فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۷٬۹۰۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی تأثیر مدیریت ریسک و مؤلفه های آن بر اجرای مدیریت دانش در شهرداری صحنه انجام شده است. تغییر رویکرد شهرداری ها از خدمت محور به بازارمحور و پروژه محور نیاز به مدیریت مؤثر دانش و اطلاعات جدید را افزایش داده است. در این راستا هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی نقش مدیریت ریسک در بهبود اجرای مدیریت دانش در این سازمان ها است.روش: این پژوهش به روش ترکیبی (کمی و کیفی) انجام شد و جامعه آماری آن شامل 255 نفر از کارکنان شهرداری صحنه بود که از این میان 150 نفر به روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها دو پرسش نامه استاندارد مدیریت دانش چومی تسنگ و مدیریت ریسک صمیمی بود که پایایی آن ها با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ تأیید شد. در بخش کیفی پژوهش، مصاحبه های نیمه ساختاریافته با ذی نفعان کلیدی و کارشناسان شهرداری صحنه انجام شد تا چالش ها و ریسک های خاص مرتبط با اجرای مدیریت دانش شناسایی شود. در بخش کمی، پرسش نامه های استاندارد به نمونه منتخب توزیع شد و داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزارهای SPSS و AMOS تحلیل شد. فنون آماری شامل تحلیل رگرسیون، ضریب همبستگی و ANOVA برای بررسی روابط بین مؤلفه های مدیریت ریسک و موفقیت مدیریت دانش به کار گرفته شد.یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که مؤلفه های مدیریت ریسک تأثیر معناداری بر موفقیت اجرای مدیریت دانش دارند. مهم ترین چالش های اجرای مدیریت دانش در شهرداری صحنه شامل مقاومت فرهنگی کارکنان در برابر به اشتراک گذاری دانش، کمبود زیرساخت های فنّاورانه و نبود برنامه های آموزشی مناسب بود. تحلیل داده های جمع آوری شده نشان داد که مدیریت ریسک مؤثر می تواند به کاهش این چالش ها کمک کرده و اجرای مدیریت دانش را بهبود بخشد. همچنین، یافته ها حاکی از وجود همبستگی مثبت بین مؤلفه های مدیریت ریسک و موفقیت مدیریت دانش بود. این پژوهش نشان داد که عواملی مانند شناسایی و ارزیابی ریسک ها، ایجاد برنامه های آموزشی منظم در زمینه مدیریت ریسک و دانش و فراهم آوردن زیرساخت های مناسب فنّاورانه می توانند نقش مهمی در بهبود مدیریت دانش داشته باشند. همچنین، فرهنگ سازی مناسب و ترغیب کارکنان به اشتراک گذاری دانش و اطلاعات از طریق سیستم های پاداش دهی و تشویقی می تواند به موفقیت بیشتر مدیریت دانش کمک کند.نتیجه گیری: پژوهش نشان داد که مدیریت ریسک نقش مهمی در موفقیت اجرای مدیریت دانش دارد، به ویژه در محیط های پویا و پروژه محور مانند شهرداری های ایران. توصیه می شود که سازمان ها از چهارچوب های یکپارچه مدیریت ریسک و دانش بهره برداری کنند تا دارایی های دانشی خود را بهینه کرده و عملکرد کلی خود را ارتقا دهند. به کارگیری رویکرد یکپارچه مدیریت ریسک و دانش می تواند به شناسایی و کاهش ریسک ها و افزایش فرصت ها کمک کند. همچنین، پژوهش های آینده می توانند مکانیسم های خاص تأثیرگذاری مدیریت ریسک بر مدیریت دانش در سازمان های مختلف را بررسی کرده و راهبردهای مناسبی برای هر بخش توسعه دهند. این پژوهش نشان می دهد که برای بهبود اجرای مدیریت دانش در سازمان های مشابه، لازم است برنامه های آموزشی و فرهنگ سازی مناسبی جهت ترغیب کارکنان به اشتراک گذاری دانش اجرا شود. تأمین زیرساخت های فنّاورانه مناسب و پیاده سازی سیستم های مدیریت دانش بهینه ضروری است. علاوه بر این، ایجاد سیستم های پاداش دهی و تشویقی برای ترغیب کارکنان به اشتراک گذاری دانش و اطلاعات نیز توصیه می شود.
طراحی مدل کسب و کار اینترنتی دانش محور برای کارگزاران دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف ارائه یک مدل کسب وکار اینترنتی دانش محور برای کارگزاران دانش انجام شده است.
روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر رویکرد، آمیخته (شامل کیفی با روش فراترکیب، روش دلفی فازی و کمّی با روش پیمایشی- تحلیلی) و از نوع اکتشافی بوده است. این پژوهش در سه مرحله اصلی انجام شد. در بخش اول به منظور شناسایی مولفه های کسب وکارهای اینترنتی برای کارگزاران دانش، از روش فراترکیب استفاده شده است. جامعه آماری در این بخش فهرست قابل توجهی از 10617 سند مرتبط با موضوع پژوهش در پایگاه های اطلاعاتی داخلی و خارجی بود که از این میان فهرستی از 65 سند مرتبط با موضوع پژوهش انتخاب شد. بخش دوم این تحقیق با روش دلفی در طی دو مرحله انجام شده است. جامعه آماری در این بخش تعداد 20 نفر از فارغ التحصیلان مقطع دکتری و متخصصان موضوعی با بیش از 5 سال سابقه فعالیت در رشته های مدیریت دانش، مدیریت فناوری و کسب وکار بودند که در ابتدا به صورت هدفمند و پس از آن به روش گلوله برفی انتخاب شدند که تعداد 10 نفر از آن ها به پرسشنامه پاسخ دادند. بخش سوم تحقیق پیمایشی- تحلیلی است که به روش کمّی، وضعیت مولفه های به دست آمده در بخش کیفی را با استفاده از روش معادلات ساختاری رتبه بندی و سنجش می کند و حاصل آن مدلی است که با روش تحلیل عاملی تاییدی سنجیده خواهد شد و با نرم افزار SmartPLS به ارائه مدل پرداخته است. جامعه آماری پژوهش در بخش کمّی نیز تعداد 155 کارگزار فناوری و دانشی تحت نظر معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری، فن بازار ملی ایران و شبکه تبادل فناوری نانو بوده اند که به روش سرشماری انتخاب شده اند.
یافته ها: مدل کسب وکار اینترنتی دانش محور برای کارگزاران دانش، به صورت سه سطحی است که دارای 9 بُعد و 30 مولفه شامل انواع مدل درآمد؛ سازوکار قیمت گذاری؛ نظارت و ارزیابی دانش؛ هماهنگی و ایجاد ارتباط میان تولیدکنندگان و کاربران نهایی دانش؛ خلق دانش و نوآوری؛ انعقاد قرارداد؛ بازاریابی، کشف و درک فرصت ها و نیازهای بازار؛ جستجو، کسب و جمع آوری دانش؛ زیرساخت حقوقی و توسعه منابع انسانی؛ بکارگیری، دسترس پذیر نمودن و ذخیره سازی دانش، تهیه مجموعه های آماری و دانشی؛ شناسایی و ارزیابی شرایط موجود؛ توسعه زیرساخت های فنی و ایمن سازی زیرساخت ها؛ یکپارچه سازی، تفسیر و ترجمه دانش و ترکیب پژوهش ها؛ شبکه سازی؛ تسهیل اشتراک گذاری، انتقال و تبادل دانش کسب شده؛ ارزش گذاری دانش، توجیه مشتریان و ارائه خدمات مشاوره؛ ارزش پیشنهادی به کاربران دانش؛ ارزش پیشنهادی به کاربران و تولیدکنندگان دانش؛ ارزش پیشنهادی به تولیدکنندگان دانش؛ منابع انسانی؛ منابع مالی؛ منابع فیزیکی؛ منابع فکری؛ کاربران دانش؛ تولیدکنندگان دانش؛ هزینه های ثابت؛ هزینه های متغیر؛ چگونگی برقراری ارتباط با مشتری؛ نهادهای تاثیرگذار و کانال مجازی می باشد. یافته ها نشان می دهد از آنجایی که قدرمطلق آماره تی از مقدار 96/1 بیشتر است، ارتباط معناداری میان مولفه ها در مدل مفهومی پژوهش وجود دارد.
نتیجه گیری: کسب وکارهای اینترنتی دانش محور با کارکردها و ویژگی هایی که دارند، می توانند نقشی حیاتی در دنیای رقابتی امروز ایفا کنند و فرآیند به اشتراک گذاری دانش را تسهیل و تسریع نمایند. در این میان کارگزاران دانش به عنوان یکی از انواع میانجی ها عمل خلق، اشتراک گذاری و استفاده از دانش را در یک سازمان و یا میان سازمان های مختلف فراهم می آورند. کارگزاران دانش با جستجوی اطلاعات از طریق تفسیر و تحلیل بانک داده ها و دیگر منابع، کمک بسیار مفید و موثری به افراد و سازمان ها در جستجوی تجربیات و مهارت های مورد نیازشان خواهند کرد. نبود و ناکارآمدی کارگزاران دانش، جریان دانشی درست در میان افراد، سازمان ها و کسب وکارهای مختلف را دچار اختلال کرده و موجب بوجود آمدن شکاف اطلاعاتی میان آن ها خواهد شد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد کارگزاران دانش می توانند با داشتن مدل کسب وکار مشخص و شفاف در بهبود جریان دانش، برقراری ارتباط میان سیاستگذاران و محققان، انتقال دانش و تجارب، تسهیل تصمیم گیری ها و سیاست گذاری ها از طریق دانش کسب شده، کمک به افزایش بهره برداری از پژوهش ها در جریان سیاستگذاری ها، بهره برداری از دانش مفید، پراکنده و پنهان، ارائه راه حل برای حل مشکلات و رفع نیازهای دانشی، افزایش سرعت و سهولت در دستیابی به محصول و خدمات، بسترسازی در دستیابی به اطلاعات مورد نیاز به صورت ایمن، سازگار و مطمئن کارگشا باشند.
مطالعه رابطه نفوذ اجتماعی با بهره وری و کارایی در بین پژوهشگران حوزه مدیریت دانش از دیدگاه علم سنجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم و فنون مدیریت اطلاعات دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
109 - 134
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین نفوذ اجتماعی، بهره وری و کارایی در بین پژوهشگران حوزه مدیریت دانش با استفاده از داده های پایگاه وب آو ساینس است. به بیان دیگر، این پژوهش قصد دارد با ترسیم شبکه هم نویسندگی پژوهشگران حوزه مدیریت دانش، کاربرد سنجه مرکزیت را در ارزیابی علمی پژوهشگران این حوزه بررسی کند و رابطه این سنجه با میزان تولیدات علمی افراد و نیز تاثیرگذاری پژوهش های آن ها را مورد تأمل قرار دهد.
روش : پژوهش حاضر از نوع پژوهش های کاربردی علم سنجی است که از فنون هم نویسندگی و تحلیل شبکه های اجتماعی بهره گرفته است. جامعه آماری پژوهش را کلیه مقالات حوزه مدیریت دانش تشکیل می دهد که طی سال های 1900 تا 2018 در پایگاه وب آوساینس نمایه شده اند و شامل 23258 رکورد از 37697 نویسنده هستند. به منظور محاسبه نفوذ اجتماعی، ماتریس مربع هم نویسندگی با نرم افزار بیب اکسل تهیه، و با استفاده از امکانات نرم افزار «یو سی نت» مولفه های نفوذ اجتماعی (شامل مرکزیت نزدیکی، رتبه و بینابینی) محاسبه گردید. شبکه هم نویسندگی این حوزه با استفاده از نرم افزار نت دراو ترسیم شد و برای تجزیه و تحلیل داده ها در سطح آمار توصیفی و استنباطی از نرم افزارهای اس.پی.اس.اس. و لیزرل استفاده شد. در این پژوهش، تعداد مقالات نویسندگان به عنوان شاخص بهره وری و تعداد استنادهای دریافتی آنان نمایانگر شاخص کارایی در نظر گرفته شد. در بررسی رابطه بین متغیرهای پژوهش نیز آزمون رگرسیون، با توجه به نرمال بودن توزیع داده ها مورد استفاده قرار گرفت.
یافته ها: بررسی روند رشد مقالات حوزه مدیریت دانش در بازه زمانی 1990 تا 2018 در پایگاه وب آو ساینس نشان داد که مقالات این حوزه، بویژه از دهه 2000 به این سو، رشد قابل ملاحظه ای داشته و این تعداد در سال 2017 به اوج خود رسیده است. طبق یافته های پژوهش، در میان 37697 نویسنده که در تولید مقالات مدیریت دانش مشارکت داشته اند، «چن وای» با داشتن 139 مقاله، بیشترین میزان بهره وری را در این حوزه دارد و از نظر کارایی «گاتزچاک» با دریافت 2398 استناد، در رتبه اول قرار گرفته است. اما، از نظر شاخص های نفوذ اجتماعی «وانگ وای» دارای ثبات و جایگاه بالاتری نسبت به دیگر نویسندگان این حوزه است و از این نظر از قدرتمندترین نویسندگان این حوزه به شمار می رود. یافته های مربوط به هم نویسندگی مقالات حوزه مدیریت دانش نشان داد که شبکه اجتماعی این نویسندگان از یک خوشه بزرگ و تعداد معدودی گره منزوی تشکیل شده است. مطالعه شبکه اصلی هم نویسندگی نیز حاکی از آن است که ارتباط منسجمی بین نویسندگان وجود دارد. در بررسی رابطه بین نفوذ اجتماعی با کارایی و بهره وری نویسندگان، یافته ها بیانگر این است که تعداد تولیدات علمی افراد و نیز میزان استنادهای دریافتی آنان با شاخص های اثرگذاری اجتماعی دارای ارتباط مثبت و معنی داری است. به عبارت دیگر، با افزایش تعداد تولیدات علمی یک پژوهشگر، و یا با افزایش تعداد استنادهای دریافتی وی، درجه مرکزیت او در شبکه هم نویسندگی نیز افزایش می یابد.
نتیجه گیری: بررسی رابطه بین نفوذ اجتماعی نویسندگان (حاصل از نمره مرکزیت ها) با کارایی (تعداد استنادهای دریافتی) و بهره وری (تعداد مقالات) نشان داد پژوهشگرانی که از نظر هم نویسندگی دارای نقش مرکزی تری هستند، از بهره وری و کارایی بهتری نیز برخوردار می باشند. به بیان دقیق تر، هرچه شخص نمره مرکزیت بالاتر داشته باشد، بهره وری و کارایی نویسنده نیز افزایش پیدا می کند. لذا، با استناد به نتایج حاصل از پژوهش، برخورداری نویسندگان از نفوذ اجتماعی بیشتر در حوزه روبه رشد مدیریت دانش، بر ارتقاء شاخص های بهره وری و کارایی آنان تاثیرگذار است. بر این اساس می توان نتیجه گرفت که تحلیل شبکه های اجتماعی ابزاری قدرتمندی در ارزیابی پژوهشگران است که می تواند حتی به عنوان شاخصی جایگزین مورد استفاده قرار گیرد.
کاربرد روش داده بنیاد در شناسایی الگوی عوامل علّی کاربردپذیری اینترنت اشیاء در کتابخانه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم و فنون مدیریت اطلاعات دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
159 - 185
حوزههای تخصصی:
هدف: نتایج تحقیقات حاکی از آن است که مدل های محدودی برای شناسایی عوامل کاربردپذیری اینترنت اشیاء در کتابخانه ها طراحی شده اند، ولی تاکنون بررس قابل توجهی برای شناسایی عوامل علّی موثر بر کاربرد اینترنت اشیاء در کتابخانه ها انجام نشده است. اینترنت اشیاء با هوشمندسازی موجب مدیریت اطلاعات، توسعه خدمات و گسترش کتابخانه ها می شود و زمینه اعتلای کتابخانه ها را فراهم می سازد. در این راستا، هدف پژوهش حاضر، تعیین عوامل علّی کاربردپذیری اینترنت اشیاء در کتابخانه ها و ارائه الگو با روش داده بنیاد است. روش : پژوهش حاضر با رویکرد کیفی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش 13 نفر از اعضای هیأت علمی رشته علم اطلاعات و دانش شناسی خبره دانشگاه های کشور بودند. برای انتخاب نمونه آماری از روش نمونه گیری مبتنی بر هدف و نمونه گیری آسان استفاده شد. به عبارتی، افراد مورد نظر منطبق بر معیارهای رشته تحصیلی و تجربه کاری خبرگان با موضوع پژوهش، مواجه بودن با مسأله مورد بحث و داشتن سابقه کاری شناسایی شده و سپس در ادامه کار پژوهش از روش گلوله برفی یا همان زنجیره ای برای شناسایی و انتخاب سایر نمونه های مناسب استفاده شد. مصاحبه با جامعه آماری تا رسیدن به نقطه اشباع نظری انجام شد و اطلاعات مورد نیاز از مصاحبه ها جمع آوری گردید. برای جمع آوری داده ها از روش مصاحبه عمیق استفاده شده است. ابتدا با تک تک مصاحبه شوندگان مصاحبه انجام شد و همه مطالب آن ها ضبط گردید و در اولین فرصت، متن مصاحبه ها به گزاره هایی تبدیل شدند. این گزاره ها مبنای فرآیند کدگذاری قرار گرفتند. داده ها با سه نوع کدگذاری باز، محوری، انتخابی و تفسیر مصاحبه ها و مدل پارادایمی تحلیل شدند. جهت تعیین روایی، از شیوه پاسخگو، و سنجش پایایی از شیوه دو کدگذاری استفاده شده است. یافته ها: متون مصاحبه ابتدا در چند مرحله مطالعه گردید و همه مصاحبه ها به گزاره هایی تبدیل شدند. از تحلیل داده ها برای عوامل و مؤلفه های علّی کاربرد اینترنت اشیاء در کتابخانه ها، پس از شناسایی ارتباطات معنایی و شباهت های نهفته در آن ها و انجام کدسازی مفهومی و خرده مقولات، تعداد 29 مقوله اصلی استخراج گردید. در مرحله بعد، کدهای محوری استخراج شدند و در ادامه این مقولات در 8 طبقه هوشمندسازی، ارتباط و تعامل، خودکارسازی، هدایت و آموزش، تخصص و مهارت، زیرساخت و تجهیزات، امنیت و انگیزش دسته بندی شده و ارتباط بین آن ها در قالب مفهومی ارائه گردید. پس از استخراج طبقات هشت گانه، در ادامه با بررسی بیشتر مفاهیم و یافتن روابط مقدماتی بین مقولات، الگوی ماتریس شرطی پژوهش برای بررسی سلسله های وسیع از شرایط و عوامل مرتبط با پدیده اصلی تحت بررسی و قادر ساختن پژوهشگر برای تشخیص عوامل و پیامدها و ارتباط بین سطوح آنها نشان داده شد. در الگوی مستخرج، پدیده اصلی، کاربردپذیری اینترنت اشیاء در کتابخانه ها است. نتیجه گیری: داده های بدست آمده برای عوامل علّی کاربردپذیری اینترنت اشیاء در کتابخانه ها در سه نوبت کدگذاری باز، محوری و انتخابی، خلاصه، تجزیه و تحلیل گردیدند، و در نهایت الگوی نهایی پژوهش ارائه شد. در فرایند کدگذاری و تحلیل یافته ها، تعداد 29 مقوله و 8 طبقه شناسایی شدند. با تفسیر روابط بین طبقات و مد نظر قرار دادن تحلیل یافته های پژوهش، الگوی نهایی کاربردپذیری اینترنت اشیاء در کتابخانه ها طراحی و ارائه گردید. عوامل علّی الگوی کاربردپذیری اینترنت اشیاء در کتابخانه ها براساس الگوی نظری عبارتند از: هوشمندسازی، ارتباط و تعامل، خودکارسازی، هدایت و آموزش، تخصص و مهارت، زیرساخت و تجهیزات، امنیت و انگیزش. خبرگان و صاحب نظران حوزه علم اطلاعات و دانش شناسی معتقدند که پیاده سازی و استقرار اینترنت اشیاء در کتابخانه ها منجربه چابک سازی کتابخانه ها با استفاده از عوامل شناسایی شده می شود. از منظر مصاحبه شوند گان عوامل علّی کاربردپذیری اینترنت اشیاء در کتابخانه ها ضروری و مهم دانسته شده است. دامنه شمول عوامل علّی الگوی نظری ارائه شده سبب مرکزیت پدیده اصلی کاربردپذیری اینترنت اشیاء و اثبات آن شده است. در الگوی ارائه شده، عوامل علّی موجب رشد و ارتقاء پدیده کاربردپذیری اینترنت اشیاء در کتابخانه ها خواهد شد. این عوامل بنیادی هستند و به طور مستقیم پدیده اصلی کاربردپذیری اینترنت اشیاء را تحت تاثیر قرار داده و فعال می کنند. نتایج نشان داد الگوی ارائه شده عوامل علّی کاربردپذیری اینترنت اشیاء، می تواند نقشه راهی برای کتابخانه هایی باشد که درصدد بهره برداری از اینترنت اشیاء برای ارائه خدمات نوین هستند. نتایج این پژوهش در ارتقاء سطح کیفی کتابخانه ها و تسهیل تعامل بین کاربران کتابخانه ها مفید و موثر است.
چالش های همه گیری کرونا بر برنامه ریزی، اجرا و انتشار پژوهش های دانشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم و فنون مدیریت اطلاعات دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
246 - 229
حوزههای تخصصی:
هدف: جهان همواره دستخوش ناملایمات گوناگون بوده است. اغلب این ناملایمات به مثابه یک چالش بزرگ ملی، منطقه ای و جهانی همه بشریت را به مبارزه طلبیده است. گاه هم این ناملایمات در سطح یک بحران جهانی رخ نموده است. ویروس کرونا از خانواده ویروس هایی است که عفونت های تنفسی را در انسان ها و حیوانات ایجاد می کند. ویروس کرونای جدید که با نام رسمی SARS-CoV-2 شناخته می شود باعث بروز بیماری COVID-19 در انسان ها شد و ساختارهای اجتماعی، الگوی کار و توزیع درآمد را دچار آشفتگی و تغییر کرد. از ساختارهای متأثر از این ویروس دانشگاه ها و مأموریت های آن بود. در این راستا، پژوهش حاضر به منظور شناسایی چالش های همه گیری کرونا بر برنامه ریزی، اجرا و انتشار پژوهش های دانشگاهی انجام شد.
روش: این پژوهش از منظر رویکرد، کیفی بوده و با استفاده از روش پدیدارشناسی تفسیری اجرا شد. مشارکت کنندگان پژوهش شامل 38 نفر از کارگزاران و مدیران دانشگاهی و وزارتی و نیز صاحب نظران آموزش عالی در دانشگاه ها و نیز ستاد مرکزی وزارت علوم و تحقیقات بودند که به صورت هدفمند انتخاب و فرآیند جمع آوری اطلاعات تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختارمند جمع آوری شد و با استفاده از روش همسوسازی مورد اعتباریابی قرار گرفت. تحلیل داده ها با بهره گیری از روش تحلیل مضمون در محیط نرم افزار MAXQDA انجام شد.
یافته ها: چالش های شناسایی شده پژوهش های دانشگاهی در مرحله برنامه ریزی شامل ابهام نقش، بی انگیزگی و بی رغبتی، ترجیح آموزش، عدم وفاق درون گروهی و بین رشته ای، تأثیر زیرساخت ها بر کمّیت پژوهش ها، تغییر منابع تأمین پژوهش؛ در مرحله اجرا شامل وابستگی به مسیر، کمبود امکانات و زیرساخت ها، پنهان کاری شرکت کننده ها، نظارت معیوب، محدودیت مسافرت های علمی و ارتباطات، فیلترینگ؛ و در مرحله انتشار شامل تغییر سیاست های نشر آثار علمی، هیجان زدگی در اشاعه نتایج، عدم امانتداری، کند شدن فرایند ارزیابی و چاپ مجلات بود.
نتیجه گیری: مدیریت چالش های معرفی شده می تواند به بهبود کیفیت و اثربخشی پژوهش ها در مواقع اورژانسی، ارتقاء سطح علمی دانشگاه، جذب محققین با استعداد، کاهش هدر رفت منابع، ارتقاء تعاملات بین رشته ای، ارتباط با صنعت و جامعه، افزایش قابلیت اطمینان نتایج پژوهشی و احترام بیشتر به مالکیت معنوی دستاوردهای اساتید در فضای مجازی منجر شود.
تبیین هوش مصنوعی در مدیریت منابع انسانی: تحلیل کتاب سنجی هوش مصنوعی قابل توضیح (2013-2023)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هوش مصنوعی (AI) در بخش های متنوعی کاربرد پیدا کرده و تغییرات جدیدی را ایجاد کرده است. اما این کاربرد چالش هایی دارد. یکی از بخش هایی که از AI بهره برده، مدیریت منابع انسانی (HRM) است. استفاده از AI در HRM چالش شفافیت مدل را ایجاد کرده است. این مطالعه به بررسی نقش هوش مصنوعی قابل توضیح (XAI) در HRM می پردازد. XAI، یکی از زیرشاخه های AI، بر ایجاد مدل های AI که قابل تفسیر و توضیح هستند تمرکز دارد. اهمیت XAI در حوزه های حساس مانند HRM برجسته است. بنابراین، ضروری است که سیستم های AI مورد استفاده در HRM نه تنها کارآمد باشند، بلکه از نظر اخلاقی نیز سالم و شفاف باشند. این مطالعه بر اساس این مهم به بررسی عمیق تر نقش و پتانسیل XAI در HRM می پردازد. این مطالعه تجزیه و تحلیل علم سنجی از تحقیقات انجام شده در دهه گذشته (2013-2023) در زمینه XAI و کاربرد آن در HRM انجام می دهد. در این مطالعه، تجزیه و تحلیل علم سنجی به عنوان ابزاری برای ترسیم چشم انداز تحقیقات XAI، شناسایی مضامین و الگوهای کلیدی، و درک تقاطع آن با HRM عمل می کند. تجزیه و تحلیل با کاوش در مفاهیم کلی XAI آغاز می شود. این کاوش زمینه ای برای درک گسترده تر XAI، اصول، تکنیک ها و کاربردهای بالقوه آن فراهم می کند. این یک نمای کلی جامع از زمینه XAI ارائه می دهد و ماهیت چند رشته ای و پتانسیل گسترده آن را برای کاربرد در بخش های مختلف برجسته می کند. پس از این، مطالعه به کاربرد خاص XAI در HRM می پردازد. این حوزه نسبتاً جدیدی از اکتشاف است و پتانسیل قابل توجهی برای تغییر شیوه های HRM دارد. این مطالعه با استفاده از تجزیه و تحلیل همزمان، روشی که برای تشخیص مضامین یا الگوها در متن مورد استفاده قرار می گیرد، الگوها و مضامین کلیدی را در تحقیقات XAI و تلاقی آن با HRM شناسایی می کند. تجزیه و تحلیل هم رخدادی این پژوهش شامل دو نقشه دانش مجزا می شود. نقشه اول فقط بر روی XAI متمرکز است و یک نمای کلی از این میدان ارائه می دهد. که نشان می دهد برنامه های کاربردی XAI عمدتاً با حوزه پزشکی مرتبط هستند و تأکید کمتری بر علوم انسانی دارند. این یافته نشان می دهد که در حالی که پتانسیل قابل توجهی برای XAI در HRM وجود دارد، این حوزه هنوز به طور کامل مورد کاوش یا بهره برداری قرار نگرفته است. دومین نقشه دانش هم افزایی بین XAI و HRM را بررسی می کند. جالب توجه است، ادغام منابع انسانی در هوش مصنوعی عدم همبستگی قابل توجهی را با موضوعات هوش مصنوعی نشان داد. این یافته حاکی از شکاف پژوهش و نوآوری در تلاقی این دو حوزه است. این شکاف می تواند ناشی از پیشینه ها، دیدگاه ها، یا عدم تمایل مدیران منابع انسانی به اتخاذ سیستم های هوشمند باشد. این مطالعه همچنین تکنیک های یادگیری ماشین قابلیت توضیح و هستی شناختی را به عنوان جنبه های اصلی کاربرد هوش مصنوعی قابل توضیح شناسایی می کند. این جنبه ها زیربنای توانایی XAI برای ارائه مدل های هوش مصنوعی شفاف و قابل درک است. با این حال، حداقل تعامل بین هوش مصنوعی فنی و منابع انسانی نیاز به تحقیقات بین رشته ای را نشان می دهد که تخصص منابع انسانی را با هوش مصنوعی ترکیب می کند تا ابزارهای منابع انسانی مرتبط تر و مؤثرتر را توسعه دهد. در پایان، این مطالعه یک نمای کلی از وضعیت فعلی XAI و کاربرد آن در HRM ارائه می کند. این پتانسیل قابل توجه این زمینه را برجسته می کند، در حالی که چالش ها و زمینه های کلیدی برای تحقیقات آینده را نیز شناسایی می کند. امید است که این کار به گفتگوی مداوم در مورد نقش هوش مصنوعی در HRM کمک کند و الهام بخش کاوش و نوآوری بیشتر در این زمینه هیجان انگیز باشد. یافته های این مطالعه بر ضرورت سیستم های هوش مصنوعی، به ویژه در حوزه های حساس مانند HRM، نه تنها از نظر فنی کارآمد، بلکه از نظر اخلاقی سالم و شفاف نیز تأکید می کند. این امر برای حصول اطمینان از اینکه سیستم های هوش مصنوعی به طور مسئولانه استفاده می شوند و کمک مثبتی به فعالیت های HRM دارند، بسیار مهم است.
الگوی آسیب شناسی میز خدمات برای بهبود نظام خدمات اطلاع رسانی دانشجویی در دانشگاه های دولتی کشور,(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این مقاله ارائه الگوی آسیب شناسی میز خدمات برای بهبود نظام خدمات اطلاع رسانی دانشجویی در دانشگاه های دولتی کشور انجام گرفت. روش:مقاله حاضر از نظر هدف یک پژوهش کاربردی-توسعه ای است که در صدد ارائه الگوی آسیب شناسی میز خدمات برای بهبود نظام خدمات اطلاع رسانی دانشجویی در دانشگاه های دولتی کشور می باشد. از منظر شیوه گردآوری داده ها نیز یک پژوهش غیرآزمایشی (توصیفی) است که با روش پیمایش مقطعی انجام گرفت. از منظر نوع داده ها نیز یک پژوهش آمیخته با ترکیبی از روش های کیفی-کمی است.جامعه مشارکت کنندگان بخش کیفی شامل مدیران دانشگاه های دولتی تهران است که در زمینه میز خدمات از تجربه کافی برخوردار می باشد. نمونه گیری با روش نمونه گیری نظری صورت گرفت و تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. بر این اساس 10 نفر در بخش کیفی پژوهش مشارکت کردند. جامعه آماری بخش کمی شامل کلیه دانشجویان دانشگاه های دولتی تهران است. حجم نمونه با فرمول کوکران 384 نفر برآورد گردید. چون جامعه آماری همگن است برای نمونه گیری از روش تصادفی ساده استفاده شد و تا دستیابی به 384 نفرادامه یافت.برای گردآوری داده های پژوهش در بخش کیفی از مصاحبه نیمه ساختار یافته و در بخش کمی از پرسشنامه محقق ساخته استفاده گردید. در این پژوهش نیز از مصاحبه نیم ساختارمند با خبرگان استفاده شده است. در نهایت برای تحلیل داده ها از دو روش استفاده شد. در بخش کیفی با روش گراندد تئوری، شایستگی های روانشناختی مدیران دانشگاه های دولتی کشور شناسایی و روابط علی این عوامل تبیین گردید. در بخش کمی با روش حداقل مربعات جزئی، اعتبار الگوی پارادایمی پژوهش ارزیابی شد. تجزیه وتحلیل داده ها در بخش کیفی با نرم افزار20 MaxQDA و در بخش کمی با نرم افزار 3Smart PLS انجام شد. یافته ها: جامعه مشارکت کنندگان بخش کیفی شامل 10 نفر از مدیران دانشگاه های دولتی تهران بود. از نظر جنسیت 9 نفر مرد و 1 نفر نیز زن بودند. از نظر سنی 1 نفر کمتر از 45 سال، 3 نفر بین 45 تا 55 سال و 6 نفر نیز بالای 55 سال بودند. از نظر تحصیلات همه مدیران دانشگاهی، مدرک تحصیلی دکتری داشتند. در نهایت از نظر سابقه کاری 3 نفر بین 15 تا 20 سال و 7 نفر نیز بالای 20 سال سابقه کاری داشتند.از 384 نفر نمونه بخش کمی از منظر جنسیت 189 نفر (49%) مرد و 195 نفر (51%) زن بودند. از منظر مقطع تحصیلی 56 نفر (15%) دانشجوی کاردانی، 144 نفر (38%) کارشناسی، 104 نفر (27%) کارشناسی ارشد و 80 نفر (21%) دکتری بودند. از منظر سن 132 نفر (34%) کمتر از 25 سال، 108 نفر (28%) بین 25 تا 30 سال، 83 نفر (22%) بین 30 تا 35 سال و 61 نفر (16%) نیز 35 سال و بیشتر سن داشتند. میان مولفه های به کارگیری فناری اطلاعات و ارتباطات، ساختار میز خدمات و فرهنگ سازی بر میز خدمات رابطه وجود دارد. همچنین میان مولفه های میز خدمات نیز بر راهبردهای توانمندسازی منابع انسانی رابطه وجود دارد.. در این رابطه زیرساخت های آموزشی فناورانه بستر لازم را فراهم می آورد و آسیب شناسی میز خدمات نقش مداخله گر را ایفا می کند. در نهایت راهبردهای توانمندسازی منابع انسانی به بهبود نظام خدمات اطلاع رسانی دانشجویی منجر می شود. نتیجه گیری: یک میز خدمات مناسب در طول زمان به بهبود تجربه دانشجویان به واسطه مشاهده و گزارش دهی شفاف و ایجاد جریان کاری کارآمد می انجامد. علاوه بر آن با ارائه قابلیت اطمینان و پاسخگویی به دانشجویان نیز سبب افزایش اعتماد و رضایت آنها از دانشگاه می شود. همچنین رشد سریع تحولات علمی و تکنولوژیک، آموزش را به ابزاری بسیار مهم تبدیل کرده است که نیروی انسانی را در جهت توانمندسازی سوق می دهد آموزش زمینه مناسبی را برای رشد و پرورش استعداد ها و قابلیت های افراد فراهم می نماید و ضمن بهبود کمیت و کیفیت کار، شرایط مناسب را برای توانمندی افراد بوجود می آورد. در نهایت آسیب شناسی میز خدمات با نگاهی نقادانه می تواند به بهبود خدمات اطلاع رسانی دانشجویی در دانشگاه ها کمک کند و این نیازمند توانمندسازی نیروی انسانی و توسعه زیرساخت های فناورانه در دانشگاه است,
تازگی مقالات: ارزیابی مجلات فناوری هسته ای با استفاده از شاخص ضریب لبه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: شاخص ضریب لبه میزان تازگی و نوآوری مقالات منتشرشده در مجلات را ارزیابی می کند. به بیان دیگر، میزان موضوعات نوظهور و نزدیک به لبه مرزهای علمی را مشخص می کند و از نتایج آن می توان به عنوان ابزار مکملی در برنامه ریزی ها و سیاست گذاری ها جهت ارزیابی مجلات علمی استفاده کرد. هدف این مقاله بررسی مقالات مجلات حوزه فناوری هسته ای در پایگاه اطلاعاتی اینیس و ارزیابی جدیدی از این مجلات بر مبنای محاسبه میزان تازگی و نوآوری مقالات با استفاده از شاخص ضریب لبه از سال 2001 تا 2020 بود.روش: این پژوهش از نوع کاربردی بود. روش ها و شاخص های علم سنجی (شاخص ضریب لبه) و تکنیک های داده کاوی در اجرای این پژوهش به کار رفته بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمام مقالات علمی منتشرشده در مجلات علوم و فناوری هسته ای بود که از سال 2001 تا 2020 در پایگاه اطلاعاتی اینیس نمایه شده اند. منابع گردآوری داده ها شامل پایگاه گزارش استنادی نشریات (جِی سی آر)، پایگاه اطلاعاتی آژانس بین المللی انرژی اتمی (اینیس)، و اصطلاحنامه تخصصی آن است. جهت دسترسی به اهداف پژوهش به فهرستی از مجلات برگزیده در حوزه موضوعی فناوری هسته ای نیاز بود که با استفاده از پایگاه گزارش استنادی نشریات، ویرایش سال 2020، تهیه شد. با بهره گیری از مرور مجلات، ازطریق حوزه موضوعی در این پایگاه، فهرستی از 29 مجله برگزیده در حوزه موضوعی علوم و فناوری هسته ای، براساس شاخص ضریب تأثیر، همراه با دیگر شاخص های استنادی استخراج شد. داده ها با نرم افزار اکسل 2021، و نرم ا فزار آماری علوم اجتماعی (اس پی اس اس) نسخه 23، تحلیل و برای پاسخ به پرسش ها از آزمون های شاپیرو- ویلک، همبستگی پیرسون و همبستگی اسپیرمن استفاده شد.یافته ها: در حوزه فناوری هسته ای در مجموع 879/79 مقاله علمی از 2001 تا 2020، در پایگاه اطلاعاتی اینیس، نمایه شده است. بررسی مقالات حوزه فناوری هسته ای براساس محاسبه قدمت تاریخی آن ها حاکی است که سال 2018 بیشترین تعداد مقاله حاوی موضوعات نوظهور را در دوره موردبررسی داشته است. بررسی جایگاه مجلات بر اساس محاسبه ضریب لبه نشانگر آن است که مجله «علوم و فناوری تأسیسات هسته ای» جایگاه نخست را کسب کرده است. همچنین، بین ضریب لبه و شاخص های استنادی ضریب تأثیر مجله، ضریب ویژه مجله، شاخص آنی مجله، و شاخص اثرگذاری مقاله در مجلات علمی موردبررسی، رابطه همبستگی معنی داری وجود نداشته است.نتیجه گیری: به منظور پیشرفت علم و دانش لازم است مجلات علمی مقالات پیشرو در لبه مرزهای علم و دانش را منتشر کنند. ارزیابی های جدید مجلات علمی، بر اساس شاخص های محتوامحور، ازجمله ضریب لبه، به عنوان شاخص های مکمل در ارزیابی مجلات علمی می تواند به طراحی نظام های ارزیابی و اعتبارسنجی کمک کند که علاوه بر توجه به میزان تأثیرگذاری مجلات، به اینکه چه نوع علمی – علم جدید و نوآورانه یا علم مرسوم- ارائه می شود نیز توجه شود.
اعتباریابی مدل تحول دیجیتال کتابخانه های دانشگاه های دولتی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: تحول دیجیتال مفهوم به نسبت جدیدی در محیط کتابخانه های دانشگاهی است و به یکی از مفاهیم کلیدی موفقیت و پایداری برای کتابخانه ها در محیط رقابتی اطلاعات تبدیل شده است. نبود پژوهش های بنیادین و مبهم بودن ملزومات ساخت آن برای کتابخانه ها به ویژه در بافت کتابخانه های دانشگاه های دولتی ایران این نیاز را پدید می آورد تا ملزومات تحول دیجیتال را در کتابخانه های دانشگاه های دولتی ایران بررسی کنیم. برای این هدف پیش تر پژوهشی با روش دلفی انجام شده و مجموعه ای از عوامل مؤثر بر تحول دیجیتال کتابخانه های دانشگاه های دولتی ایران را در قالب مدل ارائه کرده است. بنابراین، هدف پژوهش حاضر سنجش اعتبار مدل تحول دیجیتال کتابخانه های دانشگاه های دولتی زیرنظر وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است.روش ها: رویکرد این پژوهش کمی با روش پیمایشی و ابزار پرسشنامه محقق ساخته است. جامعه آماری مورد بررسی 753 نفر از مدیران، معاونان و کتابداران کتابخانه های مرکزی و نیز اعضای هیئت علمی رشته علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه های دولتی زیرنظر وزارت علوم، تحقیقات و فناوری بودند و نمونه آماری پژوهش 258 نفر از آنان بودند که روش نمونه گیری براساس نمونه گیری در دسترس و سپس طبقه ای انجام شد. اعتبار مدل پژوهش با کاربرد روش های «مدل سازی معادلات ساختاری» و نرم افزار «پی ال اس» بررسی شد.یافته ها: یافته های پژوهش گویای آن است که مدل تحول دیجیتال کتابخانه های دانشگاه های دولتی زیرنظر وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ایران که در قالب 7 بُعد اصلی، 25 مفهوم و 139 مؤلفه ارائه شده بود از سه جنبه برازش مدل اندازه گیری، برازش مدل ساختاری و برازش مدل کلی از تناسب و کیفیت خوبی برخوردار بوده و پرسشنامه حاصل از آن روایی و پایایی مناسبی دارد.بحث و نتیجه گیری: مدل پیشنهادی از تبیین قابل قبولی برای شناسایی الزامات و عوامل مؤثر بر تحول دیجیتال کتابخانه های دانشگاه های دولتی زیرنظر وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ایران برخوردار است و می تواند راهنمای خوبی برای پیاده سازی تحول دیجیتال در این کتابخانه ها باشد.اصالت: این پژوهش می تواند به درک بهتر الزامات و عوامل موثر بر تحول دیجیتال کتابخانه های دانشگاه های دولتی ایران یاری رسانده و زمینه را برای ارتقای عملکرد آن ها در عرصه رقابتی اطلاعات فراهم آورد.
بررسی عملکرد نرم افزارهای کتاب خوان ایرانی در پیاده سازی مؤلفه های استراتژی بازاریابی محتوایی دیجیتال (مطالعه موردی: اپلیکیشن فیدیبو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: در پژوهش پیشِ رو، قصد داریم علاوه بر شناسایی مؤلفه های بازاریابی محتوایی سازمان دهی شده برای کسب وکارهای اینترنتی، به بررسی میزان انطباق عناصر به دست آمده با فرایندهای راهبرد بازاریابی محتوایی در اپلیکیشن های کتاب خوان ایرانی بپردازیم.روش: پژوهش پیش رو از جنبه هدف، در زمره پژوهش های کاربردی و توسعه ای و از منظر رویکرد، در ردیف پژوهش های آمیخته قرار می گیرد. در گام اول پژوهش با استفاده از شیوه مطالعات اسنادی و کتابخانه ای، تمامی شاخص ها و مؤلفه های راهبرد بازاریابی محتوایی استخراج شده است. سپس در گام دوم، از طریق اجرای فرایند مطالعه و تحلیل نمونه های موفق ملّی، نقاط ضعف و قوت برنامه های کاربردی کتاب خوان شناسایی شده است.یافته ها: درنهایت، با بررسی، مطالعه و تحلیل محتوای کمّی 224 عدد از منابع موجود در حوزه موضوعی پژوهش حاضر به عنوان نمونه انتخاب شده، 112 شاخص اصلی براساس بسامد واژگانی استخراج گردیده و با توجه به همپوشانی مفاهیم مستخرج، هر یک از این شاخص ها در دسته بندی جدیدی قرار گرفته است. پس از استخراج داده های موردنیاز در بخش اول، با انجام تحلیل محتوای کیفی و مطالعه مقایسه ای و نیز گردآوری سیاهه ای از مؤلفه های به دست آمده در پرسش نخست، فرایند مطالعات تطبیقی برای تعیین وضعیت موجود بازاریابی محتوایی در برنامه های کتاب خوان بومی و میزان مطابقت این اپلیکیشن ها با مؤلفه های بازاریابی محتوایی صورت گرفته است که نتایج حاصل از آن بیان می کند برنامه های کاربردی کتاب خوان ایرانی در بخش های تولید محتوای منحصربه فرد و بومی سازی شده، به کارگیری قالب های نوین تولید محتوا (مانند ویدئو) و برقراری ارتباطات دوطرفه با مخاطب بیشترین ضعف را از خود نشان می دهند.نتیجه گیری: یافته ها حاکی از آن است که هدف گذاری دقیق، افزایش آگاهی و اطلاعات مخاطب، افزایش فروش غیرمستقیم، افزایش وفاداری مشتری، انتقال پیام و داستان برند، هدایت کاربر به اقدام سودآور، برقراری تعامل و ارتباط دوطرفه با مخاطب و استفاده از فناوری و امکانات نوین فنّاوری ازجمله مهم ترین مؤلفه های یک راهبرد بازاریابی محتوایی موفق به شمار می روند و با توجه به عملکرد متوسط رو به پایین اپلیکیشن های داخلی در این زمینه ها، لازم است هر یک از این نرم افزارهای کتاب خوان از طریق اجرای یک برنامه دقیق و هدفمند، مطابق با چهارچوب ارائه شده در پژوهش حاضر، کاستی ها و نواقص موجود را شناسایی و برطرف کنند.
بررسی خرد سازمانی و پیشرفت مدیریت دانش با نقش محرک نوآوری در کتابخانه های عمومی استان قم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بازیابی دانش و نظام های معنایی سال ۱۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۴۲
183 - 219
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین نقش واسطه ای نوآوری در رابطه بین خرد سازمانی و مدیریت دانش در کتابخانه های عمومی استان قم است . پژوهش کاربردی حاضر با روشی توصیفی و به شیوه همبستگی انجام شده است . در پژوهش حاضر، داده ها از طریق سه پرسش نامه استاندارد (پرسش نامه مدیریت دانش لاوسون، خرد سازمانی آلبرخت و نوآوری شغلی جزنی ) گردآوری گردید. جامعه آماری شامل ۱۱۲ کتابدار کتابخانه های عمومی استان قم بود که تعداد ۸۶ نفر از آن ها به شیوه نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب گردید. پایایی ابزار پژوهش با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ تعیین شد. نتایج نشان داد که نمره شرکت کنندگان مطالعه در سه متغیر مدیریت دانش ، خرد سازمانی و نوآوری به صورت معناداری متفاوت و بیشتر از حد متوسط است . همچنین، خرد سازمانی و نوآوری به صورت مجزا به صورت معناداری پیش بینی کننده مدیریت دانش هستند. یافته ها حاکی از همبستگی مثبت معناداری بین خرد سازمانی و نوآوری و اینکه خرد سازمانی به صورت معناداری پیش بینی کننده مدیریت دانش و نوآوری است درحالی که نوآوری نقش واسطه ای در ارتباط بین خرد سازمانی و مدیریت دانش نداشت . دیگر یافته ها نشان دادند که جنسیت ، مدرک تحصیلی و رشته تحصیلی تأثیری بر میانگین نمرات مدیریت دانش ، خرد سازمانی و نوآوری نداشت .
بازاریابی خدمات اطلاعاتی کتابخانه مرکزی دیجیتال دانشگاه علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر شناسایی وضعیت بازاریابی خدمات اطلاعاتی کتابخانه مرکزی دیجیتال دانشگاه علامه طباطبائی از نظر مدل آمیخته بازاریابی هفت پی است.روش پژوهش: این پژوهش از نظر هدف جزء پژوهش های کاربردی است و با توجه به توصیف وضعیت بازاریابی در کتابخانه مرکزی دیجیتال دانشگاه علامه طباطبائی، از روش توصیفی استفاده شده است و از نظر موضوع مطالعه موردی است و جمع آوری داده های آن با استفاده از روش میدانی و پیمایشی و با ابزار سیاهه وارسی انجام گرفته شده است و جامعه آماری پژوهش حاضر کتابخانه مرکزی دیجیتال دانشگاه علامه طباطبائی است.یافته ها: طبق یافته های به دست آمده و مشاهدات صورت گرفته توسط پژوهشگر در کتابخانه مرکزی دانشگاه علامه طباطبائی و همچنین مصاحبه با کتابدارن بخش کتابخانه دیجیتال دانشگاه علامه طباطبائی به این نتایج دست یافته شد که 33/58 درصد از اصول بازاریابی محصول، 15/46 درصد از اصول بازاریابی مکان، 100 درصد از اصول بازاریابی هزینه، 88/88 درصد از اصول بازاریابی کاربران، 55/55 درصد از اصول بازاریابی شواهد فیزیکی، 50/62 درصد از اصول بازاریابی فرایند، 53/61 درصد از اصول بازاریابی فعالیت های تشویقی و ترغیبی در کتابخانه دیجیتال دانشگاه علامه طباطبائی رعایت شده است.نتیجه گیری: جهت مشخص شدن وضعیت بازاریابی خدمات اطلاعاتی کتابخانه مرکزی دیجیتال دانشگاه علامه طباطبائی، توسط پژوهشگر با ابزار سیاهه وارسی به دست آمده از 7 اصل آمیخته بازاریابی هفت پی با در نظر گرفتن 82 گویه، مورد بررسی قرار گرفت. نتایج و یافته ها حاکی از آن است که در کتابخانه دیجیتال دانشگاه علامه طباطبائی به طور متوسط 61 درصد از اصول بازاریابی رعایت می شود
اضطراب اطلاعاتی و حدودو ثغور آن: مطالعه ای به روش مرور نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بازیابی دانش و نظام های معنایی سال ۱۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۱
161 - 198
حوزههای تخصصی:
اضطراب اطلاعاتی یکی از چالش های نوظهور زندگی بشری است که با توسعه تفکر ریزومی در سایه تفکر پساساختارگرائی ظهور و بسط یافته است. هدف پژوهش حاضر، مفهوم شناسی، حدودوثغور و ابعاد اضطراب اطلاعاتی بود. روش این پژوهش مروری نظام مند است که در سال 1402 انجام گرفته است. جهت گرداوری داده ها از پایگاه های گوگل اسکالر، مگیران، مرکز اطلاعات جهاد دانشگاهی، سیناهل، ساینس دایرکت، پاب مد و اسکوپوس استفاده شد. جهت جستجو از کلمات کلیدی اضطراب اطلاعاتی، ابعاد اضطراب اطلاعاتی، پیامدهای اضطراب اطلاعاتی در منابع فارسی و از کلمات Dimensions of information anxiety, Information anxiety و کلمات وابسته به آن در منابع انگلیسی استفاده شد. از سرعنوان های واژگان پزشکی (مش) نیز جهت تعیین کلمات کلیدی استفاده شد. جهت بررسی کیفیت مقالات از سیاهه وارسی استروب و سیاهه وارسی کانسورت استفاده گردید. از 170 مقاله یافت شده با توجه به معیارهای انتخاب مقالات، نهایتاً 24 پژوهش واجد شرایط شناخته و به مطالعه حاضر وارد شدند. یافته های پژوهش نشان داد مفهوم اضطراب اطلاعاتی از ابهام معنایی برخوردار بوده و حدودوثغور آن هم به طور کامل شناخته شده نیست. اضطراب اطلاعاتی درواقع از شکاف فزاینده بین مقدار اطلاعات موجود و توانایی ما برای پردازش و درک آن ناشی می شود و این نوع اضطراب با مفاهیمی نظیر اضطراب کتابخانه ای و اضطراب اینترنتی تفاوت بنیادین دارد. این نوع اضطراب از سه بُعد اساسی سرریز اطلاعات، ناتوانی در فهم و پردازش اطلاعات و ناتوانی در دسترسی و پیداکردن اطلاعات موجود برخوردار است. اضطراب اطلاعاتی پیامدهای منفی فردی، روان شناختی و اجتماعی متعدد نظیر احساس ناامیدی و سرخوردگی، احساس رهاشدگی، وانهادگی و احساس تنهائی اگزیستانسیال را به همراه داشته باشد. توسعه سواد اطلاعاتی، تمرین مراقبت از خود و تعیین محدودیت در مصرف اطلاعات و تغییر نگرش معرفت شناختی در باب اطلاعات می تواند به کاهش احساسات و استرس شدید مرتبط با اضطراب اطلاعات کمک کند.
رابطه بین ویژگی های شخصیتی با رفتار اطلاع یابی سلامت کاربران کتابخانه های عمومی مرکزی همدان بر اساس نظریه میلر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف کشف رابطه بین ویژگی های شخصیتی با رفتار اطلاع یابی سلامت کاربران کتابخانه مرکزی استان همدان بر اساس نظریه میلر انجام شده است. روش: نوع مطالعه کاربردی و روش آن پیمایشی است. جامعه پژوهش تمامی کاربران کتابخانه مرکزی استان همدان بود. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه های استاندارد «پنج عامل شخصیتی نئو» و «رفتار اطلاع یابی سلامت میلر» بود. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی با بهره گیری از نرم افزار SPSS نسخه 26 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد سه چهارم از جامعه مورد مطالعه فعالانه اطلاعات سلامت را جست وجو می نمایند و یک چهارم آگاهانه از جست وجوی اطلاعات سلامت اجتناب می ورزند. بین ویژگی های شخصیتی «برون گرایی»، «توافق پذیری» و «اشتیاق به تجارب تازه» با مؤلفه «جست وجوی فعالانه اطلاعات سلامت» رابطه زیاد و معنادار و بین سه ویژگی شخصیتی مذکور با مؤلفه «اجتناب آگاهانه از جست وجوی اطلاعات سلامت» رابطه کم و معنادار وجود داشت. ویژگی های شخصیتی برون گرایی، توافق پذیری و اشتیاق به تجارب تازه جستجوی آگاهانه اطلاعات سلامت را پیش بینی کردند؛ و ویژگی های شخصیتی برون گرایی، توافق پذیری و اشتیاق به تجارب تازه توانستند اجتناب آگاهانه از جستجوی اطلاعات سلامت را پیش بینی کنند. اصالت/ ارزش: نتایج پژوهش حاضر با تعیین غالب بودن وجوه ویژگی های شخصیتی «برون گرایی»، «توافق پذیری» و «اشتیاق به تجارب تازه» جامعه موردمطالعه، ضرورت اهتمام کتابداران در ارائه خدمات با درنظرگرفتن این ویژگی ها و ارتقای خدمات و منابع اطلاعاتی را با توجه به سایر ویژگی های شخصیتی و رفتاری کاربران ایجاب می سازد. همچنین یافته های این پژوهش می تواند به مدیران و برنامه ریزان کتابخانه های عمومی در اتخاذ تصمیم های مربوط به تأمین منابع با توجه به ویژگی های شخصیتی وآموزش مهارت های اطلاع یابی سلامت کاربران یاری نماید.
تاثیر آموزش های مجازی دوران همه گیری کووید-19 بر رفتار اطلاع یابی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه تربیت مدرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: از مهم ترین دغدغه های فکری دانشجویان و اساتید دانشگاه، دسترسی به اطلاعات روزآمد و متناسب با نیازهای اطلاعاتی آنان است. لذا با توجه به آموزش های مجازی در دوران شیوع ویروس کرونا و تفاوتی که درپی آن در شیوه آموزش رخ داده است، می تواند بر رفتار اطلاع یابی دانشجویان تاثیرگذار باشد و میزان این تغییر نیز نامشخص است. در این راستا، پژوهش حاضر درصدد است تا تاثیر آموزش های مجازی بر رفتار اطلاع یابی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه تربیت مدرس را مورد بررسی قرار دهد.
روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه گردآوری اطلاعات در زمره پژوهش های آمیخته اکتشافی قرار دارد. در بخش کیفی، ابتدا مولفه های رفتار اطلاع یابی و آموزش مجازی از منابع مختلف شناسایی و سپس با استفاده از روش دلفی، مولفه های اثرگذار از نظر خبرگان شناسایی شد. سپس در بخش کمّی، با روش پیمایش، تاثیر آموزش مجازی بر رفتار اطلاع یابی دانشجویان بررسی گردید. در بخش کیفی، نمونه مورد بررسی برای مرحله دلفی، 15 نفر از خبرگان بودند که با روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب شدند. نمونه مورد بررسی در بخش کمّی، شامل کلیه دانشجویان تحصیلات تکمیلی که از مهر ماه سال 1399 در دانشگاه تربیت مدرس، به دلیل شیوع بیماری کووید-19، به صورت مجازی تحصیل کرده اند، تا دانشجویان ورودی نیم سال دوم 1400 است که با بهره گیری از جدول نمونه گیری استاندارد کوکران، تعداد 357 نفر از آن ها براساس روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند و از طریق پرسشنامه برخط مورد بررسی قرار گرفتند. در نهایت 257 پرسشنامه توسط دانشجویان پاسخ داده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS و به منظور شناسایی تاثیر، از آزمون رگرسیون استفاده شد.
یافته ها: متغیر آموزش های مجازی بر اهداف جست وجوی اطلاعات دانشجویان به میزان 33/0 اثرگذار است. متغیر آموزش های مجازی بر منابع مورد استفاده دانشجویان به میزان 19/0، بر معیارهای سنجش اعتبار و گزینش منابع به میزان 38/0، بر مجاری دستیابی به اطلاعات به میزان 33/0 اثرگذار است. متغیر آموزش های مجازی بر رفتار اطلاع یابی دانشجویان تحصیلات تکمیلی به میزان 34/0اثرگذار است.
نتیجه گیری: آموزش مجازی این امکان را برای دانشجویان فراهم می کند که نه تنها از منابع مختلف استفاده کنند، بلکه امکان مقایسه منابع و انتخاب از میان آن ها به صورت همزمان و غیرهمزمان را تسهیل کرده و با بهره گیری از نظام های نوین اطلاع رسانی، زمینه آگاهی از اصل بودن منابع توسط دانشجویان را ممکن ساخته است. همچنین امکان کسب اطلاعات و دانش را از طریق آزمون و خطا به طور قابل ملاحظه ای کاهش داده و راه های گوناگون و متنوعی را برای دسترسی به منابع و کسب اطلاعات به وجود آورده و باعث شده که دانشجویان از مجاری موجود به منابع و اطلاعات دسترسی کامل داشته باشند.
جایگاه پسادکتری در ایران در مقایسه با سایر کشورهای منتخب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هر ساله تعداد قابل توجهی از جوانان کشور با مدرک دکتری تخصصی فارغ التحصیل می گردند که اولین دغدغه آنها بعد از فارغ التحصیلی مسأله پیدا نمودن شغل مناسب با توجه به مدرک تحصیلی می باشد. یکی از جایگاه های شغلی مورد انتظار برای این قشر از فارغ التحصیلان جذب شدن در دانشگاه ها و موسسات آموزشی و پژوهشی در جایگاه هیأت علمی می باشد که این امر نیز به دلیل محدود بودن ظرفیت جذب و استخدام هیأت علمی در عمل باعث ایجاد دل نگرانی برای این گروه از محققین کشور می گردد. برگزاری دوره های پسادکتری به عنوان دوره های کوتاه مدت، هم از نظر ایجاد بستر انجام کارهای تحقیقاتی و هم از نظر افزایش شانس اشتغال در محل طی نمودن دوره پسادکتری، در بسیاری از مواقع باعث جذابیت برای بسیاری از فارغ التحصیلان مقطع دکتری می گردد. در پژوهش حاضر تلاش شده است ضمن تشریح اقدامات صورت گرفته در وزارت عتف و دانشگاه ها و موسسات پژوهشی در برگزاری دوره های پسادکتری، به بررسی دیدگاه ها و عملکرد برخی از کشورها در این خصوص پرداخته شود.
روش: روش اجرای این تحقیق به صورت پیمایشی و براساس بررسی اسناد بالادستی کشور در حوزه علم و فناوری است. در بررسی جایگاه پسادکتری در اسناد بالادستی، چهار سند بالادستی یعنی قانون برنامه پنج ساله پنجم توسعه کشور، قانون برنامه پنج ساله ششم توسعه کشور، نقشه جامع علمی کشور و سند تحول دولت مردمی (دولت سیزدهم) و همچنین برنامه های پیشنهادی وزیر علوم، تحقیقات و فناوری مورد بررسی قرار گرفت. همچنین به منظور بررسی نتایج علمی اجرای این آیین نامه ها در دانشگاه ها و موسسات پژوهشی کشور، با انجام طرح پایش، به گردآوری اطلاعات محققان پسادکتری شاغل در 46 دانشگاه و موسسه پژوهشی دولتی از طریق تکمیل اطلاعات محققان در سامانه، پرداخته شد.
یافته ها: بررسی اسناد بالادستی نشان داد که اصطلاح پسادکتری تنها در سه بخش از این اسناد (ردیف 12 اقدام ملی از راهبرد کلان 6 نقشه جامع علمی کشور، راهبرد تحول آفرین نهم و برنامه کلان شماره 18 برنامه های پیشنهادی مقام عالی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در دولت سیزدهم) مورد اشاره مستقیم قرار گرفته است و در سایر موارد به صورت کلی و در قالب واژگانی همچون پژوهشگران مستقل، پژوهشگران، فارغ التحصیلان تحصیلات تکمیلی، نخبگان و مواردی از این دست، مورد اشاره قرار گرفته است. اقدامات وزارت عتف نیز با تدوین دو آیین نامه پذیرش پژوهشگران پسادکتری و آیین نامه جذب و به کارگیری محققان پسادکتری بوده است. اما میزان استقبال برگزاری دوره ها در دانشگاه ها و موسسات به دلیل محدود بودن منابع مالی، چندان مناسب نبوده است؛ به نحوی که در سال 1401 تنها 879 محقق پسادکتری (516 زن و 363 مرد) در 42 دانشگاه و 4 موسسه پژوهشی دولتی جذب شده اند. در بررسی وضعیت محققین پسادکتری به تفکیک جنسیت نیز مشخص شد که تعداد زیادی از جامعه محققین پسادکتری در سال 1401 را جامعه خانم ها (58.7 درصد) به خود اختصاص داده است که در مقایسه با جامعه مردان (41.3 درصد) درصد قابل توجهی می باشد. همچنین بیشترین آمار محققین پسادکتری به ترتیب در گروه های علوم پایه (359 نفر)، فنی و مهندسی (269 نفر) و علوم انسانی (146 نفر) مشاهده گردید.
نتیجه گیری: وجود نزدیک به ده هزار فارغ التحصیل مقطع دکتری تخصصی در هرسال از یک سو و همچنین وجود تعداد بسیار مناسب اعضای هیأت علمی با رتبه دانشیار و استاد، نشان دهنده وجود یک ظرفیت بسیار بالا در برگزاری دوره های پسادکتری در کشور می باشد، اما مشکلاتی همچون عدم تأمین اعتبارات لازم و یا وجود صندوق های تأمین اعتبار برای حوزه پژوهش در سطح کشور باعث شده که این امر مورد غفلت قرار گیرد. از این رو تأمین منابع مالی مناسب، هدفمند و برنامه ریزی شده می تواند ضمن فراهم سازی بستر مناسب برای جذب فارغ التحصیلان دکتری بیشتر، موجب تقویت تولیدات علمی کشور در حوزه های تخصصی گردد.
تبیین رویکردهای عمده به مدیریت اطلاعات و تحلیل پیامدهای آن در علم اطلاعات و دانش شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: وجود نگرش های مختلف نسبت به مفهوم «مدیریت اطلاعات» و چند وجهی بودن این عبارت، اتفاق نظر درباره ابعاد شناختی و کاربردی، آموزشی و پژوهشی، و جایگاه مدیریت اطلاعات در علوم مختلف به طور کلی و به طور خاص در علم اطلاعات و دانش شناسی را دشوار ساخته است؛ به طوری که به نظر می رسد برداشت های مختلفی از مفهوم، موضوع و عبارت «مدیریت اطلاعات» وجود دارد، که باعث ایجاد ناهماهنگی و ایستایی در رسیدن به هدفی مشترک در این باره می شود. برای نمونه یک سؤال اساسی در این مورد آن است که آموزش و پژوهش در این حوزه باید روی چه موضوعاتی تمرکز داشته باشد؟ این در حالی است که با بررسی متون روشن می شود که مواجهه روش مند و نظام مندی با این مسأله صورت نگرفته و هدف مشترکی در این زمینه قابل شناسایی نیست و تلاش ها متفرق و جزیره ای است؛ به طوری که سرجمع مطالعات و پژوهش ها تاکنون حتی مفهوم این عبارت را برای ما روشن نکرده است. از این رو، پژوهش حاضر در راستای پاسخ به این سؤالات شکل گرفته است که مفهوم مدیریت اطلاعات چیست؟ مدیریت اطلاعات از چه زوایایی قابل تصور است و رویکردهای عمده در این زمینه کدامند؟ فلسفه مدیریت اطلاعات چیست؟ جایگاه این حوزه در علم اطلاعات و دانش شناسی کجاست؟ و اولویت های آموزشی و پژوهشی و عملی مدیریت اطلاعات در این حوزه کدامند؟ آیا اصولاً اتفاق نظری در این موارد وجود دارد؟ وجود این سؤالات و مسائل اساسی، ضرورت توجه روش مند و نظام مند به ابعاد شناختی و مفهومی مدیریت اطلاعات را نمایان تر می سازد. در این راستا، این پژوهش بر آن است در مقابل نگاه های یک سویه و محدود، به مفهوم مدیریت اطلاعات، در یک چارچوب نسبتاً جامع، مفهوم «مدیریت اطلاعات»، رویکردهای عمده به این مفهوم، جایگاه و ابعاد آن را تبیین کند؛ و در ذیلِ این نگرش نسبتاً جامع، جایگاه مدیریت اطلاعات در علم اطلاعات و دانش شناسی و پیامدهای هرگونه برداشت از مفهوم مدیریت اطلاعات در این حوزه را نمایان سازد.
روش: روش پژوهش سندی- تحلیلی است؛ که در آن ضمن استفاده از متون، بیشتر حاصل تأمل بر دیدگاه ها و دسته بندی آن ها بوده است. این پژوهش با جامعیت بخشیدن به مفهوم مدیریت اطلاعات در قالب رویکردهای عمده، با عمق بخشیدن به آن در قالب تمرکز بر علم اطلاعات و دانش شناسی و روزآمد کردن این مفهوم در بستر جامعه جدید اطلاعاتی و دانشی، درصدد طراحی چارچوبی برای فهم روش مند و نظام مند مدیریت اطلاعات بوده است.
یافته ها: در این پژوهش با تأمل در زوایای قابلتوجه و نگرش های مختلف نسبت به مدیریت اطلاعات مانند نگرش های رشته ای، فردی، سازمانی، ملی و بین المللی، و ارتباط آن با مقوله های مختلف در قالب ترکیبات اطلاعات، ابتدا زوایای کلی قابل تصور در این زمینه مورد بررسی قرار گرفت؛ در ادامه نگرش فرآیندی به مدیریت اطلاعات، مباحث قابل طرح در علم اطلاعات و دانش شناسی، اینکه جایگاه ما کجاست و اولویت چیست، و فلسفه مدیریت اطلاعات، مورد بررسی قرار گرفته اند. درنهایت، چارچوب کلی و شناختی مدیریت اطلاعات، و جایگاه آن در علم اطلاعات و دانش شناسی، شناسایی و پیامدهای آموزشی، پژوهشی، فناورانه، عملی، مدیریتی و توسعه ای آن در علم اطلاعات و دانش شناسی مورد توجه قرارگرفت. در نهایت مشخص شد که مدیریت اطلاعات برای شناسایی اهداف و اولویت ها به فلسفه اطلاعات نیاز دارد.
نتیجه گیری: در این پژوهش علاوه بر تبیین رویکردهای عمده به مدیریت اطلاعات، بر ضرورت توجه به شکل گیری و توسعه یک سامانه مفهومی برای مدیریت اطلاعات در علم اطلاعات و دانش شناسی تأکید شده است؛ زیرا هرگونه شناخت و تصور از مفهوم مدیریت اطلاعات برای برنامه ریزی در ابعاد آموزشی، پژوهشی و فناورانه در علم اطلاعات و دانش شناسی تعیین کننده است. مدعا این است که همه پیامدهای بعدی در ابعاد عملی، مدیریتی، توسعه ای و آینده نگرانه مدیریت اطلاعات، پیامد حتمی و جبری سامانه مفهومی مدیریت اطلاعات و برآمده از آن است. در نهایت بر این نکته تأکید شده که در راستای ایجاد این سامانه مفهومی برای این حوزه، توجه به مفاهیم و واژگان پایه و اصلی و در واقع فهم چیستی این حوزه ضروری است؛ زیرا ایجاد و توسعه یک سامانه مفهومی برای مدیریت اطلاعات در علم اطلاعات و دانش شناسی، مستلزم توجه به مفاهیم و واژگان و چیستی این حوزه در شکل جدید آن، یعنی گفتمانی و سامانه ای است.
A Sociotechnical Transition to an Electric Autonomous Vehicle System(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Modern economic growth has been based on mass industrial production and consumption, which have heavily relied on fossil fuels and energy waste since the 18th century. Hence, current socio-technical systems are unsustainable in meeting humans' basic needs, such as energy and mobility. Fossil energy resources are non-renewable and, on the one hand, contribute to emissions that cause unreliable harm to the environment. In this research, the prime theory of Transformational Change illuminates how to use science and technology policy to meet social needs sustainably and inclusively in societies. This article answers questions regarding the essential policies and governance measures that states need to implement for the transition to electric autonomous vehicles (AVs) in the socio-technical system. Using meta-synthesis, followed by a case study and interviews with experts in the electric AV field, the article identifies state policies and governance measures to facilitate the transition of the sociotechnical system into electric AVs. The conceptualization of these roles determines that the state's role is influenced by policy, governance, and legal decisions, which are ultimately implemented through specific combinations of policies.
اثربخشی آموزش مهارت های سواد اطلاعاتی بر هوش اجتماعی و سطح خودکارآمدی در مهارت حل مسئله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بازیابی دانش و نظام های معنایی سال ۱۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۹
179 - 204
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش مهارت های سواد اطلاعاتی بر هوش اجتماعی و سطح خودکارآمدی دانشجویان در حل مسئله بود. پژوهش حاضر از نوع کاربردی و با روش آزمایشی با پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه (طرح سولومون) انجام شد. جامعه آماری دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد اسلامی در سال تحصیلی 1401-1400 و نمونه پژوهش بر اساس جدول کرجسی و مورگان 76 نفر تعیین گردید که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده در چهار گروه 19 نفری و درون گروهی تصادفی به دو گروه آزمایشی و گواه علوم انسانی و مهندسی تقسیم شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه هوش اجتماعی ترومسو و پرسش نامه خودکارآمدی عمومی شرر و همکاران استفاده شد؛ که روایی آن از طریق محتوایی و پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ به ترتیب،78/0 و 73/0 مورد تأیید قرارگرفته است. ابتدا برای هر چهار گروه، پیش آزمون اجرا و سپس، مداخله آزمایشی به عنوان متغیر مستقل در 8 جلسه 45 دقیقه ای، روی گروه های آزمایش اجرا گردید. پس از پایان آموزش، از هر چهار گروه پس آزمون گرفته شد. جهت تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس و تی استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که آموزش مهارت های سواد اطلاعاتی در افزایش میزان هوش اجتماعی در شرکت کنندگان گروه های آزمایش اثربخشی مثبت دارد، همچنین نتایج آزمون نشان داد آموزش مهارت های سواد اطلاعاتی بر خود کارآمدی دانشجویان در حل مسئله در مرحله پس آزمون تأثیر معناداری داشته است، ولی تفاوتی بین رشته ها ازنظر هوش اجتماعی و خود کارآمدی دانشجویان مشاهده نشد. نتایج پژوهش بر اثر سودمند آموزش مهارت های سواد اطلاعاتی در بهبود هوش اجتماعی و رویکرد شناختی دانشجویان در جهت افزایش سطح خود کارآمدی آن ها در حل مسئله، تأکید دارد.
تحلیل و ارزیابی محتوایی تولیدات علمی حوزه موضوعی سواد اطلاعاتی دیجیتال: یک مطالعه علم سنجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات کاربردی علم سنجی دوره ۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
33 - 54
حوزههای تخصصی:
هدف: همگام با گسترش فناوری های اطلاعاتی و ارتباطاتی و نفوذ آن در جنبه های مختلف زندگی، تحصیل و حرفه، دستیابی به سواد اطلاعاتی، لازمه و پیش نیاز بقاء در جامعه دانش مدار امروز است. سواد اطلاعاتی مجموعه ای از توانمندی هاست که افراد را قادر می سازد تا متوجه شوند که چه موقع به اطلاعات نیاز دارند و نیز توانایی مکان یابی، ارزیابی و به کارگیری مؤثر اطلاعات مورد نیاز را فراهم می آورد. افزایش تعداد مقالات منتشر شده در زمینه سواد اطلاعاتی دیجیتال، نیاز به تجزیه و تحلیل کمّی این مطالعات را برجسته می سازد. این تحلیل برای درک وضعیت فعلی و جهت گیری های آتی تحقیقات در حوزه سواد اطلاعاتی دیجیتال ضروری است. در این راستا، هدف پژوهش حاضر بررسی محتوای تولیدات علمی در زمینه سواد اطلاعاتی دیجیتال و ترسیم نقشه موضوعی در پایگاه داده وب آو ساینس است.
روش: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- تحلیلی و از نوع کاربردی است که با رویکرد علم سنجی انجام شده است. بازه زمانی مورد مطالعه شامل متون منتشر شده در پایگاه اطلاعاتی وب آو ساینس می باشد. برای تحلیل داده ها و ترسیم نقشه های علمی از نرم افزارهای اکسل و بیبلیومتریکس استفاده شده است.
یافته ها: ۳۷۱۱ تولید علمی در حوزه موضوعی سواد اطلاعاتی دیجیتال از سال 1995 در پایگاه وب آو ساینس نمایه شده است. مک گرو، تامچیک، لی و ژانگ به عنوان پرتولیدترین نویسندگان و دانشگاه های یانسه، تورنتو و سیدنی به عنوان پرتولیدترین وابستگی های سازمانی در میان تولیدات علمی حوزه سواد اطلاعاتی دیجیتال شناسایی شدند. بیشترین همکاری بین المللی با کشورهای آمریکا، اسپانیا و انگلستان بوده است. طبق نتایج به دست آمده از تحلیل بروندادهای علمی سواد اطلاعاتی دیجیتالی، مشخص شد که مطالعات این حوزه بر موضوعاتی همچون تأثیر تکنولوژی بر سواد و ارتباطات کودکان؛ سواد اطلاعاتی دانش آموزان، معلمان و فناوری اطلاعات دانشگاه ها و آموزش عالی؛ دسترسی به وب و اینترنت و رفتار کاربر؛ درک نگرش مدل آنلاین؛ مراقبت از سلامت افراد، و خودکارآمدی و باورها؛ مدیریت تعامل با رسانه های اجتماعی و تجربیات؛ و زبان انگلیسی متمرکز است. واژگان technology، education، information، students و literacy بیشترین فراوانی را دارند. نمودار راهبردی تحلیل محتوای مطالعات سواد اطلاعاتی دیجیتال نشان می دهد موضوع «دیجیتال، سواد و مهارت» دارای بالاترین میزان توسعه یافتگی و ربط است. خوشه «سواد دیجیتالی، آموزش و تکنولوژی» از نظر مرکزیت در سطح بالا، و به عبارتی در بطن کلیه مطالعات این حوزه به چشم می خورد. خوشه «توسعه، شیوه های سواد دیجیتال و کودکان» با تراکم بالا و مرکزیت پایین می باشند. همچنین خوشه «کوید 19، پزشکی از راه دور و بزرگسالان» در چارک سوم اشتراک قرار دارد. خوشه «تقسیم دیجیتال، فناوری اطلاعات و ارتباطات» بیانگر موضوعاتی هستند که در حال ظهور و یا رو به زوال می باشند. نهایتاً، خوشه «رسانه های اجتماعی، اینترنت و سواد رسانه ای» قرار دارد که تراکم کم، اما مرکزیت بالایی دارد.
نتیجه گیری: تولیدات علمی مربوط به حوزه موضوعی سواد اطلاعاتی دیجیتال از زمان آغاز انجام اولین پژوهش در سال 1995 تاکنون روند صعودی داشته است. پیشنهاد می شود نتایج حاصل از این پژوهش در آموزش سواد اطلاعاتی، مطالعات و برنامه ریزی درسی سواد اطلاعاتی مورد توجه قرار گیرد.