فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۵۳٬۰۹۹ مورد.
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳۱
152 - 181
حوزههای تخصصی:
با بررسی غزلیات عاشقانه زنده یاد حسین منزوی در می یابیم که عشق، یگانه مولد نیرومند در تمام وجوه درونی و بیرونی این غزل سرای معاصر است که ناخواسته تمام هویت او را نشان می دهد؛ نگاه منزوی به عشق، زمینی و فرودین است که به تبع آن، عنصر شور و اشتیاق و شوریدگی در آن پررنگ و برجسته است. در میان نظریه های معاصر که به مقوله عشق اشاره کرده اند، آرای استرنبرگ درخور توجه است. او عشق را دارای سه ضلع «صمیمیت، شور و هیجان (شهوت)، تعهد» می-داند. این پژوهش بر آن است با تعریف ضلع شور و اشتیاق و مؤلفه های آن، با استناد به منابع کتابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی به بسامد این عنصر در غزلیات منزوی بپردازد. برآیند پژوهش حاضر، حاکی از آن است که بر اساس ضلع شور و اشتیاق در نظریه مثلث عشق از استرنبرگ، منزوی با توجه به موقعیت های مختلف زندگی، توانسته است این ضلع از مثلث عشق را به تمام و کمال درک و توصیف کند. همچنین، مشحص گردید که در این بخش از غزل ها، سه محور «زن بودن معشوق»، «توصیف اندام و بدن معشوق» و «توصیف حالات و رفتارهای او» به عنوان مهم ترین مؤلفه های عنصر شور و اشتیاق مطالعه شده است که اوج دلباختگی و شیدایی او را نسبت به معشوق زمینی اش بیان می کند. افزون بر این، معشوق منزوی از جنس مخالف و نوع رابطه نیز، بر اساس یافته ها و ضلع شور و اشتیاق استرنبرگ از درجه بالایی از برانگیختگی فیزیولوژیک و روانی برخوردار است. انگیزه هایی که به کمال عشق، جذابیت فیزیکی و جنسی منجر می شود.
معرفی و بررسی نام آواهای فارسی وعربی در نفثه المصدور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
105 - 127
حوزههای تخصصی:
نام آوا (اسم صوت) از مقوله اسم است. به صداهای طبیعی و غیر طبیعی پیرامون انسان اطلاق می گردد. از عناصر زنده و پویای زبان است و متعلّق به هر قوم و ملّتی است که از زبان استفاده می کند. شهاب الدین محمد زیدری نسوی مؤلّف نفثهالمصدور (قرن هفتم)، درکنار جلوه های بلاغی فراوان از ظرفیت های زبانی (نام آواها) در این اثر بسیار استفاده نموده است. نفثهالمصدور به دلیل آمیختگی با زبان عربی از نام آواهای متعدّد عربی نیز در کنار نام آواهای فارسی بسیار بهره مند گردیده است. در پژوهش حاضر ابتدا نام آواهای فارسی و سپس عربی معرفی شده است، سپس تأثیرشان بر متن تحلیل گردیده است. هدف از پژوهش، با توجه به بسامد چشم گیر نام آواهای فارسی و عربی، تأثیر و جایگاه آن ها در یک متن ادبی- تاریخی است. نام آواهای عاطفی و غیر عاطفی در این متن به منظور توصیف حوادث تاریخی، مصائب و شکواهای فردی- اجتماعی استفاده شده است که بر فضاسازی، عینیت بخشی، تجسّم حوادث تاریخی و انتقال مفاهیم بثّ الشکوی تأثیر بسیاری گذاشته است. نام آواهای غیرعاطفی شامل اسامی حیوانات و صدای آن ها، مظاهر طبیعت، اشیاء و نیز اصواتی با منشأ انسانی هستند. افزون بر این استفاده از نام آواهای متفرقه فراوان فارسی و توالی نام آواهای عربی با منشأ اصوات انسانی، بر تأکید نویسنده و تأثیرگذاری این ظرفیت زبانی صحه می گذارد.
موسیقی نوحه های سقایی (بر پایه نوحه های سقایی نوش آباد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۳ خرداد و تیر ۱۴۰۴ شماره ۶۲
108 - 156
حوزههای تخصصی:
سقایی آیینی است کهن در برخی از شهرهای ایران ازجمله نوش آباد که در آن نوحه های مربوط به واقعه عاشورا در قالب موسیقی سنتی ایرانی اجرا می شود. اشعار سقایی که از صنایع ادبی خالی نیست، لبریز از شور و حال دینی است و عمده شاعران سقایی از اواخر دوره قاجار تا دوره معاصر و اهل حرفه و بازار منطقه کاشان هستند. بیشترین اشعار از فراهی، نوایی و خباز سه شاعر کاشانی است. قالب اشعار بیشتر مسمط مربع است و غزل و ترکیب بند پس از آن قرار دارد. در این پژوهش به صورت میدانی و با رجوع به دستک ها و دفترچه های سقایی، 70 شعر پرکاربرد انتخاب و به تفکیک وزن عروضی هرکدام، خوانش و 32 نوحه متمایز، شناسایی و نت نویسی شده است. براساس این پژوهش بیشتر نوحه های سقایی نوش آباد در قالب درآمدِ آواز دشتی خوانده می شود و آوازهای ابوعطا، سلمک شور، ماهور، سه گاه و راست پنجگاه در ردیف بعدی قرار دارند. بسیاری از اوزان عروضی شعر سقایی را دیگر استادان موسیقی دوران قاجاری و پهلوی برای گوشه های آوازی ایرانی پیشنهاد کرده اند. این پژوهش ضمن ثبت بخشی ناشناخته از فرهنگ موسیقایی ایران، نغمه های جدیدی را به علاقه مندان و موسیقی دانان و آیین گزاران معرفی و آن را از فراموشی و آسیب دور می کند.
نقش هویت گرایی ایرانیان در حفظ زبان فارسی و پیدایی شاهنامه در دوران غزنوی و سلجوقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با قدرت گرفتن عامل ترک و عرب و سیطره سیاسی و دینی بر ایران، عامه ایرانی با درک خطر فروپاشی هویتی، در کنشی جمعی به تقابل هویتی با قوم غالب برآمدند. اصلی ترین نمود این رویارویی در میدان زبان شکل گرفت و به برساختی از کنش های زبانی انجامید که شاهکار آن شاهنامه بود. در این جستار به کمک نظریه تاریخ ذهنیت ها که با یافتن نشانه های اندیشگانی از میان منابع ادبی و تاریخی و تفسیر آن ها به تبیین روح زمانه و روح ملی در برهه های تاریخی می پردازد، به روش توصیفی تحلیلی، با معرفی نمونه هایی از تلاش های زبانی عامه ایرانی در دوران غزنوی و سلجوقی، نقش عامه و هویت گرایی ایرانیان در حفظ و بقای زبان فارسی، تبیین شده است. از نتایج پژوهش برمی آید در تقابل هویتی میان ایرانیان با قوم غالب که با تعصبات دینی حاکمان و نگاه برتری جویانه اعراب همراه بود، هویت گرایی عامه ایرانی به حفظ زبان به مثابه عامل وحدت بخش ملی در کنار دیگر مؤلفه های هویتی چون فرهنگ، باور و آیین های ایرانی منجر شد. این تلاش در کنش های زبانی متعدد ظاهر شده و درنهایت به پیدایی و رواج شاهنامه، به عنوان مجموعه فرهنگ و هویت ملی، در میدان زبان منجر شد.
هنر صنعت سفال در مَثل های مازندرانی (مطالعه موردی: بررسی کوزه در ضرب المثل های مازندرانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۳ فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۶۱
127 - 166
حوزههای تخصصی:
پیشینه هنر صنعت سفال گری در مازندران به هزاره هشتم پیش از میلاد می رسد و سطح گستردگی و پراکندگی این فن را می توان در جای جای این استان مشاهده کرد. کوزه یکی از بایسته ترین فراورده های سفالی است که بیشتر با هدف رفع نیاز های ضروری زندگیِ روزمره تولید و تکثیر می شود. یکی از راه های مطالعه فرهنگ جوامع، بررسی ادبیات عامه (فولکوریک) به ویژه ادبیات شفاهی آن جامعه، خاصه مطالعه ضرب المثل هاست. جستار حاضر که با روش توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از امکانات کتابخانه ای نوشته شده است، می کوشد تا به بررسی کارکرد «کوزه» (کلا، پیلک یا پلیکا و گمی در زبان مازندرانی) در ضرب المثل های مازندرانی و نوع مواجهه مردم این استان با آن فراورده سفالین از منظر هنری ادبی بپردازد. نتایج این جستار نشان می دهد که وجود ضرب المثل های ساخته شده از کوزه های سفالی، با لهجه های مختلف (از شرق تا غرب استان مازندران) نشان گر حضور و وفور این محصول هنری و کاربردی در سراسر استان است. همچنین بررسی مَثل های مازندرانی که عمدتاً موجز و دولختی اند، نشان می دهد که آفرینندگان امثال علاقه ای به ذکر جنس و نوع خاک و همچنین به تکنیک ساخت و پرداخت (طرح ها، تصویرها، رنگ ها، نقش ها و لعاب ها) کوزه ها ندارند و به جای آن، تأکید و تمرکز را خود برای تولید مفاهیم، بیشتر بر محور هم نشینیِ کوزه با دیگر عناصر (غالباً مایعات و غلات) که در دل آن ریخته می شده، نهاده اند .
انقلاب در زبان شاعرانه: تلفیق امر نشانه ای و نمادین ژولیا کریستوا در دیوان شمس مولانا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
ژولیا کریستوا متفکری پسا ساختارگراست که اندیشه هایش در تحلیل متون ادبی نور تازه ای بر فهم متون پیچیده ی ادبی و هنری تابانده است. بخشی از نظریه های وی مربوط به امر نشانه ای و نمادین در زبان است. در اندیشه ی کریستوا زبان حاصل ترکیب این دو ساحت می باشد و تصور کارکرد یکی از این دو ساحت به تنهایی غیر ممکن است. پژوهش حاضر در پی این است تا بر اساس چارچوب نظریه ی زبان کریستوا و روش تحلیلی-توصیفی تلفیق اعجاب انگیز و تمام عیار امر نشانه ای و نمادین را در غزلیات دیوان شمس مولانا ردیابی کند و نور تازه ای بر ابعاد ناشناخته ی هنر کلامی او بگستراند. از دید این رهیافت، دیوان شمس تجسم عالیترین نمونه ی نظریات کریستوا در حوزه ی زبان و روانکاویست چرا که از برآیند تلاقی و آمیزش دو امر نشانه ای و نمادین در زبان شعری غزلیات شمس، نابترین نمونه ی یکپارچکی و درهم تنیدگی این دو ساحت به نمایش گذاشته می شود و نوعی ژوئیسانس شعری پدیدار می شود. در این اثر مفاهیم و مضامین عرفانی و فلسفی عمیق در قالب و شکل به غایت موسیقایی و زیبایی شناختی ارائه شده اند.
از روایت دینی به روایت مردمی: تحلیل روایت شناختی داستان یوسف و زلیخا در تفسیر میبدی و منظومه خانای قُبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۹
235 - 271
حوزههای تخصصی:
تغییر روایت یک داستان به عنوان نشانه ای کلان از یک سو بر عدم مقبولیت روایت پیشین در جامعه فرهنگی موردهدف و تلاش برای حذف واقعیت بازنمایی شده در آن دلالت دارد، از سوی دیگر نیز این مسئله را نشان می دهد که با روایت آفرینی جدید، مطابق انتظارات آن جامعه واقعیت سازی انجام شده است. داستان یوسف و زلیخا که روایت آن در ادبیات تفاوت بنیادینی با منابع دینی دارد، مصداقی از مقوله تغییر روایت برای همسوسازی داستان با خواسته ها و انتظارات جمعی است. گفتمان و نظام معنایی ارزشی حاکم بر روایت دینی این داستان، اخلاقی تعلیمی است که بر نکوهش هوسرانی و خیانت زلیخا و نیز ارزش بخشی به پاکدامنی یوسف بنا شده است. با تغییرات و دستکاری هایی در این روایت، روایت دیگری برای داستان تولید شده است که ساختار و گفتمان کاملاً متفاوتی دارد. در روایت ادبی مردمی گفتمان عشق و دلدادگی حاکم است که در آن، زلیخا به عنوان سوژه با عشقی پاک برای رسیدن به معشوق تلاش می کند. هدف از این پژوهش، تبیین عوامل و انگیزه های دخیل در تغییر روایت این داستان و نیز تشریح تغییرات صورت گرفته در ساختار روایت و نشانه معناشناختی هرکدام از این تغییرات است. نتایج به دست آمده دالّ بر این است که به دلیل ماهیت این داستان، برای تغییر روایت آن نمی توان مبنای ایدئولوژیکی قائل شد تا منشأ این تغییر روایتی را به عوامل سیاسی، تاریخی و اندیشگانی نسبت داد، بلکه عوامل و انگیزه های عاطفی، روانی و ارزشی در این تغییر روایت نقش تأثیرگذار داشته اند.
از پساحافظه تا مکان های تروماتوپیک: تحلیلی بر بازنمایی تروما در آثار وجدی معود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی تطبیقی بازنمایی تروما و حافظه در نمایشنامه های منتخب وجدی معود، شامل «خط ساحلی»، «آتش سوزی ها»، «جنگل ها» و «آسمان ها» می پردازد. هدف از این پژوهش، تحلیل چگونگی بازنمایی هنری تروما و حافظه در آثار معود و بررسی پیامدهای آن بر بازسازی هویت فردی و جمعی است. چارچوب نظری پژوهش بر اساس نظریه های کتی کاروت، پل ریکور، ماریانا هیرش و یان پاتوچکا تدوین شده و روش پژوهش کیفی و تطبیقی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که معود با بهره گیری از روایت های غیرخطی، نمادگرایی مکان و سکوت، پیچیدگی های حافظه فردی و جمعی را برجسته می کند. هر نمایشنامه به شیوه ای منحصربه فرد به این مضامین می پردازد؛ «آتش سوزی ها» روایت میان نسلی خشونت و جنگ را بررسی می کند، «خط ساحلی» بر جستجوی هویت و مواجهه با گذشته تمرکز دارد، «جنگل ها» اسرار خانوادگی و پساحافظه را نمایان می سازد و «آسمان ها» به بحران هویت در دنیای مدرن می پردازد. این پژوهش نشان می دهد که آثار معود با فراتر رفتن از مرزهای زبانی و فرهنگی، قدرت هنر را در بازسازی هویت و زخم های روانی به تصویر می کشند.
بررسی تطبیقی مضمون «خداآفرینی» در شعر ادونیس و شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه های مشترک فرهنگی، اوضاع نابسامان سیاسی و اجتماعی و نشر تفکرات فلسفی غرب در برهه ای از تاریخ معاصر ایران و جهان عرب سبب به وجود آمدن مضامین مشترکی در شعر معاصر فارسی و عربی شده است. یکی از این مضامین مشترک، مضمونی به نام «خداآفرینی» یا «خلقُ الإله» است که تحت تأثیر یکی از اندیشه های بنیادین فلسفه غرب (غیاب خدا) شکل گرفته است. در این مقاله تحلیلی تطبیقی، ضمن ریشه یابی مضمون خداآفرینی در اندیشه و فلسفه غرب، به بررسی و تطبیق این مفهوم در شعر دو شاعر برجسته معاصر ایران و جهان عرب، یعنی شاملو و ادونیس، پرداخته شده است تا ریشه های اثرپذیری دو شاعر از آبشخور مشترک ادبیات غرب بازشناسی شود. نتایج پژوهش نشان می دهد که عقاید فلاسفه ای چون نیچه و سارتر، حاکی از تأثیرپذیری مستقیم آنها از آثار این دو فیلسوف مشهور غربی، به ویژه کتاب های ادبی- فلسفی: حکمت شادان، چنین گفت زرتشت و شیطان و خدا است. در این میان، ادونیس هم از آثار نیچه هم سارتر تأثیر پذیرفته، اما شاملو بیشتر به سارتر گرایش داشته است. دیگر آنکه این مضمون در شعر ادونیس یک مضمون مقطعی و گذراست که در دفتر أغانی مهیار الدمشقی دیده می شود؛ اما شاملو در بیشتر دفترهای شعری اش از این مضمون استفاده کرده است.
تضادّ در تعدّد منبع، عاملی مؤثّر در پیچیدگی تلمیحات خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه فرهنگستان دوره ۲۴ فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۹۵) ویژه نامه خاقانی شناسی ۱
36 - 45
حوزههای تخصصی:
از ویژگی های برجسته سبک ارّانی (آذربایجانی)، استفاده از ابزارهای گوناگون جهتِ دشوار ساختن کلام است. توجّه و تسلّط خاقانی به عنوانِ یکی از برجسته ترین شاعران این سبک، بر اساطیر، اشارات مسیحیّت و توجّه به ظرافت ها و دقایق تلمیحی آن، بی تردید بر پیچیدگی و ابهامِ شعر او مؤثّر بوده است. او در تلمیحات خود، گاه به سراغِ اشاراتی می رود که آبشخوری چندگانه دارد که این موضوع بیانگرِ وسعت اطّلاعات و تتبّع و مداقّه او در منابعِ تفسیری و تاریخی است. خواننده اشعار خاقانی به عنوانِ مخاطب او، ازآنجاکه نمی تواند اطّلاعات خود را با اطّلاعاتِ طرح شده در ابیات همسو کند، با ابهام مواجه می شود. نگارنده در مقاله حاضر با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی و تحلیل محتوا، پس از بررسیِ تلمیحات اسطوره ای- حماسی و نیز اشاراتِ عیسوی دیوان خاقانی، یکی دلایلِ ابهام و پیچیدگیِ تلمیحات او را «تضادّ در تعدّد منبع» در نقلِ اشارات می داند. در این جستار کوتاه شش مورد از اشاراتِ خاقانی بررسی شده است که با استفاده از همین آبشخورِ دوگانه در هاله ای از ابهام قرار گرفته است. نتایج به دست آمده نشان دهنده آن است که خاقانی کوشیده است علاوه بر استفاده از روایاتِ مختلف از یک تلمیح به جهتِ گسترش بیشتر معنا، ابهامی هنری خلق کند. بر این اساس، ابهام و پیچیدگی در تلمیحات خاقانی، بیشتر در دسته «ابهامات عمدی» قرار می گیرد.
بررسی ادبیات سعدی از دیدگاه توانمندسازی اجتماعی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
گویش شناسی و فرهنگ عامه سال ۳ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱
267 - 286
حوزههای تخصصی:
توانمندسازی اجتماعی به عنوان یکی از الزامات توسعه پایدار بر شانه ارزشهای فرهنگی-اجتماعی ایستاده است. ادبیات به عنوان پدیده ای زمینه مند و یکی از ستونهای نظام فرهنگی جامعه، بازتابی از شرایط فرهنگی است که مشوق یا مانع توانمندسازی جامعه و حاکمیت می باشد لذا بررسی ادبیات کلاسیک می تواند تصویری از روند تاریخی تحولات فرهنگی مرتبط را منعکس نموده، به شناخت عمیق و علّی وضع موجود یاری رساند. از این منظر ادبیات سعدی به عنوان شاعر و سخنوری برجسته و به شهادت آثارش، یک مصلح اجتماعی و معلم اخلاق، واجد اهمیت است که با استفاده از روش تحلیلی-توصیفی و منابع کتابخانه ای مورد مطالعه قرار گرفت تا نسبت ادبیات او با مفاهیم محوری توانمندسازی بررسی گردد. به نظر می رسد گرچه ارزشهای سطح کلان توانمندساز برای حاکمان همچون برقراری عدالت کماکان مطرح است ولی در سطح فردی با توسعه فرهنگ مصرف گرایی، شاهد کم رنگ شدن مفهومی همچون قناعت هستیم که به عنوان عنصر فرهنگی بومی و منطقه ای موجب افزایش کیفیت زندگی بوده و در نظریه های پساتوسعه مورد توجه قرار گرفته است.
مطالعه تطبیقی پاد آرمان شهر در سه اثر ایرانی و خارجی (کاج زدگی، خدایان شهری و اشباح پرسه زننده، جزیره ای برای تبعید کاغذ پاره ها، 1984، سرگذشت ندیمه و میرا)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
زبان و ادب فارسی دانشگاه آزاد سنندج سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۲
170 - 200
حوزههای تخصصی:
پادآرمان شهر جهان تخیلیِ ناخوشایندی است که در آن تمام آرمان های انسانی به ضد آرمان تبدیل شده؛ پیش بینی این دنیای پر از تباهی در ادبیات داستانی به شکل رمان و داستان کوتاه صورت گرفته است. در این مقاله با روش تحقیق توصیفی – تحلیلی ، ویژگی های دیستوپیایی ترس، گمشدگی هویت، سلب آزادی و اختیار، انکار فردیت و دروغ و فریب در سه کتاب کاج زدگی، خدایان شهری و اشباح پرسه زننده و جزیره ای برای تبعید کاغذ پاره ها با سه کتاب خارجی 1984، سرگذشت ندیمه و میرا تطبیق داده شده و از بررسی شباهت و تفاوت داستان ها با یکدیگر نتایج ذیل حاصل شده است : - فضاسازی و شخصیت پردازی خوب و توصیف جزئیات بیشتر در داستان های خارجی، قصه را باورپذیر کرده است؛ ترس و دلهره را به مخاطب منتقل می کند و او را از ایجاد جهانی مشابه جهان داستان می ترساند. - داستان های ایرانی از نظر توصیف ، پرداختن به جزئیات ، فضا سازی و شخصیت پردازی ضعیف تر از داستان های بررسی شده خارجی می باشند؛ دلیل نگرانی نویسنده به درستی مشخص نیست و داستان نمی تواند به خوبی مخاطب را با خود همراه کند. - در آثار ایرانی یا عشق وجود ندارد یا به اندازه آثار خارجی تاثیرگذار نیست؛ جسارت و شجاعتی را ایجاد نمی کند و دلیل تحول و تلاش نیست.
بررسی تطبیقی تکنیک های شخصیت پردازی در دو رمان «پیرمرد و دریا» ارنست همینگوی و «تنگسیر» صادق چوبک براساس نظریه لئونارد بیشاپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان، شخصیت در کنش است. هرچه شخصیت ها قوام بیش تری می یابند، نشانه های تازه تری از ویژگی های آن ها آشکار گشته، و همین امر باعث بروز واکنش هایی از آن ها نسبت به یکد یگر می شود که با آن چه پیش تر در ذهن وجود داشته کاملا متفاوت است. لذا شخصیت برآیند دو تکانه است. تکانه فردیت بخشی و تکانه نوعی یا تیپ سازی. ارنست همینگوی در رمان پیرمرد و دریا و صادق چوبک در رمان تنگسیر از شیوه های مشترک و گوناگونی در شخصیت پردازی رمان خود استفاده کرده اند که عبارتند از ارائه شخصیت های باورکردنی، کاربرد اندک نام ها در فصل آغازین داستان، اشخاص با انگیزه نامشخص، توصیف فیزکی و روانی شخصیت، دادن اطلاعات از طریق شخصیت های فرعی، بیان سابقه روانی شخصیت، شخصیت پردازی مختصر و مفید، شخصیت های تصادفی، شخصیت های واسطه، ویژگی های همیشگی شخصیت. هدف از این پژوهش بررسی تطبیقی تکنیکهای شخصیت پردازی در دو رمان پیر مرد و دریا و تنگسیر صادق چوبک است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی و به شیوه کتابخانه ای است. یافته های پژوهش نشان می دهد از میان تکنیک های مختلف، حقیقت مانندی و باورپذیری شخصیت، توصیف شخصیت، آوردن اشخاص با انگیزه نامشخص بسامد بالایی در این دو رمان دارند.
المرأه وحلیتها فی العصر الأموی کمظهر حضاریّ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعددت السمات الحضاریه المادیه فی العصر الأموی، والتی تعطی انطباعاً عن الحیاه والبیئه التی عاش الناس فیها، فعلى الرغم من حیاه البادیه فی أکثر البلاد العربیه إلا أنه یظهر فی شعر هذا العصر الکثیر من السمات الحضاریه، وتعدد هذه السمات یدل على وجود الحضاره فی البیئات العربیه. جاء هذا العصر فی أعقاب مرحله انتقالیه اتسمت بتحول فی منظومه القیم القدیمه، وإعاده النظر فی الثابت والمألوف وفی الأمور التی تقع فی النفس موقع البدهیات، واعترى الشخصیه العربیه قدر غیر قلیل من القلق والتساؤل والتوزّع، وبذلک أصبحت الذات الفردیه والذات الاجتماعیه موضوعاً للتأمل والنظر والفحص والمراجعه ، وکانت المرأه عنصراً أساسیاً فی هذه الذات، فأصابها ما أصاب الذات من القلق والتساؤل وإعاده النظر. فتبرز صوره المرأه المعطره دلاله عل ى اهتم ام الم رأه بنف سها ورقیه ا الحضاری باستخدامها للعطر کمظهر جمالی، ویظهرالشاعر أیضاً الرقی الذی ب دا واضحاً فی تعامل الرجل مع المرأه الإنسانه. یشیر نتائج البحث إلی ما یتعلق بانعکاس تأثیر الحضاره على المرأه والمتمثل فی زینتها فیتمثل فی رغبه النساء العربیات فی اقتناء الحلی واللآلئ والفضه والدرّ وإلخ... یتزین بها. والسؤال الذی یطرح هنا: کیف یتجلی المظهر الحضاری فی العصر الأموی فی المرأه وحلیتها وکیف انعکس هذا الأمر فی الشعر. للإجابه علی هذا السؤال اعتمدنا علی منهج الوصفی التحلیلی.
دراسه نصیه ثقافیه لروایه «شهره تلک المرأه التی ألهمتنی» لفتیحه الهادی رحمون؛ مقاربه فی ضوء المرکزیه والهامش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
النقد الثقافی أو هو مایسمّی النقد النسقی یقوم بتسلیط الضوء علی الأنساق الثقافیه المضمره أو یقوم بإظهار الحاله الثقافیه للمجتمعات ویهمّه فی هذا الإطار إبراز مشکله الثقافه أو ما یعانی منها المجتمع الثقافی من التحدیات والإشکالیات.النقد الثقافی فی معالجه موضوع المرکزیه والهامش، یرکّز علی معطیات النصوص فی رسم مشکلات الواقع الثقافی ومحاولتها فی إزاحه الحاله الثقافیه التعسفیه ویرکز علی النصوص المختلفه التی مؤادها التفکیک والتشتیت للفکر الثقافی الذکوری الذی یخلق الحواجز بین الرجل والمرأه ویجعل الثانیه فی حاله من التهمیش والإزدراء. تعتمد هذه الورقه البحثیه علی النقد الثقافی لقراءه روایه «لک المرأه التی ألهمتنی» والروایه لم تخضع لحد الآن للقراءه النقدیه وحدیثه النشر ویعتبر هذا البحث أوّل الفعل القرائی بالنسبه لهذه الروایه التی تتمتّع بالإجاده والإبداع فی مستوی اللغه والموضوع وانتصارها للمرأه للخروج من الرؤیه الثقافیه المتسلطه وتوصل البحث إلی أن الروایه یرسم المرکزیه الذکوریه والحاله المهمشه للمرأه فی المجتمعات العربیه فی ظلِّ الضغوطات الثقافیه الرجعیه التی تفرضها فی عصرنا الراهن وصارت السمه البارزه لثقافتنا العربیه تتسم بالتقسیم الثقافی البطریرکی الأحادی والنظره التوفقیه والنخبویه التی تکون من أهم أسباب بلوره الرؤیه الذکوریه والفکره الأنثویه الوضیعه والروایه تنتصر للمرأه فی مجتمعاتنا العربیه وتسعی لتفتیت تثبیت مرکزیه الذکوره کما ترسم امکانیه الخروج من الضیق الثقافی الموجود والوصول إلی الإنجاز والإبداع والمستوی البلیغ بالنسبه للأنثی عند التحلی بالوعی الأصیل وتدعو الی تأسیس منظومه من العلاقات قائمه علی مبدأ القبول والاعتراف کما ترفض الروائیه صرامه الجدلیه بین الأنا العربی والآخر الأجنبی ومفارقه موقف ثقافتنا ومجتمعنا فی إفساح المجال للغیر فی تجوله وتمتعها لمعطیات مجتمعاتنا ووتمکّنه من المرکزیه رغم الافتراق بینه وبین ثقافتنا ومجتمعنا وحاله النضوب والتهمیش بالنسبه للأنا العربی والرؤیه العربیه المتخلفه وقراءتها التفوقیه للآخر الغربی سببت لها هذا الوضع الثقافی المتردی کما ترفض مستعینه بآلیه الکتابه ما جاء فی الفکر الذکوری
الباقیات الصالحات وآثارها للفرد والمجتمع فی ضوء القرآن الکریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تناول البحث مفهوم «الباقیات الصالحات» فی التفسیر القرآنی، حیث یُطلق على الأعمال والأقوال التی تکون خالده وثابته، وتؤدّی إلى الثواب المستمر، فهی لیست مجرد أفعال عابره؛ بل أعمال ذات أثر دائم یبقى للفرد فی الدنیا والآخره. یُعبر عن الباقیات الصالحات بأنها خیر وبقاء دائم، ویشیر المصطلح إلى الأعمال الخیره التی تظل محافظه على استمراریتها رغم تقلبات الزمن، ویُفسّر بأنها عناصر تصدر عن قلب مؤمن یُعمل على مکافحه الفساد، وتؤدّی إلى نتائج روحیه وأخلاقیه عمیقه. یعتمد البحث على منهج وصفی تحلیلی، حیث تم دراسه آیات القرآن الکریم والأحادیث النبویه بطریقه نظامیه ومنهجیه، بهدف التعرف على الأمثله المختلفه للباقیات الصالحات، وتبیان طبیعتها وخصائصها. من خلال التحلیل، تبین أن العمل الصالح مرتبط ارتباطاً وثیقاً بالإیمان، فهما عنصران مکملان یُکمل أحدهما الآخر، وأن اللّه یقبل الأعمال التی ینطلق فیها الإیمان الصادق، مما یجعل العمل الصالح استثماراً فعالاً للسعاده فی الدنیا والآخره. کما أن الباقیات الصالحات تبرز کوسیله لتحقیق الثبات والاستمراریه، وتُعدّ من أهم القیم التی یُحث علیها الدین الإسلامی، لأنها تجسد مفهوم العطاء الدائم والأجر المستمر. فی النهایه، یُشیر البحث إلى أن اتباع التعالیم القرآنیه والأحادیث والأخذ بالنماذج القدوه من رسول اللّه وأهل بیته هو السبیل لتحقیق هؤلاء الباقیات، التی تُعد من الرکائز الأساسیه لنجاح الإنسان فی حیاته ومصیره.
مطلوب دعا در شعر انوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انوری از شاعران مداح دوره سلجوقی و از قصیده سرایان شاخص ادب فارسی است. قصاید انوری، مانند اکثر قصیده های کهن فارسی از بخش های مختلفی شامل مقدمه، متن و بخش پایانی آن شامل شریطه، تأبید و دعا تشکیل شده است. تحلیل محتوایی این بخش از قصاید انوری بخشی از تاریخ معنویت در دربارهای قدرت را روشن می کند. نگاه درباریان و ازآن جمله شاعران مداح به دعا، به عنوان بخشی از بیانیه های ارباب قدرت، اهمیتی بنیادین دارد. در تحقیق کنونی با انتخاب تصادفی 65 قصیده از مجموع 204 قصیده دیوان انوری، این بخش از قصاید را به صورت آماری و بسامدی بررسی کردیم و درنتیجه به طور آشکاری این دعاها برخلاف کارکرد بنیادینی که دعا در زندگی معنوی بشر دارد، از نگاه اخلاقی و معنوی تهی یافته شد. شعر انوری در موضع دعا که از آن انتظار امری متعالی و اخلاقی می رود، به عنوان یکی از نمونه های اصلی شعر مدحی و درباری، فاقد ارزش محتوایی است و آن را می توان در زمره تعارفات و عادت های زبانی تلقی کرد؛ این در حالی است که شیوه های زیبایی شناختی شعر انوری، حتی در دعای او نیز جلوه دارد.
انسان گرایی لیبرال و صهیونیسم: نگاهی به نمایشنامه های راه اندوه و دیوار اثر دیوید هِر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیطره صهیونیستی بر فرهنگ و اندیشه غرب پس از جنگ جهانی دوم بیش از پیش در ادبیات معاصر نمایان می شود. هم زمانی و پیوند تشکیل اسرائیل به سال 1948 با مساله هولوکاست و همچنین نفوذ و تسلط صهیونیست ها بر صنعت فرهنگ در غرب به تبع آن منجر به تولید حجم عظیمی از آثار هنری و ادبی توسط هنرمندان و نویسندگان یهودی و غیریهودی، بویژه در آمریکا و انگلیس، می شود که البته تصادفی نیست. پژوهش حاضر با تکیه بر آرای ناقدان و نظریه پردازانی چون ادوارد سعید (Edward Said) و ایلان پاپه (Ilan Papé ) در صدد است تا نمایشنامه های راه اندوه (1998) (Via Dolorosa) و دیوار (2009) (Wall) نوشته دیوید هِر را بررسی کند. نگارندگان برآنند تا پس از بررسی سبک خاص نمایشنامه نویسی هِر، به تحلیل موشکافانه این دو نمایش با تکیه بر موضع لیبرال اومانیستی وی بپردازند. آن چه در این گفتار موکد می شود موضع یک بام و دو هوای هِر است به عنوان فردی با داعیه عدالت خواهی و آزادی خواهی در مواجهه با مسائل انگلیس و همچنین خاورمیانه، که ریشه در تناقضات بنیادین گفتمان انسان گرایی لیبرال دارد. نگارندگان نشان می دهند چگونه آثاری به ظاهر مستند و بی طرف، به واقع روایت هایی شبه تبلیغاتیند برای سفیدشویی اشغالگری و جنایت های بیشمار صهیونیست ها.
بازنمایی سوبژکتیویته در آثار جلال آل احمد و امکان طرح یا طرد بازگشت به خویشتن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایده «بازگشت به خویشتن» به عنوان مؤلفه ایی مهم و تأثیرگذار در انقلاب اسلامی ایران بر فرض برافراشتن «خود» و عاملیّت انسانی (سوبژکتویته)، امکان پذیر است و بر این اساس این سؤال مطرح است که آیا اندیشه و آثار جلال آل احمد، به عنوان یکی از منادیان اصلی این ایده، امکان ظهور سوبژکتویته ی ایرانی را فراهم می کنند؟ این سؤالی است که پژوهش حاضر با خوانش تمامی متون آل احمد و با نگاه به تحولات سیاسی-اجتماعی آن زمان بررسی کرده است. در این پژوهش با بهره گرفتن از مقدمات نظری سوبژکتیویسم و نیز مفهوم بازنمایی که میان ابراز هویت فردی و سوبژکتیویسم با ادبیات ارتباط برقرار می کند به جستجوی هویّت خود و سوژگی در آثار آل احمد پرداخته شد و بازنمایی «خود» و جهان واقع یا «وانمایی» و حرکت به سوی حادّواقعیّت –بر مبنای اندیشه های بودریار- به عنوان مبنای طرح یا طرد بازگشت به خویشتن در آثار آل احمد مطالعه گردید. نتیجه نهایی بیان گر این است که ظهور اندیشه بازگشت به خویشتن در آثار جلال آل احمد، بیشتر در قالب اعتراض به وضع موجود است و این موضوع از ریشه های عمیق نفی «خود» برخوردار است. «خود» که مبنای ظهور سوبژکتیویسم و مواجهه فعّال با جهان خارج است، در آثار آل احمد از هر سو فرو می پاشد و منحل می شود. آل احمد اجازه نمی دهد سوژه گی پا بگیرد. او همواره به دنبال نفی خود (سوژه) و قرار دادن آن در سایه ای از ابهام است. چنین هویّتی از «خود» سبب می شود او از بازنمایی جهان واقع به آستانه ی وانمایی و حادّواقعیّت سوق یابد.
بررسی و تحلیل کارکردهای سِحر و جادو و عناصر فانتزی در داستان های عامیانه بهار دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۳ خرداد و تیر ۱۴۰۴ شماره ۶۲
252 - 286
حوزههای تخصصی:
بهار دانش از افسانه های عامیانه و کهن هندی به زبان فارسی با درون مایه عشقی، نوشته عنایت الله کَنَبوِه لاهوری (درگذشته 1088ق) که آن را در سال 1061ق به نام شاه جهان گورکانی تألیف کرده است. این کتاب جزوِ ادبیات داستانی، یعنی فصل مشترک داستان های عامیانه و ادبی و به شیوه داستان پردازی هندی، داستان در داستان است. داستان اصلی و طولانی آن، تخیلی و موضوعش عشق «بهره وربانو و جهاندارشاه» و مضمون داستان اصلی و عمده ترین داستان های فرعی آن، حکایت هایی در مکر زنان است. در بهار دانش، درون مایه هایی چون تغییر شکل، طلسم، جادو، تجسد در حالت تغییر شکل، آگاهی به علم خلع بدن و نقل روح از کالبدی به کالبد دیگر در سراسر فضای داستان ها دیده می شود. به علاوه حضور و تسخیر دیوان و غولان، سخن گفتن با حیوانات جادویی، بهره گیری از جادوی موجود در عناصر طبیعت و... در تمامی داستان ها وجود دارد. در این مقاله، کارکردهای جادو و یاریگران آن، اشیا و ابزارهای جادو و شیوه های استفاده از آن ها، سفرها و مکان های جادویی و موجودات فراواقعی، راه های دست یابی به عوامل جادو و باطل کننده های سحر و طلسم در حکایات بهار دانش، بررسی و تحلیل شده تا هرچه بیش تر بر اهمیت مطالعه، آگاهی و حفظ پیشینه فرهنگی و اجتماعی قصه های عامیانه که مهم ترین بس تر حضور و تجلی بن مایه های اس اطیری و کهن در میان توده مردم اس ت- تأکید شود.