فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷٬۴۶۱ تا ۷٬۴۸۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی الگوی درمانی بر پایه طرحواره درمانی و درمان متمرکز بر شفقت بر رضایتمندی زناشویی در زنان متعارض با طرحواره های ناسازگار اولیه مربوط به حوزه بریدگی و طرد انجام گرفت. روش : پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه با دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل زنان متعارض با طرحواره های ناسازگار اولیه مربوط به حوزه بریدگی و طرد شهر اصفهان در تابستان 1399 بود. تعداد 30 زن با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند. گروه آزمایش مداخله الگوی درمانی بر پایه طرحواره درمانی و درمان متمرکز بر شفقت (10 جلسه) دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده شامل پرسشنامه تعارض زناشویی (MCQ)؛ طرحواره های ناسازگار اولیه (EMSQ) و رضایتمندی زناشویی (MSQ) بود. داده ها به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که الگوی درمانی بر پایه طرحواره درمانی و درمان متمرکز بر شفقت بر رضایتمندی زناشویی زنان متعارض با طرحواره های ناسازگار اولیه مربوط به حوزه بریدگی و طرد تاثیر دارد (0001≥P؛ 70/0=Eta؛ 84/57=F). نتیجه گیری: بر اساس یافته های حاصل از پژوهش حاضر، الگوی درمانی حاضر با بهره گیری از مفاهیم طرحواره درمانی و درمان متمرکز بر شفقت می تواند به عنوانی درمانی کارآمد در جهت افزایش رضایتمندی زناشویی زنان متعارض با طرحواره های ناسازگار اولیه مربوط به حوزه بریدگی و طرد مورد استفاده قرار داد.
اثربخشی آموزش ذهن آگاهی متمرکز بر شفقت بر کاهش نشخوار فکری و استرس ادراک شده دختران نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۱شماره ۲ (پیاپی ۶۲)
223 - 201
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش ذهن آگاهی متمرکز بر شفقت بر کاهش نشخوار فکری و استرس ادراک شده دختران نوجوان بود. روش: روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون ، پیگیری 6 ماهه و گروه گواه و جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر متوسطه دوم ناحیه 2 آموزش و پرورش شهر اهواز در سال تحصیلی 98-97 بود. به شیوه نمونه گیری در دسترس 100 نوجوان دختر که به پرسشنامه های سبک پاسخ دهی نشخوار فکری نولن هوکسما و مارو (1991) و استرس ادراک شده کوهن و همکاران (1983) پاسخ دادند؛ 40 نفر که در پرسش نامه سبک پاسخ دهی نشخوار فکری نمره بالای 50 و در پرسش نامه استرس ادراک شده نمره بالای 36 را کسب کردند، انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه 20 نفری آزمایش و گواه جایگزین شدند. آموزش ذهن آگاهی متمرکز بر شفقت نف و جرمر (2018) به شیوه گروهی در 8 جلسه 150 دقیقه ای در هفته یکبار در مورد گروه آزمایش اجرا و داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش ذهن آگاهی متمرکز بر شفقت در سطح 99 درصد اطمینان توانسته است نشخوار فکری (35/63 = F ) و استرس ادراک شده (76/60 = F ) دختران نوجوان را کاهش دهد و این تأثیر در مرحله پیگیری پایدار مانده است. نتیجه گیری: از آنجایی که که آموزش ذهن آگاهی متمرکز بر شفقت منجر به کاهش است نشخوار فکری و استرس ادراک شده دختران نوجوان شده است ، می توان از آن برای افزایش سلامت روان دختران نوجوان استفاده کرد.
پیش بینی نقش های جنسیّتی بر اساس جنسیّت زدگی دوسوگرایانه آشکار و ناآشکار (ضمنی) در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روان شناسی اجتماعی دوره ۱۲ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۶
123 - 141
حوزههای تخصصی:
مقدمه : هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه جنسیّت زدگی دوسوگرایانه آشکار و ناآشکار (ضمنی) با نقش های جنسیّتی و پیش بینی نقش های جنسیّتی بر اساس انواع مختلف جنسیّت زدگی در نوجوانان بود. روش : روش پژوهش از لحاظ هدف در ردیف پژوهش های کاربردی و به لحاظ جمع آوری داده ها از نوع توصیفی همبستگی بود. جامعه ی آماری پژوهش را تمام نوجوانان دختر و پسر 12 تا 18 ساله ی شهر تبریز که در حال تحصیل در یکی از مدارس این شهر بودند، تشکیل داده اند. نمونه مورد از 122 نفر نوجوان تشکیل شده است که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بودند. برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش از پرسشنامه نقش های جنسیّتی توماس و رابینسون (1981)، مقیاس جنسیّت زدگی دوسوگرایانه (گلیک و فیسک، 1996)، و تست تداعی ضمنی جنسیّت زدگی دوسوگرایانه (گرینوالد و همکاران، 1998؛ دی الیویرالاکس و همکاران، 2015) استفاده شد. یافته ها : یافته های پژوهش نشان داد که بین جنسیّت زدگی خیرخواهانه آشکار و ناآشکار با نقش های جنسیّتی مردانه همبستگی مثبت (p < .01)، و بین جنسیّت زدگی خصمانه آشکار و ناآشکار با نقش های جنسیّتی زنانه همبستگی منفی وجود دارد (p < .01). همچنین تحلیل های رگرسیون نشان دادند، جنسیّت زدگی خصمانه آشکار و ناآشکار می توانند؛ نقش های جنسیّتی زنانه (p < .01) واریانس و جنسیّت زدگی خیرخواهانه آشکار و ناآشکار نیز می توانند؛ نقش های جنسیّتی مردانه را به شکلی معنادار پیش بینی کنند (p < .01). علاوه بر این، یافته ها نشان داد، متغیرهای پژوهش 5/19% از واریانس نقش های جنسیّتی زنانه، و 17% از واریانس نقش های جنسیّتی مردانه را پیش بینی می کنند. نتیجه گیری : از نگرش های جنسیّت زده دوسوگرایانه مختلف می توان برای پیش بینی نقش های جنسیّتی نوجوانان استفاده کرد.
تأثیر اجرای روش تدریس کلاس معکوس بر خودکارآمدی تحصیلی و یادگیری خودراهبر دانشجویان در درس زبان انگلیسی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: امروزه، آمادگی برای خودراهبری و خودکارآمدی به عنوان یک عامل انگیزشی در امر یادگیری دانشجویان مورد توجه قرار گرفته است. این مطالعه با هدف بررسی اثر بخشی تدریس کلاس معکوس بر خودکارآمدی تحصیلی و یادگیری خودراهبر دانشجویان دانشگاه پیام نور دلفان در درس زبان انگلیسی انجام شد. روش ها: روش نیمه آزمایشی، که در آن 30 نفر از دانشجویان دانشگاه پیام نور دلفان، که در نیمسال تحصیلی 1397-1396 درس زبان انگلیسی را انتخاب کرده بودند با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب، و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند (هر گروه 15 نفر). ابزار پژوهش پرسشنامه های خودکارآمدی تحصیلی جینکز و مورگان (1992)، و یادگیری خودراهبر فیشر و همکاران (2001) بود. داده ها در نرم افزار SPSS نسخه 23 و با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که بین گروه های آزمایش و کنترل از نظر خودکارآمدی تحصیلی و یادگیری خودراهبر با مؤلفه های آن (خودکنترلی، رغبت در یادگیری و خود مدیریتی) تفاوت معناداری وجود دارد، و روش تدریس کلاس معکوس باعث افزایش میزان خودکارآمدی تحصیلی و خودراهبری یادگیری (خودکنترلی، رغبت در یادگیری و خودمدیریتی) در بین دانشجویان شد (001/0>P). نتیجه گیری: روش تدریس کلاس معکوس می تواند میزان خودکارآمدی تحصیلی و خودراهبری در یادگیری (خودکنترلی، رغبت در یادگیری و خودمدیریتی) را در بین دانشجویان ارتقاء بخشد. بنابراین استادان می توانند از این روش تدریس جهت افزایش خودکارامدی تحصیلی و یادگیری خودراهبری دانشجویان استفاده کنند.
مقایسه ی خودشیفتگی مرضی و ابعاد آن در افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد با افراد غیربالینی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: خودشیفتگی مرضی سازه روانشناختی و پیچیده است که دو بعد آسیب پذیری و بزرگمنشی را دارد. بزرگمنشی خودشیفته با اختلال مصرف مواد مرتبط است اما نقش آسیب پذیری در این اختلال چندان روشن نیست. هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه ی خودشیفتگی مرضی و ابعاد آن در افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد با افراد غیربالینی بوده است. روش: طرح پژوهش تحلیلی- مقطعی از نوع پس رویدادی (مقایسه ای) بود. جامعه ی آماری شامل تمامی افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد بود که از خرداد تا دی ماه سال ۱۳۹۷ به درمانگاه اعتیاد بیمارستان روزبه تهران مراجعه کرده بودند. نمونه پژوهش متشکل از ۹۳ نفر بیمار مبتلا به اختلال مصرف مواد و ۹۲ نفر از جمعیت غیربالینی بود که با روش نمونه گیری در دسترس وارد پژوهش شدند. هر دو گروه آزمون غربالگری مصرف تنباکو، الکل و مواد اعتیاد آور، پرسشنامه خودشیفتگی مرضی و پرسشنامه سلامت عمومی (برای غربالگری جمعیت غیربالینی) را تکمیل نمودند. جهت تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل واریانس دو راهه و یک راهه و ضریب همبستگی اسپیرمن و نرم افزار SPSS نسخه ۲۴ استفاده شد. یافته ها: افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد به طور معناداری نمرات بالاتری در خودشیفتگی مرضی و ابعاد آن در مقایسه با گروه غیربالینی داشتند (P<۰/۰۰۱). همبستگی مثبت معناداری بین متغیرهای شدت اعتیاد و خودشیفتگی مرضی (P<۰/۰۰۱)، بزرگمنشی خودشیفته (P<۰/۰۰۱) و آسیب پذیری خودشیفته (P<۰/۰۰۱) مشاهده شد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش، اهمیت شناسایی خودشیفتگی مرضی و بویژه بعد آسیب پذیر و برنامه ریزی درمانی مناسب برای آن توصیه می شود.
تدوین مدل وجدان تحصیلی و حل مسئله بر تفکر انتقادی دانشجویان با میانجی گری مهارت های ارتباطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: وجدان تحصیلی و توانایی حل مسئله از جمله عواملی هستند که به تازگی تأثیر آن ها در زمینه های مختلف تحصیلی، اجتماعی و شغلی مورد توجه قرار گرفته است. دانش آموزانی که از وجدان تحصیلی بالایی برخوردارند به طور معمول تکالیف مدرسه را کامل و با جدیت بیشتری انجام می دهند و این ویژگی می تواند زمینه را برای درست اندیشیدن، درست سؤال مطرح کردن، ارتباط گرفتن و جمع آوری اطلاعات در خصوص یک مسئله فراهم می کند. بنابراین تدوین یک الگویی ساختاری وجدان تحصیلی، حل مسئله و مهارت های ارتباطی مسئله ای شد تا نقش هر کدام از این متغیر در ارتباط با تفکر انتقادی روشن شود. هدف: هدف این طرح ارزیابی مدل تبیین مهارت های تفکر انتقادی بر اساس وجدان تحصیلی و حل مسئله با میانجی گری مهارت های ارتباطی دانشجویان بود. روش: پژوهش پیش رو با توجه به هدف، از نوع بنیادی و از نظر روش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه تهران در سال تحصیلی 1400-1399 بود. نمونه پژوهش 400 نفر از دانشجویان دانشکده های ادبیات و علوم انسانی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشکده علوم مهندسی و دانشکده ریاضی، آمار و علوم کامپیوتر تهران بود که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های وجدان تحصیلی مک ایلروی و بانتیگ (2002)، سبک های حل مسئله کسیدی و لانگ (۱۹۹۶)، مهارت های ارتباطی کویین دام (2004) و پرسشنامه مهارت تفکر انتقادی کالیفرنیا فاسیون و فاسیون (1990)، استفاده گردید. تجزیه وتحلیل داده ها بااستفاده از نرم افزار SPSS 26 و AMOS 25 استفاده شد. داده های گردآوری شده با استفاده از تکنیک الگوسازی معادلات ساختاری تجزیه وتحلیل می شود. یافته ها: ارزیابی مدل فرضی پژوهش با استفاده از شاخص های برازندگی نشان داد که مدل فرضی با مدل اندازه گیری برازش دارد (0/92 =CFI، 0/90 =NFI و 0/06 =RMSEA). نتایج تحلیل آماری نشان داد که حل مسئله و وجدان تحصیلی بر مهارت های ارتباطی به ترتیب با ضرایب استاندارد 0/36 و 0/41 اثر مثبت و مستقیمی دارند. حل مسئله و وجدان تحصیلی با واسطه گری مهارت های ارتباطی بر روی تفکر انتقادی به ترتیب با ضرایب استاندارد 0/42 و 0/369 در سطح 0/05 >P اثر معنی داری دارند. همچنین مهارت های ارتباطی بر تفکر انتقادی با ضریب استاندارد 0/32 در سطح 0/05 >P اثر مثبت و معنی داری داشت. نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش می توان نتیجه گرفت توانایی حل مسئله و داشتن وجدان و وظیفه شناسی در کنار توانایی برقرار ارتباط با دیگران زمینه را برای پرسش های مناسب فراهم کند و دانشجویان با استدلال و تعامل اطّلاعات مربوطه را جمع آوری کند
تحلیل چندسطحی رابطه محبوبیت والدین، شکل گیری طرحواره های ناسازگار اولیه و کمال طلبی نوجوانان تیزهوش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ تابستان(تیر) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۲
۷۴۲-۷۲۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: رفتار اعضای خانواده تابعی از رفتار سایر اعضای خانواده است که مستقیماً بر یکدیگر اثر دارند. طرحواره های ناسازگار اولیه و کمال گرایی، هر دو به شدت متأثر از بافت خانواده می باشند که در دانش آموزان تیزهوش عملکردی مختل دارند، اما بررسی علل شیوع آن در بستر خانواده مغفول مانده است. هدف: هدف مطالعه حاضر آزمون رابطه محبوبیت والدین و شکل گیری طرحواره های ناسازگار اولیه با کمال طلبی نوجوانان تیزهوش براساس تحلیل چندسطحی بود. روش: روش مطالعه حاضر همبستگی براساس مدل چندسطحی بود. جامعه آماری مطالعه حاضر در سطح فردی شامل کلیه دانش آموزان متوسطه مدارس تیزهوشان دخترانه شهر تهران، و در سطح محیطی شامل والدین دانش آموزان بود. در این مطالعه به ازای هر متغیر سطح بالاتر (پدر یا مادر)، سه متغیر سطح فردی (دانش آموز) انتخاب شد. در مطالعه حاضر 100 نفر (50 پدر و 50 مادر) به عنوان نمونه سطح بالاتر، و تعداد 300 نفر دانش آموز نیز به عنوان نمونه سطح فردی انتخاب شد. گروه نمونه به پرسشنامه های مقیاس محبوبیت والدین افروز و همکاران (1394)، مقیاس کمال گرایی هیل و همکاران (2010) و طرحواره های ناسازگار اولیه ریجکبوئر و دبو (2010) پاسخ دادند. یافته ها: با استفاده از تحلیل دوسطحی، نشان داده شد که در متغیرهای سطح دانش آموز، طردشدگی و انتظارات مبالغه آمیز اثر مثبتی بر کمال گرایی منفی داشتند (0/001)، و در متغیرهای سطح خانواده نیز اثر محبوبیت پدر بر کمال گرایی منفی معنی دار بود (0/05). همچنین مقدار پایایی مدل (0/70) نیز برازش مناسب مدل اول و دوم را نشان می دهد. نتیجه گیری: نتایج بطور کلی نشان داد متغیرهای سطح دانش آموز و خانواده در پیش بینی کمال گرایی منفی دخیل هستند و نقش متغیرهای موجود در محیط همانند خانواده، مدرسه، فرهنگ و جامعه، باید در بررسی کمال طلبی نوجوانان تیزهوش مورد بررسی قرار داده شود تا بتوان میزان شیوع این پدیده را کاهش داد.
اثربخشی خانواده درمانی سیستمی بوئن بر اضطراب مزمن و تمایزیافتگی در مبتلایان به اختلالات روان تنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ پاییز(مهر) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۵
۱۳۹۰-۱۳۷۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: شواهد نشان می دهد تمایزیافتگی کم در خانواده منجر به اضطراب در کل خانواده شده و بر عملکرد اجتماعی و علائم روان تنی فرزندان تأثیر دارد. علی رغم وجود پژوهش های زیادی که تأثیر خانواده درمانی سیستمی بر پیامدهای آسیب شناختی مختلف از جمله افزایش تمایزیافتگی و افزایش سلامت روانشناختی پرداخته است، اما مطالعات اندکی تأثیر آن را در مبتلایان به اختلالات روان تنی بررسی کرده اند. هدف: پژوهش حاضر با هدف کارآمدی خانواده درمانی سیستمی بوئن بر اضطراب مزمن و تمایزیافتگی در مبتلایان به اختلالات روان تنی (میگرن، اختلالات گوارشی و اختلالات قلبی عروقی) انجام شد. روش: پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با یک گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه بیماران مبتلا به سه نوع اختلال روان تنی شامل میگرن، اختلال گوارشی و اختلالات قلبی عروقی مراجعه کننده به مراکز درمانی بیمارستان شریعتی تهران و مرکز قلب تهران، در سال 1399 تشکیل دادند. 30 نفر از افراد واجد ملاک های ورود و خروج از پژوهش، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه گمارده شدند. همه آن ها در مراحل پیش آزمون و پس آزمون پرسشنامه های اضطراب بک و فرم کوتاه تمایز خود اسکورون و فریدلندر را تکمیل کردند. گروه آزمایش در معرض مداخله خانواده درمانی سیستمی بوئن قرار گرفت. در نهایت پس از جمع آوری اطلاعات برای تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری به کمک نسخه ی 19 نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد در هر دو متغیر اضطراب و تمایزیافتگی و همه مؤلفه های آن ها بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود دارد (0/01 >P). به این معنی که مداخله خانواده درمانی سیستمی بوئن باعث کاهش اضطراب و افزایش تمایزیافتگی گروه آزمایشی شد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد روش خانواده درمانی سیستمی بوئن در درمان اضطراب مزمن و تمایزیافتگی بیماران روان تنی کمک کننده مؤثر است. از این رو آگاهی روانشناسان، مشاوران، خانواده درمانگران و سایر متخصصان از این درمان در جهت بهبود اضطراب و تمایزیافتگی بیماران روان تنی مفید است.
تحلیلی بر استعداد شرم از منظر نظریه های دلبستگی و ذهنی سازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال یازدهم خرداد ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۷۲)
۱۱۴-۱۰۱
حوزههای تخصصی:
شرم هیجانی خودآگاه و ناتوان کننده است که هم در جوار دیگران و هم در تنهایی تجربه می شود. پژوهش های بسیاری از رابطه میان استعداد شرم، یعنی گرایش به تجربه شرم در غیاب محرک های متناسب، و آسیب شناسی روانی حکایت دارند. استعداد شرم ریشه هایی تحولی داشته و در این باره میان نظریه پردازان نامدار اتفاق نظر وجود دارد. فرض بر این است که ناایمنی در دلبستگی و نقص در ظرفیت ذهنی سازی، که دست دردست هم و در بستر تجارب اولیه کودکی شکل می گیرند، موجب کاشته شدن بذر استعداد شرم در فرد می شوند. مقاله حاضر تلاشی است در راستای یکپارچه سازی پیشینه نظری و پژوهشی درباره رابطه استعداد شرم با سبک های دلبستگی و ظرفیت ذهنی سازی، و طرح پیشنهاد هایی برای پژوهش های آینده در این حیطه.
چالش های پیش روی مادران شاغل در حیطه نگهداری از فرزند خردسال: یک مطالعه ی کیفی پدیدار شناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال یازدهم خرداد ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۷۲)
۱۹۴-۱۸۳
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی چالش های پیش روی مادران شاغل در حیطه ی نگهداری از فرزندان خردسال بود. پژوهش از نوع کیفی و با رویکرد پدیدارشناسی صورت گرفت. جامعه ی پژوهش، مادران شاغل دارای فرزند خردسال در کادر درمان بیمارستان علی اکبر مشهد در سال 1400 بودند. مصاحبه شوندگان با روش نمونه گیری مبتنی بر هدف انتخاب شده و نمونه گیری تا رسیدن به اشباع داده ها ادامه یافت و با مصاحبه با 9 شرکت کننده تکمیل شد. داده ها با مصاحبه های بدون ساختار و عمیق به دست آمد و با روش کلایزی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها در 5 مضمون اصلی «مشکلات مربوط به شیوه های مختلف نگهداری، مشکلات مربوط به بیماری فرزندان، احساس گناه، ضرورت وجود فرد حامی و مشکلات شغلی» طبقه بندی شدند. با توجه به یافته های پژوهش، زنان شاغل، پس از فرزندآوری در حیطه ی نگهداری از فرزندانشان با مشکلات و چالش های متعددی رو به رو بودند. از آنجایی که بخش مهمی از جامعه ی ما را زنان و مادران تشکیل می دهند، برطرف نکردن مشکلات و دغدغه های آن ها، می تواند جامعه را در به کارگیری این سرمایه های انسانی ارزشمند به ویژه در مشاغل مهم و حساسی مانند کادر درمانی محروم نماید؛ بنابراین جهت ارتقای کیفیت شغلی و مادری آن ها، نیاز به توجه بیشتر و فراهم آوردن اقداماتی جهت کاهش این دغدغه ها می باشد.
نقش تعیین کننده تاب آوری و بهزیستی روانشناختی در پیش بینی تنیدگی بیماران مبتلا به کووید-19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال یازدهم مرداد ۱۴۰۱ شماره ۵ (پیاپی ۷۴)
۱۳۴-۱۲۵
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر پیش بینی تنیدگی ناشی از کرونا بر اساس تاب آوری و بهزیستی روانی در بین بیماران مبتلا به کووید-19 شهر کرمانشاه بود. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نوع روش تحقیق توصیفی –همبستگی است. جامعه آماری پژوهش شامل بیماران مبتلا به کووید-19 که از ابتدای بهمن 1399 تا پایان فروردین1400 به بیمارستان مراجعه نمودند. حجم نمونه 150 نفر بود که با توجه به معیارهای ورود به شیوه در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل مقیاس استرس کرونا (Css، سلیمی و همکاران، 1399)، مقیاس تاب آوری (CD-RISC، کونور و دیویدسون ،۲۰۰۳) و پرسشنامه بهزیستی روانی (ریف، 1989) بود. جهت بررسی فرضیه های پژوهش از روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه استفاده شد. نتایچ پژوهش نشان داد که کاهش میزان تاب آوری و کاهش بهزیستی روانی در بین بیماران مبتلا به کووید-19 می تواند افزایش تنیدگی در آنها را پیش بینی کند. در نتیجه با افزایش میزان تاب آوری و بهزیستی روانی می توان کاهش تنیدگی را در بیماران پیش بینی کرد و پیشنهاد می شود در مراکز درمانی آموزشهای مناسبی در زمینه افزایش تاب آوری و بهزیستی روانی صورت پذیرد تا میزان تنیدگی ناشی از بیماری کاهش پیدا کند.
اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر رویکرد راه حل محور بر سازگاری و سلامت روان نوجوانان بزهکار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره هجدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
7 - 20
حوزههای تخصصی:
نوجوانی دوره حساسی از زندگی می باشد و نوجوانان بزهکار در معرض آسیب های روان شناختی بسیاری هستند. هدف پژوهش حاضر بررسی آموزش گروهی مبتنی بر رویکرد راه حل محور بر سازگاری و سلامت روان نوجوانان بزهکار شهر تهران بود. روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل نوجوانان بزهکار 18- 14 ساله کانون اصلاح و تربیت شهر تهران در سال بود که از بین آنان تعداد 24 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 12 نفر) جایگزین شدند از پرسش نامه های سلامت روان، سازگاری اجتماعی و سنجش نگرش به بزهکاری استفاده شد. گروه آزمایش به مدت هشت جلسه 90 دقیقه ای یک بار در هفته تحت مشاوره گروهی با رویکرد راه حل محور قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره تحلیل شدند. نتایج نشان داد آموزش گروهی مبتنی بر رویکرد راه حل محور بر سازگاری و سلامت روان نوجوانان بزهکار تأثیر معنا دار دارد. نتایج پژوهش حاضر قابلیت این را دارد که مورداستفاده نظری و کاربردی مشاوران، روان شناسان و سازمان های ذی ربط قرار بگیرد.
The Effectiveness of Acceptance and Commitment Based Therapy on Psychological Capital of Mothers of Children with Autism Spectrum Disorder(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The birth of a child with special needs causes problems for the family. The aim of this study was to determine the effectiveness of acceptance and commitment based therapy on the psychological capital of mothers of children with autism spectrum disorder. Methods: The research was quasi-experimental with pretest and posttest. The statistical population included all mothers of boys aged 8 to 12 years with autism spectrum disorder in medical and rehabilitation centers in Yazd in 1398. Thirty mothers were selected by available sampling method from Survival Rehabilitation Center as a research sample and randomly placed in two experimental (n = 15) and control (n = 15) groups. Subjects were assessed by the Psychological Capital Questionnaire. Intervention program of acceptance and commitment-based treatment was performed in 10 sessions of 90 minutes only on the experimental group and the control group did not receive any intervention. Data were analyzed using multivariate analysis of covariance through SPSS24 software. Results: The results showed that acceptance and commitment-based therapy improved the psychological capital of mothers of children with autism spectrum disorder (p 0.01). It can be concluded that acceptance and commitment-based therapy helps mothers of children with autism spectrum disorder to consciously accept their suffering and understand that it is part of the life process and to make more conscious choices in situations of suffering and be more effective. Conclusion: Therefore, according to this finding, therapists can use acceptance and commitment-based therapy as an intervention method in this area.
اثربخشی ماساژ بازتابی بر اضطراب و شدت درد بیماران دارای آسیب مغزی تروماتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال یازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۴۱)
67 - 82
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بروز بیماری های مزمن جسمی همچون آسیب مغزی تروماتیک سبب آسیب های هیجانی و روان شناختی در بیماران می شود. بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی ماساژ بازتابی بر اضطراب و شدت درد بیماران دارای آسیب مغزی تروماتیک انجام گرفت . روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر بیماران دارای آسیب تروماتیک مغزی مراجعه کننده به بیمارستان آیت الله کاشانی اصفهان در سه ماهه پاییز 1398 بود. در این پژوهش تعداد 30 بیمار دارای آسیب تروماتیک مغزی با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند (هر گروه 15 بیمار). گروه آزمایش ماساژ بازتابی را طی یک ماه در 8 جلسه دریافت نمودند. پس از شروع مداخله 3 بیمار در گروه آزمایش و 2 بیمار در گروه گواه از پژوهش انصراف دادند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل اضطراب (بک و همکاران، 1988) و ادراک درد (ملزاک، 1997) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که ماساژ بازتابی بر اضطراب و شدت درد بیماران دارای آسیب مغزی تروماتیک تأثیر معنادار دارد (p <0/001 ). بدین صورت که این روش توانسته منجر به کاهش اضطراب و شدت درد بیماران دارای آسیب مغزی تروماتیک شود . نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان بیان کرد که ماساژ بازتابی می تواند به عنوان یک روش کارآمد جهت کاهش اضطراب و شدت درد بیماران دارای آسیب مغزی تروماتیک مورد استفاده گیرد.
ارزیابی ویژگی های روانسنجی پرسشنامه منطقی- تجربی و رابطه آن با تنظیم شناختی هیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سبک تفکر، یک روش تفکر، و ترجیح افراد برای بکارگیری توانایی های خود است. روانشناسان برای تفکر و پردازش اطلاعات دو سبک را پیشنهاد کرده اند. سیستم تجربی، که اتوماتیک و غیرکلامی؛ و سیستم منطقی، که تحلیلی و کلامی است. هدف از پژوهش، ارزیابی ویژگی های روانسنجی پرسشنامه منطقی- تجربی، و یافتن رابطه آن با تنظیم شناختی هیجان بود. مطالعه مقطعی، به روش زمینه یابی توصیفی انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دانشگاه های آزاد اسلامی و سماء واحد رودهن بود. تعداد 503 دانشجو به روش خوشه ای چند مرحله ای انتخاب، و پرسشنامه منطقی- تجربی را پرکردند. برای تحلیل داده ها از تحلیل عاملی اکتشافی، تست اسکری، آلفای کرونباخ استفاده گردید. پس از تحلیل، چهار مؤلفه شناسایی شد: توانایی منطقی، درگیری منطقی، توانایی تجربی، درگیری تجربی؛ که ضریب آلفای کرونباخ آنها، 682/0، 823/0، 695/0، 750/0 بود. برای ارزیابی اعتبار، پرسشنامه با فاصله دو هفته اجرا شد. ضریب همبستگی مؤلفه ها 79/0، 78/0، 73/0 و 76/0 بود. پاسخ دانشجویان به پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی و کراچ، 2001)، و بررسی روایی ملاکی نشان داد، تفکر منطقی با راهبردهای منفی تنظیم هیجان به صورت منفی و با راهبردهای مثبت آن به صورت مثبت، و تفکر تجربی با راهبردهای منفی تنظیم هیجان به صورت مثبت و با راهبردهای مثبت آن به صورت منفی همبسته است. در مجموع، افراد منطق گرا، راهبردهای مثبت تنظیم هیجان را بیشتر و راهبردهای منفی را کمتر بکار بردند. در مجموع، پرسشنامه منطقی- تجربی، پایایی و روایی همگرای مناسبی داشته، و می توان از آن برای بهبود تدریس و روان درمانی کمک گرفت.۸
نقش پیچیدگی خود، ساختار ارزش گذاری خودپنداره و وضوح خودپنداره در پیش بینی انعطاف پذیری شناختی در نوجوانان مهاجر افغان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: نوجوانان مهاجر از آسیب پذیرترین قشرهای اجتماعی بوده و بررسی عواملی که به ارتقای سازگاری این گروه کمک کند حائز اهمیت است. این پژوهش با هدف پیش بینی انعطاف پذیری شناختی بر مبنای ویژگی های خود ساختاری انجام شد. روش کار: این مطالعه از نوع همبستگی بود. سه ویژگی خود ساختاری شامل پیچیدگی خود، وضوح خودپنداره و ساختار ارزش گذاری خودپنداره به عنوان متغیرهای پیش بین و انعطاف پذیری شناختی به عنوان متغیر ملاک در نظر گرفته شدند. جامعه آماری شامل تمام نوجوانان مهاجر افغان با سواد خواندن و نوشتن در دامنه سنی 11 تا 19 سال که در ایران سکونت دارند بود. نمونه ای به حجم 147 نفر از چهار شهر تهران، قم، سمنان و مشهد به شیوه نمونه گیری نوع در دسترس وارد مطالعه شدند. برای گردآوری داده ها از تکلیف دسته بندی اسنادهای خود توصیفی Linville (1985)، مقیاس وضوح خودپنداره Campbell (1996) و آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین (1993) استفاده گردید. تجزیه و تحلیل داده ها در نرم افزار SPSS-22 و با استفاده از روش تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه گام به گام انجام شد. یافته ها:. با توجه به نتایج تحلیل رگرسیون از میان ویژگی های خود ساختاری، دو ویژگی وضوح خودپنداره و ساختار ارزش گذاری می توانند در پیش بینی انعطاف پذیری شناختی نقش داشته باشند. این دو ویژگی در مجموع توانستند 8/10 درصد از واریانس شاخص تعداد طبقات تکمیل شده و 7/11 درصد از واریانس شاخص تعداد پاسخ های منفی آزمون ویسکانسین را تبیین کنند. از بین ویژگی های خود ساختاری صرفا ساختار ارزش گذاری توانست در مجموع 9/4 درصد از واریانس شاخص تعداد خطاهای درجاماندگی را پیش بینی کند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج، دو ویژگی خود ساختاری شامل وضوح خودپنداره و ساختار ارزش گذاری خودپنداره با انعطاف پذیری شناختی نوجوانان مهاجر افغان مرتبط بوده و قادر به پیش بینی آن هستند که می توانند در برنامه ریزی برای ارتقا سازگاری، آنها را مد نظر قرار داد.
رابطه جو محیط کار و امید به زندگی با سازگاری شغلی: نقش میانجی نیاز به پیشرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف تعیین رابطه فضای خدمت و امید به زندگی با سازگاری شغلی با توجه به نقش میانجی نیاز به پیشرفت کارکنان مجتمع فولاد بناب انجام شد. این مطالعه از نوع توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش کارکنان مجتمع فولاد بناب بودند. تعداد 284 نفر به عنوان حجم نمونه آماری به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها ، پرسش نامه های فضای خدمت، سازگاری شغلی، امید به زندگی و نیاز به پیشرفت بود که روایی توسط صاحبنظران دانشگاهی و پایایی نیز از طریق ضریب آلفای کرونباخ تأیید شدند. به منظور تحلیل داده ها از روش الگویابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزارهای آماری Lisrel و SPSS استفاده گردید. یافته های حاصل از آزمون فرضیه های پژوهش نشان داد که بین محیط خدمت با نیاز به پیشرفت و سازگاری شغلی کارکنان رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. بین امید به زندگی کارکنان با نیاز به پیشرفت و و سازگاری شغلی آن ها نیز رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. همچمین بین نیاز به پیشرفت کارکنان با سازگاری شغلی آن ها رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. نقش میانجی نیاز به پیشرفت در رابطه بین محیط خدمت و امید به زندگی با سازگاری شغلی کارکنان تأیید شد. با توجه به نظارت کاملی که مدیران واحدهای کاری بر کارکنان خود دارند، آن ها را مورد ارزیابی قرار می دهند و بازخورد عملکردی آن ها را ارائه می دهند، وجود جو صمیمی میان کارکنان و استفاده از سلسله مراتب سازمانی انعطاف پذیر باعث می شود کارکنان به قوانین سازمانی احترام بگذارند و موجبات ایجاد یک فرهنگ کاری قوی در شرکت را پایه گذاری کنند.
بررسی مقدماتی درمان اختلالات روانی از منظر قرآن مجید با تأملی بر سوره مبارکه «ق»
منبع:
قرآن و روانشناسی دوره ۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱
127 - 139
حوزههای تخصصی:
ماهیت زندگی انسان به دلیل وجود مشکلات و ناگواری های اجتناب ناپذیر، از دردهای جسمانی و روانی جدا نیست. هدف روان درمانی کمک به انسان ها برای مواجهه با مسائل زندگی بدون رنج و عذاب است. بر این اساس هدف از این پژوهش آن است که با استفاده از آموزه های قرآن مجید به عنوان منبعی وحیانی برای شناخت انسان و مسائل پیرامون او، گامی در جهت کشف مؤلفه های مؤثر در درمان آسیب ها و اختلالات روانی برداشته شود. ازجمله مفاهیم نزدیک به این هدف در آیات قرآن، ذکر است که به وجهی از «خود» اشاره دارد که به پروردگارش متصل است. بنابراین برای مطالعه و استخراج الگوی تغییر، برای مواجهه با آسیب های روانی به مطالعه این مفهوم و نقش آن در ایجاد احساسات مطلوب در انسان نیاز است. برای دستیابی به این هدف پژوهش حاضر با روش کیفی و به شیوه تدبر سوره ای با محوریت سوره مبارکه «ق» انجام شد. یافته ها نشان داد عمده ترین اشکالی که در حوزه انسان وجود دارد، عدم توجه او به سیر تحول و رشد خودش است؛ یعنی فراموش می کند قرار است مسیری را طی کند تا در دنیا در مقامی استقرار پیدا کند و در آخرت نیز در آن مقام به فعلیت برسد و بر اساس آن زندگی دائمی اش را ادامه دهد؛ بنابراین مقصد اصلی درمان، قراردادن انسان در وضعیت هوشیارانه نسبت به آنچه در درون خود و روابط و پیرامونش اتفاق می افتد و خروج از غفلت و بی خبری نسبت به حقایق جاری در این ها است که با عنوان ذکر از آن یاد می شود. بر اساس نتایج به دست آمده از سوره ق، عوامل تقویت کننده این ذکر در انسان عبارت بودند از: انابه و توجه دائم به مقاصد الهی، خوف از وعید و قانون گرا بودن، داشتن خشیت و درک عظمت و موانع تحقق این ذکر نیز عبارتند از: سرگردانی و آشفتگی (در امر مریج بودن)، گیرندگی در جهت سوء و آسیب و ظهور صفات منفی (اثر فعال نشدن ذکر). همچنین این سوره اصلی ترین و مهم ترین فرآیند تحقق ذکر را توان شهادت معرفی می کند و از آن جایی که این توان، هم لازمه و هم نتیجه تحقق ذکر است، به نظر می رسد تقویت آن یکی از مهم ترین مسیرهای درمان اختلالات روانی و خروج انسان از رنج و عذاب به حساب بیاید.
رابطه شفقت به خود با کیفیت زندگی زناشویی در زوجین با تعارضات زناشویی
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف رابطه شفقت به خود با کیفیت زندگی زناشویی در زوجین با تعارضات زناشویی انجام شد. این پژوهش مقطعی از نوع مطالعات همبستگی بود؛ به این منظور نمونه ای به حجم 140 نفر بر اساس فرمول فیدل و تاباخنیک با روش نمونه گیری هدفمند از میان زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خانواده درمانی شهر تهران انتخاب شد. برای جمع آوری داده ها از مقیاس کیفیت زندگی زناشویی، فرم تجدیدنظر شده (RADS) و مقیاس شفقت خود (SCS) استفاده شد. با توجه به بیماری کرونا توزیع پرسشنامه ها به دو صورت چاپی (30 نفر) و الکترونیکی (110 نفر) در اختیار آزمودنی ها قرار گرفت. تجزیه وتحلیل داده ها با روش های آماری همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه و با استفاده از نرم افزار SPSS-20، انجام شد. نتایج در کل نمونه نشان داد که رابطه مؤلفه های شفقت به خود با کیفیت زندگی زناشویی معنادار است. همچنین مؤلفه های انزوا، ذهن آگاهی و همانندسازی افراطی و شفقت به خود (نمره کلی) می توانند کیفیت زندگی زناشویی را پیش بینی کنند (05/0 >P). به نظر می رسد که شفقت به خود و مؤلفه های آن یکی از شاخص های اصلی ارتقای کیفیت زندگی زناشویی و ازدواج پایدار می باشد و نقش تعیین کننده ای را در کیفیت زندگی زناشویی زوجین ایفا می کند؛ بنابراین با توجه به نقش متغیرهای شفقت به خود مشاوران خانواده و روانشناسان می توانند در بحث و بررسی درمان مشکلات زندگی زناشویی به بررسی این متغیرها بیشتر اهتمام ورزند.
بررسی نقش وضوح خود پنداره در رابطه بین فرهنگ سازمانی و هویت سازمانی (مورد مطالعه- مجتمع مس سرچشمه رفسنجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی شناختی دوره ۱۰ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۳۲)
۱۳۷-۱۱۹
حوزههای تخصصی:
بر اساس دیدگاه شناختی، طرح واره های شناختی، بعنوان یک خصوصیت مهم فردی، بر رفتار انسان تاثیرگذار هستند. از طرف دیگر، کارمندان می توانند با تحت تاثیر قرار دادن هویت و بافت سازمانی، موفقیت یا عدم موفقیت سازمان را تحت تاثیر قرار دهند. از این رو، در این مقاله، نقش وضوح خود پنداره، در رابطه بین هویت سازمانی و فرهنگ سازمانی مورد بررسی قرار گرفته است. بدین منظور، کارمندان مجتمع مس سرچشمه، که در زمان انجام تحقیق بالغ بر 5190 نفر بودند، بعنوان جامعه آماری انتخاب و سپس با استفاده از فرمول کوکران و روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای، 428 نفر بعنوان نمونه آماری معرفی شدند. در ادامه، با استفاده از پرسشنامه هویت سازمانی چنی (1983)، پرسشنامه وضوح خود پنداره کمبل و همکاران (1996) و ابزار سنجش فرهنگ سازمانی کامرون-کویین (2006) داده های مورد نیاز جمع آوری شدند. داده های جمع آوری شده با استفاده از تکنیک مدل سازی معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. بر اساس نتایج تحقیق، وضوح خود پنداره علاوه بر تاثیر مستقیم بر هویت سازمانی، بعنوان یک متغیر میانجی، اثرات منفی فرهنگ سازمانی را بر هویت سازمانی تعدیل می کند. با توجه به نقش وضوح خود پنداره در رابطه بین هویت سازمانی و فرهنگ سازمانی و تاثیر آن بر هویت سازمانی، به نظر می رسد افزایش وضوح خود پنداره کارمندان باعث بهبود هویت سازمانی آنها می شود. از این رو، پیشنهاد می گردد در فرآیند جذب نیروی انسانی افرادی جذب سازمان شوند که از وضوح خود پنداره بالاتر برخوردار باشند. همچنین، پیشنهاد می گردد جهت بهبود وضوح خود پنداره کارمندان برنامه های آموزشی لازم تدوین و اجرا شود.