علوم و فنون مدیریت اطلاعات
علوم و فنون مدیریت اطلاعات دوره 11 تابستان 1404 شماره 2 (پیاپی 39) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: امروزه تجارت الکترونیک، به سنگ بنای اقتصاد مدرن تبدیل شده است و شیوه فعالیت کسب و کارها و خرید مصرف کنندگان را متحول کرده است. در این راستا، استفاده از پلتفرم های خرید آنلاین نیز منجر به تحولات عمیق در صنایع مختلف شده است. یکی از زمینه های تجارت الکترونیک که بر این بستر رشد کرده است در قالب فروش آنلاین غذا بوده است. یکی از پلتفرم های بسیار فعال در این حوزه، اسنپ فود می باشد که با ارائه خدمات مختلف، امکان سفارش غذا به صورت آنلاین را تسهیل نموده است. لذا، هدف اصلی این تحقیق بررسی نقش تجارت الکترونیک بر تمایل به خرید و با نقش میانجی نرم افزارهای اجتماعی در خریداران اسنپ فود بوده است. روش: روش این تحقیق کاربردی، پیمایشی و توصیفی می باشد. در این تحقیق به منظور گردآوری داده ها از ابزار پرسشنامه استفاده شده است. روایی این پرسشنامه ها از طریق روایی سازه و پایایی با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ ارزیابی و تایید شده است. همچنین، از آزمون میانگین یک جامعه برای بررسی وضعیت شاخص های تحقیق استفاده گردید. در این تحقیق از نرم افزار SPSS22 و ایموس 26 استفاده شده است. روش های مورد استفاده برای تجزیه وتحلیل داده های آماری شامل آزمون t تک نمونه ای و آزمون کولموگروف – اسمیرنف می باشد. علاوه براین، به منظور بررسی برازش الگوی تحقیق از مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شده است. این بخش نشان داد که برازش کلیه شاخص های مورد بررسی در سطح مطلوبی می-باشد. یافته ها: برای شاخص های نرم افزارهای اجتماعی، تجارت الکترونیک و تمایل به خرید، مقدار آماره آزمون به ترتیب، برابر 25/0، 14/0 و 89/0 محاسبه شده است که کمتر از معیار 96/1 می باشد. بنابراین، می توان بیان نمود که وضعیت این شاخص-ها در سطح نرمال ارزیابی می شود. علاوه براین، ارزیابی وضعیت شاخص ها از نظر برازش مدل عاملی تاییدی نشان می دهد که آن ها در وضعیت مطلوبی قرار دارند. مقدار ضریب رابطه بین تجارت الکترونیک بر نرم افزارهای اجتماعی 58/0 محاسبه شده است. عدد معنی داری در این ارتباط مقدار 48/7 محاسبه شده است که بالاتر از معیار 96/1 می باشد. بنابراین، این رابطه تایید می شود. در رابطه با تاثیر نرم افزارهای اجتماعی بر تمایل به خرید مقدار ضریب این ارتباط در سطح 42/0 محاسبه شده است. مقدار ضریب معنی داری نیز در سطح 25/4 محاسبه شده است که نشان از معنی داری این رابطه می باشد. در نهایت، در رابطه بین تجارت الکترونیک و تمایل به خرید مقدار ضریب این ارتباط در سطح 32/0 قرار گرفته است. عدد معنی داری نیز در سطح 12/3 محاسبه شده است. این مقدار نیز نشان دهنده رابطه معنی دار بین این متغیرها می باشد. علاوه براین، بررسی وضعیت شاخص های تحقیق نیز نشان می دهد که کلیه شاخص های مورد بررسی از نظر پاسخگویان بالای متوسط ارزیابی می-شود. نتیجه گیری: بررسی روابط بین متغیرهای تحقیق نشان داد که تجارت الکترونیک بر تمایل به خرید تاثیر مستقیم دارد. همچنین، تجارت الکترونیک بر نرم افزارهای اجتماعی تاثیر مستقیم دارد. علاوه براین، نرم افزارهای اجتماعی نیز بر تمایل به خرید تاثیر مستقیم دارند. همچنین، نتایج این بررسی نشان داده است که نرم افزارهای اجتماعی نقش میانجی را در ارتباط بین تجارت الکترونیک و تمایل به خرید دارند. با توجه به تأیید رابطه بین نرم افزارهای اجتماعی و تجارت الکترونیک، یک پیشنهاد کاربردی می تواند ایجاد یک استراتژی بازاریابی مبتنی بر رسانه های اجتماعی برای ترویج و فروش محصولات یا خدمات باشد که چندین ایده برای پیاده سازی این استراتژی وجود دارد و از مهمترین آن ها می توان به تبلیغات هدفمند در شبکه های اجتماعی، بازاریابی محتوا، برنامه های تحریکی و تخفیفات، ارتباط مستقیم با مشتریان و مسابقات و رویدادهای آنلاین اشاره نمود. علاوه براین، با توجه به تحقیق که رابطه مثبت بین تجارت الکترونیک و تمایل به خرید وجود دارد، در این بخش می توان از استراتژی های بازاریابی دیجیتال و تبلیغات آنلاین استفاده نمود. همچنین، ارائه تجربه خرید آسان و امن و پیشنهاد تخفیف و پاداش نیز می تواند کارآمد باشد.
پژوهشی پیرامون همگرایی دیپلماسی علمی و حکمرانی داده علم، فناوری و نوآوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: دیپلماسی علم و فنّاوری به عنوان یک کاتالیزور در ارتقای جایگاه کشورها در بسیاری از قلمروها محسوب و به مثابه پلی میان همکاری های پژوهشی و فنّاوری لحاظ می شود. حکمرانی داده و اطلاعات، در فرآیندهای سیاست گذاری همچنین الزامات و دستاوردهای این تعاملات نقش داشته و علاوه بر ایجاد آگاهی می تواند موجب راهبری، کنترل و هماهنگی هرگونه اقدام از طرف کشورها، موسسات، متخصصان جهت کسب و تحقق منافع فردی یا مشترک گردد. مدیریت هوشمند عظیم داده ها و سیاست گذاری در این خصوص با واکاوی و بررسی تحلیلی انتشارات بین المللی قلمرو مذکور برای حاکمیت و دولت دارای اهمیت است. در عصر اطلاعات، دیپلماسی علمی و حکمرانی داده نه تنها می توانند به عنوان نیروی محرکه ای برای توسعه ی پایدار و همکاری های بین المللی عمل کنند، بلکه به عنوان بستری برای تبادل دانش و فناوری، زمینه ساز تحولات ژرف در ساختارهای اجتماعی و اقتصادی جهانی نیز هستند. پژوهش حاضر با هدف انجام پژوهشی پیرامون همگرایی دیپلماسی علمی و حکمرانی داده علم، فنّاوری و نوآوری با روش های متداول علم سنجی با روش براساس داده های بین المللی است. هدف این مقاله پژوهش علم سنجی پیرامون همگرایی دیپلماسی علمی و حکمرانی داده قلمرو علم، فنّاوری و نوآوری در سطح بین المللی با دیدگاهی اکتشافی است. روش : پژوهش کنونی، که جنبه ای کاربردی دارد، از طریق به کارگیری روش های علم سنجی (همچون هم استنادی، هم نویسندگی، نمودار راهبردی) و با دیدگاهی اکتشافی، که از تحلیل نمودار راهبردی نشات گرفته، به انجام رسیده است. این دیدگاه اکتشافی، به عنوان ابزاری برای شناسایی زمینه های تازه ای که می توانند در مرکز توجه پژوهش های آتی قرار گیرند، مورد استفاده قرار گرفته است. بنابراین، در این مطالعه، نمودار راهبردی به عنوان مسیری برای کشف و تسهیل درک روندهای جهانی مرتبط با موضوع مورد بررسی عمل کرده است. در این پژوهش تمامی انتشارات با موضوع حکمرانی داده و اطلاعات و دیپلماسی علمی (1996 تا 2023) از پایگاه «مجموعه هسته وب گاه علم» که قدیمی ترین و معتبرترین پایگاه استنادی جهان در سه دهه اخیر محسوب می شود، استخراج شد. با استفاده از راهبرد جستجو تعداد 1367 مدرک بازیابی شد. اطلاعات کتابشناختی رکوردها (نویسندگان و کشورها، عناوین مقالات، استنادات، انتشارات و موضوعات) در قالب بلوک های داده ای و در فرمت تکست استخراج و در نرم افزار مایکروسافت اکسل فراخوانی شد. داده های واکشی شده با استفاده از نرم افزار تخصصی علم سنجی Biblimetrix R، Microsoft Excel و Vosviewer مورد تحلیل و دیداری سازی قرار گرفته است. یافته ها: بر اساس تحلیل های انجام شده، انتشارات از روند رو به رشدی در بازه زمانی مورد بررسی برخوردار است. تعداد 1367 مقاله در این زمینه در پایگاه مجموعه هسته وب گاه علم نمایه شده است و تعداد 5166 نویسنده با یکدیگر همکاری داشته اند. همچنین تحلیل داده ها حاکی از آن است که کشورهای انگلستان، آمریکا، چین، کانادا و استرالیا بیشترین سهم تولید علم را در حوزه مذکور از آن خود کرده است. در این میان سهم ایران با 4 مدرک کمتر از یک درصد تولیدات علمی بین المللی بود. "JONES, KH" فعال ترین پژوهشگر در تولید علمی بوده و بیشترین همکاری بین نویسندگانی با پست های سازمانی مربوط به دانشگاه های آکسفورد، دانشگاه ادینبورگ انگلستان، دانشگاه سوانسی انگلستان انجام شده بود. بیشترین مشارکت در انتشار بروندادهای علمی بین انگلستان با دیگر کشورها شکل گرفته است و مراکز این کشور بیشترین منابع مالی را برای پژوهش های حوزه حکمرانی داده و اطلاعات و دیپلماسی علم، در اختیار پژوهشگران قرار داده اند. کلیدواژه های "data governance" (309 هم رخدادی)، "science diplomacy" (135 هم رخدادی) و "big data" (87 هم رخدادی) سه کلیدواژه ی پربسامد شناسایی شدند. پربسامدترین کلیدواژه مفهومی در بُعد I نمودار راهبردی قرار گرفته است که نشان از بلوغ مفاهیم این خوشه دارد. بررسی دقیق نمودارهای استراتژیک علم سنجی مشخص نمود که تکرار بالای کلیدواژه های مفهومی در یک خوشه خاص، مؤید استحکام و پذیرش گسترده ی آن مفاهیم در اندیشه های علمی است. نتیجه گیری: در این پژوهش چشم اندازی متفاوت به دو موضوع همگرایی دیپلماسی علمی و حکمرانی داده نتایجی در برداشت که به سیاست گذاران جهت مشارکت ، تعامل و نقش آفرینی در امور پژوهشی کمک شایانی می نماید. زیرا نتایج به برنامه ریزان کمک می کند تا با برنامه ریزی براساس یافته های ارائه شده در این پژوهش به ارتقای جایگاه دیپلماسی علمی و فنّاوری درخور با تکیه بر مستندات و یافته های قابل استناد نائل شوند. گسترش همکاری و تعامل فعال، سازنده و الهام بخش در حوزه علم و فنّاوری با سایر کشورها و مراکز علمی و معتبر در سایه نتایج مربوط به دیپلماسی که در این پژ.هش بدان پردخته شد، تسهیل گر و بهبود دهنده است. مدل ها و نقشه های علمی این پژوهش نمایانگر رشد روزافزون فعالیت های علمی و سازماندهی ساختار فکری و علمی تشکیل دهنده قلمرو موضوعی مورد بررسی بود. با استفاده از ابزارهای علم سنجی، ساختار فکری حاکم بر قلمرو موضوعی دیپلماسی علمی و حکمرانی داده در قالب خوشه های موضوعی و مفهومی مشخص شد و میزان بلوغ و انسجام هر یک از خوشه ها در نمودار راهبردی، نشانگر روندهای جهانی جاری مطالعات قلمرو مذکور است. ضمن این که به کشف روابط مفهومی پیچیده حاکم بر پژوهش های معتبر بین المللی قلمرو مذکور پرداخته شد، زوایای مختلف را روشن ساخته، شکاف های موجود در پژوهش ها را برجسته نموده است. نتایج تحلیل، راهگشای برنامه ریزان و سیاست گذاران در سازمان ها و مراکز فعال برنامه های راهبردی علم، فنّاوری و نوآوری، خواهد بود.
تدوین جامع چارچوب ابعاد و مؤلفه های فین تک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: فین تک به عنوان یک صنعت نوظهور با ماهیت نوآورانه و چابک، چالش هایی را برای حکمرانان و مراجع ذی صلاحِ قانونی برای اجرای حکمرانی فین تک به وجود آورده است. بنابراین، تعیین جامع و دقیق ابعاد فین تک یک نیاز اساسی برای حکمرانیِ کارآمد و مؤثر فین تک است. به دلیل وجود خلأ پژوهشی پیرامون ابعاد جامع و چند سطحی برای فین تک، پژوهش حاضر با هدف بررسی مطالعات موجود در مورد ابعاد فین تک و معرفی یک چارچوب جامع از ابعاد و مؤلفه های فین تک به انجام رسید. روش: در این پژوهش از روش آمیخته متشکل از روش های کمّی و کیفی استفاده شد. در بخش کیفی، پژوهش های موجود در پایگاه های اطلاعاتی معتبر مانند Google Scholar، Science Direct، Research Gate و برخی دیگر، با بررسی نظام مند ادبیات و تحلیل محتوا بر اساس کلیدواژه های فین تک، فناوری مالی، حکمرانی فین تک، ابعاد فین تک و مؤلفه های فین تک انتخاب شدند تا کار جمع آوری اطلاعات در مورد ابعاد فین تک به همراه مسائل حیاتی که می توانند ابعاد جدیدی را شکل دهند، انجام گیرد. بنابراین، ابعاد اولیه فین تک و مؤلفه های متناظر آن استخراج و طبقه بندی شد. سپس چارچوبی برای ابعاد و مؤلفه های فین تک ارائه شد. سعی بر آن بوده که ابعاد و مؤلفه ها با بیشترین افراز طبقه بندی شوند و هم پوشانی احتمالی به حداقل رسیده یا کاملاً اجتناب شود. در بخش کمّی، چارچوب، ابعاد و مؤلفه ها به ترتیب با استفاده از دلفی فازی و تحلیل عاملی تأییدی اعتبارسنجی شدند. در این راستا، برای فازی دلفی، نظرات 15 نفر از کارشناسان از طریق پرسش نامه استاندارد جمع آوری شد و از Excel برای محاسبات استاندارد بعدی استفاده گردید. همچنین برای تحلیل عاملی تأییدی، نظرات 220 خبره با استفاده از پرسش نامه استاندارد جمع آوری شد و محاسبات بعدی در SPSS انجام گردید. خبرگان با نمونه گیری تصادفی از بین جامعه خبرگان رشته های مدیریت صنعتی، مدیریت فناوری اطلاعات، مدیریت راهبردی، مدیریت مالی، حسابداری، مدیریت دولتی، مهندسی کامپیوتر، مهندسی برق، مهندسی صنایع دارای مدرک کارشناسی ارشد یا بالاتر و حداقل 5 سال سابقه کار در منصب مدیریت یا معاونت مربوط به صنعت فین تک انتخاب شدند. یافته ها: بر اساس پیشینه پژوهش، سه بُعد پیشنهادی شامل کسب وکاری، فنی، تنظیم و نظارت است که هر کدام دارای مؤلفه های متناظر خود هستند. بُعد کسب وکاری به شرکت ها و مدل های کسب وکاری، بُعد فنی شامل فناوری، تجهیزات/ابزار، محصولات/خدمات و بُعد تنظیم و نظارت به بحث قواعد اسلامی، تنظیم گری و نظارت اشاره دارد. در نهایت، هر سه بُعد و هشت مؤلفه توسط خبرگان اعتبارسنجی و چارچوب پیشنهادی مورد تایید قرار گرفت. نتیجه گیری: تعیین ابعاد و مؤلفه های فین تک با هدف دست یابی به حکمرانیِ مناسب فین تک امری ضروری است. چارچوب اعتبارسنجی شده متشکل از سه بُعد و هشت مؤلفه برای فین تک در این زمینه کمک کننده است. این موضوع را می توان از جنبه های مختلف مورد بحث قرار داد. اول، ادبیات مربوط به ابعاد و مؤلفه های فین تک متنوع بود، اما به قدر کفایت غنی و دارای طبقه بندی جامع نیستند. این به این دلیل است که هر پژوهش، این موضوع را از زاویه نگاهِ خود بررسی می کند و طبقه بندی های تکراری برای ابعاد فین تک ارائه شده است. دوم، در طول سال های اولیه ظهور فین تک، مسائل فنی آن به دلیل نوآوری های مبتنی بر فناوری مانند پیشرفت در ذخیره سازی داده ها و زیرساخت ها، بیشتر مطرح بودند، و از این رو، آنها حجم زیادی از اطلاعات را در مورد ابعاد و مؤلفه های فین تک تشکیل می دهند. با معرفی چارچوب های حکمرانی مدرن مانند حکمرانی تنظیم گری، روند معرفی ابعاد فین تک به سمت مسائل تنظیم گری حرکت کرد و این امر توجه گسترده ای را به تنظیم گری فین تک به عنوان یک الزام ضروری، جلب کرد. بحث پیرامون تنظیم گری فین تک در حال حاضر تعداد زیادی از پژوهش ها را تشکیل می دهد و این امر ما را مجاب به اختصاص یک بُعد مجزا علاوه بر سایر ابعاد رایج مانند کسب وکاری و فنی، تحت عنوان تنظیم به ابعاد فین تک نمود. سوم، نوآورانه بودن و جدید بودن چارچوب پیشنهادی تایید شده است. خبرگان تأیید کردند که طبقه بندی ابعاد و انتساب آنها به مؤلفه های مناسب مربوطه، پژوهش های قبلی را با یکدیگر تلفیق کرده و طبقه بندی جدیدی را برای ابعاد فین تک ارائه نموده است. چهارم، درنظر گرفتن قواعد اسلامی به طور جداگانه حاکی از اهمیت رویکرد اسلامی به تنظیم و نظارت حکمران بود و چارچوب را برای کشورهای اسلامی نیز بومی کرده است. پنجم، این چارچوب به حکمرانان و مراجع ذی صلاح قانونی کمک می کند تا فین تک را با رویکردی کل نگر و جامع درک و بررسی کنند و همچنین فین تک را برای خودِ صنعت شفاف می کند. با تعهد به این چارچوب از سوی مراجع ذی صلاح قانونی و صنعت فین تک، آنها حقوق و مسئولیت متقابل خود را نسبت به یکدیگر کاملاً شفاف خواهند داشت. این ابعاد و مؤلفه ها در سطح بین المللی با صنعت فین تک سازگار است و در عین حال، گنجاندن قوانین و مقررات اسلامی، الزامات کشورهای اسلامی از جمله ایران را برای تنظیم و نظارت بر فین تک در نظر می گیرد.
تبیین هوش مصنوعی در مدیریت منابع انسانی: تحلیل کتاب سنجی هوش مصنوعی قابل توضیح (2013-2023)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هوش مصنوعی (AI) در بخش های متنوعی کاربرد پیدا کرده و تغییرات جدیدی را ایجاد کرده است. اما این کاربرد چالش هایی دارد. یکی از بخش هایی که از AI بهره برده، مدیریت منابع انسانی (HRM) است. استفاده از AI در HRM چالش شفافیت مدل را ایجاد کرده است. این مطالعه به بررسی نقش هوش مصنوعی قابل توضیح (XAI) در HRM می پردازد. XAI، یکی از زیرشاخه های AI، بر ایجاد مدل های AI که قابل تفسیر و توضیح هستند تمرکز دارد. اهمیت XAI در حوزه های حساس مانند HRM برجسته است. بنابراین، ضروری است که سیستم های AI مورد استفاده در HRM نه تنها کارآمد باشند، بلکه از نظر اخلاقی نیز سالم و شفاف باشند. این مطالعه بر اساس این مهم به بررسی عمیق تر نقش و پتانسیل XAI در HRM می پردازد. این مطالعه تجزیه و تحلیل علم سنجی از تحقیقات انجام شده در دهه گذشته (2013-2023) در زمینه XAI و کاربرد آن در HRM انجام می دهد. در این مطالعه، تجزیه و تحلیل علم سنجی به عنوان ابزاری برای ترسیم چشم انداز تحقیقات XAI، شناسایی مضامین و الگوهای کلیدی، و درک تقاطع آن با HRM عمل می کند. تجزیه و تحلیل با کاوش در مفاهیم کلی XAI آغاز می شود. این کاوش زمینه ای برای درک گسترده تر XAI، اصول، تکنیک ها و کاربردهای بالقوه آن فراهم می کند. این یک نمای کلی جامع از زمینه XAI ارائه می دهد و ماهیت چند رشته ای و پتانسیل گسترده آن را برای کاربرد در بخش های مختلف برجسته می کند. پس از این، مطالعه به کاربرد خاص XAI در HRM می پردازد. این حوزه نسبتاً جدیدی از اکتشاف است و پتانسیل قابل توجهی برای تغییر شیوه های HRM دارد. این مطالعه با استفاده از تجزیه و تحلیل همزمان، روشی که برای تشخیص مضامین یا الگوها در متن مورد استفاده قرار می گیرد، الگوها و مضامین کلیدی را در تحقیقات XAI و تلاقی آن با HRM شناسایی می کند. تجزیه و تحلیل هم رخدادی این پژوهش شامل دو نقشه دانش مجزا می شود. نقشه اول فقط بر روی XAI متمرکز است و یک نمای کلی از این میدان ارائه می دهد. که نشان می دهد برنامه های کاربردی XAI عمدتاً با حوزه پزشکی مرتبط هستند و تأکید کمتری بر علوم انسانی دارند. این یافته نشان می دهد که در حالی که پتانسیل قابل توجهی برای XAI در HRM وجود دارد، این حوزه هنوز به طور کامل مورد کاوش یا بهره برداری قرار نگرفته است. دومین نقشه دانش هم افزایی بین XAI و HRM را بررسی می کند. جالب توجه است، ادغام منابع انسانی در هوش مصنوعی عدم همبستگی قابل توجهی را با موضوعات هوش مصنوعی نشان داد. این یافته حاکی از شکاف پژوهش و نوآوری در تلاقی این دو حوزه است. این شکاف می تواند ناشی از پیشینه ها، دیدگاه ها، یا عدم تمایل مدیران منابع انسانی به اتخاذ سیستم های هوشمند باشد. این مطالعه همچنین تکنیک های یادگیری ماشین قابلیت توضیح و هستی شناختی را به عنوان جنبه های اصلی کاربرد هوش مصنوعی قابل توضیح شناسایی می کند. این جنبه ها زیربنای توانایی XAI برای ارائه مدل های هوش مصنوعی شفاف و قابل درک است. با این حال، حداقل تعامل بین هوش مصنوعی فنی و منابع انسانی نیاز به تحقیقات بین رشته ای را نشان می دهد که تخصص منابع انسانی را با هوش مصنوعی ترکیب می کند تا ابزارهای منابع انسانی مرتبط تر و مؤثرتر را توسعه دهد. در پایان، این مطالعه یک نمای کلی از وضعیت فعلی XAI و کاربرد آن در HRM ارائه می کند. این پتانسیل قابل توجه این زمینه را برجسته می کند، در حالی که چالش ها و زمینه های کلیدی برای تحقیقات آینده را نیز شناسایی می کند. امید است که این کار به گفتگوی مداوم در مورد نقش هوش مصنوعی در HRM کمک کند و الهام بخش کاوش و نوآوری بیشتر در این زمینه هیجان انگیز باشد. یافته های این مطالعه بر ضرورت سیستم های هوش مصنوعی، به ویژه در حوزه های حساس مانند HRM، نه تنها از نظر فنی کارآمد، بلکه از نظر اخلاقی سالم و شفاف نیز تأکید می کند. این امر برای حصول اطمینان از اینکه سیستم های هوش مصنوعی به طور مسئولانه استفاده می شوند و کمک مثبتی به فعالیت های HRM دارند، بسیار مهم است.
بررسی کاربردهای فناوری اینترنت اشیاء و میزان پذیرش آن در صنعت بیمه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: صنعت بیمه ازجمله صنایع ای است که میتواند با استفاده از قابلیت های فناوری اینترنت اشیاء توسعه یابد. باتوجه به اهمیت به کارگیری فناوری اینترنت اشیاء و تاثیر آن در توسعه کسب وکارها و همچنین باتوجه به خلائی که در درک صحیح از کاربردهای اینترنت اشیاء و چالشهای پذیرش آن در صنعت بیمه وجود دارد، هدف این پژوهش شناسایی کاربردهای اینترنت اشیاء و چالش های پذیرش آن در صنعت بیمه است. همچنین از اهداف دیگر این پژوهش بررسی میزان آگاهی کارکنان صنعت بیمه از کاربردهای فناوری اینترنت اشیاء و تمایل به پذیرش فناوری اینترنت اشیاء از سوی بیمه گران است؛ در این پژوهش براساس مدل پذیرش فناوری؛ سودمندی درک شده، سهولت استفاده درک شده، نگرش مثبت به استفاده و قصد رفتاری برای استفاده از فناوری اینترنت اشیاء در صنعت بیمه مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. روش : در مرحله اول با استفاده از روش مرور سیستماتیک ادبیات (SLR) بر اساس دستورالعمل پریزما (PRISMA) به شناسایی کاربردهای اینترنت اشیاء و بررسی چالش های پذیرش آن در صنعت بیمه پرداخته شد. در مرحله دوم دو پرسشنامه اجرا شد. پرسشنامه اول برای دریافت نظر خبرگان در مورد کاربردها و چالش های شناسایی شده در مرحله ی اول پژوهش طراحی و اجرا شده است و با استفاده از روش CVR مورد تحلیل قرارگرفتهاست. پرسشنامه دوم که توسط کارکنان صنعت بیمه پاسخ داده شده است، با استفاده از نرم افزار Amos مورد تجزیه وتحلیل قرارگرفته شد. در مرحله سوم پژوهش بر اساس اهداف پژوهش تعریفی واضح و جامع ارائه شدهاست. در این پژوهش، مدل پذیرش فناوری (TAM) به طور زمینه ای به عنوان مدل مفهومی پژوهش مورد استفاده قرارگرفته است. یافته ها: در این پژوهش 17 کاربرد شناسایی شد که شامل؛ نظارت و کنترل (قابلیت دسترسی و شناسایی کاربر در موقعیت های مختلف بااستفاده از IPv6 )، نظارت و کنترل بر سلامت افراد، ارزیابی ریسک داروهای جدید، پیش بینی وقوع بلایای طبیعی، شناسایی خطر (کمبود و آلودگی آب)، شناسایی خطر (شرایط اضطراری در خانه های هوشمند)، ارائه خدمات درمانی در مناطق دورافتاده و صعب العبور، تسریع عملیات نجات، جلوگیری از سرقت، تصمیم گیری آگاهانه، تمایز مشتریان، بررسی صحیح ادعاهای بیمه ای، شناسایی خطر (احتمال وقوع حادثه)، شناسایی کلاهبرداری، طراحی محصولات بیمه، قیمت گذاری دقیق و ارائه خدمات بهتر است. همچنین در این پژوهش 13 چالش پذیرش فناوری اینترنت اشیاء شناسایی شده است که شامل؛ عدم اعتماد به فناوری اینترنت اشیاء از لحاظ امنیت و حریم خصوصی، فقدان استانداردسازی فناوری اینترنت اشیاء با سایر زیرساخت ها و نرم افزارهای کاربردی، اتصال ضعیف اینترنت، هزینه نصب فناوری اینترنت اشیاء، نبود تجربه لذت بخش از استفاده از فناوری اینترنت اشیاء، نبود خدمات با کیفیت در استفاده از فناوری اینترنت اشیاء، نبود سیستم پشتیبانی برای حل مشکلات پیش آمده در استفاده از فناوری اینترنت اشیاء، عدم وجود آموزش کافی به کارکنان جهت استفاده از فناوری اینترنت اشیاء، آسان نبودن استفاده از فناوری اینترنت اشیاء، عدم سودمندی فناوری اینترنت اشیاء، عدم سازگاری کاربر با فناوری اینترنت اشیاء، عدم وجود انگیزه در کارکنان برای پذیرش فناوری اینترنت اشیاء، فقدان قابلیت های نرم افزاری و سخت افزاری می باشد. نتیجه گیری: براساس این پژوهش، درکنار شناسایی کاربردهای اینترنت اشیاء و چالش های پذیرش این فناوری در صنعت بیمه، میزان پذیرش بیمه گران اینترنت اشیاء در جنبه های مختلف سودمندی درک شده و سهولت استفاده درک شده که سبب نگرش مثبت به فناوری می شود نیز مورد تحلیل قرار گرفت. به علاه، قصد رفتاری برای استفاده از فناوری اینترنت اشیاء در کارکنان صنعت بیمه بررسی شد که در اختیار مدیران صنعت بیمه قرارگیرد تا در جهت رفع آن بکوشند. باتوجه به پیشینه پژوهش می توان دریافت که به کاربردهای اینترنت اشیاء در صنعت بیمه و به موضوع پذیرش فناوری اینترنت اشیاء در صنعت بیمه علی رغم اینکه امروزه در سطح جهان این فناوری درحال رشد است، توجه کمتری شده است که در پژوهش حاضر با استفاده از روش مرور سیستماتیک ادبیات لیست کامل تری از کاربردهای اینترنت اشیاء شامل 17 کاربرد در بخشهای مختلف صنعت بیمه شناسایی شد. همچنین سطح بندی کاربردهای شناسایی شده در انواع بیمه نیز ارائه شده است. در کنار کاربردهای شناسایی شده به بررسی چالش های پذیرش فناوری اینترنت اشیاء نیز پرداخته شده است و 13چالش پذیرش فناوری شناسایی شده است. مدیران صنعت بیمه با آگاهی از کاربردهای شناسایی شده در این پژوهش می توانند در جهت توسعه صنعت بیمه بکوشند. همچنین آنها می توانند با آگاهی از چالش های شناسایی شده در این پژوهش به منظور رفع موانع پذیرش اینترنت اشیاء استفاده کنند. همچنین مدیران می توانند براساس نتایج بدست آمده در خصوص میزان آگاهی کارکنان صنعت بیمه و میزان تمایل آن ها در پذیرش فناوری اینترنت اشیاء، اقدامات لازم را انجام دهند.
روشی برای بازیابی اطلاعات از داده های گم شده با استفاده از تکنیک های داده کاوی و الگوریتم ژنتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: در ادبیات آماری، اصطلاحات مختلف و غالباً مترادفی برای مفهوم داده های گم شده وجود دارد. این اصطلاحات عبارتند از داده های گم شده، داده های از دست رفته، داده های ناقص و داده های بی پاسخ. در آمار، داده های گم شده یا مقدارهای گم شده زمانی رخ می دهد که هیچ مقدار داده ای برای یک متغیر در یک مشاهده ذخیره نشده باشد. داده ها اغلب در تحقیقات اقتصادی، جامعه شناسی و علوم سیاسی از بین می روند، زیرا دولت یا نهادهای خصوصی ممکن است گزارش های حساس را ناقص ارائه دهند، یا ممکن است برخی از افراد شرکت کننده در مطالعه از ادامه همکاری انصراف دهند، یا از پاسخ دادن به برخی از سوالات اجتناب کنند، یا محققین، تکنسین ها و جمع آوری کننده داده ها ممکن است اشتباهاتی را انجام دهند که منجر به گم شدن داده ها شود. داده های گم شده می توانند باعث ایجاد اغتشاش در توزیع متغیر شوند، یعنی می توانند باعث بیش برازش یا کم برازش مدل ها شوند. داده های گم شده می توانند باعث یک سوگیری (اریبی) در مجموعه داده شوند و بنابراین تجزیه و تحلیل آماری را به سوی نتایج اریب سوق داده و نهایتاً دستیابی به یک نتیجه گیری مفید از داده های جمع آوری شده را با مشکل مواجه می سازد و می توانند منجر به تجزیه وتحلیل نادرست مدل شوند. پیش از این، برای غلبه بر مشکل داده های گم شده مرسوم ترین روش، حذف داده های گم شده بود که منجر به داده هایی با کیفیت پایین و به تبع آن تحلیل و استخراج نتایج دارای سوگیری می شد. امروزه با پیشرفت های علمی در حوزه های گوناگون و پیدایش روش های توانمند آماری، می توان پیش از مد ل سازی داده های ناکامل، مقادیر گم شده را با مقادیر مناسب جایگذاری یا برآورد کرد. با توجه به اهمیت ذکر شده موضوع مواجهه و مدیریت داده های گم شده، پژوهش حاضر با هدف ارائه روشی به منظور بهبود دقت بازیابی اطلاعات و دانش از داده های گم شده انجام شده است. روش: در روش پیشنهادی از تکنیک های داده کاوی شامل خوشه بندی و رگرسیون، و همچنین از الگوریتم های هیوریستیک شامل الگوریتم ژنتیک استفاده شده است. در روش های موجود، برای جایگزینی داده از دست رفته، از کل مجموعه داده استفاده می شود. این موضوع سبب در نظر گرفتن رکوردهای غیر مشابه رکورد مربوط به داده از دست رفته خواهد شد. لذا منجر به نتایج اشتباه خواهد شد. در الگوریتم پیشنهادی، از خوشه بندی به منظور شناسایی رکوردهای مشابه استفاده شده است. سپس، برای هر خوشه، میزان داده های گم شده هر صفت (ستون) از مجموعه داده مورد محاسبه قرار گرفته است. بر اساس میزان داده از دست رفته، از مدل رگرسیون یا از الگوریتم ژنتیک به منظور بازیابی اطلاعات از دست رفته استفاده شده است. یافته ها: نتایج پیاده سازی روش پیشنهادی بر روی یک مجموعه داده که حاوی داده های گم شده به صورت تصادفی بودند نشان داد میزان خطای الگوریتم پیشنهادی برابر 27 درصد است که نسبت به روش استفاده از میانگین، میانه و مد که دارای خطای 56.5 درصد، و روش استفاده از رگرسیون که دارای خطای 34.6 درصد، و روش ماشین بردار پشتیبان (SVM) که دارای خطای 42.1 درصد بود، دقت بالاتری در جانهی داده های گم شده داشته است. نتیجه گیری: در روش های موجود، برای جایگزینی داده از دست رفته، از کل مجموعه داده استفاده می شود. این موضوع سبب در نظر گرفتن رکوردهای غیر مشابه رکورد مربوط به داده از دست رفته خواهد شد. لذا منجر به نتایج اشتباه خواهد شد. در الگوریتم پیشنهادی، از خوشه بندی به منظور شناسایی رکوردهای مشابه، و محاسبه داده از دست رفته بر اساس رکوردهای مشابه موجود در خوشه، استفاده شده است. همچنین، در الگوریتم پیشنهادی، حذف داده های پرت، تعیین تعداد خوشه های بهینه و غیره در نظر گرفته شده است. این موضوع سبب خواهد شد، داده های غیر عادی تاثیری در محاسبه داده های از دست رفته نداشته باشند. در الگوریتم پیشنهادی، برای هر خوشه، صفاتی (ستون ها) که بیش از یک سوم داده از دست رفته دارند حذف می شوند. این موضوع سبب جلوگیری از تاثیر داده های غیر قابل اطمینان در محاسبه داده های از دست رفته خواهد شد. همچنین، از مدل رگرسیون در خوشه استفاده می شود که سبب می شود در محاسبه داده های از دست رفته، فیلدهای مربوط در صفات (ستون های) دیگر نیز در نظر گرفته شود. استفاده از الگوریتم ژنتیک در روش پیشنهادی، که منجر به استفاده تلفیقی از میانگین، میانه، مد و مدل رگرسیون می شود، سبب دستیابی به نتایج قابل قبول تری خواهد شد. کلیدواژه ها: بازیابی اطلاعات، داده های گم شده، داده کاوی، الگوریتم ژنتیک، خوشه بندی، مدل رگرسیون.
الگوی آسیب شناسی میز خدمات برای بهبود نظام خدمات اطلاع رسانی دانشجویی در دانشگاه های دولتی کشور,(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این مقاله ارائه الگوی آسیب شناسی میز خدمات برای بهبود نظام خدمات اطلاع رسانی دانشجویی در دانشگاه های دولتی کشور انجام گرفت. روش:مقاله حاضر از نظر هدف یک پژوهش کاربردی-توسعه ای است که در صدد ارائه الگوی آسیب شناسی میز خدمات برای بهبود نظام خدمات اطلاع رسانی دانشجویی در دانشگاه های دولتی کشور می باشد. از منظر شیوه گردآوری داده ها نیز یک پژوهش غیرآزمایشی (توصیفی) است که با روش پیمایش مقطعی انجام گرفت. از منظر نوع داده ها نیز یک پژوهش آمیخته با ترکیبی از روش های کیفی-کمی است.جامعه مشارکت کنندگان بخش کیفی شامل مدیران دانشگاه های دولتی تهران است که در زمینه میز خدمات از تجربه کافی برخوردار می باشد. نمونه گیری با روش نمونه گیری نظری صورت گرفت و تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. بر این اساس 10 نفر در بخش کیفی پژوهش مشارکت کردند. جامعه آماری بخش کمی شامل کلیه دانشجویان دانشگاه های دولتی تهران است. حجم نمونه با فرمول کوکران 384 نفر برآورد گردید. چون جامعه آماری همگن است برای نمونه گیری از روش تصادفی ساده استفاده شد و تا دستیابی به 384 نفرادامه یافت.برای گردآوری داده های پژوهش در بخش کیفی از مصاحبه نیمه ساختار یافته و در بخش کمی از پرسشنامه محقق ساخته استفاده گردید. در این پژوهش نیز از مصاحبه نیم ساختارمند با خبرگان استفاده شده است. در نهایت برای تحلیل داده ها از دو روش استفاده شد. در بخش کیفی با روش گراندد تئوری، شایستگی های روانشناختی مدیران دانشگاه های دولتی کشور شناسایی و روابط علی این عوامل تبیین گردید. در بخش کمی با روش حداقل مربعات جزئی، اعتبار الگوی پارادایمی پژوهش ارزیابی شد. تجزیه وتحلیل داده ها در بخش کیفی با نرم افزار20 MaxQDA و در بخش کمی با نرم افزار 3Smart PLS انجام شد. یافته ها: جامعه مشارکت کنندگان بخش کیفی شامل 10 نفر از مدیران دانشگاه های دولتی تهران بود. از نظر جنسیت 9 نفر مرد و 1 نفر نیز زن بودند. از نظر سنی 1 نفر کمتر از 45 سال، 3 نفر بین 45 تا 55 سال و 6 نفر نیز بالای 55 سال بودند. از نظر تحصیلات همه مدیران دانشگاهی، مدرک تحصیلی دکتری داشتند. در نهایت از نظر سابقه کاری 3 نفر بین 15 تا 20 سال و 7 نفر نیز بالای 20 سال سابقه کاری داشتند.از 384 نفر نمونه بخش کمی از منظر جنسیت 189 نفر (49%) مرد و 195 نفر (51%) زن بودند. از منظر مقطع تحصیلی 56 نفر (15%) دانشجوی کاردانی، 144 نفر (38%) کارشناسی، 104 نفر (27%) کارشناسی ارشد و 80 نفر (21%) دکتری بودند. از منظر سن 132 نفر (34%) کمتر از 25 سال، 108 نفر (28%) بین 25 تا 30 سال، 83 نفر (22%) بین 30 تا 35 سال و 61 نفر (16%) نیز 35 سال و بیشتر سن داشتند. میان مولفه های به کارگیری فناری اطلاعات و ارتباطات، ساختار میز خدمات و فرهنگ سازی بر میز خدمات رابطه وجود دارد. همچنین میان مولفه های میز خدمات نیز بر راهبردهای توانمندسازی منابع انسانی رابطه وجود دارد.. در این رابطه زیرساخت های آموزشی فناورانه بستر لازم را فراهم می آورد و آسیب شناسی میز خدمات نقش مداخله گر را ایفا می کند. در نهایت راهبردهای توانمندسازی منابع انسانی به بهبود نظام خدمات اطلاع رسانی دانشجویی منجر می شود. نتیجه گیری: یک میز خدمات مناسب در طول زمان به بهبود تجربه دانشجویان به واسطه مشاهده و گزارش دهی شفاف و ایجاد جریان کاری کارآمد می انجامد. علاوه بر آن با ارائه قابلیت اطمینان و پاسخگویی به دانشجویان نیز سبب افزایش اعتماد و رضایت آنها از دانشگاه می شود. همچنین رشد سریع تحولات علمی و تکنولوژیک، آموزش را به ابزاری بسیار مهم تبدیل کرده است که نیروی انسانی را در جهت توانمندسازی سوق می دهد آموزش زمینه مناسبی را برای رشد و پرورش استعداد ها و قابلیت های افراد فراهم می نماید و ضمن بهبود کمیت و کیفیت کار، شرایط مناسب را برای توانمندی افراد بوجود می آورد. در نهایت آسیب شناسی میز خدمات با نگاهی نقادانه می تواند به بهبود خدمات اطلاع رسانی دانشجویی در دانشگاه ها کمک کند و این نیازمند توانمندسازی نیروی انسانی و توسعه زیرساخت های فناورانه در دانشگاه است,
بررسی تأثیر طردشدگی در محل کار بر پنهان سازی دانش با تبیین نقش میانجی سکوت تدافعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی تاثیر طردشدگی در محل کار بر پنهان سازی دانش با تبیین نقش میانجی سکوت تدافعی و تعدیلگر اجتناب تجربی می پردازد. این پژوهش در زمره پژوهش های کمی و همچنین از حیث فلسفه تحقیق دارای رویکرد قیاسی است. جامعه آماری پژوهش، 360 نفر از کارکنان دانشگاه لرستان می باشد، با توجه به اینکه حجم جامعه آماری محدود و مشخص می باشد، از فرمول مورگان، نسبت به تعیین حجم نمونه استفاده شد و در سطح 95% حجم نمونه 186 نفر تعیین و به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. در پژوهش حاضر برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه استاندارد استفاده شده، که روایی و پایایی آن با استفاده از روش اعتبار محتوا و آلفای کرونباخ تایید شده است. در این پژوهش برای بررسی و آزمون فرضیه ها، رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزارspss وpls به کار رفت. یافته ها نشان داد طردشدگی در محل کار از طریق سکوت تدافعی تاثیر مثبت و معناداری بر پنهان سازی دانش دارد. همچنین اجتناب تجربی اثر طردشدگی در محل کار بر سکوت تدافعی کارکنان را تعدیل می کند.. پژوهش حاضر به بررسی تاثیر طردشدگی در محل کار بر پنهان سازی دانش با تبیین نقش میانجی سکوت تدافعی و تعدیلگر اجتناب تجربی می پردازد. این پژوهش در زمره پژوهش های کمی و همچنین از حیث فلسفه تحقیق دارای رویکرد قیاسی است. جامعه آماری پژوهش، 360 نفر از کارکنان دانشگاه لرستان می باشد، با توجه به اینکه حجم جامعه آماری محدود و مشخص می باشد، از فرمول مورگان، نسبت به تعیین حجم نمونه استفاده شد و در سطح 95% حجم نمونه 186 نفر تعیین و به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. در پژوهش حاضر برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه استاندارد استفاده شده، که روایی و پایایی آن با استفاده از روش اعتبار محتوا و آلفای کرونباخ تایید شده است. در این پژوهش برای بررسی و آزمون فرضیه ها، رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزارspss وpls به کار رفت. یافته ها نشان داد طردشدگی در محل کار از طریق سکوت تدافعی تاثیر مثبت و معناداری بر پنهان سازی دانش دارد. همچنین اجتناب تجربی اثر طردشدگی در محل کار بر سکوت تدافعی کارکنان را تعدیل می کند پژوهش حاضر به بررسی تاثیر طردشدگی در محل کار بر پنهان سازی دانش با تبیین نقش میانجی سکوت تدافعی و تعدیلگر اجتناب تجربی می پردازد. این پژوهش در زمره پژوهش های کمی و همچنین از حیث فلسفه تحقیق دارای رویکرد قیاسی است. جامعه آماری پژوهش، 360 نفر از کارکنان دانشگاه لرستان می باشد، با توجه به اینکه حجم جامعه آماری محدود و مشخص می باشد، از فرمول مورگان، نسبت به تعیین حجم نمونه استفاده شد و در سطح 95% حجم نمونه 186 نفر تعیین و به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. در پژوهش حاضر برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه استاندارد استفاده شده، که روایی و پایایی آن با استفاده از روش اعتبار محتوا و آلفای کرونباخ تایید شده است. در این پژوهش برای بررسی و آزمون فرضیه ها، رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزارspss وpls به کار رفت. یافته ها نشان داد طردشدگی در محل کار از طریق سکوت تدافعی تاثیر مثبت و معناداری بر پنهان سازی دانش دارد. همچنین اجتناب تجربی اثر طردشدگی در محل کار بر سکوت تدافعی کارکنان را تعدیل می کند. پژوهش حاضر به بررسی تاثیر طردشدگی در محل کار بر پنهان سازی دانش با تبیین نقش میانجی سکوت تدافعی و تعدیلگر اجتناب تجربی می پردازد. این پژوهش در زمره پژوهش های کمی و همچنین از حیث فلسفه تحقیق دارای رویکرد قیاسی است. جامعه آماری پژوهش، 360 نفر از کارکنان دانشگاه لرستان می باشد، با توجه به اینکه حجم جامعه آماری محدود و مشخص می باشد، از فرمول مورگان، نسبت به تعیین حجم نمونه استفاده شد و در سطح 95% حجم نمونه 186 نفر تعیین و به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. در پژوهش حاضر برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه استاندارد استفاده شده، که روایی و پایایی آن با استفاده از روش اعتبار محتوا و آلفای کرونباخ تایید شده است. در این پژوهش برای بررسی و آزمون فرضیه ها، رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزارspss وpls به کار رفت. یافته ها نشان داد طردشدگی در محل کار از طریق سکوت تدافعی تاثیر مثبت و معناداری بر پنهان سازی دانش دارد. همچنین اجتناب تجربی اثر طردشدگی در محل کار بر سکوت تدافعی کارکنان را تعدیل می کند.
تبیین نقش میانجی چابکیِ سازمانی بر رابطه بین حاکمیت فناوری اطلاعات و بهره وری دانش در اداره کل راه و شهرسازی جنوب استان سیستان و بلوچستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: استفاده فراگیر و گسترده از فناوری اطلاعات در بسیاری از سازمان ها، مدیریت و راهبری، این پدیده را به موضوع مهمی تبدیل کرده است. کاربرد فناوری اطلاعات در «چابکی» به بهبود عملیات تجاری کمک می کند. هدف این پژوهش بررسی نقش میانجی چابکیِ سازمانی در رابطه ی بین حاکمیت فنّاوریِ اطلاعات و بهرهوری دانش می باشد. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر نحوه ی گردآوری داده ها توصیفی- پیمایشی است. جامعه ی آماری تحقیق، شامل کلیه کارکنان اداره ی کل راه و شهرسازیِ جنوب استان سیستان و بلوچستان به تعداد 632 نفر بود که نمونه ی آماری مطابق فرمول کوکران، 240 نفر تعیین شد. ابزار جمع آوری داده های این تحقیق، پرسشنامه چابکی سازمانی با اقتباس شاخص ها از پرسشنامه شریفی و ژانگ (2001)، حاکمیت فناوری اطلاعات از پرسشنامه حاکمیت فنّاوری اطلاعات ژن و همکاران (2021) و پرسشنامه بهره وری دانش بصورت محقق ساخته و با اقتباس از مولفه های پیتر دراکر (1999) بودند. آلفای کرونباخ برای همه متغیرها مقادیری بالاتر از 7/0 محاسبه گردیدکه در دامنه قابل قبول قرار داشتند. روایی محتوایی پرسشنامه ها به تأیید اساتید خبره رسیده و سپس از طریق تحلیل عاملی تأییدی نیز احراز گردید. یافته ها:پس از تجزیه و تحلیل داده ها، شاخص برازش RMSEA برابر 031/0 به دست آمده است که از مقدار 05/0 کوچکتر است بنابراین مدل ساختاری از برازش مطلوبی برخوردار است.فرضیه های تحقیق با استفاده از تحلیل مسیر در نرم افزار لیزرل آزمون شد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد، حاکمیت فنّاوری اطلاعات بر چابکیِ سازمانی تأثیر مثبت داشته و از طریق چابکی، بهره وری دانش کارکنان در سازمان را به طور مثبت تحت تأثیر قرار خواهد داد. لذا پیشنهاد می شود سازمانها با ارتقای مطلوبیت روندهای فنّاوری اطلاعات در سازمان ها، زمینه ارتقای بهره وری دانش سازمانی را فراهم نمایند. در این پژوهش، روابط بین فرضیه ها مثبت ارزیابی شد. شایان ذکر است که بیشترین تأثیر، مربوط به فرضیه چهارم با مقدار 91/0 است که بیانگر رابطه حاکمیت فناوری با بهره وری دانش از طریق چابکی سازمانی است. Purpose: Widespread use of information technology in many organizations, management and leadership, has turned this phenomenon into an important issue. The application of information technology in "agility" helps to improve business operations. The purpose of this research is to investigate the mediating role of organizational agility in the relationship between information technology governance and knowledge productivity. Method: The current research is applied in terms of purpose and descriptive-survey in terms of data collection. The statistical population of the research included all the employees of the General Department of Roads and Urban Development in the south of Sistan and Baluchestan province, numbering 632 people, and the statistical sample was determined as 240 people according to Cochran's formula. The data collection tool of this research is organizational agility questionnaire with indicators adapted from Sharifi and Zhang (2001), information technology governance from information technology governance questionnaire by Zhen et al. (2021) and knowledge productivity questionnaire developed by researcher and adapted They were among the components of Peter Drucker (1999). Cronbach's alpha was calculated for all variables above 0.7, which were in the acceptable range. The content validity of the questionnaires was confirmed by expert professors and then it was verified through confirmatory factor analysis. Findings: After analyzing the data, the RMSEA fit index equal to 0.031 was obtained, which is smaller than the value of 0.05, so the structural model has a good fit. The research hypotheses were tested using path analysis in Lisrel software. Conclusion: The results showed that information technology governance has a positive effect on organizational agility, and through agility, it will positively affect the knowledge productivity of employees in the organization. Therefore, it is suggested that organizations improve the productivity of organizational knowledge by improving the usefulness of information technology trends in organizations. In this research, the relationships between the hypotheses were evaluated positively. It is worth mentioning that the greatest impact is related to the fourth hypothesis with a value of 0.91, which indicates the relationship between technology governance and knowledge productivity through organizational agility.
بررسی رفتار اطلاعاتی دانشجویان حقوق کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: رفتار اطلاعاتی دانشجویان حقوق کشور به عنوان یکی از جنبه های کلیدی در فرآیند یادگیری و پژوهش در این رشته، نقش بسزایی در شکل دهی به توانایی های تحلیلی و استدلالی آن ها ایفا می کند. هدف پژوهش حاضر، بررسی رفتار اطلاعاتی دانشجویان حقوق کشور است. روش: پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی و به شیوه ی پیمایشی صورت پذیرفته است. جامعه آماری کلیه دانشجویان حقوق در کشور هستند. و نمونه این پژوهش به صورت طبقه ای انتخاب شده اند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته و روایی آن براساس روش اعتبار محتوا ارزیابی شده است. «اعتبار محتوا، نوعی اعتبار است که معمولاًبرای بررسی اجزای تشکیل دهنده یک ابزار اندازه گیری بکار برده می شود» (سرمدی و همکاران، 1377، ص، 171). برای پایایی سوالات چند گزینه ای از آزمون کولموگروف اسمیرنوف و آزمون T تک نمونه استفاده شده است. به منظور گردآوری اطلاعات، پرسشنامه ای مشتمل بر 35 پرس ش و در 1 بخ ش طراح ی و ب رای جم ع آوری داده ه ای موردنی از، پرسشنامه به صورت آنلاین طراحی و در اختیار دانشجویان قرار گرفت که 591 پرسش نامه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. تعداد دانشجویان دختر 377 (64 درصد) و دانشجویان پسر 214 (36 درصد) است. همچنین سن دانشجویان شامل 81 نفر (14 درصد) نمونه کمتر از 20 سال، 178 نفر (30 درصد) بین 21 تا 23 سال، 63 نفر (11 درصد) بین 24 تا 27 سال، 47 نفر (8 درصد) بین 28 تا 31 سال و 222 نفر (37 درصد) نیز بالای 32 سال سن دارند. از سویی دیگر مقطع تحصیلی دانشجویان کارشناسی 535 نفر (91 درصد)، کارشناسی ارشد 50 نفر (8 درصد) و دکتری 6 نفر (1 درصد) است. همچنین، 6 درصد نمونه در ترم یک، 17 درصد در ترم 2، 12 درصد در ترم 3، 24 درصد در ترم 4، 11 درصد در ترم 5، 15 درصد در ترم 6، 6 درصد در ترم 7 و 9 درصد در ترم 8 مشغول به تحصیل هستند. مکان تحصیل دانشجویان شامل 77 درصد نمونه در دانشگاه پیام نور، 18 درصد در دانشگاه دولتی، کمتر از 1 درصد در دانشگاه آزاد و 4 درصد در واحدهای بین الملل مشغول به تحصیل هستند. معدل دانشجویان شامل معدل 13 درصد نمونه کمتر از 14، 44 درصد حدفاصل 15 تا 16.99 و 43 درصد بالاتر از 17 و زبان مادری دانشجویان 94 درصد نمونه فارسی، 3 درصد ترکی، 2 درصد کردی سایر زبان ها هرکدام کتر از 1 درصد است. یافته ها: یافته ها نشان داد که فرضیه اول و دوم در مقطع تحصیلی و دانشگاه می توانند به طور معناداری واریانس نمرات رفتار اطلاعاتی دانشجویان را پیش بینی کنند، بدین ترتیب رفتار اطلاعاتی دانشجویان تحت تأثیر مقطع تحصیلی و دانشگاهی که در آن تحصیل می کنند قرار دارد. این یافته نشان دهنده تفاوت های آموزشی، منابع در دسترس یا شیوه های تدریس مختلف در دانشگاه های مختلف و مقاطع تحصیلی است. در یافته های فرضیه رفتار جستجوی اطلاعاتی دانشجویان حقوق در سطح متوسط قرار دارد. این ممکن است به معنای آن باشد که دانشجویان به طور نسبی توانایی جستجوی اطلاعات را دارند، اما ممکن است هنوز در برخی زمینه ها نیاز به بهبود داشته باشند. طبق یافته های فرضیه چهارم، رفتار ارزیابی اطلاعاتی دانشجویان نیز در سطح متوسط است. این به این معناست که دانشجویان قادر به ارزیابی کیفیت و اعتبار اطلاعات هستند، اما ممکن است هنوز در این زمینه به مهارت های بیشتری نیاز داشته باشند. در یافته های فرضیه پنجم رفتار کاربرد اطلاعاتی دانشجویان نیز در سطح متوسط است. حاکی از آن است که دانشجویان اطلاعاتی که به دست می آورند را به طور مؤثری به کار می برند اما ممکن است به راهکارهای بهتری برای به کارگیری اطلاعات نیاز داشته باشند. در نهایت، یافته های فرضیه ششم نشان داد که رفتار اطلاعاتی کلی دانشجویان حقوق نیز در سطح متوسط است. این نتیجه به طور کلی نشان می دهد که دانشجویان حقوق در تمام ابعاد رفتار اطلاعاتی خود (جستجو، ارزیابی، کاربرد) در سطح متوسط قرار دارند. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان می دهند که دانشجویان حقوق در سطح متوسطی از مهارت های اطلاعاتی برخوردارند و این مهارت ها تحت تأثیر مقطع تحصیلی و دانشگاه قرار دارد. ممکن است لازم باشد که برنامه های آموزشی و منابع پشتیبانی به گونه ای طراحی شوند که به بهبود مهارت های اطلاعاتی دانشجویان کمک کنند.