فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۰۱ تا ۶۲۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۶
255 - 280
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف مرور اثربخشی آموزش مهارت حل مسئله بر اضطراب در قالب فرا تحلیل انجام گرفت. جامعه آماری فرا تحلیل حاضر، پژوهش های در دسترس مرتبط با اثربخشی آموزش مهارت حل مسئله بر اضطراب در بانک های اطلاعاتی رایانه ای در دسترس در ایران، از قبیل پایگاه علمی جهاد دانشگاهی (SID)، بانک اطلاعات نشریات کشور (مگیران)، پایگاه مجلات تخصصی نور (نورمگز) در بین سال های 1380 تا 1401 و همچنین پایگاه های علمی خارجی Science Direct، PubMed و Google Scholar که در سال های 2000 تا 2022 منتشرشده اند، است. بر اساس ملاک های تعریف شده ورود و خروج پژوهش های اولیه، 21 اندازه اثر از 22 مطالعه اولیه توسط نرم افزار CMA موردبررسی و تحلیل قرار گرفتند. میزان اندازه اثر ترکیبی کل با توجه به معیار کوهن بزرگ ارزیابی شد و بیانگر اثر مثبت آموزش مهارت حل مسئله بر اضطراب است. ازآنجاکه روش آم وزش ح ل مس ئله ب ه ارتق اء مه ارت بالین ی، کاه ش اضط راب و اس ترس منجر می شود، بنابرای ن پیش نهاد می شود آموزش مهارت های ح ل مس ئله در برنامه آموزشی مدارس گنجانده شود
The Effect of Individual and Group Sexual Skills Training on Sexual Satisfaction and Sexual Self-Esteem in Women: A Quasi-Experimental Study on the Effectiveness of Individual Sexual Skills Training on Sexual Satisfaction(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of this study was to compare the effects of individual and group training in sexual skills on sexual satisfaction and sexual self-esteem among women attending comprehensive health centers in Sanandaj. Methods: This quasi-experimental study was conducted on 60 women attending comprehensive health centers in Sanandaj, who were randomly assigned to three groups: individual training, group training, and control. Data collection tools included a demographic and obstetric questionnaire, the Hudson Sexual Satisfaction Questionnaire, and the Sexual Self-Esteem Inventory–Short Form (SSEI-W-SF). Data were collected according to the objectives of the study and analyzed using STATA version 12. The significance level was set at 0.05. Findings: Based on the results, all three study groups were homogeneous in terms of demographic and clinical characteristics. Four weeks after the intervention, the mean and standard deviation of sexual satisfaction in the individual training group showed a statistically significant difference (p < 0.05; p = 0.00). However, the mean satisfaction scores in the group training and control groups did not show a statistically significant difference. In all three groups, the mean and standard deviation of sexual self-esteem scores four weeks after training did not show a significant difference. Conclusion: The results of this study demonstrated that individual-based training leads to an increase in sexual satisfaction. Utilizing this educational approach in comprehensive health centers can enhance women's sexual health and improve the dysfunctional cycle of family clinical relationships.
پژوهشی در رفتار شهروندی سازمانی: یک مرور مفهومی
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
56 - 83
حوزههای تخصصی:
طی سال های اخیر، رفتار شهروندی سازمانی به عنوان یکی از مفاهیم مهمِ رفتار سازمانی مورد توجه پژوهشگران بوده و محققان بسیاری در سراسر جهان در حال انجام تحقیقات تجربی در این زمینه هستند. ما در این پژوهش به بررسی مطالعات مرتبط با رفتار شهروندی سازمانی طی دو دهه اخیر پرداخته و روندها و ویژگی های متمایز آن را شناسایی کردیم. در این پژوهش از تحقیقات منتشر شده در دو دهه اخیر که عبارت «رفتار شهروندی سازمانی » در چکیده آن ها شامل می شده است، تعداد 120 مقاله را مورد مطالعه و بررسی قرار داده و خلاصه بررسی ها را به ترتیب از گذشته تا کنون ارائه نمودیم. هدف از این پژوهش ارائه سیر مطالعات انجام شده در دو دهه اخیر و بیان نقطه نظرات محققان این حوزه و نیز نتایج تجربی حاصل از پژوهش های ایشان بوده است. هر چند که ممکن است این پژوهش برای درک کل تحقیقات رفتار شهروندی سازمانی ناکافی باشد، لیکن برای درک وضعیت فعلی این تحقیقات می تواند مفید واقع گردد.
مقایسه اثربخشی درمان پذیرش و تعهد و هیپنوتیزم درمانی شناختی رفتاری بر درد، تنظیم هیجان و کیفیت زندگی زنان مبتلا به اختلال ملال پیش از قاعدگی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: درمان های روان شناختی، با تأکید بر منابع درونی فرد در مقابله با بیماری های روانی، تدابیر درمانی مناسبی برای کمک بیماران، به خصوص زنان مبتلا به اختلال ملال پیش از قاعدگی فراهم نموده است. هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان پذیرش و تعهد و هیپنوتیزم درمانی شناختی رفتاری بر درد، تنظیم هیجان و کیفیت زندگی زنان مبتلا به اختلال ملال پیش از قاعدگی است. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش - پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه پژوهش کلیه زنان مبتلا به اختلال ملال پیش از قاعدگی شهر ساری بودند. ۳۶ نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش، آزمایش و گواه تقسیم شدند و گروه های آزمایش، ۸ جلسه درمان دریافت کردند. ابزارها شامل پرسش نامه های تنظیم هیجان گارنفسکی، کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی، درد محمدیان و غربالگری سمپتوم پیش از قاعدگی بود. داده ها با روش کوواریانس چند متغیره، آزمون تعقیبی بونفرونی تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد بین نمرات میانگین درد، کیفیت زندگی و تنظیم هیجان در اثر درمان پذیرش و تعهد و هیپنوتیزم درمانی شناختی رفتاری تفاوت معناداری وجود ندارد. هر دو درمان با توجه به ماهیت روان شناختی اختلال ملال پیش از قاعدگی باعث بهبود کیفیت زندگی، تنظیم هیجان و درد شدند. نتیجه گیری: درمان پذیرش و تعهد و هیپنوتیزم درمانی شناختی رفتاری بر درد، تنظیم هیجان و کیفیت زندگی زنان مبتلا به اختلال ملال پیش از قاعدگی مؤثر است. پیشنهاد می شود برای درد، تنظیم هیجان و کیفیت زندگی زنان مبتلا به اختلال ملال پیش از قاعدگی از آن استفاده شود.
مقایسه اثربخشی درمان ترکیبی واقعیت مجازی و ذهن آگاهی با مداخله ذهن آگاهی کوتاه مدت بر انعطاف پذیری شناختی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (شهریور) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۰
۲۹۱-۲۷۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: اضطراب و نگرانی بیش از حد و مداوم که کنترل آن دشوار است و با فعالیت های روزمره تداخل دارد، ممکن است نشانه اختلال اضطراب فراگیر باشد. در سال های اخیر، تکنیک های دیجیتال، مانند واقعیت مجازی همراه با مداخلات روانشناختی سنتی تر مورد استفاده قرار گرفته اند. بنابراین به کارگیری این مداخلات به خاطر مقون به صرف بودن در کنار مداخلات سنتی یک ضرورت پژوهشی و تجربی است. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثر بخشی درمان ترکیبی واقعیت مجازی و ذهن آگاهی با مداخله ذهن آگاهی کوتاه مدت بر انعطاف پذیری شناختی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر انجام شد. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش کلیه افراد داری علائم اضطراب فراگیر مراجعه کننده به کلینیک مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره رکن منطقه 3، مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی بهزیستی منطقه 6 و خدمات روانشناختی و مشاوره آریاز منطقه 6 تهران در سال 1401 بودند. نمونه شامل 45 نفر از افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر بود که به شیوه هدفمند انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل گمارده شدند. پیش آزمون برای هر سه گروه شرکت کننده توسط پرسشنامه های اختلال اضطراب فراگیر (اسپیتزیر و همکاران، 2006) و پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی (دنیس و فندروال، 2010) اجرا شد و گروه های آزمایش بصورت مجزا و هفتگی مداخله را طی 8 جلسه دریافت نمودند. داده ها با آزمون تحلیل تحلیل واریانس با اندازه های تکراری و با استفاده از نرم افزار SPSS-23 تحلیل شد. یافته ها: یافته ها حاکی از آن بود که در هر دوگروه آزمایش درمان ترکیبی مبتنی بر واقعیت مجازی و ذهن آگاهی و آموزش ذهن آگاهی کوتاه مدت نسبت به گروه کنترل در مرحله پس آزمون و پیگیری در انعطاف پذیری شناختی تفاوت معنی داری وجود داشت (05/0 >P). نتایج حاصل از آزمون های تعقیبی بنفرونی نشان داد که تفاوت معنی داری بین گروه های آزمایشی وجود ندارد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که درمان ترکیبی واقعیت مجازی و ذهن آگاهی با مداخله ذهن آگاهی کوتاه مدت بر افزایش انعطاف پذیری شناختی اثربخش بوده است.
اثرات منفی روان درمانی های پویشی بر اساس ویژگی های درمانگر، درمانجو و رویکرد درمانی: یک مطالع کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: همان گونه که اشکال مختلف روان درمانی پویشی می تواند به عنوان ابزاری مؤثر برای درمان اختلالات روانی مورد توجه قرار گیرد، می تواند با اثرات منفی نیز همراه باشد. با این حال، علی رغم مطالعات مختلف، در زمینه اثرات منفی روان درمانی های پویشی، مطالعات کیفی اندکی صورت گرفته است. هدف: هدف از انجام این پژوهش کیفی، ارائه مدلی مفهومی از اثرات منفی روان درمانی های پویشی بر اساس ویژگی های درمانگر، درمانجو و رویکرد درمانی بود.روش: این پژوهش با رویکرد کیفی و روش داده بنیاد (گراندد تئوری) انجام شد. جامعه مورد مطالعه پژوهش شامل تمامی روان درمانگران پویشی تهران و درمانجویان ساکن شهر تهران در سال های 1402 و 1403 بود که از یکی از شیوه های روان درمانی پویشی، استفاده کرده بودند. نمونه مورد پژوهش شامل 18 نفر از درمانگران پویشی و 8 نفر از درمانجویانی بود که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها در این پژوهش، مصاحبه نیمه ساختار یافته بود. داده های حاصل از مصاحبه های انجام شده با روش اشتراوس و کوربین تجزیه و تحلیل شدندیافته ها: در تحلیل نهایی داده ها، 17 مضمون محوری شامل مکانیسم های دفاعی بدوی درمانجو،کیفیت رابطه با والدین، ویژگی های شخصیتی درمانجو، مقاومت به درمان، آشفتگی در ساختار خانواده، ویژگی های شخصیتی درمانگر، خطاهای حرفه ای درمانگر، تخطی از مرزهای درمانی، عدم تسلط حرفه ای، مشکلات زندگی جاری درمانگر، عینی نبودن معیارهای ارزیابی در رویکردهای پویشی، بدون ساختار بودن درمان های پویشی، تشدید نشانگان، تشدید مشکلات روان تنی، تشدید گرایش های خود تخریبی، اخلال در عملکرد، شناسایی شدند و در نهایت "بافتار تعاملی درمانگر و درمانجو" به عنوان مضمون مرکزی انتخاب شد.نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش، مهم ترین عامل مؤثر بر اثرات منفی روان درمانی های پویشی، فضای تعاملی بین درمانگر و درمانجو بود،پیشنهاد می شود ویژگی های شخصیتی درمانگ
اثربخشی درمان راه حل محور بر انعطاف پذیری هیجانی و معنای زندگی زنان مواجه شده با پیمان شکنی همسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان راه حل محور بر انعطاف پذیری هیجانی و معنای زندگی زنان مواجه شده با پیمان شکنی همسر بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری این پژوهش شامل کلیه ی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 18 شهر تهران در سال 1402 بود. از بین جامعه ی آماری پژوهش تعداد 30 زن به روش دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفر آزمایش و کنترل جایگذاری شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های انعطاف پذیری هیجانی رشید و بیات (1398، EFI) و معنای زندگی استگر و همکاران (2006، MLQ) استفاده شد. شرکت کنندگان گروه آزمایش، 8 جلسه درمان راه حل محور گرانت را دریافت نمودند. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری، مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون انعطاف پذیری هیجانی و معنای زندگی در دو گروه تفاوت معناداری در سطح 01/0>P وجود داشت. بنابراین می توان نتیجه گرفت که درمان راه حل محور تأثیر قابل قبولی در بهبود انعطاف پذیری هیجانی و معنای زندگی افراد مواجه شده با پیمان شکنی همسر داشته است.
بررسی اثربخشی بسته آموزشی تربیت عاطفی مبتنی بر کلام بر متغیرتوانایی کلام کودک، افزایش رابطه والد-کودک و تربیت اسلامی در مادران دارای کودک زیر 7 سال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۶۲
77 - 103
حوزههای تخصصی:
خانواده یکی از مهمترین بسترهایی است که می توان تربیت مبتنی بر اسلام را در آن محقق کرد. در زمینه فرزند پروری، راه های عملی و ابزارهای مختلفی وجود دارد. با توجه به آموزه های غنی دین مبین اسلام، یکی از اصلی ترین راهبردها، بکارگیری ابزار کلام است. هدف این پژوهش مشخص کردن اثرگذاری بسته آموزشی تربیت عاطفی مبتنی بر کلام، بر توانایی کلام کودکان، رابطه والد-کودک و تربیت اسلامی است. پژوهش در سال 1399 با روش نیمه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل اجرا شده است. 60 تن از مادران تهرانی دارای کودک 5/3 تا 5/6 سال که به فضای مجازی دسترسی داشتند، جامعه آماری پژوهش را تشکیل دادند. ابزارهای پژوهش مقیاس های رابطه والد - کودک پیانتا (1994)، تربیت اسلامی اسحاقی (1397) و توانایی کلام نیک اخوت (1398) می باشند. داده های پژوهش با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفت، که با درنظر گرفتن تفاوت میانگین ها در هر سه مقیاس مذکور مشخص شد که آموزش های ارائه شده بعد از یک ماه همچنان اثرگذار بوده است. در مجموع نتایج حاکی از آن بود که تربیت عاطفی مبتنی بر کلام در بالا بردن توانایی کلام کودکان، رابطه والد - کودک و تربیت اسلامی به طور معناداری در کودکان زیر 7 سال اثرگذار است.
رابطه وظیفه شناسی و پیشرفت تحصیلی ریاضی با میانجیگری هوش هیجانی: تعیین نقش تعدیلگر نیاز به خودمختاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۵
233 - 258
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی رابطه وظیفه شناسی و پیشرفت تحصیلی ریاضی با میانجیگری هوش هیجانی و نقش تعدیلگری نیاز به خودمختاری بود. پژوهش حاضر از نوع همبستگی بود. جامعه ی آماری این پژوهش کلیه ی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه اول منطقه 14 تهران در سال تحصیلی 1401_1400 بودند ( 8858 = N). از روش نمونه گیری داوطلبانه استفاده شد. همه آنها پرسشنامه پنج عاملی شخصیت نئو (1985)، هوش هیجانی شرینگ (1999)، خودمختاری گاردیا و همکاران (2000) و پرسشنامه پیشرفت تحصیلی فام و تیلور (1994) را تکمیل کردند. فرضیه ها با مدل تحلیل مسیر و تحلیل فرآیند شرطی آزمون شدند. یافته ها نشان داد که وظیفه شناسی بر هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی ریاضی اثر ساختاری مستقیم داشت. هوش هیجانی بر پیشرفت تحصیلی ریاضی اثر ساختاری مستقیم داشت. هوش هیجانی در رابطه بین وظیفه شناسی و پیشرفت ریاضی نقش میانجی ایفا می کرد. نقش تعدیلگر نیاز به خود مختاری در رابطه وظیفه شناسی با پیشرفت ریاضی تایید شد. بیشترین رابطه وظیفه شناسی با پیشرفت تحصیلی در سطوح پایین نیاز به خودمختاری بود با افزایش نیاز به خودمختاری رابطه وظیفه شناسی با پیشرفت ریاضی ضعیف تر می شد. در نتیجه پیشایندهای پیشرفت ریاضی روابط ساختاری پیچیده ای دارند. هوش هیجانی و خودمختاری به همراه وظیفه شناسی نقش موثری بر پیشرفت ریاضی ایفا می کردند. تلویحات کاربردی یافته ها مورد بحث قرار گرفت.
اثربخشی درمان روان پویشی کوتاه مدت بر اضطراب و تحمل ابهام در زنان مبتلا به وسواس فکری–عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان روان پویشی کوتاه مدت بر کاهش اضطراب و افزایش توانایی تحمل ابهام در زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری–عملی (OCD) بود. این مطالعه با طرح نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه زنان مبتلا به OCD مراجعه کننده به مرکز مشاوره سروهانا در تهران در سال 1404 بود. نمونه ای به حجم 30 نفر به شیوه هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) جای دهی شدند. گروه آزمایش در ده جلسه درمان روان پویشی کوتاه مدت شرکت کرد؛ در حالی که گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای گردآوری داده شامل پرسشنامه اضطراب آشکار و پنهان اشپیل برگر، پرسشنامه وسواس فکری–عملی مادزلی و مقیاس تحمل ابهام فریستون بود. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که درمان روان پویشی کوتاه مدت موجب کاهش معنادار اضطراب آشکار و پنهان و افزایش توانایی تحمل ابهام در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شد (p < 0.01). این یافته ها از اثربخشی درمان روان پویشی کوتاه مدت در بهبود مؤلفه های هیجانی و شناختی مرتبط با OCD در زنان حمایت می کند و بر کاربرد بالینی این رویکرد در تنظیم هیجانی، پذیرش ابهام و کاهش نشخوار فکری در این گروه تأکید دارد.
کیفیت والدگری متأثر از وضعیت ذهنی سازی در مادران با تجربه ترومای عاطفی دوران کودکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، مطالعه و تبیین کیفیت والدگری متأثر از وضعیت ذهنی سازی در مادرانی که تجربه ترومای عاطفی در کودکی خود داشتند بود. روش این پژوهش، کیفی و از نوع پدیدارشناسی توصیفی بوده و داده ها با روش پدیدارشناختی هفت مرحله ای کلایزی تحلیل شد. میدان پژوهش شامل مادران فرزندان ۳ تا ۶ سالی بوده که تجربه ترومای عاطفی در کودکی داشتند. از این میان با درنظرگیری اصل اشباع، ۹ نفر با روش نمونه گیری هدف مند جهت شرکت در پژوهش انتخاب شدند. در نتیجه تحلیل داده ها، پنج مضمون اصلی به دست آمد که شامل «وضعیت ذهنی سازی مادر»، «حالات درون روانی مادر»، «رابطه مادر و فرزند»، «وضعیت انتقال تروما» و «وضعیت فرزندپروری» مادر بود. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مادرانی که توانایی بالایی در ذهنی سازی دارند، حالات درون روانی مثبت تری را تجربه کرده، قادر به برقراری رابطه امن با فرزند بوده، رفتار آسیب زای والدین خود را تکرار نکرده و یا سعی در جبران افراطی آن داشتند و در فرزندپروری خود رفتارهای مطلوبی را از خود نشان دادند. درحالی که مادرانی که نقص در ذهنی سازی داشتند، حالات درون روانی نسبتاً منفی تری را تجربه کرده، قادر به ایجاد امنیت در رابطه با فرزند نبوده، رفتار آسیب زای والدین خویش را تکرار کرده و در فرزندپروری خود عملکرد ضعیفی داشتند.
بررسی اثربخشی آموزش تحلیل رفتار متقابل مبتنی برمن بالغ بر خودتأملی وکفایت اجتماعی نوجوانان دچار اختلال سلوک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: خود تأملی و کفایت اجتماعی دوبعدی هستند که در اختلال سلوک در دوران نوجوانی و اختلالات شخصیت در دوران بزرگسالی زمینه را برای مشکلات درون و بین فردی فراهم می کنند. هدف: این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی آموزش تحلیل رفتار متقابل مبتنی برمن بالغ بر خود تأملی وکفایت اجتماعی نوجوانان دارای اختلال سلوک انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر، شبه آزمایشی و طرح آن از نوع پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری یک ماهه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را نوجوانان دارای اختلال سلوک 14 الی 17 سال پسر کانون اصلاح و تربیت شهر بجنورد در سال 1402 تشکیل دادند. نمونه پژوهش 30 نفر از نوجوانان کانون اصلاح و تربیت شهر بجنورد بود که به روش نمونه گیری هدفمند و با توجه به ملاک های ورود و خروج از مطالعه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه گمارده شدند. گروه آزمایشی 15 جلسه 90 دقیقه ای آموزش تحلیل رفتار متقابل مبتنی بر من بالغ را دریافت کرد و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های پرسشنامه خود تأملی و بینش (گرانت و همکاران، 2001) و کفایت اجتماعی (فلنر، 1990) استفاده شد. تجزیه وتحلیل یافته ها با استفاده از نرم افزار SPSS.27 و از طریق آزمون تحلیل واریانس آمیخته با اندازه گیری مکرر صورت گرفت. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل واریانس آمیخته با اندازه گیری مکرر نشان داد که آموزش تحلیل رفتار متقابل مبتنی برمن بالغ بر خود تأملی وکفایت اجتماعی نوجوانان دارای اختلال سلوک مؤثر بوده است (05/0 ≥P). همچنین اثر مداخله پس از پیگیری یک ماهه حفظ شده است. نتیجه گیری: با توجه به نتایج غربالگری اختلالات رفتاری در مدارس و به کارگیری مداخلات چند سطحی مبتنی بر شواهد که متمرکز بر فرد، خانواده و جامعه باشد در پیشگیری و انجام آن در سطح زندان ها برای افراد دارای اختلال سلوک در بازتوانی آن ها با جامعه اثربخش باشد.
مقایسه اثربخشی آموزش مثبت نگری و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر خودکارآمدی و اضطراب تدریس دانشجو- معلمان آموزش فیزیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (آبان) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۲
۱۰۰-۸۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: نومعلمان در آغاز فعالیت های حرفه خود با چالش هایی مانند اضطراب و احساس ناکارآمدی مواجه اند که می تواند بر کیفیت آموزش و خودکارآمدی تدریس آنان تأثیر منفی بگذارد. این مشکلات روان شناختی ممکن است در درازمدت بر رشد حرفه ای و پیشرفت آن ها نیز اثرات منفی داشته باشد. با وجود پژوهش های فراوان در زمینه خودکارآمدی و اضطراب در محیط های آموزشی، مقایسه اثربخشی آموزش های مبتنی بر مثبت نگری و ذهن آگاهی هنوز به طور جامع مورد بررسی قرار نگرفته است.. هدف: این مطالعه به تحلیل مقایسه ای اثربخشی این دو مداخله روان شناختی بر کاهش اضطراب تدریس و ارتقای خودکارآمدی تدریس دانشجو معلمان پرداخته است و نتایج آن می تواند راه گشای رویکردهای نوین در آموزش و پرورش، به ویژه برای پیشگیری از مشکلات روان شناختی در مراحل ابتدایی حرفه تدریس باشد. روش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانشجو معلمان آموزش فیزیک مرکز آموزش عالی شهید بهشتی تهران در سال تحصیلی 1403-1402 بود. از این تعداد، 45 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایشی وگروه گواه، هر گروه 15 نفر) قرارگرفتند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه خودکارآمدی تدریس معلم (اسچانن- موران وهمکاران، 2001) و مقیاس اضطراب تدریس (هارت، 1987) بود. گروه های آزمایشی اول و دوم در طول 8 جلسه به مدت 90 دقیقه هر هفته یکبار به ترتیب تحت آموزش مثبت نگری و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی قرار گرفتند. گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. داده ها با استفاده از نرم افزار 24 SPSS- و روش های آماری تحلیل کوواریانس، تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که هر دو مداخله، یعنی آموزش مثبت نگری و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، به طور معناداری باعث افزایش خودکارآمدی تدریس و کاهش اضطراب تدریس در دانشجو-معلمان فیزیک شدند (05/0P<). با این حال، در مقایسه بین دو مداخله، آموزش مثبت نگری در افزایش خودکارآمدی تدریس مؤثرتر بود، در حالی که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش اضطراب تدریس اثربخشی بیشتری داشت. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش بر اهمیت مداخلات مبتنی بر مثبت نگری و ذهن آگاهی در بهبود خودکارآمدی تدریس و کاهش اضطراب تدریس در دانشجو - معلمان تأکید دارد. به ویژه، آموزش مثبت نگری به طور معناداری خودکارآمدی تدریس را افزایش داده و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی به طور ویژه در کاهش اضطراب تدریس مؤثر بود. این نتایج اهمیت به کارگیری این رویکردها در برنامه های آموزشی معلمان و دانشجویان دانشگاه فرهنگیان را مورد تأکید قرار داد.
نقش انگیزش، اراده و ارزش های فرهنگی در تبیین اهمالکاری تحصیلی دانشجویان تحصیلات تکمیلی ایرانی: یک مطالعه داده بنیاد
حوزههای تخصصی:
مقدمه: امروزه اهمالکاری تحصیلی به مشکلی عمده و فراگیر در آموزش عالی تبدیل شده است که با هزینه ها و اثرات شخصی و اجتماعی بسیاری همراه است. هدف: هدف این مطالعه، بررسی نحوه ارتباط و تعامل انگیزش، اراده و ارزش های فرهنگی در شکل دهی به اهمالکاری تحصیلی براساس روش داده بنیاد در دانشجویان تحصیلات تکمیلی بود. روش: پژوهش حاضر از نوع کیفی و نظریه داده بنیاد بود. جامعه مطالعه دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه های تهران در سال تحصیلی 1402-1403 هستند که با ارسال اطلاعیه هایی در رسانه های جمعی از آنها دعوت به عمل آمد. 18 نفر به روش نمونه گیری هدفمند و نظری انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته و پرسشنامه اهمالکاری تحصیلی (سولومون و راثبلوم، 1984) استفاده شد. جهت تحلیل داده ها از کدگذاری باز، محوری، انتخابی، نرم افزار مکس کیو دی ای نسخه 20 استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش 16 مضمون فرعی و5 مضمون اصلی را مشخص ساخت. طبقه مرکزی، «عدم مراقبت گری» بود. مضامین مرتبط با پیشایندها، مداخله گرها، عوامل بافتاری، راهبردها و پیامدها عبارت بودند از موانع انگیزشی ارادی، آنومی اجتماعی تنظیم اراده و انگیزش، ارزش های فرهنگی ضد مراقبت گری، راهبردهای بقای خود و آسیب های اهمالکاری تحصیلی. نتیجه گیری: با توجه به یافته ها، اهمالکاری تحصیلی تنها یک نقص ارادی انگیزشی نیست و شاید تلقی آن به عنوان راهبردی تنظیمی برای مقابله با شرایط غیرمراقبت گری در افراد آسیب پذیر، صحیح تر باشد. پیشنهاد می شود با ترتیب دادن شرایط آموزشی و اجتماعی حمایتگر و مراقبت گر در سطح خرد و کلان دانشگاهی، از بروز این پدیده در افراد آسیب پذیر جلوگیری شود
شناسایی شاخص های الگوی خودتنظیمی معلمان بر اساس خودکارآمدی، تاب آوری و هوش معنوی در مدارس متوسطه دوره دوم دخترانه استان آذربایجان غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر شناسایی شاخص های الگوی خودتنظیمی معلمان بر اساس خودکارآمدی، تاب آوری و هوش معنوی در مدارس متوسطه دوره دوم دخترانه استان آذربایجان غربی است. روش شناسی: این پژوهش با رویکرد کیفی و به روش تحلیل محتوای استقرایی انجام شد. مشارکت کنندگان شامل ۱۵ نفر از متخصصان حوزه علوم تربیتی، روان شناسی و برنامه ریزی درسی بودند که به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته عمیق گردآوری و سپس طی سه مرحله کدگذاری باز، مضامین سازمان دهنده و مضامین فراگیر تحلیل شدند. یافته ها: تحلیل داده ها منجر به استخراج ۱۰۱ کد اولیه (مضامین پایه) گردید که در قالب ۳۰ مؤلفه محوری (مضامین سازمان دهنده) طبقه بندی شدند. این مؤلفه ها در نهایت در ۸ مضمون فراگیر شامل خودارزیابی، خودرهبری، خودمدیریتی، خودآموزی، خودکنترلی، خودانگیزشی، خودنظارتی (نظم دهی) و خودقضاوتی سازمان دهی شدند که به عنوان ابعاد اصلی خودتنظیمی معلمان در بافت آموزشی مورد بررسی شناخته شدند. نتیجه گیری: یافته های پژوهش بیانگر آن است که خودتنظیمی معلمان پدیده ای چندبعدی است که از تعامل مؤلفه های شناختی، هیجانی، رفتاری، انگیزشی و معنوی شکل می گیرد. درک این ابعاد می تواند مبنای طراحی برنامه های توانمندسازی حرفه ای و سیاست گذاری های آموزشی مؤثر در راستای ارتقاء کیفیت عملکرد معلمان باشد.
Comparison of the Effectiveness of Olson's Marital Enrichment Training, Lazarus's Multimodal Therapy, and Islamic Approach-Based Marital Skills Training on Marital Satisfaction and Conflicts among Couples(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to compare the effectiveness of Olson's marital enrichment training, Lazarus's multimodal therapy, and Islamic approach-based marital skills training on marital satisfaction and conflicts among couples. Methods: The present study is applied in terms of its objective and quasi-experimental with a pretest-posttest design, involving three experimental groups and one control group. The statistical population included couples who referred to psychology centers and clinics in Isfahan during the second half of 2023. Among them, 80 participants (40 couples) with low compatibility and dissatisfaction with marital life were selected using a non-random convenience sampling method. They were then randomly and equally divided into four groups of 20 individuals (10 couples per group). The measurement tools included the Enrich Marital Satisfaction Questionnaire (Fowers & Olson, 1998), the Marital Conflict Questionnaire (Sanaei & Barati, 2008), and the intervention packages for multimodal therapy based on Lazarus's approach, Olson's marital enrichment program, and Islamic approach-based marital skills training (Salarifar, 2021). Each experimental group underwent eight 90-minute training sessions. Findings: The results indicated that all three educational-therapeutic packages were effective in reducing conflicts and increasing marital satisfaction. Conclusion: Based on the findings of this study, it is recommended that qualitative research be conducted to identify the factors contributing to marital dissatisfaction and conflicts. Subsequently, any of these three therapeutic and educational approaches can be utilized for more in-depth resolution of couples' issues.
Comparing the Effectiveness of Resilience Training and Acceptance and Commitment Group Training on Quality of Life in Students from Divorced Families, Controlling for Age at Divorce and Time Since Divorce(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to compare the effectiveness of resilience training and acceptance and commitment group training on improving quality of life in male students from divorced families, while controlling for age at the time of parental divorce and the duration since the divorce. Methods and Materials: This quasi-experimental study was conducted on 90 male students in grades 5 to 9 from Kouhchenar County, whose parents were divorced. Participants were selected using convenience sampling from six schools with the highest prevalence of students from divorced families and were randomly assigned to three groups: resilience training (n = 30), acceptance and commitment training (n = 30), and control (n = 30). The interventions included ten 50-minute weekly sessions based on Kruger’s (2006) resilience protocol and eight weekly sessions based on Hayes and Rose’s (2008) ACT protocol. All participants completed the WHOQOL-BREF before the intervention, immediately after, and at a one-month follow-up. Data were analyzed using repeated measures ANOVA and MANCOVA while adjusting for confounding variables. Findings: Significant improvements were observed in all four domains of quality of life—physical health, psychological health, social relationships, and environmental health—in both intervention groups across time (p < 0.001). The time × group interaction effect was also significant for all components (p < 0.001). Between-subjects analysis showed significant differences in posttest mean scores among the three groups (p < 0.001), and Bonferroni post hoc comparisons confirmed that both experimental groups outperformed the control group (p < 0.001), with the ACT group showing significantly greater improvements than the resilience group in all domains (p < 0.001). Conclusion: Both resilience training and ACT-based group training effectively enhanced the quality of life of students from divorced families; however, ACT demonstrated superior and more sustained improvements. These findings highlight the potential of ACT as a preferred school-based intervention for adolescents coping with familial disruption.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر شرم از خود و ناگویی هیجانی در زنان متقاضی طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر شرم از خود و ناگویی هیجانی در زنان متقاضی طلاق بود. روش: در این پژوهش از طرح تجربی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه ناهم زمان استفاده شد. جامعه پژوهش شامل کلیه زنان متقاضی طلاق بود که در سه ماهه اول سال 1402 به مرکز مشاوره اندیشه و احساس شهر مشهد مراجعه کرده بودند. از بین افراد مراجعه کننده تعداد 3 نفر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس مبتنی بر هدف و بر اساس داوطلب بودن آزمودنی ها به عنوان نمونه انتخاب شدند. آزمودنی ها در طول خط پایه و درمان به پرسش نامه های شرم درونی شده کوک و ناگویی هیجانی تورنتو پاسخ دادند. داده ها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا و فرمول درصد بهبودی تحلیل شدند. یافته ها: نتایج بررسی نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد توانسته است به صورت معناداری بر شرم از خود و ناگویی هیجانی در زنان متقاضی طلاق تأثیر بگذارد و سبب بهبود آن ها شود (P<0/05). بنابراین، می توان از این رویکرد در جلسات درمانی زنان متقاضی طلاق استفاده کرد. نتیجه : یافته های پژوهش حاضر نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد توانسته است؛ از طریق ایجاد انعطاف پذیری روانشناختی، پذیرش، خودشفقتی و خودمهربانی، ذهن آگاهی و کاهش اجتناب تجربه ای بر شرم از خود و ناگویی هیجانی زنان متقاضی طلاق موثر واقع شود و آن ها را کاهش دهد. در نتیجه می توان از درمان مذکور ( با در نظر گرفتن شرایط خاص هر مراجع و هم چنین ملاک های ورود و خروج مطرح شده در این پژوهش)، در جهت تقویت انعطاف پذیری روانشناختی، پذیرش، خودشفقتی و خودمهربانی، ذهن آگاهی و کاهش اجتناب تجربه ای برای کمک به زنان با مسائل و مشکلات مشابه کمک گرفت.
بررسی رابطه ی سبک شناختی و خود کارآمدی با سلامت روان در دانش آموزان مقطع ابتدایی شهرستان گرمی سال تحصیلی 1404-1403
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۳ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
1 - 8
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی رابطه بین سبک شناختی و خودکارآمدی با سلامت روان در دانش آموزان می پردازد. هدف اصلی این مطالعه تحلیل داده ها و بررسی همبستگی میان این متغیرها است. در این راستا، نمونه ای شامل 325 دانش آموز از مدارس شهرستان گرمی در سال تحصیلی 1404-1403 انتخاب شد و داده ها با استفاده از پرسشنامه های استاندارد سبک شناختی، خودکارآمدی و سلامت روان جمع آوری گردید. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که بین سبک شناختی و خودکارآمدی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد، به طوری که دانش آموزانی که از سبک های شناختی مؤثرتر استفاده می کنند، خودکارآمدی بالاتری را نیز نشان می دهند. همچنین، یافته ها حاکی از آن است که خودکارآمدی با سلامت روان دانش آموزان رابطه مثبت و معناداری دارد. به عبارت دیگر، دانش آموزانی که احساس خودکارآمدی بیشتری دارند، از سلامت روان بهتری برخوردارند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش های آماری شامل تحلیل همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه انجام شد. نتایج نشان داد که سبک شناختی به طور مستقیم بر خودکارآمدی تأثیرگذار است و خودکارآمدی نیز به طور مستقیم بر سلامت روان تأثیر دارد. همچنین، تحلیل رگرسیون نشان داد که خودکارآمدی می تواند به عنوان یک متغیر میانجی در رابطه بین سبک شناختی و سلامت روان عمل کند. به طور کلی، نتایج این پژوهش نشان دهنده اهمیت توجه به سبک های شناختی و خودکارآمدی در بهبود سلامت روان دانش آموزان است و می تواند به عنوان مبنایی برای برنامه های آموزشی و مشاوره ای در مدارس مورد استفاده قرار گیرد.
مقایسۀ نگرش به ابراز هیجانات همسر در زنان با صمیمیت عاطفی بالا و پایین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۱
1 - 32
حوزههای تخصصی:
یکی از عوامل بالقوه اثرگذار بر صمیمیت، نگرش همسر به ابراز هیجانات است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه نگرش نسبت به ابراز هیجانات همسر در زنان با صمیمیت عاطفی بالا و پایین انجام شد. در این مطالعه از رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی توصیفی استفاده گردید. جامعه موردپژوهش را زنان متأهل شهر تهران در سال ۱۴۰۰ تشکیل می دادند. نمونه شامل ۲۰ نفر بود که به روش نمونه گیری هدفمند و با درنظرگیری اصل اشباع انتخاب شدند. جمع آوری داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته و تحلیل آن ها با روش هفت مرحله ای پدیدارشناختی کلایزی انجام شد. تجزیه وتحلیل داده ها به هفت مضمون اصلی در هر گروه منتهی شد. مضامین اصلی مستخرج از گروه با صمیمیت عاطفی بالا عبارت بودند از: «زاویه دید جامع و مثبت»، «انعطاف پذیری»، «باور به نقش عاملیت خود»، «ضرورت گفتگوهای تسهیل گرانه»، «ضرورت تعیین مرز مشترک و خصوصی»، «ضرورت تنظیم ابرازگری»، «نگرش وابسته به هیجان و عامل برانگیزاننده آن»؛ مضامین اصلی مستخرج از گروه با صمیمیت عاطفی پایین نیز شامل «زاویه دید محدود و منفی»، «انعطاف ناپذیری»، «خودناباوری»، «نقش عقلانیت در مدیریت هیجان»، «عدم بروز هیجان به منزله فقدان آن»، «انتظارات وابسته به جنسیت» و «برچسب ها و انتظارات شکل دهنده نگرش» بودند. بر اساس نتایج به دست آمده، به نظر می رسد که تفاوت های نگرشی این دو گروه غالباً مبتنی بر میزان انعطاف و واقع بینی نسبت به ابراز هیجانات همسر و نیز درنظرگیری نقش خود در این زمینه باشد.