فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰٬۹۴۱ تا ۱۰٬۹۶۰ مورد از کل ۱۰٬۹۸۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف : این مقاله با هدف تبیین ظرفیت های نقاشی قهوه خانه ای در پیوند با گردشگری هنری ایران، می کوشد از منظری زیبایی شناختی و فرهنگی به امکان بهره برداری از این هنر برای ارتقاء تجربه گردشگران توجه کند. روش شناسی : مطالعه حاضر به صورت کیفی و با روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است. دو اثر شاخص از نقاشی قهوه خانه ای— «نبرد رستم و دیو سپید» و «مصیبت کربلا» —با رویکرد تحلیل بصری و روایی و چارچوب نظری ابن هیثم در سه سطح حس، تمایز و قضاوت مورد بررسی قرار گرفته اند. تجربه گردشگران نیز در قالب سه تیپ فرهنگی فرضی (گردشگر ایرانی، غربی و شرقی) بازسازی شده تا نحوه ادراک آثار از منظر زمینه های فرهنگی گوناگون بررسی شود. در این چارچوب، به جای استفاده از ابزارهای کمی، از تحلیل نظری بهره گرفته شده که با هدف تبیین مفهومی ادراک زیبایی شناختی مبتنی بر چارچوب فلسفی انجام گرفته است. یافته ها : نتایج نشان می دهد نقاشی قهوه خانه ای از طریق عناصر بصری چون رنگ های زنده، ترکیب بندی های پویا و روایت های فرهنگی و مذهبی، قابلیت خلق تجربه ای چندلایه را برای گردشگران داراست. ادراک مخاطبان از این آثار به شدت وابسته به زمینه فرهنگی آن هاست. گردشگران ایرانی با درکی عمیق تر از نمادها، تجربه ای احساسی تر و فرهنگی تر دارند؛ درحالی که گردشگران خارجی عمدتاً بر جذابیت بصری تمرکز می کنند. این امر اهمیت بهره گیری از واسطه های فرهنگی مانند راهنماهای تخصصی، فناوری های تعاملی و روایت های چندزبانه را برجسته می کند. نتیجه گیری و پیشنهادات : برای بهره برداری مؤثر از نقاشی قهوه خانه ای در گردشگری هنری، پیشنهاد می شود طراحی مسیرهای تعاملی، تورهای روایت محور، کارگاه های مشارکتی و استفاده از واقعیت افزوده در دستور کار قرار گیرد. چارچوب ادراکی ابن هیثم می تواند مبنایی برای طراحی تجارب بصری-فرهنگی غنی فراهم کند. نوآوری و اصالت : پژوهش حاضر الگویی مفهومی برای تحلیل تجربه گردشگری هنری از طریق هنرهای سنتی ارائه داده است. بهره گیری از نظریه ادراک بصری ابن هیثم در تبیین تعامل میان اثر هنری، بستر فرهنگی و درک مخاطب، نوآوری اصلی این پژوهش محسوب می شود که می تواند مبنای مطالعات نظری و میدانی آتی قرار گیرد.
تحلیل تطبیقی نقش دین در همبستگی اجتماعی حکومت هخامنشی با تکیه بر نظریه اجتماعی امیل دورکیم(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
با تطبیق نظریه های افرادی مانند دورکیم در زمینه های متفاوت مثل همبستگی اجتماعی به کمک میراث ملموس و ناملموس و مشخصا در این نوشته به کمک ابزار دین، می توان فهمید که چگونه نظریه های جامعه شناختی مدرن می توانند به تحلیل و تفسیر پدیده های تاریخی و باستانی کمک کنند و بالعکس. هدف این مقاله این است تا به درک عمیق تری از تأثیر دین بر ساختار اجتماعی و از پیوندهای بین دین، قدرت و همبستگی اجتماعی در حکومت های باستانی کمک کند همچنین تطبیق و ارزیابی کاربردپذیری نظریه دورکیم در زمینه دینی و اجتماعی دوران هخامنشی را آشکار کند. در اولین نگاه چنین سؤالی مطرح می شود که دین چگونه در ایجاد و تقویت همبستگی اجتماعی در دوره حکومت هخامنشی نقش داشته است؟ این پژوهش با روش تحلیلی-توصیفی انجام شده است. نتیجه این پژوهش این است که دورکیم با توجه به شواهدی که در اطراف خود می دیده است نظریه ای ارائه داده که هرچند از جهاتی قابل نقد است ولی برای نظریه ای که ارائه کرده همواره مصادیقی در اطراف ما وجود داشته است که گاهی متوجه این مصادیق نیستیم یکی از این مصادیق نقش وجود ادیان مختلف بر ایجاد همبستگی اجتماعی در حکومت های مختلف است.
تجربه ماندگار گردشگری از طریق بازی وارسازی بر پایه مدل طراحی تجربه ماندگار (MED)، مورد مطالعه: مجموعه فرهنگی تاریخی سعدآباد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت گردشگری سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۰
125 - 170
حوزههای تخصصی:
امروزه صنعت گردشگری با چالش های زیادی از جمله تغییرات سریع اقتصادی و اجتماعی مواجه است و با ورود به اقتصاد تجربه، گردشگران به دنبال تجربه های عمیق و معنادار می باشند. در این میان، استفاده از نوآوری هایی همچون بازی وارسازی به عنوان ابزاری برای پاسخ به این چالش ها و ایجاد تجربه ماندگار گردشگری اهمیت ویژه ای یافته است. این پژوهش به بررسی امکان استفاده از بازی وارسازی در مجموعه سعدآباد تهران برای افزایش ماندگاری تجربه گردشگری پرداخته است. با بهره گیری از مفاهیم مدل تجربه ماندگار ( MED)، یک بازی طراحی شد که هدف آن افزایش تعامل و مشارکت بازدیدکنندگان بود. سپس تاثیر بازی بر تجربه بازدیدکنندگان از طریق پرسشنامه طراحی شده بر اساس مدل MED، در دو مرحله پیش و پس از بازی به روش درون گروهی سنجیده شد. در پایان، نتایج پژوهش نشان داد که بازی وارسازی می تواند به افزایش ماندگاری تجربه گردشگری کمک کند.
بررسی تأثیر ساختار سازمانی بر پیچیدگی مدیریت مبتنی بر ارزش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق بررسی تأثیر ساختار سازمانی بر پیچیدگی مدیریت مبتنی بر ارزش است که به لحاظ هدف، کاربردی و از نظر ماهیت و شیوه جمع آوری اطلاعات، توصیفی - پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل مدیران اجرایی و مدیران مالی شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران هستند و بر اساس جامعه در دسترس و فرمول کوکران 317 نفر به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده اند. ابزار گردآوری در این پژوهش پرسش نامه نووتنی (۲۰۲۳) است که دارای ۴ مؤلفه و ۱۵ گویه می باشد. پس از بررسی نرمال بودن توزیع داده ها با استفاده از آزمون کولموگروف- اسمیرنف، از نرم افزار SmartPLS 3 برای آزمون فرضیه ها استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که متمایزسازی عمودی بر پیچیدگی مدیریت مبتنی بر ارزش تأثیر منفی و معنی داری دارد (052/ 4- t=). متمرکزسازی و رسمی سازی بر پیچیدگی مدیریت مبتنی بر ارزش تأثیر مثبت و معنی داری دارد (108/ 9 t=). همچنین ادغام افقی نیز بر پیچیدگی مدیریت مبتنی بر ارزش تأثیر مثبت و معنی داری دارد (67/ 8 t=). رسمی سازی نیز بر پیچیدگی مدیریت مبتنی بر ارزش تأثیر مثبت و معنی داری دارد (25/ 7 t=). به طورکلی می توان گفت که ساختار سازمانی بر پیچیدگی مدیریت مبتنی بر ارزش مؤثر است؛ بنابراین فرایند پیچیده خلق ارزش در بستر صورت بندی مناسب مولفه های ساختار سازمانی همراه با بکارگیری و توسعه نوآوری های حسابداری مدیریت راهبُردی، تحقق و توسعه می یابد.
واکاوی عوامل تعیین کننده انتخاب مقاصد گردشگری ورزشی: شواهدی از جزیره کیش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: گردشگری ورزشی به عنوان یکی از محرک های کلیدی در توسعه اقتصادی و اجتماعی، نقش فزاینده ای در جذب گردشگر و تضمین پایداری مقاصد گردشگری ایفا می کند. هدف از پژوهش حاضر شناسایی عوامل مؤثر بر انتخاب مقاصد گردشگری ورزشی جزیره کیش بود. روش شناسی: پژوهش حاضر کاربردی و با رویکرد کیفی انجام شد. مشارکت کنندگان این پژوهش شامل متخصصان مدیریت ورزشی و گردشگری، مدیران و کارشناسان سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، مدیران اداره ورزش و جوانان، مدیران آژانس های گردشگری، مدیران و معاونان بخش گردشگری سازمان منطقه آزاد کیش و راهنمایان تورهای گردشگری و گردشگران سفرکننده به مقصد کیش بودند که به صورت هدفمند و با تکنیک گلوله برفی انتخاب شدند. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختارمند جمع آوری و با روش تحلیل محتوای کیفی تحلیل شدند تا عوامل کلیدی مؤثر بر انتخاب مقاصد گردشگری ورزشی به صورت نظام مند شناسایی و دسته بندی شوند. یافته ها: پس از انجام ۱۶ مصاحبه، اشباع نظری حاصل شد. داده ها به صورت نظام مند و با روش تحلیل تماتیک در نرم افزار Nvivo 12 Plus تحلیل گردید. در نهایت، ۶۶ مؤلفه شناسایی شد که براساس اهمیت و فراوانی در ۹ تم اصلی دسته بندی شدند: دلایل و انگیزه های شخصی، فعالیت ها و رویدادهای مقصد، تبلیغات و اطلاع رسانی، عوامل جغرافیایی و جاذبه های طبیعی و تاریخی، عوامل اقتصادی و مالی، زیرساخت ها و امکانات فیزیکی، عوامل فرهنگی و اجتماعی، کیفیت خدمات و محصولات و مدیریت مقصد و سیاست های دولتی و حاکمیتی. نتیجه گیری و پیشنهادات : با توجه به نتایج به دست آمده، مدیریت مقصد گردشگری جزیره کیش و سایر نهادها و مسؤولان ذی ربط می توانند با بهره گیری از عوامل شناسایی شده، سیاست گذاری و برنامه ریزی مؤثرتری جهت افزایش جذابیت مقصد برای گردشگران ورزشی انجام دهند. استفاده هدفمند از این عوامل می تواند زمینه ساز بهبود تجربه گردشگران، ارتقاء تصویر مقصد و درنهایت افزایش تمایل به انتخاب کیش به عنوان یک مقصد گردشگری ورزشی شود. نوآوری و اصالت: این پژوهش ازجمله نخستین مطالعاتی است که به شناسایی جامع عوامل مؤثر بر انتخاب مقاصد گردشگری ورزشی با تمرکز بر جزیره می پردازد. یافته های تحقیق علاوه بر پرکردن خلأ پژوهشی موجود، ابزاری کاربردی برای سیاست گذاران جهت بهینه سازی استراتژی های جذب گردشگران ورزشی محسوب می شود.
طراحی مدل گردشگری هوشمند با رویکرد فرا ترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گردشگری یکی از مهم ترین بخش های اقتصادی و فرهنگی برای هر جامعه پیشرو محسوب می شود. از آنجا که گردشگری به یک نیروی اقتصادی تبدیل شده است، فن آوری های اطلاعات و ارتباطات مرتبط با آن توسعه یافته اند و در حال حاضر در حال تبدیل شدن به بخش مهمی از این صنعت هستند. گردشگری هوشمند یک مفهوم جدید گردشگری است که در آن از فن آوری اطلاعات و ارتباطات برای برآورده کردن کامل نیازهای گردشگران و در نتیجه ایجاد ارزش اساسی برای آن ها استفاده می شود. هدف از پژوهش حاضر طراحی مدل گردشگری هوشمند با رویکرد فراترکیب است. پژوهش حاضر با بکارگیری روش فراترکیب، 128 مقاله و منبع را در حوزه گردشگری هوشمند مورد ارزیابی قرار داده است. طی مراحل 34 منبع و مقاله با معیارهای مورد پذیرش، منطبق بود. در نتیجه ی ترکیب یافته ها، 8 مقوله فرعی که در برگیرنده ی بهبود مدیریت هزینه در گردشگری، ارائه سرویس های هوشمند گردشگری، خدمات هوشمند ابری ، سیستم خدمات اینترنتی به گردشگران، کیفیت خدمات و تسهیلات ، اینترنت اشیا، تشخیص نیاز مشتری به روش هوشمندو قیمت گذاری پویا استخراج گردید. در نهایت برای توسعه گردشگری هوشمند در ایران، اتخاذ یک چشم انداز جامع با توجه به هر دو سطح خرد و کلان پیشنهاد می شود. در سطح کلان، باید به بالا بردن اولویت توسعه گردشگری هوشمند در دراز مدت، سیاست های توسعه ملی، توجه بیشتر به برنامه ریزی، هماهنگی و نظارت و بهبود زیرساخت های مورد نیاز برای توسعه گردشگری هوشمند توجه بیشتری شود
شناسایی و تدوین معیارهای دخیل در الگوی رفتار خرید بر اساس ریسک های زنجیره تامین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه بازرگانی سال ۲۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۳
29 - 70
حوزههای تخصصی:
شرایط زندگی امروز به دلیل تغییرات روزافزون جهان در قرن اخیر تغییر کرده است، شرایطی که زنجیره های تأمین با آن روبه رو هستند و از آن تأثیر می پذیرند نیز دچار تغییر شده است. مدیران با شرایط ناشناخته تر و ریسک های جدیدی روبه رو می شوند که لازم است خود را برای مدیریت فعال و مؤثر آن ها آماده سازند؛ درنتیجه امروزه مدیریت ریسک زنجیره تأمین توجه زیادی را به خود جلب کرده است. هدف از پژوهش حاضر شناسایی و تدوین معیارهای دخیل در الگوی رفتار خرید بر اساس ریسک های زنجیره تأمین بود. پژوهش حاضر از نوع رویکرد آمیخته و به صورت کیفی و کمی است. جامعه آماری در بخش اول پژوهش که دارای بخش های کیفی است، شامل مدیران شرکت های فعال در مجتمع فولاد مبارکه بود که به روش غیر تصادفی و هدفمند انتخاب شد. نمونه گیری در بخش کیفی نیز به صورت هدفمند بود که 12 نفر از مدیران شرکت فولاد مبارکه با توجه به اشباع نظری به عنوان نمونه نهایی بخش کیفی انتخاب شد. تجزیه وتحلیل داده ها در سه مرحله کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی انجام گرفت. بر اساس آن، مدل کیفی پژوهش طراحی شد. نتایج پژوهش حاضر، نشان دهنده شناسایی تعداد 63 کدباز، 15 خرده مقوله یا مفهوم و 6 مقوله کلی بود که در قالب مدل پارادایمی شاملِ شرایط علی (قدرت تأمین، ریسک های لجستیک، امنیت اطلاعات)؛ مقوله محوری (انتقال دانش و تجربیات)؛ راهبردها (ارزیابی پایداری مالی، استفاده از فناوری، توسعه روابط مستمر)؛ شرایط مداخله ای (توانایی ارزیابی و مدیریت ریسک، انعطاف پذیری و راه کارهای جایگزین)؛ زمینه (ثبات سیاسی و اقتصادی، کیفیت و استانداردها، رعایت قوانین و مقررات، قدرت مذاکره و شرایط قراردادی)؛ پیامدها (بهبود کیفیت محصولات، مدیریت بهتر ریسک ها)؛ رفتار خرید شرکت های فعال در مجتمع فولاد مبارکه در انتخاب تأمین کنندگان خارجی بر اساس ریسک های زنجیره تأمین و روابط بین ابعاد مختلف و عناصرشان را انعکاس می دهند. در بخش کمی مدل حاصل از روش تئوری داده بنیاد، به منظور پیمایش مدل در سایر خوشه ها و اطمینان از تائید بودن، با روش معادلات ساختاریافته مورد آزمون قرار گرفت. برای ارزیابی مدل پژوهش، 80 نفر از کارکنان شرکت های فعال در مجتمع فولاد مبارکه مورد آزمون قرار گرفتند. در ارزیابی کمی مدل، از مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار Smart PLS استفاده گردید. نتایج پیمایش، حکایت از تأیید کامل مدل حاصل از روش تئوری داده بنیاد داشت. نتایج حاصل از تحلیل داده های پیمایش نشان داد که شاخص های برازش مدل، بارهای عاملی و روایی همگرا و واگرا در سطح مطلوبی قرار دارند و داده های تجربی از ساختار مفهومی پیشنهاد شده حمایت می کنند.
ارزیابی اهمیت عوامل موثر بر حفظ و گسترش سهم بازار مواد غذایی فرآوری شده در بازارهای جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صنعت مواد غذایی فرآوری شده به دلیل تأمین امنیت غذایی، کاهش وابستگی به واردات و ایجاد ارزش افزوده از منابع کشاورزی، نقشی حیاتی در اقتصاد ایران ایفا می کند. اهمیت این صنعت با توجه به شرایط تحریمی و نوسانات اقتصادی، به ویژه از منظر صادرات، دوچندان می شود؛ چرا که صادرات این محصولات، با افزایش درآمدهای ارزی به بهبود تراز تجاری کشور کمک میکند. در فضای رقابتی تجارت جهانی، حفظ و گسترش سهم بازار مواد غذایی فرآوری شده مستلزم شناسایی و تقویت عوامل کلیدی مؤثر بر رقابت پذیری است. بر این اساس، این پژوهش، با رویکردی نوآورانه از نظر روش شناسی و موضوع، با هدف شناسایی و ارزیابی این عوامل در دو مرحله صورت گرفت. در مرحله نخست، دو راهبرد مرور ادبیات و مصاحبه با خبرگان، برای جمع آوری اطلاعات مورد استفاده قرار گرفت و سپس بر اساس فرایند تحلیل محتوای کیفی 16عامل اثرگذار بر حفظ و گسترش سهم بازار شناسایی گردید. در گام بعدی با بهره گیری توأمان از دو رویکرد عینی گرا و خبره محور برای شناسایی میزان اهمیت هر یک از این عوامل تلاش شد. به این منظور با استفاده از روش های فوکام و مِرِک، که از روشهای معتبر و نوین تصمیم گیری چندمعیاره هستند، وزن و اهمیت هر یک از عوامل شناسایی گردید. نتایج نشان داد عواملی همچون نرخ ارز، مشوق های صادراتی، تعهدات ارزی، کیفیت محصولات و انطباق با استانداردهای بین المللی بیشترین نقش را در موفقیت صادرات مواد غذایی فرآوری شده ایفا می کنند.
مرور نظام مند ادبیات راهبرد دوسوتوانی در توسعه اقتصاد دیجیتال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش مرور نظام مند ادبیات راهبرد دوسوتوانی در توسعه اقتصاد دیجیتال می باشد. در این مقاله بدنبال شناسایی پیکره و بدنه دانشی این حوزه و پیشنهاد زمینه های پژوهشی در بهره گیری از راهبرد دوسوتوانی در توسعه اقتصاد دیجیتال می باشم. پرسش اصلی که مقاله به آن می پردازد این است که وضعیت فعلی بدنه دانشی در این حوزه و مطالعات مرتبط با آن چگونه است و برای توسعه بدنه دانشی در حوزه دوسوتوانی در توسعه اقتصاد دیجیتال چه پیشنهادهای پژوهشی می تواند مطرح شود؟ فلسفه این پژوهش از گونه تفسیری و در راستای توسعه راهبرد دوسوتوانی در بستر و زمینه صنایع و شرکت ها با مضمون توسعه اقتصاد دیجیتال است. رویکرد پژوهش، استقرایی، از نوع کیفی و روی مقالات پژوهشی پایگاه داده وب آف ساینس است و از استراتژی مرور نظام مند ادبیات و با بهره گیری از رویکرد بیبلیومتریک و بر اساس موارد گزارش گری ترجیحی برای بررسی های سیستماتیک و فراتحلیل(PRISMA 2020) روی114 مقاله، انجام شده و با استفاده از نرم افزار وُس ویوئر تحلیل شده است. با توجه به روند صعودی تعداد این مطالعات در سال های اخیر، این حوزه در حال بسط علمی می باشد. نتایج این پژوهش بیانگر پنج خوشه در نمودار تحلیل کلمات است که عبارتنداز: (1) دوسوتوانی سازمانی، قابلیت های پویا ، بازارگرایی، اقتصاد دیجیتال، کلان داده، ظرفیت جذب. (2)دوسوتوانی، انقلاب صنعتی چهارم، فناوری اطلاعات، نوآوری، چابکی سازمانی، همسویی راهبردی (3) مزیت رقابتی، تحول دیجیتال، دیدگاه مبتنی بر منابع، (4) کاوش، بهره برداری (5) پایداری .
بررسی زیست بوم نوآوری آلمان با تأکید بر حمایت از میتل استندها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و مدیریت کارآفرینی دوره ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
93 - 126
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی الگوی حکمرانی، سیاست گذاری و ارزیابی نوآوری در آلمان، به ویژه نقش شرکت های کوچک و متوسط (میتل استندها) انجام شد. روش پژوهش، مرور نظام یافته بود که جهت جستجو، ذخیره سازی، پالایش و بهره برداری از منابع اطلاعاتی از روش هفت مرحله ای شناخته شده فراترکیب سندلوسکی و همکاران استفاده شد. پرسش اصلی پژوهش، شناسایی سازوکارهای راهبری نظام نوآوری آلمان و جایگاه میتل استندها در این نظام بود. از جستجوی اولیه، 341 مقاله شناسایی شد که پس از ارزیابی چندمرحله ای، 54 اثر برای تحلیل عمیق انتخاب شدند. یافته ها در هشت طبقه مفهومی تدوین شدند که عبارتند از: 1) زیرساخت تحقیق و توسعه با محوریت هم بست پژوهش-نوآوری (دانشگاه ها، مؤسسات تحقیقاتی، نظام مالکیت فکری)؛ 2) سیاست های دولتی (استراتژی ملی نوآوری، برنامه های تأمین مالی، چارچوب های نظارتی)؛ 3) همکاری صنعت و دانشگاه (دفاتر انتقال فناوری، پروژه های مشترک)؛ 4) اکوسیستم های نوآوری (خوشه های منطقه ای، هاب های نوآوری، یکپارچگی محلی)؛ 5) حمایت از استارت آپ ها و میتل استندها (انکوباتورها، شتاب دهنده ها، سرمایه خطرپذیر)؛ 6) تقسیم کار نهادی در سطوح فدرال، ایالتی و محلی (مؤسسات فرانهوفر، انتقال فناوری، سرمایه گذاری مستقیم)؛ 7) همکاری بین المللی (برنامه های اتحادیه اروپا، مشارکت های جهانی)؛ 8) تمرکز بر پایداری (فناوری های سبز، صنایع نسل چهارم). نظام نوآوری آلمان به عنوان زیست بومی پویا، با تقویت همکاری میان دولت، صنعت و دانشگاه، تکامل کسب وکارها را تسهیل و رقابت پذیری جهانی را ارتقاء می دهد. میتل استندها از طریق حمایت های هدفمند، مانند انکوباتورها و سرمایه گذاری، و یکپارچگی در خوشه های نوآوری، نقشی کلیدی ایفا می کنند. این نظام با تأکید بر هم افزایی پژوهش و صنعت، الگویی موفق برای سیاست گذاری نوآوری ارائه می دهد. یافته ها بر ضرورت تقویت زیرساخت های نوآوری، حمایت از شرکت های کوچک و متوسط و ترویج فناوری های پایدار تأکید دارند. این الگو می تواند برای کشورهای درحال توسعه به ویژه در طراحی سیاست های حمایتی برای کسب وکارهای نوآور راهگشا باشد.
شناسایی بازدارنده های زمینه ای فعالیت شرکت های دانش بنیان حوزه تجهیزات پزشکی (شرکت های مستقر در پارک علم و فناوری بین المللی جمهوری اسلامی ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف شناسایی بازدارنده های زمینه ای فعالیت شرکت های دانش بنیان حوزه تجهیزات پزشکی مستقر در پارک علم و فناوری بین المللی جمهوری اسلامی ایران انجام شد. این مطالعه از نظر نحوه گردآوری داده ها غیرآزمایشی بوده است. جمع آوری داده ها با استفاده از مصاحبه چهره به چهره با مدیران عامل و یا نمایندگان مدیران عامل شرکت های دانش بنیان حوزه تجهیزات پزشکی در پارک علم و فناوری بین المللی جمهوری اسلامی ایران بوده است. مصاحبه ها تا رسیدن به اشباع تئوریک پیش رفت. بر این اساس، با 23 نفر مصاحبه شد. به منظور تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون استفاده شد. پایایی یافته ها با استفاده از روش توافق درون موضوعی بررسی و ضریب پایایی بدست آمده بین دو کدگذار 78 درصد محاسبه شد. روایی آن نیز با استفاده از روش روایی تفسیری و ارائه نتایج پژوهش به 12 نفر از مصاحبه شوندگان به منظور اطمینان از صحّت یافته ها تایید شد. نتایج نشان داد در مراحل کدگذاری باز، محوری و انتخابی به ترتیب در مجموع 174 کد، 63 مضمون پایه و 5 مضمون سازمان دهنده استخراج شدند. 5 مضمون سازمان دهنده تشکیل دهنده بازدارنده های زمینه ای فعالیت شرکت های دانش بنیان مورد بررسی شامل ناکافی بودن حمایت های آموزشی، مالی و بازاریابی پارک از شرکت ها، حمایت ناکافی دولت از شرکت ها، عدم ثبات سیاست ها و تغییر مداوم قوانین و مقررات، مشکلات داخلی شرکت ها و مکان یابی نامناسب پارک علم و فناوری بودند. بنابراین افزایش حمایت از شرکت های مذکور و ثبات قوانین و مقررات می تواند راه گشای برطرف کردن بازدارنده های زمینه ای این شرکت ها باشند.
تأثیر رهبری فراگیر سبز بر مشارکت کاری سبز با نقش میانجی انگیزه درونی سبز در هتل های شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف : هدف پژوهش حاضر تعیین تأثیر رهبری فراگیر سبز بر مشارکت کاری سبز کارکنان با نقش میانجی انگیزه درونی سبز بود.
روش شناسی : پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر نحوه گردآوری اطلاعات توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه کارکنان هتل های چهارستاره شهر اصفهان به تعداد 440 نفر تشکیل دادند که از طریق جدول مورگان تعداد 205 نفر به عنوان نمونه از طریق روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسش نامه استاندارد رهبری فراگیر سبز بوتو و همکاران (2021)، پرسش نامه استاندارد انگیزه درونی سبز لی و همکاران (2020)و پرسش نامه استاندارد مشارکت کاری سبز آبورامدان (2022) بود که روایی پرسش نامه ها براساس روایی محتوایی، صوری و سازه بررسی و پس از اصطلاحات لازم روایی تأیید شدند و از سوی دیگر پایایی پرسش نامه ها با روش آلفای کرونباخ به ترتیب 0/80، 0/82و 0/85 برآورد شد و تجزیه و تحلیل داده ها در سطح استنباطی مشتمل بر مدل سازی معادلات ساختاری انجام گرفت.
یافته ها : یافته ها نشان داد رهبری فراگیر سبز بر مشارکت کاری سبز تأثیر مثبت دارد که ضریب تأثیر آن 0/55 بود و انگیزه درونی سبز در رابطه بین رهبری فراگیر سبز با مشارکت کاری سبز، به عنوان متغیر میانجی ایفای نقش کرد.
نتیجه گیری و پیشنهادات : سازمان های مهمان نوازی و گردشگری باید مکانیسم های بازخورد و سیستم های شناسایی ایجاد کنند تا مشارکت کارکنان در طرح های پایداری را برجسته و انگیزه های درونی و رفتارهای مطلوب را تقویت کنند. با اتخاذ این استراتژی های مبتنی بر شواهد، شرکت های گردشگری و هتل داری می توانند نیروی کار با انگیزه درونی واقعی را برای پذیرش شیوه های سبز پرورش دهند و درنهایت به یک صنعت مهمان نوازی و گردشگری پایدارتر و مسؤولانه تر کمک کنند.
نوآوری و اصالت : پژوهش حاضر بینش های جامعی را در مورد رهبری فراگیر سبز، انگیزه درونی کارکنان و مشارکت کاری در صنعت گردشگری و هتل داری شهر اصفهان ارائه می کند.
پویایی های دیپلماسی اقتصادی جمهوری اسلامی ایران در اولویت سنجی کشورهای مقصد صادراتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین کارویژه های دیپلماسی اقتصادی، هدف گذاری در مقاصد صادراتی و فراهم آوردن بسترهای دیپلماتیک لازم جهت توسعه صادرات کالاهای داخلی به کشورهای هدف است. پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این سؤال است که با توجه به رویکردهای آشکار شده در صادرات محصولات غیرنفتی ایران، کدام یک از کشورهای دنیا از مزیت نسبی بیشتری در صادرات محصولات ایرانی برخوردار است؟ و اینکه کشورهای هدف در طول زمان چگونه دچار تغییر شده اند؟ این پژوهش از شاخص های نسبت تمرکز و مزیت نسبی آشکار شده تعدیل یافته (KARCA) استفاده کرده و با تکیه بر داده های معتبر بین المللی، پویایی های دیپلماسی اقتصادی جمهوری اسلامی ایران در تعیین کشورهای مقصد صادرتی را برای سال های 1400 تا 1402 مورد بررسی قرار داده است. 50 کشور مختلف که روابط تجاری بیش از 100 میلیون دلار در سال های مورد مطالعه با ایران داشته اند، انتخاب شده اند. یافته های پژوهش نشان می دهد برای سال های 1400 تا 1402، کشورهای چین، عراق، ترکیه، امارات، افغانستان و هند به عنوان شرکای اصلی ایران بوده که در تمامی این سال ها نسبت تمرکز 3 کشور اول یعنی چین، عراق و ترکیه بیش از 60 درصد بوده است. اما از منظر شاخص KARCA، کشورهای افغانستان، ترکمنستان و عراق بیش از سایر کشورها مزیت دار بوده اند و پویایی های زمانی دلالت بر تغییر در برخی از اولویت ها در سال های مورد مطالعه بوده است. نتایج پژوهش نشان می دهد عمده کشورهای دارای مزیت برای صادرات محصولات ایرانی، کشورهای در حال توسعه یا کمتر توسعه یافته هستند و اکثر آن ها دارای مرزهای مشترک زمینی و آبی با جمهوری اسلامی ایران هستند.
شناسایی عوامل کلیدی مؤثر بر شکست کارآفرینان سریالی هیبریدی در صنعت نشر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های کارآفرینی دوره ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
1 - 20
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این مطالعه با هدف شناسایی عوامل حیاتی مؤثر بر شکست کارآفرینان سریالی هیبریدی در صنعت نشر انجام شده است. درک این عوامل بسیار مهم است؛ زیرا افراد را قادر می سازد از اشتباهات گذشته درس بگیرند، استراتژی های خود را اصلاح و ساختارهای تجاری بهبود یافته ای را پیاده سازی کنند. شناسایی زودهنگام عوامل شکست بالقوه می تواند برنامه ریزی کسب وکار را بهبود بخشد و از هدر رفتن سرمایه جلوگیری کند. با توجه به ماهیت پویای صنعت نشر و چالش های منحصربه فردی که کارآفرینان سریالی هیبریدی با آن مواجه هستند، این پژوهش به دنبال ارائه تحلیل جامعی است که می تواند توسط کارآفرینان فعلی و مشتاق در این زمینه مورد استفاده قرار گیرد. روش شناسی: این پژوهش با رویکردی کاربردی و استقرایی- قیاسی و با استفاده از روش آمیخته متوالی، به انجام رسیده است. داده ها از طریق مصاحبه ها با 15 کارآفرین سریالی هیبریدی که به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و همگی تجارب متنوعی در صنعت نشر داشته اند، جمع آوری و برای تحلیل آن ها از روش تحلیل مضمون، بهره گرفته شد؛ چراکه بینش های کیفی، درکی غنی از چالش های پیشروی این کارآفرینان را فراهم می کند. پس از آن، داده های کیفی با استفاده از روش بهترین- بدترین برای تعیین و اولویت بندی عوامل کلیدی مؤثر بر شکست، تحلیل کمی شدند. یافته ها: این مطالعه 22 عامل مهم را شناسایی کرد که در شکست کارآفرینان سریالی هیبریدی نقش دارند. در میان این عوامل، چندین عامل حیاتی تر بودند. تداوم مشکلات مالی به عنوان یک موضوع غالب برجسته شد که اغلب ناشی از مسائل اقتصادی کلان و یا هزینه های عملیاتی بالای صنعت نشر است. عامل اصلی دیگر، عدم آشنایی با چارچوب های راه اندازی کسب وکار بود که مانع از مدیریت و رشد مؤثر کسب وکار می شد. علاوه بر این، عدم تناسب بین درآمد و هزینه ها که نشان دهنده یک ناهماهنگی اساسی در برنامه ریزی مالی است، جزو عوامل کلیدی شکست محسوب می شود. همچنین فقدان تجربه و دانش در زمینه های خاص مرتبط با صنعت نشر، این چالش ها را تشدید می کند و کارآفرینان را برای حرکت در چشم اندازهای پیچیده با مخاطره روبرو می کند. در مقابل، عواملی مانند ترس از شکست، تغییر در مسیر زندگی و شکست همکاران، اهمیت کمتری داشتند. نتیجه گیری/ دستاوردها: تداوم نوسانات مالی، به عنوان تأثیرگذارترین عامل در شکست کسب وکارهای صنعت نشر مشخص گردید. این یافته بر اهمیت برنامه ریزی و مدیریت مالی قوی برای کارآفرینان سریالی هیبریدی تأکید می کند. برای کاهش این خطرات، ضروری است که کارآفرینان این درک را در فرآیندهای برنامه ریزی استراتژیک خود بگنجانند و اطمینان حاصل کنند که برای مقابله با بی ثباتی مالی آماده هستند. علاوه بر این، نیاز اساسی به نهادهای دولتی برای توسعه برنامه های حمایتی جامع وجود دارد که می تواند به جلوگیری از بحران ها و حفظ ثبات بخش نشر کمک کند. این موضوع ممکن است شامل برنامه های کمک مالی، ابتکارات آموزشی برای بهبود دانش خاص صنعت و چارچوب هایی برای حمایت از مدل های کسب وکار نوآورانه باشد. با پرداختن به این عوامل کلیدی، هم کارآفرینان و هم سیاست گذاران می توانند در جهت تقویت صنعت نشر تاب آورتر و پر رونق تر، همکاری کنند.
طراحی ابعاد بلوغ انقلاب صنعتی چهارم در زنجیره ی تامین خدمات بانکی و توسعه ی بانکداری دیجیتال با رویکرد داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، طراحی مدل بلوغ انقلاب صنعتی چهارم در زنجیره ی تأمین خدمات بانکی و توسعه ی بانکداری دیجیتال با رویکرد داده بنیاد است. پژوهش جاری بر اساس استراتژی، از نوع کیفی بوده و از لحاظ هدف در دسته های پژوهش بنیادین قرار دارد. روش گردآوری داده ها از نوع تحقیقات میدانی بوده و ابزار گردآوری داده ها نیز مصاحبه نیمه ساختاریافته است. مشارکت کنندگان پژوهش حاضرمدیران ارشد بانک های کشور، صاحب نظران و فعالان حوزه بانکداری دیجیتال بوده و با استفاده از روش نمونه گیری، تعداد 10 نفر به عنوان مشارکت کننده در پژوهش انتخاب شدند. لازم به ذکر است که انجام مصاحبه تا رسیدن به اشباع نظری پیش رفته است. داده های کیفی بدست آمده از طریق مصاحبه از روش نظریه پردازی داده بنیاد، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده های کیفی با استفاده از نرم افزار مکس کیودا نسخه 2020 انجام شده است. با توجه به نتایج بدست آمده مقوله های شناسایی شده دراین پژوهش شامل، ده مقوله در بخش شرایط علی، هفت مقوله به عنوان اجزای تشکیل دهنده ی پدیده ی محوری، چهار مقوله مربوط به شرایط زمینه ای، یازده مقوله در بخش راهبردها، هفت مقوله برای شرایط مداخله گر و در نهایت برای بخش پیامدی مدل نیز هشت مقوله می باشند.
نقش استراتژیک دانش مشتریان درتصمیمات بازاریابی شرکت های تجاری اقلیم کردستان عراق (مورد مطالعه: شرکت تجاری دیوان لاند اربیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه دانش مشتریان و تصمیمات استراتژیک بازاریابی در شرکت تجاری دیوان لاند اربیل کردستان عراق است. پژوهش، ازنظر هدف، کاربردی و ازنظر راهبرد، جزو تحقیقات کمی است. با توجه به بررسی رابطه دو متغیر، تحقیق را می توان جزو تحقیقات همبستگی دسته بندی نمود. با توجه به نحوه جمع آوری داده ها، پژوهش از نوع توصیفی–پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل مدیران ارشد، مدیران میانی، مدیران بازاریابی و کارمندان ارشد شرکت تجاری دیوان لاند اربیل کردستان عراق بود که تعداد کارمندان، 250 نفر بود و براین اساس، با استفاده از فرمول کوکران، 151 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. پرسشنامه با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده، در بین جامعه موردمطالعه توزیع و جمع آوری شد. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه استاندارد بود که بعد از انجام روایی صوری با کمک اساتید گروه مدیریت، به کمک نرم افزار اسمارت پی ال اس، روایی سازه آن موردتائید قرار گرفت. پایایی به کمک آلفای کرونباخ محاسبه و تائید شد. برای بررسی رابطه بین متغیرهای پژوهش، از مدل ساختاری استفاده شد. یافته های پژوهش تائید کننده رابطه معنی دار و تأثیرگذاری دانش مشتریان بر تصمیمات استراتژیک بازاریابی است و به ترتیب توزیع دانش، پاسخگویی به دانش و اکتساب دانش بیشترین اثر را بر روی تصمیمات استراتژیک بازاریابی در شرکت تجاری دیوان لاند اربیل کردستان عراق داشته اند.
طراحی مدل توانمندسازی مدیران مدارس کارآفرین با بهره گیری از هوش مصنوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و مدیریت کارآفرینی دوره ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
71 - 92
حوزههای تخصصی:
با توجه به تحولات پُر شتاب فناوری و ضرورت ارتقای کیفیت آموزش کارآفرینی، توانمندسازی مدیران مدارس کارآفرین از طریق بهره گیری از ظرفیت های هوش مصنوعی به یک راهبرد نوین و اساسی تبدیل شده است. هدف این پژوهش، ارائه الگویی برای توانمندسازی مدیران مدارس کارآفرین با رویکرد هوش مصنوعی است. روش پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی و از نظر رویکرد، کیفی است که با استفاده از روش نظریه داده بنیاد انجام پذیرفت. جامعه مورد مطالعه شامل کلیه مدیران با سابقه مدارس کارآفرین در سطح کشور بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و تا رسیدن به اشباع نظری، تعداد ۲۱ مصاحبه عمیق انجام شد. ملاک انتخاب مدارس کارآفرین شامل ارائه برنامه های آموزش مهارتی و کارآفرینی برای دانش آموزان به طور هم زمان با برنامه های آموزش رسمی وزارت آموزش و پرورش بود. داده ها با روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل شدند. بر اساس یافته های پژوهش مدلی پارادایمیک برای توانمندسازی مدیران مدارس کارآفرین با بهره گیری از هوش مصنوعی ارائه گردید که ابعاد آن شامل شرایط علّی (از قبیل بهینه سازی تصمیم گیری ها، تحلیل رفتار یادگیری دانش آموزان، برنامه ریزی استراتژیک، ایجاد محیط آموزشی پویا، بهره گیری از آموزش های متناسب و یادگیری مهارت های آینده)، پدیده محوری (از قبیل توانمندسازی مدیران مدارس کارآفرین با رویکرد هوش مصنوعی)، شرایط زمینه ای (از قبیل سه محور شامل آشنایی با رهبری شبکه ای، بسترهای آموزشی و زمینه های نوآوری)، شرایط مداخله گر (از قبیل ضعف زیرساخت ها، عدم تسلط کافی مدیران بر ابزارهای هوش مصنوعی، کمبود داده های سازمانی، مقاومت نسبت به تغییرات فناورانه و نبود منابع کافی)، راهبردها (از قبیل فراهم بودن ابزارهای هوش مصنوعی، تقویت مهارت استفاده از آن، نهادینه سازی فرهنگ همکاری های نوآورانه، آموزش برنامه ریزی با فناوری هوشمند و آشنایی با شیوه های نوین بازخورددهی) و پیامدها (از قبیل بهره وری آموزش کارآفرینانه، تعالی عملکرد مدارس، برند شدن مدارس کارآفرین و ارتقای اثربخشی فرآیندهای آموزشی) بود. بر اساس مدل نهایی چنین می توان بیان کرد که بهره گیری هدفمند از هوش مصنوعی می تواند به عنوان یک اهرم کلیدی در تحول رهبری آموزشی و توسعه مدارس کارآفرین عمل کند. این پژوهش پیشنهادهای کاربردی را برنامه ریزان و سیاست گذاران در زمینه موضوع مورد مطالعه به همراه دارد.
تجزیه و تحلیل روند جهانی پژوهش های حوزه ی بازاریابی محاوره ای: رویکرد آمیخته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بازاریابی محاوره ای یکی از موضوعات است که باتوجه به پیشرفت های فناورانه و رشد روزافزون هوش مصنوعی بر عملکرد سازمان ها و گسترش فعالیت ها در فضای بین المللی تاثیر زیادی می گذارد؛ هدف پژوهش حاضر ابتدا شناسایی تولیدکننده ترین کشورها، نویسندگان، مجلات، هم نویسندگی، کلیدواژه های پرتکرار و روند زمانی انتشار آن ها در زمینه بازاریابی محاوره ای با استفاده از تحلیل کتاب سنجی بود. همچنین شناسایی مفاهیم اصلی حیطه موضوعی براساس روش مرور نظام مند است. این پژوهش از روش آمیخته (کمی- کیفی) استفاده کرده است. در بخش کمی، یک تجزیه وتحلیل کتاب سنجی با تولیدکننده ترین داده های مرتبط با بازاریابی محاوره ای انجام شده است. این داده های از پایگاه اسکوپوس از سال 2000-2024 جمع آوری و با کمک نرم افزار VOSviewer تجزیه و تحلیل شدند. نتایج این پژوهش نشان دهنده روند صعودی انتشار متون مخصوصاً در دهه ی اخیر می باشد. بیشترین انتشارات این حوزه به زبان انگلیسی، بیشترین اسناد مربوط به مقالات، پراستنادترین سند، پژوهشگران با بیشترین فعالیت، کشورها با بیشترین تولیدات علمی، هم نویسندگی و در نهایت روند جهانی کلیدواژه های پرتکرار براساس بازه زمانی 2014 تا 2024 ارائه شدند. جدیدترین کلیدواژهای پرتکرار شامل هوش مصنوعی، آموزش، هوش مصنوعی محاوره ای، خدمات مشتری، یادگیری ماشینی، آنتروپومرفیسم، چت بات (ها)، چت چی پی تی، کووید 19، تجربه کاربر، اعتماد، تحلیل احساسات هستند. در بخش کیفی، براساس مرور نظام مند مفاهیم اصلی و نوآور از جمله ادراکات حضور اجتماعی، تعاملات هوشمندانه، توانمندسازی نوآورانه و مسئولیت اجتماعی در فناوری شناسایی شد. نتایج به پژوهشگران در شناسایی روندهای نوظهور، انجام پژوهش در این حیطه و انتخاب عناوین و موضوعات جدیدی یاری می رساند.
عرضه و فروش اموال تملیکی موضوع قانون مبارزه با قاچاق کالا و ارز در بورس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه بازرگانی سال ۲۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۳
197 - 225
حوزههای تخصصی:
اگرچه در جهت انتقال مالکیت به بخش خصوصی روش های مختلفی از قبیل فروش از طریق مذاکره و مزایده وجود دارد، اما ماده 56 قانون مبارزه با قاچاق کالا و ارز بر فروش اموال تملیکی از طریق بورس کالا دلالت نموده است. این اقدام در عین اینکه کالاهای مشمول را از مزایای عرضه در بورس برخوردار می کند، مستلزم تبعیت از قواعد و مقررات حاکم بر بورس و التزام به جهات موسوم به حرفه ای و متشکل بودن بورس های کالایی است. ازجمله این موارد، لزوم رعایت الزامات مربوط به پذیرش و عرضه در بورس، پیروی از مقررات مربوط به انجام معاملات، افشای اطلاعات عرضه کنندگان، عدم تمکین کالای پذیرفته شده در بورس از قیمت گذاری توسط دولت، اجرای مقررات خاص مربوط به تسویه و پایاپای، تحت نظارت قرار گرفتن فعالان این حوزه، رسیدگی به تخلفات انضباطی آن ها و لزوم رسیدگی به اختلافات حرفه ای ناشی از این عملیات در قالب تأسیس ماده 36 قانون بازار اوراق بهادار است. فارغ از این الزامات و اقتضائات که در این نوشتار تبیین شده است، ایراد وارد بر ماده صدرالذکر آن است که اولاً؛ این مقوله را منحصر در بورس کالا نموده و بورس انرژی که مصداقی از بورس های کالایی در ایران محسوب می شود را نادیده گرفته است. ثانیاً؛ کلیه کالاهای موضوع جمع آوری و فروش اموال تملیکی را مصداق ضرورت عرضه در بورس ندانسته و صرفاً برخی کالاهای مشمول شرایط معین را تصریح نموده است. لذا بیش از آن که در مقام تشیید مجاری حمایت از بورس های کالایی باشد، حکایت از رویکرد حداقلی مقنن به این حوزه و مشخص نبودن مبنای اتخاذی آن از این حیث دارد که باید در اصلاحات سیاستی و تقنینی لحاظ شود
ارائه چارچوبی برای پیاده سازی بازی وارسازی جهت اثربخشی فروش در صنعت آموزش و مشاوره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه با توجه به پیشرفت های فناورانه و افزایش رقابت، جذب مشتری و وفادارسازی آنان در صنایع مختلف از جمله صنعت آموزش و مشاوره کسب و کار (به عنوان یکی از صنایع آینده دار و پر رقابت) یکی از مهم ترین دغدغه های مدیران در کسب و کارهای مختلف است. کسب و کارها با راه های مختلف سعی در جذب و وفادارسازی مشتریان و ارائه یک تجربه خوب از خرید دارند. با توجه به فراگیری استفاده از اینترنت و گوشی های هوشمند روش های نوینی در این زمینه پیش روی کسب و کارها قرار گرفته است که از جمله آنها می توان به بازی وارسازی اشاره کرد. از بازی وارسازی به عنوان کاربرد راه حل های بازی های سرگرم کننده در فعالیت های تجاری نام برده می شود که مشتریان را برای انجام دادن وظایف خاص برانگیخته می کند. پژوهش حاضر با هدف ارائه چارچوبی برای پیاده سازی بازی وارسازی در راستای اثربخشی فروش در صنعت آموزش و مشاوره صورت پذیرفته است. این پژوهش از منظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت، توصیفی است. جامعه آماری در این پژوهش شامل خبرگان علمی و دانشگاهی در کنار متخصصان و مدیران فعّال در حوزه آموزش و مشاوره کسب و کار است. نمونه گیری استفاده شده در این پژوهش با استفاده از شیوه نمونه گیری گلوله برفی بوده است. مبنای اساسی جمع آوری اطلاعات برگزاری مصاحبه های عمیق با کارشناسان دانشگاهی و مدیران و متخصصان فروش در زمینه آموزش و مشاوره کسب و کار بوده است. در مجموع، 10 مصاحبه انجام و داده های مربوط پس از جمع آوری اطلاعات به مصاحبه های مکتوب با استفاده از روش تحلیل مضمون بررسی شد. یافته های پژوهش که پس از گذراندن مراحل سه گانه کدگذاری باز، محوری و انتخابی به دست آمد، چارچوب نهایی پژوهش را تشکیل و نشان می دهد که این چارچوب با 138 کد و 47 مفهوم در هشت مقوله مؤلفه های بازی وارسازی، تعامل و تجربه کاربر، مؤلفه های انگیزشی، آموزش و توسعه، فرهنگ و اجتماع، زیرساخت ها و بستر فنی، ارزیابی و بهینه سازی و تبلیغات و بازاریابی شکل گرفت. درنهایت، چارچوب احصا شده قابلیت ارائه پیشنهادهای مهم و کارآمدی را در زمینه طراحی و پیاده سازی یک سیستم بازی وارسازی اثربخش در صنعت آموزش و مشاوره برای افزایش عملکرد دارد.