فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۲۱ تا ۵۴۰ مورد از کل ۱۸٬۹۲۵ مورد.
منبع:
مطالعات دینی نبوت و امامت سال اول پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
101 - 122
حوزههای تخصصی:
فهم چگونگی وحی و ارتباط نبی با خدا از دغدغه های همیشگی دین پژوهان بوده است. ازطرفی، احادیث موجود در منابع نقلی، داده هایی هستند که به عنوان منبع معرفتی در تببین و شناخت مسائل دینی کاربرد به سزایی دارند. یکی از موارد کاربرد این منابع، مراحل و مراتب وحی آیات قرآن کریم بر رسول خدا
است. در نوشتار پیش رو، با روش توصیفی و تحلیلی، به بررسی روایات منابع حدیثی امامیه درباره فرایند وحی به واسطه فرشته پرداخته شده است. با تبیین و تحلیل روایات به دست می آید که فرایند و مراحل وحی قرآن کریم، بیشتر مسیری با واسطه است و ابتدای آن از جانب خداست و به دنبال آن واسطان وحی قرار دارند و تا واپسین مرحله آن، یعنی کتابت وحی، با املای جبرئیل از هرگونه دخالت بشری به دور است. ازجمله رهاوردهایی که با بررسی همه جانبه و رفع تعارضات و اختلافات تمام روایات درباره فرایند وحی به دست آمد، آنکه این تنها جبرئیل نیست که واسط و حامل وحی است، بلکه واسطان دیگری پیش از ابلاغ وحی به او وجود داشته اند. جبرئیل تنها واپسین واسط وحی است و واسطان دیگر نیز در این فرایند نقش و تأثیر دارند که غالباً مغفول واقع می شوند و در این مقاله وجود آن ها اثبات و مراحل و مراتب آنان مشخص شده است؛ همچنین به مسائل دیگری دراین باره و پیرامون آن پاسخ داده شده است. فهم و اثبات این حقیقت، بیانگر وجود فرایندی مهم و حفاظت شده است که مصونیت وحی را از هرگونه دخل و تصرف غیر بازمی دارد.
خوانشی نو از سنت فکری فیلسوفان مسلمان در پرتو نسبت سنجی میان فلسفه و حکمت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۳
259 - 282
حوزههای تخصصی:
مفاهیم حکمت و فلسفه از مفاهیم پر بسامد در آثار فیلسوفان مسلمان است. جایگاه و ارتباط مفاهیم حکمت و فلسفه در آثار فلسفی به روشنی تبیین نگردیده و در مواردی این دو مفهوم به جای یکدیگر نیز به کار رفته اند. تعابیر متفاوت از حکمت و فلسفه و عدم توجه به مرزبندی میان فلسفه و حکمت در آثار فیلسوفان مسلمان، موجب طرح اشکال ها و ابهاماتی گردیده است. از تعاریف حکمت و فلسفه می توان برداشتهای متفاوتی نمود که بر هم منطبق نمی گردند و لوازم معرفتی متفاوتی به دنبال خواهند داشت. در این نوشتار با روش توصیفی تحلیلی از رهگذر نقد و بررسی ارتباط مفاهیم حکمت و فلسفه سعی می گردد تبیین جدیدی از ارتباط میان معنای فلسفه و حکمت ارائه گردد که به موجب آن حدود فلسفه از حکمت مشخص شده و از ابهامات و چالش های پیش رو رهایی یابد. بر این اساس، حکمت آخرین ایستگاه مقام اثبات در ساحت فلسفه است که فیلسوف با پذیرش عقلانی خداوند و پایبندی به لوازم آن - چه لوازم معرفتی و چه لوازم عملی - وارد در حیطه حکمت می گردد. بنابراین سنت فکری فیلسوفان مسلمان با فلسفه آغاز می گردد و در مسیر تکامل خود وارد در ساحت حکمت می گردد.
امکان و معناداری ارتباط عاشقانه انسان با امر متعالی از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
13 - 32
حوزههای تخصصی:
عشق الهی یکی از صورتهای مهم ارتباط انسان با خداست که با وجود کاربرد گسترده در سنتهای الهیاتی و عرفانی، تصور واحدی در مورد آن وجود ندارد. تبیین این ارتباط، در ساختار تصورات غیرانسانوار از خداوند، همچون واجب الوجود ابن سینا ابهام بیشتری می یابد. ابن سینا واجب الوجود را با مفاهیم و اوصافی کاملاً مابعدالطبیعی، معرفی می کند که متعالی محض و عاری از اوصاف احساسی و شخصیت انسانی است. از طرفی دیگر، اوج ارتباط انسان با خداوند را عشق به او می انگارد و واجب الوجود را عاشق و معشوق می نامد. مقاله حاضر به تبیین معناداری و تحقق پذیری این عشق می پردازد. بوعلی گرچه با ارائه تعریف عام عشق به «گرایش به خیر»، دایره معنایی وسیعی برای آن ایجاد کرده است؛ اما در نهایت عشق انسان به خیر مطلق، از مفهوم شخصی خارج می گردد و متأثر از انگاره «تشبّه» که ریشه در نظریات افلوطین دارد، صرفاً به نوعی «تحول باطنی» معنا می شود. این معنا دربرگیرنده کمال معرفتی و تعقل کلیات از یک سو و تعالیِ عملی و اخلاقی از سوی دیگر است. به نظر می رسد تحقق عشق متعالی، به معنای حقیقی و تحت اللفظی با واجب الوجود سینوی غیرممکن است، از این رو ابن سینا در کاربرد عشق نسبت به خداوند، با حذف ابعاد دیالکتیکیِ آن و وارد ساختن معانی دیگر، وارد «هست و نیستِ» استعاری می شود و این تعبیر را در معنایی مجازی استفاده می کند.
کاربرد آموزه های فلسفل صدرایی در حلّ بحران معنا
منبع:
آموزه های نوین کلامی دوره ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶
78 - 53
حوزههای تخصصی:
پیشرفت تکنولوژی، وسعت و سرعت تغییرات و در نتیجه ابهام و تضاد اطلاعات در جهان امروز، بحران هایی را فراروی بشر قرار داده است که زندگی افراد را روزبه روز بی معنا تر کرده و در خلائی پایان ناپذیر رها می کند. لزوم یافتن معنایی عمیق برای زندگی به جهت حل و درمان این بحران ها موجب گردیده، مکاتب مختلف فکری اقدام به تجویزهایی بنا به مبانی و اندیشه های خود نمایند. فلسفه اسلامی بخصوص مکتب حکمت متعالیه به عنوان یک مکتب فکری با مبانی عمیق نیز دارای آموزه های کارآمدی است که به نظر می رسد در تولید معنای اثر بخش در زندگی تاثیر بسزایی داشته باشد. مبانی همچون اصالت وجود، تشکیک وجود، حرکت جوهری، امکان فقری و برخی قواعد فلسفی مرتبط با اصل علیت، قوای نفس، از آموزه هایی است که به شکل گیری معنا کمک می کند. در درمان مبتنی بر آموزه های فلسفه اسلامی روش پیشنهادی یک سیر صعودی از رفتارهای بحرانی به جهان بینی فرد و سپس سیر نزولی از جهان بینی تصحیح شده به درمان رفتارهای ناکارآمد و بحرانی است. در حقیقت از آنجا که رفتارهای ما برخاسته از نگرش های ما هستند تغییر نگرش نسبت به هستی و ماهیت فرد موجب اصلاح رفتار و رفع نشانه های بحران خواهد بود. شناخت آموزه های اثر گذار در ساخت معنا وکیفیت اثر گذاری آنها، کاری است که با روش توصیفی- تحلیلی در این پژوهش صورت گرفته است.
A Phenomenological Assessment of Mulla Sadra’s View of the Individual Mind(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This article examines the theory of mind proposed by the esteemed Islamic philosopher, Mulla Sadra Shirazi, through a phenomenological lens. We specifically focus on how Mulla Sadra’s framework addresses the question of the individual human mind and its intricate relationship with the body. While Mulla Sadra presents concepts that resonate with some of Husserl’s ‘monadological-phenomenological’ reflections, we argue that strict adherence to phenomenological methodology precludes acceptance of the metaphysical implications he draws concerning the individual mind’s connection to the totality of existence, including a presumed divine reality. Nonetheless, our comparative analysis with Mulla Sadra’s thought illuminates key aspects of Husserlian monadology and highlights the limitations of a rigorously phenomenological approach to purely metaphysical inquiries.
جایگاه تاریخی تصویرسازی هستی شناسانه صدرایی در طبقه بندی [جدول] فضایل و رذایل (در تناظر با تحلیل قوای نفس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با استقصا تصویرسازی های متعدد ملاصدرا، از طبقه بندی فضایل و رذایل (متناظر با طبقه بندی قوای نفس) با نوعی رویکرد تطبیقی-تاریخی، به تحلیل هستی شناسانه مبانی و نوآوری های خاص صدرا در تحلیل فضایل معطوف است تا در نهایت جایگاه تاریخی دیدگاه وی را نیز از میان انواع طبقه بندی ها تحلیل نماید. ملاصدرا، در آثار خویش سه نوع طبقه بندی از فضایل و رذایل ارائه داده است: 1) تقسیم دوتایی: براساس دو فضیلت حکمت (قوه عالمه) و حُریّت (قوه عامله)؛ 2) براساس قوای چهارگانه انسان (بهیمی، سبعی، شیطانی و ملکی)؛ 3) تقسیم فضایل براساس رویکرد افلاطونی-ارسطویی. در این مقاله علاوه بر توصیف طبقه بندی های صدرا از فضایل و تحلیل جایگاه تاریخی نظریه وی، نوآوری های دیدگاه او در تحلیل هستی شناختی فضایل نیز رصد شده است. بستر تحقق فضیلت نزد صدرا، با تأثیرپذیری از قانون «وسط» ارسطویی، در مفهوم هستی شناختی وسط، با توضیحی از روایت «فخیر الأمور أوسطها» آمده است. مبانی نوآورانه هستی شناختی صدرا، بسان اصالت وجود، حرکت جوهری و ...، سبب شده که وی فضایل را، به شدت وجودی و هستی شناختی فرد تحلیل کند و نه آنکه صرفاً، صفات و عوارضی زودگذر باشد. ریشه های وجودی تحقق فضایل، نظیر سرشت، فطرت و اکتساب نیز، در این تحلیل اهمیت دارد مثلاً تقسیم دوتایی وی، برمبنای فطریات و ویژگی های ابتدایی وجودی فرد است که با تحلیل وجودی استکمال انسان متلائم است. تقسیم چهارتایی ملاصدرا نیز، با تکیه بر فطرت ثانی و حرکت جوهری است.
بازخوانی تحلیلی «حدیث غدیر» و دلالت های آن از دیدگاه زیدیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۱
73 - 92
حوزههای تخصصی:
حدیث غدیر، به عنوان یکی از مهم ترین نصوص روایی در اثبات حقانیت و امامت امام علی (ع)، از پیامبر اکرم (ص) صادر شده و صدور آن مورد اتفاق نظر مذاهب کلامی است. در میان فرقه های اسلامی، زیدیه به دلیل اشتراکات فراوان با شیعیان دوازده امامی در مسئله امامت و رهبری امام علی (ع)، از اهمیت بالایی برخوردار است. آنان در بسیاری از آثار خود، اعم از کتب کلامی، تفسیری، حدیثی، فقهی، و تاریخی، به این حدیث پرداخته و آن را حدیثی مشهور و متواتر برشمرده اند. نقطه مشترک و محور اصلی میان تمام کسانی که در زمینه این حدیث قلم زده اند، بحث ولایت و امامت امیرالمؤمنین (ع) است. در این پژوهش، با رویکردی توصیفی-تحلیلی، به واکاوی حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» که به حدیث غدیر مشهور است، از منظر زیدیه پرداخته می شود و به این پرسش نیز پاسخ داده خواهد شد که این حدیث چه آثار و نتایجی را در پی دارد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که زیدیه حدیث غدیر را حدیثی صحیح و متواتر می دانند و آن را دلیلی بر امامت و جانشینی حضرت علی (ع) پس از پیامبر اکرم (ص) برمی شمارند. آنان در تفسیر و دلالت های این حدیث، با ارائه قرائن مختلف، بر ولایت و امامت امیرالمؤمنین (ع) و نفی ولایت غیر ایشان تأکید می کنند و عصمت، افضلیت، و مرجعیت علمی ایشان را نیز از این حدیث استنباط می نمایند.
تأملی در اِعمال اصل احتیاطی در تنظیم محصولات اصلاح شده ژنتیکی (تراریخته)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال ۲۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۰۲)
135 - 164
حوزههای تخصصی:
یکی از پیشرفت های مهم در زیست شناسی مولکولی در چند دهه اخیر امکان اصلاح ژنتیکیِ اندام واره ها با فناوری های مختلفِ مهندسی ژنتیک بوده است. به طور خاص، محصولات اصلاح شده ژنتیکیِ (GM) متعددی با افزودن ژن ها یا ویرایش ژنومِ محصولات موجود، و با هدف افزایش بهره وری در کشت یا افزایش ارزش غذایی آن ها، توسط مراکز تحقیقاتی و شرکت های زیست فناوری عرضه شده اند. اما این محصولات با واکنش های گسترده مخالفانی مواجه شده اند که خطرات احتمالیِ آن ها را برای سلامت انسان و یا محیط زیست جدی می دانند. بسیاری از مخالفان محصولات GM به اصل احتیاطی متوسل می شوند که بر اساس نسخه رایجی از آن، در شرایط امکان مخاطرات جدی، حتی با وجود عدم قطعیت علمی، نباید اقدامات احتیاطی را به تعویق انداخت. یکی از نقدهای مهم بر اصل احتیاطی مشکل دوراهی است: هر نسخه ای از این اصل یا چنان ضعیف است که بی اثر است و مورد پذیرش طرفدارانش نیست، یا تجویزهای سیاستیِ متعارضی از آن نتیجه می شود. حالت اخیر به پارادوکس احتیاطی مشهور است. در این مقاله، پس از بررسی اصل احتیاطی، مشکل دوراهی، و پارادوکس احتیاطی، ملاحظات مربوط به اِعمال این اصل بر محصولات GM بررسی شده، و راه حلی برای مشکل دوراهی پیشنهاد می شود که به ویژه در مورد محصولات GM موفق به نظر می رسد.
واکاوی عینیت تجربه شهودی در هندسه معرفت دینی علامه طباطبایی و فخر رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهود از اضلاع مهم هندسه معرفت دینی و از منابع کسب معرفت محسوب می شود. پرسش از عینیت متعلق تجربه عرفانی از سوالات اساسی مطرح در این حوزه است. در پاسخ به این پرسش برخی نظریه ذات گرایی را پذیرفته و برخی دیگر معتقد به ساختارگرایی(زمینه گرایی) هستند. ذات گرایان متعلق تجربه عرفانی، را ذات و حقیقت متعالی می دانند. طرفداران نظریه ساختارگرایی ضمن نفی حکایتگری تجربه عرفانی از ذات واحد، این تجربه ها را معلول فرهنگ، باور و زمینه فکری فرد می دانند. مطالعه و مقایسه دیدگاه علامه طباطبایی و فخر رازی در زمینه واقع گرایی و عینیت متعلق تجربه عرفانی از اهداف و موضوع این نوشتار است. روش مطالعه از نوع توصیفی و تحلیلی و با اتکاء به آثار آنها می باشد. یافته های پژوهش نشان می دهد که علامه طباطبایی با تقسیم بندی علم به دو قسم علم حضوری و حصولی و بازگشت علم حصولی به حضوری و پذیرش اصل اتحاد علم، عالم و معلوم، تجربه های عرفانی را از نوع علم حصولی و حضوری دانسته که در هر دو نوع، تجربه ذات محقق می شود. از دیدگاه فخررازی در سایه تزکیه درون و تصفیه نفس و رسیدن به احوال و کشفیات عرفانی، انسان به مرتبه ای می رسد که با علم حضوری حقایق را درک می نماید. لذا این احوالات از نوع تجربه ذات و معرفت بخش می باشند. در واقع ذات گرایی وجه اشتراک علامه و فخر است.
همدلی در سنت پدیدارشناختی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۴
159 - 188
حوزههای تخصصی:
در چند سال گذشته، بحث پر جنب و جوشی حول این موضوع وجود داشته است که آیا و چگونه پدیدارشناسی می تواند به تحقیقات شناخت اجتماعی مدد رساند. به ویژه، برخی تشکیک نموده اند که آیا توصیفات پدیدارشناختی اول شخص از تجربه انترسوبژکیتو و کنش متقابل می تواند نظریه های مشخصی را درباره شناخت اجتماعی تایید یا رد کند (به عنوان مثال، Spaulding 2015). در برابر این گونه ارزیابی، هدف از همکاری حاضر ارائه بررسی اجمالی از بحث غنی و دقیق همدلی است که در سنت پدیدارشناختی یافت می شود، با تمرکز ویژه بر جنبه های این بحث که ما معتقدیم حاوی بینش های مهم و ظریف راجع به رابطه همزمان است.
واکاوی فلسفه ی آفرینش انسان و رابطه ی آن با ظهور امام زمان(عج) در آیات و روایات(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۴
36 - 56
حوزههای تخصصی:
یکى از سؤال هاى مهمّى که همواره براى انسان مطرح بوده و هست، فلسفه آفرینش انسان است. بشر همواره خواستار کشف علت و فلسفه آفرینش خود بوده است. بعد از کشف فلسفه آفرینش انسان، برای معتقدان به ظهور مهدی موعود (ع)،، مسأله رابطه بین فلسفه آفرینش انسان و ظهور امام زمان مطرح می شود. ما در این مقاله در پی یافتن پاسخ این دو مسأله مهمّ و اساسی هستیم. هدف اصلی این مقاله، بازیابی هویّت انسانی و دینی و دستیابی به باوری جدید در مورد مهدویّت است. روش گردآوری اطلاعات در این تحقیق، کتابخانه ای و مطالعه و فیش برداری منابع و جستجو و جمع آوری آیات و روایات مربوط به مسأله و روش پردازش، تحلیلی و توصیفی است. از آیات و روایات استفاده می شود که هدف نهایی از خلقت جهان، آفرینش انسان است و هدف نهایی از آفرینش انسان نیز به کمال رسیدن اوست و بالاترین مرتبه کمال انسان، تقرّب الهی است. در زمان ظهور امام زمان، این هدف در زمان ظهور امام موعود به کاملترین وجه ممکن در دنیا، محقّق خواهد شد، البته آفرینش انسان، اهداف ابتدایی و میانی نیز دارد که عبارتند از: عبادت، امتحان، معرفت و رحمت که تحقّق تامّ و تمام این اهداف نیز در زمان ظهور امام زمان خواهد بود.
ارزیابی بداهت اصل علیت از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
137 - 165
حوزههای تخصصی:
اصل علیت درمیانِ غالب فیلسوفان اسلامی بدیهی تلقی شده است و به زعم بسیاری از شارحان ابن سینا نیز، وی آن را بدیهی می داند. باوجود این در آثار ابن سینا هم شواهدی قابل تفسیر به بداهت این اصل و هم شواهدی خلاف آن دیده می شود. واژه ی «بداهت» در فلسفه ی اسلامی اطلاقات متعددی دارد و لازم است ضمن بررسی تلاش های برون متنیِ طرفداران بداهت اصل علیت، با بررسی شواهد درون متنی آثار ابن سینا مشخص گردد که ازنظرِ وی، کدام یک از معانی اصل علیت بدیهی و کدام یک نظری است. این تحقیق که به روش توصیفی تحلیلی و با روی کرد اسنادی سامان یافته است، درصدد است تا نشان دهد اگرچه اصل علیت به سبب بی نیازی از اندیشه یا تجشّم در اندیشه، نزد اشخاص بسیاری موردِاذعان است و به این اعتبار «بدیهی» خوانده می شود، چون به کمک استدلال های معتبر قابل اثبات است، قضیه ا ی برهان ناپذیر و یک بدیهی اولی نیست. همچنین با نقد تلاش های طرفداران بداهت اصل علیت نشان داده شده است که می توان از تمام شواهد متنی ابن سینا تفسیری به سود عدم بداهت اصل علیت نزد وی ارائه داد.
فرایند یادگیری و نقش آن در بهبود یادگیری برنامه درسی حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
99 - 112
حوزههای تخصصی:
شناختِ مفهوم یادگیری و فرایند آن از مهمترین بنیان های نظام تربیتی است. حکمت متعالیه بخوبی دارای قابلیت تبیین معنای نوینی از یادگیری و فرایند آن بر اساس مبانی فلسفه اسلامی است. در این مقاله با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی به تبیین معنای یادگیری، مراتب، طرق، ابزار و انواع یادگیری از منظر حکمت متعالیه پرداخته می شود و پس از بررسی فرایند یادگیری و محتوای برنامه درسی به تبیین نقش فرایند یادگیری در بهبود یادگیری می پردازد. بر این اساس مراتب یادگیری، شامل یادگیری حسی، مثالی و عقلی؛ طرق یادگیری از طریق حس، عقل، وحی و شهود و ابزارهای یادگیری شامل قوای حس، خیال، وهم، عقل و قلب است. فرایند یادگیری نیز بر اساس ترتیب قوای فعال ادراکی و تحریکی و نوع مدرِک، مدرَک و ادراک که مبتنی بر نفس شناسی فلسفه ملاصدرا است رقم می خورد. مشاهده، تحقق فرضیه، بازگشت به خلقت خداوند، آزمون فرضیه و بازگشت به ذهن، چهار مرحله فرایند یادگیری مبتنی برحکمت متعالیه است. از طرف دیگر محتوای برنامه درسی حکمت متعالیه شامل علوم جزئی، صنایع دقیق، آداب نیکو، صنایع لطیف یا هنرهای زیبا است. چنانکه بر اساس مبانی این نظام فلسفی نیز محتوای برنامه درسی به سه دسته علوم اکتشافی، علوم سازندگی و خلاقیت، و محتوای عبادی تقسیم می شود. برطبق نتایج این پژوهش شناختِ قالبهای محتوای برنامه درسی و شناخت دقیق قوای فعال در یادگیریِ هر بخش از این محتوا در جهت تقویت آنها می تواند فرایند یادگیری را بهبود بخشید.
فراتحلیل سرشت انسان از رهگذر مقایسه تطبیقی انگاره های حِکمی در اندیشه علامه طباطبایی و آگوستین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸
325 - 360
حوزههای تخصصی:
سرشت انسان ازجمله مهم ترین گزاره های اعتقادی است که نقطه آغاز بینش های معاصر در مورد انسان شده است و در بستر هر مکتب فکری که ترجمه شود، جریان ساز خواهد بود. مساله اصلیِ پژوهش این است که: چه نسبتی بین «انسان نخستین»، «گناه نخستین» و «سرشت انسانی» برقرار است و شعاع معنایی این سه، از منظر علامه طباطبایی و آگوستین تا چه حد و دارای چه عواقبی است؟ ازاین رو هدف این تحقیق، کشف مناسباتِ مستند به اسلام و مسیحیت بین سه مفهوم پایهِ مورداشاره است. این تحقیق، از نوع پژوهش های توسعه ای و با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی و روش تحقیق کتابخانه ای، به اثبات فرضیه «پدیدارشناسی سرشت انسان در نظام فکری اسلام، پاکیِ ذات انسان و خداجویی اوست و در اندیشه مسیحیت، گناه آلودگیِ ذات انسانی و بسترسازی شرور در عالم، است»، می پردازد. فراتحلیل تطبیقیِ نسبتِ به دست آمده در برقراری ارتباط بین آن سه مفهوم و استخراج مستندات فکری آن در دو خوانش اسلامی و مسیحی از گناه نخستین، وجه عمده تمایز این تحقیق با پژوهش های همسو می باشد. با کنکاش بر روی این مسئله، به دست آمد که انسان دارای سرشتی است پاکیزه و الهی که قضیه ترکِ اُولی اولیه او، فرایند معرفی شیطان و سرعت در بازگشت به سمت حق است و پیامد نافرمانی آدم و حوا، تنها گریبان گیر خود آن ها بوده که به خارج شدن آن ها از بهشت، دور شدنشان از مواهب بهشتی و فرود آمدنشان بر زمین انجامید تا انسان بتواند با درک سختی ها، خود را به مقام قرب الهی نزدیک کند؛ ازاین رو، شر و شرور در عالم، ارتباطی با گناه نخستین ندارد و نتیجه کیفیت وجودی نظام احسن است.
Should Kane Abandon the Symmetry of Efforts of Will?(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
An agent’s efforts of will have long been at the center of Robert Kane’s influential account of libertarian free will. For several decades it has been a crucial part of his theory that there is a symmetry to these efforts. That is, Kane has long maintained that an agent engaged in an undetermined choice makes a simultaneous and sustained effort to choose and to choose otherwise. In a recent paper, Kane abandons this symmetry. I outline and evaluate this change in Kane’s theory. I begin by explaining how Kane’s theory has changed from a symmetric to an asymmetric account of undetermined free choices. I then explore the philosophical benefits of adopting an asymmetric account by considering its implications for the explanatory luck objection, the phenomenological objection, and the objection that engaging in dual efforts of will involves an unacceptable form of irrationality. Finally, I argue that despite these benefits, Kane’s asymmetric model opens the door to a more pervasive worry about luck and it gives up something most libertarians want: the unconditional ability to choose otherwise. Given these points, I conclude the cost of abandoning the symmetric account of efforts of will is excessively high.
اشتداد وجودی جهان طبیعت از منظر علامه طباطبایی (ره) و دلالت های معادشناختی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علامه طباطبایی(ره) در مباحث فلسفی حرکت و با عنایت به مبانی حکمت صدرایی، الگوی فلسفی نوینی از نظام جهان طبیعت را ترسیم می کند که مطابق با آن، عالم ماده با تمام اجزاء و افرادش حقیقت واحد سیال را تشکیل می دهد که از قوّه به فعلیّت خارج شده و مسیری میان قوهّ صرف تا فعلیّت محض را طی می کند. این نگاه به چگونگی تحولات جهان ماده، می تواند دست مایه بازخوانی برخی مفاهیم دینی و قرآنی قرار گیرد. در این پژوهش برآنیم تا با بهره بردن از منابع کتابخانه ای و روش استدلال فلسفی و تحلیل و تفسیر متن، اولاً در کنار آراء تفسیری علامه طباطبایی درباره معاد، دیدگاه فلسفی وی را نیز معرفی و تبیین نماییم و سپس ضمن مقایسه نظریه فلسفی و تفسیری ایشان در باب معاد، لوازم و پیامدهای این خوانش فلسفی را در آخرت شناسی و برپایی قیامت کبری تبیین کنیم. ارائه تفسیری خردپذیر از «زمان مند بودن قیامت در عین احاطه وجودی کنونی»، «مرجّح داشتن زمان حدوث قیامت»، «این همانی افراد و اشخاص موجود در عرصه قیامت با دنیا» ازجمله نتایج کاربست این نظریه فلسفی در فهم معاد قرآنی است.
خداباوری در مکتب فلسفی سانکهیا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
115 - 128
حوزههای تخصصی:
در میان ادیان و مکاتب فلسفی هند که قریب به اتفاق آنها عمل گرا هستند مکتب سانکهیه از حیث طرح مباحث نظری و نظام مقولاتی پیچیده، جایگاه فلسفی ویژه ای دارد. دو مقوله ی «پوروشه» (نفس) و «پراکریتی» (ماده)، اصول اساسی متافیزیک به ظاهر دوگانه انگار سانکهیه است. بدین سبب، برخی فرزانگان و شارحان این نظام فکری درباره ی مسئله ی وجود خداوند به منازعه پرداخته اند. اغلب شارحان متقدم بر پایه ی باور به نفوس متعدد ازلی و نیز مفهوم خاص علیت نزد فیلسوفان سانکهیه، برآن اند که خداوند بدان گونه که در ادیان توحیدی مطرح است، در مکتب سانکهیه جایی ندارد؛ اما شارحان متأخر این نظام فکری که حائز پیروان بیشتری هستند، بر این باورند که وجود خداوند به عنوان روحی کامل و ناظر بر عملکرد خلاقانه ی پراکریتی، ضرورت دارد؛ ولی همیشان ایده ی خود را به حسب متافیزیک مکتب سانکهیه، به درستی تبیین نکرده اند. پژوهش پیش رو به روش توصیفی تحلیلی «مسئله ی خداباوری» را در این نظام فکری می کاود؛ اینکه باور به وجود خداوند یکتا به چه میزان با سایر سازه های اصلی متافیزیک سانکهیه سازگار است؟ پس از بررسی پیش فرض ها و دلایل طرفین نزاع، به نظر می رسد که پوروشه در نظام فکری سانکهیه همان خداوند است؛ ولی شارحان ناخداباور، پوروشه را با مقوله ی «انانیت» (دومین معلول پراکریتی) خلط کرده اند.
بازتقریر عدالت الهی در پرتو جستاری در هستی شناسی کلامی امام خمینی و فخر رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۰
163 - 190
حوزههای تخصصی:
شناخت خداوند و صفات او، اساس تمام باورهای دینی و شرط لازم ایمان و عمل است، لذا شبهه و اختلال نظری در این حوزه، صدمات جبران ناپذیری بر نظام اعتقادی و در نتیجه سلوک عملی انسان خواهد گذاشت. پژوهش حاضر با هدف تبیین بازتقریر عدالت الهی در پرتو جستاری در هستی شناسی متکلمین، درصدد است برخی شبهات وارده بر عدل الهی را رفع نماید. روش پژوهش توصیفى، تحلیلى است و داده هاى تحقیق از طریق بررسى اسنادى، فیش بردارى و با رویکرد استدلالی تحلیل شده است. کتاب های امام خمینی و فخر رازی، جامعه تحقیق، و سایر منابع ناظر به اهداف پژوهش، به عنوان منابع تبیینی و تکمیلی مورد استفاده قرارگرفته است. یافته ها حاکی از آن است که «ایجاد» از منظر فخر رازی، فعل مستقیم الهی است و انسان نقش ایجادی ندارد. حسن و قبح مبتنی بر اراده شارع است و عادل بودن خداوند نیز بدین جهت است که خداوند است، لیکن امام خمینی معتقد است انسان به عنوان فاعل مختار در خلق و ایجاد نقش دارد و حسن و قبح، ذاتی و مبتنی بر عقل است. بنابراین خداوند عادل است، زیرا مرتکب قبیح نمی گردد و ساحت الهی از خلق ناقص منزه است.
دانشگاه تراز اسلامی، قلب تپنده تمدّن اسلامی و زمینه سازی ظهور(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۱
7 - 36
حوزههای تخصصی:
حاکمیت اسلام بر جهان، تحقق تمدّن اسلامی و زمینه سازی ظهور حضرت حجت؟عج؟ به عنوان چشم انداز نهایی، همواره مورد تأکید امامین انقلاب اسلامی بوده است. رسیدن به این آرمان های والا تنها با نقش آفرینی ویژه دانشگاه مطلوب امامین انقلاب اسلامی که در این مقاله از آن با عنوان دانشگاه تراز اسلامی یاد می شود، به مثابه قلبی تپنده که تغذیه فکری و علمی جامعه را بر عهده دارد، میسر خواهد شد. در این مقاله، جایگاه و چگونگی نقش آفرینی دانشگاه تراز اسلامی در تحقق تمدّن اسلامی و زمینه سازی ظهور، مبتنی بر بیانات و تدابیر امامین انقلاب اسلامی تشریح می گردد. برای رسیدن به این هدف از روش کیفی«تحلیل مضمون» استفاده شده و با استخراج 1932 مضمون اولیه، الگویی مشتمل بر دو بُعد، هشت مؤلفه و 36 شاخص، تدوین گردیده است. این الگو دارای دو بُعد اساسی «پرورش انسان» و «تولید و گسترش حکمت» است. «پرورش انسان» دارای 4 مؤلفه «ویژگی های کلی»، «تربیت فکری و اعتقادی»، «تربیت فرهنگی و اخلاقی» و «تربیت علمی و مهارتی» بوده و «تولید و گسترش حکمت» شامل 4 مؤلفه «ویژگی های کلی»، «تولید فکر»، «تولید علم» و «فنّاوری و نوآوری» است. در ذیل هرکدام از این مؤلفه ها نیز شاخص هایی وجود دارد که نقش دانشگاه تراز اسلامی را به عنوان قلب تمدّن نوین اسلامی، تبیین می نمایند.
What are the Ethical Implications of Panpsychism?(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال ۲۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۹)
85 - 106
حوزههای تخصصی:
People often think that phenomenal consciousness is unique to humans and animals,but panpsychism extends it to other beings, considering consciousness as fundamental and ubiquitous in the natural world. This extension claim, which is shared by all panpsychists, carries ethical implications. Panpsychists vary in their views of the scope of extending consciousness. Micropsychism extends consciousness all the way down to fundamental particles at the micro-level, while macropsychism extends it to the cosmos and all physical objects in the universe. While micropsychism suggests that fundamental particles have moral status and significant moral standing, this truth does not necessarily translate into practical moral consequences, nor does it require us to change our behavior towards them. On the other hand, macropsychism implies that the universe holds moral status and significant moral standing. Advocates of this view argue that we should act in a way that maximizes pleasure and minimizes pain for all beings in which we can discern the causes of pleasure and pain. Additionally, macropsychism requires recognizing the moral status and significant moral standing of all animate and inanimate entities. We should therefore behave in such a way that enhances the pleasure and alleviates the suffering of animals and plants, although we do not have any moral obligation regarding inanimate beings.