فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۱۴۱ تا ۲٬۱۶۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ فروردین ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۴)
19 - 28
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر ارائه مدل ساختاری بهزیستی روانشناختی بر اساس نیازهای بنیادین روانشناختی و ذهن آگاهی با نقش واسطه ای استفاده آسیب زا از اینترنت در نوجوانان بود. پژوهش حاضر توصیفی_همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش، شامل کلیه دانش آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه دوم شهرستان کاشان در سال تحصیلی 1402-1401 به تعداد 6470 نفر بود که از میان آنها بر اساس جدول مورگان نمونه ای به تعداد 325 نفر به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و پرسشنامه های بهزیستی روانشناختی (RSPWB) ریف (1989)، نیازهای روانشناختی (BSNQ) گاردیا و همکاران (2000)، ذهن آگاهی (MAAS) براون و ریان (2003)، اعتیاد به اینترنت (IAT) یانگ (1998) را تکمیل کردند. تحلیل داده ها به روش تحلیل مسیر انجام شد و برای بررسی نقش واسطه ای استفاده آسیب زا از اینترنت از آزمون بوت استراپ استفاده شد. نتایج نشان داد مسیر مستقیم نیازهای روانشناختی و ذهن آگاهی به استفاده آسیب زا از اینترنت و بهزیستی روانشناختی اثر معنادار داشت (05/0p<). همچنین نیازهای روانشناختی و ذهن آگاهی با میانجی گری استفاده آسیب زا از اینترنت بر بهزیستی روانشناختی اثر معنادار غیر مستقیم داشت (05/0p<). شاخص های برازش نشان داد مدل پیش فرض از برازش مناسب برخوردار است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که استفاده آسیب زا از اینترنت، نقش واسطه ای در ارتباط بین نیازهای روانشناختی و ذهن آگاهی با بهزیستی روانشناختی نوجوانان دارد.
تدوین بازی درمانی مبتنی بر یکپارچگی حسی و امکان سنجی آن بر فراوانی و شدت رفتار چالش برانگیز در کودکان پسر مبتلا به اختلال طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ فروردین ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۴)
93 - 102
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تدوین بازی درمانی مبتنی بر یکپارچگی حسی و امکان سنجی آن بر فراوانی و شدت رفتار چالش برانگیز در کودکان پسر مبتلا به اختلال طیف اتیسم بود. روش پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه گواه با پیگیری 5/1ماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی افراد مبتلا به اختلال طیف اتیسم 5 تا 12 ساله استان گیلان در سال1400-1399 بود و با توجه به ملاک های ورود به پژوهش 30 کودک به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به شیوه تصادفی در گروه آزمایش و گواه جای دهی شدند. در مراحل سنجش از پرسشنامه مشکلات رفتاری (BPI-01) روهان و همکاران (2001) استفاده شد. گروه آزمایش به مدت 15 جلسه30-45 دقیقه ای (5 هفته، هر هفته 3 روز) به صورت انفرادی تحت مداخله قرار گرفت. تحلیل داده ها به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر انجام شد. نتایج نشان داد نمرات فراوانی رفتار چالش برانگیز در گروه آزمایش از مرحله پیش آزمون به پس آزمون و از مرحله پیش آزمون تا پیگیری به طور معنادار کاهش یافته است (05/0P<). همچنین نمرات شدت رفتار چالش برانگیز در گروه آزمایش از مرحله پیش آزمون به پس آزمون و از مرحله پیش آزمون تا پیگیری به طور معنادار کاهش یافته است (05/0P<). در نتیجه بازی درمانی مبتنی بر یکپارچگی حسی می تواند نقش مؤثری در کاهش فراوانی و شدت رفتار چالش برانگیز کودکان پسر مبتلا به اختلال طیف اتیسم داشته باشد.
مقایسه اثربخشی آموزش توجه اشتراکی و لگوتراپی بر ارتباطات اولیه اجتماعی، اضطراب و کارکردهای اجرایی کودکان طیف اتیسم
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اختلال طیف اتیسم، یک اختلال نورولوژیکی بوده و می تواند چالش های اجتماعی، ارتباطی و رفتاری قابل توجهی در فرد مبتلا ایجاد کند.
هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش توجه اشتراکی و لگوتراپی بر ارتباطات اولیه اجتماعی، اضطراب و کارکردهای اجرایی کودکان طیف اتیسم بود.
روش : طرح پژوهش، نیمه آزمایشی و همراه با پیش آزمون - پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری کودکان طیف اتیسم مراجعه کننده به مراکز روانپزشکی و روان شناسی شهر ارومیه در سال 1401 بودند. نمونه آماری با روش هدفمند، 45 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه 15 نفری (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) جایدهی شدند. داده ها با پرسشنامه های ارتباطات اولیه اجتماعی (زبوف، 2010)، اضطراب (اسپنس، ۱۹۹۹)، کارکردهای اجرایی (بالستر جرارد و همکاران، ۲۰۰۰) طی دو روش مداخله ای لگوتراپی (لی گاف و اونس، ۲۰۰۷) 12 جلسه 45 دقیقه ای و آموزش توجه اشتراکی (وکیلی زاد و عابدی، 1395) 12 جلسه 90 دقیقه ای جمع آوری و با نرم افزار SPSS نسخه 28 و آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره تجزیه و تحلیل شدند
یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش توجه اشتراکی و لگوتراپی باعث تقویت ارتباطات اولیه اجتماعی و کارکردهای اجرایی و موجب تضعیف اضطراب در کودکان طیف اتیسم شدند و همچنین بین اثربخشی آموزش توجه اشتراکی و لگوتراپی بر ارتباطات اولیه اجتماعی، اضطراب و کارکردهای اجرایی کودکان طیف اتیسم با یکدیگر تفاوت معناداری وجود ندارد (معنادار در سطح آماری یک درصد).
نتیجه گیری: آموزش توجه اشتراکی و لگوتراپی به تقویت ارتباطات اولیه اجتماعی و کارکردهای اجرایی و تضعیف اضطراب در کودکان طیف اتیسم می انجامد؛ لذا می توان این دو برنامه را به عنوان مداخله ای مناسب جهت کنترل اختلالات اتیسمی و بهبود روند زندگی کودکان طیف اتیسم پیشنهاد نمود.
بررسی رابطه ی دل زدگی تحصیلی و سبک تنظیم هیجان بین فردی با اعتیاد به اینترنت در دانش آموزان متوسطه اول شهر تهران
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره نهم ۱۴۰۳ شماره ۵۷
۵۹۹-۵۹۰
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی رابطه ی دل زدگی تحصیلی و سبک تنظیم هیجان بین فردی با اعتیاد به اینترنت در دانش آموزان متوسطه اول شهر تهران در سال تحصیلی 1402 بود. تحقیق حاضر از منظر هدف از نوع تحقیقات کاربردی است و ازلحاظ استراتژی توصیفی – پیمایشی با رویکرد همبستگی است و از ازلحاظ روش اجرا به صورت میدانی بود. جامعه آماری تحقیق را کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه اول شهر تهران تشکیل دادند که در سال تحصیلی 1403-1402 مشغول به تحصیل بودند. جهت انتخاب حجم نمونه بر اساس حجم کل جامعه بالای 5 هزار نفر می باشند، تعداد 269 نفر بر اساس حجم کل جامعه و روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شد و به پرسشنامه های دل زدگی تحصیلی، فرم کوتاه اعتیاد به اینترنت یانگ (S-IAT) و تنظیم هیجان بین فردی (IERQ) پاسخ دادند. نتایج با استفاده از همبستگی پیرسون و روش رگرسیون چند متغیره تجزیه وتحلیل شد. نتایج نشان داد که مؤلفه های چشم انداز داشتن و تسلی بخش از متغیر تنظیم هیجان بین فردی توان پیش بینی اعتیاد به اینترنت در دانش آموزان را دارد. همچنین نتایج نشان داد که مؤلفه دل زدگی مربوط به یادگیری و نمره کل دل زدگی تحصیلی توان پیش بینی اعتیاد به اینترنت در دانش آموزان رادارند. همچنین نتایج نشان داد که مؤلفه های مدل سازی اجتماعی و دل زدگی تحصیلی توان پیش بینی اعتیاد به اینترنت در دانش آموزان را ندارند؛ بنابراین نتایج پژوهش حاضر می تواند موردتوجه سازمان آموزش وپرورش، معلمان و دانش آموزان قرار گیرد.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر کارآمدی هیجانی و درمان مواجهه سازی/ بازداری از پاسخ بر کمال گرایی در افراد مبتلا به اختلال وسواسی- جبری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال وسواسی- جبری یک اختلال مزمن و ناتوان کننده است. بنابراین، هدف این مطالعه مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر کارآمدی هیجانی و درمان مواجهه سازی/ بازداری از پاسخ بر کمال گرایی در افراد مبتلا به اختلال وسواسی- جبری بود. روش و مواد: مطالعه حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کلیه افراد مبتلا به اختلال وسواسی- جبری مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران در سال 1400 (حدود 500 نفر) بودند. نمونه پژوهش 51 نفر بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه گمارده شدند. گروه آزمایش اول و دوم به ترتیب 8 جلسه 60 دقیقه ای تحت درمان مبتنی بر کارآمدی هیجانی و درمان مواجهه سازی/ بازداری از پاسخ قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار برای درمان ماند. ابزارهای پژوهش حاضر سیاهه کمال گرایی (هیل و همکاران، 2004) و مقیاس وسواسی- جبری ییل- براون (گودمن و همکاران، 1989) بودند. داده های این پژوهش با روش های تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرنی در نرم افزار SPSS-22 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که هر دو روش مداخله درمان مبتنی بر کارآمدی هیجانی و درمان مواجهه سازی/ بازداری از پاسخ در مقایسه با گروه کنترل باعث کاهش کمال گرایی در افراد مبتلا به اختلال وسواسی- جبری شدند و نتایج در مرحله پیگیری حفظ شد (001/0P<)، اما بین مراحل پس آزمون و پیگیری و بین دو روش مداخله در کاهش کمال گرایی آنان تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0P>). نتیجه گیری: طبق نتایج مذکور، مشاوران و درمانگران می توانند از هر دو روش درمان مبتنی بر کارآمدی هیجانی و درمان مواجهه سازی/ بازداری از پاسخ برای کاهش کمال گرایی در افراد مبتلا به اختلال وسواسی- جبری استفاده کنند.
نقش سرشت و منش در شکل دهی صفات چهارگانه تاریک شخصیت با اثر میانجی جاه طلبی در مدیران شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: شرایط پیچیده و رقابت آمیز سازمان های امروزی سبب افزایش توجه به برخی ویژگی های منفی مانند صفات چهارگانه تاریک شخصیت شده است. در نتیجه، این مطالعه با هدف تعیین نقش سرشت و منش در شکل دهی صفات چهارگانه تاریک شخصیت با اثر میانجی جاه طلبی در مدیران شهر تبریز انجام شد. روش و مواد: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجرا، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این مطالعه همه مدیران اداره های دولتی شهر تبریز در سال 1403 به تعداد 8280 نفر بودند. حجم نمونه بر اساس جدول کرجسی و مورگان و با توجه به ریزش های احتمالی 420 نفر تعیین که این تعداد با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و در این پژوهش تعداد 39 پرسشنامه مفقوده وجود داشت. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه سرشت و منش (کلونینجر، 1994)، مقیاس صفات چهارگانه تاریک شخصیت (پلوف و همکاران، 2017) و پرسشنامه جاه طلبی (بوت، 2017) استفاده و برای تحلیل داده ها از روش های ضرایب همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS و Smart-PLS استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مدل سرشت و منش در شکل دهی صفات چهارگانه تاریک شخصیت با اثر میانجی جاه طلبی در مدیران برازش مناسبی داشت. همچنین، اثر مستقیم سرشت بر جاه طلبی و صفات چهارگانه تاریک شخصیت منفی و معنادار، اثر مستقیم منش بر جاه طلبی مثبت و معنادار و بر صفات چهارگانه تاریک شخصیت منفی و معنادار و اثر مستقیم جاه طلبی بر صفات چهارگانه تاریک شخصیت مثبت و معنادار بود (01/0P<). علاوه بر آن، اثر غیرمستقیم سرشت و منش بر صفات چهارگانه تاریک شخصیت با میانجی جاه طلبی منفی و معنادار بود (01/0P<). نتیجه گیری: با توجه به نتایج مذکور، برای کاهش صفات چهارگانه تاریک شخصیت مدیران باید برنامه هایی بر اساس سرشت و منش و جاه طلبی طراحی و اجرا کرد.
اثربخشی درمان تلفیقی طرحواره و شفقت خود بر علائم بالینی زنان مبتلا به اختلال شخصیت مرزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی دوره ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵ (مجموعه مقالات رفتار و ذهن)۵
180-198
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی درمان تلفیقی طرحواره و شفقت خود بر علائم بالینی زنان مبتلابه اختلال شخصیت مرزی انجام شد. روش شناسی: این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون گروه کنترل و پیگیری 2 ماهه بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان با اختلال شخصیت مرزی ساکن شهر تهران با حداقل 8 طرحواره ناسازگار در سال 1400 بودند و از میان آن ها 34 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای داده شدند. پروتکل درمان تلفیقی طرحواره و شفقت خود برای گروه آزمایشی طی 15 جلسه، هفته ای یک جلسه 90 دقیقه ای اجرا شد. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه اختلال شخصیت مرزی (BPI) لیشنرینگ (1999) استفاده شد. داده ها با روش تحلیل واریانس آمیخته تجزیه وتحلیل شد. یافته ها نشان داد با کنترل اثر پیش آزمون تفاوت معناداری بین پس آزمون گروه آزمایش و کنترل در علائم بالینی آشفتگی هویت (727/12=F)، مکانیزم دفاعی اولیه (325/13=F)، ترس از صمیمیت (56/10=F) زنان با اختلال شخصیت مرزی وجود داشت (01/0>P). نتیجه گیری : با توجه به مؤثر بودن شیوه درمانی در بهبود علائم بالینی زنان با اختلال شخصیت مرزی، از این بسته درمانی می توان به عنوان مداخله روان شناختی مؤثر در مراکز سلامت جهت برای کاهش علائم بالینی زنان با اختلال شخصیت مرزی استفاده کرد.
Comparing the Efficacy of Bowen Family Systems Therapy and Couple Therapy Based on Integrated Behavioral Systems on Marital Intimacy and Family Functions(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to compare the effectiveness of Bowen family systems therapy and couple therapy based on integrated behavioral systems on marital intimacy and family functions in couples attending counseling centers in Mahshahr county. Method: This study was a quasi-experimental design with a pre-test and post-test control group. The population of this study consisted of all couples who referred to counseling centers in Mahshahr city due to marital problems. Out of the population, 30 couples were selected through convenience sampling and were randomly assigned to three groups. The instruments used in this study were Bowen family systems therapy, couple therapy based on integrated behavioral systems, the Marital Intimacy Questionnaire (2006), and the Epstein, Baldwin, and Bishop (1983) Family Functioning Questionnaire. Data processing was conducted using descriptive and inferential statistics (covariance analysis). Findings: The results showed that there was a significant difference between the three groups in the variables of marital intimacy and family function. This means that Bowen family systems therapy and couple therapy based on integrated behavioral systems have a significant effect on these variables. Conclusion: Bowen family systems therapy and couple therapy based on integrated behavioral systems did not differ in their effectiveness on marital intimacy and family functions.
Predicting the Tendency Towards Divorce in Couples Involved in Infidelity Based on Marital Intimacy and Satisfaction with the Mediation of Ethical Orientation Styles(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to predict the tendency towards divorce in couples involved in infidelity based on marital intimacy and satisfaction, mediated by ethical orientation styles. Method: The research method was correlational, involving a statistical population of couples seeking counseling in districts one and two of Tehran in 2021. The sample size was 250 individuals of both genders, selected through random quota sampling. Data collection tools included: the Tendency Towards Divorce Scale by Rusbult, Johnson, & Morrow (1986), the Infidelity Scale by Yeni Seri & Kokdemir (2006), the Marital Intimacy Scale by Bagarozzi (2001), the Marital Satisfaction Scale by Enrich (1995), and the Ethical Orientation Styles Scale by Haidt & Graham (2007). Data analysis methods used descriptive statistics, structural equation modeling, and PLS3 SMART software. Findings: The results indicated that there was a negative relationship between marital intimacy and the tendency towards divorce among couples involved in infidelity. There was also a negative relationship between marital satisfaction and the tendency towards divorce in these couples. Marital intimacy and satisfaction could predict the tendency towards divorce mediated by ethical orientation styles. Additionally, there was a significant positive relationship between marital satisfaction and intimacy with ethical orientation styles, with ethical orientation styles mediating the relationship between these variables and the tendency towards divorce. Conclusions: This relationship intensifies when mediated by ethical orientation styles. Thus, with an increase in marital satisfaction, the tendency towards divorce due to infidelity decreases. This justifies the use of interventionist approaches to strengthen marital satisfaction to reduce the tendency towards divorce due to infidelity.
The Effectiveness of Choice Theory-Based Parenting Education on Distress Tolerance, Family Cohesion, and Maternal Parenting Self-Efficacy in Mothers of Children with Oppositional Defiant Behaviors(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to examine the effectiveness of Choice Theory-based parenting education on distress tolerance, family cohesion, and maternal parenting self-efficacy in mothers of children exhibiting oppositional defiant behaviors. Method: This quasi-experimental study employed a pre-test, post-test, follow-up, and control group design. The sample population included all mothers of children aged 7-12 years with oppositional defiant behaviors covered by the Imam Khomeini Relief Committee in Sari during the 2021-2022 academic year. Using purposive non-random sampling based on scores from the Distress Tolerance Scale (Simons & Gaher, 2005), the Family Cohesion Scale (Shakeri, 2003), and the Parenting Self-Efficacy Questionnaire (Dumka, 1996) at pre-test, 30 eligible mothers were selected. These mothers were then randomly assigned into two groups of 15 each (experimental and control groups). Data were analyzed using repeated measures ANOVA with the assistance of SPSS version 27 software. Findings: Results indicated that Choice Theory-based parenting education significantly improves distress tolerance, family cohesion, and maternal parenting self-efficacy in mothers of children with oppositional defiant behaviors. Conclusions: Given these results, the use of this educational approach is recommended to enhance distress tolerance, family cohesion, and maternal parenting self-efficacy in mothers of children with oppositional defiant behaviors.
Comparison of the Representation Rankings of Social Harms Threatening the Family Institution in Iranian Cinema during the 1990s and 2000s(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aims to analyze and compare the representation of social harms threatening the family institution in Iranian cinema during the 1990s and 2000s. The primary objective is to explore the evolution of these representations across two decades, reflecting broader social and cultural changes in Iranian society. Methods: The research utilizes a quantitative content analysis method to systematically examine a sample of 40 Iranian films—20 from the 1990s and 20 from the 2000s. These films were selected to represent a broad cross-section of Iranian cinema. Data were collected using a structured coding sheet, focusing on the depiction of various social harms, including norm violation, lawbreaking, migration, unemployment, divorce, infidelity, delinquency, and more. The analysis was conducted using SPSS software to identify trends and shifts in the portrayal of these issues over time. Findings: The findings indicate a significant shift in the representation of social harms in Iranian cinema from the 1990s to the 2000s. In the 1990s, the most prominently depicted social harms were norm violation, lawbreaking, migration, and unemployment. By the 2000s, the focus shifted to divorce, infidelity, and delinquency, reflecting changing social dynamics and concerns in Iranian society. The study also found that while certain issues, such as violence and prostitution, remained relevant across both decades, their representation in cinema evolved, reflecting broader societal changes. Conclusion: This study demonstrates that Iranian cinema serves as a crucial medium for reflecting and critiquing social issues, with the portrayal of social harms evolving in response to changing societal concerns. The findings highlight the dynamic relationship between cinema and society in Iran, with films playing a vital role in both mirroring and influencing public discourse on social issues.
اثربخشی پارادوکس درمانی بر اضطراب درد و همدلی خود در زنان مبتلا به سرطان پستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۶۴)
31 - 49
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثر بخشی پارادوکس درمانی بر اضطراب درد و همدلی خود در زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد. روش: طرح پژوهش تک آزمودنی از نوع چند خط پایه ای با دوره پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش تمامی بیماران زن مبتلا به سرطان پستان بیمارستان های شهر تهران در سال 401- 1400 بود. نمونه آماری 3 زن مبتلا به سرطان پستان بود. جلسات درمانی به صورت انفرادی اجراء گردید. ابزارهای پژوهش، پرسشنامه اضطراب درد مک کراکن و دینگرا و پرسشنامه همدلی معنوی پور و همکاران بودند. داده ها با استفاده از شاخص درصد بهبودی، تحلیل های درون موقعیتی و بین موقعیتی در نرم افزارهای SPSS و Excel، بررسی شدند. یافته ها: نتایج درصد بهبودی نشان داد که پارادوکس درمانی بر اضطراب درد در زنان مبتلا به سرطان پستان در مرحله درمان تأثیر متوسط به بالا و در مرحله پیگیری تاثیر زیاد داشته است و برای متغیر همدلی خود در مرحله درمان و پیگیری تاثیر متوسط داشته است. تحلیل های دیداری و نتایج تحلیل های درون موقعیتی و بین موقعیتی حاکی از تفاوت معنادار بین مرحله خط پایه و مداخله برای همه شرکت کننده ها بود (100=PND). ماندگاری اثر پارادوکس درمانی بر اضطراب درد و همدلی خود در زنان مبتلا به سرطان پستان در مرحله پیگیری تأیید شد. نتیجه گیری: براساس یافته های این پژوهش مشخص شد که پارادوکس درمانی بر اضطراب درد و همدلی خود در زنان مبتلا به سرطان پستان مؤثر است، لذا پیشنهاد می شود روان شناسان بالینی از این درمان برای کاهش اضطراب درد و افزایش همدلی خود در زنان مبتلا به سرطان پستان استفاده کنند.
The Effectiveness of Neurofeedback on the Mental Health of Deaf Students(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۷, Issue ۴ - Serial Number ۲۲, Autumn ۲۰۲۴
9 - 22
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to examine the effectiveness of neurofeedback in reducing symptoms of depression, anxiety, and stress in high school deaf girls. Method: A total of 24 deaf female students were randomly assigned to experimental (n=12) and control (n=12) groups. The experimental group received 15 neurofeedback training sessions targeting the F3 and F4 regions. Both groups completed the DASS-21 questionnaire before and after the intervention.. Results: Multivariate analysis of covariance indicated significant reductions in depression (F = 15.680, p<.05), anxiety (F = 5.991, p<.05), and stress (F = 6.100, p<.05) scores in the experimental group compared to the control group. Conclusion: Neurofeedback appears to be an effective intervention for improving mental health among deaf adolescents.
تعیین اثربخشی زوج درمانی ترکیبی مبتنی بر پذیرش و تعهد با فرمول بندی طرحواره ای (ACT/SF) بر انعطاف پذیری روانشناختی و رضایت زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: تنوع فوق العاده مسائل زوجی، مکانیسم ها و فرآیندهای درمانی متنوعی را می طلبد. ادغام رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد با رویکرد طرحواره درمانی به منظور پاسخ به دامنه وسیع تری از مشکلات زوجی مورد توجه محققان قرار گرفته است. ازاین رو، مطالعات بیشتر و غنی سازی این رویکرد با بکارگیری مؤلفه های مؤثرتر، در بهسازی روابط زوجی راهگشا خواهد بود. هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان اثربخشی رویکرد ترکیبی زوج درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد با فرمول بندی طرحواره ای (ACT/SF) بر میزان انعطاف پذیری روانشناختی و رضایت زناشویی انجام شد. روش: مداخله حاضر با طرح نیمه آزمایشی و انجام پیش آزمون-پس آزمون در دو گروه آزمایش و گواه مورد مطالعه قرار گرفت. بدین منظور 16 زوج (32 نفر) از مراجعان سه مرکز مشاوره در شهر قم در سال 1401 انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. هر دو گروه مقیاس رضایت زناشویی انریچ (السون، 1998) و پرسشنامه ی پذیرش و عمل-نسخه دوم (بوند و همکاران، 2011) را در مراحل پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. گروه آزمایش مداخله درمانی ACT/SF را به مدت دوازده جلسه 120 دقیقه ای دریافت کرد و گروه گواه در انتظار درمان باقی ماندند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس در نرم افزار Spss نسخه 26 انجام شد. یافته ها: نتایج حاکی از آن بود که با کنترل پیش آزمون به عنوان متغیر کوواریت، میزان رضایت زناشویی با اندازه اثر قوی (0/62=2η) و انعطاف پذیری روانشناختی با اندازه اثر متوسط (0/32 =2η) به طور معنی داری در گروه آزمایش افزایش داشته است (0/05>P). نتیجه گیری: باتوجه به نتایج این مطالعه می توان گفت که فرمول بندی مشکلات زوجین بر مبنای طرحواره ها و آگاهی از تحریف های شناختی باعث می شود افراد درک و آگاهی بیشتری نسبت به فرآیندهای روانی و رفتارهای خود و همسرشان پیدا کنند، و با تکنیک های درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، ترغیب می شوند بر اساس ارزش های خویش، روابط زوجی را بهبود بخشند.
اثربخشی آموزش فرزندپروری مثبت و فرزندپروری مبتنی بر ذهنی سازی بر بهبود رابطه مادر-کودک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: رابطه مادر-کودک یکی از عوامل مهم برای رشد کودک محسوب می شود. تاکنون اثربخشی شیوه های آموزشی مختلفی بر رابطه مادر و کودک انجام شده است ولی تاکنون مطالعه ای به بررسی مقایسه دو رویکرد پرکاربرد در این زمینه که می تواند به تدابیر عملی برای بهبود روابط مادر-کودک و ارتقای سلامت روانی کودکان منجر شود نپرداخته است. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش فرزندپروری مبتنی بر ذهنی سازی بر بهبود رابطه مادر-کودک انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون بود. جامعه آماری شامل تمامی مادران و کودکان با مشکلات رفتاری مراجعه کننده به کلینیک های آگاه، آفرینش و نیمرخ شهر شیراز در سال 1401 بود. نمونه پژوهش 40 نفر از مادران وکودکان بودند که با توجه به ملاک های ورود و خروج به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی (فرزندپروری مثبت و فرزندپروری مبتنی بر ذهنی سازی) جایگزین شدند. پس از افت نمونه، ۱۵ مادر در گروه فرزندپروری مثبت و ۱۸ مادر در گروه فرزندپروری مبتنی بر ذهنی سازی باقی مانند. شرکت کنندگان قبل و پس از آموزش پرسشنامه رابطه کودک- والد (پیانتا، ۱۹۹۲) را تکمیل کردند. یافته های پژوهش با استفاده نرم افزار SPSS-23 و با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد که آموزش های فرزندپروری مثبت و فرزندپروری مبتنی بر ذهنی سازی بر بهبود رابطه مادر-کودک اثربخش هستند (001/0 >P). نتایج آزمون های تعقیبی شفه نشان داد که آموزش فرزندپروری مبتنی بر ذهنی سازی در مقایسه آموزش فرزندپروری مثبت تأثیر بیشتری بر بهبود رابطه مادر-کودک داشت (001/0 >P). نتیجه گیری: این نتایج می توانند به والدین و متخصصان روانشناسی کمک کنند تا روش های بهتری را برای پرورش و پشتیبانی از کودکان انتخاب کنند و روابط خانوادگی سالم تری را تقویت نمایند. با توجه به یافته ها می توان نتیجه گرفت درمانگران می توانند به منظور اثربخشی بیشتر، از میان این دو آموزش، آموزش فرزندپروری مبتنی بر ذهنی سازی را به منظور بهبود رابطه مادر-کودک انتخاب کنند.
اثربخشی مداخله هیجان مدار بر سبک های دلبستگی، فراهیجان و رؤیاهای ترسناک در افراد دارای علائم ترومای پیچیده(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۵)
159 - 171
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: تجربه ترومای کودکی کلیه تجارب نامطبوع و ناخوشایندی است که یک فرد در دوره کودکی یا به طور مستقیم در رابطه با مراقبین و چهره های دلبستگی خود تجربه کرده است و یا درنتیجه غفلت و اهمال کاری چهره های دلبستگی خود در رابطه با فردی غریبه تجربه سوء رفتار داشته است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخله هیجان مدار بر سبک های دلبستگی، فراهیجان و رؤیاهای ترسناک در افراد دارای علائم ترومای پیچیده انجام شد. مواد و روش ها: این پژوهش از نوع شبه آزمایشی شامل پیش آزمون- پس آزمون، گروه کنترل، بر روی کلیه بزرگسالان دارای علائم ترومای پیچیده مراجعه کننده به کلینیک های روان شناسی در استان اصفهان در بهار 1402 انجام شد. شیوه نمونه گیری در مرحله اول به شیوه نمونه گیری در دسترس مبتنی بر هدف بود و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر)قرار گرفتند و با استفاده از پرسشنامه پیامدهای تروماهای دوران کودکی در بزرگسالی برنستین و همکاران، پرسشنامه ی سبک های دلبستگی کولینز و رید، پرسشنامه ی فراهیجان میتمانسگروبر و همکارانش و پرسشنامه رؤیاهای ترسناک یوسفی ارزیابی شدند. داده ها با استفاده از آزمون لوین، آزمون شاپیرو- ویلکز آزمون تحلیل کوواریانس تحلیل شد. یافته ها: یافته ها حاکی از آن است که برای دلبستگی ایمن (628/44=F و 1=df)، دلبستگی اجتنابی (168/28=F و 1=df)، دلبستگی اضطرابی (228/42=F و 1=df)، برای متغیر فراهیجان منفی (508/74=F و 1=df) و فراهیجان مثبت (197/27=F و 1=df) و همچنین برای متغیر رؤیاهای ترسناک (446/46=F و 1=df)، پس از کنترل پیش آزمون، در مرحله پس آزمون، اثر گروه معنادار است (01/0>P). نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد که مداخله هیجان مدار بر سبک های دلبستگی، فراهیجان و رؤیاهای ترسناک در افراد دارای علائم ترومای پیچیده تأثیر دارد.
مقایسه اثربخشی آموزش مدیریت والدین و فرزندپروری مثبت نگر بر پشتکار نوجوانان دختر با نشانگان اضطرابی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۷۶)
379 - 389
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: پشتکار از جمله توانمندی هایی است که تحت تأثیر اضطراب، ضعیف می شود؛ اما با اصلاح سبک فرزندپروری می توان این قابلیت را تقویت نمود؛ لذا هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش مدیریت والدین و فرزندپروری مثبت نگر بر پشتکار نوجوانان دختر با نشانگان اضطرابی بود. مواد و روش ها: روش پژوهش نیمه آزمایشی بود. جامعه ی پژوهش را نوجوانان دختر 13 تا 15 سال با نشانگان اضطرابی مراجعه کننده به مراکز روان شناختی شهر اصفهان در نیمه دوم سال 1402 به همراه مادرانشان تشکیل دادند. از جامعه ی مذکور به روش هدفمند 60 نفر انتخاب و تصادفی در دو گروه آزمایش و گروه گواه تقسیم شدند و پیش آزمون اجرا گردید. ابزارهای پژوهش پرسشنامه پشتکار داکوورث و کویین (2009) و پرسشنامه اضطراب اسپیلبرگر (1970) بود. مادران در گروه آزمایش اول، تحت آموزش مدیریت والدین و در گروه آزمایش دوم، تحت آموزش فرزندپروری مثبت نگر در قالب 12 جلسه 90 دقیقه ای به صورت هفتگی قرار گرفتند. نتایج با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار 26SPSS بررسی شد. یافته ها: در متغیر پشتکار عامل زمان (001/0>p، 675/27=F)، عامل گروه (001/0>p، 324/10=F) و تعامل زمان و گروه (001/0>p، 861/8=F) معنادار هستند. همچنین در مرحله ی پس آزمون و پیگیری در میانگین متغیر پشتکار، بین دو گروه آموزش با یکدیگر تفاوت معناداری وجود ندارد؛ اما بین گروه های آزمایش با گروه گواه تفاوت معناداری وجود دارد (01/0>P). نتیجه گیری: آموزش مدیریت والدین و فرزندپروری مثبت نگر مداخلاتی مؤثر به منظور افزایش پشتکار نوجوانان با نشانگان اضطرابی هستند.
رابطه اهداف پیشرفت با خودپنداره تحصیلی: نقش واسطه گری کمال گرایی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۱)
255 - 263
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تبیین رابطه علّی بین اهداف پیشرفت و خودپنداره تحصیلی و نقش میانجی کمال گرایی مثبت صورت گرفت. روش پژوهش توصیفی- همبستگی (مدل معادلات ساختاری) و شرکت کنندگان دانش آموزان دختر متوسطه اول سمنان در سال تحصیلی 1400-1401 بودند. نمونه مورد نظر شامل 300 نفر از که با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی یک مرحله ای انتخاب شدند. به منظور اندازه گیری متغیرهای پژوهش، از پرسشنامه های اهداف پیشرفت میدگلی(1997)، خودپنداره تحصیلی توسط دکتر دلاور(1372) ، کمال گرایی توسط هویت و فلت(1991) استفاده گردید. برای ارزیابی مدل پیشنهادی از نرم افزار ایموس و روش تحلیل مسیر استفاده شد. یافته ها نشان داد با توجه به مقادیر شاخص های بدست آمده، اهداف پیشرفت ،کمال گرایی به صورت مثبت میزان خودپنداره تحصیلی دانش آموزان را پیش بینی می کنند و با روش بوت استروپ رابطه غیر مستقیم(0.05P<) نیز بررسی شد. مدل پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود (0.94GFI: ) همچنین اثر مستقیم و غیرمستقیم اهداف پیشرفت بر خودپنداره تحصیلی دانش آموزان مورد تایید قرارگرفت (0.05P<). بنابراین با توجه به نتایج بدست آمده ، افزایش و تقویت در اهداف پیشرفت و کما ل گرایی مثبت در دانش آموزان می تواند روی خودپنداره تحصیلی موثر باشد.
اثربخشی درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر پیشگیری از خودکشی (CBT-SP) بر انعطاف پذیری شناختی و خودانتقادگری در نوجوانان پسر دارای سابقه اقدام به خودکشی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
امروزه افزایش نرخ شیوع خودکشی در نوجوانان، یک مسئله مهم در سطح بهداشت جهانی به شمار می رود. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر پیشگیری از خودکشی (CBT-SP)بر انعطاف پذیری شناختی و خودانتقادگری در نوجوانان پسر 15 تا 18ساله دارای سابقه اقدام به خودکشی بود. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی براساس طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش، کلیه دانش آموزان پسر15 تا 18ساله دارای سابقه اقدام به خودکشی که در آموزش و پرورش ناحیه تبادکان مشهد در سال تحصیلی 1401-1402 مشغول به تحصیل بودند را شامل شد که از میان آنها تعداد 40 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و در دوگروه آزمایش و کنترل قرارگرفتند. گروه آزمایش، درمان (CBT-SP) را به مدت 12جلسه 60دقیقه ای به صورت گروهی و هفته ای یک جلسه دریافت کردند، درحالی که گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفت. داده ها با استفاده از مقیاس انعطاف پذیری شناختی (CFI) دنیس و وندروال (2010) و مقیاس خودانتقادی (LOSC) تامسون و زاروف (2004) گردآوری شد که پایایی آن ها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب برابر با 82/0 و 81/0 برآورد شد و به کمک تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرارگرفت. نتایج نشان دادکه CBT-SP باعث افزایش معنادار نمرات انعطاف پذیری شناختی، مولفه های ادراک کنترل پذیری، ادراک توجیه رفتار، ادراک گزینه های مختلف و کاهش معنادار خود انتقادگری، خودانتقادگری درونی و خودانتقادی بیرونی می شود. باتوجه به اینکه درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر پیشگیری از خودکشی (CBT-SP) بر بهبود انعطاف پذیری شناختی و کاهش خودانتقادگری در دانش آموزان پسر دارای سابقه اقدام به خودکشی مؤثر است، بنابراین این درمان می تواند به عنوان یک مداخله بالینی، جهت کاهش رفتارهای خودآسیب رسان دانش آموزان دارای سابقه اقدام به خودکشی به کار گرفته شود.
پیش بینی صفت روان رنجورخویی بر اساس انواع سبک های دلبستگی و بهزیستی روانشناختی با میانجی گری عدم تحمل بلاتکلیفی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ تابستان (مرداد) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۷
1205 - 1224
حوزههای تخصصی:
زمینه: روان رنجوری به عنوان یکی از خصیصه های مهم در حوزه روانشناسی برای پیش بینی رفتار افراد مطرح است که پایه و اساس آن را تجارب و هیجانات منفی و نامطلوب تشکیل می دهد. پژوهش های متعددی در زمینه مدل های پیش بینی موجود برای آن بر اساس سبک های دلبستگی و بهزیستی روانشناختی انجام گردیده است، اما نقش میانجی عدم تحمل بلاتکلیفی بر این فرآیند مورد بررسی قرار نگرفته است.
هدف: هدف از پژوهش حاضر پیش بینی صفات روان رنجورخویی بر اساس انواع سبک های دلبستگی و بهزیستی روانشناختی با میانجی گری عدم تحمل بلاتکلیفی در دانشجویان بود.
روش: روش پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری و جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال بود. حجم نمونه بر اساس جدول مورگان 398 نفر بود که به صورت نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای و به صورت مقطعی در فروردین و اردیبهشت ماه سال 1402 از بین تمامی دانشجویان انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها در این پژوهش شامل چهار پرسشنامه سبک های دلبستگی بزرگسالان (هازان و شیور، 1987)، فرم کوتاه بهزیستی روانشناختی (ریف، 1989)، فرم کوتاه شخصیت نئو NEO- FFI (کاستا و مک کری، 1994) و مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی (فریستون و همکاران، 1994) بود. فرضیات تحقیق با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری و با کمک نرم افزارهای PLS ورژن 4 مورد بررسی قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج نشان داد بین متغیر بهزیستی روانشناختی و سبک دلبستگی ایمن با متغیر روان رنجورخویی همبستگی منفی و معنی دار و بین متغیر سبک دلبستگی دوسوگرا با متغیر روان رنجورخویی همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد (0/01P<). همچنین تحلیل مسیر حاکی از معنی داری اثر غیرمستقیم سبک دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا از طریق متغیر عدم تحمل بلاتکلیفی بر روان رنجورخویی می باشد
(0/01P<) و با توجه به شاخص شمول واریانس متغیرهای عدم تحمل بلاتکلیفی به عنوان متغیرهای میانجی در رابطه بین سبک های دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا با روان رنجورخویی مورد تأیید قرار گرفتند (0/20VAF>).
نتیجه گیری: یافته های به دست آمده کاربردهای عملی متعددی در حوزه های مشاوره دانشجویی، برنامه ریزی آموزشی و توسعه شخصیتی ارائه می دهند. دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی می توانند برنامه های مداخله ای را جهت تقویت بهزیستی روانشناختی و تشویق سبک های دلبستگی ایمن برای دانشجویان طراحی کنند، که هر دو به کاهش روان رنجورخویی کمک می کنند.