فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰٬۷۰۱ تا ۱۰٬۷۲۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان پیش بین کنندگی ویژگی های شخصیتی و دلبستگی به خدا برای طلاق عاطفی انجام شد. طرح پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی بود. بدین منظور 238 نفر از جامعه طلاب و دانشجویان مرد و زن متأهل شهر قم در سال تحصیلی 1399-1398 به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به پرسشنامه های طلاق عاطفی، دلبستگی به خدا و ویژگی های شخصیتی پاسخ دادند. داده ها با استفاده از آزمون های آماری همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که بین ویژگی های شخصیتی برون گرایی و موافق بودن، روان آزردگی و گشودگی با طلاق عاطفی ارتباط وجود دارد. همچنین رابطه بین همه مؤلفه های سبک دلبستگی به خدا با طلاق عاطفی منفی و معنادار بود. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه گام به گام نشان داد که ویژگی های شخصیتی برون گرایی و موافق بودن به صورت منفی و ویژگی های شخصیتی باوجدان بودن و روان آزردگی به صورت مثبت در مجموع 12 درصد از واریانس طلاق عاطفی را پیش بینی می کنند. همچنین مؤلفه دید مثبت از خدا و جوارجویی از مؤلفه های دلبستگی به خدا نیز در مجموع 15 درصد از واریانس طلاق عاطفی را تبیین می کنند. این یافته ها نقش مهم ویژگی های شخصیتی و دلبستگی به خدا در پیش بینی طلاق عاطفی بین زوجین را نشان می دهد.
تاثیر آموزش تنظیم شناختی هیجان بر رابطه والد-فرزندی دانش آموزان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
روان شناسی تحلیلی شناختی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۱
93 - 104
حوزههای تخصصی:
هدف: بروز آسیب های روان شناختی همچون اختلال نافرمانی مقابله ای منجر به تخریب رابطه های اجتماعی و خانوادگی کودکان و نوجوانان می شود. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش تنظیم شناختی هیجان بر رابطه والد-فرزندی دانش آموزان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای انجام شد. روش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری دانش آموزان پسر دارای اختلال نافرمانی مقابله ای مشغول به تحصیل در مدارس دوره اول متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 97-1396 بودند. نمونه شامل 30 نفر از دانش آموزان پسر دارای اختلال نافرمانی مقابله ای بود که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل، جایگزین شدند (هر گروه 15 نفر). گروه آزمایش، آموزش تنظیم شناختی هیجان را طی هشت جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های سلامت روان کودکان و نوجوانان (گادو و اسپرافکین؛ 1994) و پرسشنامه رابطه والد- فرزندی (فاین، مورلند شوبل، 1983) استفاده شد. به منظور تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس با استفاده از نرم افزار آماری SPSS ویرایش 23 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش تنظیم شناختی هیجان بر رابطه والد-فرزندی دانش آموزان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای تأثیر معناداری داشته است (0001/0>p). بدین صورت که میانگین نمرات رابطه والد-فرزندی با پدر و مادر در گروه آزمایش در مرحله پیش آزمون به ترتیب 42/74 و 14/83 و در مرحله پس آزمون 59/93 و 42/104 به دست آمد. این در حالی بود که میانگین نمرات رابطه والد-فرزندی با پدر و مادر در گروه گواه در مرحله پیش آزمون به ترتیب 68/71 و 31/84 و در مرحله پس آزمون 18/70 و 43/85 محاسبه شد. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که آموزش تنظیم شناختی هیجان با بهره گیری از فنون شناختی و هیجانی می تواند رابطه والد- فرزندی دانش آموزان دارای اختلال نافرمانی مقابله ای را تحت تاثیر قرار دهد. بر این اساس آموزش تنظیم شناختی هیجان می تواند به عنوان درمانی موثر، جهت بهبود رابطه والد- فرزندی دانش آموزان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای مورد استفاده قرار گیرد
رابطه فرسودگی شغلی با سلامت روان با توجه به نقش تعدیل گر سرسختی روان شناختی و عزت نفس سازمان محور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه فرسودگی شغلی با سلامت روان با توجه به نقش تعدیل گر سرسختی روان شناختی و عزت نفس سازمان محور بود. روش پژوهش پیمایشی از نوع توصیفی است. جامعه آماری شامل تمامی کارکنان شاغل در بخش ستاد و عملیات شرکت گاز خوزستان- اهواز بود (320N = ). بر همین اساس، تمامی اعضای جامعه به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها، از پرسشنامه های سلامت روان گلدبرگ و هیلر، فرسودگی شغلی مسلچ، سرسختی روان شناختی کیامرثی و عزت نفس سازمان محور پیرس و همکاران استفاده شد. تحلیل داده ها از طریق تحلیل رگرسیون چندگانه و با استفاده از نرم افزار SPSS-22 انجام گرفت. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون نشان داد که فرسودگی شغلی با سلامت روان رابطه منفی و معنی داری دارد. علاوه بر این، سرسختی روان شناختی و عزت نفس سازمان محور توانستند رابطه میان فرسودگی شغلی و سلامت روان را تعدیل کنند.
رابطه تیپ های شخصیتی و جهت گیری های مذهبی با فرسودگی شغلی مشاوران مراکز مشاوره و بیمارستان های شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تبیین فرسودگی شغلی مشاوران بر اساس صفات شخصیتی (درون گرایی و برون گرایی) و جهت گیری مذهبی (درونی و بیرونی) انجام شد.روش تحقیق در پژوهش حاضر پیمایشی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی مشاوران شهر یزد بود. 160 نفر به عنوان نمونه پژوهش و با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. در این پژوهش سه متغیر مورد بررسی قرار گرفتند، لذا به منظور جمع آوری داده ها از سه پرسشنامه فرسودگی شغلی مسلش، پرسشنامه شخصیت آیزنک و پرسشنامه جهت گیری مذهبی آلپورت استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه گام به گام استفاده گردید. نتایج پژوهش نشان داد که بین شاخص های صفات شخصیتی و جهت گیری مذهبی با فرسودگی شغلی همبستگی معنی داری وجود دارد. بین تیپ شخصیتی درون گرا با فرسودگی شغلی رابطه مثبت معنی داری وجود دارد (01/0p < ). بین جهت گیری مذهبی درونی نیز با فرسودگی شغلی رابطه مثبت و معنی داری وجود داشت (01/0p <). نتایج این پژوهش نشان داد که توجه به سلامت مشاوران در جهت بهبود کیفیت ارائه خدمات درمانی ضروری است. شناسایی عوامل زمینه ساز و مؤثر فرسودگی شغلی، برنامه ریزی دقیق برای استفاده از روش های پیشگیری، برگزاری دوره های راهنمایی، مهارت آموزی و ارتقاء شرایط کاری در بهبود و کاهش اثرات این عوامل مؤثر می باشد. از سویی دیگر، رابطه بین عوامل شخصیتی و جهت گیری مذهبی با فرسودگی شغلی می تواند مبنای بکارگیری پرسشنامه شخصیتی برای شناسایی افراد مستعد فرسودگی شغلی و آسیب روانی باشد.
چالش های ارتباطی والد - نوجوان در خانواده های مسلمان ایرانی مقیم آمریکا از نگاه والدین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره نوزدهم بهار (خرداد) ۱۳۹۹ شماره ۸۷
275-290
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلافات والد - نوجوان بخشی اجتناب ناپذیر از دوران نوجوانی است. هر چند که تعلق به نسل های متفاوت در هر خانواده ای، ناگریز فاصله ای میان نسل ها ایجاد می کند، اما در خانواده های مهاجر، دشواری گذار از تعارضات دوران نوجوانی، با چالش های رایج بعد از مهاجرت در می آمیزد و تنش هایی را در ارتباط والدین و نوجوان برمی انگیزد. اهمیت موضوع ارتباط والد - نوجوان در خانواده های مهاجر، سبب شده است پژوهش های بسیاری در این زمینه با محوریت گروه های پرجمعیت مهاجران انجام پذیرد، اما پژوهشی که بررسی چالش های ارتباطی والد - نوجوان بپردازد مغفول واقع شده است. هدف: چالش های ارتباطی والد - نوجوان در خانواده های مسلمان ایرانی مقیم آمریکا از نگاه والدین بود. روش: پژوهش از نوع کیفی با روش پدیدارشناسی بود. جامعه آماری شامل خانواده های مسلمان ایرانی مقیم آمریکا بود که ۱۵ نفر از پدران و مادران به روش نمونه گیری گلوله برفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش مصاحبه ی عمیق نیمه ساختاریافته بود. تحلیل داده ها با روش هفت مرحله ای کلایزی انجام شد. یافته ها: مؤلفه های چالش های ارتباطی والد - نوجوان در خانواده های مسلمان ایرانی مقیم آمریکا از نگاه والدین عبارتند از: تفاوت های فرهنگی، شکاف نسلی زمانی و مکانی و عدم آشنایی کافی والدین مهاجر با محیط مدارس و گروه همسالان فرزندان بود. نتیجه گیری: تفاوت های فرهنگی، شکاف نسلی زمانی و مکانی و عدم آشنایی کافی والدین مهاجر با محیط مدارس و گروه همسالان فرزندان می تواند عملکرد خانواده ی مهاجر را به خطر انداخته و دشواری های ارتباطی میان والدین و نوجوان ایجاد کند.
مدل یابی روابط ساختاری اعتیاد به اینترنت براساس کارکردهای اجرایی و مشکلات بین فردی: نقش واسطه ای ناگویی هیجانی
حوزههای تخصصی:
مقدمه:اعتیاد به اینترنت نوعی اختلال کنترل تکانه است که به استفاده بیش از حد از اینترنت اطلاق می شود و می تواند سایر فعالیت های اجتماعی فرد را تحت تأثیر قرار دهد. هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین روابط ساختاری کارکردهای اجرایی، مشکلات بین فردی با اعتیاد به اینترنت با میانجی گری ناگویی هیجانی انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی- همبستگی مبتنی بر روش مدل یابی معادلات ساختاری رگرسیونی بود. به منظور دستیابی به این هدف از بین تمامی دانش آموزان دختر پایه هفتم مناطق ۱، ۷ و ۸ شهر تهران در سال تحصیلی ۹۸-۱۳۹۷، تعداد ۲۶۰ نفر به صورت تصادفی خوشه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند و به پرسشنامه کارکردهای اجرایی نجاتی (۱۳۹۲)، مشکلات بین فردی بارخام، هاردی و استارتاپ (۱۹۸۸)، پرسشنامه ناگویی هیجانی تورنتو بگبی، پارکر و تیلور (۱۹۹۴) و مقیاس اعتیاد به اینترنت کیمبرلی یانگ (۱۹۹۶) پاسخ دادند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری معادلات ساختاری استفاده شد. همچنین تمامی تحلیل ها با استفاده از نرم افزارهای ۲۴ spss و ۲۳ amos انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین مشکلات بین فردی با اعتیاد به اینترنت اثر مستقیم و منفی معنادار و بین کارکردهای اجرایی با اعتیاد به اینترنت اثر مستقیم و مثبت معناداری وجود داشت (P<۰/۰۰۱). ناگویی هیجانی بر اعتیاد به اینترنت در دانش آموزان اثر مستقیم و مثبت معناداری داشت (P<۰/۰۰۱) و همچنین ناگویی هیجانی در رابطه بین کارکردهای اجرایی و مشکلات بین فردی با اعتیاد به اینترنت نقش میانجی داشت (P<۰/۰۰۱). نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گیری کرد که مدل پژوهش حاضر از نظر آماری شاخص های برازش قابل قبولی داشت.
تأثیر الگوی آموزش مدیریت والدین بر کاهش قلدری و بهبود تنظیم شناختی هیجان دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سلامت روان کودک دوره هفتم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۲۲)
۱۵۵-۱۶۷
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: پدیده قلدری یکی از مهم ترین مسائل شایع کودکان امروزی در مدارس است که پیامد های نامطلوب و مخربی بر بهزیستی روانی و اجتماعی دانش آموزان دارد. در این میان نقش چشمگیر خانواده و نظام تربیتی والدین یکی از مهم ترین عواملی است که باعث یادگیری و مشارکت کردن کودکان و نوجوانان در جریان های قلدری است. در این راستا پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه آموزش مدیریت والدین بر کاهش قلدری و بهبود تنظیم شناختی هیجان دانش آموزان انجام شد. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه گواه بود. نمونه مورد مطالعه شامل 36 نفر از کودکان پایه تحصیلی چهارم و پنجم مدارس ابتدایی در دامنه سنی 10 تا 12 سال شهر کرج در سال 1397-96 بودند که به شیوه نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 18 نفر) به صورت تصادفی جایدهی یافتند. ابزار پژوهش شامل فرم کودکان پرسشنامه قلدری اولویوس(1996) و تنظیم شناختی هیجان گرانفسکی و همکاران (2001) بود. والدین گروه آزمایش طی 9 جلسه 90 دقیقه ای (1 جلسه در هفته و به صورت متوالی) تحت آموزش مدیریت والدین قرار گرفتند و گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیره با نرم افزار20spss استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که مداخله آموزش مدیریت والدین توانسته است به طور معناداری باعث کاهش نشانه های قلدری (0/001 P<، 120/61=) و کاهش راهبردهای سازش نایافته (0/001>p؛ 17/98=F) و افزایش راهبردهای سازش یافته (0/001>p؛ 83/15=F) در تنظیم شناختی هیجان دانش آموزان شود (0/001 P<، 14/07F=). نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که نقش آموزش مدیریت والدین و تغییر در شیوه والدگری و همچنین الگوهای رفتاری والدین در یادگیری و بروز رفتارهای قلدری فرزندان، بسیار چشمگیر بوده و به کاهش رفتار های قلدری فرزندان در این مطالعه، شده است.
بررسی نیمرخ های شایستگی روانی – اجتماعی دانش آموزان حاشیه شهر سقز و تفاوت آنها بر مبنای رضایت از مدرسه: رویکرد مبتنی بر شخص(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین نیمرخ شایستگی های اجتماعی- هیجانی به عنوان مهارت های غیر- شناختی و با تحلیل مبتنی بر شخص و مقایسه خوشه های به دست آمده برمبنای رضایت از مدرسه ی دانش آموزان صورت گرفته است. تعداد 414 نفر از دانش آموزان پسر پایه های پنجم و ششم مدارس حاشیه ای شهر سقز، مقیاس شایستگی های اجتماعی- هیجانی ژو و ای (2012) و زیر مقیاس رضایت از مدرسه از مقیاس رضایت از زندگی دانش آموزان هیوبنر (2014) را تکمیل نمودند. نتایج تحلیل خوشه ای سلسله مراتبی نشان داد 234 نفر یعنی 56 %، با شایستگی های روانی – اجتماعی نسبتا پایین در خوشه ی اول و 180 نفر یعنی 44%، با شایستگی های روانی اجتماعی بالا در خوشه ی دوم قرار گرفتند. جهت تایید صحت تمایز یافتگی بین دو خوشه، از متغیر رضایت از مدرسه استفاده شد. بررسی تفاوت بین دو خوشه نیز بر مبنای رضایت دانش آموزان از مدرسه با آزمون تی ( 38/2= t 018/0= p) نتیجه ی معناداری فراهم آورد. یافته های به دست آمده علاوه بر ارائه نیمرخی از نحوه ی پراکندگی این شایستگی ها، نشان می دهد که توجه به مهارت ها و شایستگی های روانی – اجتماعی دانش آموزان در میزان بهزیستی و رضایت از مدرسه و فراتر از آن، یعنی؛ زندگی اهمیت بسزایی دارد که با توجه به تحولات جدید و ضرورت توجه به سلامت روان، بهتر است این امر در روند آموزش مد نظر قرار گیرد.
مقایسه ی طرح واره های ناسازگار اولیه، استرس ادراک شده و راهبردهای مقابله ای در نوجوانان بد سرپرست و نوجوانان عادی
حوزههای تخصصی:
این پژوهش باهدف مقایسه ی طرح واره های ناسازگار اولیه، استرس ادراک شده و راهبردهای مقابله ای در نوجوانان بد سرپرست و نوجوانان عادی در سال 98-1397 بودند انجام شد. طرح پژوهش از نوع علی – مقایسه ای است. بدین منظور به روش نمونه گیری در دسترس 60 نوجوان (30 نوجوان بدسرپرست و 30 نوجوان عادی) انتخاب گردیدو پس از اجرای پرسشنامه ی طرحواره ناسازگار اولیه، استرس ادراک شده و راهبردهای مقابله ای در دو گروه یافته ها از طریق تحلیل واریانس چند متغیره و یک متغیره تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین نوجوانان بدسرپرست و عادی در مولفه ی طرحواره های ناسازگار اولیه و استرس ادراک شده تفاوت وجود دارد به عبارت دیگر نوجوانان بدسرپرست طرحواره های ناسازگار اولیه و استرس ادراک شده ی بیشتری دارند. همچنین نتایج حاصل نشان داد که بین راهبردهای مقابله ای دو گروه تفاوت وجود دارد به عبارت دیگر نوجوانان بدسرپرست از راهبرهای مقابله ای مسئولیت پذیری و اجتناب بیشتری استفاده می کردند.
اثربخشی رویکرد تحلیل رفتار متقابل بر سازگاری زناشویی و مولفه های(رضایت، همبستگی، توافق و ابراز محبت) در مادران دانش آموزان پسر مقاطع ابتدایی منطقه 1 شهرتهران
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی رویکرد تحلیل رفتار متقابل بر سازگاری زناشویی و مولفه های (رضایت، همبستگی، توافق و ابراز محبت) در مادران دانش آموزان پسر مقاطع ابتدایی منطقه 1 شهر تهران انجام گرفت. جامعه آماری مورد مطالعه کلیه ی مادران دانش آموزان پسر مقطع اول ابتدایی در سال 97-1396 بود ، طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی همراه با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل و انتخاب نمونه به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای و گمارش تصادفی ساده انجام گرفت و حجم نمونه به منظور آموزش رویکرد تحلیل رفتار متقابل تعداد 30 نفر انتخاب شدند که 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. روش جمع آوری اطلاعات با استفاده از، مقیاس های سازگاری زناشویی اسپانیر (1976) و نیز آموزش رویکرد تحلیل رفتار متقابل در طی 8 جلسه به مدت 90 دقیقه در هفته بر روی نمونه مورد نظر اجرا شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آماری ( تحلیل کوواریانس چند متغیری) صورت گرفت. یافته های بدست آمده نشان داد: آموزش رویکرد تحلیل رفتار متقابل تاثیر مثبت بر سازگاری زناشویی و مولفه های (رضایت دونفری، همبستگی دونفری، توافق دو نفری و ابراز محبت) گروه آزمایش در پس آزمون داشت. هم چنین نتایج بدست آمده حاکی از آن بود که رویکرد تحلیل رفتار متقابل موجب افزایش سازگاری زناشویی و رضایت دونفری، همبستگی دونفری، توافق دو نفری و ابراز محبت مادران دانش آموزان پسر پایه اول مقطع دبستان می گردد.
نقش استحکام ذهنی، هیجانات خودآگاه و علایم بی خوابی در پیش بینی صفات تاریک سه گانه شخصیتی زنان مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیماری مولتیپل اسکلروزیس به عنوان بیماری عصبی در زنان، علاوه بر ایجاد بحران در شرایط فیزیکی زندگی روزمره، در کنار ویژگی های شخصیتی منفی، فشار روانی زیادی در زنان مبتلا دارد. هدف از پژوهش حاضر تعیین نقش استحکام ذهنی، هیجانات خودآگاه و علایم بی خوابی در پیش بینی صفات تاریک سه گانه زنان مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس در شهرستان اردبیل بود. طرح پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری تمامی زنان مبتلا به بیماری ام اس در شهرستان اردبیل بود. تعداد نمونه تحقیق شامل 135 نفر بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب گردید. ابزارهای اندازه گیری شامل مقیاس های صفات تاریک سه گانه، استحکام ذهنی، هیجانات خودگاه و مقیاس بی خوابی بود. داده ها با استفاده از آزمون های همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل شد. نتایج نشان داد بین استحکام ذهنی ( 18/0 = r ، 001/0 P< ) و علایم بی خوابی(28/0 = r ،001/0 P< ) با صفات سه گانه تاریک همبستگی مثبت و بین هیجانات خودآگاه با صفات سه گانه تاریک(20/0 -= r ،05/0 P< ) همبستگی منفی معنی داری وجود داشت. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که استحکام ذهنی (22/0= β )، علایم بی خوابی(21/0= β ) و هیجانات خودآگاه (21/0-= β ) توانایی پیش بینی صفات تاریک را در زنان مبتلا به بیماری ام اس دارند ( 05/0 P< ) . بنابراین می توان نتیجه گرفت که زنان مبتلا به بیماری ام اس باید تحت مراقبت ها و دوره های آموزشی و القایی و رواندرمانگری در حوزه های مورد نظر قرار گیرند.
چارچوب ارجاعی زمان در گویشوران زبان فارسی از منظر استعاره های مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر نگاشت فضا-زمان را در زبان فارسی از منظر استعاره های مفهومی جانسون و لیکاف مورد بررسی قرار می دهد تا چارچوب ارجاعی زمان و منابع اقتباس آن را دریابد. استعاره ی "زمان به مثابه فضا" بر این فرضیه استوار است که ما مفهوم انتزاعی مثل زمان را از مفهوم عینی مثل فضا الگو برداری می کنیم و آن را در ذهن و زبان خود مفهوم سازی می نماییم. روش: برای دستیابی به اهداف تحقیق، داده ی مورد نیاز از طریق طراحی 5 آزمایش زبانی و غیرزبانی به روش تجربی مورد بررسی قرار گرفت. در این آزمایش های تجربی 154 دانشجوی زن و مرد با محدوه سنی 18 تا 54 سال از دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرمشهر و دانشگاه علوم پزشکی آبادان شرکت نمودند. یافته ها: درصد و میانگین بسامد وقوع نمونه های مورد نظر جستار حاضر نشان داد که محورهای افقی جانبی راست به چپ برگرفته از جهت نوشتاری زبان فارسی؛ محور افقی سهمی عقب به جلو برگرفته از جهت راه رفتن، استعاره های زبانی، و جهت نگاه؛ و محور افقی جانبی چپ به راست برگرفته از جهت نوشتاری اعداد و ریاضیات مهمترین منابع اقتباسی مفاهیم انتزاعی زمان در زبان فارسی قلمداد می گردند. در ضمن چارچوب ارجاعی مطلق به عنوان عمده ترین چارچوب در تمامی آزمایش ها اتخاذ شد. چارچوب ارجاعی ذاتی و نسبی نیز به ترتیب به عنوان ارجاع دوم و سوم توسط شرکت کنندگان استفاده شدند. نتیجه گیری: چارچوب ارجاعی اتخاذ شده و نوع محورهای سهمی و جانبی بسیار تحت تاثیر، نوع آزمایش، الگو و طراحی آزمایش، مفهوم مورد آزمایش، زبان و استعاره های زبانی، و صنایع فرهنگی می باشند.
مقایسه اثربخشی آموزش ورزش مغزی و فرزند درمانی مبتنی بر رابطه والد- کودک بر مشکلات رفتاری دانش آموزان پسر مقطع ابتدایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: مطالعات نشان می دهد که شیوع مشکلات عاطفی-رفتاری در دانش آموزان ابتدایی بالا می باشد که این می تواند زمینه ساز عوارض و مشکلات بسیاری برای آنان و خانواده هایشان باشد. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش ورزش مغزی و فرزنددرمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک بر کاهش مشکلات عاطفی-رفتاری دانش آموزان پسر مقطع ابتدایی انجام شد. روش: پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پسر 11-7 ساله مشغول به تحصیل در مقطع ابتدایی شهرستان گرگان بود. با روش در دسترس تعداد 30 دانش آموز که در پرسشنامه مشکلات رفتاری راتر- فرم والدین (فرم A) نمره بالا کسب کرده بودند، انتخاب و در سه گروه مساوی 10 نفری گمارش شدند. برای گروه ورزش مغزی 8 جلسه 1 ساعته به صورت 1 جلسه در هفته و برای گروه فرزنددرمانی 10 جلسه 5/1 ساعته به صورت 1 جلسه در هفته انجام شد اما گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. تحلیل داده ها با روش های آمار توصیفی و کوواریانس یکراهه با اندازه گیری مکرر با SPSS نسخه 22 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که در مرحله پس آزمون بین میانگین نمرات پرخاشگری، افسردگی، اضطراب و ناسازگاری در آزمودنی های سه گروه تفاوت آماری معنادار است (05/0>P). همچنین، نتایج نشان داد که در مرحله پیگیری دوماهه این اثربخشی پابرجا بوده و میزان تأثیر ورزش مغزی بر کاهش ابعاد مشکلات عاطفی-رفتاری نسبت به فرزنددرمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک مؤثرتر بوده است (05/0>P). نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت برنامه آموزش ورزش مغزی و فرزند درمانی والدین راهبردهای مؤثری برای کاهش مشکلات عاطفی-رفتاری کودکان هستند. بر مبنای نتایج این پژوهش به مشاوران و روانشناسان کودک پیشنهاد می شود با استفاده از این برنام های آموزشی در کاهش مشکلات عاطفی-رفتاری کودکان بکوشند.
اثربخشی برنامه پیشگیری و بهبود رابطه بر باورهای روابط زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره اول بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
17 - 34
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی برنامه پیشگیری و بهبود رابطه بر باورهای روابط زناشویی بود. روش: پژوهش حاضر نیمه تجربی با گروه آزمایش، گواه و طرح پیش آزمون، پس آزمون با پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری این پژوهش زوجین مراجعه کننده به مرکز مشاوره مهرآور شهر تهران بودند که در بازه زمانی آبان و آذر 97 به مرکز مشاوره مراجعه کرده بودند که 20 زوج به روش هدفمند انتخاب و به دو گروه آزمایش (10 زوج) و گروه گواه (10 زوج) به صورت تصادفی جایگزین شدند. گروه آزمایش مداخله هفتگی را به شکل گروهی در 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند. هر دو گروه در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری به وسیله مقیاس باورهای ارتباطی زناشویی مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آزمون واریانس اندازه های مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد تأثیر مداخله برنامه پیشگیری و بهبود رابطه بر باورهای ارتباطی (2/23=F P=0/001)، مؤلفه تخریب کنندگی مخالفت (18/20=P=0/001,F)، مؤلفه تغییرناپذیری همسر (23/73=P=0/001,F)، مؤلفه توقع و انتظار ذهن خوانی (28/94=P=0/001,F)، مؤلفه کمال گرایی جنسی (25/01=P=0/001,F) و مؤلفه ناهمسانی جنسیتی (17/03=F P=0/001) مؤثرند. نتیجه گیری: بر پایه یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که غنی سازی ازدواج بر مبنای برنامه پیشگیری و بهبود رابطه روشی فراخور برای کاهش باورهای ارتباطی ناکارآمد زوجین ازدواج است. ازاین رو، پیشنهاد می شود در راستای تحکیم و تقویت بنیاد خانواده به برنامه های غنی سازی ازدواج در جهت پیشگیری و بهبود رابطه در زوج ها اهمیت داده شود.
وضعیت تحول ارتباط اجتماعی در کودکان 4 تا 6 سال مهد کودک های استان قم بر اساس وضعیت جمعیت شناختی خانواده ها در سال 1395(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: انسان، موجودی اجتماعی است و جنبه اجتماعی تحول کودک، پایه و اساس زندگی انسانی را تشکیل می دهد. زندگی اجتماعی مستلزم برخورداری از آمادگی روانی، دارا بودن مهارت های اجتماعی و اعتماد به خود، و توانایی سازش یافتگی اجتماعی است. هدف از این پژوهش، تعیین سطح تحول روابط اجتماعی کودکان 4 تا 6 سال مهد کودک های استان قم براساس وضعیت جمعیت شناختی خانواده های آنها بود. روش: برای انجام این پژوهش تحلیلی- مقطعی،300 کودک چهار تا شش سال (150 پسر، 150 دختر) از ده مهد کودک استان قم، در سال 1395 به روش خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. وضعیت تحول روابط اجتماعی این کودکان بر اساس زیرمقیاس ارتباط اجتماعی مربوط به آزمون سنجش تحول شناخت، ارتباط اجتماعی و حرکت نیوشا در کودکان فارسی زبان (جعفری و همکاران، 1388) و آزمون محقق ساخته دموگرافیک، ارزیابی شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها، از روش های آمارتوصیفی، آزمون کروسکال- والیس، و یومان- ویتنی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که روند تحول روابط اجتماعی در این کودکان، با افزایش سن، پیشرفت می کند و متغیرهای جمعیت شناختی شامل تحصیلات پدران (714/0p<)، تحصیلات مادران ( 574/0p<)، درآمد پدران (796/0p<)، درآمد مادران (479/0p<)، وضعیت مسکن خانواده (330/0p<)، سابقه جدایی یا از دست دادن والدین و یا عزیزان (433/0p<)، سابقه مشکلات روان پزشکی برادر و خواهر (758/0p<)، راست دست و یا چپ دست بودن (351/0p<)، و یک زبانه یا دوزبانه بودن (907/0p<)، در تحول روابط اجتماعی کودکان، تأثیری نداشته است. نتیجه گیری: به طورکلی نتایج این پژوهش نشان می دهد که بر اساس نظریه های تحولی مانند نظریه تحول اجتماعی و نظریه یادگیری اجتماعی، روابط اجتماعی کودکان همراه با افزایش سن پیشرفت می کند. همچنین عدم تأثیر متغیرهای جمعیت شناختی خانواده ها در روابط اجتماعی کودکان، تأییدی بر اهمیت نظریه یادگیری اجتماعی، و نشانه اثرپذیری کودکان از عوامل اجتماعی شدن در محیط بیرون از خانواده، است.
طراحی الگوی مدیریت دانش در اداره کل آموزش و پرورش استان هرمزگان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه:پژوهش حاضر با هدف طراحی و الگوی مدیریت دانش در اداره کل آموزش و پرورش استان هرمزگان انجام پذیرفت. روش کار:روش پژوهش آمیخته (کیفی-کمی) بود. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی شامل خبرگان دانشگاهی و آموزشی شامل مسؤلین آموزش و پرورش استان هرمزگان بود که به صورت هدفمند به روش دلفی، تعداد 18 نفر انتخاب شدند. در بخش کمی، کلیه مدیران اداره کل آموزش و پرورش استان هرمزگان و مدیران مدارس به تعداد 1000 نفردر سال 1397 بودند که با استفاده از فرمول کوکران، تعداد 246 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. روش نمونه گیری، چند مرحله ای بود. گرداوری داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته و پرسشنامه محقق ساخته انجام پذیرفت. تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کیفی کدگذاری نظری برگرفته از روش نظریه پردازی داده بنیاد بود. در بخش کمی، در دو بخش توصیفی و استنباطی انجام پذیرفت. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که مولفه های تشکیل دهنده مدیریت دانش شامل، خلق دانش(32/3)، حفظ دانش(29/3)، انتقال دانش(22/3) و بکارگیری دانش(27/3) بودند. نتیجه گیری: مدل ارائه شده در این مطالعه، تسهیلگرها و موانع پیش روی مدیریت دانش در سازمان آموزش و پرورش را نیز در بر می گیرد و از برازش و اعتبار مناسبی برخوردار است. واژگان کلیدی: مدیریت دانش، خلق دانش، انتقال دانش، حفظ و نگهداری دانش، بکارگیری دانش وآموزش و پرورش
رابطه هوش اخلاقی و هوش معنوی با تعهد زناشویی زنان: نقش واسطه ای صمیمیت زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت تعهد زناشویی در سلامت و پایداری نظام خانواده، شناسایی عوامل موثر بر آن مهم است. از این رو، هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای صمیمیت زناشویی در رابطه هوش اخلاقی و هوش معنوی با تعهد زناشویی بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری زنان متاهل مراجعه کننده به فرهنگسرای خاواران شهر تهران در سال 1398 بود که تعداد 338 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسش نامه تعهد زناشویی (آدامز و جونز، 1997)، سیاهه شایستگی اخلاقی (لنیک و کیل، 2005)، سیاهه هوش معنوی (کینگ،2008) و مقیاس صمیمیت زناشویی (والکر و تامپسون، 1983) گردآوری و با روش مدل سازی معادلات ساختاری تحلیل شد. یافته ها نشان داد که اثر مستقیم هوش اخلاقی بر صمیمیت زناشویی (01/0> P ) و هوش معنوی بر صمیمیت زناشویی (01/0> P ) به طور مثبت معنادار است. در نهایت، نتایج نشان داد که صمیمیت زناشویی در رابطه بین هوش اخلاقی و تعهد زناشویی ( 05/0 P< ) و در رابطه بین هوش معنوی و تعهد زناشویی ( 05/0 P< ) نقش واسطه ای دارد. در مجموع، مطالعه حاضر بر نقش واسطه ای صمیمیت زناشویی تاکید دارد. بنابراین، در کنار تقویت هوش اخلاقی و هوش معنوی با کمک به ارتقای صمیمیت زناشویی می توان میزان تعهد زناشویی را ارتقا داد.
اثربخشی مشاوره گروهی مبتنی برکیفیت زندگی بر افسردگی، اضطراب و استرس در بیماران دیابتی با آسیب شبکیه چشم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی مشاوره گروهی مبتنی برکیفیت زندگی بر افسردگی، اضطراب و استرس در بیماران دیابتی با آسیب شبکیه چشم شهر اصفهان بود. روش این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری با گروه کنترل بود. نمونه پژوهش شامل 40 نفر از بیماران دیابتی با آسیب شبکیه چشم بود که به موسسه خیریه دیابت اصفهان مراجعه کرده بودند و ملاک های ورود به مطالعه را دارا بودند. این افراد، به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی ساده در دو گروه مساوی آزمایش و کنترل گمارده شدند. مداخله به شیوه گروهی، طی 8 جلسه بر روی گروه آزمایش اجرا شد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس ( DASS ) بود که شرکت کنندگان در مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری به سئوالات آن پاسخ دادند. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز، از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر استفاده شد. نتایج نشان داد که بین گروه آزمایش و کنترل از لحاظ نمرات افسردگی، اضطراب و استرس تفاوت معناداری وجود دارد (01/0< P ) و نمرات پس آزمون، در مرحله پیگیری مقیاس ها نیز نسبتا ثابت مانده است. لذا از یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که مشاوره گروهی مبتنی بر کیفیت زندگی، نقش مهمی در کاهش افسردگی، اضطراب و استرس بیماران دیابتی با آسیب شبکیه چشم ایفا می کند.
اثربخشی آموزش شادکامی فوردایس بر میزان احساس انسجام روانی و ادراک خستگی بیماران مبتلا به دیابت نوع 2(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مشکلات روانشناختی بیماریهای مزمن از جمله دیابت که اغلب نادیده گرفته می شوند، لزوم توجه بیشتر به درمان مناسب را روشن می سازد. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر برنامه آموزش شادکامی به شیوه شناختی - رفتاری فوردایس بر احساس انسجام روانی و ادراک خستگی بیماران دیابتی نوع دو بود. طرح پژوهش نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمام بیماران دیابتی نوع 2 مراجعه کننده به مرکز انجمن دیابت استان آذربایجان غربی بود که از میان آنها 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش تحت آموزش مهارتهای ارتقاء شادکامی به روش شناختی- رفتاری فوردایس قرار گرفت و گروه گواه هیچ گونه آموزشی در این زمینه دریافت نکرد. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های حس انسجام آنتونوسکی (1993) و ادراک خستگی اسمتس (1995) در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که بین میانگین نمرات پس آزمون گروه آزمایش و گروه کنترل در متغیرهای احساس انسجام روانی و ادراک خستگی، تفاوت معناداری وجود دارد (05/0 p< ). در نتیجه آموزش برنامه شادکامی فوردایس بر کاهش ادراک خستگی و افزایش احساس انسجام روانی بیماران دیابتی مؤثر است.
نقش سبک های فرزندپروری ادراک شده و شفقت به خود در پیش بینی آمادگی اعتیاد در جوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۸
89-112
حوزههای تخصصی:
هدف : مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش سبک های فرزندپروری ادراک شده و شفقت به خود در پیش بینی آمادگی اعتیاد در جوانان انجام شد. روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانشجویان دانشگاه بجنورد در سال تحصیلی 1398-1397 بود. حجم نمونه شامل 340 نفر بود که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و به مقیاس آمادگی اعتیاد، پرسش نامه اقتدار والدین و مقیاس شفقت به خود پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از آزمون رگرسیون چندگانه سلسله مراتبی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که سبک فرزندپروری مقتدر و شفقت به خود به شکل منفی و معنادار، و سبک های فرزندپروری مستبد و سهل گیر به شکل مثبت و معنادار آمادگی اعتیاد را پیش بینی کردند. از بین ابعاد شش گانه شفقت به خود، دو بعد مهربانی با خود و قضاوت خود آمادگی اعتیاد را به شکل منفی و معناداری پیش بینی کردند. در میان سبک های فرزندپروری، سبک مقتدر قوی ترین پیش بینی کننده بود. همچنین، شفقت به خود مستقل از سبک های فرزندپروری، آمادگی اعتیاد را پیش بینی کرد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که سبک های فرزندپروری و شفقت به خود پیش بینی کننده های مهم برای آمادگی اعتیاد در جوانان هستند و این دو مولفه باید در برنامه های پیشگیرانه و درمانی مرتبط با اعتیاد مورد توجه قرار گیرند. تبیین ها و تلویحات مرتبط با یافته های پژوهش مورد بحث قرار گرفته اند.