فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹٬۱۶۱ تا ۹٬۱۸۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
اهداف: همه گیری بیماری کرونا در سال 2019 (COVID-19) به عنوان بزرگ ترین بحران بهداشت جهانی در دهه های اخیر درنظر گرفته می شود. تغییرات در حوزه های اصلی زندگی به دلیل راهبردهای کنترل عفونت به اختلال عملکردی ناشی از پریشانی عاطفی شبیه است و بسیاری از افراد را در معرض خطر بیشتری از شرایط روانی قرار می دهد. با این حال، همه گیری COVID-19 و فاصله گذاری اجتماعی مرتبط با آن، استفاده از تلفن های هوشمند برای دریافت اطلاعات مربوط به COVID-19 در سال گذشته را به طور گسترده افزایش داده است. استفاده بیش از حد از تلفن های هوشمند پیامدهای زیان باری دارد. مطالعه حاضر به بررسی علائم اضطراب عمومی و اضطراب ناشی از COVID-19 و تأثیر آن ها بر شدت استفاده مشکل زا از تلفن هوشمند پرداخت. مواد و روش ها: افراد بزرگسال 18 تا 75 سال با نمونه گیری طبقه ای و احتمالی از یک پایگاه داده نماینده جمعیت، انتخاب شدند. در بین 1080 چینی هنگ کنگ (18 تا 75 سال)، یک نظرسنجی مقطعی مبتنی بر وب بین تاریخ 23 جولای تا 25 اوت سال 2020 (دوره شیوع موج سوم کووید 19 در هنگ کنگ) انجام شد. شرکت کنندگان با معیارهایی از جمله مقیاس افسردگی اضطراب استرس -21، مقیاس اختلال اضطراب فراگیر-7 و فرم کوتاه مقیاس اعتیاد به تلفن هوشمند مورد ارزیابی قرار گرفتند. از مدل سازی معادلات ساختاری و نسخه 22 نرم افزار Amos برای ارزیابی ارتباط بین علائم اضطراب عمومی، اضطراب ناشی از COVID-19 و شدت استفاده مشکل زا تلفن هوشمند استفاده شد. یافته ها: با استفاده از نمرات برش تعیین شده، نتایج ما نشان داد شیوع سطح اضطراب متوسط در حدود 22 درصد از شرکت کنندگان وجود دارد. با استفاده از ودلسازی معادلات ساختاری، هم علائم اضطراب عمومی و هم اضطراب ناشی از COVID-19 با شدت استفاده مشکل زا تلفن هوشمند مرتبط بودند. علاوه بر این اضطراب COVID-19 تا حدی میانجی روابط بین عوامل زمینه سازاضطراب عمومی با شدت استفاده مشکل زا تلفن هوشمند است. نتیجه گیری: این مطالعه داده های اولیه را در مورد وضعیت سلامت روان افراد مبتلا به کووید 19 ارائه می دهد. همچنین روابط بین اضطراب ناشی از COVID-19 و شدت استفاده مشکل زا تلفن هوشمند را به عنوان یک مکانیسم مقابله مورد بررسی قرار داد.
اثر سرمایه روان شناختی بر عملکرد شغلی و بهزیستی روان شناختی: نقش میانجی رشد روان شناختی در کار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر سرمایه روان شناختی بر عملکرد شغلی و بهزیستی روان شناختی از طریق نقش واسطه ای رشد روان شناختی در کار بود. جامعه پژوهش کارکنان شرکت ملّی مناطق نفت خیز جنوب منطقه اهواز در سال 1398 را در بر می گیرد که از این میان تعداد 418 نفر به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. داده های پژوهش با استفاده از پرسش نامه های سرمایه روان شناختی لوتانز و همکاران، رشد روان شناختی در کار پوراث و همکاران، عملکرد شغلی ویلیام و آندرسون، و بهزیستی روان شناختی دینر و بیسواس-دینر جمع آوری گردید. طرح پژوهش از نوع همبستگی از طریق الگویابی معادلات ساختاری ( SEM) بود. ارزیابی الگوی پیشنهادی با استفاده از نرم افزارهای SPSS-25 و AMOS-24 صورت گرفت. جهت آزمودن اثرات واسطه ای نیز از روش بوت استراپ استفاده شد. نتایج مطالعه نشان داد که الگوی پیشنهادی از برازش خوبی با داده ها برخوردار است. یافته های پژوهش حاکی از تأیید اثرات مستقیم سرمایه روان شناختی و رشد روان شناختی در کار بر عملکرد شغلی و بهزیستی روان شناختی بود. هم چنین اثر مستقیم سرمایه روان شناختی به رشد روان شناختی در کار مورد تأیید قرار گرفت. یافته های مربوط به فرضیه های غیرمستقیم نشان دهنده تأیید نقش واسطه ای متغیر رشد روان شناختی در کار در رابطه بین سرمایه روان شناختی و پیامدهای عملکرد شغلی و بهزیستی روان شناختی بود. با توجه به نتایج این تحقیق، تمرکز بر حالات فردی نیروی انسانی در محیط کار منجر به ارتقاء عملکرد شغلی و بهزیستی روان شناختی می گردد، لذا اقداماتی جهت افزایش سرمایه روان شناختی و رشد روان شناختی در کار در قالب برنامه های آموزشی به سازمان توصیه می شود.
از گفتمان راهنمایی به گفتمان مشاوره؛ پژوهشی در روانشناسی انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال دهم آذر ۱۴۰۰ شماره ۹ (پیاپی ۶۶)
۲۳۰-۲۱۷
حوزههای تخصصی:
از منظر روانشناسی انتقادی، مفاهیم یک دانش وجهه ای تاریخی اجتماعی دارند. روانشناسی عموماً حاصل یک فرآیند انباشت دانش دانسته می شود. اما روانشناسی انتقادی، به عنوان یک دانش بین رشته ای در علوم انسانی، مفاهیم روانشناختی را تارخ مند و همخوان با متن های اجتماعی تاریخی معین می داند. «راهنمایی و مشاوره» طی نیم قرن گذشته مورد توجه بسیاری از پژوهشگران بوده است. هدف از اجرای این پژوهش وارسی این مفاهیم از منظر تاریخ نگاری انتقادی بوده است. در این شکل از تاریخ نگاری، پدیده مورد مطالعه از منظر «گسست» مورد مداقه قرار می گیرد. یافته های این پژوهش نشان داد روانشناسی ایران طی نیم قرن گذشته از گفتمان راهنمایی به گفتمان مشاوره چرخش کرده است. گفتمان اول از دهه 40 تا دهه 70 شکل گرفته و غالب شده و دومی از دهه 70 تاکنون را دربرمی گیرد. درنتیجه «منطق راهنمایی به سوی مشاغل معین» جای خود را به «منطق مشاوره، مهارت آموزی و خودراهبری» داد. در پایان نیز ضمن جمع بندیِ یافته ها نسبت این دو گفتمان با تحولات اقتصادی سیاسی دهه 70 ه.ش مورد بحث قرار گرفت.
تبیین مبانی نظری و عملی فن تغییر رفتار سیستمی: ارائه یک فن جدید در مشاوره و روان درمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۵ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۹۷)
118 - 149
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت و تأثیر رفتار هر یک از اعضای خانواده در سبک زندگی و کیفیت تعاملات بین فردی و با توجه به شکایت برخی مراجعان از کژکاری برخی رفتارهای خود یا سایر اعضای خانواده، ضرورت به کارگیری فنونی در جهت تغییر رفتار مراجعان توسط روان درمانگران و خانواده درمانگران ضروری است. در این مقاله فن «تغییر رفتار سیستمی» به عنوان فن جدیدی در مشاوره و روان درمانی، معرفی شده است. در این پژوهش پس از تبیین مبانی نظری «فن تغییر رفتار سیستمی» شیوه کاربرد عملی و اجرای گام های آن در فرایند مشاوره و روان درمانی توضیح داده شده، سپس درمان سه نمونه بالینی از طریق کاربرد این تکنیک به صورت طرح تک آزمودنی از نوع AB مطالعه و گزارش شده است. ابزار پژوهش شامل چک لیست محقق ساخته و مصاحبه بود. تحلیل چشمی و تحلیل کیفی حاصل مصاحبه با نمونه ها حاکی از اثربخشی معنادار این فن بر روی رفتارهای ناکارآمد آزمودنی ها بوده است. نتیجه اینکه روان درمانگران می توانند این تکنیک را در مشاوره و روان درمانی فردی یا خانوادهدرمانی با هدف تغییر رفتارهای ناکارآمد مراجعان به رفتارهای کارآمد و سازگارانه به کار گیرند.
مطالعه پیشرفت تحصیلی دانشجویان از طریق همبستگی اخلاقی، وفاداری و خیانت زناشویی والدین به علت استعمال غیراخلاقی از شبکه های اجتماعی
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف مطالعه پیشرفت تحصیلی دانشجویان از طریق همبستگی اخلاقی و وفاداری و خیانت زناشویی والدین به علت استعمال غیراخلاقی از شبکه های اجتماعی انجام گرفت. پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ شیوه گردآوری داده ها توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری کلیه دانشجویان دانشگاه ملایر می باشد. حجم نمونه بر اساس روش تصادفی و بر اساس جدول کرجسی و مورگان تعداد 162 دانشجو انتخاب شد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه شبکه های اجتماعی محقق ساخته، خیانت زناشویی اصلاح شده آی ان اف کیو، وفاداری به همسر و همبستگی اخلاقی محقق ساخته می باشد. روایی پرسشنامه ها مورد تایید صاحبنظران قرار گرفت. پایایی پرسشنامه ها از طریق آلفای کرونباخ به ترتیب83/0، 81/0، 86/0، 83/0 محاسبه شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از دو سطح آمار توصیفی (درصد، میانگین، انحراف استاندارد) و آمار استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون و آزمون رگرسیون استفاده شد. نتایج نشان داد بین استفاده از شبکه های اجتماعی در محیط کار با همبستگی اخلاقی (48/0-) و وفاداری به همسر (69/0-) با (53/0- ) و کاهش خیانت زناشویی در سطح 01/0 معنی دار می باشد. نتایج حاکی از آن است که استفاده از شبکه های اجتماعی و رابطه های پنهانی میزان وفاداری و همبستگی اخلاقی کار و زندگی شخصی کارمند را کاهش دهد و در مقابل میزان خیانت زناشویی را افزایش دهد.
واکاوی عوامل جامعه شناختی مؤثر در شکل گیری هویت دینی دانش آموزان دختر(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هویت دینی به معنای احساس تعهد به دین؛ تعلق به جامعه دینی و تعلق به امتی که به آن دین پایبند هستند تعریف می شود و به عنوان یکی از مهم ترین عوامل ایجاد تحکیم و انسجام اجتماعی به شمار می رود. با توجه به اهمیت موضوع هویت دینی، براین مبنا تحقیق حاضر با هدف بررسی جامعه شناختی عوامل مؤثر در شکل گیری هویت دینی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهر بروجرد انجام گرفت. جامعه آماری، کلیه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه این شهر می باشد. برای محاسبه حجم نمونه از طریق فرمول کوکران تعداد 383 نفر انتخاب و از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای استفاده شده است. ابزار تحقیق مورد استفاده، پرسشنامه محقق ساخته بوده است. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی و آمار استنباطی استفاده شد. یافته ها نشان می دهد که بین عوامل جامعه شناختی(فرهنگ دینی خانواده، محیط آموزشی، مذهبی بودن گروه هم سالان، استفاده از اینترنت و استفاده از ماهواره) با شکل گیری هویت دینی مورد دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهر بروجرد رابطه معناداری وجود دارد .
طراحی و ارزیابی اثربخشی برنامه توان بخشی شناختی مبتنی بر الگوی پردازش اطلاعات بر بهبود توانایی های شناختی مبتلایان به مالتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مبتلایان به مالتیپل اسکلروزیس عموما در کارکردهای شناختی خود با مشکل مواجه اند. محققان در این پژوهش، به شناسایی مشکلات شناختی بیماران مبتلا بر اساس مدل پردازش اطلاعات پرداخته و پس از آن به طراحی برنامه توان بخشی شناختی مناسب برای این بیماران دست یافته، و اثربخشی آن را بر بهبود توانایی های شناختی بیماران آزموده اند. روش کار: این پژوهش به روش ترکیبی (کمی و کیفی) پیشرفته در 3 مرحله اجرا گردید. الف: مرحله مقایسه دو گروه بیمار و سالم با روش علی_مقایسه ای. ب: تدوین پروتکل توان بخشی شناختی با توجه به نتایج مرحله اول، نظر متخصصان روان شناسی و فرمول لاوشه. ج: مرحله مداخله با استفاده از روش نیمه آزمایشی. طی آن 103 نفر از مبتلایان به مالتیپل اسکلروزیس به صورت در دسترس انتخاب و از نظر کارکردهای شناختی با 86 تن از افراد عادی مقایسه شدند. ابزار مورد استفاده برای ارزیابی 5 خرده آزمون مجموعه MACIFIMS بوده است. سپس پروتکل توان بخشی تدوین و نهایتا اثربخشی آن روی 50 تن از بیماران بررسی شد. هر دو گروه در مراحل پس آزمون و پیگیری ارزیابی شدند و داده ها با استفاده از روش ANCOVAبا نرم افزار SPSS-22 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشانگر تفاوت معنادار میانگین نمرات آزمون های شناختی مبتلایان و افراد عادی بود و روایی محتوایی پروتکل شناختی معادل 75/0 تا 1 به دست آمد. همچنین در پیگیری یک ماهه این معناداری در نمرات همه میانگین ها به جز حافظه بلند مدت کلامی و حافظه بلند مدت دیداری همچنان حفظ شد. نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که پروتکل طراحی شده موثر می باشد و روشی مفید برای افزایش توانایی های شناختی بیماران مبتلا است.
The Relationship between Video Games and Cognitive Skills of Students
حوزههای تخصصی:
This research examined the relationship between video games and cognitive skills including critical thinking and creative thinking. This was an analytical and cross-sectional study. The population of the present research consisted of high school students of Ardebil in the academic year 2013-2014. A sample consisting of 105 students, (54 female and 51 male), was selected using multi-stage cluster sampling. They filled out two questionnaires, namely the California Critical Thinking Skill Test (CCTST) and Critical Thinking Test (CT). The data collected from the questionnaires were analyzed by SPSS through one-way analysis of variance (ANOVA) as well as the Scheffe test. To conduct the analysis, the participants were divided into four groups based on the number of hours spent playing video games every day, namely no gaming, less than 1 hour, between 1-2 hours, and more than 2 hours of gaming; they were also divided into four groups based on the number of years they had been playing video games, namely no gaming, less than a year, 1-2 years, and more than 2 years. The results of the one-way ANOVA revealed significant differences in creativity between the four groups based on the hours spent playing and the number of years the subjects had been playing video games (P<0.05). The differences between the four groups in terms of critical thinking were also significant (P<0.05). The findings indicated that the individuals spending up to two hours playing video games on a daily basis had higher levels of creativity and critical thinking compared to non-gamers.
مقایسه برنامه زمانی پارادوکسی و درمان شناختی رفتاری بر مکانیسم های دفاعی و علائم افراد دچار اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال دهم تیر ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۶۱)
143-154
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان گروهی مبتنی بر برنامه زمانی پارادوکسی و درمان شناختی رفتاری بر مکانیسم های دفاعی و علائم افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی بود. جامعه پژوهش حاضر را افراد با تشخیص اختلال اضطراب اجتماعی شهرهای تهران و گرگان تشکیل می دادندکه دارای پرونده فعال در فصل پاییز و زمستان سال 98 بودندکه از این تعداد 45 نفر از افراد به صورت در دسترس انتخاب شدند و در یک گروه گواه و دو گروه آزمایش جایگزین شدند. ابزار های مورد استفاده در پژوهش شامل پرسشنامه سبک های دفاعی (آندرز و همکاران، 1993) و پرسشنامه اضطراب اجتماعی (کانور و همکاران، 2000) بودند. برای تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده از تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتایج نشان داد بین درمان برنامه زمانی پارادوکسی و درمان شناختی رفتاری از لحاظ نمرات مکانیسم های دفاعی و علائم اضطراب اجتماعی در مرحله پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود ندارد(05/0 p > ). به طور کلی بر اساس نتایج این مطالعه می توان گفت درمان برنامه زمانی پارادوکسی و شناختی رفتاری باعث کاهش مکانیسم های دفاعی و علائم در افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی شده اند.
بررسی رابطه هوش فرهنگی و انگیزش تحصیلی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی زاهدان درسال 1396(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بسیاری از دانشجویان برای ادامه تحصیل مجبور زندگی در شهر با فرهنگ متفاوت هستند بنابراین هوش فرهنگی به منزله حلقه اتصالی است که میتواند درمحیط متنوع، انسجام و هماهنگی ایجاد کند.عدم آمادگی دانشجویان برای تعامل و سازگاری با افراد فرهنگ جدید می تواند بر عملکرد تحصیلی آنها تاثیر بگذارد. هدف از انجام این پژوهش بررسی رابطه هوش فرهنگی با انگیزش تحصیلی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی زاهدان در سال تحصیلی1397- 1396 می باشد. روش کار: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی می باشد. تعداد 418 نفر از دانشجویان به شیوه ی نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از دو پرسشنامه استاندارد استفاده شده است. از پرسش نامه استاندارد هوش فرهنگی که توسط آنگ و همکاران (2004) طراحی شده است و در این تحقیق پایایی پرسشنامه 91/0بدست آمده است. همچنین از پرسشنامه استاندارد انگیزش تحصیلی هارتر(1980) استفاده گردید، ضریب آلفای کرونباخ در این پژوهش 89/0 بدست آمد. دادهای جمع آوری شده در نرم افزار SPSS نسخه 16 تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین هوش فرهنگی و انگیزش تحصیلی ارتباط مثبت و معنادار وجود دارد (P<0/001 ) . آزمون AVONA نشان داد که اختلاف معناداری بین هوش فرهنگی دانشجویان به تفکیک رشته و همچنین اختلاف معنادار در انگیزش تحصیلی به تفکیک دانشکده ها وجود دارد(P<0/001 ). همچنین بین هوش فرهنگی و جنسیت ، بومی بودن و خوابگاهی بودن رابطه معناداری وجود نداشت(P>0.05). نتیجه گیری:نتایج تحقیق نشان داد که برخورداری از سطح بالایی از هوش فرهنگی پیش بینی قابل توجهی برای انگیزش تحصیلی و یادگیری افراد به شمار می آید.این نتایج میتواند به مسئولین حوزه آموزش کمک نماید تا با طراحی برنامه های مداخله ای تربیتی در ارتقا و یا حفظ انگیزش دانشجویان به ویژه دانشجویان غیر بومی و خوابگاهی در طول تحصیل اقدامات مؤثری را انجام دهند.
مقایسه الکتروآنسفالوگرافی کمٌی ارتباطات عصبی در کودکان 6 تا 13 ساله دارای اختلال طیف اتیسم و کودکان طبیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شواهد حاصل از مطالعات عصب شناختی نشان می دهد که علائم اصلی اختلال طیف اتیسم نظیر نقص در برقراری ارتباط اجتماعی، گفتار، رفتارهای تکراری و غیره با نابهنجاری ارتباطات عصبی در ارتباط است. تاکنون مطالعات زیادی در خصوص چگونگی ارتباطات عصبی گروه دارای اختلال طیف اتیسم با روش های مختلف صورت گرفته است. در این میان، الکتروآنسفالوگرافی یک ابزار کارا و غیرتهاجمی است که فعالیت الکتریکی مغز را ثبت می کند و کمک می کند تا بتوان اطلاعاتی از ساختار ارتباطات عصبی و کارکردهای شناختی به دست آورد. از این رو، در این پژوهش سعی بر این است تا با استفاده از شاخص کوهرنس در الگوهای الکتروآنسفالوگرافی کمٌی، به مقایسه چگونگی عملکرد ارتباطات عصبی کودکان دارای اختلال طیف اتیسم و کودکان طبیعی پرداخته شود. پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع مقایسه ای می باشد. جامعه آماری پژوهش تمامی کودکان 6 تا 13 ساله مبتلا به اختلال طیف اتیسم مراجعه کننده به کلینیک مهراز اندیشه واقع در شهر شیراز بودند. از این میان با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 15 کودک(4 دختر و 11 پسر) دارای اختلال طیف اتیسم انتخاب شدند و با 15 کودک طبیعی که بر اساس جنسیت و سن تقویمی با گروه آزمایش همتا شدند مورد مقایسه قرار گرفتند. داده های به دست آمده از الکتروآنسفالوگرافی کمٌی نشان می دهد که تفاوت معناداری میان ارتباطات عصبی (میان نیمکره ای) بین دو گروه وجود دارد. بدین صورت که کوهرنس امواج دلتا(05/0 p< ) و تتا(05/0 p< ) در ناحیه پیش پیشانی، تتا(05/0 p< ) و آلفا(05/0 p< ) در ناحیه مرکزی، تتا(001/0 p< )، آلفا(001/0 p< ) و بتا(001/0 p< ) در ناحیه پس سری و در نهایت دلتا(001/0 p< )، تتا(001/0 p< ) و آلفا(05/0 p< ) در ناحیه گیجگاهی مبتلایان به اختلال طیف اتیسم بیشتر بود. نتایج کمٌی به دست آمده از پژوهش حاضر حاکی از وجود نقص در ارتباطات عصبی کودکان دارای اتیسم است و فرضیه وجود نابهنجاری در ارتباطات عصبی آنها را تایید می کند . بنابراین، با تکیه بر این یافته ها می توان از الگوی ارتباطات شبکه ای در مغز به عنوان شاخصی مناسب در بررسی و شناخت اختلال طیف اتیسم استفاده کرد و با ایجاد تغییر در الگوی امواج مغزی به پیشرفت مداخلات بالینی برای این گروه و درمان آن ها کمک کرد.
بررسی اثربخشی تقویت اعتماد به نفس بر نگرش به ازدواج مجدد زنان مطلقه تحت پوشش کمیته امداد یزد
حوزههای تخصصی:
پیش زمینه و هدف: پژوهش حاضر بررسی اثربخشی تقویت اعتماد به نفس بر نگرش به ازدواج مجدد زنان مطلقه تحت پوشش کمیته امداد می باشد. مواد و روش کار: روش پژوهش شبه آزمایشی ازنوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. از جامعه آماری کلیه زنان مطلقه 20 تا 40سال تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی شهرستان یزد 24 نفر نمونه در قالب دو گروه آزمایش و کنترل انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه نگرش به ازدواج بارتین و روزن استفاده شد. یافته ها: پس از تحلیل کواریانس چنین حاصل شد که باکنترل اثر پیش آزمون، آموزش اعتماد به نفس در زنان مطلقه بر نگرش آنها به ازدواج مجدد و مولفه های آن موثر بوده است. بحث و نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد که آموزش اعتماد به نفس سبب شده نگرش ایده آل گرایانه زنان مطلقه نسبت به ازدواج مجدد کمتر شود، سپس نگرش واقع گرایانه به ازدواج مجدد پیدا و در نتیجه نگرش بدبینانه آنها نسبت به ازدواج مجدد کمتر شود و در کل نگرش به ازدواج مجدد را بهبود بخشیده است. پیشنهاد می گردد سازمان هایی که با زنان مطلقه سر و کار دارند کارگاه هایی در زمینه افزایش اعتماد به نفس برای ایشان برگزار نمایند، که این امر سبب تغییر نگرش زنان مطلقه نسبت به ازدواج مجدد شده و علاوه بر افزایش تمایل به ازدواج، کیفیت زندگی مجدد را نیز بالاتر می برد.
اثر یک دوره تمرینات پیلاتس و مربع گام برداری بر کارکردهای شناختی و جسمانی مرتبط با افتادن و ترس از افتادن زنان سالمند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: افتادن یکی از دلایل عمده صدمات ناخواسته و مرگ و میر در افراد سالمند می باشد. بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر یک دوره تمرینات پیلاتس و مربع گام برداری بر کارکردهای شناختی و جسمانی مرتبط با افتادن و ترس از افتادن در زنان سالمند بود. روش کار: پژوهش نیمه تجربی حاضر بر روی 20 زن سالمند با دامنه سنی 60 تا 70 سال انجام شد. شرکت کنندگان به صورت در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه تمرینات پیلاتس (10 نفر) و مربع گام برداری (10 نفر) تقسیم شدند. هر دو گروه به مدت 12 هفته تمرین و در پیش آزمون و پس آزمون شرکت کردند. از نرم افزار دسته بندی کارت های ویسکانسین، آزمون حافظه وکسلر، استورک، تعادل برگ و مقیاس بین المللی کارآمدی افتادن به ترتیب جهت اندازه گیری کارکردهای اجرایی، حافظه، تعادل ایستا، تعادل پویا و ترس از افتادن استفاده شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه های تکراری تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد اثر اصلی زمان اندازه گیری بر متغیرهای تعداد طبقات، خطای درجاماندگی، حافظه، تعادل ایستا، تعادل پویا و ترس از افتادن معنادار مشاهده شد. میانگین امتیازات خطای درجاماندگی و ترس از افتادن در پس آزمون نسبت به پیش آزمون به طور معناداری کاهش و میانگین امتیازات تعداد طبقات، حافظه، تعادل ایستا، تعادل پویا در پس آزمون نسبت به پیش آزمون افزایش داشته است. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که هر دو نوع تمرین می توانند به عنوان یک شیوه مداخله ای مناسب جهت بهبود کارکردهای شناختی و جسمانی مرتبط با افتادن و کاهش ترس از افتادن در زنان سالمند استفاده شوند.
بررسی مقایسه میزان اضطراب بیماران قلبی- عروقی با افراد عادی
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، بررسی مقایسه میزان اضطراب بیماران قلبی- عروقی با افراد عادی بود. مطالعه حاضر از نوع مطالعات توصیفی، علی مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه ی بیماران مبتلا به بیماری قلبی-عروقی و افراد عادی در شهر رشت بودند. به منظور انجام پژوهش حاضر تعداد 60 نفر (30 نفر مبتلا به بیماری قلبی-عروقی و 30 نفر افراد عادی) شهر رشت به شیوه نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه اضطراب کتل استفاده گردید. پس از جمع آوری اطلاعات، داده ها به وسیله نرم افزار SPSS نسخه 21 و آزمون t مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که بین میزان اضطراب افراد مبتلا به بیماری قلبی- عروقی و میزان اضطراب افراد عادی تفاوت معنی داری وجود دارد؛ به عبارتی میزان اضطراب افراد بیمار در مقایسه با افراد عادی بیشتر است.
اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی بر رفتارهای خودآسیب رسان غیرخودکشی گرا در نوجوانان دختر
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی بر رفتارهای خودآسیب رسان غیرخودکشی گرا در نوجوانان دختر بود. ایﻦ پژوهش از ﻧﻮع نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون-ﭘﺲآزﻣﻮن با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره متوسطه شهر اردبیل در سال 1400 بودند. ابتدا به روش نمونه گیری در دسترس 30 نفر انتخاب و سپس به شیوه تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند (15 نفر آزمایش و 15 نفر کنترل). گروه آزمایش تحت 8 جلسه 90 دقیقه ای رفتاردرمانی دیالکتیکی به شیوه آنلاین قرار گرفت. از سیاهه رفتارهای خودآسیب رسان (ISAS) کلونسکی و گلین (2009) به منظور گردآوری اطلاعات استفاده شد. تجزیه وتحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار SPSS نسخه 24 در دو بخش توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (تحلیل کوواریانس چندمتغیره) انجام پذیرفت. نتایج بیانگر این بود که رفتاردرمانی دیالکتیکی توانسته است رفتارهای خودآسیب رسان غیرخودکشی گرا در نوجوانان دختر به طور معناداری بهبود بخشد. می توان نتیجه گیری کرد که رفتاردرمانی دیالکتیکی می تواند به عنوان مداخله ای مؤثر برای بهبود رفتارهای خودآسیب رسان غیرخودکشی گرا در نوجوانان دختر مورداستفاده قرار گیرد.
رابطه خود تعیین گری و اهداف پیشرفت با عملکرد تحصیلی
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی رابطه خودتعیینگری و اهداف پیشرفت با عملکرد تحصیلی است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشآموزان دورهی دوم متوسطه در شهر زاهدان در سال تحصیلی 1401-1400 بود که 210 نفر از آنها به عنوان نمونه به روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش عبارت بودند از پرسشنامههای نیازهای اساسی روانشناختی لاگاردیا و همکاران (2000) و اهداف پیشرفت میگلی و همکاران (1998) که از اعتبار و پایایی قابل قبولی برخوردار بودند. همچنین برای اندازهگیری عملکرد تحصیلی از معدل کارنامهی ماهانهی نوبت اول سال تحصیلی 1401-1400 استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از آمار استنباطی ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیره با استفاده از نرمافزار SPSS-23 بهره برده شد. نتایج نشان داد که بین خودتعیینگری و عملکرد تحصیلی و بین اهداف پیشرفت و عملکرد تحصیلی رابطه معنادار وجود دارد. نتایج پژوهش حاکی از آن بود خودتعیینگری و اهداف پیشرفت، پیشبینیکنندهی عملکرد تحصیلی است.
اثر بخشی برنامه درسی تجربه شده در توسعه شایستگی فرهنگی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شیراز(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: شایستگی فرهنگی به عنوان جزء اصلی و اساسی از حرفه گرایی، در حوزه علوم پزشکی به دلیل تنوع فرهنگی مراجعین جایگاه منحصر به فرد و ویژه ای را دارا است. در این راستا هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه درسی تجربه شده در توسعه شایستگی فرهنگی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شیراز بوده است. روش ها: روش مورد استفاده در این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بوده است. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شیراز بوده، که از میان آن ها با استفاده از نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی بر حسب دانشکده 366 نفر انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه اثربخشی برنامه درسی تجربه شده محمدی و ملتجی (1391) و پرسشنامه محقق ساخته شایستگی فرهنگی، بود که پس از محاسبه روایی و پایایی مورد استفاده قرار گرفته شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که: 1- کیفیت برنامه درسی تجربه شده بالاتر از معیار میانگین و پایین تر از حد مطلوب می باشد.2- شایستگی فرهنگی، در سه بعد (آگاهی فرهنگی، دانش فرهنگی و مهارت فرهنگی) بالاتر از معیار میانگین و بعد (مواجهه فرهنگی) پایین تر از معیار میانگین و همه ابعاد شایستگی فرهنگی پایین تر از حد مطلوب می باشند. 3- بین عناصر برنامه درسی تجربه شده و شایستگی فرهنگی (آگاهی، دانش و مهارت) رابطه معنی داری وجود دارد. 4- عناصر برنامه درسی تجربه شده (محتوا، تکلیف، کیفیت و هدف)، پیش بینی کننده معنی دار و ارزشیابی پیش بینی کننده غیرمعنی دار شایستگی فرهنگی می باشند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج، می توان با طراحی برنامه درسی با کیفیت در همه ابعاد و عناصر شرایطی را فراهم کنیم که دانشجویان به بالاترین میزان دانش فرهنگی، آگاهی فرهنگی و مهارت فرهنگی دست یابند و با ارائه تکالیف مناسب و گروهی باعث بهبود عملکرد مواجهه فرهنگی در دانشجویان شد.
اثربخشی مشاوره روایتی بر اساس قصه عشق بر الگوهای ارتباطی زوجین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره دوم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۶)
528 - 547
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مشاوره روایتی بر اساس قصه عشق بر الگوهای ارتباطی زوجین انجام شد. روش پژوهش: این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش تمامی زوج های مراجعه کننده به یکی از مراکز مشاوره بهزیستی شهر مشهد بودند. نمونه آماری به صورت غیر تصادفی و در دسترس و گمارش به صورت تصادفی بود بدین صورت که تعداد 32 نفر (16 زوج) به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای گرفتند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه الگوهای ارتباطی زوجین کریستنسن سالاوی (1984) بود که قبل و پس از مداخله توسط زوجین هر دو گروه تکمیل شد. داده ها با استفاده از آزمون واریانس اندازه های مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج حاکی از آن بود که روایت درمانی مبتنی بر قصه عشق بر الگوهای ارتباطی زوج تأثیر گذاشته (01/0P≤) و باعث افزایش الگوی ارتباطی سازنده متقابل (99/5=F، 018/0 =P) و کاهش الگوهای اجتنابی متقابل (45/5=F، 028/0 =P) و متوقع / کناره گیری (23/6=F، 014/0 =P) در روابط زوجین گردیده است. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده پیشنهاد می گردد این رویکرد بیش از پیش مدنظر قرار گرفته و در مشاورات و مداخلات زناشویی در راستای بهبود ارتباطات زوجین و کاهش الگوهای ارتباطی ناکارآمد و مخرب مورد استفاده قرار گیرد.
مقایسه اثربخشی شفقت درمانی و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر خود انتقادی و افسردگی مبتلایان به افسردگی اساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: افسردگی ازجمله مشکلات شایع با پیامدهای گوناگون اقتصادی، اجتماعی و روان شناختی هستند. از این رو، هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی شفقت درمانی و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر خود انتقادی و افسردگی مبتلایان به افسردگی اساسی بود. روش: طرح پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری تمامی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی مراجعه کننده به مراکز مشاوره روان شناختی شهر نیشابور سه ماهه اول سال 1398 بودند که از میان آن ها 45 نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند، و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش 1 و 2 (هر گروه 15 نفر)، و یک گروه کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش اول درمان درمان مبتنی بر شفقت، گروه دوم درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی را دریافت کردند و گروه کنترل در فهرست انتظار قرار گرفتند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه خودانتقادگری و عدم خود اطمینان بخشی گیلبرت و همکاران (2004)، پرسش نامه افسردگی بک (1996) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل مالتی وریت استفاده شد. نتیجه گیری: نتایج حاکی از آن بود که شفقت درمانی و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی باعث بهبود خود انتقادی و افسردگی مبتلایان به افسردگی اساسی می گردد. هم چنین، اثربخشی شفقت درمانی بر کاهش این مسائل روان شناختی، بیش تر از درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی می باشد. بحث و نتیجه گیری: هر دو درمان بر کاهش خود انتقادی و افسردگی موثر بوده است، اما شفقت درمانی نسبت به درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی برتری معناداری داشته است (P<05/0).
نقش واسطه ای خودپنداره تحصیلی در رابطه بین امید به تحصیل و رفتار غیر مولد تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۵ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۹۹)
490 - 510
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی نقش واسطه ای خودپنداره تحصیلی در رابطه بین امید به تحصیل و رفتار غیرمولد تحصیلی بود. پژوهش حاضر از نوع همبستگی و به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش تمامی دانش آموزان دوره متوسطه دوم منطقه درودزن در سال تحصیلی 99-1398 بودند. شرکت کنندگان 299 دانش آموز (167 دختر و 132 پسر) بودند که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و مقیاس های امید به تحصیل (خرمایی و کمری، 1396)، رفتار غیرمولد تحصیلی (ریمکوس، 2012) و سیاهه خودپنداره تحصیلی (چن و تامپسون، 2004) را تکمیل کردند. به منظور پاسخ گویی به فرضیه های پژوهش از مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد که امید به تحصیل، هم به صورت مستقیم و هم به طور غیرمستقیم و از طریق خودپنداره تحصیلی بر رفتار غیرمولد تحصیلی اثر منفی دارد. در مجموع، یافته های این پژوهش بیانگر اهمیت توجه به نقش امید به تحصیل و خودپنداره تحصیلی در کاهش رفتار غیرمولد تحصیلی دانش آموزان است.