فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۰۱ تا ۱٬۴۲۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر[1] نقش عوامل فردی و محیطی در تصمیم گیری با توجه به تأثیرات هنجاری و اطلاعاتی را بررسی کرد. نمونه مورد بررسی 50 نفر از دانشجویان دانشگاه (متوسط سن = 52/22؛ انحراف معیار = 58/3) بودند که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. یک کار آزمایشی برای ارزیابی نفوذ اجتماعی بر تصمیم گیری افراد با در نظر گرفتن دو علت عمده تأثیرگذاری شامل تأثیرات هنجاری و اطلاعاتی استفاده شد. علاوه بر این، از پرسشنامه صفات پنج گانه شخصیتی (NEO) کاستا و مک کری (1985) برای ارزیابی نقش شخصیت افراد بر نفوذ اجتماعی استفاده شد. برای تحلیل های آماری از آزمون T، مدل رگرسیون خطی تعمیم یافته و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج نشان داد، به طور کلی، بین میزان تأثیرپذیری افراد از تأثیرات هنجاری و اطلاعاتی در هنگام تصمیم گیری، تفاوتی معنادار وجود ندارد. همچنین، با افزایش ابهام شرایط تصمیم گیری، تأثیر اطلاعاتی افزایش می یابد (01/0p<) و نظرات منفی دیگران بیش از نظرات مثبت (001/0p<) باعث تأثیر هنجاری و تغییر در نظرات افراد می شود. علاوه بر این، هرچه صفت گشودگی به تجربه در فرد بیشتر باشد، میزان تأثیرپذیری او از عوامل هنجاری کمتر است (04/0=p). پیشنهاد می شود برای تأثیرگذاری بر تصمیم های افراد، عوامل فردی و محیطی مؤثر بر تصمیم گیری، مانند میزان دشواری تصمیم گیری، بازخوردی که برای تغییر نظرشان ارائه می شود، و شخصیت آن ها در نظر گرفته شوند.
Investigating The Relationship between Interpersonal Sensitivity and Marital Conflict: The Moderating Role of Interpersonal Mindfulness(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Aim: The present study investigated the moderating role of interpersonal mindfulness in the link between interpersonal sensitivity and marital conflict.Method: The Research method is a descriptive-correlation type of structural equation modeling. The statistical population consists of married students of Alzahra and Tehran University, and 182 people were randomly selected by sampling by multi-stage cluster method. Questionnaires on interpersonal mindfulness (IMS), interpersonal sensitivity (ISS), and marital conflict (MCQ) were given them. Statistical data analysis at the descriptive and inferential levels was performed with SPSS and Smart-PLS 3. Result: Partial least square-structural equation modeling showed a significant positive association between interpersonal sensitivity and marital conflict (β= .43, t= 6.47 > 2.58, p < 0.001) and the interaction effect of interpersonal mindfulness and interpersonal sensitivity had a significant relationship with marital conflict (β = .15, T-values= 2.43, p < 0.05. Thus, the moderating role of interpersonal mindfulness in the link between interpersonal sensitivity and marital conflict was confirmed.Conclusion: couples with a high level of interpersonal sensitivity are likely to experience more marital conflict, and the predictive effect of interpersonal sensitivity on marital conflict is significantly weakened by increasing the level of interpersonal mindfulness, thus interpersonal mindfulness plays a moderating role in the link between interpersonal sensitivity and marital conflict. Therefore, interpersonal mindfulness training is suggested to family counselors to reduce conflicts and marital problems in couples who suffer from interpersonal sensitivity. In addition, The findings of this research can provide valuable information for families, psychologists, and society.
Comparison of the Effectiveness of Mindfulness-Based Compassion Therapy and Positive Cognitive-Behavioral Therapy on Ambiguity Tolerance in Female Heads of Households(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Applied Family Therapy Journal, Vol. ۵ No. ۴, Serial Number ۲۳ (۲۰۲۴) Special Issue on Women Studies
65-73
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of this study was to examine the effectiveness of mindfulness-based compassion therapy and positive cognitive-behavioral therapy on ambiguity tolerance in female heads of households in Shahrekord. Methods: The research design was a quasi-experimental one, employing a pre-test, post-test, and follow-up with a control group. The statistical population included female heads of households in Shahrekord. Sixty participants were selected through purposive sampling and randomly assigned to three groups (20 participants per group). The experimental groups underwent 8 sessions of mindfulness-based compassion therapy and positive cognitive-behavioral therapy, each lasting 120 minutes. To determine the effectiveness of the interventions, the McLain Ambiguity Tolerance Questionnaire (1993) was used, and the data were analyzed using repeated measures analysis of variance. Findings: The findings showed that the effectiveness of mindfulness-based compassion therapy and positive cognitive-behavioral therapy compared to the control group on ambiguity tolerance in the post-test were (0.691) and (0.560), and in the follow-up were (0.755) and (0.632), respectively. Additionally, the results indicated that mindfulness-based compassion therapy was more effective than positive cognitive-behavioral therapy. Conclusion: Based on the results of this study, mindfulness-based compassion therapy can be used as a more sustainable and effective intervention than positive cognitive-behavioral therapy to increase ambiguity tolerance in female heads of households.
Effects of Cognitive-Based Problem-Solving skills On Changing Parenting Styles and Reducing Parental Anger(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The current study aims to examine the effect of cognitive problem-solving skills training on parents' parenting styles and their anger reduction towards their children. Method: The method of this research is quasi-experimental with a pretest-posttest single-group design without follow-up. The sample group consisted of 69 mothers of children aged 4 to 7 years, selected through convenience sampling. In these workshops, which were held over 9 two-hour sessions across 9 weeks, parents were made aware of effective and ineffective methods of dealing with children's behaviors, and practiced exercises to improve their response style to challenging behaviors of children. To evaluate the effectiveness of the training program, two questionnaires were used: the Parenting Styles questionnaire (Shokoohi Yekta & Parand, 2007) and the Anger Assessment questionnaire (Shokoohi Yekta & Zamani, 2007). The research data were analyzed with ANOVA and t-test methods using SPSS software. Findings: The results showed that participation in the problem-solving workshop had a positive effect on participants' performance regarding their parenting styles. Such that, this program led to an increase in the problem-solving parenting style and a decrease in parents' use of other ineffective parenting styles such as advising without explanation, and punishment and scolding (P<0.05). However, the analysis of the findings did not show a significant difference in terms of reducing mothers' aggression towards their children (P>0.05). Conclusion: Accordingly, it can be inferred that training in problem-solving skills can be used to improve parenting styles and the quality of interpersonal communications within the family.
اثربخشی آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی بر شناخت اجتماعی و آشفتگی روانشناختی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۶۴)
51 - 64
حوزههای تخصصی:
مقدمه: ذهدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی بر شناخت اجتماعی و آشفتگی روانشناختی دانش آموزان بود. روش: روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی با دو گروه گواه و آزمایش با طرح پیش آزمون و پس آزمون بود. جامعه آماری پژوهش دانش آموزان پایه ششم مقطع ابتدایی شهرستان آق قلا بودند. شرکت کنندگان 40 دانش آموز پایه دوم بودند که با روش نمونه گیری تصادفی مرحله ای انتخاب شدند. آنها به دو گروه گواه (20= n) و آزمایش (20= n) تقسیم شدند. همه آنها پرسشنامه های شناخت اجتماعی (نجاتی و همکاران، 1397) و آشفتگی روان شناختی (لویندا، 1995) را تکمیل کردند. فرضیه ها با مدل تحلیل کوواریانس تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد اثر آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی بر شناخت خود (0/79)، ذهن خوانی (0/84)، درک محیط آموزشی (0/69)، تشخیص تهدید آموزشی (0/77)، افسردگی (0/71)، اضطراب (0/74) و استرس (0/70) معنادار بود. نتیجه گیری: توجه به یافته های بدست آمده می توان بیان نمود بهبود شناخت اجتماعی و آشفتگی روانی مستلزم توجه به ذهن آگاهی است. تلویحات کاربردی یافته ها مورد بحث قرار گرفت.
نقش واسطه ای فاجعه آفرینی درد در رابطه بین آسیب پرهیزی با نشانه های اضطراب بیماری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
اضطراب بیماری اختلالی شایع، ناتوان کننده و پرهزینه است. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای فاجعه آفرینی درد در رابطه بین آسیب پرهیزی و نشانه های اختلال اضطراب بیماری در دانشجویان بود. روش پژوهش از نوع توصیفی - همبستگی و جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارومیه در نیم سال دوم تحصیلی 1403-1402 بود. 240 نفر از دانشجویان به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای اانتخاب و به پرسشنامه های استاندارد فاجعه آفرینی درد (سالیوان و همکاران، 1995)، اضطراب سلامتی (سالکویسکیس و همکاران، 2002) و سرشت و منش (کلونینجر،1994) پاسخ دادند. داده ها به روش همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری و با بهره گیری از نسخه 26 نرم افزار SPSS و نسخه 24 نرم افزار Amosتحلیل شد. یافته ها نشان داد اثر مستقیم آسیب پرهیزی (074/0>p ,128/0=β) بر نشانه های اضطراب بیماری معنی دار نیست؛ اما اثر مستقیم آسیب پرهیزی (001/0>p ,290/0=β) بر فاجعه آفرینی درد و فاجعه آفرینی درد (001/0>p ,296/0=β) بر اضطراب بیماری معنی دار است. همچنین نتایج نشان داد که فاجعه آفرینی درد در رابطه بین آسیب پرهیزی با اضطراب بیماری دانشجویان نقش میانجی ایفا می کند (01/0>p ,014/0=β). مدل فرضی پژوهش نسبت به مدل های جایگزین از برازش بهتری برخوردار بود و این نتایج می توانند به درک بهتر از عوامل مؤثر بر اضطراب بیماری و ارائه راهکارهای درمانی کمک کنند. یافته های این پژوهش چهارچوب مناسبی برای سبب شناسی اختلال اضطراب بیماری فراهم می آورد و می تواند در طراحی و اجرای مداخلات درمانی مبتنی بر کاهش آسیب پرهیزی و فاجعه آفرینی درد برای بهبود نشانه های این اختلال مورد استفاده قرار گیرد.
شناسایی مشکلات روان شناختی فرزندپذیران و ارائه راهکار جهت سازگاری با آنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۰)
206 - 215
حوزههای تخصصی:
با توجه به نیاز کودکان و نوجوانان به خانواده مناسب و گسترش انتخاب فرزندپذیری ، این پژوهش به امید افزایش بهزیستی کودک و خانواده و با هدف شناسایی مشکلات روانشناختی خانواده های فرزندپذیر ایرانی و ارائه راهکارهای سازگاری با مشکلاتشان انجام شد. به روش کیفی و رویکرد گراندد تئوری طبق نظریه اشتراوس و کوبین، در ابتدا جهت یافتن مشکلات خانواده های فرزندپذیر، مصاحبه با یک نماینده از والدین هر 13 خانواده در سال 1401 انجام شد. در مرحله بعدی، نتایج مرحله اول پژوهش در اختیار متخصصان قرار گرفت و راهکارهای پیشنهادی ایشان، بدست آمد. تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار maxqda2020 انجام شد. روایی و پایایی این پژوهش بسیار مطلوب ارزیابی شد. الزامات اخلاقی رعایت شد. در مرحله اول شناسایی مشکلات، 4 مفهوم بدست آمد. مسائل مربوط به رشد کودک در محیط آسیب های اجتماعی، مشکلات حقوقی-روانشناختی، مسائل مربوط به نگرش و جهان بینی، مشکلات مرتبط با تاب آوری زوجین. از مرحله بعدی، 4 گروه راهکار سازگاری با مشکلات استخراج شد، شامل تبیین چیستی و چگونگی و چرایی فرزندپذیری در ایران (غنای دانش)، راهکارهای اجرایی جهت حل مشکلات، راهکارهای مداخله ای جهت تاب آوری خانواده، راهکارهای تغییر نگرش. مشکلات مربوط به نگرش و جهان بینی شرایط علّی سایر مشکلات بود. در انتها الگوی نهایی ارائه شد. غنای دانش، اصلاح و بهبود نگرش، افزایش تاب آوری والدین، رفع موانع اجرایی، باید اولویت کاری این حیطه قرار گیرد.
طراحی الگوی بهینه مدیریت آموزشی هیبریدی در نظام آموزشی
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: مدرسه هیبریدی یعنی درکنار ریاضیات و علوم تجربی، همه دروس و فعالیت ها اهمیت و هدف گذاری جدی دارند. پژوهش حاضر با هدف تدوین طراحی الگوی بهینه مدیریت آموزشی هیبریدی در نظام آموزشی انجام شد. روش شناسی پژوهش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی-توسعه ای و از نظر روش جمع آوری داده ها آمیخته اکتشافی با رویکرد کیفی (بررسی ادبیات تحقیق و تحلیل مضمون) و کمی (مدل سازی معادلات ساختاری) است. در مرحله اول، با استفاده از این یافته ها، 15 نفر از خبرگان (معلمان، مدیران مدارس، کارشناسان آموزش و پرورش) از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته انتخاب و مصاحبه ها تا اشباع داده ها ادامه یافت. برای انتخاب خبرگان از نمونه گیری نظری استفاده شد و جهت تأمین روایی از تکنیک های تایید پذیری و بازبینی توسط اعضا و برای تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون بهره برداری شد. در بخش کمی، جامعه آماری شامل 4635 معلم مدارس مقطع متوسطه ارومیه بود که از این تعداد، 381 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته ای بود که بر اساس مراحل کیفی تدوین شده بود. برای تأمین اعتبار ابزار از روایی محتوایی (بازبینی توسط پنج متخصص) و برای تعیین پایایی از ضریب آلفای کرونباخ (78/0) استفاده شد. در نهایت، برای تحلیل داده های کمی، از مدل سازی معادلات ساختاری با نرم افزار لیزرل نسخه 8.8 استفاده گردید. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد نتایج حاصله نشان داد که عوامل مؤثر بر مدیریت آموزشی هیبریدی در مقطع متوسطه در سه مضمون اصلی و شش مضمون فرعی دسته بندی شدند. مضمون اصلی مدیریت منابع انسانی، مدیریت فناوری و مدیریت آموزشی مشخص شدند و الگوی بهینه بدست آمد (05/0p<). نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش می توان گفت شاخص های برازش مدل مناسب بوده و مدل تحقیق به طور کلی از انطباق مناسبی با داده ها برخوردار بوده و معیارهای لازم برای برازش مطلوب را تأمین می کند.
اثر ذهن آگاهی بر فرسودگی شغلی و بهزیستی روانشناختی: نقش واسطه ای استرس شغلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دست آوردهای روان شناختی سال ۳۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
139 - 160
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی برازش یک مدل مفهومی از رابطه میان ذهن آگاهی با فرسودگی شغلی و بهزیستی روانشناختی با میانجی گری استرس شغلی در کارکنان شرکت بهره برداری مس درآلو استان کرمان انجام گرفت. نمونه پژوهش شامل 300 نفر از کارکنان شرکت بهره برداری مس درآلو است که به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند و در نهایت 210 پرسشنامه به شکل صحیح تکمیل و داده های حاصل از آنها در تحلیل استفاده شد. جهت سنجش متغیرهای مورد مطالعه از پرسشنامه ی ذهن آگاهی فرایبورگ (فرم کوتاه)، پرسشنامه ی استرس شغلی HSE، پرسشنامه ی فرسودگی شغلی و مقیاس بهزیستی روانشناختی (فرم کوتاه) استفاده گردید. تجزیه وتحلیل داده ها با روش الگویابی معادلات ساختاری (SEM) و با استفاده از نرم افزار SPSS و AMOS ویراست 24 انجام شد. همچنین مسیرهای غیر مستقیم توسط روش بوت استراپ مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها نشان دادند که الگوی پیشنهادی پس از اصلاح از برازش مناسبی با داده ها برخوردار است. تحلیل داده ها نشان داد که مسیرهای مستقیم از ذهن آگاهی به فرسودگی شغلی و از ذهن آگاهی به بهزیستی روانشناختی معنی دار نیستند و تمام اثر ذهن آگاهی بر فرسودگی شغلی و بهزیستی روانشناختی از طریق استرس شغلی صورت می پذیرد. بنابراین مطابق نتایج به دست آمده از طریق داده ها می توان چنین مطرح کرد که با افزایش سطح ذهن آگاهی افراد در سازمان می توان استرس شغلی آن ها را کاهش داد و متعاقباً به کاهش فرسودگی شغلی کارکنان و افزایش بهزیستی روانشناختی آن ها دست یافت.
روابط ساختاری سبک تنظیم هیجان و شفقت به خود با بهزیستی ذهنی دانشجویان: نقش میانجی کیفیت زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین روابط ساختاری سبک تنظیم هیجان و شفقت به خود با بهزیستی ذهنی دانشجویان با توجه به نقش میانجی کیفیت زندگی بود. روش پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل دانشجویان دانشگاه تبریز در سال تحصیلی 1403-1402 (٢٤٠٠٠ نفر) و نمونه آماری شامل 378 نفر بود که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. جهت اندازه گیری متغیرها از پرسشنامه های بهزیستی ذهنی (SWBQ، کی یز و ماگیارمو، 2003)، شفقت به خود (SCS، نف و همکاران، 2003)، سبک های تنظیم هیجان (ERQ، گراس و جان، 2003) و فرم کوتاه کیفیت زندگی (WHOQOL-BREF، گروه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی، 1993) و جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد مدل از برازش مطلوبی برخوردار بود. تحلیل داده ها نشان داد تنظیم هیجان (ارزیابی مجدد)، شفقت به خود و کیفیت زندگی بصورت مثبت و تنظیم هیجان (سرکوبی) بصورت منفی بر بهزیستی ذهنی اثر مستقیم دارند (0.01P<). همچنین تنظیم هیجان (ارزیابی مجدد) و شفقت به خود بصورت مثبت و تنظیم هیجان (سرکوبی) بصورت منفی، بر بهزیستی ذهنی به واسطه کیفیت زندگی اثر غیرمستقیم دارند (0.01P<). مبتنی بر این یافته ها می توان نتیجه گرفت که سبک تنظیم هیجان و شفقت به خود با میانجیگری کیفیت زندگی قادرند بهزیستی ذهنی دانشجویان را پیش بینی کند.
بررسی ویژگی های روان سنجی پرسش نامه عملکرد انعکاسی در دانش آموزان ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی ویژگی های روان سنجی پرسش نامه عملکرد انعکاسی در دانش آموزان ایرانی بود. در این مطالعه توصیفی همبستگی، تعداد 342 نفر (265 دختر و 77 پسر) از دانش آموزان مقطع متوسطه دوم (18-16 سال) شهرستان بابلسر در سال تحصیلی 1401-1402 به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و پرسش نامه عملکرد انعکاسی (RFQ-Y)، شارپ و همکاران (2009) را تکمیل نمودند. جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل عاملی تأییدی و ضریب همسانی درونی (آلفای کرونباخ) استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل عاملی تأییدی نشان داد که ساختار دو عاملی پرسش نامه عملکرد انعکاسی از برازش مطلوبی برخوردار است. همچنین در این مدل زیر مقیاس A با آلفای کرونباخ 88/0، زیر مقیاس B با مقدار 81/0 و مقیاس کلی با مقدار 90/0 دارای پایایی مناسبی می باشند. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که مقیاس مورد استفاده از روایی و پایایی مطلوبی برخوردار است و می تواند تصویر قابل قبولی از این سازه را ارائه نماید. بنابراین می توان از این مقیاس در پژوهش های مختلف، به منظور ارزیابی ذهنی سازی در دانش آموزان استفاده نمود.
پیش بینی جهت گیری دینی چرخشی دانشجویان بر پایه الگوی ارتباطات خانواده با نقش میانجیگر کمال گرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی جهت گیری دینی چرخشی دانشجویان بر اساس الگوی ارتباطات خانواده نقش و میانجیگر کمال گرایی با روش توصیفی از نوع همبستگی انجام شد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان دانشگاه فرهنگیان شهر تهران در سال 1401 تشکیل دادند که از میان آن ها 388 نفر به صورت نمونه گیری سهمیه ایانتخاب شدند و به پرسشنامه های جهت گیری دینی چرخشی، کمال گرایی و پرسش نامه تجدیدنظر شده الگوهای ارتباطی خانواده پاسخ دادند. برای تجزیه وتحلیل اطلاعات، از روش مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد و داده ها توسط نرم افزار spss نسخه 24 و AMOS تحلیل شدند. نتایج مدل سازی حاکی از برازش مناسب مدل پژوهش بود. همچنین نتایج نشان داد که الگوی ارتباطات خانواده هم به صورت مستقیم و هم با میانجیگری کمال گرایی بر جهت گیری دینی چرخشی دانشجویان تأثیر دارند. بر اساس نتایج پژوهش حاضر می توان گفت افراد با سبک ارتباطی گفت و شنودوهمنوایی،از مسیر کمال گرایی،تاثیرات مثبت و منفی و با معنا بر انواع جهت گیری های دینی چرخشی دارند.پیشنهادمی شود که به نقش میانجی کمال گرایی در رابطه بین الگوهای ارتباطی خانواده و جهت گیری دینی چرخشی توجه شود و درمانگران این مؤلفه را در کاربست درمانی و الگوهای تربیتی خود بگنجانند.
نقش واسطه ای حساسیت اضطرابی و نارضایتی از بدن در رابطه بین آسیب های دوران کودکی و نگرش خوردن در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای حساسیت اضطرابی و نارضایتی از بدن در رابطه بین آسیب های دوران کودکی و نگرش خوردن در دانشجویان بود. پژوهش حاضر از نوع همبستگی و تحلیل مسیر بود. جامعه آماری کلیه دانشجویان ۱۸ تا ۲۵ سال دانشگاه خوارزمی تهران بود که در نیم سال دوم سال تحصیلی ۱۴۰۲ مشغول به تحصیل بودند و از این بین ۴۲۲ نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. ابزارهای پژوهش شامل نسخه ۲۶ سؤالی تست نگرش خوردن گارنر و همکاران (۱۹۸۲)، مقیاس تجدیدنظرشده حساسیت اضطرابی تیلور و کاکس (۱۹۹۸)، پرسش نامه شکل بدن کوپر و همکاران (۱۹۸۷) و پرسش نامه آسیب های دوران کودکی برنشتاین و همکاران (۲۰۰۳) بود. یافته ها حاکی از برازش مناسب داده ها با مدل بود. نتایج نشان داد که آسیب های دوران کودکی، حساسیت اضطرابی و نارضایتی از بدن با نگرش خوردن رابطه مستقیم و معنادار دارند. همچنین، آسیب های دوران کودکی رابطه مستقیم و معناداری با حساسیت اضطرابی و نارضایتی از بدن دارد. علاوه برآن، حساسیت اضطرابی با نارضایتی از بدن رابطه مستقیم و معنادار داشته و در رابطه بین آسیب های دوران کودکی و نارضایتی از بدن نقش واسطه ای دارد. همچنین، نارضایتی از بدن نقش واسطه ای در رابطه بین حساسیت اضطرابی و نگرش خوردن ایفا می کند. نارضایتی از بدن و حساسیت اضطرابی نیز نقش واسطه ای در رابطه بین آسیب های دوران کودکی و نگرش خوردن دارند. باتوجه به نتایج می بایست راهبردهای مناسب جهت ارزیابی به موقع آسیب های دوران کودکی و استفاده از راهبردهای آموزشی و مداخلات مؤثر جهت آگاهی و بهبود حساسیت اضطرابی، نارضایتی از بدن و نگرش خوردن در دانشجویان موردتوجه قرار گیرد.
راهکارهای توسع حرفه ای با تأکید بر رفتار کاری نوآورانه معلمان تربیت بدنی استان خراسان جنوبی
حوزههای تخصصی:
زمینه: معلمان تربیت بدنی از عناصر مهم آموزش و تربیت در زمینه فعالیت بدنی و ارتقاء سلامتی هستند که با توجه به جامعه در حال تغییر، توسعه حرفه ای مبتنی بر نوآوری های روز، به بخش اجتناب ناپذیر زندگی حرفه ای آن ها تبدیل گردیده است. هدف: هدف از این پژوهش، کشف راهکارهای توسعه حرفه ای با تأکید بر رفتار کاری نوآورانه معلمان تربیت بدنی استان خراسان جنوبی بود. روش: روش پژوهش حاضر، کیفی و با رویکرد اکتشافی بود؛ که پژوهشگر طی مصاحبه با معلمان تربیت بدنی به بررسی راهکارهای توسعه حرفه ای با تأکید بر رفتار کاری نوآورانه پرداخت. جامعه آماری پژوهش، شامل کلیه معلمان تربیت بدنی استان خراسان جنوبی در سال 1404-1403 بود. نمونه های این پژوهش به صورت هدفمند بر اساس سابقه کاری، مدرک تحصیلی و آشنایی با مباحث نوآوری انتخاب شد. لذا جمع آوری داده ها به وسیله مصاحبه نیمه ساختاریافته تا زمانی که اشباع داده ها حاصل گردید، ادامه یافت که از طریق مصاحبه با 14 نفر از معلمان تربیت بدنی استان خراسان جنوبی، اشباع نظری حاصل شد؛ اما برای اعتباربخشی به داده ها، فرآیند مصاحبه تا 19 نفر ادامه یافت. اطلاعات به دست آمده از مصاحبه ها با استفاده از روش بنیادبخشی نظریه گلیزر و نرم افزار MAXQDA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: تجزیه و تحلیل مصاحبه های انجام شده در قالب کدگذاری باز، محوری و انتخابی منجر به شناسایی 311 گزاره گردید. کدهای حاصل از مصاحبه ها در قالب، 34 کد محوری و 5 کد انتخابیِ راهبردهای حمایتی سازمان (9 راهکار)، ارزیابی و خودآگاهی (4 راهکار)، دوره های آموزشی (11 راهکار)، امکانات و فناوری های آموزشی (4 راهکار) و فرهنگ جامعه (6 راهکار) به عنوان راهکارهای توسعه حرفه ای معلمان تربیت بدنی با تأکید بر رفتار کاری نوآورانه تبیین گردید. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر سیاست گذاران و برنامه ریزان آموزش و پرورش می توانند با بهره گیری از راهکارهای ارائه شده، اهداف از پیش تعیین شده مربوط به حوزه معلمان تربیت بدنی را متناسب با نیازهای روز محقق سازند و تأثیرات منفی نبود راهکارهای توسعه حرفه ای با تأکید بر رفتار کاری نوآورانه برای معلمان تربیت بدنی را تعدیل نمایند.
بررسی تاثیر رنگ و نور فضای کاری بر بار کاری ذهنی و توجه پایدار کارمندان: مطالعه در واقعیت مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: کیفیت محیطی فضاهای داخلی نقش اساسی در سلامت انسان دارد. از آنجایی که، امروزه مردم بیش از 90 درصد وقت خود را در داخل ساختمان ها می گذرانند، اثرات عوامل محیط داخلی، بر کارکردهای شناختی و ابعاد مختلف سلامت حائز اهمیت است. از این رو، مطالعه حاضر با هدف بررسی عملکرد توجه و بار کاری کارمندان، تحت تأثیر نور و رنگ محیط انجام شد. روش کار: در این مطالعه، 20 شرکت کننده از میان کارمندان 18 تا 50 ساله با میانگین و انحراف معیار: 33/8±5/13 در مواجهه با 4 محیط شبیه سازی شده در واقعیت مجازی با روشنایی (300 و 800 لوکس) و رنگ ( آبی و سفید) قرار گرفتند. ابتدا، شرکت کنندگان به مدت 5 دقیقه، در حالت استراحت در فضای شبیه سازی شده حضور داشتند، سپس تکلیف شناختی طراحی شده بر پایه آزمون عملکرد پیوسته را در حالی که همزمان امواج مغزی شرکت کنندگان از طریق دستگاه الکتروآنسفالوگرام ثبت می گردید، انجام دادند. ارزیابی شاخص بار کاری ذهنی از طریق پرسشنامه ناسا با 6 خرده مقیاس صورت گرفت. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که در محیط با شدت نور 300 لوکس و رنگ آبی میزان توجه پایدار افراد به طور معناداری (0/031P= ،5/206=(3،36)F) افزایش پیدا می کند. همچنین در این مطالعه هیچ تغییر معناداری در خصوص شاخص بار کاری ذهنی (0/902P=) مشاهده نشد. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش می توان چنین برداشت نمود، که رنگ آبی در کارکرد توجه پایدار کارمندان تأثیر مثبت دارد. از آنجایی که توجه پایدار نقش اساسی در فعالیت های مستمر اداری دارد، لذا می توان با مداخلات طراحی در محیط های کاری، به بهبود کارکرد توجه پایدار و در نتیجه ارتقا کارآیی کارمندان و بهره وری سازمان ها دست یافت.
اثربخشی احساسات کاربران در طراحی فضاهای باز مجموعه های دانشگاهی با تمرکز بر مهندسی کانسی (نمونه موردی: دانشگاه ملی مهارت واحد دختران بابل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: با توجه به اثرگذاری احساسات کاربران در طراحی فضاهای باز دانشگاهی بر افزایش شوق و انگیزه به یاددهی_یادگیری در دانشجویان و ایجاد حس جاذبه و ماندن در مکان، مطالعه حاضر با هدف، ارائه الگوی بهینه برای طراحیِ سردرب دانشکده های دانشگاه ملی مهارت، از دیدگاه بهره برداران فضا، با رویکرد احساس گرا انجام شده است. روش کار: در این مطالعه پنج طرح، مجموعه سردرب دانشگاهی، توسط جامعه آماری، شامل پنج گروهِ دانشجویان، کارکنان و اساتید دانشکده مورد مطالعه، ساکنان محدوده دانشکده و اساتید معماری شهرستان بابل مورد سنجش قرار گرفت. نمونه آماری به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و جهت ارزیابی از تکنیک مهندسی کانسی، با استفاده از پرسشنامه و به شیوه افتراق معنایی با مقیاس لیکرت 5 درجه ای در نرم افزارSPSS-23 با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یافته های پژوهش حاکی از آن است که فرم مورب، از نظر مصاحبه شوندگان جهت سردرب دانشگاه ملی مهارت مناسب ارزیابی شده است، همچنین واژه "خاص" از میان تمام واژگان، بیشترین ارتباط معنادار را نسبت به حجم مورب دارد و حجم با فرم قوسی، در میان طرح ها از نظر نمونه آماری نامناسب ارزیابی شده است. نتیجه گیری: نتایج حاکی از آن است که، طرح با خطوط مورب که حس صعود، پویایی، خلاقیت، کنجکاوی و ... را در مخاطبان القا می نماید، مورد پسند جامعه هدف می باشد و احساسات مخاطبان به واسطه طرح های متفاوت، متغیر خواهد بود؛ از این رو، طراح معمار به منظور موفقیت در طراحی، باید ادراک و احساسات مخاطب را نقشه راه طراحی خود قرار دهد.
ارتباط بین عزت نفس و پنج عامل اصلی شخصیت با میانجی گری تأثیر شبکه های اجتماعی در افراد دارای خال کوبی (تتو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: امروزه انجام تتو یا خال کوبی در سراسر جهان به یک فعالیت پر طرف دار علی الخصوص در میان جوانان تبدیل شده است که این موضوع در ایران بسیار کم مورد پژوهش و توجه قرار گرفته است. تحقیق حاضر به بررسی ارتباط بین عزت نفس و پنج عامل اصلی شخصیت با میانجی گری تأثیر شبکه های اجتماعی در افراد دارای خال کوبی (تتو) پرداخت.
روش: روش این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش نیز تمام افراد دارای تتو ساکن شیراز بودند که با روش نمونه گیری در دسترس 183 نفر در بازه زمانی بهمن 1400 لغایت مهر 1401 انتخاب شدند. ابزار های پژوهش عبارت بودند از: پرسش نامه عزت نفس کوپراسمیت (1967)، پرسش نامه نئو فرم کوتاه 60 سؤالی مک کری و کاستا (1985) و پرسش نامه شبکه ها و رسانه های اجتماعی (جهانبانی،1397). برای تجزیه و تحلیل داده ها از رویکرد حداقل مربعات جزئی و مدلسازی معادلات ساختاری و نرم افزار SmartPLS استفاده شد.
یافته ها: شاخص های برازش و ضرایب مسیر نشان دادند که میان عزت نفس و پنج عامل اصلی شخصیت با میانجی گری تأثیر شبکه های اجتماعی در افراد دارای تتو ارتباط معناداری وجود ندارد (P<0/05).
نتیجه گیری: این نتیجه حاکی از آن است که امروزه با فراگیرشدن استفاده از شبکه های اجتماعی بین تمامی افراد با ویژگی های مختلف، این نوع ارتباط به خصوص در جامعه افراد دارای تتو، نقش معناداری در ارتباط عزت نفس و ابعاد مختلف شخصیت بازی نمی کند.
Clarifying critical thinking in improving students' virtual education learning(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The purpose of this research was to explain critical thinking in electronic education. The qualitative research aimed at analyzing the importance of critical thinking skills in improving students' virtual education learning with a descriptive-interpretive approach sought answers to the following 2 questions: 1- How do students describe their learning experiences with critical thinking in virtual education? 2- What changes has the critical thinking skill made in learning the virtual education of students? The data collection tool was an open-ended interview, with 12 of the 98 incoming student teachers, with targeted sampling and the research location of the Faculty of Teacher Education, Farhangian University of Ardabil, who had studied with virtual education. Analysis of the findings after implementing the experiences and interviews of the students and the components obtained from the open and central and selective coding with 6 components (self-knowledge - spirituality - media literacy - receptivity to criticism and criticism - pluralism - cognition and metacognition) It led to the conclusion of the following 3 themes according to the elements of the national curriculum and the goals of education as follows: 1- Communication with oneself 2- Communication with God 3- Communication with creation It could be used in educational systems and the positive and negative consequences in learning and education in order to be successful in learning, and it is necessary that the virtual learner is not limited to education, but must be a critical thinker or acquire educational skills and abilities during his education.
اثربخشی برنامه آموزشی کارکردهای اجرایی با استفاده از واقعیت افزوده بر حافظه فعال دیداری-فضایی کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم با عملکرد بالا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ پاییز (آذر) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۱
۳۰۲-۲۸۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم در کارکردهای اجرایی به ویژه حافظه فعال دیداری–فضایی دچار نارسایی هستند. در این میان، آموزش کارکردهای اجرایی نیز با استفاده از واقعیت افزوده می تواند حافظه فعال دیداری–فضایی این کودکان را بهبود بخشد که تاکنون چنین برنامه ای با استفاده از واقعیت افزوده طراحی نشده است. هدف: هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی برنامه آموزشی کارکردهای اجرایی با استفاده از واقعیت افزوده بر حافظه فعال دیداری- فضایی کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم با عملکرد بالا بود. روش: پژوهش حاضر از لحاظ هدف جزء پژوهش های کاربردی و از لحاظ روش از نوع مطالعات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه به همراه پیگیری یک ماهه بود. در این پژوهش، نمونه پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند از کودکان واجدالشرایط وارد مطالعه و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) به شیوه تصادفی گمارش شدند. 30 نفر (15 نفر گروه گواه و 15 نفر گروه آزمایش) از کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم با استفاده از مجموعه آزمون حافظه فعال برای کودکان پیکرینگ و گدرکول (2001) ارزیابی شدند. داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با استفاده از نسخه 24 نرم افزار SPSS تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد برنامه آموزشی کارکردهای اجرایی با استفاده از واقعیت افزوده در دو مرحله پس آزمون و پیگیری نسبت به گروه گواه اثربخشی معناداری داشت (001/0 p<). همچنین، اندازه اثر نشان از اثربخشی 48/0 درصدی برنامه آموزشی کارکردهای اجرایی با استفاده از واقعیت افزوده بر حافظه فعال دیداری-فضایی بود. نتیجه گیری: نتایج حاصل از پژوهش حاضر نشان داد آموزش کارکردهای اجرایی با استفاده از واقعیت افزوده می تواند سبب بهبود حافظه فعال دیداری–فضایی کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم با عملکرد بالا شود. بنابراین، با توجه به مزایای برنامه آموزشی کارکردهای اجرایی با استفاده از واقعیت افزوده پیشنهاد می شود، در مدارس استثنایی کارکردهای اجرایی (انعطاف پذیری شناختی، حافظه فعال و بازداری پاسخ) با استفاده از واقعیت افزوده آموزش داده شود.
تدوین برنامه آموزش مهارتهای حل مساله و اثربخشی آن بر مهارتهای تنظیم هیجان و اضطراب اجتماعی نوجوانان دچار اختلال اتیسم با عملکرد بالا(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف تدوین برنامه آموزش مهارت های حل مساله و اثربخشی آن بر مهارت های تنظیم هیجان و اضطراب اجتماعی نوجوانان دچار اختلال اتیسم با عملکرد بالا انجام شد. روش ها: این پژوهش در دو بخش کیفی و کمی انجام شد. بخش کیفی شامل تدوین و اعتباریابی برنامه آموزشی بود و بخش کمی شامل روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل همراه با دوره پیگیری 1 ماهه بود. جامعه آماری بخش کیفی شامل 28 متخصص با مدرک دکتری روانشناسی کودکان استثنایی شهر تهران در سال 1401 بود که 10 نفر از آن ها به شیوه هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند و جامعه آماری بخش کمی شامل 53 دانش آموز دچار اختلال اتیسم شهر قزوین در سال 1401 بود که 20 نفر از آن ها به شیوه در دسترس براساس ملاک های ورود از آموزشگاه استثنائی پارس به عنوان نمونه انتخاب و در 2 گروه آزمایش (10) و کنترل (10) به شیوه تصادفی گمارش شدند. ابزارهای اندازه گیری پژوهش شامل سیاهه تنظیم هیجان شیلدز و همکاران (1997) و مقیاس اضطراب اجتماعی لاگرکا (1999) بود. گروه آزمایش در 12 جلسه 45 دقیقه ای برنامه آموزشی را دریافت کرد. جهت تحلیل داده ها در بخش کیفی، از نسبت روایی محتوایی و شاخص روایی محتوایی و در بخش کمی، از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر دو راهه با نرم افزار SPSS26 استفاده شد. یافته ها: برنامه آموزشی اعتبار محتوایی مناسبی دارد و موجب بهبود مهارت های تنظیم هیجان و کاهش اضطراب اجتماعی درگروه آزمایش شده است. نتیجه گیری: پیشنهاد می شود آموزش مهارت های حل مساله را در اولویت آموزشی نوجوانان دچار اختلال اتیسم با عملکرد بالا قرار گیرد.