فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۸۱ تا ۴۰۰ مورد از کل ۳۶٬۸۶۱ مورد.
منبع:
زیست سیاست و توسعه دوره اول تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
80 - 97
حوزههای تخصصی:
هدف: بازاندیشی فرایند تعریف و باز تعریف خود از طریق مشاهده و تأمل در اطلاعات درباره ی مسیرهای ممکن زندگی است. زنان به عنوان نیمی از جمعیت جامعه ، سوژه هایی هستند که در جامعه ی در حال گذار از سنت به مدرن، بارها و بارها خود را تعریف و باز تعریف کرده اند. بررسی و کنکاش بازاندیشی سیاسی و تعریف جایگاه آن در ذهنیت و عینیت زنان موضوعی است که لازم است بصورت عمیق درک شود. زیرا امروزه سیاست، نه با ویژگی های ساختاری آن بلکه با تکیه بر نقش فرهنگ ،حول موضوعاتی چون سیاست هویت، سیاست تفاوت و سیاست جنبش های اجتماعی می چرخد. کنشگران سیاسی امروز تنها افرادی نیستند که با رأی دادن و مشارکت سیاسی از طریق فرایندهای معمول شناخته شوند بلکه افراد و گروه ها، راه های دیگری را برای تأثیرگذاری و مشارکت در امر سیاسی بر می گزینند.روش: پژوهش کیفی با رویکرد پدیدارشناختی انجام شده است. مصاحبه نیمه سازمانیافته با ۱۵ زن ۱۸ تا ۷۰ ساله (شاغل، خانه دار، فعالان زن، کاندیداهای پیشین شورای شهر) و با تکنیک مصاحبه ی عمیق نیمه طراحی شده، بصورت تلفنی و با نمونه گیری هدفمند و ترکیبی جمع آوری شده و سپس با روش تماتیک طبقه بندی و تحلیل شده اند. اعتبارسنجی با استفاده از راهبردهای اعتبارپذیری (تماس طولانی با میدان پژوهش)، انتقال پذیری (توصیف غنی زمینه) و قابلیت اطمینان (مسیرنمای حسابرسی) انجام شده است.یافته ها: نتایج این مطالعه نشان از گذار از سنت به مدرنیته و بازاندیشی سیاسی زنان می باشد. جهت گیری سیاسی زنان به تعبیر گیدنز به سمت سیاست زندگی چرخش کرده است و مشارکت سیاسی آنها در سطح حداقل به معنای کمی و کیفی دیده می شود. هرچند، زنان خواستار حضور بیشتری در عرصه سیاست بوده اند اما این امکان به لحاظ فرهنگی و ساختاری برایشان فراهم نشده است و این تجربه تلخ و ناموفق بر بازاندیشی سیاسی آنها تاثیرگذار بوده است. بطوری که آینده سیاسی خود را تاریک دانسته و تمایلی جهت کسب کرسی های سیاسی نداشته اند. مصاحبه شوندگان،فرهنگ سنتی، مردسالاری حاکم بر شهر، عدم اعتماد جامعه، خودباوری و عدم حمایت زنان از هم را مهم ترین عوامل ناکامی و بی میلی خود نسبت به کسب قدرت سیاسی دانسته اند.نتیجه: این مطالعه نشان می دهد که علی رغم تمایل برخی زنان دیلم برای مشارکت سیاسی، گفتمان مسلط مردسالارانه (همراه با بازتولید انگاره های سنتی در خانواده و جامعه) و فقدان سرمایه اجتماعی بین زنان، بازاندیشی سیاسی آنان را به سمت انفعال و فردگرایی سوق داده است. غلبه این روند، توسعه پایدار در دیلم را با چالش جدی مواجه می کند.
موانع توسعه صنعت در عصر صفوی: تحلیلی بر اساس نظریه جامعه کوتاه مدت
منبع:
جامعه شناسی صنعتی سال اول بهار ۱۴۰۴ شماره ۲
81 - 95
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مقارن با رنسانس در اروپا و شکلگیری گام های آغازین در گسترش صنعت، در ایران، تمدن بزرگ و باشکوه صفوی پس از دوره ای طولانی از نابسامانی به قدرت رسید. در این دوره، برخی فعالیت های صنعتی در ایران هم پای اروپا و در مواردی حتی برتر از آن صورت می گرفت و زمینه های گسترش صنعت در ایران فراهم بود. با این حال، ایران نتوانست تحولات صنعتی مشابه اروپا را تجربه کند. این پژوهش به دنبال این است که دلایل این رخداد را بر مبنای نظریه جامعه کوتاه مدت، بررسی کند. براساس این نظریه، انباشت درازمدت سرمایه، مالکیت و نهادهای اجتماعی در ایران به دلیل ناامنی و بی ثباتی سیاسی، دشوار بوده است.روش: این پژوهش با توجه به ماهیت موضوع به روش تاریخی انجام شده است. تحقیق تاریخی که در زمره پژوهش های نظری قرار می گیرد، مبتنی بر اسناد و مدارک است. برهمین اساس، در این پژوهش تلاش شده است با مراجعه به اسناد اصیل به ویژه، سفرنامه های سیاحان اروپایی، داده های مورد نیاز برای آمون نظریه جامعه کوتاه مدت، جمع آوری و تحلیل شود.یافته ها: براساس یافته های تحقیق، در عصر صفوی، کارگاه های سلطنتی نقش مهمی در حیات اقتصادی کشور داشتند. این کارگاه ها تحت نظارت مستقیم دربار فعالیت می کردند و صنایع مختلفی از جمله نساجی، قالی بافی، اسلحه سازی و کوزه گری را شامل می شدند که در مواردی حتی از برخی مشابه های اروپایی نیز برتر بودند. یافته ها نشان می دهند، ناامنی در مناصب حکومتی و ثروتمندان، مهم ترین مانع گسترش صنعت بود. در نظام پادشاهی ایران، شاه، دارای فرّه ایزدی و قدرت مطلق بود و هیچ کس نمی توانست او را محدود کند. این امر منجر به ناامنی مالکیت و ثروت می شد، زیرا شاه می توانست هر زمان اموال و املاک افراد را مصادره کند. این ناامنی، انباشت سرمایه را غیرممکن می ساخت. شاهان صفوی با انباشت ثروت در خزاین سلطنتی، جلوی گردش سرمایه را می گرفتند. این امر منجر به کمبود سرمایه مالی می گردید و بحران اقتصادی را تشدید می کرد. صرافان و تاجران خارجی نیز با خارج کردن سرمایه از کشور، این بحران را عمیق تر می کردند.نتیجه گیری: صنعتی شدن خواست اساسی تمام کشورهای دنیاست اما این مهم مستلزم زمینه های تاریخی است. علیرغم اینکه در برهه ای حساس از تاریخ، تمدن بزرگ صفوی در ایران به قدرت رسید که می توانست پایه های صنعت را در ایران پی ریزی نماید؛ اما به دلیلِ مختصاتِ جامعه کوتاه مدت، این امر تحقق نیافت و ایران هیچ گاه نتوانست همپای ممالک اروپایی به گسترش فعالیت های صنعتی بپردازد.
پاسخ های سیاستی به روندهای افزایشی طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱
173 - 197
حوزههای تخصصی:
تغییرات گسترده در نهاد خانواده طی دو دهه گذشته که در پی افزایش میزان های طلاق و کاهش ازدواج ها رخ داده است سبب شده تا دولت سیاست ها و برنامه های مختلفی را در این حوزه تدوین و اجرا کند. هدف مطالعه حاضر بررسی روندهای طلاق طی سه دهه اخیر در ایران و مرور برنامه ها و سیاست های دولت در این زمینه است تا چالش ها و الزامات سیاستی مرتبط با طلاق مشخص گردد. تحقیق حاضر با بررسی و تحلیل داده های سرشماری و ثبت احوال و همچنین بررسی اسناد سیاستی انجام شد. یافته ها نشان داد که همه شاخص های مورد بررسی، افزایش در روندهای طلاق در ایران را تایید می کنند. همزمان دولت با تصویب قوانین و اجرای برنامه های مختلف سعی در مهار این روند افزایشی داشته است به طوری که بیش از ۱۵ قانون، سیاست و لایحه در زمینه طلاق تدوین و اجرا شده است. اما تداوم روند افزایشی طلاق مشخص می کند که این تلاش ها چندان موفقیت آمیز نبوده اند. این عدم موفقیت را می توان به دلیل ماهیت سیاست گذاری طلاق دانست که به صورت پسینی است و قانون گذار پس از بروز پیامدهای منفی آن به دنبال راه حل بوده است. سیاست ها همچنین محدودیت ها و مشکلات اقتصادی و تغییرات نگرشی و ارزشی در مورد ازدواج را نادیده گرفته است. بر این اساس، برای اثربخشی بیشتر سیاست ها نیاز است تا سیاست ها بر اساس واقعیات جامعه تدوین شوند نه ایده آل های سیاستمداران. اجرای بسته های سیاستی به جای سیاست های منفرد، توجه به وضعیت اقتصادی خانواده ها و بررسی تجربه سایر کشورها می تواند به تدوین سیاست های کارآمدتر یاری رساند.
عدالت اجتماعی در توسعه شهری: بازخوانی طرح جامع شهر جدید پرند از منظر حق به شهر هانری لوفور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جامعه شناسی معاصر سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲۶
227 - 254
حوزههای تخصصی:
شهرهای جدید به عنوان یکی از راهبردهای اجرایی سیاست شهرسازی برای کاهش فشار بر شهرهای مادر و پاسخ گویی به نیازهای جمعیتی در اوایل دهه ۱۳۷۰ ه .ش. ساخته شدند. با این حال، طراحی و اجرای این شهرها بیش تر با چالش هایی در حوزه عدالت اجتماعی و فضایی روبه رو بوده است. شهر جدید پرند به عنوان یکی از مهم ترین این نمونه ها، دارای مسائلی در زمینه توزیع خدمات، کیفیت زیرساخت ها و دسترسی عادلانه به امکانات شهری است. این مقاله طرح جامع شهر جدید پرند را از منظر نظریه حق به شهر هانری لوفور بازخوانی می کند. پرسش اصلی پژوهش بر واکاوی عدالت فضایی در تخصیص منابع شهری، کیفیت زیرساخت ها و میزان مشارکت شهروندان در فرآیندهای برنامه ریزی متمرکز است. پژوهش با رویکرد توصیفی-تحلیلی انجام شده و از فنون کیفی برای تحلیل داده ها بهره گرفته است. یافته ها نشان می دهند که شکاف معناداری میان برنامه ریزی شهری و نیازهای شهروندان وجود دارد که این مسئله به تشدید نابرابری فضایی منجر شده است. در پایان، بر اساس مبانی نظری لوفور، پیشنهاداتی برای تقویت رویکرد عدالت محور در توسعه شهری پرند ارائه شده است.
رابطه بین پایگاه اقتصادی و مصرف کالاهای صنعتی خارجی
منبع:
جامعه شناسی صنعتی سال اول بهار ۱۴۰۴ شماره ۲
22 - 38
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در دنیای نوین، با رشد و توسعه فعالیت های صنعتی، حجم تجارت جهانی به طرز شگفت انگیزی افزایش یافته است. کشورهای مختلف دنیا تلاش می کنند با صدور کالاهای صنعتی خود به بازار جهانی، منافع اشان را تضمین کنند. این امر برای کشورهای درحال توسعه و کمتر توسعه یافته که عمدتا متکی به منابع اولیه هستند، چالش های زیادی ایجاد کرده است و برای شناسایی دلایل اقبال به کالاهای خارجی تحقیقات بسیاری صورت گرفته است. .مصرف کالاهای صنعتی خارجی در ایران نیز به سرعت افزایش یافته و تداوم این امر تبعات زیان باری برای اقتصاد کشور دارد. پژوهش حاضر تلاش کرده است ﺭﺍﺑﻄﻪ پایگاه اقتصادی ﻭ ﻣﺼﺮﻑ کﺎﻻی صنعتی ﺧﺎﺭﺟی را بررسی کند.روش: این پژوهش از نوع کمی است و با تکنیک پیمایش انجام شده است. ﺟﺎﻣﻌ ﻪ ﺁﻣ ﺎﺭی، ﺳﺮﭘﺮﺳ ﺘﺎﻥ ﺧ ﺎﻧﻮﺍﺭ در شهر کﺮﻣﺎﻥ هستند که 400 نفر ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺑ ﻪ ﺭﻭﺵ ﻧﻤﻮﻧﻪﮔی ﺮی ﺗﺼ ﺎﺩﻓی ﭼﻨ ﺪ ﻣﺮﺣﻠ ﻪﺍی ﺍﻧﺘﺨ ﺎﺏ و داده های تحقیق از آنان جمع آوری شد. ﺍﺑ ﺰﺍﺭ این تحقیق جهت سنجش پایگاه اقتصادی، و مصرف کالاهای صنعتی خارجی، پرسش نامه های پژوهشگرساخته بود. برای ﺗﻌییﻦ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﺗﺤﻘیﻖ ﺍﺯ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ صوری و ﻣﺤﺘﻮﺍ ﻭ جهت تعیین پایایی با توجه به نحوه طراحی سئوالات که کیفی دو مقوله ای هستند از روش آزمون- آزمون مجدد استفاده شد که مقدار آن برای پرسش نامه پایگاه اقتصادی، 94/0 و برای پرسش نامه مصرف کالای خارجی، 89/0 بود.یافته ها: ﺑﺮﺍﺳ ﺎﺱ نتایج ﺗﺤﻘیﻖ، ﻣﺼﺮﻑ کﺎﻻهای صنعتی ﺧﺎﺭﺟی ﺩﺭ مقایسه با کالاهای ایرانی، در ﺑیﻦ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪﺍﻥ کرمانی بالاست. براساس یافته ها، پاسخ گویان در مصرف کالاهای برقی، کالاهای خانگی، و کالاهای بهداشتی و آرایشی، تمایل بسیار زیادی به مصرف کالاهای صنعتی خارجی دارند؛ اما در لوازم التحریر و پوشاک، کالاهای ایرانی را ترجیح می دهند. به علاوه، یافته ها نشان می دهند، رابطه مثبت و معناداری بین پایگاه اقتصادی و مصرف کالای صنعتی خارجی وجود دارد. در مجموع، متغیرهای پایگاه اقتصادی، جنسیت، و تحصیلات قادر هستند، 277/0 از تغییرات مصرف کالاهای صنعتی خارجی را تبیین کنند.نتیجه گیری: مصرف کالاهای صنعتی خارجی در ایران بالاست و این امر با توجه به ساختار اقتصادی کشور به صادرات مواد اولیه از یک سو و ویژگی های جمعیتی کشور که به بالغ بر 90 میلیون رسیده است، مشکلات فراوانی را در سال های آتی برای کشور پدید خواهد آورد. با توجه به تبعات گسترده مصرف کالاهای صنعتی خارجی و اثر معنادار پایگاه اقتصادی بر مصرف و ترویج کالاهای صنعتی خارجی، ضرورت دارد فرهنگ سازی برای کاهش مصرف کالاهای مصرفی خارجی به طور جدی مطمح نظر مدیران و مسئولان کشور قرارگیرد تا از این طریق بتوان بر یکی از مشکلات مهم کشور فائق آمد.
بررسی تحولات دین داری بین نسلی؛ رویکردی داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحولات دین داری همواره از موضوعات مهم در حوزه جامعه شناسی دین بوده است. تغییرات بین نسلی و نسبت آن با دین داری یکی از موضوعاتی است که در کشوری مانند ایران، جای بررسی و تحلیل فراوان دارد. هدف این پژوهش، بررسی گفتمان های دینی در تجربه زیسته سه نسل از شهروندان شهر کاشان است. پژوهش حاضر، از نوع مطالعات کیفی بوده که با به کارگیری روش نظریه زمینه ای انجام شده است. این پژوهش، از چارچوب مفهومی اینگلهارت، بروس و سروش بهره برده است. حجم نمونه این پژوهش 28 نفر از متولدان دهه 1330 (دوران رژیم پهلوی)، متولدان دهه 1350 (دوران انقلاب و ارزش های انقلابی) و متولدان دهه 1370 (دوران تثبیت و توسعه جمهوری اسلامی) بوده اند. براساس یافته های پژوهش، متولدان دهه 1330، دارای دین داری مرجع گرا بوده و رویکردی قطعی به مسائل دینی دارند. این نسل، دارای کدهای محوری ای همچون دین تعبدی، دین فقه گرا، دین حداکثری و سیاسی، دین سنتی و غیرسیاسی، الگوپذیری، درونی سازی و عمل گرایی، بیگانه ستیزی به مثابه مدرنیته ستیزی هستند. دین داری متولدان دهه 1350 از نوع دین داری نهاد گرا بوده و خواهان حضور دین در همه عرصه های جامعه ، و دارای کدهای محوری ای همچون دین تعبدی تقلیدی، دین مناسکی آیینی، الگوپذیری، دین حداکثری و سیاسی، عمل گرایی دینی، همبستگی نسلی، تمایزگذاری دوگانه دین و دین دار، و دین اجتماعی بوده اند. مقوله هسته ای دین داری متولدان دهه 1370، دین فردگرا با کدهای محوری دین انسانی و این جهانی، دین حداقلی، خودمرجعی دینی، عدم گرایش به دین مصلحت اندیش و اجتماعی نشده، عرفی گرایی دینی، عدم گرایش به دینِ سیاسی، تنوع طلبی و تکثرگرایی دینی، بی الگویی، و کاهش دین داری با قرائت رسمی بوده است. همچنین، برپایه یافته های پژوهش، مشخص شد که میان متولدان دهه 1330 و 1350، شکاف نسلی چندانی وجود ندارد، اما میان این دو نسل با متولدان دهه 1370، شکاف نسلی وجود دارد و مفهوم دین داری در نسل جدید، تغییر کرده و دارای رویکردی ایمانی و بی واسطه شده است.
پدیدارشناسی معدن و معدن کاری؛ مطالعه ای در میان کارگران معادن زغال سنگ طبس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معدن و کار در معدن به عنوان امری پیچیده چندان محل بحث مطالعات اجتماعی در ایران نبوده است. ایران به عنوان کشوری با منابع معدنی و معادن درحال تولید گسترده است. تحقیق در ماهیت کار معدن کاری با خلأ دانش مواجه هست. هدف تحقیق حاضر کشف و واکاوی معنای معدن کاری در میان معدن کاران زغال سنگ طبس است. تحقیق حاضر مطالعه ای پدیدارشناختی است که در سال 1404 در معادن زغال سنگ طبس انجام شد. مشارکت کنندگان 22 معدنکار بودند که به صورت هدفمند و گلوله برفی وارد مطالعه شدند. برای جمع آوری داده ها مصاحبه عمیق با مشارکت کنندگان انجام شد و به روش هفت مرحله ای کلیزی تحلیل شد. تحلیل داده ها نشان داد که تجربه کارگران معدن، آمیخته ای از رنج، ترس و خشم در دل ساختارهای نابرابر است. پنج مضمون برساخت شده تحقیق عبارت اند از: اضطراب وجودی، تقدیرگرایی و بی عدالتی، اضمحلال جسمی-روانی، معنازدایی اجتماعی، تاب آوری، امیدسازی و معنا. تحقیق نشان می دهد که کارگران معدن در دل شرایط پرمخاطره و ساختارهای نابرابر با طیفی از اضطراب، فرسایش و انزوا مواجه اند. درعین حال، تاب آوری و معنادادن به کار نقش کلیدی در ادامه زیستِ امیدآفرین آنان دارد. اصلاح سیاست های ایمنی، حقوقی و اجتماعی در میان این معادن به منظور ارتقای توان وجودی و زیستی و ایجاد امیدآفرینی در میان کارگران معدن زغال سنگ طبس پیشنهاد می شود.
بررسی چند معنایی حروف اضافه مکانی بر اساس رویکرد معناشناسی شناختی در گویش کردی ایلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی چندمعنایی حروف اضافه مکانی در گویش کردی ایلامی انجام شد و نشان داد که رویکرد معناشناسی شناختی، ساختار معنایی حروف اضافه مکانی را بهتر تبیین می کند. این پژوهش، تحقیقی نظری و توصیفی (غیر آزمایشگاهی) است که در آن، داده های مورد بررسی و معانی و مثال های مربوط به هر حرف اضافه، برگرفته از مکالمات روزمره گویشوران این گویش و شم زبانی نگارندگان است. تحلیل داده ها با استفاده از رویکرد چندمعنایی تایلر و ایوانز (2003) در چارچوب معنی شناسی شناختی انجام شد و 14 حرف اضافه مکانی موجود در گویش کردی ایلامی مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که گویش کردی ایلامی مانند سایر گویش ها، حروف اضافه مکانی مختلفی دارد که رویکرد معنی شناسی شناختی روش کاملاً مناسبی برای بررسی آنهاست. بررسی نحوه اشتقاق مفاهیم مختلف یک حرف اضافه از مفهوم اولیه آن در چارچوب شناختی نیز نشان داد که تمامی این مفاهیم به طور نظام مند و با توجه به ملاک های تایلر و ایوانز از معنای نخستین و مفهوم اولیه مشتق می شوند.
ارزیابی الگوی مدیریت دانش در دانشگاه ملی مهارت ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ ایلام دوره ۲۶ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۸۶ و ۸۷
27 - 43
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی وضعیت مدیریت دانش در دانشگاه ملی مهارت استان ایلام انجام شده است. فرایند مدیریت دانش که کسب، تولید، اشتراک و به کارگیری دانش را شامل می شود، نقشی حیاتی در بهبود کیفیت آموزشی، افزایش بهره وری، ارتقای نوآوری و تقویت توان رقابتی ایفا می کند. این تحقیق از لحاظ هدف، کاربردی است و با استفاده از روش توصیفی - پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش شامل 1850 نفر از اعضای هیئت علمی، کارکنان دانشگاه و دانشجویان بود که با استفاده از نمونه گیری تصادفی طبقه ای، 322 نفر از آنها به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه برگرفته از مدل کنراد و نیومن بود. یافته ها نشان داد که میانگین تمام مؤلفه های مدیریت دانش (کسب دانش: 83/3، تولید دانش: 20/4، اشتراک دانش: 36/4 و به کارگیری دانش: 21/4) بالاتر از حدّ متوسط و از نظر آماری معنادار است. چالش هایی مانند ضعف زیرساخت های فناوری اطلاعات، نبود فرهنگ سازمانی مناسب برای تسهیم دانش و کمبود نیروی انسانی متخصص، به عنوان برخی از موانع اصلی در استقرار مؤثر مدیریت دانش در دانشگاه ملی مهارت استان ایلام شناسایی شدند. مقایسه نتایج این پژوهش با نتایج مطالعات مشابه، نشان داد که مدیریت دانش در دانشگاه ها می تواند منجر به ارتقای کیفیت خدمات آموزشی و افزایش نوآوری و توانایی دانشگاه ها در پاسخگویی به تغییرات محیطی شود. بهبود زیرساخت های اطلاعاتی، آموزش نیروی انسانی و ایجاد فرهنگ سازمانی مناسب نیز از پیش نیازهای استقرار موفق مدیریت دانش به شمار می رود.
تعارضات ساختاری در سپهر کتابخانه ای و جایگاه ترویج علم در کتابخانه های عمومی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۸
393 - 429
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش توصیف و تحلیل تعارضات ساختاری در سپهر کتابخانه ای و جایگاه ترویج علم در کتابخانه های عمومی ایران است. مفروضه ما این است که کتابخانه های عمومی به دلایل جامعه شناختی در فرایند پیشبرد ترویج علم با موانعی متکثر رویاروی هستند. ادعای نظری این مقاله آن است که تعارضات ساختاری در سپهر کتابخانه ای ایران، جایگاه ترویج علم در کتابخانه های عمومی را با چالش جدی مواجه ساخته اند. در این پژوهش نخست اسناد فرادستی در رابطه با جایگاه کتابخانه های عمومی در ترویج علم بررسی شد تا روشن شود عمومی سازی علم چه جایگاهی در سپهر کتابخانه ای ایران دارد؟ پس از ردیابی این هدف، پرسش مهم تری در رابطه به موانع اصلی ترویج علم در نهاد کتابخانه های عمومی مطرح شد. بنا بر یافته های این پژوهش، موانع و مسائلی ساختاری نظیر «عدم وجود استراتژی بنیادین برای حل مشکلات و تعارضات ساختاری، عدم اتخاذ رویکرد مناسب برای پیاده سازی گفتمان ترویج علم در رسانه ملی، نقض عدالت توزیعی در خدمات کتابخانه ای و جایگاه حاشیه ای کتابخانه-های عمومی» جایگاه ترویج علم در کتابخانه های عمومی ایران را دچار چالش جدی کرده اند.
تعیین کننده های قصد سزارین در زنان باردار: مقایسه ای قومیتی در شهر اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تداوم و تغییر اجتماعی سال ۴ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
283 - 310
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از تغییرات قابل توجه در الگوی رفتارهای فرزندآوری زنان، تغییر در نحوه زایمان از طبیعی به عمل سزارین است. شیوع گسترده این عمل جراحی، با وجود عوارض منفی متعدد آن بر سلامت مادر و کودک، نشان دهنده تبدیل شدن این نوع زایمان انتخابی به یک مساله اجتماعی و فرهنگی است. این مطالعه با هدف بررسی عوامل مؤثر بر قصد انجام سزارین در میان زنان عرب و فارس شهر اهواز اجرا شده است.روش و داده ها: روش مطالعه، کمی و به صورت پیمایشی بوده است. جامعه آماری شامل زنان باردار ۱۵ تا ۴۹ سال است که در سال ۱۳۹۸ در طول دوره بارداری برای دریافت خدمات بهداشتی به یکی از بیمارستان های شهر اهواز مراجعه کرده اند. داده ها از طریق پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری شد.یافته ها: نتایج نشان داد که تقریباً ۱۶ درصد از زنان عرب و ۳۴ درصد از زنان فارس قصد سزارین دارند. در هر دو گروه قومی، زنان دارای تحصیلات دانشگاهی و زنان شاغل درمقایسه با سایر زنان، بیشتر قصد سزارین داشتند. تحلیل چندمتغیره، تاثیر معنی دار سطح تحصیلات، وضعیت اشتغال، قومیت، نگرش نسبت به سزارین، فردگرایی، تصویر بدنی و هنجارهای ذهنی را بر قصد سزارین نشان داد.بحث و نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که تصمیم به انجام سزارین تحت تأثیر عوامل فرهنگی، اجتماعی و روانشناختی است. زنان با تحصیلات بالاتر و زنان شاغل بیشتر به سزارین تمایل دارند و نگرش ها و هنجارهای اجتماعی نیز نقش مهمی در این تصمیم گیری ایفا می کنند. این نتایج می تواند به سیاست گذاری های بهداشتی در راستای کاهش میزان سزارین و بهبود آموزش های مرتبط با زایمان طبیعی کمک کند.پیام اصلی: انتخاب زایمان به شیوه سزارین، صرفا یک مسأله پزشکی نیست، بلکه پدیده ای اجتماعی و فرهنگی است که با وقایع، فرایندها و تحولات اجتماعی- فرهنگی متعددی پیوند دارد. برای کاهش شیوع و مقابله با پیامدهای منفی سزارین، نیازمند مداخلاتی فراتر از قلمرو پزشکی و الگوسازی های ذهنی و رفتاری جدیدی هستیم.
تبیین تأثیرپذیری مؤلفه های تئاتر پست مدرن پیشرو از آراء فرهنگی_اجتماعی لیوتار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
91 - 105
حوزههای تخصصی:
تئاتر پست مدرن پیشرو شامل سبک نوشتار و اجرایی تئاتر پست مدرن، بعد از تئاتر آرتو است. این سبک از تئاتر حضور خود را در تئاتر جهان تا دوران معاصر حفظ و تثبیت کرده است. تئاتر پست مدرن در دهه 1930 میلادی در نوشتارهای انتقادی آرتو از تئاتر زمانه اش مطرح می شود. از سوی دیگر پیشینه جنبش پست مدرن از دهه 1960 و در واکنش به مکتب مدرنیسم قابل پی گیری است. متفکران بسیاری با طرح آراء خویش و به واسطه آن جنبش هسته مرکزی نحله فکری پست مدرن را گسترش داده اند. نخستین و تأثیرگذار ترین آن اندیشمندان ژان فرانسوا لیوتار فرانسوی واضع اندیشمندی پست مدرن فرانسه است. توجه به انسان، فرهنگ و جوامع انسانی در نحله فکری پست مدرن همواره مورد تأکید بوده است. از سوی دیگر با واکاوی مؤلفه های تئاتر پست مدرن پیشرو این گونه به نظر می آید که آن سبک تئاتر پست مدرن بیشترین تأثیر را از نحله فکری متفکران پست مدرن، به ویژه نظریه های فرهنگی_اجتماعی لیوتار، اخذ کرده باشد. این مقاله قصد آن را دارد تا با مطالعات متقن این مهم را به اثبات برساند. پرسش اساسی در این زمینه این است که وجوهِ نظریِ فرهنگی_اجتماعی لیوتار با چه کیفیتی بر تئاتر پست مدرن پیشرو تأثیر گذار بوده است؟ نوشتار حاضر با مطالعه کتابخانه ای داده های مناسب علمی را بدست آورده و با اتخاذ شیوه تحلیلی_تطبیقی شاخص ترین مؤلفه های تئاتر پست مدرن را با وجوه فرهنگی و اجتماعی لیوتار تطبیق می دهد. این امر نشان خواهد داد، بنیاد مؤلفه های ویژه این سبک از تئاتر ریشه در وجوه نظری، فرهنگی و اجتماعی لیوتار دارد. اهم آراء فرهنگی_اجتماعی لیوتار در کتاب وضعیت پست مدرن: گزارشی درباره دانش مطرح است.
شاخص های ارزیابی واحدهای پژوهشی حوزه فرهنگ: چارچوبی نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی فرهنگ سال ۵ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
143 - 169
حوزههای تخصصی:
فرهنگ به دلیل گستردگی مؤلفه ها و ظرفیت بالای ثبات و تغییر، به یکی از کانونی ترین مفاهیم در سیاست گذاری عمومی تبدیل شده و نمود بارز آن در «چرخش فرهنگی» قابل مشاهده است که بر تأثیرگذاری فرهنگ بر حوزه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تأکید دارد. با این حال، فقدان چارچوبی استاندارد و جامع برای ارزیابی واحدهای پژوهشی حوزه فرهنگ در جمهوری اسلامی ایران، به عنوان بازوی کلیدی تولید دانش فرهنگی و جریان سازی در عرصه سیاست گذاری، منجر به پراکندگی فعالیت ها، موازی کاری، ناکارآمدی در تخصیص منابع و عدم تحقق کامل ظرفیت این واحدها در پاسخ گویی به نیازهای نظام حکمرانی فرهنگی شده است. این پژوهش با هدف ارائه چارچوبی نوین برای ارزیابی عملکرد این واحدها، با رویکرد کیفی و روش تحلیل مضمون، داده های حاصل از مصاحبه های نیمه ساخت یافته با 11 نفر از نخبگان و مدیران پژوهشی کشور را تحلیل کرده است. یافته ها نشان می دهد که شاخص های ارزیابی واحدهای پژوهشی حوزه فرهنگ در چهار دسته اصلی شامل شاخص های فردمحور (مانند شایستگی و تعهد پژوهشگران)، کمّی (مانند تعداد مقالات و گزارش های سیاستی)، فرهنگی (مانند انطباق با مبانی اسلامی-ایرانی و جریان سازی فرهنگی) و عمومی (مانند کارایی مدیریتی و مالی) طبقه بندی می شوند. طراحی این شاخص ها باید با توجه به اساس نامه واحد پژوهشی، زمان تأسیس، پرهیز از کلی گویی و توازن بین معیارهای کمی و کیفی انجام شود. برای ارتقای این واحدها، تقویت ارتباط با نهادهای سیاست گذار و مجری، ایجاد سازمان بالادستی هماهنگ کننده برای کاهش موازی کاری، تأسیس دبیرخانه پژوهشی در نهادهای فرهنگی و پیوند نظام مند با دانشگاه ها پیشنهاد شده است. این پژوهش با احصای مسائل کلیدی مانند ضعف در مسئله شناسی فرهنگی، پراکندگی ساختاری و دوری از نهادهای تصمیم گیر و ارائه راهکارهایی نظیر تخصصی سازی واحدها و چابک سازی نظام پژوهش، گامی در جهت بهینه سازی نظام حکمرانی فرهنگی برمی دارد. یافته ها می توانند به عنوان مبنایی برای سیاست گذاری در نهادهایی مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شورای عالی انقلاب فرهنگی مورد استفاده قرار گیرند.
تحلیل تطبیقی- کیفی تعیین کننده های فساد در سطح کلان(مقاله علمی وزارت علوم)
این مطالعه با اتخاذ رویکردی موردمحور، در صدد است به کشف مسیرهای علّی موجد فساد دست یابد. روش مطالعه تطبیقی- کیفی بوده و از منطق فازی بهره گرفته شد. در این پژوهش که برای ۱۳۶ کشور درحال توسعه انجام گرفت، از داده های معتبر در بازه زمانی ۲۰۰۵ تا ۲۰۲۱ استفاده شد. رابطه شروط نظری با نتیجه به صورت منفرد نشان داد که نابرابری، فقدان رفاه اقتصادی، بی ثباتی مالی، نقض حق مالکیت و عدم ادغام در نظام جهانی هرکدام به تنهایی شروط کافی وقوع فساد هستند. فقدان شروط استقلال قضایی، ثبات سیاسی، نظام جزبی و سرمایه اجتماعی به تنهایی نه شرط لازم و نه کافی وقوع نتیجه اند؛ اما مخرج مشترک مسیرهای علّی احصاشده نشانگر آن است که فساد در کشورهایی زیاد است که فاقد دستگاه قضایی مستقل بوده و درگیر تضاد و تنش های سیاسی هستند. نتایج مطالعه برای کشورهای درحال توسعه با فساد پایین نیز به طور معکوس صادق است. در این میان، کشورهای عربی موارد خاص هستند. این کشورها با اینکه وضعیت مطلوبی در متغیرهای سیاسی و اجتماعی ندارند، به دلیل توسعه اقتصادی و ورود به نظام جهانی، توانسته اند تا حدی در کنترل فساد موفق عمل کنند.
اخلاق حرفه ای در بازاریابی تاثیرگذار: مقایسه تطبیقی کشورهای منتخب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگ - ارتباطات سال ۲۶ بهار ۱۴۰۴شماره ۶۹
207 - 236
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش با نگاهی ویژه به یکی از ارکان جامعه آرمانی یعنی نهاد رسانه ها یا به عبارت بهتر شبکه های اجتماعی پرداخته شد و مسئولیت نقش آفرینان آن (اینفلوئنسرها) که به واقع الگو های جامعه و رهبران فکر و عقیده جوامع می باشند را از منظر اخلاق حرفه ای در قبال بخش مهمی از اعضای جامعه یعنی گروه های آسیب پذیری همچون (کودکان- زنان- اقلیت ها) مورد مداقه و مباحثه قرارگرفت. شیوه اجرای پژوهش ازلحاظ رویکرد، کیفی؛ ازنظر هدف، کاربردی؛ بر اساس شیوه بررسی، تحلیل تم بوده است و پس از اجرای مصاحبه ای نیمه ساختاریافته با تعداد 14 نفر خبره که درزمینه موضوع مورد بحث به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شده بودند، به منظور تحلیل نهایی، از شیوه تحلیل مضمون و نرم افزار MAXQDA2020 استفاده شد. بررسی های انجام شده حاکی از این بوده است که مسئولیت اخلاقی تأثیرگذاران رسانه های اجتماعی در قبال گروه های آسیب پذیر با 27 مضمون فرعی و 3 مضمون اصلی مرتبط است. ه ر انسانی صرف نظر از سن ، جنس ، نژاد، رنگ پوست ، توانمندی فیزیکی و ذهنی ، زب ان ، دی ن ، بینش سیاسی ، یا خاستگاه ملی یا اجتماعی ، از یک کرام ت انفکاک ناپذیر و غی ر مش هور برخوردار است. هر یک از افراد و همچنین دولت باید ای ن کرام ت را حرم ت نهن د و از آن پاس داری نمایند. انسان ها همواره باید موضوع حقوق باشند و هدف تلقی شوند و هیچ گاه نباید وس یله صرف واقع شوند، هیچ گاه نباید موضوع فعالیت های تجاری و صنعتی در اقتصاد، سیاس ت ، رسانه ها، نهادهای پژوهشی و مؤسسات صنعتی قرار گیرند؛ بنابراین تأثیرگذاران رسانه های اجتماعی نیز برای معتمد ماندن، بایستی حقوق ذینفعان خود که سه مورد از مهم ترین آن ها شامل کودکان، زنان و اقلیت ها هستند را در فعالیت های خود مدنظر قرار دهند.
توسعه و کارایی داستان سرایی فرارسانه ای در فضای رسانه ای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه سال ۳۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۳۸)
169 - 197
حوزههای تخصصی:
ما برای ارائه محتوای فرهنگی، ادبی، اجتماعی و اقتصادی در عصر حاضر به مخاطبان و اقناع آنان در راستای اهداف خود، به شکل های نوینی نیاز داریم. داستان سرایی فرارسانه ای یکی از شکل های شاخص، استاندارد و جهانی است که جای آن در فضای علمی، دانشگاهی و تولیدات رسانه ای ایران خالی است. این شکل به دلیل برخورداری از تمام شکل های رسانه ای در بطن خود، به مدیران رسانه این توانایی را می دهد تا بتوانند محتوای موردنظر را بدون محدودشدن در بستر رسانه ای خاص، روایت کنند. این مقاله با هدف بررسی توسعه داستان سرایی فرارسانه ای و کارایی آن در رسانه های ایران نوشته شده است. با بررسی نظری انواع هم گرایی و داستان سرایی فرارسانه ای، به دنبال واکاوی این شکل در تولیدات رسانه ای ایران، توسعه و به کارگیری آن هستیم. نوع تحقیق، اکتشافی توصیفی با رویکرد کیفی و روش تحلیل مضمونی است و گردآوری داده های پژوهش با استفاده از مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته با صاحب نظران حوزه رسانه های نوین انجام گرفته و یافته های آن در هشت مضمون اصلی و هفت مضمون فرعی دسته بندی شده است. انحصارگرایی، ضعف در تولید محتوا باتوجه به ذائقه مخاطب، نامناسب و ناکارآمدبودن زیرساخت ها و محدودیت های قانونی، تعدد نهادهای تنظیم گر، فقدان فرهنگ مشارکتی، نبود قوانین مالکیت فکری و حق نشر و کم توجهی به بخش خصوصی از موانع توسعه و به کارگیری داستان سرایی فرارسانه ای در تولیدات رسانه ای ایران است. پیشنهادهای راهبردی لازم برای سیاست گذاری رسانه ها جهت توسعه شکل فرارسانه ای، بر اساس یافته های تحقیق آورده شده است.
بررسی تأثیر شبکه اجتماعی اینستاگرام بر موفقیت شغلی و برندسازی شخصی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه سال ۳۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۳۸)
199 - 228
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف بررسی تأثیر استفاده از شبکه اجتماعی اینستاگرام بر موفقیت شغلی با نقش میانجی شایستگی های فردی و برندسازی شخصی انجام شده است. روش تحقیق، کمی پیمایشی و به لحاظ هدف، کاربردی است. گردآوری داده ها به دو روش کتابخانه ای و میدانی و با استفاده از ابزار پرسش نامه محقق ساخته صورت گرفته است. جامعه آماری تحقیق شامل ۳۹۲ نفر از فعالان حوزه برندسازی شخصی در شبکه اجتماعی اینستاگرام است که به صورت در دسترس انتخاب شدند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از برنامه آماری SPSS استفاده شده است. نتایج حاصل از یافته ها نشان داد بین متغیر شبکه اجتماعی اینستاگرام با شایستگی های فردی، برندسازی شخصی و موفقیت شغلی به ترتیب با ضرایب مسیر 895/0، 647/0 و 250/0 رابطه معناداری وجود دارد. همچنین شایستگی های فردی با ضریب مسیر 326/0 و 215/0 به ترتیب با متغیرهای برندسازی شخصی و موفقیت شغلی، و برندسازی شخصی نیز با ضریب مسیر 525/0 با موفقیت شغلی تأثیر معناداری دارد. نتایج نشان داد نقش میانجی شایستگی های فردی و برندسازی شخصی بین شبکه اجتماعی اینستاگرام و موفقیت شغلی مورد تأیید است. یافته ها در بخش مطالعات نظری و کتابخانه ای و برآیندی از روش میدانی تحقیق نیز نشان داد بهره گیری از فناوری نوینی نظیر هوش مصنوعی با قابلیت بهینه سازی برندها، کمک به هویت بصری لوگوها، ایجاد محتواهای جذاب، انگیزشی و تأثیرگذار، و شناسایی و تحلیل رفتار مخاطب، مصرف کنندگان و مشتریان می تواند تأثیر قابل توجهی بر روند موفقیت شغلی و برندسازی شخصی بر بستر شبکه اجتماعی اینستاگرام داشته باشد.
واکاوی زمینه ها و پیامدهای تخریب آثار تاریخی (مورد مطالعه: ساباط عبید زاکانی قزوین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف واکاوای زمینه های و پیامدهای تخریب ساباط عبید زاکانی انجام شده است. رویکرد این پژوهش کیفی بوده و روش پژوهش نظریه داده بنیاد مبتنی بر مدل اشتراوس و کوربین می باشد. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساخت یافته است. جامعه آماری شامل خبرگان متخصص در حوزه میراث فرهنگی، مرمت گران، اساتید دانشگاه و چندتن از همسایه های ساباط عبید زاکانی بوده است. شیوه نمونه گیری در این پژوهش غیرتصادفی از نوع هدفمند می باشد. حجم نمونه نیز بر اساس قاعده اشباع، به تعداد 18 نفر تعیین و نهایی شده است. نتایج تحلیل حاکی از آن است که شرایط علی (افول سرمایه اجتماعی، کژکارکردی سازمانی، آنومی سازمانی و فساد سازمانی)، شرایط زمینه ای (ناکارآمدیی کنترل رسمی، فقر فرهنگی و عدم تعلق خاطر)، شرایط مداخله گر (ضعف مدیریت نهادی و مصرف گرایی)،پدیده مرکزی (وندالیسم تاریخی)، پیامدها (کاهش امنیت اجتماعی، بی سازمانی فرهنگی و بحران امنیت رفتاری) و راهبردها (هویت تاریخی پایدار، نوگرایی کاذب، حمایت اجتماعی ابزاری، مدیریت فرهنگی و توسعه پایدار محلی) مدل پارادایمی وندالیسم تاریخی را منعکس می نماید.
خاستگاه چرخش زبانی یورگن هابرماس: بنیانگذاری نظریه اجتماعی انتقادی و جایگاه نظریه زبانی هومبولت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اصطلاح «چرخش زبانی» هر چند در رویکردهای مختلف، معانی خاصی دارد اما به طور کلی، به این امر اشاره می کند که در قرن بیستم، «زبان» مرکز توجه اندیشمندان قرار گرفت. مباحثات پیرامون زبان، سبب شد که این اندیشمندان نسبت به یکدیگر مواضع تحلیلی و انتقادی بگیرند. هابرماس، با نقدهایی که به دو سنت فلسفی هرمنوتیکی و تحلیلی وارد کرده است؛ موضع پراگماتیستی خود به زبان را تثبیت نموده است. با پیگیری آثار هابرماس، روشن می شود که خاستگاه توجه او به زبان را باید در«نظریه زبانی هومبولت» دانست. نظریه هومبولت تقسیم بندی سه سطحی از زبان ارائه می کند و این امکان را برای هابرماس فراهم می آورد که او بتواند اولاً به دیگر رویکردها زبان اندیش، نقدهایی وارد کند و نابسندگیِ تفسیرِ آن ها از زبان را آشکار سازد؛ ثانیاً با برجسته سازی سطح پراگماتیستی زبان، نظریه ای اجتماعی بنا نهد که بتواند وضعیت تحقق یافته مدرنیته را فهم و نقد کند. خاستگاه «چرخش زبانی» هابرماس ریشه در نظریه زبانی هومبولت دارد، متفکری که در حاشیه جریان فلسفی قرار می گیرد اما هابرماس با برجسته سازی نظریه زبان شناختی او نشان می دهد که تفسیر و فهم دو متفکر اصلی زبان اندیش قرن بیستم، یعنی هایدگر و ویتگنشتاین درباره مورد زبان، در تقسیم بندی سه سطحی هومبولت قابل تحلیل است.
بررسی سطوح هشتگانه روایی برانیگان در کیفیت ادراک روایت مطالعه موردی رمان وقت سایه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۸
289 - 316
حوزههای تخصصی:
شناخت شگردهای روایی در داستان یکی از اولویت های اصلی پژوهش های ساختارگرایی در دهه های اخیر است. از نظر روایت شناسان با سطح بندی عناصر روایت می توان شیوه ها، شگردها، جهان اثر، جهان داستانی روایتگر و کیفیت ادراک را در اثری خاص بررسی کرد. ادوارد برانیگان هشت سطح از سطوح روایی را برای انتقال و ادراک روایت های مدرن لازم می داند. این سطوح موجب ورود خواننده به متن ادبی و درک و دریافت آن می شوند. در این پژوهش ابتدا به روشی توصیفی تحلیلی به معرفی سطوح هشتگانه برانیگان پرداختیم. سپس بازتاب این سطوح را در رمان پست مدرن «وقت سایه ها» نوشته محمود فلکی بررسی کرده ایم. نتایج نشان می دهد راوی با ویران سازی و بازنمایی تجربه ها از طریق رویدادهای درون ذهنی، شخصیت های خود را که از خلال خاطره بازگو می شود با تحولات انضمامی و برون ذهنی(اجتماعی) همراه می سازد. سپس با سطح بندی و ارائه لایه لایه اطلاعات زمینه را برای حضور مخاطب در روایت و رویدادهای آن فراهم می کند. نویسنده از طریق شکستن تسلسل زمانی و درهم تنیدگی آنها تفاوت ها و شباهت رویدادها و شخصیت های داستان را برجسته می سازد.