فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
This study aimed to evaluate the effectiveness of Cognitive-Behavioral Therapy (CBT) in reducing obsessive-compulsive symptoms and modifying early maladaptive schemas in married women aged 18 to 25 years diagnosed with obsessive-compulsive disorder (OCD). Methods: This research was conducted as a randomized controlled trial (RCT) with a pre-test, post-test, and five-month follow-up design. A total of 30 married women aged 18 to 25 years residing in Tehran were selected and randomly assigned to either the CBT intervention group (n = 15) or a waitlist control group (n = 15). The intervention group participated in 12 weekly CBT sessions (60-90 minutes each), while the control group received no intervention during the study period. Data were collected using the Young Schema Questionnaire-Short Form (YSQ-SF) to assess maladaptive schemas and the Yale-Brown Obsessive Compulsive Scale (Y-BOCS) to measure OCD symptom severity. Statistical analysis was conducted using repeated-measures ANOVA and Bonferroni post-hoc tests in SPSS-27 to evaluate changes in symptoms and cognitive patterns over time. Findings: The ANOVA results showed a significant time effect (F = 124.68, p < 0.001) on both OCD symptoms and maladaptive schemas, with participants in the CBT group demonstrating substantial reductions in both variables from pre-test to post-test and sustained improvements at follow-up. The Bonferroni post-hoc test confirmed significant differences between pre-test and post-test (p < 0.001) and pre-test and follow-up (p < 0.001) in both OCD symptoms and schemas, indicating that CBT led to both immediate and long-term benefits. Conclusion: The results suggest that CBT is an effective intervention for reducing OCD symptoms and modifying maladaptive schemas in young married women, with treatment effects persisting over time.
نقش واسطه ای تنظیم هیجان در رابطه سبک های دلبستگی با مهارت های اجتماعی و اضطراب در کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلال طیف اتیسم یکی از پیچیده ترین اختلالات رشدی است که بر توانایی های شناختی، هیجانی و اجتماعی کودکان تأثیر می گذارد. تنظیم هیجان و سبک های دلبستگی از عوامل مهمی هستند که می توانند به طور مستقیم بر مهارت های اجتماعی و میزان اضطراب کودکان مبتلا به این اختلال تأثیر بگذارند. با وجود پژوهش های متعدد در زمینه اختلال طیف اتیسم، هنوز خلأهای بسیاری در فهم کامل نقش واسطه ای تنظیم هیجان در این رابطه ها وجود دارد. هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای تنظیم هیجان در رابطه سبک های دلبستگی با مهارت های اجتماعی و اضطراب در کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم بود. روش: روش پژوهش حاضر همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم در سال 1403-1402 در شهر کرمانشاه بود که از میان آن ها تعداد 200 کودک به صورت دردسترس با توجه به ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند. جهت جمع آوری اطلاعات، والد یا مراقب کودکان به پرسشنامه های سبک دلسبتگی در کودکی میانه (رونقی و همکاران، 1392)، مهارت های اجتماعی (بلینی و هوف، 2007)، تنظیم هیجان (شیلدز و سیچتی، 1997) و اضطراب (راجرز و همکاران، 2016) پاسخ دادند. جهت تجزیه تحلیل داده ها از نرم افزار Spss-24 و Amos-24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که سبک های دلبستگی ایمن تر با افزایش مهارت های اجتماعی (382/0 =β) و کاهش اضطراب (138/0- =β) در کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم همراه است. همچنین تنظیم هیجان نقش میانجی در رابطه سبک دلبستگی و مهارت اجتماعی (067/0 =β) و سبک دلبستگی و اضطراب (029/0- =β) دارد (05/0 <p). نتیجه گیری: پیشنهاد می شود که برنامه های مداخله ای مناسب توسط متخصصان طراحی شود و در مراکز و مدارس استثنایی ویژه اتیسم اجرا شود. همچنین برگزاری کارگاه های آموزش خانواده (به ویژه مادر/ مراقب) مبتنی بر نقش سبک دلبستگی بر مهارت های اجتماعی و اضطراب کودکان دچار اختلال طیف اتیسم تدارک دیده شود.
اثربخشی درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش بر نارسایی هیجانی و شاخص های سلامت روان در اقدام کنندگان به خودکشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ بهار (خرداد) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۷
۱۳۴-۱۱۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: خودکشی به عنوان یک معضل اجتماعی در حال گسترش است. اقدام به خودکشی حتی اگر موفقیت آمیز هم نباشد پیامدهای روان شناختی زیادی به همراه دارد. هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش بر نارسایی هیجانی و شاخص های سلامت در اقدام کنندگان به خودکشی بود. روش: این پژوهش از نظر روش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی زنان با سابقه اقدام به خودکشی مراجعه شده به مراکز خدمات جامع سلامت و بیمارستان شهید راثی شاهین دژ در 4 ماه اول سال 1399 که در یک سال گذشته سابقه اقدام به خودکشی را داشته اند، شامل شد. تعداد 30 نفر (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل) با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و به پرسشنامه های نارسایی هیجانی تورنتو بگبی و همکاران (1994) و پرسشنامه سلامت روان SCL—90 دروگاتیس و همکاران (1973) در پیش آزمون و پس آزمون پاسخ دادند. گروه آزمایش در 8 جلسه (هر جلسه 90 دقیقه و هر هفته یک بار) تحت درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش قرار گرفتند. داده ها از طریق نرم افزار 19 Spss و با آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره و چندمتغیره مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در کاهش نارسایی هیجانی (01/0 >p) و شاخص های سلامت روانی شامل شکایات جسمانی، اضطراب و حساسیت (01/0 >p)، افسردگی، روان پریشی، فوبیا و خصومت (05/0 >p) اثربخش بود. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده می توان نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد منجر به کاهش نارسایی هیجانی و ارتقاء سلامت روان گردید، پیشنهاد می گردد انجام مداخلات روانشناختی مانند درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد جهت بهبود وضعیت روانی و هیجانی افراد اقدام کننده به خودکشی مورد توجه قرار گیرد.
نقش میانجیگر دلبستگی به خدا در رابطه پریشانی روان شناختی و سلامت روان شناختی با بخشش(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
روانشناسی و دین سال ۱۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
93 - 112
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجیگر دلبستگی به خدا در رابطه پریشانی روان شناختی و سلامت روان شناختی با بخشش انجام شد. جامعه آماری را بزرگسالان شهر تهران تشکیل دادند. نمونه شامل ۴۰۷ نفر (339 خانم و 68 آقا) در دامنه سنی ۱۸ ۵۷ سال بود که به صورت در دسترس انتخاب شدند. آزمودنی ها پرسش نامه اطلاعات دموگرافیک، پرسش نامه دلبستگی به خدا (AGS)، مقیاس سلامت روانی (MHI-28)، پرسش نامه اضطراب، افسردگی، استرس (Dass-14) و مقیاس بخشش هارتلند (HFS) را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از تحلیل مدل سازی معادلات ساختاری و آزمون سوبل استفاده شد. یافته ها نشان داد که بخشش بر روی سلامت روانی و دلبستگی به خدا و همچنین دلبستگی به خدا بر سلامت روانی اثر مثبت و معنی داری دارند؛ همچنین همبستگی معکوس و معنی دار بین سلامت روانی و افسردگی، اضطراب و استرس نیز دیده شد. بررسی اثر میانجی دلبستگی به خدا بر رابطه بخشش و سلامت روانی نشان داد که دلبستگی به خدا می تواند اثر میانجی معنی داری داشته باشد. شاخص های ارزیابی مدل نیز نشان داد که مدل ساختاری برازش لازم برای هدف تعیین میانجیگری و پیش بینی را داراست و می توان با تقویت دلبستگی به خداوند، رابطه بین بهزیستی روان شناختی و بخشش را تحکیم کرد.
بررسی نقش تشخیصی ذهنی سازی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد، افراد سیگاری و افراد بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۵
۵۲-۳۱
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش به بررسی نقش تشخیصی راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و توانایی ذهنی سازی در افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد، افراد سیگاری و افراد بهنجار پرداخت. روش: این پژوهش علی -مقایسه ای بود که طی آن تعداد 246 نفر شامل سه گروه 82 نفره در بازه سنی 20 تا 60 سال به روش نمونه گیری در دسترس و با رعایت ملاک های ورود و خروج برگزیده شدند. به منظور گردآوری داده ها از پرسش نامه های فرم کوتاه نظم جویی شناختی هیجان، و کارکرد تاملی استفاده گردید. داده ها با روش تحلیل تابع تشخیصی ارزیابی شد. یافته ها: نتایج تابع تشخیصی با دو متغیر ذهنی سازی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان توانست 4/74 درصد افراد مصرف کننده مواد و 8/48 درصد افراد سیگاری و 5/80 درصد افراد بهنجار را به درستی تفکیک و گروه بندی نماید . به این ترتیب، 9/67 درصد از کل شرکت کنندگان درست گروه بندی شدند. نتیجه گیری: نتایج به دست آمده نقش چگونگی بهره گیری از راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و سطح برخورداری از توانایی ذهنی سازی افراد، به عنوان متغیرهای تشخیصی، را در اختلال مصرف مواد نشان می دهد و لازم است در برنامه ریزی پیشگیری و درمان اختلال مصرف مواد به این عوامل توجه شود.
ویژگی های روانسنجی مقیاس پریشانی شکست عاطفی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین ویژگی های روانسنجی مقیاس پریشانی شکست عاطفی می باشد. روش شناسی: پژوهش حاضر یک پژوهش مقطعی-توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری کلیه دانشجویان دارای تجربه شکست عاطفی شهرستان ساری بودند، که از بین آن ها 406 دانشجو به عنوان نمونه با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار استفاده شده در این مطالعه مقیاس پریشانی شکست عاطفی (BDS)، پرسشنامه ضربه عشق (LTI)، پرسشنامه تنظیم هیجان شناختی نسخه 18 سوالی (CERQ-18)، پرسشنامه پذیرش و عمل نسخه 10 سوالی (AAQ-II) و نسخه 10 سوالی پرسشنامه افکار تکرارشونده (RTQ-10) بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نسخه 24 نرم افزار SPSS، و روش های آماری آلفای کرونباخ، تحلیل عاملی اکتشافی و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد، مقیاس پریشانی شکست عاطفی از ساختار تک عاملی و ضریب همسانی درونی 94/0 برخوردار بود؛ به علاوه ضریب پایایی حاصل از روش بازآزمایی 81/0 به دست آمد. همچنین، این ابزار با پرسشنامه ضربه عشق، پرسشنامه افکار تکرارشونده، با خرده مقیاس راهبردهای ناسازگارانه پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان و با خرده مقیاس اجتناب از تجارب هیجانی پرسشنامه پذیرش و عمل همبستگی مثبت معنادار و با خرده مقیاس راهبردهای سازگارانه پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان و با خرده مقیاس کنترل زندگی پرسشنامه پذیرش و عمل همبستگی منفی معنادار نشان داد، که این نتایج روایی همگرا و واگرای آن را تایید نمود. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده، می توان نتیجه گرفت که به نظر می رسد مقیاس پریشانی شکست عاطفی در جمعیت ایرانی دارای اعتبار و روایی مطلوب بوده، و می تواند به عنوان ابزاری مفید جهت سنجش شدت پریشانی ناشی از شکست عاطفی مورد استفاده قرار گیرد.
شناسایی علل سازش و انصراف از طلاق در زوجین متقاضی طلاق توافقی: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (مرداد) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۹
۲۱۹-۱۹۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: با اینکه طلاق توافقی راهی است که زوجین به شیوه ای صلح آمیز، منطقی و خودخواسته به رابطه زناشویی خود پایان می دهند؛ اما برخی از زوج های درخواست کننده طلاق توافقی، علیرغم تمامی مشکلات موجود و تجارب ناخوشایند؛ همچنان تمایل به حفظ و ادامه زندگی زناشویی خود دارند و در فرایند انجام مراحل قانونی طلاق و مشاوره اجباری که لازمه طلاق توافقی است از تصمیم خود منصرف شده و مسیر سازش انتخاب می کنند. هدف: هدف از پژوهش حاضر شناسایی علل سازش و انصراف از طلاق در زوجین متقاضی طلاق توافقی است. روش: روش: روش پژوهش کیفی و از نوع داده بنیاد بود. جامعه آماری پژوهش 18 نفر از زوج هایی که در سال های 1400-1401 در جریان مشاوره طلاق در مرکز مشاوره سلامت غرب تهران از طلاق منصرف شده بودند، به شیوه هدفمند انتخاب شدند. ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختار یافته بود. یافته ها: تحلیل مصاحبه ها با روش استراوس و کربین (1990)، منجر به استخراج 127 کد ثانویه،31 مفهوم اصلی، 17 مقوله و شناسایی مقوله مرکزی (سازش با شرایط موجود و ادامه زندگی مشترک)، شرایط علی (منابع مالی و اقتصادی، مسئولیت پذیری در قبال فرزندان، فرصت مجدد، ترس از تنهایی و انزوا، عدم وجود حامی و عدم تصمیم قطعی)؛ شرایط زمینه ای (شخصیت وابسته، تعارض با خانواده اصلی، شک و ابهام در تصمیم گیری)؛ شرایط مداخله گر (مسائل فرهنگی و اجتماعی، محدودیت فرصت ها و عدم استقلال فردی) شد. نتیجه گیری: براساس یافته ها؛ مجموعه ای از عوامل در تصمیم زوجین به انصراف از طلاق توافقی و سازش دخیل هستند؛ اما بهبود کیفیت زندگی و ثبات روابط زناشویی پس از انصراف از طلاق، مستلزم راهکارهایی است که زوجین برای حفظ زندگی زناشویی خود بکار می گیرند.
اثربخشی نظریه یادگیری سازنده گرایی بر تفکر علمی، خودکارآمدی و خودپنداره تحصیلی دانشجویان عراقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (شهریور) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۰
۲۲۷-۲۰۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: با توجه به اینکه دنیای امروز با مائل دشوار و آسان فراوانی مواجه است، باید با استفاده از فرایندهای شناختی و فکری بارآور به دنبال راهکارهای جدید بود تا بتوان م ائل را به صورت علمی، خلاق و کارآمد حل کرد. به نظر می رسد پرداختن به این موضوع مهم باید از مدارس و دانشگاه ها آغاز شود. هدف: هدف از پژوهش حاضر اثربخشی نظریه یادگیری سازنده گرایی بر تفکر علمی، خودکارآمدی و خودپنداره تحصیلی بود. روش: پ ژوهش حاض ر ی ک ط رح شبه آزم ایشی میدانی با پیش آزمون -پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان رشته طراحی دانشگاه بغداد در سال تحصیلی 2022-2023 تشکیل می دادند. نمونه پژوهش 60 نفر از دانشجویان رشته طراحی بود که از بین 229 دانشجو به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایشی و گواه گمارده شدند (هر گروه 30 نفر). قبل از آموزش برنامه مبتنی بر نظریه سازنده گرایی از هر دو گروه با استفاده از پرسشنامه های خودکارآمدی تحصیلی (موریس، 2001) تفکرعلمی از لیانگ و همکاران (2006)، خودپنداره تحصیلی (چن و تامپسون، 2004) پیش آزمون به عمل آمد. سپس به گروه آزمایش در 10 جلسه نظریه یادگیری سازنده گرایی آموزش داده شد و به گروه گواه هیچ آموزشی ارائه نشد. پس از اتمام دوره آموزشی دوباره از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS.27 و به روش تحلیل کوواریانس تک متغیری تحلیل شدند. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس تک متغیری نشان داد که آموزش نظریه یادگیری سازنده گرایی باعث افزایش معنی دار تفکر علمی خودکارآمدی و خودپنداره تحصیلی دانشجویان شده است (05/0 >P). نتیجه گیری: با توجه به این نتایج می توان گفت، اجرای آموزش مبتنی بر نظریه سازنده گرایی باعث می شود دانشجویان با استفاده از فرضیه سازی، آزمایشگری و ارزیابی و توانایی حل مسائل و موضوعات درسی خودپنداره و خودکارآمدی تحصیلی بالاتری داشته باشند و به صورت علمی تفکر خلاق، منطقی و شهودی را پرورش دهند.
ساخت و بررسی ویژگی های روانسنجی مقیاس مفهوم احترام در کودکان 10 تا 12 ساله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: مفهوم احترام یکی از ارزش های اساسی در تربیت و رشد اجتماعی است که در سیاست ها، برنامه های آموزشی و محیط های کاری مورد توجه قرار گرفته است. با وجود توافق عمومی بر اهمیت احترام، تحقیقات موجود بیشتر بر بزرگسالان متمرکز بوده و کمتر به مفهوم سازی و سنجش احترام در کودکان پرداخته شده است. به ویژه در کودکان 10 تا 12 ساله، که در مرحله ی کلیدی رشد شناختی و اخلاقی قرار دارند، ابزارهای روان سنجی معتبر و استاندارد برای بررسی این مفهوم به ندرت توسعه یافته اند. هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی ویژگی های روان سنجی پرسشنامه مفهوم احترام در کودکان بود. روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی– همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان 10 تا 12 ساله، شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1403-1402 بود. برای انتخاب نمونه از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای استفاده شد و از بین جامعه هدف، 350 نفر به عنوان نمونه انتخاب و به مقیاس محقق ساخته احترام پاسخ دادند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل عامل اکتشافی و تاییدی با استفاده از نرم افزارهای smat PLS 4, SPSS-26 و AMOS-24 استفاده شد. یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد که مقیاس مفهوم احترام همسانی درونی قابل قبولی دارد (886/0=α)؛ میزان همبستگی بین دو بار اجرای این مقیاس 873/0 بود (01/0 P<). همچنین نتایج تحلیل عاملی تأییدی نشان داد که الگوی تک عاملی این مقیاس برازش مطلوبی دارد. نتیجه گیری: مقیاس مفهوم احترام کودکان در ایران از ویژگی های روان سنجی مطلوبی برخوردار است و می توان از این ابزار در بررسی مفاهیم مربوط به احترام در کودکان استفاده کرد.
مقایسه اثربخشی واقعیت درمانی و درمان هیجان مدار بر باورهای غیرمنطقی و تمامیت خواهی زوجی در زنان دچار طلاق هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۷
195 - 207
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی واقعیت درمانی و درمان هیجان مدار بر باورهای غیرمنطقی و تمامیت خواهی زوجی در زنان دچار طلاق هیجانی انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون_پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیر 2 ماهه بود. جامعه آماری زنان دچار طلاق هیجانی مراجعه کننده به مراکز مشاوره خانواده شهر گرگان در سال 1402 بودند. تعداد 45 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های باورهای غیرمنطقی جونز (1968)، تمامیت خواهی زوجی شیا و اسلنی (1999) و طلاق هیجانی گاتمن (2008) بود. گروه آزمایش 1 واقعیت درمانی، گروه آزمایش 2 درمان هیجان مدار را در 8 جلسه 60 دقیقه ای دریافت نمودند اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. داده های پژوهش با تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی توسط نرم افزار SPSS-26 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها نشان داد واقعیت درمانی و درمان هیجان مدار بر کاهش باورهای غیرمنطقی و تمامیت خواهی زوجی در زنان دچار طلاق هیجانی اثربخش بود (0/05>p). نتایج آزمون تعقیبی بن فرونی نشان داد که واقعیت درمانی تاثیر بیشتری دارد (0/05>p). بر این اساس می توان نتیجه گرفت که واقعیت درمانی با حذف کنترل گری بیرونی، توجه به رفتار کلی و انتخاب شده برای حل تعارضات در زندگی روشی مؤثرتر و کارآمدتر در کاهش باورهای غیرمنطقی و تمامیت خواهی زوجی است و می تواند توسط درمانگران در مداخلات خانواده استفاده گردد و در نتیجه به بهبود روابط زناشویی کمک نماید.
Prevalence of Internet Addiction among Psychology, Accounting, and Management Students at Islamic Azad University of Bandar Anzali
حوزههای تخصصی:
Objective: Internet addiction has become a global problem due to its high incidence, rapid growth rate, and serious adverse consequences. The aim of the present study was to investigate the prevalence of Internet addiction among students of psychology, accounting, and management at Islamic Azad University, Bandar Anzali Branch.Methods: This study was a descriptive study. The statistical population of the study included all students of psychology, accounting, and management at Bandar Anzali International Azad University in the academic year 1402-1403. Of these, 150 were selected using convenience sampling. Then, the Internet Addiction Questionnaire (IAT; Yang, 2005) was administered to them, and the data were analyzed using SPSS software.Results: The obtained frequency and percentage showed that 64 (43.2%) of the subjects were regular users without dependence or addiction to the Internet. 75 (46.8%) of the subjects were exposed to Internet addiction (had Internet dependence) and 11 (6%) of the subjects had Internet addiction.Conclusion: There was a small amount of Internet addiction among students, but a high percentage of students had Internet dependence, which justifies the need to pay attention to teaching students about the optimal use of cyberspace.
رابطه انگیزش یادگیری و سرزندگی تحصیلی با اضطراب امتحان دانشجویان با میانجی گری اهمال کاری تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۳)
136 - 146
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر رابطه انگیزش یادگیری و سرزندگی تحصیلی با اضطراب امتحان دانشجویان با میانجی گری اهمال کاری تحصیلی بود. این پژوهش از لحاظ هدف بنیادی و از نظر روش پژوهش توصیفی- همبستگی از نوع تحلیل مسیر است. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانشجویان موسسه آموزش عالی سراج در سال تحصیلی 1401-1400 بودند. نمونه آماری این پژوهش با توجه به جدول مورگان 350 نفر بود که به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شده و مورد بررسی قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه اضطراب امتحان ساراسون (1988)، پرسشنامه سرزندگی تحصیلی حسین چاری و دهقانی زاده (1391) و انگیزش یادگیری کاشیف و همکاران (2013) و پرسشنامه اهمال کاری سولومن و راثبلوم (1984) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش آماری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد که انگیزش یادگیری و سرزندگی تحصیلی بر اضطراب امتحان و اهمال کاری تحصیلی در دانشجویان اثر مستقیم و منفی دارد. همچنین اهمال کاری بر اضطراب امتحان دانشجویان اثر مستقیم و مثبت دارد. نتایج نشان داد که اثر غیرمستقیم سرزندگی تحصیلی و انگیزش یادگیری از طریق اهمال کاری تحصیلی بر اضطراب امتحان منفی و معنی دار است. بنابراین توجه به انگیزش یادگیری و سرزندگی تحصیلی نقش مهمی در اضطراب امتحان دانشجویان دارند.
بررسی رابطه تنظیم هیجان و پردازش هیجانی با ناگویی هیجانی در مردان با سوء مصرف مواد در شهر اصفهان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی ارتباط بین تنظیم هیجانی، پردازش هیجانی و ناگویی هیجانی در افراد مبتلا به سوء مصرف مواد است. روش این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این مطالعه را کلیه معتادانی که از سال ۱۴۰۲-۱۴۰۳ به کلینیک های ترک اعتیاد اصفهان مراجعه کرده اند تشکیل می دهند. تعداد ۵۰ نفر از مردان دارای سوء مصرف مواد به روش در دسترس از میان افراد در حال سم زدایی در کلینیک در شهر اصفهان، انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه راهبردهای تنظیم هیجان گراس، پرسشنامه پردازش هیجانی باکر و پرسشنامه الکسی تایمیا تورنتو استفاده شد. داده های پژوهش با نرم افزار SPSS ویرایش ۲۴ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که اثر پردازش هیجانی و تنظیم هیجانی بر روی ناگویی هیجانی معنادار ولی معکوس بوده است. هم چنین بین متغیرهای پردازش هیجان کل و ناگویی هیجانی همبستگی معنادار و معکوس وجود دارد و بین تنظیم هیجانی کلی با ناگویی هیجانی همبستگی وجود دارد و نهایتا بین پردازش هیجان کلی و تنظیم هیجان کلی نیز همبستگی وجود دارد.
پیش بینی تنوع طلبی جنسی بر اساس سازمان شخصیت با میانجی گری تکانشگری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
تعالی مشاوره و روان درمانی دوره ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۳
24 - 33
حوزههای تخصصی:
هدف: خیانت های زناشویی از مهمترین دلایل طلاق و از هم پاشیدن خانواده است. بررسی تنوع طلبی جنسی یکی از افق های جدید برای بررسی خیانت های زناشویی هست. پیش بینی مولفه های شخصیتی براساس سازمان شخصیت با میانجی گری تکانشگری از رویکردهای جدید می باشد. هدف از انجام پژوهش حاضر، پیش بینی تنوع طلبی جنسی براساس سازمان شخصیت با نقش میانجی تکانشگری در بین زوجین دانشجو دانشگاه های آزاد اسلامی استان تهران بود. روش: روش پژوهش، توصیفی-همبستگی براساس معادلات ساختاری بود. کلیه زوجین دانشجوی دانشگاه های آزاد اسلامی استان تهران در سال تحصیلی ۱۴۰۳ – ۱۴۰۲، جامعه آماری بودند. حجم نمونه با استفاده از نرم افزار G*power 287 نفر تعیین شد. اما در نهایت 300 نفر پرسشنامه ها را تکمیل کردند. این افراد به روش نمونه گیری غیرتصادفی و هدفمند انتخاب شدند. اطلاعات از طریق پرسشنامه های سازمان شخصیت کرنبرگ (2002)، نگرش به خیانت (روابط فرازناشویی) واتلی (۲۰۰۸) و تکانشگری بارت و همکاران (1995) جمع آوری شد. یافته ها: براساس تجزیه و تحلیل، سازمان شخصیت با نقش میانجی تکانشگری، تنوع طلبی جنسی زوجین را پیش بینی کردند. این یافته نشان داد که شاخص های سازمان شخصیت و تکانشگری به صورت معناداری قادر به پیش بینی تنوع طلبی جنسی بودند (05/0p <). نتیجه گیری: نتایج این بررسی نشان داد که سازمان شخصیت، با نقش میانجی گری تکانشگری، بر تنوع طلبی جنسی زوجین تأثیرگذار است. بنابراین، می توان نتیجه گیری کرد که سازمان شخصیت به عنوان یک عامل مهم در پیش بینی تنوع طلبی جنسی زوجین عمل می کند و تکانشگری نقش میانجی را در این رابطه داراست.
مقایسه اثربخشی گروه درمانی شناختی رفتاری و درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر امید به زندگی بیماران دیالیزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (مرداد) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۹
۱۹۶-۱۸۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: بیماران تحت دیالیز با چالش های جسمی و روانی متعددی روبرو هستند که می تواند امید به زندگی آن ها را تحت تأثیر قرار دهد. در این میان، مداخلات روان درمانی مانند گروه درمانی شناختی رفتاری و درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی به عنوان روش های مؤثر برای بهبود سلامت روان شناخته شده اند. با این حال، مقایسه اثربخشی این دو روش بر افزایش امید به زندگی در بیماران دیالیزی کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی گروه درمانی شناختی رفتاری و درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر امید به زندگی بیماران دیالیزی انجام شد. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون–پس آزمون با گروه گواه همراه با پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی بیماران دیالیزی مراجعه کننده به مرکز دیالیز بیمارستان خاتم الانبیا در شهرستان شاهرود در سال 1402 به تعداد 211 نفر بودند. از بین افراد جامعه آماری، 45 نفر با نمونه گیری هدفمند انتخاب شد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه امید به زندگی (اسنایدر، 1991) بود. پروتکل درمان شناختی-رفتاری (والساراج و همکاران، 2021) و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (سگال و همکاران، 2023) برای گروه هیا آزمایش اجرا شد. داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس آمیخته در نرم افزار SPSS نسخه 25 تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که دو شیوه مداخله درمان شناختی رفتاری و درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر امید به زندگی بیماران دیالیزی در پس آزمون اثر معنی دار داشت (001/0 >P). بین نمرات امید به زندگی در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری صرف نظر از نوع مداخله، تفاوت وجود داشت. از بین دو روش مداخله درمان شناختی رفتاری و درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی، درمان شناختی رفتاری در افزایش امید به زندگی در بیماران دیالیزی مؤثرتر بود (001/0 >P) نتیجه گیری: نتایج بیانگر آن است که استفاده از مداخلات روان درمانی، به ویژه شناختی رفتاری، می تواند به عنوان یک راهکار کاربردی در بهبود امید به زندگی و ارتقای سلامت روان بیماران تحت دیالیز مورد توجه قرار گیرد
Comparison of the Effectiveness of Cognitive-Behavioral Therapy and Metaphor Therapy on Marital Burnout in Women with Marital Conflicts(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The purpose of this study was to compare the effectiveness of cognitive-behavioral therapy (CBT) and metaphor therapy on marital burnout in women with marital conflicts. Methods: The research method was quasi-experimental with a pretest-posttest design, a control group, and a three-month follow-up period. The statistical population included women with marital conflicts who visited counseling centers in Shiraz in 2023. A total of 60 participants were selected voluntarily and randomly assigned to two experimental groups and one control group. The research instrument was the Marital Burnout Questionnaire (Pines, 1996, CBM). The educational interventions, based on the cognitive-behavioral approach (Gehart, 2012) and the metaphor-based approach (Coup, 2013), were conducted in eight 60-minute sessions for the two experimental groups. Data were analyzed using repeated-measures ANOVA. Findings: The results indicated a significant difference in the posttest and follow-up stages between the control group and the CBT group (p < .001) and the metaphor therapy group (p < .001). The effectiveness of CBT and metaphor therapy in improving marital burnout was 59.6% and 29.7% in the posttest, and 69.2% and 34.8% in the follow-up stage, respectively. Additionally, the findings showed a significant difference between the two experimental groups in both the posttest and follow-up stages, with differences of 26.3% and 37.1%, respectively. Conclusion: Based on the findings, it can be concluded that both CBT and metaphor therapy lead to improvements in marital burnout among women. Family therapists can utilize these educational approaches to enhance marital relationships in couples experiencing conflicts.
Analyzing the Components of Enhancing Dyadic Ego Strength (Facilitating the Transition from "I-ness" to "We-ness" in Marital Relationships) for Married Individuals(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of the present study was to analyze the components of enhancing dyadic ego strength (facilitating the transition from "I-ness" to "We-ness" in marital relationships) specifically for married individuals. The research setting included all texts related to the concept of "We-ness." Methods: The method for selecting texts was purposive sampling from among the aforementioned texts or related constructs within the time frame of 2010 to 2025, based on inclusion and exclusion criteria. The number of texts was determined according to the principle of data saturation. Data collection involved line-by-line analysis of texts based on questions relevant to the concept of "We-ness." The data obtained from the textual analysis were analyzed using the conventional content analysis method proposed by Hsieh and Shannon (2005). Findings: Content analysis of the texts revealed that dyadic ego consists of four key concepts: (1) essence (with sub-concepts of attention to marital union and dyadic identity); (2) dimensions of dyadic ego (with sub-concepts of cognitive, positive emotional, negative emotional, and behavioral aspects); (3) pathways to achieving dyadic ego (with sub-concepts of generative meaning of the marital bond, family values, and family goals); and (4) obstacles to achieving dyadic ego (with sub-concepts of individualism, lack of self-differentiation, and insecure attachment). Conclusion: Based on these findings, it can be concluded that dyadic ego is a mechanism that transforms the process of "I-ness" into "We-ness," and for its realization, couples must engage in pathways to attain it and overcome its obstacles.
اثربخشی آموزش فرزندپروری با رویکرد آدلر - درایکورس بر همدلی و جرأت ورزی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۶
79 - 110
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف تعیین اثربخشی آموزش فرزندپروری با رویکرد آدلر - درایکورس بر همدلی و جرأت ورزی دانش آموزان دبستان دخترانه زهرا مردانی2 با طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه مادرانِ دانش آموزان مقطع دبستان زهرا مردانی2 شهر تهران در سال تحصیلی 1398-1399 بود و از روش نمونه گیری در دسترس استفاده گردید. گروه نمونه شامل ۳۰ نفر از مادران، به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند و به پرسشنامه علاقه اجتماعی علیزاده و همکاران (1394) پاسخ دادند. گروه آزمایش، در یک دوره ی 10 جلسه ای 60 دقیقه ای فرزندپروری با رویکرد آدلر - درایکورس شرکت داده شدند و در پایان دوره ی آموزشی، گروه کنترل و آزمایش 15 نفره مورد پس آزمون قرار گرفتند. کلیه آموزش ها و آزمون ها به صورت مجازی صورت گرفت. داده ها به کمک SPSS تحلیل شد. نتایج تحلیل کوواریانس برای مقایسه همدلی و جرأت ورزی در گروه های آزمایش و کنترل درمرحله پس آزمون نشان داد به ترتیب سطح معناداری با مقدار 001/ 0و 011/0 در دو گروه دارای تفاوت معنادار هستند. باتوجه به بالاتر بودن میانگین نمرات گروه آزمایش در پس آزمون، می توان نتیجه گرفت که آموزش فرزندپروری با رویکرد آدلر درایکورس بر همدلی و جرأت ورزی کودکان تأثیر معناداری داشته و باعث افزایش همدلی و جرات ورزی در کودکان شده است.
نقش میانجی پریشانی روانی در رابطه بین بدرفتاری دوران کودکی و تعارض در رابطه والد- فرزند با اقدام به خودکشی زنان مناطق کمتر برخوردار در بستر فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۶۴
15 - 28
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی پریشانی روانی در رابطه بین بدرفتاری دوران کودکی و تعارض در رابطه والد-فرزند با اقدام به خودکشی در زنان مناطق کمتر برخوردار در بستر فرهنگی بود. جامعه آماری مادران دانش آموزان مناطق کمتر برخوردار شهرستان خاش در سال ۱۴۰۳بود. نمونه پژوهش 220 نفر بود که به صورت نمونه گیری خوشه ای تصادفی از پنج مدرسه در مناطق کم برخوردار انتخاب شدند. روش پژوهش همبستگی با استفاده ازتحلیل مسیر بود. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه های اقدام به خودکشی عثمان و همکاران (۲۰۰۱)، بدرفتاری دوران کودکی حسین خانی و همکاران (1392)، تعارض والد-فرزند پیانتا (1994) و پریشانی روانی کسلر و همکاران (۲۰۰۲) بود. داده ها با نرم افزارهای SPSS26 و AMOS24 تحلیل شدند. نتایج نشان داد که تمامی مسیرهای مستقیم متغیرهای بدرفتاری دوران کودکی و تعارض در رابطه والد- فرزند با اقدام به خودکشی و پریشانی روانی معنادار شد و مسیر پریشانی روانی به اقدام به خودکشی نیز معنا دارشد (۰۱/۰>P) . هم چنین تمامی مسیرهای غیرمستقیم از طریق میانجی پریشانی روانی معنادار شد. علاوه بر این مدل از نیکویی برازش مطلوبی برخوردار بود. طبق نتایج، شناخت عوامل مؤثر در اقدام به خودکشی زنان و اهمیت مداخلات فرهنگی برای کاهش پریشانی روانی و بهبود روابط خانوادگی در پیشگیری از خودکشی گام مهم و مفیدی محسوب می شود.
واکاوی تجربه زیسته نگرش به زندگیِ شاغلین در دادگاه خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مشاوره شغلی و سازمانی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۲)
97 - 116
حوزههای تخصصی:
هدف: عوامل شخصی نظیر باورها، نگرش ها، رویدادهای محیطی و رفتارهای فرد با یکدیگر تأثیر متقابل دارند. به دلیل اهمیت بسزای این تأثیرپذیری، هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر رسیدگی به پرونده های اختلاف خانوادگی بر تجربه زیسته نگرش به زندگی شاغلین دادگاه خانواده بود. روش: پارادایم پژوهش، تفسیری و رویکرد پژوهش، کیفی از نوع پدیدارشناسی است. جامعه پژوهش حاضر شامل قضات شاغل در دادگستری شهر تهران، اراک، خرم آباد و شهرستان خمین در سال 1403بودند. افراد انتخاب شده کسانی بودند که سابقه کار در دادگاه خانواده و رسیدگی به پرونده های خانواده را بر عهده داشتند. روش نمونه گیری به صورت هدفمند انجام شد. برای حمع آوری داده های پژوهش، از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. نمونه گیری با ۶ مصاحبه شونده از قضات آقا، به اشباع رسید. داده ها از طریق تحلیل مضمون تحلیل شدند و در نهایت با نرم افزار مکس کیودا یک مدل برای تغییر نگرش ارائه شد. یافته: نتایج حاصل از مصاحبه ها، ۳ مضمون فراگیر و ۱۲ مضمون سازمان دهنده را مشخص کرد. مضامین فراگیر به دست آمده عبارت بودند از: تأثیر تجربیات شغلی بر نگرش و رویکرد در زندگی شخصی، تحول در ارزش ها و نگرش ها نسبت به زناشویی و روابط خانوادگی، بدبینی و رویکرد محتاطانه در روابط اجتماعی. نتیجه گیری: بنابراین، رسیدگی به پرونده های اختلافات خانوادگی بر نگرش قضات شاغل دذ این حوزه تاثیر مثبت و منفی داشته است.