مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۲۱.
۱۲۲.
۱۲۳.
۱۲۴.
۱۲۵.
۱۲۶.
۱۲۷.
۱۲۸.
۱۲۹.
۱۳۰.
۱۳۱.
۱۳۲.
۱۳۳.
۱۳۴.
۱۳۵.
۱۳۶.
۱۳۷.
۱۳۸.
۱۳۹.
۱۴۰.
اعضای هیأت علمی
حوزههای تخصصی:
هدف: بازی وارسازی رویکردی ابتکاری است که با استفاده از عناصر جذاب و سرگرم کننده بازی در دنیای واقعی باعث افزایش تعامل و انگیزه کاربران و ارائه تجارب پایدار می شود. مطالعه حاضر با شناسایی مؤلفه های مستندسازی تجربیات در صدد ارائه مدل مفهومی مستندسازی تجربیات اعضای هیئت علمی دانشگاه ها براساس چارچوب بازی وارسازی اکتالیسیس چاو است.
روش شناسی: پژوهش حاضر به لحاظ هدف از نوع کاربردی است که با رویکرد کیفی و با روش فراترکیب مبتنی بر الگوی هفت مرحله ای سندلوسکی و باروسو و نرم افزار مکس کیودا انجام شده است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه آثار علمی مرتبط با مستندسازی تجربیات، مدیریت دانش و بازی وارسازی در بازه زمانی 2006 تا 2023 ( مصادف با 1383 تا 1402) است که از این میان با انجام فرایند غربالگری، 85 اثر به منظور بررسی و تحلیل انتخاب شدند.
یافته ها: در نهایت از 187 کد، 75 شاخص مستندسازی تجربیات از منابع علمی مورد بررسی استخراج و در 16 مؤلفه و 8 پیشران چارچوب اکتالیسیس شامل معنای حماسی و ندای درون (پیشران اول)، پیشرفت و دستاورد (پیشران دوم)، توانایی بروز خلاقیت و بازخورد (پیشران سوم)، مالکیت و تصاحب (پیشران چهارم)، نفوذ اجتماعی و وابستگی (پیشران پنجم)، کمیابی و بی صبری (پیشران ششم)، غیر قابل پیش بینی بودن ( عدم قطعیت)، کنجکاوی (پیشران هفتم) و در نهایت از دست دادن و اجتناب (پیشران هشتم)، دسته بندی شدند و بر اساس آن، مدل مفهومی پژوهش شکل گرفت. در کل می توان گفت که مدل مفهومی ارائه شده با رویکرد بازی وارسازی می تواند برای ایجاد انگیزه در اعضای هیئت علمی برای مستندسازی تجربیاتشان کمک کند.
نتیجه گیری: در طراحی و پیاده سازی مدل مستندسازی تجربیات اعضای هیئت علمی، لازم است شاخص ها و مؤلفه های انگیزشی شناسایی شده مرتبط با چارچوب بازی وارسازی اکتالیسیس، نظیر شاخص ها و مؤلفه های مربوط به نگرش فردی، دستاوردهای نظام مدیریت دانش، دستاوردهای فردی و سازمانی، خودمختاری، خودکارآمدی، ارائه بازخورد، حساب کاربری، اعتماد، بسترهای رسمی و غیررسمی اشتراک تجربه، ارتباطات سازمانی، کنجکاوی، غیرقابل پیش بینی بودن پاداش و ترس از اشتراک تجربه در نظر گرفته شوند. پیاده سازی این شاخص ها، می تواند سبب تغییر رفتار، افزایش مشارکت، تعهد و تشویق اعضای هیئت علمی در به اشتراک گذاری تجارب، افزایش اثربخشی، کاهش دوباره کاری و هزینه های مالی در نظام آموزش عالی کشور شود.
تجربه زیسته اعضای هیأت علمی از تعامل استاد - دانشجو در محیط های دانشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۷ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
193 - 206
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی تجربه زیسته اعضای هیأت علمی از راهبردهای تعامل استاد - دانشجو در محیط های دانشگاهی بود. روش شناسی: روش پژوهش پدیدارشناسی بود که طی آن ادراکات و فهم اعضای هیأت علمی از تعامل با دانشجویان بررسی گردید. جامعه آماری شامل همه اعضایهیأت علمی دانشکده های علوم و فیزیک دانشگاه شهید باهنر کرمان در سال تحصیلی 98-1397 به تعداد 81 نفر بود. با نمونه گیری هدفمند و رسیدن به اشباع نظری، 18 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. از طریق بررسی عمیق پژوهش های انجام شده در موضوع تعامل استاد – دانشجو، سوالات مصاحبه تهیه گردید و مصاحبه ها به شکل نیمه ساختاریافته انجام شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از شیوه کدگذاری سه مرحله ای باز، محوری و انتخابی استفاده شد.یافته ها: نتایج نشان داد که شرایط شکل گیری تعامل استاد - دانشجو، شامل عوامل زمینه ساز و افزایش دهنده تعامل مانند درک موضوع درسی توسط دانشجو، برگزاری ساعات رفع اشکال و وجود انگیزه در استاد و دانشجو، و عوامل کاهش دهنده تعامل مانند ماهیت تئوری دروس، سطح علمی پایین دانشجو، حجم بالای کار عملی و تحقیقاتی، زمان محدود و عدم اعتماد به نفس دانشجو بودند. نتایج همچنین نشان داد که راهبردها و روش های تعامل با دانشجو شامل راهبردهای عام، شرایط مدار و دانشجومدار بودند. علاوه بر این، پیامدهای اتخاذ راهبردهای تعامل استاد - دانشجو نیز شامل پیامدهای مبتنی بر دانشجو مانند تاثیرات علمی، شخصیتی، اجتماعی، شغلی، و همچنین پیامدهای مبتنی بر استاد مانند کسب تجربه، به روز شدن اطلاعات و دانش استاد، احساس رضایت درونی، و دریافت بازخورد برای شناسایی نقاط قوت و ضعف بودند.بحث و نتیجه گیری: نتایج حاصل دلالت های مهمی برای برنامه ریزان درسی آموزش عالی در راستای بهبود زمینه های تعامل استاد - دانشجو دارد. بر این اساس لازم است که از محتوای تعاملی با ماهیت عملی و مشارکتی، و شیوه های تدریس مبتنی بر راهبردهای تعاملی مختلف استفاده شود و برای دسترسی بیشتر دانشجو به استاد از طریق فعالیت های خارج از کلاس و فراهم آوردن فرصت ارتباط بیشتر دانشجو با استاد در سطحی شخصی تر برنامه ریزی گردد.
برندسازی کارکنان دانشی؛ تعیین مؤلفه های برند شخصی اعضای هیأت علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مدیریت عمومی سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۵
167 - 198
حوزههای تخصصی:
با توجه به کاهش تعداد دانشجویان و افزایش رقابت بین دانشگاه ها و تغییر رویکرد جذب دانشجو به روش استادمحور، نقش اساتید شناخته شده و معتبر در موفقیت دانشگاه ها و جذب دانشجویان مستعد رو به افزایش است. پژوهش حاضر در پی شناسایی مؤلفه های مؤثر بر برند شخصی اعضای هیأت علمی است. روش پژوهش حاضر آمیخته اکتشافی است. در گام اول با استفاده از روش کیفی تحلیل مضامین، مؤلفه های برند شخصی اعضای هیأت علمی از طریق مصاحبه با خبرگان شناسایی و شبکه مضامین آن ترسیم شد. در گام دوم پژوهش، با توزیع پرسشنامه محقق ساخته بین 54 عضو هیأت علمی، تأثیر مولفه های شناسایی شده بر برند شخصی اعضای هیأت علمی رتبه بندی شدند. پایایی ابزار مصاحبه از طریق آموزش مصاحبه گر و تدوین راهنما مصاحبه تحقق یافت. پایایی ابزار پرسشنامه نیز با آزمون کرونباخ تأیید شد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که استفاده از شبکه های اجتماعی علمی، انگیزه درونی، روابط بین فردی، تألیفات، هوش و استعداد، جایگاه علمی، فن بیان، دانش فردی و روش تدریس بر برند شخصی اعضا هیأت علمی دانشگاه ها تأثیرگذار است. براساس این یافته ها، پیشنهاد می شود که اعضای هیأت علمی ضمن ارتقای دانش فردی و تألیف کتاب ها و مقالات معتبر، از طریق توسعه روابط بین فردی به طور فعال در شبکه های علمی برخط و مجامع علمی و صنعتی مشارکت فعال داشته باشند. همچنین، با توسعه مهارات فن بیان و استفاده از راهبردهای مؤثر در تدریس، برند شخصی خود را ارتقا دهند.
بررسی مقایسه ای شیوه نامه تخصیص اعتبار پژوهشی (گرنت) اعضای هیأت علمی در دانشگاههای دولتی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه آموزش عالی سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۷
28 - 47
هدف: هدف از انجام این پژوهش بررسی مقایسه ای و توصیف وضعیت مفاد و محتوای آیین نامه های اعتبار ویژه (گرنت) اعضای هیأت علمی دانشگاههای دولتی دارای آیین نامه اعتبار پژوهشی ویژه خود، با یکدیگر و با آیین نامه مصوب وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است.روش پژوهش: این پژوهش از نظر هدف در زمره تحقیقات کاربردی، از نظر ماهیت یک پژوهش کیفی و از نظر روش یک مطالعه توصیفی تطبیقی است که برای انجام آن از اطلاعات و اسناد مرتبط در دانشگاههای منتخب و وزارت علوم، تحقیقات و فناوری استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش تمامی دانشگاههای دولتی کشور بوده اند که دارای آیین نامه اعتبار ویژه اعضای هیأت علمی خود بوده اند، که از بین آنها پنج دانشگاه (شهید بهشتی، تهران، تبریز، شیراز و فردوسی مشهد) به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند. یافته ها: تفاوت ها و شباهت های بین آیین نامه های اعتبار ویژه دانشگاههای مورد بررسی و آیین نامه مصوب وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در پنج حیطه موضوعی و 53 شاخص شناسایی و دسته بندی شده اند.نتیجه گیری: این پژوهش نشان داد آیین نامه های اعتبار ویژه اعضای هیأت علمی دانشگاههای دولتی، با آن که پایه و اساس تدوین و تنظیم آنها آیین نامه مصوب وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است، اما در بسیاری از موارد با یکدیگر متفاوت هستند و در عمل متناسب با فرهنگ و فلسفه خاص ارزش گذاری فعالیت های پژوهشی اعضای هیأت علمی هر دانشگاه تنظیم و تصویب شده اند.
رتبه بندی و سنجش اثر موانع و مشکلات پژوهشی حوزه علوم انسانی بر تولیدات علمی از دیدگاه اعضای هیأت علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه آموزش عالی سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۷
82 - 97
هدف: پژوهش حاضر با هدف رتبه بندی و سنجش اثر موانع و مشکلات پژوهشی حوزه علوم انسانی بر تولیدات علمی از دیدگاه اعضای هیأت علمی انجام شد.روش پژوهش: تحقیق حاضر از لحاظ هدف کاربردی، و از نوع توصیفی -پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی اعضای هیئت علمی حوزه علوم انسانی دانشگاه شهید چمران اهواز بوده که 137 نفر به روش تصادفی ساده به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرس ش نامه خادمی زاده و همکاران (1400) استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 و نرم افزار Smart Pls تحلیل شدند.یافته ها: براساس نتایج این پژوهش از بین موانع پژوهشی از دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز در حوزه علوم انسانی، موانع زیرساختی و محیطی (906/0) از بیشترین تأثیر در بین سایر مؤلفه ها برخوردار است و بعد از آن به ترتیب موانع آموزشی، فرهنگی و اجتماعی (85/0)؛ موانع سازمانی – مدیریتی (847/0)؛ موانع ذاتی (738/0) و موانع فردی (637/0) بودند. در بین موانع فردی پژوهش (مهم ترین عامل ضعف در مهارت های زبان انگلیسی)، در بین موانع ذاتی پژوهش (مهم ترین عامل سرمایه گذاری اندک دولت ها و بخش خصوصی برای پژوهش در حوزه علوم انسانی)، در بین موانع سازمانی و مدیریتی (مهم ترین عامل نبود سیاست های تشویقی در مقابل تولیدات علمی اعضای هیئت علمی)، در بین موانع زیرساختی و محیطی (مهم ترین عامل مؤلفه های سیاست های انقباضی دولت ها و کمبود بودجه پژوهشی) و در بین موانع آموزشی، فرهنگی و اجتماعی (مهم ترین عامل فقدان فرهنگ کار گروهی و ترویج فردگرائی) بود.نتیجه گیری: براساس نتایج پژوهش از بین موانع مختلف موانع زیرساختی و محیطی نقش پر اهمیت تری در حوزه علوم انسانی دارند. بر این اساس توجه به موانع پژوهشی برای افزایش تولیدات علمی و خصوصاً برطرف نمودن موانع زیرساختی و محیطی نیازمند توجه خاص مدیران بالاخص مدیران پژوهشی دانشگاه را می طلبد تا بتوان از این طریق روند تولیدات علمی در این حوزه اصلاح و تسریع گردد.
بررسی وضعیت سواد، کاربست و عوامل موثر بر پذیرش هوش مصنوعی در بین اعضای هیأت علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه آموزش عالی سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
106 - 131
هدف: هدف مطالعه حاضر، بررسی عوامل موثر در پذیرش و به کارگیری هوش مصنوعی توسط اعضای هیأت علمی و میزان سواد هوش مصنوعی آنان است.
روش پژوهش: پژوهش کاربردی حاضر مبتنی بر فلسفه پراگماتیسم از نوع آمیخته (متوالی تشریحی) است. جامعه آماری بخش کمی اعضای هیأت علمی پردیس های دانشگاه فرهنگیان در سال تحصیلی 1403-1402، به تعداد 1220 نفر بود که بر اساس فرمول کوکران 315 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. در بخش کیفی نیز با استفاده از نمونه گیری هدفمند از نوع گلوله برفی 15 نفر از متخصصان انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها مقیاس پذیرش هوش مصنوعی و سواد هوش مصنوعی و مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. داده های کمی با استفاده از نرم افزار SPSS، و داده های کیفی به روش تحلیل مضمون تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: نیت رفتاری، سهولت ادراک شده، سودمندی ادراک شده، ارتباط شغلی، هنجار ذهنی، شرایط تسهیل کننده و نگرش نسبت به استفاده بر پذیرش هوش مصنوعی موثر است. بنابر نتایج سواد هوش مصنوعی اعضای هیأت علمی در سطح مطلوبی قرار ندارد.
نتیجه گیری: هدف قرار دادن سواد هوش مصنوعی اساتید دانشگاه ها مؤلفه کلیدی در غلبه بر مقاومت در برابر پذیرش هوش مصنوعی می باشد. از این رو حمایت بیشتر توسط مراجع ذی ربط و رؤسای سازمان های آموزشی برای کمک به اساتید جهت توسعه شایستگی و سواد هوش مصنوعی ضروری است.
امکان سنجی تعیین هیأت های رسی دگی به تخلفات اداری کارمندان به عنوان م رجع رسیدگی به تخلفات اعضای هیأت علمی و مشمولان قانون کار براساس مقررات دولتی (با تأکید بر آراء دیوان عدالت اداری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حقوق اداری سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۰
۱۵۵-۱۳۵
حوزههای تخصصی:
مطابق ماده 18 قانون رسیدگی به تخلفات اداری، اعضای هیأت علمی و مشمولان قانون کار، از شمول این قانون خارج بوده اند و تابع مقررات مربوط به خود خواهند بود؛ ولی سازمان اداری و استخدامی کشور، با صدور دو بخشنامه جداگانه، مقرر کرده است در مواردی که اعضای هیأت علمی و مشمولان قانون کار در سمت های اداری یا مدیریتی به کار گرفته می شوند، چنانچه درخصوص مسئولیت های مذکور، مرتکب تخلف شوند، م رجع رسیدگی به تخلفات اداری آنان، هیأت های رسی دگی به تخلفات اداری دستگاه اجرایی محل خدمت بوده است و به اتهام آنها طبق قانون رسیدگی به تخلفات اداری رسیدگی خواهد شد؛ بنابراین، سؤال اصلی این پژوهش، بررسی امکان تعیین هیأت های رسی دگی به تخلفات اداری کارمندان به عنوان م رجع رسیدگی به تخلفات اعضای هیأت علمی و مشمولان قانون کار بر اساس مقررات دولتی است. پژوهش حاضر با روش توصیفی و تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و اسنادی، پس از بیان ضوابط تعیین مرجع رسیدگی به تخلفات اداری در رویه قضایی دیوان عدالت اداری، نشان می دهد که تعیین هیأت های رسی دگی به تخلفات اداری کارمندان به عنوان م رجع رسیدگی به تخلفات اعضای هیأت علمی و مشمولان قانون کار به موجب مقررات دولتی؛ خلاف قانون، و خارج از حدود اختیارات قوه مجریه بوده و مداخله قانون گذار برای رفع ابهام قانونی ضروری است.
واکاوی شایستگی های کلیدی اعضای هیأت علمی به منظور آموزش برای پایداری، مورد مطالعه: دانشگاه فنی و حرفه ای(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اعضای هیأت علمی به دلیل وظایف آموزشی و پژوهشی و نقشی که در اشاعه علم و دانش بر عهده دارند، سهم بسزایی در آموزش برای پایداری ایفا کرده و شایستگی ها و مهارت های آنان بعنوان یک عنصر کلیدی در این زمینه مطرح می شود. از این رو، هدف این پژوهش واکاوی شایستگی های کلیدی اعضای هیأت علمی دانشگاه فنی و حرفه ای به منظور آموزش در جهت پایداری بود. روش ها: این پژوهش از لحاظ هدف، پژوهشی کاربردی است و از نظر چگونگی گردآوری داده ها، در گروه «پژوهش آمیخته» طبقه بندی می شود. مشارکت کنندگان در این پژوهش 12 نفر از متخصصان و صاحب نظرانی بودند که به روش نمونه گیری هدفمند و با تکنیک اشباع نظری انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته بود و با استفاده از روش تحلیل محتوا کلیدی ترین شایستگی های آموزش پایداری اعضای هیأت علمی شناسایی شد. در بخش کمی به منظور وزن دهی، سنجش میزان اهمیت و رتبه بندی مؤلفه ها ی استخراج شده از تکنیک آنتروپی شانون استفاده گردید. یافته ها: برپایه بازکاوی داده های مصاحبه های نیمه ساختاریافته، در مجموع یازده زیرمؤلفه در قالب شش مؤلفه ی اصلی به عنوان شایستگی های آموزش پایداری اعضای هیأت علمی در دانشگاه فنی و حرفه ای شناسایی شد که در مرحله بعد با توجه به ضریب اهمیت به دست آمده حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها با تکنیک آنتروپی شانون، مؤلفه های شایستگی فرادیسیپیلینی، شایستگی تخصصی، شایستگی دوراندیشی، شایستگی مسئولیت اجتماعی، شایستگی فرافرهنگی و شایستگی زیست محیطی به ترتیب، اهمیت بیشتری نسبت به سایر مؤلفه ها را به خود اختصاص دادند. نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش، به منظور جهت گیری آموزش های فعلی دانشگاه فنی و حرفه ای به سمت آموزش پایداری، لازم است پرورش شایستگی های آموزش پایداری اعضای هیأت علمی مورد توجه قرار گرفته و اقدامات لازم جهت توسعه این شایستگی ها صورت پذیرد
شاگردپروری اعضای هیأت علمی در دانشگاه ها، با رویکردی به نظرات تربیتی امام خمینی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متین سال ۲۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰۵
1 - 29
حوزههای تخصصی:
موضوع شاگرد پروری بر اساس تئوری نظری تعلیم و تربیت اسلامی، سهم عمده ای را به خود اختصاص می دهد. هدف دانشگاه ها باید ایجاد و رشد طرز فکر علمی در افراد و آماده کردن دانشجویان برای حل مسائل زندگی باشد. در ضرورت و اهمیت این تحقیق باید گفت مطالعه و بررسی اساس نظری شاگردپروری، در تنویر افکار استاد و ایجاد فکر علمی و منطق او مؤثر خواهد بود. پژوهش های انجام گرفته با موضوع شاگردپروری فقط در یک یا دو بعد از ابعاد شناسایی شده در این پژوهش صورت گرفته است.این پژوهش با روش تحلیل محتوای کیفی استقرایی صورت گرفته است و جامعه آماری آن آثار اندیشمندان دینی ایرانی پنجاه سال اخیر، به زبان فارسی در حوزه علوم تربیتی است. یافته های این پژوهش، منجر به طراحی چارچوب شاگردپروری اعضای هیأت علمی گردیده است. توجه به شاگردپروری اعضای هیأت علمی که بزرگ ترین نقش را در بهبود کیفیت آموزش، پژوهش و خدمات اجتماعی ایفا می کنند و اختصاص جریانی اثربخش از یاددهی و یادگیری و تربیت دانشجویان در قالب شاگردپروری در تمام ابعاد، در آموزش عالی ضروری است.
طراحی الگوی ساختاری اثر رهبری معنوی بر توانمندسازی روان شناختی اعضای هیأت علمی دانشکده های تربیت بدنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، طراحی الگوی ساختاری اثر رهبری معنوی بر توانمندسازی روان شناختی اعضای هیأت علمی دانشکده های تربیت بدنی بود. روش پژوهش توصیفی- پیمایشی است و به شکل میدانی اجرا شد. جامعه آماری، کلیه اعضای هیأت علمی دانشکده های تربیت بدنی (205 نفر) بودند. نمونه آماری برابر با جامعه در نظر گرفته شد. ابزار تحقیق شامل پرسشنامه رهبری معنوی فرای (2005) و توانمندسازی روان شناختی اسپریتزر (1995) بود که روایی آنها با استفاده از نظر متخصصان بررسی و پایایی آن نیز از طریق ضریب آلفای کرونباخ (ضریب آلفا = 89/0 و 91/0) محاسبه شد. از آمار توصیفی برای طبقه بندی یافته ها و برای آزمون فرضیه های تحقیق از آزمون کولموگروف- اسمیرنوف و آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد. همچنین در راستای تحلیل های تکمیلی و ارایه مدل از حیطه معادلات ساختاری (SEM) برای مدلسازی روابط علی با تأکید بر نرم افزار لیزرل 2/9 استفاده شد. یافته ها نشان داد که رهبری معنوی و ابعاد آن یعنی چشم انداز سازمانی، ایمان، عشق به نوع دوستی، عضویت، تعهد سازمانی و معناداری در کار، با توانمندسازی اعضا رابطه معنا داری داشتند (05/0>P)؛ ولی بین بازخورد عملکرد و توانمندسازی رابطه معنا داری مشاهده نشد (05/0
طراحی و تدوین نظام نامه ی اخلاقی اعضای هیأت علمی تربیت بدنی و علوم ورزشی ایران از دیدگاه دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر، طراحی و تدوین نظام نامه ی اخلاقی اعضاء هیأت علمی تربیت بدنی و علوم ورزشی ایران از دیدگاه دانشجویان بود. روش شناسی: جامعه آماری تحقیق را دانشجویان رشته تربیت بدنی سراسر ایران به تعداد 15 هزار نفر تشکیل داده اند. به منظور استفاده از نظر همه ی اقشار دانشجویی کشور، تصمیم گرفته شد تا تعداد نمونه بیشترین حد ممکن در نظر گرفته شود و محققان (1018=n) پرسشنامه را بر اساس روش نمونه گیری تصادفی ساده جمع آوری نمودند. ابزار اندازه گیری پرسشنامه محقق ساخته 41 سؤالی بود که دارای مقیاس پنج ارزشی لیکرتی بود. به منظور توصیف آماری داده ها از شاخص های توصیفی همچون میانگین و انحراف استاندارد استفاده شد. برای تعیین عامل ها از روش تحلیل عاملی اکتشافی، برای تأیید مدل ارتباط سؤالات با عامل ها و عامل ها با مفهوم نظام نامه اخلاقی از تحلیل عاملی تأییدی، تحلیل وضعیت سؤالات از آزمون t تک نمونه ای و در نهایت برای اولویت بندی سؤالات و عامل ها از آزمون فریدمن استفاده گردید. یافته ها: با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی 32 سؤال از طریق مؤلفه های اصلی همراه با چرخش واریماکس مورد تأیید قرار گرفت. این سؤالات در 6 عامل فعالیت های گروهی 131/13، صداقت گفتاری و رفتاری 793/12، وظیفه شناسی 577/11، رفتار حرفه ای 576/9، تعهد علمی- پژوهشی 779/8 و مسئولیت مالی 699/7 قرار گرفتند که توان پیشگویی سؤالات بر اساس مجموع واریانس ها، برابر با 555/63 درصد می باشد. پایایی عامل های پرسشنامه بین 73/0 تا 88/0 و پایایی کل پرسشنامه 84/0به دست آمد. در خصوص رابطه سؤالات با عامل ها، تمامی سؤالات دارای رابطه معناداری (96/1±T value) با عامل خود داشتند. در خصوص آزمون خوبی (نیکویی) برازش، نسبت2x به df برابر 84/3 و ریشه میانگین مجذور خطای تقریبی RMSEA برابر با 053/0 به دست آمد. همچنین تمامی عامل ها با مفهوم نظام نامه اخلاقی رابطه معناداری (96/1±T value) داشتند. نتیجه گیری: تدوین ایننظام نامه اخلاقی که برخاسته از آموزه های دینی و فرهنگ ملی است می تواند راهگشای جامعه علمی ورزش ایران باشد.
تعیین مؤلفه های بالندگی حرفه ای اعضای هیأت علمی دانشکده های تربیت بدنی کشور و سنجش برازش آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت و توسعه ورزش سال ۵ پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲ (پیاپی ۹)
109 - 126
حوزههای تخصصی:
هدف: از پژوهش حاضر، تعیین مؤلفه های محتوای بالندگی حرفه ای اعضای هیأت علمی دانشکده های تربیت بدنی کشور است.روش شناسی: روش پژوهش توصیفی- پیمایشی بوده است. جامعه آماری تحقیق، کلیه اعضای هیأت علمی دانشکده های تربیت بدنی (205 نفر) بودند. نمونه آماری برابر با جامعه در نظر گرفته شد ولی پس از توزیع پرسشنامه، 173 پرسشنامه جمع آوری و تجزیه و تحلیل شد. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه محقق ساخته بالندگی استفاده شد که فهرستی از 9 مؤلفه بالندگی هیأت علمی را شناسایی کرد که پس از مصاحبه با متخصصان و صاحب نظران این حوزه (17 نفر)، 6 مؤلفه شناسایی و به گویه های پرسشنامه تبدیل شدند تا بر مبنای آن وضعیت موجود بالندگی ترسیم شود. برای تعیین روایی محتوا از دیدگاه های مدرسان و جهت بررسی روایی سازه از آزمون تحلیل عاملی تأییدی استفاده شده است. پایایی نیز از طریق ضریب آلفای کرونباخ برای برنامه بالندگی حرفه ای 90/0 محاسبه شد. از آمار توصیفی برای طبقه بندی یافته ها و برای آزمون فرضیه های تحقیق از آزمون کلموگروف- اسمیرنوف، آزمون همبستگی پیرسون و آزمون t تک نمونه ای استفاده شد. همچنین در راستای تحلیل های تکمیلی از معادلات ساختاری (SEM) برای مدل سازی روابط علی با تأکید بر نرم افزار لیزرل 2/9 استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد تحلیل های مدل یابی معادلات ساختاری، برازندگی مدل را با داد ه ها مورد حمایت قرار دادند، همچنین یافته ها بیانگر این بودند که بعد بالندگی حرفه ای دانشکده های تربیت بدنی کشور در حد مطلوب قرار دارد. در خصوص وضعیت موجود مؤلفه بالندگی حرفه ای اعضای هیأت علمی، انتشارات علمی با میانگین 79/3 و زبان انگلیسی با میانگین 98/3 کمتر از میانگین است و بقیه عوامل بیشتر از میانگین می باشد.نتیجه گیری: نیاز به ایجاد و راه اندازی مرکزی منظم و رسمی تحت عنوان مرکز بالندگی در دانشگاه ها حس می شود تا از این طریق و با استفاده از متخصصین در حوزه بالندگی و مدیریت منابع انسانی، بتوان به طور اثربخش و منظم و برنامه ریزی شده به اجرای برنامه های بالندگی اعضای هیأت علمی همت گماشت.
شناسایی و واکاوی عوامل موثر بر توسعه پایدار مبتنی بر احیای ظرفیت های آموزشی در آموزش عالی در دانشگاه های آزاد اسلامی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و مدیریت شهری سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۹
۵۹-۴۱
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این مقاله شناسایی و واکاوی عوامل موثر توسعه پایدار مبتنی بر احیای ظرفیت های آموزشی است. پژوهش از لحاظ هدف داده بنیاد و از لحاظ روش گرندد تئوری اجرا شد. جامعه پژوهش را صاحبنظران حوزه علوم اقتصادی و آموزشی متخصص در زمینه مدیریت آموزشی، منابع انسانی، مدیریت آموزش عالی( دارای کتاب و یا مقاله)، اقتصاد تشکیل دادند. بر اساس معیار اشباع نظری 18 نفر به روش هدفمند انتخاب شدند. داده ها با مصاحبه نیمه ساختاریافته با استفاده از نرم افزار maxqda12 گردآوری شد. در نتیجه 125 مفهوم اولیه( کدباز)، 15 مفهوم اصلی( کد محوری) به دست آمد، که در قالب مدل پارادایمی شامل 6 کد انتخابی شامل عوامل علی( 3 مولفه و 19 شاخص )، عوامل زمینه ای ( 2 مولفه و 15 شاخص ) ، عوامل راهبردی ( 3 مولفه و 32 شاخص )، عوامل مداخله گر( 2 مولفه و 11 شاخص )، پدیده اصلی ( 2 مولفه و 16 شاخص ) و پیامدها ( 3 مولفه 23 شاخص ) ارائه شد.
مدل تبیین فرایند انگیزه خدمت عمومی اعضای هیأت علمی واحدهای دانشگاه آزاداسلامی استان تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تغییرات اجتماعی - فرهنگی سال ۲۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۸۴
27 - 39
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف ارائه مدل تبیین فرایند انگیزه خدمت عمومی اعضای هیأت علمی واحدهای دانشگاه آزاداسلامی استان تهران صورت گرفته است. روش تحقیق ازنظر پارادایم؛ تفسیری، ازنظر رویکرد؛ کیفی، ازنظر استراتژی؛ نسخه نظریه زمینه ای اشتراوس و کوربین و به لحاظ هدف، کاربردی است. مشارکت کنندگان، اعضای هیأت علمی واحدهای دانشگاه آزاداسلامی استان تهران بودند که براساس روش نمونه گیری هدف مند و نظری با رعایت حداکثر تنوع انتخاب شدند. مصاحبه نیمه ساختمند با ۱۱نفر براساس اصل اشباح نظری انجام شد. برای تحلیل داده ها، از کدگذاری باز، محوری و گزینشی استفاده شد. برای ارزیابی قابلیت اعتماد و اعتبار پژوهش از کنترل مشارکت کننده، کنترل توسط همکار، حضور طولانی مدت در بافت پژوهش، توضیح مفصل، و ممیزی استفاده شد. تحلیل داده ها ۱۶مفهوم ۴۰ویژگی و ۳۳۱بُعد استخراج گردید. اجزای مدل فرایند انگیزه خدمت عمومی اعضای هیأت علمی بااستفاده از ۱۱6نمودار، ۵فرایند فرعی و ۱۵تاکتیک راهبردی شکل گرفت. درنهایت، مدلی مشتمل بر انگیزه خدمت عمومی اعضای هیأت علمی دانشگاه به عنوان پدیده مرکزی، شرایط فردی (ابعاد روان شناختی)، شرایط اجتماعی فرهنگی (اعتبار و هویت فردی خانوادگی)، و شرایط دانشگاهی (پاسخ گویی اجتماعی سازمان، امنیت شغلی)، به عنوان عوامل تأثیرگذار، راهبردها (شرکت در سیاست گذاری درون و برون دانشگاهی)، و پیامدهای فردی (ارتقاء ابعاد روان شناختی عضو هیأت علمی)، پیامدهای اجتماعی فرهنگی (ارتقاء سلامت جامعه)، و پیامدهای دانشگاهی (نتایج ادراکی در پاسخ گویی، معضلات و آسیب ها در بخش پژوهش)، همراه با خط سیر داستان ارائه گردید.
مشارکت اساتید دانشگاه در وبلاگ ها و صفحه های عمومی وب: مطالعه مقایسه ای گروه علوم اجتماعی و علوم پزشکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات کاربردی علم سنجی دوره ۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
131 - 150
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تمایل اشتراک دانش در صفحات عمومی وب در بین اساتید دانشگاه در گروه علوم پزشکی و علوم اجتماعی است. روش: این مطالعه از لحاظ هدف کاربردی بوده و به روش پیمایشی انجام گرفته و برای تحلیل داده ها از روش مقایسه ای استفاده شده است. برای گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته طراحی شده، و روایی آن توسط چهار نفر از متخصصان علم اطلاعات تأیید شد. پایایی پرسشنامه نیز توسط نرم افزار اس.پس.اس.اس محاسبه و مقدار آن ۰.۷۱ بدست آمد که میزان مناسبی است. اساتید دانشگاه تهران در گروه علوم پزشکی و علوم اجتماعی به عنوان واحدهای مقایسه انتخاب شدند. یافته ها: هر دو گروه علوم پزشکی و علوم اجتماعی نسبت به اشتراک دانش در وب سایت های عمومی، تمایل زیادی نشان دادند. هر دو گروه برای انتشار مطالب علمی فاکتورهای ساختاری رشته ای ازجمله الزام بیان مطالب در قالب مقالات نقد و داوری شده را ضروری نمی دانند. این موضوع نشان می دهد که اعضای دو گروه نسبت به انتشار عمومی مطالب رویکرد مثبت دارند، با این حال گروه علوم پزشکی 20 درصد بیشتر از گروه علوم اجتماعی تمایل به انتشار مطالب علمی دارند. این در حالی است که تنها 2 درصد از گروه علوم پزشکی در عمل اقدام به انتشار مطلبی در صفحه های عمومی وب نموده اند و در مقابل، سهم مشارکت گروه علوم اجتماعی بیشتر بوده است. نتیجه گیری: در هر دو گروه علوم اجتماعی و علوم پزشکی، گرچه انگیزه زیاد و نگرش مثبت نسبت به اشتراک دانش وجود دارد، موانعی مثل عوامل تکنولوژیکی، ترس از سرقت علمی (علوم اجتماعی) و کمبود زمان (علوم پزشکی) مانع ایجاد رفتار اشتراک دانش می گردد؛ ولی نکته مهم و قابل توجه، مسأله ساده نویسی مطالب علمی است. در مورد تفاوت بین دو گروه برای اشتراک اطلاعات علمی در وبلاگ و وب سایت های عمومی مشخص شد که از نظر گروه علوم پزشکی، نگارش به زبان ساده و قابل فهم برای عموم مردم به مراتب دشوارتر است، در حالی که این موضوع برای گروه علوم اجتماعی کمتر نشان داده شد. این تفاوت می تواند ناشی از حساس بودن مطالب پزشکی و دشواری تبیین مفاهیم به زبان ساده و قابل فهم برای عموم باشد. بنابراین، دشواری تبیین مطالب به زبان ساده و قابل فهم برای گروه علوم پزشکی یکی از مهم ترین موانعی است که بر سرراه انتشار مطالب علوم پزشکی وجود دارد. با معطوف داشتن توجه به سمت این عوامل و موانع می توان رفتارهای اشتراک دانش را بهبود بخشید.
شناسایی و تحلیل موانع تجاری سازی دانش در علم اطلاعات و دانش شناسی از دیدگاه اعضای هیأت علمی و دانشجویان دکتری این رشته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر شناسایی و دسته بندی موانع تجاری سازی دانش در علم اطلاعات و دانش شناسی و سنجش میزان اهمیت آن ها است. روش/ رویکرد: پژوهش حاضر از نوع نظری- کاربردی و روش پژوهش سندی- تحلیلی و پیمایشی است. جامعه ی پژوهش حاضر شامل استادان و دانشجویان مقطع دکتری در رشته ی علم اطلاعات و دانش شناسی در دانشگاه های تهران، خوارزمی، الزهرا، فردوسی مشهد، شیراز، اصفهان و شهید چمران اهواز در سال تحصیلی96-1395 هستند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی (فراوانی، درصد فراوانی، میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (تی تک نمونه ای و تی مستقل) استفاده شده است. یافته ها: پس از مرور متون، 40 مانع تجاری سازی شناسایی و در 7 محور کلی دسته بندی شدند. در میان موانع شناسایی شده، مهم ترین موانع تجاری سازی دانش از دیدگاه جامعه ی مورد بررسی شامل «عوامل فردی»، «عوامل زیرساختی حمایتی» و «عوامل قانونی- سازمانی» هستند. همچنین از دیدگاه جامعه ی پژوهش، موانع فناورانه نسبت به سایر موانع از اهمیت کمتری برخوردار بوده است. نتیجه گیری: تجاری سازی یافته های پژوهشی این فرصت را برای رشته ی علم اطلاعات و دانش شناسی فراهم می کند که از نظری فاصله بگیرد و با تبدیل ایده ها و دانش خود به ثروت، خدمات و محصول در عرصه ی عمل و محیط واقعی جامعه، ایفای نقش کند و حالت انضمامی پیدا کند.
تحلیلی بر عوامل و موانع موثر بر پذیرش سامانه های مدیریت اطلاعات پژوهش و فناوری (مورد مطالعه دانشگاه تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، شناسایی عوامل و موانع موثر بر پذیرش سامانه مدیریت اطلاعات پژوهش و فناوری (سیماپ) توسط اعضای هیأت علمی دانشگاه تبریز می باشد. روش شناسی پژوهش: در مطالعه ی توصیفی-پیمایشی حاضر، نمونه ی آماری شامل 260 نفر از اعضای هیات علمی دانشگاه تبریز بود که به صورت طبقه ای تصادفی انتخاب و پرسشنامه بین آنها توزیع شد و در نهایت 174 پرسشنامه (67 درصد) تکمیل و عودت داده شد. داده های به دست آمده با استفاده از شاخص های آمار استنباطی (تحلیل عاملی، ضریب همبستگی پیرسون، آنالیز واریانس، t و کلموگروف - اسمیرونوف) تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: در پژوهش حاضر پنج بازدارنده شناختی، تجهیزاتی، آموزشی، دسترسی و پیگیری پذیرش سامانه سیماپ توسط اعضای هیأت علمی دانشگاه تبریز شناسایی شد. نتایج ضریب همبستگی پیرسون نیز نشان داد بین درک بازدارنده های شناختی، تجهیزاتی، آموزشی، دسترسی و آهنگ پذیرش آنها رابطه معنی داری وجود دارد. نتیجه گیری:با توجه به یافته ها به نظر می رسد اعضای هیأت علمی دانشگاه تبریز تمایل دارند از سامانه سیماپ استفاده نمایند، هرچند در این بین بازدارنده هایی هم وجود دارد که می تواند استفاده از این سامانه را تحت تاثیر قرار دهد. با برطرف شدن این بازدارنده ها می توان امیدوار بود که اکثریت اعضای هیأت علمی این سامانه را پذیرش و استفاده نمایند.
تاثیر تعاملات آموزشی - پژوهشی استاد- دانشجو با کتابداران بر تولیدات علمی در دانشگاه مازندران با استفاده از الگویابی معادلات ساختاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم و فنون مدیریت اطلاعات دوره ۸ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۶)
485 - 508
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین تأثیر تعاملات آموزشی- پژوهشی استاد- دانشجو با کتابداران بر تولیدات علمی در دانشگاه مازندران با استفاده از الگویابی معادلات ساختاری است.
روش : این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر نحوه گردآوری اطلاعات، توصیفی از نوع پیمایشی است. جامعه آماری نیز اعضای هیأت علمی، دانشجویان دکتری و کتابداران دانشگاه مازندران به تعداد 1434 نفر بودند که از طریق فرمول کوکران، 485 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای سنجش متغیرها و تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرم افزارهای SPSS26 ,SMARTPLS استفاده شد.
نتایج: تأثیر تعاملات آموزشی و پژوهشی استاد- دانشجو با کتابداران بر تولیدات علمی معنادار است. هم تعاملات آموزشی استاد- دانشجو با کتابداران (323/0=β) و هم تعاملات پژوهشی آنان به صورت مستقیم (472/0=β) بر تولیدات علمی اثرگذار است.
نتایج حاصل از معادلات ساختاری بیانگر برازش مناسب مدل پیشنهادی است.
نتیجه گیری: تعاملات آموزشی و پژوهشی استاد- دانشجو با کتابداران به عنوان ثابت ترین عامل در توانمند کردن دانشگاه، بر تولیدات علمی در دانشگاه مازندران، باعث افزایش تولیدات علمی می شود.
لذا، با توجه به نقش کتابداران عصر حاضر (مرجع، مشاور و مربی)، می توان با برگزاری همایش ها، نشست ها و کارگاه های آموزشی، این تعاملات را برجسته تر نمود. همچنین می توان تصویری روشن از تجربیات اساتید، دانشجویان و کتابداران دانشگاه ارائه داد که در تصمیم گیری های کلان دانشگاه برای پیشبرد و توسعه پژوهش راهگشا باشد.
بررسی وضعیت ترجمان دانش اعضای هیأت علمی: مطالعه موردی دانشگاه شهید چمران اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم و فنون مدیریت اطلاعات دوره ۸ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۲۸)
455 - 479
حوزههای تخصصی:
هدف: امروزه از یک طرف به دلیل حجم عظیم و پیچیدگی دانش تولید شده در پژوهش های وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و از طرف دیگر وجود مشکلات و محدودیت ها در تهیه منابع و فراهم آوری زیرساخت های لازم، به ویژه برای پژوهش های مهندسی در صنایع و سازمان ها، استفاده بهینه از دانش برای بهره برداری از نتایج و دستاوردهای پژوهشی در چارچوب ترجمان دانش حائز اهمیت است. بدین جهت که سرمایه گذاری در گروه های مهندسی و صنایع به هدر نرود و در ادامه، این پژوهش ها به سمت تجاری سازی هدایت شوند. لذا، پژوهش حاضر با هدف تعیین وضعیت ترجمان دانش اعضای هیأت علمی گروه های مهندسی در دانشگاه شهید چمران اهواز انجام شده است. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نوع پیمایشی با رویکرد توصیفی است. جامعه پژوهش را اعضای هیأت علمی دانشکده مهندسی دانشگاه شهید چمران اهواز تشکیل دادند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که عملکرد اعضای هیأت علمی گروه های مهندسی در حیطه «سوال پژوهش» با میانگین و انحراف معیار11/5± 39/19، در حیطه «تولید دانش» با میانگین و انحراف معیار96/5± 98/24، در حیطه «انتقال دانش» با میانگین و انحراف معیار34/10 ±52/39 و همچنین در حیطه «ترویج استفاده از شواهد» با میانگین و انحراف معیار50/4 ±04/12، همگی در سطح مطلوب قرار دارند. در بررسی نهایی، عملکرد پژوهشگران در کل فرآیند ترجمان دانش با میانگین و انحراف معیار25/23 ±94/95 نیز در سطح مطلوب معرفی شد. نتیجه گیری: پیش از هر چیز به منظور ارتقای وضعیت ترجمان دانش به سطح بسیار مطلوب، دانشگاه شهید چمران اهواز می بایست با ایجاد ساختار مناسب مانند کمیته ترجمان دانش و مشارکت واسطه گران دانش و همچنین پیگیری فعالیت های متمرکز گروه ارتباط با صنعت و جامعه، به انطباق تشکیلات پژوهشی با نیازهای موجود بپردازد. عامل مهم دیگر، فراهم آوری هزینه ها و حمایت مالی پژوهش ها با اهداف ترجمان دانش است. علاوه بر این، به منظور تشویق پژوهشگران و ایجاد انگیزه در تصمیمات آنان می توان با همکاری معاونت تحقیقات و فناوری و معاونت آموزشی دانشگاه به افزایش گرنت پژوهشی طرح های کاربردی و عملیاتی و جهت گیری بخشی از مقررات ارتقاء و استخدام اعضای هیأت علمی به سوی ترجمان دانش پرداخت.
تدوین الگوی رفتار اشتراک گذاری دانش میان اعضای هیأت علمی در محیط ابری: مطالعه موردی دانشگاه های آزاد اسلامی کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم و فنون مدیریت اطلاعات دوره ۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳۰)
357 - 380
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر ارائه الگویی در زمینه اشتراک گذاری دانش در محیط ابری توسط اعضای هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی کشور می باشد. روش : این پژوهش از نظر هدف، کاربردی، و از نظر نوع پژوهش، آمیخته اکتشافی بوده و از نظر روش پژوهش، یک پژوهش برخاسته از نظریه زمینه ای (گرندد تئوری) است. در این پژوهش اعضای هیأت علمی دانشگاه های آزاد اسلامی (بالغ بر 28000 نفر)، در کل کشور مورد بررسی قرار گرفتند و برای تعیین حجم نمونه (397 نفر) از روش نمونه گیری چند مرحله ای و فرمول حجم نمونه کوکران استفاده شد. مصاحبه ساختارمند، و پرسشنامه الکترونیک نیز به عنوان ابزار پژوهش در دو مرحله کیفی و کمّی مورد استفاده قرار گرفت. به منظور رسیدن به اهداف پژوهش، مصاحبه با خبرگان متخصص تا کفایت نظری ادامه یافت. الگوی رفتار اشتراک دانش از داده های مرحله کیفی پژوهش استخراج شد. برای طراحی مدل، از رویکرد داده بنیاد و برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش، رویکرد معادلات ساختاری (مدل حداقل مربعات جزئی) به کمک نرم افزار اسمارت پی.ال.اس. مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: در الگوی اکتشافی رفتار اشتراک گذاری دانش در محیط ابری، شش مؤلفه موثر به ترتیب اولویت شامل پدیده اصلی به عنوان مؤلفه محوری با عامل سطح بلوغ سازمانی، مؤلفه شرایط علّی شامل عوامل مدیریتی و عوامل سازمانی، مؤلفه راهبردها شامل عوامل توسعه امنیت شغلی و بهبود اعتماد در روابط سازمانی، مؤلفه شرایط زمینه ا ی شامل فرهنگ سازمانی و زیرساخت های فناوری، مؤلفه شرایط مداخله گر شامل تقویت مهارت های نیروی انسانی، مؤلفه پیامد شامل عوامل بهره وری نیروی انسانی و توسعه درگیرسازی شغلی می باشند. نتایج به دست آمده گواه این است که عوامل مدیریتی و همچنین عوامل سازمانی به عنوان دو جزء شرایط علّی بر توسعه بلوغ سازمانی اثرگذار بوده اند. نتیجه گیری: در صورتی که حمایت های مدیران از اشتراک دانش در محیط ابری در وضعیت مطلوبی قرار داشته باشد، بکارگیری این سیستم به بهبود عملکرد اعضای هیأت علمی و افزایش مزیت رقابتی منجر خواهد شد.