فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷٬۵۶۱ تا ۷٬۵۸۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
The current study used cognitive-behavioral therapy (CBT) in the form of rational emotive behavior therapy (REBT) intervention on irrational beliefs and anxiety of adolescent girls with social anxiety. A quasi-experimental design was utilized in this study, which involved a control group, a pre-test, and a post-test of samples taken from clinics in Tehran, of which 28 adolescent girls with social anxiety were selected through a purposive sampling method from November to January 2020. There were 14 participants in each of the experimental and control groups. Afterward, they were randomly assigned to experimental and control groups. The Hamilton Anxiety Rating Scale (HARS) and The Attitudes and Belief Scale 2 (ABS-2) were applied as pre-intervention phases. The experimental group (n=14) was treated with rational-emotive behavior therapy, for ten weekly 90 minutes sessions, while the control group (n=14) did not receive any treatment. As part of descriptive statistics, we used indices such as means and standard deviations that assessed central and dispersion. The test for inferential statistics was the repeated measure ANCOVA. Statistical analysis was performed using SPSS software (version 25). The significance level of the analysis was 0.05. Considering the results, there was a significant difference between the pretest and post-test results for irrational belief (89.44±34.82) and anxiety (81.67±27.09)indicating that the experimental group’s post-test scores were higher relative to their pre-test scores. Moreover, the experimental group’s post-test scores of anxiety decreased from the pre-test (81.67±27.09) to the post-test (52.48±15.54).
The Lived Experience of Students in Facing the Educational-Moral Challenges of Depression and Suicide(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Background: Challenges in the field of education show their deconstructive presence and have a dramatic and sometimes negative impact on students' psyche, ethics and behavior. The impact of methods, practices and changes, the education system faces many challenges in various fields such as educational-ethical challenges. Objectives: The present study examines students' experiences of facing the educational-ethical challenges of depression and suicide. Methods: The research method is qualitative and has been done using phenomenological method. The statistical population of this study includes all female high school students in Ahvaz. After identifying the educational-ethical challenges, 20 students were purposefully selected for the interview according to the available samples in the field of depression challenges and suicide (suicide attempt). In the field of saturation depression challenge after 12 people and in the suicide challenge (suicide attempt) after 13 people saturation. Identification of educational-ethical challenges is in accordance with the reports sent by Ahvaz District 2 school counselors to the counseling core of that district. The three-step recour method was used to analyze the interview data. The steps include raw reading or simple comprehension, structural analysis, and total interpretation. Results: Includes 5 main themes of causes of depression, methods of coping with depression, main causes of suicide, pretending to attempt suicide, students' feelings about suicide and 14 sub-themes. Conclusion: Students face many educational-ethical challenges. Challenges that are not rooted in their subconscious thoughts, but are rooted in untested assumptions and misconceptions.
Public Health, Resilience and Identity Crisis in Children of Families under the Support of Imam Khomeini Relief Committee
حوزههای تخصصی:
The aim of this study is to investigate the general health, resilience, and identity crisis among children from families supported by the Imam Khomeini Relief Committee, as well as predicting the general health of individuals based on resilience and identity crisis. In this research, 156 male students from the province of Zanjan and the city of Maragheh, who were under the support of the Imam Khomeini Relief Committee, were studied using the Goldberg General Health Questionnaire (GHQ), Connor-Davidson Resilience Scale (CD-RISC), and Rajaei Identity Crisis Scale. The data were analyzed using Pearson correlation and multiple regression analysis. The findings indicated a significant positive relationship between general health and resilience, and a significant negative relationship between general health and identity crisis among these individuals. Furthermore, a significant negative relationship was found between resilience and identity crisis. Multiple regression analysis showed that general health explains a small amount of the variance in resilience and identity crisis in these individuals. This study demonstrated that under conditions of high resilience and low identity crisis, individuals would have better general health.
بررسی آسیب های خیانت زناشویی بر اساس منابع اسلامی
حوزههای تخصصی:
یکی از مشکلات روزافزون خانواده ها که آسیب های جدی را نیز در پی دارد، خیانت زناشویی است. هدف از این پژوهش، بررسی آسیب های خیانت زناشویی بر اساس منابع اسلامی است. روش پژوهش، توصیفی و از نوع تحلیل محتواست. واحد تحلیل در این تحقیق، جملات، واژه ها و موضوعات است. بر اساس نتایج این تحقیق، آسیب های جدی و بسیاری در پی خیانت زناشویی به وجود می آیند. این آسیب ها را می توان به آسیب های فردی، خانوادگی و اجتماعی تقسیم کرد. آسیب های فردی خیانت زناشویی عبارتند از: محرومیت از معارف و حقایق علوم، از دست رفتن موقعیت های خوب ازدواج، قساوت قلب، خروج ایمان، افتادن در دام شیطان، دادن تقاص، مجازات کیفری، خشم و غضب پروردگار، محرومیت از رحمت پروردگار، محرومیت از شفاعت، عذاب دردناک، جاودانگی در عذاب، نفاق و رسوایی، دخول در آتش جهنم و عدم آمرزش. آسیب های خانوادگی خیانت زناشویی عبارتند از: قتل، عدم استشمام بوی بهشت، تربیت نادرست کودکان، از بین رفتن نسبت ها، محرومیت از ارث، رستگار نشدن، بدخلقی، از بین رفتن برکت، از بین رفتن رزق و روزی و فقیر شدن. آسیب های اجتماعی خیانت زناشویی عبارتند از: شایع شدن مرگ ناگهانی، زلزله، زوال نعمت های الهی همچون باران، ناامنی روانی جامعه و شیوع گناه در جامعه. توجه به نتایج این پژوهش می تواند در پیشگیری از وقوع خیانت زناشویی مؤثر باشد.
مقایسه اثربخشی روان درمانی کوتاه مدت راه حل محور و طرحواره درمانی بر تحمل آشفتگی و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی در زنان مبتلا به پراشتهایی روانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال یازدهم خرداد ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۷۲)
۲۱۸-۲۰۷
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی روان درمانی کوتاه مدت راه حل محور و طرح واره درمانی بر تحمل آشفتگی و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی در زنان مبتلا به پراشتهایی روانی بود. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون، پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلا به اختلال پراشتهایی عصبی در شهر کرج در سال 1401- 1400 بود. نمونه آماری شامل 45 نفر از این زنان بود که به صورت هدفمند انتخاب شدند. سپس، به طور تصادفی 15 نفر در گروه انتظار درمان و 30 نفر در دو گروه آزمایش (هر گروه 15 نفر) جایگزین گردیدند. گروه اول روان درمانی کوتاه مدت راه حل مبتنی بر الگوی دشازر؛ گروه دوم طرح واره درمانی مبتنی بر الگوی یانگ و همکاران را به ترتیب طی 8 و 10 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند. داده ها با استفاده از مقیاس تحمل ناپذیری بلاتکلیفی فریستون (IUS) (1994) و مقیاس خودسنجی سیمونز و گاهر (2005) (DTS) جمع آوری شد. ا داده های پژوهش، به روش تحلیل واریانس آمیخته (با اندازه گیری مکرر) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که روان درمانی کوتاه مدت راه حل محور و طرح واره درمانی بر تحمل آشفتگی و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی زنان مبتلابه پراشتهایی روانی اثربخش بوده هستند (05/0P<)، اما ابا توجه به نتیجه به دست آمده از آزمون بونفرونی هیچ تفاوتی در اثربخشی این دو در افزایش تحمل آشفتگی و کاهش تحمل ناپذیری بلاتکلیفی مشاهده نشد (05/0<p) نتیجه گیری می شود این دو مداخله تاحد زیادی توانستند تحمل آشفتگی و تحمل پذیری بلاتکلیفی را افزایش دهند و از این رو می توانند در درمان مبتلایان به پراشتهایی روانی استفاده شوند.
اثربخشی رفتار درمانی عقلانی_هیجانی (REBT) بر تکانشگری، عدم تحمل بلاتکلیفی و دشواری در تنظیم هیجان در زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره خانواده با مشکلات زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال یازدهم مرداد ۱۴۰۱ شماره ۵ (پیاپی ۷۴)
۱۴۶-۱۳۵
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش تعیین اثربخشی رفتار درمانی عقلانی_هیجانی (REBT) بر تکانشگری، عدم تحمل بلاتکلیفی و دشواری در تنظیم هیجان در زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره خانواده با مشکلات زناشویی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_ پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل زنان دارای مشکلات زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره خانواده شهر تهران مناطق 10 و 11 در 6 ماهه دوم سال 1400 بودند که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) گمارده شدند. ابزارهای اندازه گیری مقیاس تکانشگری (BIS-11) (بارت و همکاران، 2004)، مقیاس تحمل نکردن بلاتکلیفی (IUS) (فریستون و همکاران، 1994) و پرسشنامه دشواری تنظیم هیجان (DERS) (گراتز و روئمر، 2004) بودند. گروه ازمایش درمان REBT را طی 8 جلسه 90 دقیقه ای و هفته ای دو بار بار دریافت کردند. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد که مشاوره گروهی با رویکرد REBT بر کاهش نشانه های تکانشگری، عدم تحمل بلاتکلیفی و دشواری در تنظیم هیجان تأثیر داشته است (05/0 P<). با توجه به اثربخشی رفتاردرمانی عقلانی-هیجانی بر نشانه های تکانشگری، عدم تحمل بلاتکلیفی و دشواری در تنظیم هیجان اجرای کارگاه های آموزشی مبتنی بر این مفاهیم در مراکز مشاوره خانواده توصیه می شود.
ارائه مدل روابط ساختاری نگرش های ناکارآمد و هوش معنوی با اضطراب کرونا از راه میانجی گری سرسختی روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل روابط ساختاری نگرش های ناکارآمد و هوش معنوی با اضطراب کرونا از راه میانجی گری سرسختی روان شناختی صورت پذیرفت. روش: روش پژوهش، همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه ی این پژوهش شامل تمامی دانشجویان مقطع کارشناسی مرکز آموزش عالی پلدختر در سال تحصیلی 400-1399 بود. حجم نمونه آماری بر اساس قاعده سرانگشتی کلاین برابر 210 نفر تعیین شد که به روش نمونه گیری در دسترس و با پرسشنامه آنلاین انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش مقیاس اضطراب بیماری کرونا ویروس (CDAS)، مقیاس نگرش های ناکارآمد (DAS)، مقیاس خودارزیابی هوش معنوی (SISRI) و مقیاس سرسختی لانگ و گولت (LGHS) بود. تحلیل داده ها به روش آماری تحلیل مسیر و با استفاده از نرم افزارهای آماری SPSS-22 و AMOS-24 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که نگرش های ناکارآمد و سرسختی روان شناختی بر اضطراب کرونا اثرمستقیم دارند (01/0>p)؛ اما هوش معنوی اثرمستقیم بر اضطراب کرونا نداشت (05/0<p). همچنین، بر اساس یافته ها این پژوهش، مدل اصلاح شده از برازش مطلوبی برخوردار بود (03/0=RMSEA، 99/0=GFI، 97/0=AGFI، 99/0=CFI، 22/1=X2/df) و مسیرهای غیرمستقیم نگرش های ناکارآمد و هوش معنوی از راه نقش میانجی سرسختی روان شناختی بر اضطراب کرونا معنادار بودند (01/0>p). نتیجه گیری: نگرش های ناکارآمد هم به طور مستقیم و هم به واسطه سرسختی روان شناختی بر اضطراب کرونا موثر بود؛ اما هوش معنوی فقط با واسطه گری سرسختی روان شناختی باعث کاهش اضطراب کرونا می شد. به نظر می رسد توجه به مدل ارائه شده، در برنامه درمانی و مشاوره ای دانشجویان مفید خواهد بود.
رابطه بین الگوهای ارتباطی و جو عاطفی خانواده با سرزندگی تحصیلی دانش آموزان: نقش میانجی تاب آوری تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۷
127 - 136
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه بین الگوهای ارتباطی و جو عاطفی خانواده با سرزندگی تحصیلی به میانجی گری تاب آوری تحصیلی دانش-آموزان بود. پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش، کلیه دانش آموزان متوسطه دوم شهر قزوین در نیم سال تحصیلی 1399- 1400 بودند. نمونه آماری شامل 387 دانش آموز مقطع متوسطه دوم شهر قزوین بود که با استفاده از نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بود. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه الگوهای ارتباطی خانواده فیتزپاتریک و ریچی (1994)، پرسشنامه جو عاطفی خانواده هیل برن (1964)، پرسشنامه سرزندگی تحصیلی حسین چاری و دهقانی زاده (1393)، تاب آوری تحصیلی ساموئلز (2004)، استفاده شد. روش تحلیل داده مدل یابی معادلات ساختاری بود که کلیه تحلیل ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS26 و AMOS24 صورت گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که رابطه ساختاری الگوهای ارتباطی و جو عاطفی خانواده با سرزندگی تحصیلی از طریق میانجی گری تاب آوری تحصیلی دانش آموزان برازش دارد. نتایج حاصل از روابط مستقیم متغیرهای پژوهش در مدل نهایی نشان می دهد که در کل نمونه تمامی ضرایب مسیر به غیر از جهت گیری هم نوایی با تاب آوری تحصیلی از لحاظ آماری معنادار بود. براساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که رابطه الگوهای ارتباطی و جو عاطفی خانواده با سرزندگی تحصیلی به واسطه نقش تاب آوری تحصیلی برازش دارد.
تشخیص ترجیحات مصرف کننده از سیگنال های EEG به کمک تبدیل موجک گسسته، پیچیدگی لمپل زیو و شبکه عصبی عمیق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بازاریابی عصبی به کارگیری عصب روان شناسی در پژوهش های بازاریابی است تا به کمک فناوری های نوین به مطالعه حسی حرکتی رفتار مصرف کننده مانند پاسخ های شناختی و احساسی به محرک های بازاریابی بپردازد. عملکرد سیستم های تشخیص اولویت مبتنی بر سیگنال های مغزی (EEG) به انتخاب مناسب روش های استخراج ویژگی و الگوریتم های یادگیری ماشین بستگی دارند. در این مقاله از سیگنال های EEG 25 شرکت کننده در زمان مشاهده 14 محصول مختلف استفاده شده است. در اینجا ابتدا سیگنال های EEG توسط پالایه های میان گذر و ساویتزکی گولای پیش پردازش می شوند و ویژگی های تبدیل موجک گسسته (DWT) و پیچیدگی لمپل زیو (LZC) از آنها استخراج می شود. سپس ویژگی های بهنجارشده به دو بخش آموزش و آزمون تقسیم می شوند. سپس ویژگی های بهنجارشده به شبکه عصبی عمیق (DNN) چهار لایه برای پیش بینی نتیجه آموزش داده می شوند و درنهایت پس از انجام آموزش، مدل پیشنهادی آماده پیش بینی است. برای ارزیابی عملکرد مدل پیشنهادی از مؤلفه های دقت، فراخوانی و صحت استفاده شده است. نتایج نشان می دهد مقدار مؤلفه های دقت 82درصد، فراخوانی 5/87درصد و صحت 5/87درصد برای تشخیص دو دسته پسندیدن و نپسندیدن پس از پنج بار متوسط گیری حاصل شده است. در این پژوهش اثر تبلیغات بر فعالیت مغز مصرف کنندگان با تحلیل سیگنال های EEG بررسی شد. نتایج تجربی بر روی مدل پیشنهادی نشان می دهد که مطالعات دراین زمینه می تواند باعث تغییر و بهبود راهبردهای بازاریابی برای بهبود عملکرد تولیدکننده و رضایت مصرف کننده شود و درنهایت، به منفعت متقابل منجر شود.
ویژگی های روان سنجی سیاهه فعالیت های داوطلبانه در اعضای هلال احمر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال ۱۲ بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۷
33 - 54
حوزههای تخصصی:
بهبود مشارکت در فعالیت های داوطلبانه در ایران از آن جهت اهمیت دارد که افزایش بهره وری در میان جوانان، با توجه به جمعیت جوان کشور، به پایداری جامعه کمک می کند. بنابراین، درک بهتر از انگیزه های داوطلبانه در جوانان ایرانی مورد نیاز است. سیاهه فعالیت های داوطلبانه برای ارزیابی انگیزه های داوطلبانه دارای خواص روانسنجی خوبی است و متناسب با چندین زبان است، اما هنوز هیچ ترجمه معتبر ایرانی وجود ندارد. پژوهش با هدف تعیین ویژگی های روان سنجی سیاهه فعالیت های داوطلبانه در اعضای جمعیت هلال احمر ایران انجام گرفت. حجم نمونه 595 نفر از اعضای سازمان جوانان جمعیت هلال احمر ایران از 31 استان و 175 شهر ایران بود که با روش نمونه-گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند و به سیاهه فعالیت های داوطلبانه پاسخ دادند. جمع آوری داده ها با استفاده از نمونه برگ ویژگی های جمعیت شناختی و سیاهه فعالیت ها داوطلبانه (VFI) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل عاملی تأییدی به روش مؤلفه های اصلی استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که سیاهه فعالیت های داوطلبانه از پایایی و روایی لازم برخوردار بود. همچنین ساختار عاملی نشان داد که 29 ماده و 6 عامل به خوبی نگرش افراد به فعالیت های داوطلبانه را ارزیابی می کنند و ساختار این سیاهه برازش قابل قبولی دارد و کلیه ی شاخص های نیکویی برازش مدل را تائید می کند. بنابراین، مطالعه حاضر استفاده از ترجمه ایرانی سیاهه فعالیت های داوطلبانه (6 مقیاس و 29 گویه) را برای ارزیابی انگیزه های داوطلبانه در بین داوطلبان جوان ایرانی را فراهم می کند.
ویژگی های روان سنجی پرسشنامه "چگونه من فکر می کنم" برای سنجش تحریف های شناختی در دانش آموزان ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال ۱۲ بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۷
55 - 73
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی روایی، پایایی و ساختار عاملی پرسشنامه "چگونه من فکر می کنم" برای سنجش تحریف های شناختی در دانش آموزان ایرانی انجام شده است. طرح پژوهش حاضر توصیفی و از نوع مطالعات روان سنجی است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پسر مقطع متوسطه اول شهر دزفول در سال تحصیلی 1400-1399 بودند که از بین آن ها تعداد 316 دانش آموز به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند و پرسشنامه چگونه من فکر می کنم و پرخاشگری باس و پری (جهت روایی همگرا (را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از روش های تحلیل عاملی، ضریب آلفای کرونباخ و همبستگی پیرسون با استفاده از نرم افزار SPSS و AMOS 20 استفاده شد. نتایج تحلیل عاملی نشان داد که پرسشنامه از شش عامل تشکیل شده و از شاخص های برازش مناسبی برخوردار است . روایی همگرای این پرسشنامه حاکی از همبستگی رضایت بخش بین ابعاد مقیاس "چگونه من فکر می کنم" با پرسشنامه پرخاشگری بود (01/0 >p). ضرایب آلفای کرونباخ و دونیمه سازی برای کل مقیاس و ابعاد آن بین 66/0 تا 92/0 نوسان داشت. نتیجه اینکه، نسخه فارسی پرسشنامه "چگونه من فکر می کنم"، برای سنجش تحریف های شناختی در دانش آموزان ایرانی، از خصوصیات روان سنجی قابل قبولی برخوردار است و می توان از آن به عنوان ابزاری معتبر در موقعیت های پژوهشی، آموزشی و بالینی استفاده کرد .
پیش بینی کارکرد خانواده براساس ادراک زوجین از حضور خدا در زندگی با واسطه گری تاب آوری فردی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
خانواده، یکی از مهم ترین نهادهای جامعه و شکل دهنده ی شخصیت آدم ی اس ت. کارکرد بهینه ی خانواده، عامل بسیار تاثیرگذاری در ش کوفایی، رش د و پیش رفت اعضای خانواده است . هدف این پژوهش پیش بینی کارکرد خانواده براساس ادراک زوجین از حضور خدا در زندگی با واسطه گری تاب آوری فردی بود. پژوهش حاضر، یک مطالعه توصیفی از نوع همبستگی است که طبق مراحل پیشنهادی بارون و کنی (1986) و از روش رگرسیون استفاده شده است. بدین منظور 170 معلم از معلمان شهرستان بیرجند استان خراسان جنوبی با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه تصور از خدا (لارنس، 1997)، مقیاس تاب آوری (کانر و دیویدسون، 2003) و مقیاس کارکرد خانواده مک مستر(1983) استفاده شد. نتایج تحلیل های آماری نشان داد که بین ادراک حضور خدا در زندگی با تاب آوری رابطه معنادار مثبت 437 = R و با کارکرد ناسالم خانواده رابطه معنادارمنفی476 = R وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد ادراک حضور خدا 22.1درصد از کارکرد خانواده را تبیین می کند. نتایج حاصل از بررسی فرضیه اصلی پژوهش طبق روش بارون و کنی (1986) نیز نشان داد که تاب آوری رابطه ادراک زوجین از خدا در زندگی با کارکرد خانواده را واسطه گری جزئی (0.304- = ) می کند.
ارتباط میان ادراک از روابط والدین، سبک های والدگری و سرزندگی تحصیلی در دختران نوجوان: نقش واسطه ای خودکارآمدی عمومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، ارزیابی برازش مدل ارتباطی ادراک از روابط والدین و سبک های والدگری با سرزندگی تحصیلی دختران نوجوان به میانجی گری خودکارآمدی عمومی بود. روش پژوهش حاضر، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل تمام دانش آموزان دختر متوسطه ی اول شهرستان ماسال استان گیلان در سال 1401-1400 و والدین آن ها بودند. نمونه ی آماری شامل 238 دانش آموز بود که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری داده ها شامل پرسشنامه های ادراک کودک از والدین گرولنیک و همکاران (POPS) (1997)، سبک های والدگری بامریند (1988)، سرزندگی تحصیلی دهقانی زاده و چاری (2011) و خودکارآمدی عمومی شرر و همکاران (1982) بود. تحلیل داده ها با روش همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری با نرم افزارهای 26SPSS و 24AMOS انجام گرفت. یافته ها نشان دادند رابطه ی ساختاری بین سبک های والدگری مستبدانه، مقتدرانه و ادراک از روابط والدین با سرزندگی تحصیلی از طریق میانجی گری خودکارآمدی عمومی دانش آموزان برازش دارد. ضرایب مسیر اثرات مستقیم سبک والدگری مستبدانه و خودکارآمدی عمومی بر سرزندگی تحصیلی نیز معنی دار بود. بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که خودکارآمدی در رابطه ی بین ادارک از روابط والدینی و سبک های والدگری با سرزندگی تحصیلی نقش میانجی دارد و یافته ها دارای تلویحات کاربردی برای مشاوران و روان شناسان فعال در حوزه ی خانواده و تحصیلی است.
مقایسه روند تحولی هوش شناختی، هوش هیجانی و هوش معنوی از نوجوانی تا بزرگسالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۶ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۱)
45 - 55
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر شناخت سیر تحولی هوش شناختی، هوش هیجانی و هوش معنوی و مقایسه چگونگی روند تحولی سه نوع هوش مذکور از نوجوانی تا سالمندی بود. این پژوهش یک پژوهشی تحولی از نوع مقطعی و از نظر روش توصیفی از نوع علّی- مقایسه ای است. شرکت کنندگان در این پژوهش 691 نفر از شهروندان ساکن شهر اراک با دامنه سنی 14 تا 80 سال به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب و به پرسشنامه های هوش معنوی سهرابی و ناصری، پرسشنامه هوش هیجانی برادبری-گریوز و نسخه بزرگسالان آزمون ماتریس های پیشرونده ریون پاسخ دادند. نتایج تحلیل داده ها به روش تحلیل واریانس دو راهه نشان داد که بین گروه های مختلف سنی از نظر هوش معنوی تفاوت معناداری وجود داشت ولی در هوش شناختی و هیجانی این تفاوت معنادار نبود. همچنین اثر تعاملی نوع هوش و گروه سنی معنادار مشاهده شد. می توان نتیجه گرفت که روند تحولی هوش شناختی، معنوی و هیجانی در گذر زمان از نوجوانی تا سالمندی یکسان نیست و شاید در دوره های پایانی زندگی با نقصان و زوال یکی از این هوش ها بتوان شاهد افزایش دیگری جهت جبران کاستی ها برای حل مسایل زندگی بود.
آزمایش مدل رابطه التزام تحصیلی با اهمال کاری تحصیلی، غیبت از مدرسه و عملکرد تحصیلی از طریق نقش میانجیگری پایستگی تحصیلی در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۶ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۰۴)
327 - 336
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف آزمایش مدل رابطه التزام تحصیلی و اهمال کاری تحصیلی، غیبت از مدرسه و عملکرد تحصیلی با میانجیگری پایستگی تحصیلی در دانش آموزان دوره متوسطه دوم استان ایلام انجام گرفت. روش پژوهش از نوع همبستگی و جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پایه یازدهم مقطع متوسطه استان ایلام بود. نمونه تحقیق شامل 625 نفر بود که با روش خوشه ای انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسش نامه های التزام تحصیلی ریو و تسنگ (2011)، پایستگی تحصیلی مارتین و مارش (2008) و اهمال کاری تحصیلی سولومون و راث بلوم (1984) جمع آوری شد. برای محاسبه نتایج از روش مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. شاخص های مدل نشان داد که مدل برازنده داده هاست. نتایج نشان داد که بین التزام تحصیلی با پایستگی تحصیلی، پایستگی تحصیلی با عملکرد تحصیلی دانش آموران رابطه مستقیم مثبت و معناداری وجود دارد. بین پایستگی تحصیلی با اهمال کاری تحصیلی و غیبت از مدرسه دانش آموزان و اهمال کاری تحصیلی با عملکرد تحصیلی و غیبت از مدرسه با عملکرد تحصیلی رابطه مستقیم منفی و معناداری وجود دارد. بین التزام تحصیلی با اهمال کاری تحصیلی و غیبت از مدرسه با میانجی گری پایستگی تحصیلی رابطه غیر مستقیم منفی و عملکرد تحصیلی رابطه غیر مستقیم مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین بین پایستگی تحصیلی با عملکرد تحصیلی دانش آموزان از طریق اهمال کاری تحصیلی و غیبت از مدرسه رابطه چندگانه غیر مستقیم معنادار وجود دارد. نتایج حاکی از تأیید نقش میانجیگری پایستگی تحصیلی بین التزام تحصیلی با غیبت از مدرسه، اهمال کاری تحصیلی و عملکرد تحصیلی است.
اثربخشی مداخله شفقت خود بر تکانشگری دانشجویان دچار شکست عاطفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۶ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۰۴)
376 - 385
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی و تداوم اثر مداخله شفقت خود، بر تکانشگری دانشجویان دچار شکست عاطفی انجام شد. روش پژوهش، از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری یک ماهه با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری شامل کلیه ی دانشجویان دانشگاه های شیراز بود که در سال تحصیلی 99-98 مشغول به تحصیل در دانشگاه بودند. با روش نمونه گیری در دسترس، 27 نفر از دانشجویان (12 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل) که مطابق با ملاک های ورود و خروج بودند، مورد مطالعه قرار گرفتند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه های شفقت خود نف و تکانشگری بارات (BIS-11)، در سه مرحله استفاده شد. در گروه آزمایشی مداخله ی شفقت خود نف (در 8 جلسه ی 60 دقیقه ای) اجرا شد اما در گروه کنترل مداخله ای صورت نگرفت. داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل گردیدند. نتایج پژوهش نشان داد که مداخله ی شفقت خود در کاهش تکانشگری دانشجویان دچار شکست عاطفی اثربخش بود و این اثربخشی در دوره ی پیگیری یک ماهه نیز تداوم داشت. شفقت خود می تواند از طریق تخفیف احساسات ناخوشایند ناشی از افت ارزش خود و حرمت خود که به دنبال وقوع شکست اتفاق می افتد و هم چنین با افزایش خودآگاهی و خودکنترلی سبب کاهش تکانشگری شود.
اثربخشی تلفیق رفتاردرمانی دیالکتیکی با لیتیوم کربنات در مقایسه با دارو درمانی تنها، بر تنظیم هیجان، خودمهارگری و انعطاف پذیری شناختی بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر مقایسه تأثیر تلفیق رفتار درمانی دیالکتیکی با لیتیوم کربنات در مقایسه با دارودرمانی تنها بر تنظیم هیجان، خودمهارگری و انعطاف پذیری شناختی در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی بود. روش: در یک طرح کاربندی تصادفی کنترل شده جامعه آماری بیماران دارای اختلال دوقطبی مراجعه کننده به بیمارستان ابن سینا مشهد در سال 1399 هدف قرار گرفتند. یک نمونه شامل 30 بیمار به روش نمونه گیری دردسترس و بر اساس ملاک های ورود و خروج انتخاب شدهو به تصادف در دو گروه 15 نفره آزمایش A و B تقسیم شدند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی، خود کنترلی تانجی و انعطاف پذیری شناختی دنیس و همکاران بود. گروه آزمایش A به مدت 8 جلسه 60 دقیقه ای به صورت یک جلسه در هفته، ضمن مصرف داروی لیتیوم کربنات، تحت رفتاردرمانی دیالکتیکی، قرار گرفتند و گروه آزمایش B در همین مدت تنها به استفاده از مصرف داروی لیتیوم کربنات اقدام نمودند. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین تلفیق رفتاردرمانی دیالکتیکی با دارودرمانی و دارودرمانی بر تنظیم هیجان، خودمهارگری و انعطاف پذیری شناختی در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی تفاوت وجود دارد و تأثیر درمان تلفیقی بیشتر است(0.01>P). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان می دهد که تلفیق رفتاردرمانی دیالکتیکی با دارودرمانی بر تنظیم هیجان، خودمهارگری و انعطاف پذیری شناختی در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی مؤثرتر است، لذا می توان از این رویکرد درمانی جهت کاهش مشکلات بیماران دوقطبی سود جست.
رابطه سبک زندگی و نیازهای بنیادی روانشناختی با وابستگی به شبکه های اجتماعی با میانجیگری هوش هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه : از زمان معرفی شبکه های اجتماعی تاکنون، سرعت تحولات در زندگی دچار افزایش تصاعدی گردیده است. وابستگی به شبکه های اجتماعی می تواند، جریان زندگی انسان را دستخوش تغییرات اساسی نماید. این پژوهش با هدف بررسی رابطه سبک زندگی و نیازهای بنیادی روانشناختی با وابستگی به شبکه های اجتماعی با میانجیگری هوش هیجانی انجام پذیرفت. روش : طرح پژوهش همبستگی از نوع مدلسازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری، دانشجویان استان تهران در سال 1400 بودند که 515 نفر به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای مورد بررسی قرار گرفتند. در خصوص تحصیلات، 98/13 درصد کمتر از کارشناسی، 74/48 درصد کارشناسی، 08/24 درصد کارشناسی ارشد و 20/13 درصد دکتری شرکت داشتند. برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش از پرسشنامه وابستگی به اینترنت و شبکه های اجتماعی یانگ (1998)، پرسشنامه سبک زندگی لعلی و عابدی (1391)، پرسشنامه نیازهای بنیادی روانشناختی گواردیا و همکاران (2000) و پرسشنامه هوش هیجانی اسکات (1998) استفاده شد. یافته ها : نتایج پژوهش نشان داد که بین مؤلفه های سبک زندگی، نیازهای بنیادی روانشناختی و هوش هیجانی با وابستگی به شبکه های اجتماعی رابطه معناداری وجود دارد (P<0.01). با توجه به شاخص های CFI, GFI, RMSEA به ترتیب با مقادیر 057/0، 949/0 و 967/0 برازش مدل تأئید گردید. همچنین، نقش واسطه ای هوش هیجانی در ارتباط سبک زندگی و نیازهای بنیادی روانشناختی با وابستگی به شبکه های اجتماعی مشخص گردید. نتیجه گیری : بنابراین از طریق بهبود سبک زندگی و نیازهای بنیادی روانشناختی می توان، نسبت به اصلاح وابستگی به شبکه های اجتماعی اقدام نمود.
اثر طرد اجتماعی بر عزت نفس آشکار و ضمنی حالتی و نقش تعدیل گری عزت نفس صفتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت اجتماعی سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۱)
131 - 145
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این پژوهش با هدف بررسی اثر طرد اجتماعی بر عزت نفس آشکار و ضمنی حالتی، و نقش تعدیلگری عزت نفس آشکار و ضمنی صفتی در این رابطه انجام شد. روش: پژوهش از نوع آزمایشی با یک عامل برون آزمودنی دوسطحی (پذیرش/ طرد) بود. شرکت کنندگان 110 نفر (80% زن) با میانگین سن 4/27 سال بودند که به طور داوطلبانه و آنلاین در پاییز 1400 در مطالعه شرکت نمودند. شرکت کنندگان ابتدا به سنجه های عزت نفس آشکار و ضمنی صفتی پاسخ دادند، سپس تحت القای طرد اجتماعی با روش «نوشتن از تجربه گذشته» قرار گرفتند و در نهایت به سنجه های عزت نفس آشکار و ضمنی حالتی پاسخ دادند. برای سنجش عزت نفس آشکار از مقیاس عزت نفس روزنبرگ (1965) و عزت نفس تک سئوالی (دانلان و همکاران، 2015) و برای سنجش عزت نفس ضمنی از آزمون تداعی ضمنی (گرینوالد و فارنام، 2000) و آزمون حرف-نام (کیتایاما و کاراساوا، 1997) استفاده شد. یافته ها: همسو با نظریه عقربه اجتماعی (لیری، 2012)، عزت نفس ضمنی حالتی در گروه طرد پایین تر از گروه پذیرش بود. در مقابل، عزت نفس آشکار حالتی در گروه طرد تفاوتی با گروه پذیرش نداشت. تبیین احتمالی این یافته می تواند فعال شدن مکانیزم های دفاعی آگاهانه برای محافظت از عزت نفس به دنبال طرد اجتماعی باشد. اثر طرد اجتماعی بر عزت نفس ضمنی حالتی توسط هیچ کدام از دو عزت نفس صفتی ضمنی و آشکار تعدیلگری نشد. در مقابل، اثر طرد اجتماعی بر عزت نفس آشکار حالتی، توسط هر دو نوع عزت نفس آشکار و ضمنی صفتی تعدیلگری شد. نتیجه گیری: عزت نفس آشکار حالتیِ کسانی که عزت نفس ضمنی صفتی بالاتر یا عزت نفس آشکار صفتی پایین تر داشتند کمتر در مقابل طرد آسیب پذیر بود. تفاوت عزت نفس آشکار و ضمنی حالتی در اثرپذیری از طرد اجتماعی در سطوح مختلف عزت نفس آشکار و ضمنی صفتی نیازمند بررسی بیشتر به نظر می رسد.
نقش محیط اجتماعی در رابطه محیط مسکونی و افسردگی ساکنین (نمونه مورد مطالعه ساکنین شهر اصفهان)(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: محیط اجتماعی همراه با محیط ساخته شده می تواند سلامت روان را تحت تأثیر قرار دهد. از سویی دیگر افسردگی علل اصلی بسیاری از بیماری هاست که بار زیادی را به افراد تحمیل کرده و می تواند موجب اختلال در عملکرد افراد شود؛ بنابراین هدف اصلی این پژوهش بررسی نقش محیط اجتماعی در رابطه بین محیط مسکونی و نمره افسردگی ساکنین آن بود. مواد و روش ها: طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری کلیه ساکنین مناطق پانزده گانه شهر اصفهان بودند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای تعداد ۷۴۹ نفر برای انجام تحقیق انتخاب شدند. داده ها در مرحله پیشینه تحقیق به وسیله مطالعات کتابخانه ای و سپس با ابزار پرسشنامه گردآوری شدند که در آن از پرسشنامه افسردگی لاویبوند (۱۹۹۵)، پرسشنامه سنجش ویژگی های محیط مسکونی و پرسشنامه سنجش محیط اجتماعی استفاده گردید. شایان ذکر است که از هر واحد مسکونی حداقل دو پرسشنامه تکمیل شده دریافت شد. در ادامه نیز از روش همبستگی و تحلیل آنوا جهت تجزیه تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: نتایج بیانگر این بود که محیط مسکونی و اجتماعی با افسردگی ساکنین مرتبط است و محیط اجتماعی، اثر میانجی گری جزئی در رابطه بین محیط مسکونی و افسردگی دارد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر محیط اجتماعی، اثر میانجی گری جزئی در رابطه بین محیط مسکونی و افسردگی داشت. بدین مفهوم که بخشی از اثر متغیر پیش بین (محیط مسکونی) بر متغیر ملاک (افسردگی) از طریق متغیر محیط اجتماعی انتقال پیدا می کرد؛ بنابراین توجه به آن می تواند به عنوان عاملی محیطی در کاهش افسردگی ساکنین مورد استفاده قرار گیرد و پیشنهاد می شود که در تحقیقاتی که به مطالعه رابطه محیط مسکونی و افسردگی می پردازند، محیط اجتماعی نیز در نظر گرفته شود.