فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۲۲۱ تا ۴٬۲۴۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
118-131
حوزههای تخصصی:
سابقه و هدف: با پیشرفت علم پزشکی دانشمندان و پزشکان در صددند با استفاده از تحقیقات و ابزار های مختلفی که در اختیار دارند، دانش طب و بهداشت را به سوی ایجاد فرصت های جدیدی جهت ارتقای سطح سلامت و حیات انسان سوق دهند. استفاده از سلول های بنیادی موجود در خون بند ناف در درمان بسیاری از بیماری ها از مسائل نوپدید پزشکی شمرده می شود. با توجه به قابلیت استفاده و نگهداری آن برای افراد دیگر غیر از جنین به مدت طولانی، خلأ پژوهشی در زمینه تبیین حکم تکلیفی بیع سلول های بنیادی به چشم می خورد. این پژوهش با هدف تبیین فقهی بیع سلول های بنیادی خون بند ناف انجام شده است. روش کار: روش اجرای این تحقیق توصیفی-تحلیلی از نوع مطالعات کتابخانه ای است. در محتوای مفاهیم به صورت نظام دار توصیف عینی و کیفی صورت گرفت. در استنباط حکم فقهی با استناد به مبانی فقهی، تحلیل و تخریج محقق شد. ابزار جمع آوری نیز عمدتاً فیش برداری از کتاب ها، مقالات و همچنین استفاده از نرم افزارهای فقهی بود. مؤلفان مقاله تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: با تعمق در آرای فقها درباره حکم بیع اعضای بدن انسان جهت پیوند، قول به جواز و نیز قول به منع جواز قابل مشاهده است. در این پژوهش از تعدادی از فقهای معاصر درباره حکم بیع سلول های بنیادی استفتاء شد که به اتفاق قائل به جواز آن بودند. نتیجه گیری: نتایج حاصل گویای این است که با استناد به آیات و روایات و با توجه به منفعت عقلایی سلول های بنیادی موجود در خون بند ناف، حکم جواز بیع آن استنباط می گردد.
اثربخشی آموزش اخلاق زناشویی اسلامی بر ارتقای رضایت زناشویی (پژوهش تک آزمودنی)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش اخلاق زناشویی اسلامی بر رضایت زناشویی زوج هاست. این پژوهش از نوع «تک آزمودنی» با طرح خط پایه چندگانه و پیگیری یک ماهه است. جامعه آماری تمام افراد متأهلی بودند که در بازه زمانی اردیبهشت 1399 تا مرداد 1399 پس از مشاهده اطلاعیه ها، به مرکز مشاوره حوزه علمیه قم مراجعه کردند. روش نمونه گیری «هدفمند» بود. در مجموع از دوازده زوجی که مراجعه کردند، سه زوج که براساس پرسشنامه «رضایت زناشویی»، فهرستکار اختلالات روانی و مصاحبه بالینی، ملاک های ورود به طرح را داشتند، انتخاب شدند. شرکت کنندگان در موقعیت های خط پایه و هفت جلسه کارآزمایی و یک ماه بعد از کارآزمایی، به پرسشنامه «رضایت زناشویی» پاسخ دادند. تحلیل داده ها به روش تحلیل نمودار، تحلیل دیداری درون موقعیتی و بین موقعیتی، کاهش میانگین خط پایه (MBLR3)، درصد داده های غیرهمپوش (PND)، درصد تمام داده های غیرهمپوش (PAND) و تفاوت نرخ بهبود (IRD) انجام شد. نتایج بیانگر این بود که آموزش اخلاق زناشویی اسلامی به صورت معناداری در پایان دوره و پیگیری، رضایت زناشویی را در شرکت کنندگان افزایش داد. بر این اساس، می توان گفت: آموزش اخلاق زناشویی اسلامی در افزایش رضایت زناشویی همسران مؤثر است.
اثربخشی طرحواره درمانی بر تحمل ابهام و ناگویی هیجانی زنان مطلقه مراجعه کننده به بهزیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ دی ۱۴۰۲ شماره ۱۰ (پیاپی ۹۱)
۱۱۸-۱۰۹
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، تعیین اثربخشی طرحواره درمانی بر تحمل ابهام و ناگویی هیجانی زنان مطلقه مراجعه کننده به بهزیستی بود. روش این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری را کلیه زنان مراجعه کننده به بهزیستی شهر تبریز در شش ماهه دوم سال 1402-1401 تشکیل دادند که از بین آنها تعداد 40 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگذاری شدند. قبل و بعد از مداخله طرحواره درمانی برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های تحمل ابهام نوع دوم (MSTAT II) مکلین (1993) و ناگویی هیجانی تورنتو (20-TAS) تیلور و همکاران (1997) استفاده شد و برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون تحمل ابهام و ناگویی هیجانی در دو گروه آزمایش و کنترل در سطح 05/0 تفاوت معناداری وجود دارد. از یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که طرحواره درمانی در افزایش تحمل ابهام و همینطور کاهش ناگویی هیجانی موثر بوده است.
مقایسه استرس ناشی از تکنولوژی در شاغلین آنلاین با حضوری
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه استرس ناشی از تکنولوژی در شاغلین آنلاین با حضوری انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه شاغلین در شهر تهران در سال 1401 می باشند. تعداد اعضای نمونه با استفاده از فرمول کوهن 384 نفر در نظر گرفته شده که به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. اطلاعات اصلی این پژوهش با استفاده از پرسشنامه استرس ناشی از تکنولوژی (تکنواسترس) راگوناتان (2008) بدست آمد. در تجزیه و تحلیل اطلاعات از آمار توصیفی (شاخص های مرکزی، پراکندگی) و آمار استنباطی (آزمون t) استفاده شد. نتایج پژوهش، حاکی از آن بود که استرس ناشی از تکنولوژی در شاغلین آنلاین با حضوری تفاوت دارد.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی- رفتاری و درمان تعامل والد -کودک بر اضطراب و تنهایی کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان شناختی- رفتاری و درمان تعامل والد -کودک بر اضطراب و تنهایی کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع طرح های کاربردی و شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کودکان (دختر و پسر) مبتلا به اختلال اضطراب جدایی شهر ساری در شش ماه نخست سال 1400 بود. نمونه این پژوهش شامل 45 نفر از مراجعه کننده به مرکز مشاوره بامداد و مرکز مشاوره باور که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی درمان شناختی- رفتاری و درمان تعامل والد -کودک و گروه گواه در لیست انتظار جای داده شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه، مقیاس اضطراب کودکان اسپنس (1997) و پرسشنامه تنهایی آشر و همکاران (1984) به دست آمد. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزارSPSS-26 به اجرا درآمد. یافتهها: نتایج نشان داد که بین دو گروه درمان شناختی-رفتاری و درمان تعامل والد –کودک بر اضطراب و تنهایی در کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی تفاوت معناداری وجود دارد و درمان درمان شناختی- رفتاری سبب ایجاد تغییرات بیشتر در اضطراب در کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی شد و این درمان قویتر از درمان درمان تعامل والد-کودک در این گروه از بیمارن است. در درمان تعامل والد -کودک سبب ایجاد تغییرات بیشتر در تنهایی در کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی شد و این درمان قوی تر از درمان شناختی- رفتاری در این گروه از کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی بود (001/0>P). نتیجه گیری: میتوان نتیجه گرفت که درمان شناختی-رفتاری بر اضطراب در کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی و درمان تعامل والد –کودک می تواند به عنوان روش مداخله ای موثری برای بهبود تنهایی کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی باشد.
پیش بینی نگرش به تقلب براساس هوش معنوی و جهت گیری هدف پیشرفت در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پیش بینی نگرش به تقلب براساس هوش معنوی و جهت گیری هدف پیشرفت (تسلط گرایشی، تسلط اجتنابی، عملکرد گرایشی و عملکرد اجتنابی) در دانش آموزان بود. روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه اول منطقه 15 شهر تهران در سال تحصیلی 1402-1401 بود که در رشته-های ریاضی فیزیک، علوم تجربی و علوم انسانی به تحصیل اشتغال داشتند. از بین 3500 نفر از اعضای جامعه، 245 دانش آموز بر اساس جدول کرجسی و مورگان و با روش نمونه گیری تصادفی به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه های جهت گیری هدف پیشرفت الیوت و مک گریگور (2001)، تقلب تحصیلی فراست (1392) و هوش معنوی کینگ (2008) بود. نتایج نشان داد که بین هوش معنوی و جهت گیری هدف (تسلط گرایشی، تسلط اجتنابی) با نگرش به تقلب رابطه منفی و معنادار و بین عملکرد گرایشی و عملکرد اجتنابی با نگرش به تقلب رابطه مثبت و معنادار وجود داشت ( 01/0>P) . همچنین جهت گیری هدف پیشرفت (تسلط گرایشی، عملکردگرایشی، عملکرد اجتنابی) و هوش معنوی توانستند روی هم 40 درصد از واریانس نگرش به تقلب را پیش بینی کنند (001/0>P). بر اساس یافته های پژوهش لازم است که در رابطه با متغیرهای زیربنایی مانند هوش معنوی و جهت گیری هدف که بر نگرش به تقلب تاثیر می گذارند، مداخله و بررسی صورت گیرد تا زمینه ارتقا و بهبود عملکرد تحصیلی و کاهش تقلب تحصیلی فراهم شود.
اثربخشی آموزش فرزندپروری مثبت به مادران بر مشکلات درونی و بیرونی کودکان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات اسلامی ایرانی خانواده سال ۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
50 - 64
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش فرزندپروری مثبت مادران بر مشکلات درونی و بیرونی کودکان دچار مشکلات رفتاری بود. پژوهش نیمه آزمایشی با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه کودکان دبستانی شهر شیراز به همراه والدین آن ها بود که برای مشکلات روانشناختی به کلنیک های مشاوره شهر شیراز در سه ماه پاییز 1399 مراجعه کرده بودند. 30 نفر از مادران به همراه فرزندانشان به صورت در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل به طور تصادفی جایگزین شدند. مداخله آموزش فرزندپروری مثبت در 8 جلسه به صورت هفتگی و به مدت 90 دقیقه انجام شد. جهت جمع آوری داده ها از فهرست نشانه مرضی کودک اسپرلفکین و گادو و پرسشنامه مشکلات رفتاری کانرز فرم کوتاه ویژه والدین کیت کانرز استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و تحلیل کوواریانس تک متغیره با نرم افزار SPSS نسخه 24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش فرزندپروری مثبت بر مشکلات درونی و بیرونی کودکان دارای مشکلات رفتاری تاثیر معناداری داشت. میانگین نمرات پس آزمون گروه آزمایش در متغیر مشکلات درونی (001/0P< 92/31F= ) و در متغیر مشکلات بیرونی (001/0P< 3/381F= ) کاهش معنی داری پیدا کرده است. مجذور اتا نشان داد آموزش فرزندپروری مثبت 41 درصد از تغییرات مشکلات درونی و 36 درصد تغییرات مشکلات بیرونی کودکان دارای مشکلات رفتاری را تبیین می کند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل از این پژوهش، استفاده از آموزش فرزندپروری مثبت در کاهش مشکلات درونی و بیرونی کودکان دارای مشکلات رفتاری، پیشنهاد
رابطۀ والدگری هلیکوپتری با سازگاری تحصیلی: نقش واسطه ای اضطراب در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۲شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
120 - 97
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین والدگری هلیکوپتری و سازگاری تحصیلی با نقش واسطه ای اضطراب در بین دانشجویان بود. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه مورد مطالعه شامل تمامی 17000دانشجوی دانشگاه شهید بهشتی در سال تحصیلی 1399-1400 بود که از این جامعه تعداد 335 دانشجو با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شد. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه والدگری هلیکوپتری (پیستلا، ایزو، ایزولانیا، اورنو و بایوکو ،2020)، مقیاس سازگاری تحصیلی (بیکر و سریاک، 1984) و پرسشنامه اضطراب (بک، 1988) استفاده گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری با کمک نرم افزار اسمارت پلاس وspss25 تحلیل شدند. یافته ها: یافته های پژوهش حاکی از رابطه مثبت و معنادار بین والدگری هلیکوپتری و اضطراب بود (01/0P<). همچنین بین اضطراب و سازگاری تحصیلی نیز رابطه منفی و معنادار وجود داشت (01/0P<). اما بین والدگری هلیکوپتری و سازگاری تحصیلی رابطه مستقیم و معناداری به دست نیامد ولی رابطه غیر مستقیم بین آن ها از طریق اضطراب معنادار بود. نتیجه گیری: در نتیجه می توان گفت که والدگری هلیکوپتری اگرچه به صورت مستقیم بر سازگاری و عملکرد تحصیلی دانشجویان تاثیرگذار نیست اما با ایجاد تنش و اضطراب به صورت غیرمستقیم می تواند جنبه های متعددی از زندگی دانشجویان را تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین آگاهی بخشی به والدین و مشاوران در مورد تاثیرات منفی و مخرب این سبک از والدگری در زمینه تحصیلی و روانشناختی فرزندان از طریق کارگاه های آموزشی و رسانه های جمعی ضروری به نظر می رسد.
استلزام های برنامه درسی موسیقی برای نظام آموزش وپرورش همگانی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه شناسایی استلزام های برنامه درسی موسیقی در نظام آموزش وپرورش جمهوری اسلامی ایران با اتکا به اسناد فرادست آموزش وپرورش و مبانی دینی و فلسفی، جامعه شناختی و روان شناختی است. روش پژوهش به اقتضاء مطالعه، چندگانه است. از روش های تحلیل سند برای واکاوی اسناد بالادستی، مطالعه تطبیقی کشورهای پیشرو در آموزش وپرورش، مصاحبه پدیدارشناسانه با متخصصان موضوعی و تحلیل محتوای آثار مراجع تقلید و مجتهدین در این پژوهش استفاده شده است. تحلیل داده ها به روش تحلیل سند کیفی آلسیده، الگوی تطبیقی بردی و کدگذاری های باز و محوری انجام شد. برای اعتباربخشی به یافته ها از ضریب توافق در کدگذاری، توصیف غنی، کفایت ارجاعی، وارسی دوباره توسط مصاحبه شوندگان و اعتباریابی اجماعی استفاده شد. یافته های پژوهش در قالب امکان ورود به عرصه برنامه درسی موسیقی؛ استلزام هایی را در ابعاد دینی و فلسفی، روان شناختی و زیستی، جامعه شناختی و سیاسی و مدیریت و اجرای برنامه درسی حاصل کرد. توجه به این استلزام ها، چارچوب و پیش زمینه ای را برای طراحی برنامه درسی موسیقی در عرصه آموزش وپرورش عمومی کشور ایران فراهم می آورد که در سایه ارزش های دینی و ملی، برنامه درسی موسیقی را از عرصه ای مغفول خارج می سازد.
واکاوی مشکلات روان شناختی –زناشویی در زنان متقاضی طلاق و بررسی تاثیر درمان مبتنی بر بازسازی عاطفی بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۲شماره ۲ (پیاپی ۶۶)
243 - 217
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، واکاوی مشکلات روان شناختی–زناشویی در زنان متقاضی طلاق و بررسی تاثیر درمان مبتنی بر بازسازی عاطفی بر آن بود. روش: روش پژوهش ترکیبی بود. در مرحله ی کیفی 15 نفر از زنان متقاضی طلاق با نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و مورد مصاحبه قرار گرفتند. جامعه آماری شامل تمام زنان متقاضی طلاق با سابقه ازدواج زودهنگام در سال 1399 در شهر اردبیل بود. برای تحلیل داده ها از تحلیل مضمون استفاده گردید که در ابعاد روان شناختی-زناشویی منجر به شناسایی 7 مضمون (اضطراب، افسردگی، دلتنگی و فقدان، سردرگمی، عدم امنیت و بدبینی، عدم درک متقابل، و تعارض زناشویی) شد. بر اساس این مضمون ها، پرسشنامه مشکلات روانشناختی-زناشویی (PMPQ) طراحی و ویژگی های روانسنجی آن بررسی، و پس از تایید، جهت تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر بازسازی عاطفی مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: نتایج بخش کیفی نشان داد که زنان متقاضی طلاق با سابقه ء ازدواج زودهنگام، مشکلاتی را در بعد روانشناختی-زناشویی تجربه می کنند. پرسشنامه ی مشکلات روانشناختی- زناشویی (PMPQ) اعتبار و روایی مناسبی داشت. همچنین درمان مبتنی بر بازسازی عاطفی در تمام ابعاد مشکلات روان شناختی- زناشویی موثر بوده و منجر به کاهش مشکلات شده بود. نتیجه گیری: درمانگران و پژوهشگران می توانند از پرسشنامه مشکلات روانشناختی-زناشویی (PMPQ) و درمان مبتنی بر بازسازی عاطفی جهت بررسی و بهبود مشکلات زنان متقاضی طلاق با سابقه ازدواج زودهنگام استفاده کنند.
اثربخشی آموزش تفکر انتقادی بر خودتنظیمی تحصیلی و توانایی حل مسئله دانش آموزان
حوزههای تخصصی:
یکی از اهداف اصلی تربیت در نظام آموزش وپرورش نوین، رشد تفکر انتقادی در دانش آموزان است که آن ها را برای تبدیل شدن به یک متفکر به جای دریافت صرف دانش آماده می کند. بااین وجود، شواهد پژوهشی کمی در مورد آموزش تفکر انتقادی، محتوا و تأثیرات آن در جامعه ما انجام گرفته است که نیاز به پژوهش در این زمینه را فراهم می کند؛ بنابراین، هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش تفکر انتقادی بر خودتنظیمی تحصیلی و توانایی حل مسئله دانش آموزان بود. پژوهش حاضر، از نوع آزمایش میدانی با طرح پیش آزمون–پس آزمون بود. تعداد 39 نفر دانش آموز با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای از بین مدرسه های دبیرستانی پسرانه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارش شدند. دو گروه در ابتدا و انتهای پژوهش، مورد مصاحبه و به پرسشنامه راهبردهای خودتنظیمی تحصیلی و سبک های حل مسئله پاسخ دادند. گروه آزمایش طی 8 جلسه، هر هفته یک جلسه، تحت آموزش تفکر انتقادی قرار گرفت. نتایج تحلیل های آنکووا نشان داد که آموزش تفکر انتقادی بر بهبود راهبردهای خودتنظیمی تحصیلی و همچنین بهبود سبک های حل مسئله دانش آموزان در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل مؤثر بود. به نظر می رسد با استفاده از تدابیر آموزش تفکر انتقادی و تعمیم آن به بافت های اجتماعی مختلف، بتوان مهارت های خودتنظیمی تحصیلی و حل مسئله دانش آموزان را در تعامل با محیط آموزشی و اجتماعی بهبود بخشید که به عنوان یک ظرفیت بالقوه برای افزایش پیشرفت تحصیلی و پرورش شهروندان متفکر و درنهایت، جامعه دموکراتیک داشت.
اثربخشی بسته آموزشی درس ریاضی مبتنی بر هوش های چندگانه گاردنر بر بهزیستی تحصیلی و تحمل ابهام دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ اسفند ۱۴۰۲ شماره ۱۲ (پیاپی ۹۳)
97 - 106
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی بسته آموزشی درس ریاضی مبتنی بر هوش های چندگانه گاردنر بر مولفه های بهزیستی تحصیلی و تحمل ابهام در دانش آموزان دختر انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. مشارکت کنندگان، دانش آموزان دختر دوره دوم ابتدایی شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که از طریق نمونه گیری دردسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی (20 نفر) و گروه گواه (20 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش در قالب یک بسته آموزش ریاضی مبتنی بر هوش های چندگانه گاردنر به تعداد 8 جلسه 30 دقیقه ای تحت آموزش قرار گرفتند و گروه گواه به روال متداول و با شیوه سنتی آموزش داده شدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه های بهزیستی تحصیلی (AWQ، بدری گرگری و همکاران، 1398) پرسشنامه تحمل ابهام (MSTAT-II، مک لین، 1993) بود. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیره تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش ازمون بین میانگین پس آزمون بهزیستی رفتاری، ذهنی، اجتماعی و تحمل ابهام در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معنی داری در سطح 05/0 وجود دارد. براساس نتایج پژوهش، استفاده از هوش های چندگانه گاردنر به صورت بسته های آموزشی می تواند در بهبود متغیرهای روان شناختی دانش آموزان همچون تحمل ابهام و بهریستی تحصیلی مؤثر باشد.
مقایسه مدل تعارض زناشویی بر اساس خود متمایزسازی و خانواده گرایی با نقش میانجی صمیمیت و بلوغ عاطفی در خانواده های سنتی و مدرن
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: تحولات ناشی از تغییرات جامعه نیز می تواند زمینه ساز تفاوت در ارزش ها، خواسته ها وانتظارات زوجین از یکدیگر باشد. هدف پژوهش حاضر مقایسه مدل تعارض زناشویی بر اساس خودمتمایزسازی و خانواده گرایی با نقش میانجی صمیمیت و بلوغ عاطفی در خانواده های سنتی و مدرن بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر با هدف کاربردی و روش همبستگی است. جامعه شامل کلیه زوجین ساکن شهر تهران، روش نمونه گیری در دسترس بود. از ۱۱۰۷ نفری که به پرسشنامه پاسخ دادند، ۵۹۰ زن و شوهر به عنوان نمونه ی پژوهش انتخاب شدند. ابتدا میانگین و انحراف معیار پرسشنامه تفکیک سنتی از مدرن، محاسبه شد و بر اساس یک انحراف استاندارد از میانگین، خانواده های سنتی (۳۵ زوج) و خانواده های مدرن (۴۶ زوج) تفکیک شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل: پرسشنامه محقق ساخته تفکیک خانواده سنتی از مدرن، و پرسشنامه های تعارض زناشویی، خود متمایز سازی، خانواده گرایی، صمیمیت و بلوغ عاطفی بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها و آزمون فرضیه از تحلیل مسیر و مدل معادلات ساختاری و برای مقایسه ی میانگین متغیرها از آزمون T مستقل استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد این مدل در خانواده های سنتی و مدرن از برازش مناسب برخوردار است و مثبت بودن شاخص نیکویی برازش (GOF) در خانواده سنتی و مدرن بترتیب دارای مقدار 83/0 و 56/0 است. چون این مقدار بیشتر از35/0است، در نتیجه برازش کلی مدل تأیید گردید (01/0>P). نتیجه گیری: پیشنهاد می شود در مراکز درمانی و مشاوره ای در حل تعارض زناشویی ویژگی های خانواده های مدرن و سنتی در نظر گرفته شود.
مقایسه اثر بخشی الگوی مشورت رفتاری مشترک و درمان مبتنی بر رابطه والد-کودک در کیفیت خواب دانش آموزان دارای نقص توجه /بیش فعالی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مشکلات خواب در دانش آموزان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی یک چالش قابل توجه برای والدین و معلمان است؛ لذا هدف از پژوهش حاضر مقایسه ی اثربخشی الگوی مشورت رفتاری مشترک (CBC) و درمان مبتنی بر رابطه والد-کودک (CPRT) در کیفیت خواب دانش آموزان دارای اختلال نقص توجه/بیش فعالی (ADHD) بود. روش پژوهش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. بدین منظور از والدین داوطلب دانش آموزان مراجعه کننده به مرکز مشاوره روزبه ماندگار تهران، مصاحبه نیمه ساختاری با هدف دارا بودن سلامت جسمانی، تحت درمان نبودن، عدم مصرف دارو توسط کودک و عدم دریافت مشاوره در حوزه فرزندپروری از دیگر مراکز مشاوره گرفته شد و جهت تشخیص ADHD از پرسشنامه علائم مرضی کودکان CSI4 استفاده شد. همچنین پرسشنامه شاخص کیفیت خواب پیتسبورگ ( PSQI ) نیز اجرا شد. از بین کسانی فرزند آن ها دارای اختلالADHD بودند و همچنین وضعیت بدی در کیفیت خواب داشتند، 45 نفر برای شرکت در پژوهش انتخاب و بطور تصادفی در گروه های 15 نفره به صورت دو گروه آزمایش و یک گروه گواه جاگماری شدند. گروه های آزمایشی هر هفته یک جلسه ی 1 ساعته و به مدت 10 هفته تحت آموزش قرار گرفتند در حالی که گروه گواه هیچ آموزشی دریافت نکرد. برای تحلیل داده ها از آزمون آماری تحلیل واریانس آمیخته و نرم افزار SPSS-23 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد در هر دو گروه کیفیت خواب افزایش داشته است اما در مقایسه اثربخشی دو گروه، تفاوت معناداری وجود داشت (p<0.05)و الگوی CBC موثر تر بود و در پیگیری چهار ماهه مشخص شد CPRT ماندگاری بیشتری دارد. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان داد لذا می توان از هر دو روش جهت افزایش کیفیت خواب دانش آموزان دارای اختلال ADHDاستفاده کرد.
اثر بخشی بسته آموزشی هوش معنوی با رویکرد قرآنی بر سلامت روان بیماران سرطانی زن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش ها و مدل های روان شناختی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۲
107 - 116
حوزههای تخصصی:
چکیدهمقدمه و هدف: امروزه انواع سرطان و عوارض سنگین درمان آنها و همچنین مرگ و میر ناشی از این بیماری،همچنین وضعیت سلامت روان بیماران توجه بسیاری از پژوهشگران را به خود معطوف کرده است. بنابراین هدف از پژوهش حاضر ساخت بسته ی آموزشی هوش معنوی با رویکرد قرآنی و بررسی تأثیر آموزش آن بر سلامت روان در گروهی از بیماران سرطانی زن بود.مواد و روش ها: پژوهش حاضر طرحی آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون و گروه کنترل بود و آزمودنیها به صورت تصادفی به دو گروه آزمایشی و کنترل تقسیم شدند. درراستای دستیابی به هدف پژوهش، پس از تدوین بسته آموزشی تعداد 40 بیمار سرطانی زن انتخاب، و به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و آزمایش تقسیم شدند. گروه آزمایش، طی هشت جلسه و به مدت 2 ماه آموزش دیدند و در طول این مدت با استفاده از پیام های امید بخش و یاد آوری تکالیفی ازآیات قرآنی(به عنوان بخشی از بسته ی آموزشی ) همراهی شدند. در این پژوهش جهت اندازه گیری سلامت روان ازپرسشنامه سلامت عمومی (GHQ-28) استفاده شد وداده با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته ها: یافته های پژوهش حاضر حاکی از افزایش معنادار سلامت روان و ابعاد آن در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل پس از مداخله آموزشی است.نتیجه گیری: یافته های این مطالعه نشان داد که مداخله های آموزشی ترکیبی و مبتنی بر فرهنگ می تواند بر افزایش قابل ملاحظه سلامت روان در بیماران مبتلا به سرطان مؤثر باشد.
بررسی اثربخشی تحریک مستقیم الکتریکی فرا جمجمه ای مغز بر زبان بیانی کودکان دارای اختلال طیف اوتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اختلال طیف اوتیسم یک اختلال عصب روانشناسی است که به وسیله نقص در تعاملات اجتماعی، زبان و رفتارهای تکراری مشخص می شوند. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر تحریک مستقیم الکتریکی فرا جمجمه ای مغز بر زبان بیانی کودکان دارای اختلال طیف اوتیسم انجام شد. روش: این مطالعه به صورت نیمه آزمایشی همراه با پیش آزمون- پس آزمون و گروه گواه انجام شد. جامعه شامل کودکان طیف اوتیسم ۶-۴ ساله مراجعه کننده به کلینیک های توانبخشی شهرستان یزد در سال ۱۴۰۱ بود، که از بین آن ها ۳۰ نفر به شکل تصادفی ساده انتخاب شد. نتایج آزمون سنجش رشد نیوشا (۱۳۸۸) در سه نوبت زمانی قبل و بعد از تحریک مغزی و پیگیری مورد مقایسه قرار گرفت. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و SPSS نسخه ۲۱ انجام شد. یافته ها: تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که بین میانگین نمرات زبان بیانی در گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد (۰/۰۵>P). میزان اندازه اثر درمان تحریک مغزی برای نمرات زبان بیانی نیز ۰/۴۲۱ برآورد شد. نمرات آزمون سنجش رشد نیوشا در گروه آزمایش و بعد از دریافت تحریک مغزی و مرحله پیگیری در مقایسه با گروه کنترل به طور معناداری افزایش پیدا کرد. (۰/۰۰۱=P) نتیجه گیری: نتایج نشان داد که درمان تحریک مستقیم الکتریکی فرا جمجمه ای مغز منجر به بهبود زبان بیانی کودکان دارای اختلال طیف اوتیسم شد. لذا توصیه می شود این نوع درمان، به عنوان یکی از درمان های مکمل در توانبخشی بیماران اوتیسم استفاده شود.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی - رفتاری و درمان فراشناختی بر پریشانی روانشناختی (استرس، اضطراب و افسردگی) افراد وابسته به مصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۱
13 - 22
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی-رفتاری و درمان فراشناختی بر پریشانی روانشناختی(استرس، اضطراب و افسردگی) افراد وابسته به مصرف مواد انجام شد. روش پژوهش، شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و جامعه آماری کلیه افراد وابسته به مصرف مواد شهرستان سمنان در سال 1400 بود که با روش نمونه گیری در دسترس، 75 نفر با توجه به ملاک های ورود و خروج انتخاب و به صورت گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش1 (درمان شناختی- رفتاری)، گروه آزمایش 2 (درمان فراشناختی) و یک گروه گواه جایگذاری شدند. ابزار پژوهش، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس لاویباند و لاویباند (1995) بود. تحلیل داده ها با روش تحلیل کواریانس چندمتغیره انجام شد. یافته ها نشان دادند هر دو مداخله در بهبود پریشانی روانشناختی در افراد وابسته به مواد مؤثر واقع شدند. همچنین بین اثربخشی دو درمان، تفاوت معنادار نبود (01/0p<). باتوجه به نتایج پژوهش می توان از درمان شناختی- رفتاری و فراشناختی جهت ارتقای سلامت روان افراد وابسته به مواد استفاده نمود.
مدل یابی معادلات ساختاری نقش میانجی بهزیستی شغلی در رابطه بین سرمایه روان شناختی با اشتیاق به کار در معلمان مدارس ابتدایی
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره هشتم ۱۴۰۲ شماره ۵۶
366 - 375
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش بررسی مدل یابی معادلات ساختاری نقش میانجی بهزیستی شغلی در رابطه بین سرمایه روان شناختی با اشتیاق به کار در معلمان مدارس ابتدایی انجام شده است. طرح پژوهش توصیفی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. این پژوهش با حضور 300 نفر به روش نمونه گیری در دسترس از بین معلمان مدارس ابتدایی شهر اصفهان در سال تحصیلی 1402-1401 به روش آنلاین انجام شد. برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش از پرسشنامه اشتیاق به کار اترخت (UWES) اسچافلی و همکاران (2002)، پرسشنامه سرمایه روان شناختی (PCQ) لوتانز و همکاران (2007) و مقیاس بهزیستی کارکنان (EWBS) ژونگ و همکاران (2015) استفاده شد. داده ها با ضریب همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار SPSS و AMOS نسخه 24 تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین سرمایه روان شناختی و بهزیستی شغلی با اشتیاق به کار همبستگی معناداری وجود دارد (0/01>P). همچنین نتایج نشان داد مسیرهای مستقیم این پژوهش معنادار شدند و مسیرهای غیرمستقیم سرمایه روان شناختی از طریق نقش میانجی بهزیستی شغلی بر اشتیاق به کار معلمان مدارس ابتدایی معنادار بود. بر اساس یافته های این پژوهش، مدل نهایی پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود (0/025=RMSEA و 0/05>P-value) و مدل نهایی ارزیابی شده از برازندگی مطلوبی برخوردار است و گام مهمی در جهت شناخت عوامل مؤثر بر اشتیاق به کار در بین معلمان مدارس ابتدایی است.
مدل یابی ساختاری کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام اس بر اساس سبک زندگی ارتقاء دهنده و سواد سلامت با نقش میانجی سرمایه روانشناختی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: شناسایی عوامل فردی و اجتماعی موثر در کیفیت زندگی بیماران ام اس می تواند نقش موثری را در برنامه ریزی، فرآیند درمانگری و تغییر سبک زندگی آنها داشته باشد.لذا هدف پژوهش ارائه الگوی ساختاری کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام اس بر اساس سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت و سواد سلامت با میانجیگری سرمایه روانشناختی بود. روش ها: روش پژوهش از نوع همبستگی بود .جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلا به ام اس عضو انجمن های ام اس استان مازندران شامل ساری ، آمل ، نوشهر و چالوس ، تنکابن و رامسر به تعداد تقریبی 1600 نفر بود که به شیوه هدفمند 305 نفر به عنوان نمونه آماری مورد مطالعه قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام اس، سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت والکر ، سواد سلامت منتظری و پرسشنامه سرمایه روانشناختی لوتانز، استفاده شد. داده ها با روش معادلات ساختاری و به کمک نرم افزارهای Amos و SPSSتحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت و سواد سلامت به صورت مستقیم و غیر مستقیم یعنی با میانجیگری سرمایه روانشناختی با کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام اس رابطه دارد. همچنین 68 درصد از کیفیت زندگی بیماران ام اس توسط متغییرهای سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت، سواد سلامت و سرمایه روانشناختی تبیین می شود( P<0.01). نتیجه گیری: با توجه به یافته ها، سبک زندگی سالم و ارتقاء دهنده همراه با درک و به کارگیری اطلاعات بهداشتی مرتبط با بیماری در تعامل با منابع روانشناختی مثبت مثل امیدواری و خودکارآمدی می تواند باعث سازگاری فرد مبتلا به بیماری در شرایط سخت زندگی و بهبود کیفیت زندگی آنها شود.لذا آموزش های سلامت محور باید در اولویت طرح های درمانی و تحقیقی بیماران ام اس قرار گیرد.
اثربخشی آموزش غلبه بر درماندگی آموخته شده بر اهمال کاری تحصیلی و خودکارآمدی نوجوانان دختر
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش حاضر، با هدف تعیین اثربخشی آموزش غلبه بر درماندگی آموخته شده بر اهمال کاری تحصیلی و خودکارآمدی نوجوانان دختر متوسطه دوم انجام شد. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر دبیرستان جواد الائمه شهرستان بهارستان ۲ بود که در سال تحصیلی ۹۹-۱۴۰۰ مشغول به تحصیل بودند. نمونه پژوهش شامل30 دانش آموز بود که با روش نمونه گیری در دسترس براساس ملاک های مورد نظر پژوهش انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش 10 جلسه 90 دقیقه ای مداخله غلبه بر درماندگی آموخته شده دریافت کردند و گروه کنترل در لیست انتظار ماندند. ابزار اندازه گیری پرسشنامه خودکارآمدی عمومی شرر و همکاران و پرسشنامه اهمال کاری تحصیلی سولومون و راث بلوم بود. نتایج تجزیه و تحلیل کواریانس نشان داد که تفاوت معناداری بین دو گروه آزمایش و کنترل در اهمال کاری تحصیلی و خودکارآمدی وجود دارد. یافته ها: یافته ها نشان دادند که آموزش غلبه بر درماندگی آموخته شده بر کاهش اهمال کاری تحصیلی و مولفه های آن تاثیر معناداری دارد (P>0.05) همچنین آموزش غلبه بر درماندگی آموخته شده بر افزایش خودکارآمدی دانش آموزان تاثیر مثبت دارد (P>0.05). نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش پیشنهاد می شود روان شناسان و درمانگران از این روش جهت ارتقای خودکارآمدی و کاهش اهمال کاری تحصیلی استفاده نمایند.