعه کننده به کلینیک ها و مراکز رواندرمانی در سال 1401 بودند که از میان آنها 34 نوجوان به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی و با همگن سازی سن و نوع اختلال اضطرابی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. ابزار پژوهش جهت پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری پرسشنامه دشواری در تنظیم هیجان و پرسشنامه حالت– صفت، بیان خشم بود. روش درمانی نوروفیدبک با استفاده از دستگاه های مجهز به سیستم رایانه ای در ۲۰ جلسه ۴۵ دقیقه ای برای هر نفر در گروه آزمایش اجرا شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد درمان نوروفیدبک بر دشواری تنظیم هیجان (001/0=P) اثر کاهنده داشت. درمان نوروفیدبک بر خشم (001/0=P) اثر کاهنده داشت. نتایج همچنین نشان داد اثربخشی نوروفیدبک بر دشواری تنظیم هیجان و خشم در طول زمان ماندگار بود (001/0=P). نتیجه گیری: نتایج نشان داد درمان نوروفیدبک بر تنظیم هیجانی و خشم پسران نوجوان 11 و 12 سال دارای اختلال اضطرابی اثربخش است. به کارگیری رویکردهای مفید درمانی نظیر نوروفیدبک برای کودکان و نوجوانان دارای اختلال اضطرابی در مراکز درمانی پیشنهاد می شود.
الگوی پیش بینی اعتیاد به اینترنت بر اساس شیوه فرزندپروری و کنترل روان شناختی و نقش میانجی سواد رسانه ای و تنظیم شناختی هیجان بر دانش آموزان دوره متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (مهر) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۱
۳۰۱-۲۸۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: اعتیاد به اینترنت، معضلی است که سلامت روانی و اجتماعی نوجوانان را تهدید می کند. شناسایی و درک عواملی که منجر به اعتیاد به اینترنت می شود، بسیار حائز اهمیت است. در مورد نقش سواد رسانه ای و تنظیم شناختی هیجان در پیش بینی اعتیاد به اینترنت بر اساس شیوه فرزندپروری و کنترل روانشناختی دانش آموزان دوره متوسطه، خلا پژوهشی وجود دارد. هدف: هدف از انجام این پژوهش، تدوین الگوی پیش بینی اعتیاد به اینترنت بر اساس شیوه فرزندپروری و کنترل روانشناختی و نقش میانجی گر سواد رسانه ای و تنظیم شناختی هیجان در دانش آموزان دوره متوسطه شهر کرمانشاه بود. روش: روش این پژوهش توصیفی، از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دوره متوسطه شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1403-1402 بود. برای انتخاب نمونه آماری با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، 384 نفر از دانش آموزان مدارس دوره متوسطه شهر کرمانشاه انتخاب شدند. ابزارهای جمع آوری اطلاعات در این پژوهش شامل پرسشنامه های اعتیاد به اینترنت (یانگ، 1998)، شیوه های فرزندپروری (بامریند، 1991)، کنترل روانشناختی وابسته مدار و پیشرفت مدار (سوننز و همکاران، 2010)، سواد رسانه ای (تامن، 1995) و تنظیم شناختی هیجان (گرانفسکی و کرایج، 2006) بود. هم چنین داده های این پژوهش از طریق روش تحلیل مسیر و با استفاده از نرم افزار SMARTPLS مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که اعتیاد به اینترنت از طریق شیوه های فرزندپروری به طور مستقیم و با نقش میانجی گر سواد رسانه ای و تنظیم شناختی هیجان قابل پیش بینی است (05/0 >P)، ولی از طریق کنترل روانشناختی به طور مستقیم و با نقش میانجی گر تفسیر نمی شود. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش پیشنهاد می شود که برنامه های آموزشی در مدارس جهت آگاهی بیشتر والدین نسبت به تأثیرات مخرب استفاده زیاد از اینترنت بر فرزندان شان در نظر گرفته شود. هم چنین با توجه تأیید تأثیر شیوه فرزندپروری بر وضعیت اعتیاد به اینترنت در این پژوهش، این آموزش ها می تواند به والدین در شیوه های مؤثر فرزندپروری کمک کند.
پیش بینی حافظه کاذب بر اساس ذهنیت طرح واره ای و سوگیری توجه با نقش میانجی گر عاطفه مثبت و منفی در بیماران مبتلا به اختلالات خلقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف مطالعه حاضر، بررسی مدل ساختاری حافظه کاذب بر اساس ذهنیت های طرح واره ای و سوگیری توجه با نقش میانجی گر عاطفه مثبت و منفی در بیماران مبتلا به اختلالات خلقی بود. روش شناسی: روش پژوهش توصیفی-همبستگی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری (SEM) بود. جامعه آماری شامل کلیه بیماران زن و مرد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و اختلال دوقطبی بود که در بازه زمانی ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۴ به مراکز روان پزشکی مراجعه کرده بودند. از میان این جامعه، ۲۰۰ نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری داده ها شامل تکلیف حافظه کاذب (رودیگر و مک درموت، 1995)، پرسشنامه ذهنیت های طرح واره ای یانگ (یانگ و همکاران، 2008)، پرسشنامه سوگیری توجه (وودی و همکاران، 1997)، و مقیاس عاطفه مثبت و منفی (واتسون و همکاران، 1988) بود. تحلیل داده ها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری و نرم افزارهای SPSS و AMOS انجام گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که ذهنیت های طرح واره ای و سوگیری توجه به صورت مستقیم و غیرمستقیم (از طریق عاطفه مثبت و منفی) بر حافظه کاذب اثر معناداری دارند (P<0.01). همچنین، عاطفه منفی نقش تقویت کننده و عاطفه مثبت نقش تعدیل کننده ای در شکل گیری حافظه کاذب ایفا کردند (P<0.01). نتیجه گیری: این یافته ها بر اهمیت عوامل شناختی و هیجانی در بروز تحریف های حافظه در بیماران خلقی تأکید دارند و می توانند مبنایی برای طراحی مداخلات درمانی مؤثر به منظور کاهش تحریف های شناختی و بهبود عملکرد حافظه فراهم سازند.
پیش بینی واکنش پذیری بین فردی بر اساس نشانه های اضطراب اجتماعی و پریشانی هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش نشانه های اضطراب اجتماعی و پریشانی هیجانی در پیش بینی واکنش پذیری بین فردی بود. روش ها و مواد: مطالعه حاضر به شیوه توصیفی-همبستگی انجام شد. نمونه ای شامل 380 نفر از بزرگسالان ساکن تهران بر اساس جدول مورگان و کرجسی انتخاب شد. ابزارهای گردآوری داده ها شامل مقیاس واکنش پذیری بین فردی (IRI)، مقیاس اضطراب اجتماعی لیبوویتز (LSAS) و مقیاس پریشانی هیجانی کسلر (K10) بودند. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی چندگانه با نرم افزار SPSS-27 صورت گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که بین نشانه های اضطراب اجتماعی و واکنش پذیری بین فردی (r=-0.46، p<0.01) و بین پریشانی هیجانی و واکنش پذیری بین فردی (r=-0.41، p<0.01) رابطه منفی معناداری وجود داشت. مدل رگرسیون چندگانه معنادار بود (F=66.21، p<0.01) و نشانه های اضطراب اجتماعی (β=-0.37، p<0.01) و پریشانی هیجانی (β=-0.29، p<0.01) به طور معناداری واکنش پذیری بین فردی را پیش بینی کردند. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان می دهد که سطوح بالاتر اضطراب اجتماعی و پریشانی هیجانی با واکنش پذیری بین فردی پایین تر همراه است، بنابراین در مداخلات روانشناختی برای بهبود روابط بین فردی توجه به این متغیرها ضروری است.
اثربخشی راهبردهای تنظیم شناختی هیجان بر سرسختی روان شناختی و کیفیت دوستی در بین دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناسی تربیتی سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۵۸
173-200
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف تعیین اثربخشی راهبردهای تنظیم شناختی هیجان بر سرسختی روان شناختی و کیفت دوستی دانش آموزان انجام شد. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه آزمایشی و گروه گواه با دوره پیگیری بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر خوی در سال تحصیلی 1403- 1402 بود. نمونه آماری شامل تعداد ۴۰ نفر از آنان بر اساس نقطه برش نمرات پایین از75 برای مقیاس های سرسختی روان شناختی کوباسا و همکاران و نمرات پایین از28 برای کیفیت دوستی حجازی و ظهره وند به صورت در دسترس و داوطلبانه انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش و گواه (۲۰ نفر در هر گروه) قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها مقیاس سرسختی روان شناختی کوباسا و همکاران (1979) و پرسشنامه کیفیت دوستی حجازی و ظهره وند (1380) بود. برنامه مداخله ای راهبردهای تنظیم شناختی هیجان گروس و تامسون (2007) به گروه آزمایش مدت ۱۰ جلسه 90 دقیقه ای آموزش داده شده و در نهایت پس آزمون و پیگیری از دو گروه آزمایش و گواه گرفته شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس اندازه های مکرر با نرم افزار 23 spss-تحلیل شدند. نتایج نشان داد که راهبردهای تنظیم شناختی هیجان بر متغیر سرسختی روان شناختی و مؤلفه های آن، کنترل، تعهد و چالش طلبی و متغیر کیفیت دوستی و مؤلفه های آن، مجاورت، صمیمیت و افشای خود و وفاداری و اعتماد مؤثر بود (01/0>P). همچنین، اثربخشی در مرحله پیگیری 4 ماهه تداوم داشت. نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان می دهد که این راهبردها می توانند به عنوان یک روش مداخله ای مؤثر برای تقویت سرسختی روان شناختی و بهبود کیفیت روابط دوستی در نوجوانان مورد استفاده قرار گیرند.
Investigating the effectiveness of repeated and intensified bifrontal transcranial direct current stimulation (tDCS) on the improvement of love trauma syndrome in romantic relationship breakup: A case report(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: Experiencing stress and emotional disturbances due to ending and separating from a romantic relationship is one of the most painful events for some people. We aimed to evaluate a repetitive transcranial direct current stimulation (tDCS) protocol on a girl experiencing an unmarried relationship break-up.Methods: We aimed to evaluate a tDCS protocol to the left dorsolateral prefrontal cortex (DLPFC) (10 sessions, 2 mA current intensity for 20 minutes, one session each day) on a girl experiencing an unmarried relationship break-up (In Iran, the year 2022). In order to evaluate the effect of this protocol, the assessment of love trauma (Love Trauma Inventory (LTI), depression (Beck Depression Inventory (BDI-II), anxiety Hamilton Anxiety Rating Scale (HAM-A), Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (CERQ) and Positive and Negative Affect Schedule (PANAS) was done at different time intervals, before and after the intervention and follow-up.Results: Repetitive tDCS stimulation protocol with left anodal/right cathodal DLPFC montage may effectively reduce emotional disturbances after the experience of separating from a romantic relationship and lead to improved mood.Conclusion: In order to generalize the introduced stimulation protocol, it is necessary to investigate more in large groups of people who have experienced a romantic relationship breakup.
نقش میانجی خودکارآمدی تحصیلی در رابطه بین یادگیری خود-راهبر و توانایی حل مسئله سازنده در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی خودکارآمدی تحصیلی در رابطه بین یادگیری خود_راهبر و توانایی حل مسئله سازنده در دانشجویان انجام شد. روش پژوهش حاضر توصیفی_همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش را کلیه دانشجویان دانشگاه گیلان در سال 1402 تشکیل دادند که از بین آن ها به صورت در دسترس 220 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه یادگیری خود- راهبر (SDLRS؛ فیشر و همکاران، 2001)، پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی کالج (CASES؛ اون و فرامن، 1988)، و پرسشنامه راهبرد های حل مسئله (PSSQ؛ کسیدی و لانگ، 1996) بود. از تحلیل معادلات ساختاری برای تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج نشان داد که مدل پیشنهاد شده از برازش مطلوبی برخوردار است و 63% واریانس حل مسئله سازنده را تبیین می کند. همچنین نتایج نشان داد یادگیری خود-راهبر بر حل مسئله سازنده (65/0=β) و خودکارآمدی تحصیلی (61/0=β) اثر مستقیم و معنادار داشت (05/0>P )؛ همچنین خودکارآمدی تحصیلی بر حل مسئله سازنده (21/0=β) اثر مستقیم معنادار داشت (05/0>P). نتایج آزمون بوت استرپ نشان داد که خودکارآمدی تحصیلی رابطه بین یادگیری خود- راهبر و حل مسئله سازنده (13/0=β) را میانجی گری می کند (05/0>P). در مجموع می توان نتیجه گرفت که یادگیری خود-راهبر به صورت مستقیم و با میانجی گری خودکارآمدی تحصیلی بر حل مسئله سازنده در دانشجویان اثرگذار است.
پیش بینی بی ثباتی ازدواج براساس بلوغ هیجانی و نیازهای دلبستگی در دانشجویان متاهل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ خرداد ۱۴۰۴ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۸)
۱۲۲-۱۱۳
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش پیش بینی بی ثباتی ازدواج براساس بلوغ هیجانی و نیازهای دلبستگی بود. روش پژوهش، توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری شامل دانشجویان متاهل دانشگاه آزاداسلامی واحد شیراز در سال تحصیلی1403-1402 بود که از میان آن ها تعداد 200 نفر (75 مرد و 125 زن) به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه بی ثباتی ازدوج ادواردز و همکاران (1987، MII)، پرسشنامه نیازهای دلبستگی سامانی و سهرابی (2022، MANS) و پرسشنامه بلوغ هیجانی سینگ و بهارگاوا (1990، EMS) بود. داده ها با استفاده از آزمون رگرسیون چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. یافته ها نشان داد که متغیرهای بلوغ هیجانی و نیازهای دلبستگی به صورت معناداری (001/0>P) قادر به پیش بینی بی ثباتی ازدواج هستند، بدین گونه که میزان تبین واریانس برای بی ثباتی ازدواج توسط نیازهای دلبستگی و بلوغ هیجانی در مجموع برابر با 66 درصد بود. با توجه به نتایج به دست آمده پیشنهاد می شود در مشاوره های پیش از ازدواج به برسی سطح بلوغ هیجانی و نیازهای دلبستگی زوجین و برگزاری کارگاه هایی جهت ارتقا سطح آگاهی آنها نسبت به این عوامل پرداخته شود.
تدوین و اعتباریابی بستۀ آموزشی یادگیری سازگار با مغز مبتنی بر نظریۀ کاین و اثربخشی آن بر مجذوبیّت تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۶
7 - 44
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تدوین و اعتباریابی بسته آموزشیِ یادگیری سازگار با مغز مبتنی بر نظریه کاین و اثربخشی آن بر مجذوبیّت تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی انجام شد. نمونه آماری به منظور اعتباریابی بسته آموزشی تولید شده شامل 15 نفر از صاحب نظرانی بود که در موضوع یادگیری سازگار با مغز دارای تخصص بودند که به روش هدفمند انتخاب شدند. نمونه آماری در بخش کمی 4۰ نفر از دانش آموزان دوره مقطع ابتدایی منطقه 2 تهران بود که با روش نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه مجذوبیّت تحصیلی (ریو،2013) بود. این پرسش نامه پیش و پس از اجرای بسته آموزشی، از دو گروه آزمایش و کنترل به عنوان پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پس از 3 ماه گرفته شد. تجزیه و تحلیل آماری در بخش کمّی، با استفاده از تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS25 انجام شد. نتایج در بخش کیفی نشان داد که که بسته آموزشیِ یادگیری سازگار با مغز مبتنی بر نظریه کاین از روایی مناسبی برخوردار است. در بخش کمّی، نتایج آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که میانگین مجذوبیّت تحصیلی گروه دریافت کننده آموزش یادگیری سازگار با مغز مبتنی بر نظریه کاین از دانش آموزان در گروه کنترل بیشتر بود (001/0sig = ). تأثیر این مداخله آموزشی پس از گذشت سه ماه نیز پایدار بود. بنابراین بسته آموزشیِ یادگیری سازگار با مغز مبتنی بر نظریه کاین بر مجذوبیّت تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی مؤثّر بود.این بسته آموزشی می تواند ابزار مؤثّر و کاربردی در راستای ایجاد یادگیری معنی دار و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر باشد.
اثربخشی روش های یاددهی- یادگیری مبتنی بر مغز بر بازده های شناختی - عاطفی یادگیری زبان انگلیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۷
300 - 310
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی آموزش مبتنی بر مغز بر بازده های شناختی و عاطفی یادگیری زبان انگلیسی بود. در راستای این هدف و در قالب طرح آزمایشی بین گروهی با پیش آزمون و پس آزمون از دانش آموزان پایه نهم شهرستان بستان آباد است. آزمودنی ها 30 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل (دو کلاس 15 نفره) جایگزین شدند. سپس برای گروه های آزمایشی راهبردهای آموزشی مبتنی بر مغز طی 10 جلسه به مرحله اجرا گذارده شده و برای گروه کنترل، مداخله ای به عمل نیامده جهت اندازه گیری بازده های شناختی - عاطفی یادگیری در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون از آزمون پیشرفت تحصیلی زبان انگلیسی و پرسشنامه انگیزش و نگرش یادگیری زبان خارجی گاردنر استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان داد بهبود بازده های شناختی- عاطفی یادگیری زبان انگلیسی اثربخش است. این یافته ها تلویحات کاربردی در عرصه های آموزش زبان انگلیسی داشته که به طور مبسوط مورد بحث واقع می شود.
چالش های آینده جنگ شناختی و ارائۀ راهبردهای دفاعی برای جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
103 - 137
حوزههای تخصصی:
با رشد فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی و تأثیر روزافزون رسانه های اجتماعی بر افکار عمومی، جنگ شناختی به ابزاری قوی برای تغییر در اذهان، نگرش ها و رفتارهای جمعی تبدیل شده است. درحقیقت این نوع جنگ به معنای استفاده از اطلاعات، روایت ها و روایت سازی ها برای شکل دهی به افکار عمومی، تغییر رفتار و تضعیف هویت اجتماعی و سیاسی دشمن است و بر خلاف جنگ های سنتی که تمرکز بر روی اقدامات فیزیکی و نظامی دارند، بیشتر به نهادهای اعتقادی، فرهنگی و اجتماعی فرد و جامعه حمله می کند و از ابزارهای دیجیتال و رسانه های اجتماعی بهره می برد. بنابراین باتوجه به اینکه، جنگ شناختی چالش های متعددی را بر جنبه های مختلف امنیت ملی، انسجام اجتماعی و هویت فرهنگی کشور هدف، ایجاد می کتد، شناخت این چالش ها و ارائه راهبردهای دفاعی برای مقابله با آنها ضرورت دارد. از اینرو در این پژوهش درصدد هستیم مبتنی بر روش اسنادی به این پرسش پاسخ دهیم که جنگ شناختی چه چالش هایی را در آینده برای جمهوری اسلامی ایران ایجاد خواهد کرد و چه راهبردهایی به منظور مقابله با این چالش ها باید اتخاذ گردد؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که بواسطه افزایش نفوذ رسانه های اجتماعی، ظهورتکنولوژی های نوین، تأثیرات جهانی سازی و تغییرات اجتماعی و فرهنگی، جنگ شناختی در آینده چالش های متعددی برای جمهوری اسلامی ایران ایجاد خواهد کرد و راهبردهایی نظیر تقویت سواد رسانه ای، استفاده از فناوری های نوین برای مقابله با اطلاعات نادرست و همچنین تأکید بر هویت ملی و فرهنگی می تواند در مقابله با این چالش ها موثر باشد.