فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۰۱ تا ۷۲۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۷
48 - 60
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی با ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر خستگی بیماران خودایمنی مبتلا به میاستنی گراویس بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل همراه با مرحله پیگیری 2 ماهه بود. جامعه آماری زنان بیمار خودایمنی مبتلا به میاستنی گراویس مراجعه کننده به بیمارستان شریعتی شهر تهران در پاییز سال 1402 بودند. در مرحله اول با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 60 نفر انتخاب و سپس در 2 گروه آزمایش (هر گروه 20 نفر) و یک گروه کنترل (20 نفر) جایگزین شدند. سپس گروه های آزمایش تحت طرحواره درمانی (8 جلسه 90 دقیقه ای) و ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس (8 جلسه 90 دقیقه ای) قرار گرفتند؛ اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد و در لیست انتظار باقی ماند. از مقیاس شدت خستگی (FSS) کروپ و و همکاران (1989) به منظور گردآوری اطلاعات استفاده شد. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار SPSS نسخه 28 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی) انجام پذیرفت. نتایج نشان داد هر دو مداخله مذکور در مرحله پس آزمون و پیگیری نسبت به گروه کنترل اثربخشی معناداری بر کاهش خستگی داشته است (0/05>P). نتایج آزمون تعقیبی بنفرونی نشان داد که ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس اثربخشی بیشتری بر کاهش خستگی داشته است (0/05>P). بر اساس نتایج پژوهش حاضر، می توان گفت که طرحواره درمانی با ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس می توانند به عنوان شیوه های درمانی مناسب برای کاهش خستگی بیماران خودایمنی مبتلا به میاستنی گراویس در مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی به کار برده شوند و تقدم استفاده با ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس است.
اثربخشی مداخله مبتنی بر روانشناسی مثبت نگر بر خوش بینی تحصیلی، انعطاف پذیری شناختی و تعلق به مدرسه در دانش آموزان دارای اهمال کاری تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۷
170 - 183
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی مداخله مبتنی بر روانشناسی مثبت نگر بر خوش بینی تحصیلی، انعطاف پذیری شناختی و تعلق به مدرسه در دانش آموزان دارای اهمال کاری تحصیلی انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی (با گروه آزمایش و گواه) با طرح سه مرحله ای (پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری) و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش تمامی دانش آموزان شهر دزفول در سال 1402 بودند. حجم نمونه پژوهش شامل 30 دانش آموز تعلل ورز بود که در پرسشنامه تعلل ورزی سواری (1390) نمره بالاتر از 24 را کسب کرده بودند و با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) جای دهی شدند. گروه آزمایش مداخله آموزشی مثبت نگر را طی 8 هفته در 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل خوش بینی تحصیلی (شانن موران و همکاران، 2013)، انعطاف پذیری شناختی (واندروال و دنیس 2010)، تعلق به مدرسه (بری، بنتی و وات، 2004) و تعلل ورزی (سواری، 1390) بود. داده ها با تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر، با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 و سطح معناداری 0/05 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد بین گروه های آزمایش و گواه از نظر خوش بینی تحصیلی، انعطاف پذیری شناختی و تعلق به مدرسه تفاوت معنی داری وجود داشت (0/001>p) و این تأثیر در مرحله پیگیری نیز پایدار بوده است. بر اساس یافته های پژوهش می توان چنین نتیجه گرفت که مداخله مبتنی بر روانشناسی مثبت نگر به عنوان یک روش کارا جهت بهبود خوش بینی تحصیلی، انعطاف پذیری شناختی و تعلق به مدرسه مورد استفاده قرار گیرد .
فرا تحلیل اثربخشی آموزش کفایت های هیجانی و اجتماعی بر کاهش آشفتگی روانشناختی و بهبود بهزیستی عاطفی معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۵
123 - 156
حوزههای تخصصی:
در مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی کاربرد مداخلات مبتنی بر کفایت های هیجانی و اجتماعی و شناسایی تعدیل گرهای چندگانه در این قلمرو مطالعاتی، از روش فراتحلیل استفاده شد. پس از تصریح ملاک-های ورود و خروج، تلاش های مداخله ای مبتنی بر برنامه های کفایت های هیجانی و اجتماعی از بانک های اطلاعاتی استخراج و از این طریق 30 پژوهش و 162 اندازه اثر برای تحلیل نهایی انتخاب شدند. داده های پژوهش حاضر با استفاده از ویرایش دوم نرم افزار جامع فراتحلیل(CMA2) تحلیل شدند. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که اندازه اثر کلی اثربخشی مداخلات مبتنی بر کفایت های هیجانی و اجتماعی بر بهزیستی عاطفی معلمان 598/0 به دست آمد. همچنین نتایج تحلیل نشان داد که بین اندازه اثر مطالعات مورد بررسی با توجه به جنسیت شرکت کنندگان، تعداد جلسات آموزشی و بر حسب مولفه های متغیر وابسته تفاوت معناداری وجود دارد. به طور کلی نتایج نشان داد که اگرچه مداخلات آموزشی مبتنی بر کفایت های هیجانی و اجتماعی نقشی موثر در افزایش بهزیستی عاطفی و کاهش آشفتگی روانشناختی معلمان دارد؛ اما تمرکز بر نقش تبیینی برخی از تعدیل گرها نظیر جامعه هدف، ماهیت متغیرهای وابسته و تعداد جلسات آموزشی از نقش تعیین کننده ای برخوردار است. واژگان کلیدی: فراتحلیل، تعدیل گرها، کفایت های هیجانی و اجتماعی، بهزیستی عاطفی
اثر برداشت مثبت یا منفی بر ارزیابی درد توسط پرستاران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۵۳)
19 - 30
حوزههای تخصصی:
مقدمه: ارزیابی درد بیمار ممکن است تاثیر قابل توجهی بر سطح مراقبتی داشته باشد که بیمار دریافت می کند. بسیاری از مطالعات نشان داده اند که عوامل زمینه ای ممکن است بر تخمین درد ناظر تأثیر بگذارد؛ ازجمله مشخص شده است که چگونگی برداشت مثبت یا منفی درباره فرد دردمند ممکن است موجب ارزیابی بیشتر یا کمتر درد در آنان شود. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثر برداشت مثبت و منفی درباره فرد دردمند بر ارزیابی درد آنها در پرستاران و افراد عادی است.
روش: 60 فرد پرستار و عادی زن و مرد (هرگروه 30 نفر) روایت هایی را درباره چهار شخصیت مثبت و چهار شخصیت منفی (مرد و زن) همراه با نام و عکس آنها شنیدند. سپس ویدیوهای از چهره دردمند همان افراد در چهار سطح (خنثی، خفیف، متوسط، شدید) مشاهده کردند. از آنان خواسته شد تا میزان درد هر کدام را از 1 تا 100 ارزیابی نمایند. داده های دو گروه با کمک نرم افزار SPSS-21 مقایسه شد.
یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر (4×2) در دو گروه مشخص نمود که اولاً افراد عادی، درد شخصیت های مثبت را بیش از شخصیت های منفی ارزیابی نموده بودند؛ درحالی که ارزش گذاری مثبت یا منفی در پرستاران تفاوتی ایجاد نکرده بود. دوماً پرستاران درمجموع سطح درد کمتری را گزارش کرده بودند.
نتیجه گیری: این نتایج در کنار تاکید بر اهمیت برداشت ناظران عادی از فرد دردمند، همچنین مشخص نمود که تجربه و دانش حرفه ای پرستاران در زمینه های درمانی، اثر سوگیری برداشت را در آنان کاهش داده است.
اثربخشی فرزندپروری مبتنی بر طرح واره بر پذیرش والدینی و خستگی مادران دانش آموزان کم توان هوشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۷۴)
80 - 102
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی فرزندپروری مبتنی بر طرح واره بر پذیرش والدینی و خستگی مادران دانش آموزان کم توان هوشی انجام شد. این پژوهش، یک مطالعه شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. روش: جامعه آماری شامل همه مادران دانش آموزان کم توان هوشی شهر اصفهان می شد که 30 نفر از آن ها به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. آن ها با روش تصادفی به دو گروه 15 نفری تقسیم و دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش در 12 جلسه در برنامه فرزندپروری مبتنی بر طرح واره لوئیس و لوئیس (2017) شرکت کردند در حالی که گروه کنترل در این جلسات شرکت نکردند. آزمودنی ها با استفاده از مقیاس پذیرش والدینی پروتر (1954) و مقیاس خستگی اسمتس و همکاران (1995) در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مختلط در نسخه 26 نرم افزار SPSS تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که پذیرش والدینی و خستگی گروه آزمایش در مراحل پس آزمون و پیگیری به طور معناداری به ترتیب بیشتر و کمتر از گروه کنترل بود (001/0P=)، در حالی که بین مراحل پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0<P). نتیجه گیری: با توجه به این که برنامه فرزندپروری مبتنی بر طرح واره سبب بهبود پذیرش والدینی و کاهش خستگی مادران دانش آموزان کم توان هوشی در مراحل پس آزمون و پیگیری شد. بنابراین، برنامه ریزی برای آموزش برنامه فرزندپروری مبتنی بر طرح واره نقش مهمی در افزایش پذیرش والدینی و کاهش خستگی مادران دانش آموزان کم توان هوشی دارد.
The Mediating Role of Narcissism in the Relationship between Organizational Commitment and Burnout among Secondary School Teachers in Zahedan
حوزههای تخصصی:
The present study aims to examine the mediating role of narcissism in the relationship between organizational commitment and job burnout among secondary school teachers in Zahedan. This research utilized a descriptive-correlational design. The study sample consisted of 213 teachers from elementary and secondary schools in Zahedan during the academic year 2024-2025, selected through multi-stage cluster sampling. Participants completed the Maslach and Jackson Burnout Inventory (1981), the Allen and Meyer Organizational Commitment Scale (1990), and the Ames Narcissistic Personality Inventory (NPI-16). The data were analysed using Pearson’s correlation coefficient and structural equation modelling. The results indicated that there was a significant positive relationship between organizational commitment and job burnout among secondary school teachers in Zahedan, with narcissism acting as a mediating variable. Narcissism serves as a mediator between organizational commitment and job burnout among teachers; therefore, increasing narcissism and enhancing organizational commitment are recommended as preventive measures against teacher burnout.
اثربخشی تکنیک های تنظیم هیجان بر کاهش تعارضات و احتمال طلاق زوجین دارای کودکان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (تیر) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۸
۳۰۳-۲۸۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: داشتن کودک معلول، سلامت جسمی و روانی والدین را به مخاطره انداخته و آن ها را با رویدادهای نامطلوب و چالش زا مواجه می کند. این زوجین فشارهای روانشناختی، اجتماعی و اقتصادی زیادی را تجربه می کنند که می تواند بر روابط آن ها تأثیرگذار باشد و حتی منجر به طلاق شود؛ بنابراین با اتخاذ تدابیر و استفاده از آموزش و روش های درمانی مناسب باید به گونه ای عمل کرد که از شدت این تنش ها کاسته شود. هدف: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی تکنیک های تنظیم هیجان بر کاهش تعارضات و احتمال طلاق زوجین دارای کودکان کم توان ذهنی انجام شد. روش: روش پژوهش طرح نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی زوج های دارای کودکان کم توان ذهنی و تحت پوشش اداره بهزیستی ساکن شهرستان دره شهر (استان ایلام) و نمونه آماری شامل 20 نفر از زوج های دارای فرزند معلول ذهنی بودند که با استفاده از نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت کاملاً تصادفی در دو گروه آزمایش (10 نفر) و گروه گواه (10 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت مداخله تکنیک های تنظیم هیجان (گراس، 2002) قرار گرفتند، درحالی که گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه مهارت های تنظیم هیجان (برکینگ، 2016)، پرسشنامه تعارضات زناشویی (ثنایی ذاکر و براتی، 1378) و پرسشنامه میزان بی ثباتی ازدواج (ادواردز و همکاران، 1987) در پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS.25 و به روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد تکنیک های تنظیم هیجان بر کاهش تعارضات و احتمال طلاق زوجین دارای کودکان کم توان ذهنی مؤثر است (05/0 >P). نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش با آموزش مهارت های تنظیم هیجان به زوجین دارای کودک کم توان ذهنی می توان گام مهمی در کاهش تعارضات زناشویی و تنظیم هیجانی آن ها برداشت. لذا به مراکز آموزشی پیشنهاد می شود از راهبردهای تنظیم هیجانی به عنوان یک مداخله مستقل و ترکیبی در کنار سایر مداخلات مبتنی بر شواهد برای کاهش تعارضات زناشویی و احتمال طلاق زوجین دارای کودکان کم توان ذهنی استفاده شود.
تدوین مدل واکاوی آسیب های خانواده های جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه به روش آمیخته اکتشافی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (شهریور) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۰
۳۱۵-۲۹۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: مطالعات نشان داده اند که جنگ های شدید، ناتوانی طولانی مدتی برای بازماندگان به همراه دارد. بروز ناتوانی و اختلال روانی نظیر اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)، با میزان نزدیکی و مواجهه با جنگ ارتباط مستقیم دارد. بنابراین واکاوی آسیب های روانشناختی در این افراد، مراقبین و خانواده های آن ها در جهت کاربرد مداخلات دارویی برای جانبازان و روانشناختی برای خانواده های آنان یک ضرورت اساسی است که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده است. هدف: هدف از پژوهش حاضر تدوین الگوی واکاوی آسیب های خانواده های جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه بود. روش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش شناسی از سری طرح های تحقیق آمیخته اکتشافی (کیفی- کمّی) است. جامعه آماری در بخش کیفی را کلیه کارشناسان و صاحبنظران حوزه خانواده (مشاوران مرکز مشاوره و مددکاران)، خانواده های جانبازان (همسران و فرزندان جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه) استان کرمانشاه در سال 1401 بود. نمونه پژوهش 42 نفر از متخصصان و صاحب نظان حوزه خانواده و خانواده های جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه بود که به روش نمونه گیری هدفمند تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها در بخش کیفی از مصاحبه های نیمه ساختار یافته استفاده شد. داده های به دست آمده به سه روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی با استفاده از روش اشتراوس و کوربین (1998) مورد تحلیل قرار گرفتند. جامعه آماری در بخش کمی را کلیه خانواده های جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه شهر کرمانشاه در سال 1401 بود. نمونه پژوهش 200 نفر از اعضای خانواده های جانبازان شهر کرمانشاه بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه محقق ساخته آسیب های خانواده های جانبازان پاسخ دادند. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار Smart PLS مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج حاصل از مجموعه داده های به دست آمده در بخش کیفی در قالب 138 مقوله فرعی، 15 مقوله اصلی و 1 مقوله مرکزی سازماندهی شدند. 15 مقوله اصلی شامل مشکلات ناشی از افراد پیرامونی و شبکه های حمایتی اجتماعی، مشکلات ویژگی های شخصیتی، مشکلات چرخه زندگی، مشکلات کیفیت زندگی، مشکلات عملکرد خانواده، مشکلات روان شناختی، مشکلات ارتباط تعامل والد- کودک، مشکلات مالی و اقتصادی، مشکلات ارتباط با همسر، مشکلات محیط درون خانواده، مشکلات در روش های مقابله ای، مشکلات اقدامات سازمانی و فرهنگ ساز، مشکلات پیامدهای خانوادگی، مشکلات پیامدهای اجتماعی و مشکلات پیامدهای فردی بودند. نتایج حاصل از تحلیل عاملی تأییدی 15 مقوله اصلی شناسایی شده در بخش کیفی را مناسب با داده ها تشخیص داد که از روایی و پایایی ترکیبی برخوردار بودند. نتیجه گیری: بر اساس نتایج این مطالعه می توان گفت خانواده های جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه در حوزه های متعددی با چالش های مهمی روبرو هستند و الگوی ارائه شده که از برازش مطلوبی برخوردار است، می تواند در جهت کاهش آسیب های خانواده ها، به روان شناسان بالینی، مشاوران خانواده، مددکاران و نهادها و سازمان های متولی کمک کننده باشد.
بررسی تأثیر مربی گری روانشناختی مثبت گرا بر غر زدن و خودکارآمدی شغلی کارکنان آموزش و پرورش شهرستان ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: مربی گری روان شناختی مثبت گرا نقش مهمی در بهبود عملکرد و افزایش خودکارآمدی شغلی ایفا می کند. همچنین خودکارآمدی شغلی، یکی از عوامل کلیدی در بهره وری و رضایت شغلی محسوب می شود. از سوی دیگر، غرزدن یا ابراز نارضایتی مکرر در محیط کار، می تواند جو سازمانی را تضعیف کرده و کارایی فردی و گروهی را کاهش دهد. اگرچه پژوهش های متعددی بر اهمیت مربی گری مثبت گرا در افزایش خودکارآمدی متمرکز شده اند، تأثیر این نوع مداخله بر کاهش رفتارهای منفی مانند غرزدن کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. هدف: این پژوهش با هدف بررسی تأثیر مربی گری روانشناختی مثبت گرا بر غرزدن و خودکارآمدی شغلی کارکنان آموزش و پرورش شهرستان ایلام انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی کارکنان آموزش و پرورش شهرستان ایلام در سال 1402 بودند؛ که با روش نمونه گیری تصادفی ساده 40 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس غرزدن (کووالسکی، 1996)، پرسشنامه خودکارآمدی شغلی (ریگز و نایت، 1994) بود و مدل مربی گری روانشناختی (وبلدینگ، 2020) در 8 جلسه 60 دقیقه ای فقط برای گروه آزمایش اجرا شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS نسخه 26 استفاده شد. یافته ها: نتایج آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری نشان داد که بین غرزدن و خودکارآمدی شغلی در گروه آزمایشی (مداخله مربی گری روانشناختی مثبت گرا) و گروه گواه تفاوت معنی داری به لحاظ آماری مشاهده می شود (000/0 P<). همچنین نتایج آزمون انکوا در متن مانکوا نشان داد که مداخله مربی گری روانشناختی مثبت گرا در گروه آزمایش نسبت به گروه گواه موجب کاهش غرزدن (000/0 >P) و افزایش خودکارآمدی شغلی (001/0 P<) در کارکنان آموزش و پرورش می شود. نتیجه گیری: نتایج حاکی از آن است که مدیران و سیاست گذاران آموزشی می توانند با بهره گیری از این رویکرد، محیط کاری مثبت تری ایجاد کرده و عملکرد کارکنان را بهبود بخشند. برگزاری دوره های مربی گری مثبت گرا برای کارکنان و مدیران، طراحی برنامه های آموزشی مبتنی بر رویکردهای روان شناختی مثبت گرا، و تقویت مهارت های ارتباطی و حل مسئله می تواند به کاهش تنش ها و بهبود بهره وری سازمانی منجر شود.
پیش بینی تمایزیافتگی فرزندان بر اساس ساختار شخصیت و نگرش های ناکارآمد والدین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پیش بینی تمایزیافتگی فرزندان بر اساس ساختار شخصیت و نگرش های ناکارآمد والدین بود. روش پژوهش توصیفی - همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه والدین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران و فرزندانشان در سال 1401-1400 بود. روش نمونه گیری به صورت غیرتصادفی و دردسترس بود که از این بین 382 نفر با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. اما در نهایت داده های 350 نفر مورد تحلیل قرار گرفت. برای جمع آوری داده ها از فرم کوتاه پرسشنامه تمایزیافتگی خود اسکورون و فریدلندر (1988 DSI-SF,)، سیاهه ساختار شخصیت کاستا و نئومک کری (1985 NEO-FFI,) و مقیاس نگرش های ناکارآمد وایزمن و بک (1978 DAS-26,) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شد. یافته ها نشان داد که بین مؤلفه های ساختار شخصیت و نگرش های ناکارآمد والدین با تمایزیافتگی فرزندان رابطه معناداری وجود داشت (05/0>P) و در مجموع 3/56 درصد از واریانس متغیر تمایزیافتگی فرزندان را تبیین می کنند (05/0>P). به طورکلی می توان بیان داشت که برای ارتقای تمایزیافتگی خود باید به نقش ساختار شخصیت والدین و نگرش های ناکارآمد آنان توجه ویژه داشت.
اثربخشی طرحواره درمانی بر تحمل پریشانی، تاب آوری، تنظیم هیجانی و سبک های فرزند پروری مادران دارای کودک مبتلابه اختلال نقص توجه/بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۷)
۱۳۴-۱۲۳
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر تعیین اثربخشی طرحواره درمانی بر تحمل پریشانی، تاب آوری، تنظیم هیجانی و سبک های فرزند پروری مادران دارای کودک مبتلابه اختلال نقص توجه/بیش فعالی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه مادران دارای کودک مبتلابه اختلال نقص توجه/بیش فعالی مراجعه کننده به کلینیک توحید در شهر اصفهان در سال 1402 بود که تعداد 30 نفر به شیوه هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. ابزارهای سنجش شامل پرسشنامه تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (2005، CD-RIS)، تاب آوری کانر و دیویدسون (2003، DTS)، تنظیم هیجانی گروس و جان (2003، ERQ)، و سبک فرزند پروری بامریند (1972، PSI)، بود. گروه آزمایش طرحواره درمانی را طی دوازده جلسه، هر هفته یک جلسه و به مدت 90 دقیقه دریافت نمودند. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چند متغیره مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین پس آزمون تحمل پریشانی و تاب آوری، تنظیم هیجانی و سبک های فرزند پروری در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری در سطح 01/0>P وجود دارد. درنتیجه طرحواره درمانی می تواند به عنوان روش درمانی مؤثر در جهت بهبود تحمل پریشانی، تاب آوری، تنظیم هیجانی و سبک های فرزند پروری مادران دارای کودک مبتلابه اختلال نقص توجه/بیش فعالی مورد استفاده قرار گیرد.
کارکرد والدگری مبتنی بر توانمندی در نوجوانان: یک مطالعه مرور سیستماتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
والدگری مبتنی بر توانمندی رویکردی است که در آن والدین به فرزندان کمک می کنند تا توانمندی های خود را بشناسند و پرورش دهند و همچنین از آنها بهره برداری کنند. پژوهش حاضر با هدف مرور سیستماتیک کارکرد والدگری مبتنی بر توانمندی انجام شد و در آن مقاله های منتشر شده در حوزه کارکرد والدگری مبتنی بر توانمندی در نوجوانان طی سال های 2015 تا 2024 (1394 تا 1403) بررسی شد. برای دسترسی به مقاله ها، کلیدواژه های "والدگری مثبت"، "والدگری مبتنی بر توانمندی" و "والدگری مبتنی بر نقاط قوت" در عنوان و چکیده مقاله های منتشر شده در پایگاه های تخصصی مجلات نور، پرتال جامع علوم انسانی، پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی، پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران و بانک اطلاعات نشریات کشور (مگیران) و کلیدواژه های"positive parenting"، "strength-based parenting" در پایگاه های Scopus، Science Direct، Elsevier، Google Scholar و Semantic Scholar بررسی شد. در جستجوی اولیه، 39 مقاله به دست آمد که بر اساس معیارهای ورود و خروج شامل در دسترس بودن متن مقاله و انجام پژوهش بر روی نمونه نوجوان و دستورالعمل موارد ترجیحی برای گزارش مقالات مرور سیستماتیک و فراتحلیل (PRISMA)، در نهایت 15 مقاله وارد مطالعه شد. نتایج نشان داد که والدگری مبتنی بر توانمندی با اضطراب، افسردگی، پریشانی روان شناختی و استرس رابطه معکوس دارد و با بهزیستی، رضایت از زندگی، خودکارآمدی، استحکام ذهنی و پیامدهای مثبت تحصیلی مانند انگیزه تحصیلی، تعلق به مدرسه، درگیری تحصیلی و کاهش فرسودگی تحصیلی رابطه مستقیم دارد. والدگری مبتنی بر توانمندی در نوجوانان اهمیت دارد و می تواند تأثیر عمیقی بر سلامت روان، عملکرد تحصیلی و بهزیستی آنان داشته باشد.
رابطه بین رفتار فابینگ و خشنودی زناشویی با نقش میانجی مهارت های ارتباطی در افراد متاهل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ فروردین ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۶)
۱۵۴-۱۴۵
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه بین رفتار فابینگ و خشنودی زناشویی با نقش میانجی مهارت های ارتباطی در افراد متاهل بود. روش این پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع مدلیابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش متشکل از مردان و زنان متاهل شهر رودسر در سال 1403 بودند که به مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی مراجعه کرده بودند. 258 نفر به روش نمونه گیری در دسترس مورد بررسی قرار گرفتند و به پرسشنامه خودگزارشی مهارت های ارتباطی جرابک (JCSQ؛ جرابک، 2004) و پرسشنامه خشنودی زناشویی (MHS؛ آذرین و همکاران، 1973) و مقیاس عمومی فابینگ (GSP؛ چوتپیتایاسونوند و داگلاس، 2018) پاسخ دادند. داده ها به روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شد. نتایج نشان داد که مدل پیشنهادی از برازش برخوردار است. نتایج نشان داد که رفتار فابینگ و مهارت های ارتباطی بر خشنودی زناشویی اثر مستقیم و معنادار داشت؛ همچنین اثر مستقیم رفتار فابینگ بر مهارت های ارتباطی معنادار بود (05/0>P)؛ نتایج آزمون بوت استرپ نشان داد که مهارت های ارتباطی در رابطه بین رفتار فابینگ و خشنودی زناشویی نقش میانجی داشت (05/0>P). بر این اساس می توان نتیجه گرفت که رفتار فابینگ به طور مستقیم و با میانجی گری مهارت های ارتباطی بر خشنودی زناشویی اثر داشت.
نقش میانجی خودکنترلی در رابطه بین حمایت اجتماعی و ولع مصرف در معتادان در حال ترک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی خودکنترلی در رابطه بین حمایت اجتماعی و ولع مصرف در معتادان در حال ترک بود. روش پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری را معتادان در حال ترک در شهر رشت در سال 1402 تشکیل دادند که در پژوهش حاضر 370 نفر با استفاده از روش نمونه گیری داوطلبانه و در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه ولع مصرف (DCQ، سوموزا و همکاران، 1995)، مقیاس خودکنترلی (SCS، تانجنی و همکاران، 2004) و مقیاس حمایت اجتماعی (SSS، زیمت و همکاران، 1988) پاسخ دادند. یافته ها نشان داد که مدل پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار است. همچنین حمایت اجتماعی اثر مستقیم، مثبت و معنادار بر خودکنترلی و اثر مستقیم، منفی و معنادار بر ولع مصرف داشت (01/۰>P). خودکنترلی در رابطه بین حمایت اجتماعی با ولع مصرف نیز نقش میانجی داشت (01/۰>P). یافته های پژوهش نشانگر نقش میانجی خودکنترلی در ارتباط بین حمایت اجتماعی با ولع مصرف بود و اهمیت حمایت اجتماعی در پیش بینی مستقیم و غیرمستقیم ولع مصرف را آشکار ساخت.
Effectiveness of Existential Group Therapy on Event Impact and Self-Monitoring in Parents Experiencing Anticipatory Disabling Grief Related to Their Child(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to determine the effectiveness of existential group therapy on the impact of the event and self-monitoring in parents experiencing anticipatory disabling grief related to their child. Methods: This research employed a quasi-experimental method with a pretest-posttest two-group design. The statistical population consisted of all parents experiencing anticipatory disabling grief related to their child in Tehran, who sought psychological treatment at the "Lost Piece" Counseling and Psychotherapy Center in 2024. A total of 20 individuals were selected using a non-random purposive sampling method and then randomly assigned to two groups: 10 participants in the experimental group and 10 in the control group. The experimental group participated in ten 90-minute sessions of existential group therapy. Ultimately, following attrition, 8 participants successfully completed the treatment. The control group did not receive any intervention. It should be noted that in order to maintain equivalence between the experimental and control groups, a number of participants equal to the attrition in the experimental group were randomly removed from the control group as well. This study utilized the Revised Impact of Event Scale (IES-R), the Self-Monitoring Questionnaire, and the Anticipatory Grief Questionnaire. The collected data were analyzed using multivariate analysis of covariance (MANCOVA) and univariate analysis of covariance (ANCOVA). The Findings: results indicated a significant difference between the posttest mean scores of the experimental and control groups. Existential group therapy significantly improved both the impact of the event and self-monitoring among parents experiencing anticipatory disabling grief related to their child. Conclusion: These findings highlight its therapeutic value in addressing anticipatory disabling grief through meaning-making and emotional integration.
Effectiveness of Psychodynamic Therapy on Marital Relationship Quality and Cognitive Emotion Regulation in Couples with Marital Conflicts(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of the present study was to determine the effectiveness of psychodynamic therapy on the quality of marital relationships and cognitive emotion regulation in couples experiencing marital conflicts. Methods and Materials: This research employed a quasi-experimental design with pretest-posttest and a control group. The statistical population consisted of couples with marital conflicts residing in Babol in 2023. From this population, 28 individuals (14 couples) were selected through convenience sampling and randomly assigned to either the experimental group (n = 14) or the control group (n = 14). Data were collected using standardized questionnaires measuring marital relationship quality and cognitive emotion regulation. The experimental group received psychodynamic therapy over 12 sessions (two 90-minute sessions per week), while the control group did not receive any treatment. Findings: The findings indicated that the posttest scores of both marital relationship quality and cognitive emotion regulation in the experimental group were significantly higher than the pretest scores. Conclusion: Therefore, psychodynamic therapy was found to be effective in improving marital relationship quality and cognitive emotion regulation among couples with marital conflicts.
تدوین مدل پیش بینی گرایش به طلاق قانونی مبتنی بر ویژگی های شخصیتی و توانمندی های منشی با میانجی گری سرمایه روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، ارائه مدل ساختاری پیش بینی گرایش به طلاق قانونی بر مبنای ویژگی های شخصیتی و توانمندی های منشی با نقش میانجی سرمایه روان شناختی در زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران بود. روش شناسی: پژوهش حاضر از نوع توصیفی-همبستگی و به لحاظ هدف، کاربردی است. جامعه آماری شامل 360 زوج مراجعه کننده به مراکز مشاوره تحت نظارت بهزیستی شهر تهران در سال 1401 بود که با روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های گرایش به طلاق قانونی، توانمندی های منشی، ویژگی های شخصیتی نئو و سرمایه روان شناختی بود. داده ها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری و آزمون سوبل تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که مدل ارائه شده برازش مطلوبی دارد. توانمندی های منشی به صورت مستقیم و غیرمستقیم (از طریق سرمایه روان شناختی) اثر منفی معناداری بر گرایش به طلاق قانونی داشتند. همچنین، روان رنجورخویی، توافق پذیری و وظیفه شناسی به طور مستقیم بر گرایش به طلاق اثرگذار بودند و روان رنجورخویی، برون گرایی، گشودگی به تجربه و توافق پذیری از طریق سرمایه روان شناختی به صورت غیرمستقیم اثر معناداری داشتند. نتیجه گیری: توانمندی های منشی و سرمایه روان شناختی نقش مهمی در کاهش گرایش به طلاق قانونی ایفا می کنند. تقویت این مؤلفه ها می تواند رویکردی مؤثر در پیشگیری از فروپاشی روابط زناشویی محسوب شود. همچنین، نقش برخی ویژگی های شخصیتی در گرایش به طلاق، نشان دهنده ضرورت توجه به آموزش و درمان مبتنی بر شخصیت در زوج درمانی است.
Assessing the Impact of a Strength-Based Parenting Program on Family Cohesion and Marital Conflicts(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to evaluate the effectiveness of a strength-based parenting program in enhancing family cohesion and reducing marital conflicts among parents. Methods: A randomized controlled trial design was employed with 30 participants (15 in the intervention group and 15 in the control group), all of whom were parents residing in Italy. The intervention group participated in a nine-session, strength-based parenting program delivered over nine weeks, while the control group received no intervention during the study period. Both groups completed assessments at three time points: pretest, posttest, and a five-month follow-up. The standardized tools used included the Family Adaptability and Cohesion Evaluation Scales IV (FACES IV) to measure family cohesion and the Marital Conflict Questionnaire (MCQ) to assess marital conflicts. Data were analyzed using repeated measures ANOVA and Bonferroni post-hoc tests in SPSS version 27. Findings: The repeated measures ANOVA indicated significant time × group interaction effects for both family cohesion (F(2,56) = 16.63, p < .001, η² = .39) and marital conflicts (F(2,56) = 18.38, p < .001, η² = .41). Post-hoc comparisons revealed that the intervention group experienced significant increases in family cohesion from pretest to posttest (Mean Difference = 6.87, p < .001) and follow-up (Mean Difference = 6.14, p < .001). Similarly, marital conflicts significantly decreased in the intervention group from pretest to posttest (Mean Difference = -10.85, p < .001) and remained lower at follow-up (Mean Difference = -11.19, p < .001), with no significant changes observed in the control group. Conclusion: The strength-based parenting intervention proved effective in promoting family cohesion and reducing marital conflict over time, with sustained benefits evident at a five-month follow-up. These findings highlight the value of strengths-focused approaches in enhancing family relationships and emotional well-being.
رابطه کارکردهای اجرایی و خودکارآمدی تحصیلی با اعتیاد به بازی های آنلاین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: امروزه انجام بازی های آنلاین به بخشی جدایی ناپذیر از سرگرمی های نوجوانان تبدیل شده است، آنچنان که برای برخی از آنان جدا ساختن زندگی از این نوع بازی ها ناممکن شده و اعتیاد به این بازی ها منجر می شود. بررسی ها نشان داده است که برخی توانمندی های شناختی نظیر کارکردهای اجرایی مناسب و باورهای خودکارآمدی می توانند عامل بازدارنده و ضربه گیر اعتیادهای رفتاری مشابه با اعتیاد به بازی های آنلاین شد. هدف: این مطالعه با هدف رابطه کارکردهای اجرایی و خودکارآمدی تحصیلی با اعتیاد به بازی های آنلاین انجام شده است. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه نوجوانان متوسطه دوم شهر تهران در سال تحصیلی 1403-1402 تشکیل دادند. نمونه پژوهش 250 نفر از دانش آموزان مقطع متوسطه شهر تهران بود که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های اختلال بازی اینترنتی (پونتز، 2014)، پرسشنامه توانایی های شناختی (نجاتی، 1392) و پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی (مورگان- جینگز و همکاران، 2004) استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS.27 و با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیری انجام شد. یافته ها: نتایج حاصل از ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین خودکارآمدی تحصیلی و کارکردهای اجرایی با اعتیاد به بازی های آنلاین رابطه منفی و معنی داری وجود دارد (05/0 ≥P). نتایج حاصل از رگرسیون چندگانه نشان داد که 20 درصد از واریانس اعتیاد به بازی های آنلاین توسط کارکردهای اجرایی و خودکارآمدی تحصیلی تبیین می شود. نتیجه گیری: بنابراین کارکردهای اجرایی و خودکارآمدی تحصیلی تلویحات کاربردی فراوانی در زمینه های پژوهشی، سبب شناسی و درمان اعتیاد به بازی های آنلاین دارد.
رابطه ترومای دوران کودکی با علائم وسواسی_جبری: نقش میانجی همجوشی فکر-عمل و اجتناب تجربه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: طیف وسیعی از عوامل ژنتیکی، عصب شناختی، روان شناختی و اجتماعی در سبب شناسی اختلال وسواسی_جبری دخیل هستند و شروع آن می تواند از طریق مسیرهای مختلفی ایجاد شود. هدف این پژوهش بررسی نقش میانجی همجوشی فکر- عمل و اجتناب تجربه ای در رابطه بین ترومای دوران کودکی و علائم وسواسی _ جبری در بزرگسالان بود. روش کار: روش پژوهش توصیفی_همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش را تمامی افراد مراجعه کننده به کلینیک ها و مراکز خدمات روان شناختی شهر تهران در سال 1403 تشکیل دادند، از این افراد 260 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش حاضر شامل پرسشنامه آسیب های کودکی، پرسشنامه همجوشی فکر و عمل، پرسشنامه پذیرش و عمل- نسخه دوم و پرسشنامه تجدید نظر شده وسواس فکری_عملی بود. همچنین تحلیل داده ها با استفاده از همبستگی پیرسون، مدل یابی معادلات ساختاری و در فضای نرم افزارهای SPSS-26 وAMOS-24 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مدل پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار است و اثر مستقیم ترومای کودکی (001/0>P ،64/5t= ،33/0β=) همجوشی فکر–عمل (001/0>P ،27/11t= ،82/0β=) و اجتناب تجربه ای (001/0>P ،68/10t= ،66/0β=) بر علائم وسواسی_جبری معنادار و مثبت بود. همچنین، اثر غیرمستقیم متغیر ترومای کودکی بر علائم وسواسی_جبری از طریق نقش میانجی همجوشی فکر-عمل معنا دار (05/0>P ،66/0=b) و اثر غیرمستقیم ترومای کودکی بر علائم وسواسی_جبری از طریق نقش میانجی اجتناب تجربه ای معنا دار (05/0>P ،53/0=b) بود. نتایج همچنین نشان داد که متغیرهای پژوهش در مجموع 68 درصد از واریانس علائم وسواسی_جبری را تبیین می کنند. نتیجه گیری: نتایج حاکی از نقش میانجی همجوشی فکر-عمل و اجتناب تجربه ای بین ترومای کودکی و علائم وسواسی_جبری بود. این یافته ها نشان می دهد که کاهش اجتناب تجربه ای و همجوشی فکر- عمل ممکن است شیوه مناسبی جهت تکمیل درمان علائم وسواسی_جبری در افراد مبتلا به ترومای کودکی باشد.