فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۴۱ تا ۹۶۰ مورد از کل ۱۸٬۹۲۵ مورد.
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۲
27 - 50
حوزههای تخصصی:
در مجموعه مقالاتی که با عنوان «سبزواری پژوهی» از سوی خانه کتاب تهران، به ادعای معرفی آرا و آثار حکیم سبزواری به طبع رسید، مقاله ای با عنوان «دادوستد حکیم سبزواری با مرده ریگ روایی گرایش های غالی» منتشر شده است. افزون بر عنوان که القاگر و متضمن پیشداوری است و به صراحت پنجه کشی آن نگاشته را به ساحت بزرگان حکمت اسلامی نشان می دهد، سراسر آن نوشتار حاوی اتهامات و شبهات و جسارت و هتاکی به اندیشه فلسفی و عرفانی و ساحت حکما و عرفای محقق به ویژه حکیم سبزواری است. آن نگاشته به بهانه نقد، مستمسکی برای تشفی جویی و ترویج ظاهرگرایی کسانی قرار گرفته که نگارنده اش از آن طیف نمایندگی می کند. روشن است که تفکر فلسفی خود پرچمدار نقد افکار است و شاکله مباحث و پژوهش ها را نقد علمی و منطقی اندیشه ها تشکیل می دهد. نقد علمی و منطقی معیارهایی دارد و با هتک حرمت فاصله بسیار دارد. این واکاوی با نگاه نقدی و تحلیلی به واکاوی مدعیات آن نگاشته، به ویژه اتهام غلو و بازکاوی معیار و مرز غلو پرداخته است.
بررسی دیدگاه ابوالحسن عامری پیرامون برزخ و معاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
183 - 203
حوزههای تخصصی:
اگرچه عامری درباره مسئله معاد و عمومیت آن به صورت مستقیم مطلبی را بیان نکرده است، اما می توان به شکل غیرمستقیم از آثار او دریافت که عالم برزخ نشئه ای بین حیات دنیوی و معاد است. درباره معاد یادآور شده است که انسان نمی تواند به کنه حقیقت معاد برسد اما هر کس به میزان درک خود می تواند به معرفت معاد برسد؛ یعنی میزان معرفت افراد به معاد متفاوت است. از بیانات او درمی یابیم که عامری به معاد جسمانی و روحانی اعتقاد دارد و درباره مسائل برزخ و معاد از متون دینی، فلاسفه و متکلمان تأثراتی پذیرفته است. گرچه با تحلیل روش شناختی ایشان در مورد این مسئله و تأمل درباره محتوای مباحثی که مطرح کرده است می توانیم تا حدی به تمایز دیدگاه او و متکلمان مسلمان پی بریم اما به جهت موجود نبودن خیلی از آثار او ما نمی توانیم به صورت قطعی درباره دیدگاه او داوری کنیم.
دیدگاه علامه جعفری در باب چیستی عمل و مواجهه آن با چالش های علّی گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
5 - 38
حوزههای تخصصی:
فلسفۀ عمل، گرایشی در فلسفۀ معاصر است که با حوزه های فلسفۀ ذهن، اخلاق و علوم انسانی ارتباطی وثیق داشته و پیگیری مسائل آن دربارۀ عمل انسان و چیستی آن، آورده هایی برای مباحث علمی و فلسفی این حوزه های مختلف خواهد داشت. پرسش از چیستی عمل اولین و از جهتی مهم ترین پرسش در فلسفۀ عمل است؛ سؤال آن است که دقیقاً به چه چیز عمل می گوییم؟ و چه چیز آن را از یک رویداد طبیعی متمایز می سازد؟ با وجود گسترۀ بحث از عمل در تاریخ اندیشۀ اسلامی، مطالعۀ آثار علامه جعفری نشان می دهد کمتر متفکر مسلمانی مانند او به تحلیل مبسوط عمل انسان پرداخته است. علامه با دریافت ضرورت این بحث برای علوم انسانی، این موضوع را پی گرفته و در خلال مباحث خود، نکاتی را که برای فلسفۀ عمل امروز مهم است مورد بررسی قرار داده است. این پژوهش در صدد است پاسخ جعفری به پرسش از «چیستی عمل»را استنباط و در نهایت برمبنای چالش های پیشروی نظریه های معاصر مورد ارزیابی قرار دهد. در نظریّۀ عمل جعفری، عمل از مقولۀ فعل (یا به تعبیری رویداد) معرفی می شود و انتساب آن به «منِ» انسانی جایگاه ویژه ای دارد. همچنین جعفری سه مؤلفة اراده، تصمیم و اختیار را وسایلِ «من» برای تحقق عمل می داند که در میان آنها، مؤلفة اختیار مهم ترین مؤلفه محسوب می گردد. نهایتاً عمل براساس رابطه علّی میان این مولفه ها با روح، روان و بدن آدمی تعریف می شود به گونه ای که عمل پایه، حرکت روح و پس از آن، تغییر در روان و سپس سیستم عصبی بدن است.
Faith and Inquiry(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال ۲۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۹۷)
83 - 100
حوزههای تخصصی:
Contemporary philosophers of religion have predominantly focused on understanding the nature of faith, yet there has been a lack of attention towards a particular type of faith that we can call inquiry-based faith. This paper aims to address this gap by exploring some challenges associated with inquiry-based faith. I argue, in particular, that while this is a widespread kind of faith, we face a dilemma in showing how it is possible and plausible. On the one hand, faith that P requires acceptance of P, and on the other, if someone is inquiring into whether P is the case, she must not already accept that P is the case. Borrowing a conceptual framework from recent literature on inquiry, I propose a solution to this dilemma by appealing to parts of the story of Abraham in the Quran. I suggest, specifically, that one can have faith that a partial answer to a question is the case, and at the same time, seek further inquiry into the question for a more complete answer. As such, I support the idea that inquiry-based faith is a possible and plausible option for both faithful people and inquirers.
کارکردهای سیاست در اندیشه سیاسی امام خمینی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
از زمان نخستین جامعه بشری تا شکل گیری دولت های مدرن، اندیشه سامان بخشی به حیات اجتماعی _ سیاسی و تنظیم روابط میان فرمانروایان و فرمانبرداران از مهم ترین دغدغه های بشر بوده است. نظام های سیاسی اسلام و حکومت های برآمده از آن دارای برخی مختصات هندسی و ویژگی های منحصر به فرد است که هرچند به تدریج در طی زمان شکل گرفته اند، فهم کامل، شکل و ساخت آنها عمدتاً نیازمند درک نظریه های کلامی و فقهی است که در آن هندسه و خصوصیات مندرج هستند. بررسی منطق و بنیاد آرای سیاسی امام خمینی؟ره؟ از یک سو به دلیل تنوع آثارش در سنت های مختلف اندیشه اسلامی مانند؛ فقه، کلام، فلسفه، اخلاق، تفسیر و عرفان و از سوی دیگر به ویژه به دلیل تلاش و موفقیت ایشان در تاسیس یک حکومت دینی اهمیت بسیاری در مطالعات اندیشه سیاسی اسلام دارد. پرسش اساسی نوشته حاضر این است که نگاه امام خمینی؟ره؟ به مفهوم سیاست چیست و مهم ترین مؤلفه های کارکردی _ جامعه شناختی ایشان در حوزه سیاست که منجر به شکل گیری حکومت دینی شده است، چه می باشد؟روش به کار رفته در این تحقیق، روش کتابخانه ای و مطالعات اسنادی است که با رجوع به منابع دسته اول(صحیفه امام خمینی؟ره؟ و دیگر آثار ایشان) و منابع دسته دوم(کتب و مقالات تفسیری) انجام شده است. نتایج نشان می دهد که مهم ترین کارکردهای سیاست از منظر حضرت امام خمینی؟ره؟ عبارتند از؛ تربیت و تزکیه(جامعه پذیری)، ظلم ستیزی، توجه به حیات و سعادت اخروی انسان ، همزیستی مسالمت آمیز، وحدت امت اسلام و شکل گیری تمدن نوین اسلامی(حکومت دینی).
تحلیل صدرایی روایات معطوف به توحید ذاتی با تاکید بر آثار آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
5 - 32
حوزههای تخصصی:
صدرالمتالهین بنیان گذار مکتب فلسفی حکمت متعالیه، نظریه وجود رابط معلول را در تحلیل مسئله ی ربط میان وجود واجب بالذات و وجود امکانی ابداع کرده است ایشان در تقریر این نظریه ابتدا به مبنای وحدت تشکیکی یا تشکیک خاصی تکیه می کند اما در نهایت، نظریه مزبور را بر پایه ی وحدت شخصی وجود یا تشکیک خاص الخاصی تقریر می کند به نحوی که تفسیر رابطه ی علّی بر پایه تشکیک مزبور، نظریه تشأّن را در پی خواهد داشت یعنی وجود امکانی، هویتی شأنی نسبت به وجود علت خواهد داشت نه هویتی منفکّ از آن. این پژوهش، به روش توصیفی ، به تحلیل صدرایی روایات معطوف به توحید ذاتی با تاکید بر آثار آیت الله جوادی آملی می پردازد سپس پیامدها و نتائج تقریر نهایی صدرالمتالهین از نظریه وجود رابط معلول و لوازم آن، در تفسیر احادیث توحید ذاتی مورد بررسی قرار می گیرد. توحید ذاتی در روایات، مشعِرِ آن است که چون وجود امکانی، مظهرِ ظهورِ وجود خداوند است، هیچ موطنی نیست که از وجود او خالی باشد. خداوند، ظاهر در جمیع اشیاء می باشد چراکه از ظهور اطلاقی او، وجود امکانی تذوت وجودی پیدا می کند البته در مقام صرافت ذات، منزه از تمام اوصاف امکانی است.
بررسی و نقد دیدگاه پوزیتیویستی آگوسنت کنت در باب منشأ دین بر اساس نظریه فطرت شهید مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه سال ۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷
97 - 120
حوزههای تخصصی:
منشأ دین یکی از مباحث مهم در فلسفه دین و کلام جدید است که در مورد آن دیدگاه های مختلفی از سوی متفکران غربی و اندیشمندان اسلامی مطرح شده است. آگوست کنت جامعه شناس مشهور فرانسوی منشأ دین را جهل آدمی می داند. ازآنجایی که نگرش وی در این زمینه مبتنی بر مراحل تکامل اندیشه بشر است و دین را محصول مرحله اول، یعنی دوره تبیین الهیاتی پدیده ها می داند؛ بنابراین ازنظر او دوران ادیان سنتی به پایان رسیده است. در مقابل شهید مطهری که از برجسته ترین اندیشمندان معاصر است؛ منشأ گرایش به دین را فطرت انسان می داند؛ یعنی گرایش به خداپرستی در ذات و نهاد انسان ریشه دارد. ازنظر وی بر مبنای فرمایش امیرالمؤمنین(ع) بعثت پیامبران برای آگاه کردن مردم به گرایش های نهفته در وجودشان مانند گرایش به حق و حق پرستی است. بر این اساس آنچه در این پژوهش صورت گرفته است، تبیین دیدگاه کنت و نقد آن بر مبنای نظریه فطرت استاد مطهری است. درنهایت بر اساس نقدهای وارد بر رویکرد کنت معلوم شده است که تلقی ساده انگارانه وی از دین و رسیدن به پارادوکسی که خودش نیز به آن اعتراف کرده است با نظریات تکاملى و کارکردى او قابل رفع نیست.
تحلیلِ انتقادیِ براهینِ هفت گانه ابن سینا در ردّ این همانیِ نفس و مِزاج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۷)
111 - 137
حوزههای تخصصی:
مسئله ی اساسیِ این پژوهش، بررسی و تحلیلِ انتقادیِ براهینِ هفت گانه ی ابن سینا در ردّ این همانیِ «نفس» و «مِزاج» و هدف از آن، نشان دادنِ ناتوانیِ این براهین در ردّ اینهمانی مزاج و نفسِ گیاهی و همچنین ناتمامیّتِ چهار برهان از این براهین است. ابن سینا در آثارِ خود، هفت برهان در اثباتِ ناایهنمانیِ مزاج و نفس اقامه کرده است. بر اساسِ این براهین مزاج به ترتیب با 1) جامع و حافظِ آن؛ 2) علّتِ فاعلی و غاییِ آن؛ 3) مبدأ حرکاتِ جانداران در جهاتِ متفاوت؛ 4) مقوّمِ جوهریِ انواعِ جاندارن؛ 5) مُدرِک ادراکاتِ حسّی؛ 6) مُدرِک ادراکاتِ عقلی و 7) مُدرِک خودآگاهیِ انسانی، نااینهمان است و از آنجا که نامزدی برای این امورِ هفت گانه جز نفس وجود ندارد؛ مزاج نااینهمانِ با نفس به مثابه تنها مصداقِ این امور است. بر اساسِ یافته های این پژوهش سه برهان اوّل بر اساسِ ابتنا بر مبانیِ فیزیکیِ باطل شده، در اثباتِ مدّعا تامّ نیست و برهانِ چهارم نیز دچار مغالطه ی مصادره به مطلوب است. برهان پنجم، ششم، هفتم تامّ و قابلِ دفاع هستند؛ امّا این براهین به دلیلِ تکیه بر تغایر «مزاج» با «مبدأ ادراکات»، صرفاً تواناییِ نشان دادنِ تغایر «مزاج» و نفسِ حیوانی و انسانی را دارند؛ در نتیجه مجموعه ی براهینِ هفت گانه ی بوعلی ، تواناییِ اثباتِ تغایرِ «مزاج» و «نفسِ گیاهی» را ندارد.
بررسی استدلال ابن سینا در الهیات شفا بر عرض بودن وحدت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۱)
27 - 40
حوزههای تخصصی:
بر اساس گزارشهای ارسطو، عده یی از فیلسوفان یونان باستان «واحد» را جوهری مستقل میپنداشتند که در نسبت با سایر جواهر، نقش علّی دارد. ارسطو با تبیین «محمول» بودن «واحد» و نیز بیان تالیهای فاسد مترتب بر نظریه یادشده، بر ابطال آن کوشیده است. ابن سینا نظریه جوهر بودن واحد و نقدهای ارسطو بر آن را در مباحث الهیات از کتاب الشفاء بتفصیل مورد بررسی قرار داده و برخلاف ارسطو، به صرف «محمول» دانستن «واحد» بسنده نکرده بلکه از طریق یک استدلال غامض و مفصل، سعی نموده عرضِ لازم بودن «وحدت» را بعنوان مبدأ اشتقاق «واحد» به اثبات برساند. استدلال ابن سینا از جهاتی متعدد نقدپذیر است که مهمترین انتقاد وارده بر آن خلط میان عروض مقولی و عروض تحلیلی است. وحدت صرفاً عرض تحلیلی است و استدلال ابن سینا نمیتواند عرض مقولی بودن وحدت را اثبات نماید.
ردپای اندیشه های بودایی در انگاره ها و آثار فرهنگی عصر ایلخانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیین بودا در قرن هفتم هجری همراه سپاهیان مغول و در دوره دوم هجوم آنها به فرماندهی هلاکو وارد ایران شد. دین بودا دارای سه فرقه اصلی تیره واده (هینه یانه)، مهایانه و وجریانه است. از زمان هلاکو به بعد، ایران یکی از مراکز مهم رشد و گسترش افکار بودایی بوده است و ازآنجاکه بسیاری از ایلخانان مغول پیرو وجریانه بودند، سعی و تلاش فراوانی برای بسط دین بودایی به کار بردند و در اندک زمانی سیل بخشیان، لاماهای تبتی و راهبانان بودایی تبت، مغولستان، سرزمین اویغور و حتی هند به ایران سرازیر شد. آباقاخان و ارغون در رواج دین بودایی تلاش فراوانی مبذول داشتند و در دوره آنان دین بودایی در ایران گسترش زیادی یافت. درباره حضور و نفوذ این آیین در ایران دست کم در دوره حضور ایلخانان تحقیقاتی انجام شده؛ اما هدف اصلی پژوهش حاضر واکاوی مؤلفه های اثرپذیر در فرهنگ ایرانی از آیین بودا در دوره تاریخی مورد بحث است. مقاله به شیوه توصیفی تحلیلی مبتنی بر یک مطالعه تاریخی، به بازشناسایی ردپای مفاهیم آیین بودایی در آثار فرهنگی عهد ایلخانی می پردازد. دستاورد مهم پژوهش این بوده است که در تاریخ ایران عصر ایلخانی می توان در مواضع متعددی ردپای بودیسم را در آثار فرهنگی، نظیر نوشته های نخبگان و اندیشمندان علمی و ادبی، تصوف، معماری معابد و هنر نقاشی مشاهده کرد که این موضوعات تاکنون کمتر مورد توجه محققان واقع شده است. بدین لحاظ، رهیافت پژوهشی مقاله ارائه مصادیقی از این اثرپذیری انگاره های فرهنگی با مستندات تاریخی مبرهن است، که زوایا و افق های جدیدی را در پژوهش های تاریخ ادیان به روی محققان به تصویر خواهد کشید.
تحلیل و بررسی ادله و مبانی اصل تبعیت محض از مرشد
حوزههای تخصصی:
جریان تصوف به دو بخش نظری و عملی تقسیم می شود که بخش عملی آن، درباره کیفیت سیروسلوک الی الله و لوازم و بایسته های آن بحث می کند. این سیروسلوک، اصول و قواعدی دارد که از مهم ترین آن ها انتخاب «مرشد طریقت» و «تبعیت محض» از اوست. سالک باید حلقه ارادت به مراد را بر گردن انداخته و در برابر او، تسلیم محض و مطیع بی چون وچرا باشد. تبعیت محض از استاد، به معنای تعبّد در اطاعت بوده و به حجیت و منجزیت تمامی اقوال و افعال او می انجامد و بر همین منوال، سنجش دستورات مرشد با منقولات (آیه ها و روایت ها) لازم نبوده و دستورات مرشد عین دستور حقّ است؛ اما این نگاه با برخی از اصول اعتقادی و مبانی معرفتی مسلمانان در تضاد است. به همین جهت بزرگان صوفیه، برای اثبات این نظریه و مشروع جلوه دادن آن، به مجموعه ای از ادله و قواعد استناد کرده و این نگاه خود را بر مبانی مشخصی استوار ساخته اند. این نوشتار با روش تحلیلی-توصیفی و مبتنی بر داده های کتابخانه ای، به بازخوانی مهم ترین ادله و مبانی صوفیه در موضوع اطاعت مطلق از مرشد پرداخته و این دلایل را ذیل سه دسته کلی تقسیم بندی کرده است: ادله کلامی و اصول فقه، ادله مبتنی بر عرفان نظری و ادله نقلی. سپس نوع استدلال و مدعای صوفیه در هرکدام از این موارد را به چالش کشیده و نهایتاً مدعای صوفیه در اطاعت مطلق و تبعیت محض از مرشد را ناتمام و غیرقابل اثبات یافته است.
بررسی آموزه وحدت وجود در مکاتب و ادیان
حوزههای تخصصی:
نظریه وحدت وجود، یکی از مباحث جنجالی در عرصه خداشناسی است که از دیرباز تاکنون در گستره وسیعی از مشرق تا مغرب زمین مطرح شده است. این دیدگاه عمدتاً توسط عارفان و اهل شهود در ادیان و آیین های مختلف بیان شده، اما مکاتب فلسفی نیز از آن غافل نبوده اند؛ به طوری که می توان ردپای آن را از فلسفه های یونانی و رومی تا فلسفه صدرایی مشاهده کرد. این جستار با رویکرد توصیفی و تحلیلی و بر پایه داده های کتابخانه ای، به معرفی مشهورترین قائلین به وحدت وجود در مکاتب و ادیان غیراسلامی می پردازد. بدین منظور، ابتدا به بررسی ادیان و مکاتب باستانی از هند تا یونان و روم پرداخته می شود، سپس به ادیان ابراهیمی مانند مسیحیت و یهود نگاهی می اندازد تا ردپای وحدت وجود را در هریک از این مکاتب شناسایی کند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که وحدت گرایی در الهیات و اعتقاد به وحدت خالق و مخلوق تنها مختص صوفیان مسلمان نیست، بلکه این نظریه در سایر مکاتب و ادیان نیز با عبارات متفاوت مطرح شده است. همچنین، فاصله گرفتن از تعالیم رسمی ادیان و سلوک باطنی، گاه می تواند به گرایش به این دیدگاه منجر شود.
تفاوت به کارگیری اصل دلیل کافی و اصل علیت در براهین جهان شناختی اثبات خدا
منبع:
کلام و ادیان سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۹)
11 - 37
حوزههای تخصصی:
در اندیشه فلسفی الهیاتی غربی، در میان براهین خداشناسی، استدلال های کیهان شناختی ازجمله شناخته شده ترین ادله، برای اثبات مبدأ الهی این جهان دانسته می شوند. الهی دانان غربی با توجه به سابقه این برهان ها در ساختار معرفتی مشرق زمین و به ویژه اندیشمندان مسلمان، پیوسته در پی ارائه صورت بندی های مختلفی از این براهین برای بهینه ساختن و مَصون داشتنشان از اشکال های احتمالی بوده اند. یکی از بنیادی ترین فاکتورها در شاکله بسیاری از این استدلال ها، مبتنی بودن آن ها بر هریک از «اصل علیت» یا «اصل دلیل کافی» است که نسبتاً نوپدید است. اصل دلیل کافی نیز همچون اصل علیت از ریشه هایی دیرینی برخوردار بوده و سابقه آن به فلاسفه پیشاسقراطی یونان باز می گردد؛ ولیکن گوتفرد لایبنیتس، متفکر آلمانی تبار، تلاش بسیاری برای گسترش آن در مجامع علوم انسانی کرد. در این مقاله برآنیم که با مطالعه تفاوت های اصل علیت و اصل دلیل کافی، اختلاف های ساختاری صورت بندی های مبتنی بر این دو اصل را بازیافته و در ادامه بررسی کنیم که کدام بنیان، نتیجه برهان را به آنچه الاهیات اسلامی، خدا معرفی می کند، نزدیک تر می سازد.
نقد و بررسی مبانی نظری آقا مجتبی قزوینی در مساله معاد جسمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
65 - 88
حوزههای تخصصی:
یکی از راه ها و ابزارهای دستیابی به نقش یک نظریه در فهم دین و اهمیت فلسفه وتعقل در آن، بررسی نظریات مخالفان آن است، اندیشه شیخ مجتبی قزوینی پیرامون معاد جسمانی یکی از این نظریه هاست، که تفکیکی میان سه روش معرفتی: فلسفی، عرفانی و روش قرآن وسنت است، در این اندیشه، معارف الهی از بشری جدا شده و به نفی دو علم معرفتی فلسفه و عرفان بعنوان علوم مطرح بشری کمر همت بسته شده است. و از آنجایی که فلسفه نقش مادر علوم را دارد و بیان گر حقایق هستی است، نقد و نفی جدی آن از جانب تفکیک گرایان، بویژه در عرصه ی تبیین مسائل ماورائی و غیرمادی همچون معاد جسمانی، انگیزه و اشتیاق ایجاد کرد تا به نقد و بررسی مسأله ی معاد در کتاب «بیان الفرقان» تألیف مرحوم شیخ مجتبی قزوینی خراسانی پرداخته شود. نتایج تحقیق که به روش توصیفی تحلیلی انجام شده نشان می دهد که مبانی نظری شیخ مجتبی قزوینی وجود و تحقق معاد جسمانی را که برگرفته از آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام است. ضروری می داند و قائل به بازگشت انسانها با همین جسم عنصری مادی ، در قیامت است و باید گفت ایشان حجت باطنی یعنی عقل را که امر معصومین علیهم السلام است را نادیده انگاشته و دچار «مغالطه انگیزه و انگیخته» شده و به جای اینکه به بررسی ادله یک مدعا بپردازد به تعلقات و انگیزه های احتمالی مدعی توجه نموده است.
نوسازی و بازسازی معرفت دینی در بستر فضای مجازی
منبع:
کلام حکمت سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۱
31 - 48
حوزههای تخصصی:
معرفت دینی مبتنی بر مفاهیم و حقایق ذهنی است که موضوع مطالعه پدیدار شناسان و تفسیرگرایان قرارگرفته است؛ این خصلت خاص معرفت دینی این امکان را فراهم آورده است تا در شرایط خاصی سطوحی از آن مورد بازبینی، تجدید و نوسازی قرار گیرد. در حال حاضر و در شرایط کنونی، تاثیرگزارترین عامل در جریان نوسازی معرفت دینی، فضای مجازی است؛ که با برخورداری از سه فاکتور؛ در هر زمانی، با هر کسی و در هر کجا، بیشترین اشتراک را با مفاهیم معرفت دینی دارد؛ چرا که سروکار هر دو با مفاهیم فراتجربی و غیر مادی است. برخلاف تصور بسیاری، فضای مجازی چون از سنخ وجود است لذا واقعی تلقی میشود و تعبیر مجازی از باب غیرجسمانی و غیر فیزیکی بودن آن است. بنابراین انتظار می رود که معرفت دینی توسط فضای مجازی که جزو نهادهای عینی به شمار می رود، از شکل غیر عقلانی، مابعدالطبیعی و مناسکی صرف به شکل عقلانی، طبیعی و انسانی تغییر داد بدون آنکه در جریان نوسازی جوهر دین از بین برود.
وجودشناسی و معناشناسی اسما و صفات خداوند در دیدگاه ابوهاشم جعفری
منبع:
کلام اهل بیت سال ۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
38 - 57
حوزههای تخصصی:
بررسی اندیشه های کلامی امامیه دوران نخستین، نشانگر دو بحث مهم در باب اسما و صفات خداوند است؛ وجودشناسی و معناشناسی اسما و صفات خداوند. در میان اندیشمندان امامی، ابوهاشم جعفری ازجمله شخصیت هایی است که در این موضوع روایت مفصلی را نقل کرده است و در این رابطه دقت بالایی دارد. هدف این تحقیق، چیستی اندیشه او درباره وجودشناسی و معناشناسی اسما و صفات خداوند است. در اندیشه ابوهاشم، خداوند در مقام ذات از هرگونه صفتی عاری بوده و تمام صفات به خاطر وسیله قرارگرفتن میان خداوند و بندگان، برای دعا و تضرع خلق شده اند. او در بحث معناشناسی نیز صفات را با طریق سلبی (الهیات تنزیهی) قبول داشت و در واقع نقیض صفات ذات را از خداوند نفی می نمود. افزون بر این، صفات ذات حق را به صورت اثبات فعلی نیز بیان کرده و صفات را به افعال و نشانه های ذات حق در مخلوقات معنا می نمود. روش تحقیق در این پژوهش از نوع توصیفی - تحلیلی بوده و گردآوری اطلاعات از نوع کتابخانه ای می باشد.
بررسی ادله و تأثیر اصالت وجود در مسئله ماهیت واجب الوجود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۱۰
193 - 217
حوزههای تخصصی:
از دیرباز مسئله ماهیت واجب تعالی در میان کلمات فلاسفه و متکلمان به چشم می خورد. عمده متکلمان مثبت ماهیت و فلاسفه منکر آن بوده اند. هر دو گروه ادله متعددی برای اثبات مدعای خویش اقامه کرده اند که بعضی از ادله بر مبانی خاصی مبتنی است. بررسی این ادله نشان می دهد تفسیر و تبیین حقیقت وجود واجبی و ماهیت نقش مهمی در رسیدن به نتیجه در این مسئله می تواند داشته باشد. همچنین، توجه به لوازم ماهیت نیز می تواند در نتیجه بحث مؤثر باشد. درصورتی که ماهیت را تماماً به وجود وابسته بدانیم یا محدودیت را لازمه ماهیت بیان کنیم، استحاله ماهیت برای واجب تعالی ثابت است؛ اما اگر در هر دو مسئله خدشه شود، نمی توان ماهیت را از واجب نفی کرد. در این نوشتار ادعای اول ثابت و ادعای دوم ناتمام دانسته شده است. البته ادله اثبات ضرورت ماهیت برای واجب تعالی نیز ناتمام بوده و لذا، با توجه به اینکه ماهیت در اصل حقیقتش به وجود وابسته است و به هیچ وجه نمی تواند مقدم بر وجود باشد، ماهیت برای واجب تعالی ممتنع است.
واکاوی مبانی حکمت صدرایی در سبک زندگی سیاسی امام خمینی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۲)
63 - 80
حوزههای تخصصی:
سبک زندگی سیاسی، به شیوه خاص مواجهه با مهمترین وظایف ساحت زندگی سیاسی اطلاق میشود که در راستای نیل به اهداف سیاسی شکل میگیرد. با توجه به اهمیت نقش مبانی هستی شناختی در بینشهای سازنده سبک زندگی، تحلیل مبانی هستی شناسانه سبک زندگی سیاسی امام بعنوان فردی صاحب سبک ضرورت می یابد. بدین منظور در این مقاله میکوشیم تأثیر مبانی حکمت متعالیه در محورهای اصالت وجود، خیریت وجود، وحدت وجود و کثرت در مظاهر آن، بساطت وجود و جایگاه انسان کامل در مراتب هستی را بر سبک زندگی سیاسی امام خمینی بررسی نماییم. بررسی و تحلیل آثار منتشرشده درباره زندگی و شخصیت امام، به روش کتابخانه یی، نشان میدهد که التزام به مبانی حکمت صدرایی در شکلگیری و تثبیت سبک زندگی سیاسی ایشان نقشی بسیار چشمگیر داشته است. افزون بر این، با توجه به تشکیک در سه مرتبه «سبک زندگی سیاسی انسان کامل»، «سبک زندگی سیاسی رهبران الهی سبک پذیر از انسان کامل» و «سبک زندگی مردمی سبک پذیر از سبک زندگی سیاسی رهبران الهی»، امام در مقام شخصیتی تربیت یافته از حقیقت انسان کامل، با اصرار بر فراهم نمودن شرایط وصول مردم به سبک پذیری از انسان کامل، توانست توده های عظیمی از مردم را در راستای رسیدن به سبکی جدید از زندگی سیاسی متعالی، با خود همراه سازد.
الگوی پنج ضلعی منابع شناسایی و ترتیب تفضیلی آنها در ساختار شناسایی صدرایی و کارتزینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معرفت شناسی که به امکان، چیستی، منابع و قلمرو شناخت میپردازد، یکی از مهمترین مبانی خود را بر شناخت منابع شناسایی انسان بنیان نهاده است. معرفت شناسان معاصر از پنج منبع معرفت بعنوان منابع شناخت انسان نام میبرند: ادراک حسی، عقل، درون نگری، گواهی و حافظه. در میان فیلسوفان جهان غرب و اسلام، دکارت در غرب و ملاصدرا در جهان اسلام، در مورد مسئله شناخت، بویژه منابع آن، نظریه پردازی کرده اند که دیدگاهشان به الگوی پنج ضلعی یی که معرفت شناسان معاصر مطرح میکنند نزدیک و قابل تطبیق است. ملاصدرا و دکارت، آغاز معرفت را با حس و پایان آن را در عقل میبینند؛ با این تفاوت که عقل در حکمت متعالیه اگرچه اتمّ مراتب ادراک است، اما هنوز به پایان راه نرسیده و این درون نگری مبتنی بر شهود است که پایان بخش معرفت حقیقی است. در مکتب شناختی ملاصدرا و دکارت، ادراک حسی، عقل و درون نگری، تولیدکننده معرفت، گواهی انتقال دهنده، منبع اجتماعی و عام معرفت، و حافظه، نگهدارنده و مخزن معرفت قلمداد میشود.
سه «علیت» بر مبنای سه سیر فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به نظر می آید مهم ترین مبحثی که متناسب با سه سیر فلسفه ی صدرایی دچار تحول شده است مبحث علیت است که ابعاد و فروعِ بسیاری دارد و در زمینه های مختلف با تحول های یاد شده همراهی می کند؛ ما در این مقاله پنج موضوعِ مقدماتی مبحث علیت را بر مبنای سه سیر فلسفی مورد بررسی قرار می دهیم؛ به عنوان مثال در موضوعِ مفاد علیت، متناسب با نگاهِ غیرِ وجودی و ماهیت محور، سه نحو بیانِ «هر موجودی، هر حادثی و هر ممکنی (به امکان ماهوی)» نیاز به علت دارد» قابلِ طرح است؛ حال آن که بر مبنای سیر دوم مفاد اصل علیت به نحو «هر ممکنی (به امکان فقری) محتاج به علت است» مطرح است و متناسب با سیر سوم «هر شأنی وابسته به ذی شأن است» قابل بیان می باشد؛ در باقی موضوعات نیز چنین تناسب هایی وجود دارد که در مقاله ی حاضر به آن پرداخته ایم.