فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۲۱ تا ۳۴۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی در این پژوهش مقایسه اثربخشی دو روش آموزش والدین با رویکرد آدلری و رفتاری بر مشکلات رفتاری کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی و نقص توجه بود. پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش، والدین کودکان مبتلا به نقص توجه و بیش فعالی شهر تهران در سال 1402 بود که از بین آن ها به طور در دسترس 60 نفر به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه 20 نفره جایگذاری شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه رفتاری کودکان راتر (1964، RCBQ) بود. پس از اجرای پیش آزمون در هر سه گروه، گروه های آزمایش به مدت 10 جلسه، هفته ای یک جلسه، تحت آموزش و مداخله گروهی قرار گرفتند. سپس میزان مشکلات رفتاری در هر دو گروه آزمایش و همچنین گروه کنترل مجدداً مورد بررسی قرار گرفت. نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین پس آزمون گروه های مداخله (آدلری و رفتاری) و گروه کنترل تفاوت معناداری وجود دارد (05/0P<). بنابراین آموزش والدین چه با رویکرد آدلری و چه با رویکرد رفتاری بر مشکلات رفتاری کودکان مؤثر است. همچنین نتایج دو گروه آزمایش آدلری و رفتاری با یکدیگر تفاوت معناداری نداشتند (05/0P>). بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت آموزش والدین با دو رویکرد آدلری و رفتاری اثربخشی یکسانی بر مشکلات رفتاری کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی و نقص توجه دارد.
مقایسه مداخلات روان شناختی خودمراقبتی و خودشفقت ورزی بر اعتماد به نفس بیماران پیوند کلیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این مطالعه مقایسه اثربخشی آموزش خودمراقبتی و خودشفقت ورزی بر اعتماد به نفس بیماران پیوند کلیه بود. روش شناسی: طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل همراه با پیگیری بود. جامعه آماری آن شامل تمامی بیماران دارای پیوند کلیه مراجعه کننده به بیمارستان رازی شهرستان رشت بود که در سه ماهه اول 1403 به پزشکان بخش اورولوژی و دیالیز جهت پیگیری های درمان مراجعه داشتند و تعداد آن ها 176 نفر بود. نمونه پژوهش حاضر شامل 45 نفر بود. در این پژوهش از ابزار پرسشنامه اعتماد به نفس سرمد و همکاران (1390) استفاده شد. جلسات خودمراقبتی و خودشفقت ورزی در 8 جلسه 60 دقیقه ای و هفته ای یک جلسه به ترتیب براساس پروتکل اورم (2001) و گیلبرت (2009) در گروه های آزمایش به اجرا در آمدند. از روش آماری تحلیل واریانس با طرح اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی برای تحلیل داده ها استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که تفاوت آماری معنی داری بین اثربخشی آموزش خودمراقبتی و برنامه آموزشی خودشفقت ورزی بر سطح اعتماد به نفس افراد وجود دارد (05/0>p) و آموزش خودشفقت ورزی در بهبود عزت نفس بیماران پیوند کلیه در مقایسه با آموزش خوددلسوزی مؤثرتر بود. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان می دهد که کاربرد مداخلات روانشناختی با تمرکز بر خودشفقت ورزی، همراه با آموزش اصول خودمراقبتی، می تواند رویکردی جامع برای بهبود وضعیت روانی و اعتماد به نفس بیماران پیوند کلیه فراهم کند.
Effectiveness of Emotional Schema Therapy on the Quality of Relationship Dimensions and Conflict Resolution Styles in Betrayed Spouses(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to evaluate the effectiveness of Emotional Schema Therapy (EST) in improving relationship quality and conflict resolution styles among betrayed spouses. Methods: This study was conducted as a randomized controlled trial (RCT) with 30 participants from Tehran, Iran, who were recruited through counseling centers and online advertisements. Participants were randomly assigned to either the experimental group (15 participants), which received eight weekly 90-minute EST sessions, or the control group (15 participants), which did not receive any therapeutic intervention during the study period. Data were collected at three time points: pre-test, post-test, and five-month follow-up, using standardized measures of relationship quality and conflict resolution styles. Repeated measures analysis of variance (ANOVA) and Bonferroni post-hoc tests were used to analyze the data using SPSS version 27. Findings: The results indicated significant improvements in both relationship quality and conflict resolution styles in the experimental group compared to the control group. For relationship quality, repeated measures ANOVA revealed a significant interaction effect between time and group (F(2, 54) = 82.46, p < .001). Similarly, for conflict resolution styles, a significant interaction effect was observed (F(2, 54) = 76.92, p < .001). Bonferroni post-hoc tests showed that these improvements were sustained at the five-month follow-up. Conclusion: Emotional Schema Therapy is an effective intervention for enhancing relationship quality and conflict resolution styles in betrayed spouses. By targeting maladaptive schemas and promoting emotional regulation, EST provides a comprehensive framework for addressing relational challenges following infidelity. These findings support the integration of EST into marital therapy practices.
اثربخشی عوامل فضایی معماری داخلی بر خلق مثبت و منفی و احساس ارزشمندی سالمندان ساکن درسرای سالمندان کمال شهر تهران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
روان پژوهی و مطالعات علوم رفتاری سال ۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
58 - 71
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش شناسایی اثربخشی عوامل فضایی معماری داخلی در خلق مثبت و منفی و احساس ارزشمندی سالمندان ساکن در سرای سالمندان کمال شهر تهران بود. روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون پسآزمون با یک گروه کنترل بوده است. جامعه این پژوهش را تمامی سالمندان ساکن در سرای سالمندان، تشکیل دادند. نمونه این پژوهش سالخوردگان زن و مرد ساکن در سرای سالمندان کمال، با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی ساده تعداد 30 سالمند در دو گروه 15 نفری آزمایش و 15 نفری گواه قرار داده شدند. ابزار این پژوهش از پرسشنامه خلق مثبت و منفی PANAS( 1988)و خودارزشمندی کروکر CSWS ( 2003 )استفاده گردید. مدل آماری مورد استفاده در پژوهش حاضر آزمون تحلیل کواریانس چند متغیره و آزمون تی همبسته است و یافتهها نشان داد که طراحی خانه سالمندان بر اساس عوامل فضایی معماری داخلی به ترتیب شدت اثرگذاری، در افزایش خلق مثبت، کاهش خلق منفی و احساس رضایتمندی موثر است.
تبیین الگوی برنامه روی آوری و بازداری (تشویق و تنبیه) بر اساس منابع اسلامی برای والدگری معنوی خداسو(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
روانشناسی و دین سال ۱۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
63 - 79
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف دستیابی به الگوی برنامه روی آوری و بازداری (تشویق و تنبیه) بر اساس منابع اسلامی برای والدگری معنوی خداسو صورت گرفته است. این پژوهش از نوع کیفی و با روش تحلیل محتوا انجام شده است. برای رسیدن به این هدف حوزه معنایی والدگری بر اساس کتب لغت و متون دینی استخراج شد و علاوه بر آن از کتب حدیثی استفاده شد. با استفاده از واژگان و منابع حدیثی این حوزه واحدهای تحلیل مرتبط با موضوع مشخص شد. به منظور بررسی روایی محتوایی مؤلفه ها و مستندات مربوطه در اختیار 3 نفر از کارشناسان قرار گرفت و نظر کارشناسان نیز بررسی و یافته ها نسبت به میزان مطابقت با مستندات و همچنین نسبت به میزان ضروری بودن مقوله ها با 100% تأیید شد. طبق نتایج به دست آمده الگوی برنامه روی آوری و بازداری در چهار قسم تقسیم بندی شدند. برنامه روی آوری، دو قسم تقویت تصریحی و تقویت تلویحی و برنامه بازداری، دو قسم تأدیب تلویحی و تأدیب تصریحی را تشکیل می دهد. همچنین نتایج نشان داد که برنامه نهفته از روی آوری (ترغیب) جلب خشنودی خداوند و برنامه نهفته از بازداری (ترهیب) دفع غضب الهی است که می توان در تمام حوزه های ادراکی مبدأ، خود، هستی عینی و غایت به کار برد.
تدوین الگوی علّی تعارض کار-زندگی و غنی سازی کار-خانواده براساس تقاضا و منابع شغلی با نقش میانجی سرمایه های روانشناختی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
تعالی مشاوره و روان درمانی دوره ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۳
54 - 67
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین الگوی علّی تعارض کار-زندگی و غنی سازی کار-خانواده براساس تقاضا و منابع شغلی با نقش میانجی سرمایه های روانشناختی در بین افراد شاغل در شهر شیراز در سال 1402 انجام شد. روش: این پژوهش دارای طرح همبستگی با کاربست تحلیل مسیر بوده و جهت گردآوری داده برای آزمون الگوی ترسیم شده؛ از مقیاس تعارض کار-خانواده کارلسون و همکاران (WFCS)(2000)؛ غنی سازی کار-خانواده کارلسون و همکاران (2006)؛ تقاضای شغلی دی جونگه (1993)؛ منابع شغلی باباکاس و همکاران (۲۰۰۹) و سرمایه های روانشناختی لوتاز (2007) استفاده گردید. روش تحلیل داد ه ها تحلیل مسیر بوده که پیش از آن با استفاده از برآورد شاخص ماهالانوبیس، داده های پرت شناسایی و از مجموع داده ها حذف گردید. یافته ها: یافته ها نشان داد الگوی علّی تعارض کار-زندگی و غنی سازی کار-خانواده براساس تقاضا و منابع شغلی با نقش میانجی سرمایه های روانشناختی ار برازش مطلوبی برخوردار بوده است چرا که شاخص های برازش NFI، CFI، IFI، RFI، RMSEA و SRMR در محدوده قابل قبول قرار گرفتند. علاوه بر این یافته ها حاکی از آن بود که تقاضای شغلی بر تعارض کار-زندگی با میانجی گری سرمایه های روانشناختی (β=0.16, P<0.05) و منابع شغلی بر غنی سازی کار-خانواده با میانجی گری سرمایه های روانشناختی (β=0.19, P<0.05) اثر غیرمستقیم معناداری داشته است. وجود رابطه معنادار بین تعارض کار-زندگی و غنی سازی کار-خانواده نیز تایید شد (r=-0.827, P<0.01). نتیجه گیری: براساس این یافته ها، اجرای مداخلاتی برای کاهش تقاضای شغلی، افزایش منابع شغلی، تقویت سرمایه های روانشناختی، ارتقای غنی سازی کار-خانواده و کاهش تعارض کار-زندگی در محیط های واقعی مانند محل کار یا برنامه های کمک به کارکنان می تواند راهگشا باشد.
Developing a Model of Psychological Flexibility in Students Based on Academic Resilience: The Mediating Role of Sense of Coherence
حوزههای تخصصی:
This study aimed to develop a model of psychological flexibility in high school students based on academic resilience, with sense of coherence as a mediating variable. A descriptive correlational design utilizing structural equation modeling was employed, involving 350 secondary school students from Khorramabad, Iran, in the 2023–2024 academic year, selected through cluster random sampling. Data were collected using the Multidimensional Cognitive Flexibility Questionnaire, the Sense of Coherence Questionnaire (short version), and the Academic Resilience Scale. Statistical analyses were conducted using SPSS26 and AMOS24. The findings revealed significant direct effects of academic resilience (β=0.31, p<0.001) and sense of coherence (β=0.51, p<0.001) on psychological flexibility, as well as a direct effect of academic resilience on sense of coherence (β=0.56, p<0.001). Additionally, sense of coherence partially mediated the relationship between academic resilience and psychological flexibility (indirect effect=0.28, p<0.001), with academic resilience explaining 32% of the variance in sense of coherence and, together with sense of coherence, accounting for 52% of the variance in psychological flexibility. These results suggest that fostering academic resilience and sense of coherence can significantly enhance students’ psychological flexibility, providing a foundation for designing educational and psychological interventions to improve mental health and academic performance.
Modeling mobile phone addiction based on original family health with the mediation of academic procrastination in high school students(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Introduction: Mobile phone addiction with negative psychological consequences is influenced by academic and family problems. The present study aimed to determine the mediating role of academic procrastination in the relationship between original family health and mobile phone addiction in high school female students. Method: The study employed a descriptive-correlational research approach utilizing a structural equation model. The statistical population of this research was all female students in the second year of high school in District 6 of Tehran. Among them, 200 students were recruited by random multi-stage cluster sampling, and they completed the Family of Origin Scale (1985) Academic Procrastination Scale (2000), and Mobile Phone Addiction Scale (2014). The collected data were analyzed using SPSS.21 and Amos.23 software according to the structural equation model. Findings: Results indicated a significant direct negative impact of family health (β = -0.51, p < 0.001) and a direct positive effect of academic procrastination (β = -0.58, p < 0.001) on students' mobile phone addiction. Furthermore, academic procrastination was found to act as a mediator in the association between family health and mobile phone addiction (β = -0.16, p < 0.001). Conclusion: The model demonstrated a strong fit. The mediating role of academic procrastination in the relationship between original family health and mobile phone addiction is a good model for explaining mental injuries and applying it in the field of preventing academic and behavioral problems in students.
Examining the Effectiveness of Reflective Parenting Training on Emotion Regulation and Parent-Child Relationship in Mothers with Children Under 6 Years(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aims to examine the effectiveness of reflective parenting training on emotion regulation and the parent-child relationship in mothers with children under 6 years of age. Method: This is a quantitative study with a pre-test, post-test, and follow-up design involving an experimental group and a control group. The statistical population includes all mothers with children under 6 years old in Isfahan. For sampling, a purposive sampling method was used by visiting kindergartens in Isfahan, and 30 participants were selected based on the cut-off point of the questionnaires and inclusion and exclusion criteria. They were randomly assigned to two groups: an experimental group (15 people) and a control group (15 people). Subsequently, reflective parenting training sessions based on the Bateman and Fonagy (2001) protocol were conducted for the experimental group, while the control group received no intervention. The research instruments included the Parent-Child Relationship Scale (Pianta, 1992) and the Emotion Regulation Inventory (Shield & Cicchetti, 1995). The collected data were analyzed using appropriate statistical tests (repeated measures ANOVA and Bonferroni post hoc test) and SPSS software. Findings: Given that the calculated F-value for between-group effects (group membership effect), within-group effects (time effect), and the interactive effect of group and time was significant at the 99% confidence level (P < 0.01), these results indicate a significant difference between the two groups. Furthermore, it suggests that this significant difference exists at least at one time point during the intervention among the research groups. The Bonferroni post hoc test results showed differences in adaptive emotion regulation, instability/negativity, and the parent-child relationship scores during the research stages between the experimental groups (P < 0.01). In other words, the reflective parenting intervention had a significant impact on improving the research variables. Conclusions: Therefore, it can be concluded that this intervention was effective on the research variables and confirms that this approach can be used as an effective strategy in improving parental abilities and reducing psychological challenges in mothers during the parenting period.
ارائه مدل ساختاری تبیین اضطراب مرگ بر اساس کیفیت زندگی با نقش میانجی گر شفقت به خود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (مهر) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۱
۱۸۶-۱۶۸
حوزههای تخصصی:
زمینه: اضطراب مرگ به عنوان یک بحران وجودی، کیفیت زندگی افراد را تحت تاثیر قرار می دهد. از طرف دیگر، شفقت به خود به عنوان یک عامل محافظتی در برابر انواع حالت های اضطراب از جمله اضطراب مرگ معرفی شده است. علی رغم مطالعات متعدد در مورد روابط متغیرهای مذکور، در مورد تدوین مدل ساختاری تبیین اضطراب مرگ بر اساس کیفیت زندگی با نقش میانجی گر شفقت به خود، خلا پژوهشی وجود دارد. هدف: هدف از انجام این پژوهش، تدوین مدل ساختاری تبیین اضطراب مرگ بر اساس کیفیت زندگی با نقش میانجی گر شفقت به خود بود. روش: روش این پژوهش، همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی افراد ۵۰ تا ۶۵ ساله مراجعه کننده به مراکز بهداشتی واقع در شرق شهر تهران در سال ۱۴۰۲ بود. حجم نمونه آماری نیز 354 نفر بود که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای جمع آوری داده ها شامل مقیاس اضطراب مرگ (تمپلر، 1970)؛ پرسشنامه کیفیت زندگی (سازمان بهداشت جهانی، 1996)؛ مقیاس شفقت به خود (نف، 2003) بود. برای تحلیل داده های این پژوهش از روش مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزارهای SPSS26 و AMOS23 استفاده شد. یافته ها: بر اساس نتایج شاخص های برازش، مدل ساختاری این پژوهش از برازش مطلوب برخوردار بود. نتایج تحلیل داده های پژوهش نشان داد که کیفیت زندگی و شفقت به خود به صورت منفی و معنادار، اضطراب مرگ را پیش بینی می کنند (01/0 >P). هم چنین نتایج نشان داد، کیفیت زندگی با میانجی گری شفقت به خود، اضطراب مرگ را پیش بینی می کند (01/0 >P). نتیجه گیری: با توجه یافته های این پژوهش مبنی بر این که کیفیت زندگی با میانجی گری شفقت به خود، اضطراب مرگ را در افراد پیش بینی می کند، روانشناسان می توانند با کمک به مراجعان جهت ارتقای کیفیت زندگی و شفقت به خود، اضطراب مرگ را در آن ها کاهش دهند.
نقش هوش های چندگانه در تصمیم گیری مسیر شغلی: مروری بر ادبیات و پژوهش ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (تیر) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۸
۲۸۴-۲۶۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: هوش های چندگانه، به عنوان یکی از نظریه های شناخته شده در روانشناسی، نقش مهمی در تصمیم گیری های مختلف از جمله مسیر شغلی ایفا می کنند. با وجود پژوهش ها متعدد در این حوزه، شکاف های علمی قابل توجهی در بررسی نحوه تأثیرگذاری انواع مختلف هوش بر تصمیم گیری شغلی مشاهده می شود. هدف: پژوهش حاضر با هدف مرور پژوهش های موجود پیرامون نقش هوش های چندگانه در تصمیم گیری مسیر شغلی انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر مروری از نوع مرور منظم اسناد بود. جامعه این مطالعه شامل تمامی منابع علمی و پژوهشی مرتبط با مفاهیم نقش هوش های چندگانه در تصمیم گیری مسیر شغلی بود. این منابع شامل مقالات علمی، کتاب ها، گزارش های پژوهشی و تحلیل های انتقادی منتشرشده در بازه زمانی 2000 الی 2024 در پایگاه های داده علمی معتبر و نشریات بین المللی بود. روش نمونه گیری در این مطالعه به صورت غیرتصادفی و هدفمند بود. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل مضمون انجام شد. یافته ها: یافته های مرور نشان می دهد که هر یک از انواع هوش های چندگانه، از جمله هوش منطقی-ریاضی، هوش میان فردی، و هوش درون فردی، تأثیرات متفاوتی بر تصمیم گیری مسیر شغلی دارند. به ویژه، هوش میان فردی در انتخاب مشاغل مرتبط با تعامل اجتماعی و هوش منطقی-ریاضی در مشاغل فنی و تحلیلی تأثیرگذارتر بوده است. نتیجه گیری: این مطالعه نشان می دهد که استفاده از نظریه هوش های چندگانه می تواند به درک بهتری از فرآیند تصمیم گیری مسیر شغلی کمک کند و به مشاوران شغلی و برنامه ریزان منابع انسانی در ارائه راهبردهای متناسب با قابلیت های فردی یاری رساند.
الگوی ساختاری احساس تنهایی، تعهد زناشویی و معنای زندگی با نگرش به روابط فرا زناشویی در زنان و مردان متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۳)
156 - 165
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تحلیل مسیرهای احساس تنهایی، تعهد زناشویی و معنای زندگی با نگرش به روابط فرازناشویی در متأهلین شهرستان رامسر انجام شد. این پژوهش از نوع مقطعی بوده و به شیوه تحلیل مسیر انجام شد. در این پژوهش 230 نفر از متأهلین کارمند شهرستان رامسر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. متغیرها با استفاده از پرسشنامه های احساس تنهایی (راسل، 1980)، تعهد زناشویی آدامز و جونز (1997)، نگرش به روابط فرازناشویی واتلی (2008) و معنای زندگی استیگر و همکاران (2006) اندازه گیری شدند. تحلیل آماری داده ها به کمک نرم افزار SPSS-26 و AMOS-24 و با روش تحلیل مسیر انجام شد. طبق یافته های این پژوهش مدل مسیر احساس تنهایی، تعهد زناشویی و معنای زندگی با نگرش به روابط فرازناشویی برازش دارد. احساس تنهایی بر نگرش به روابط فرازناشویی اثر مثبت و معنادار دارد ، تعهد زناشویی بر نگرش به روابط فرازناشویی اثر منفی و معنادار دارد و معنای زندگی بر نگرش به روابط فرازناشویی اثر منفی و معناداری دارد. نتایج برآمده از این تحقیق می تواند راهنما و یاری دهنده مشاوران و متخصصان حوزه خانواده در فعالیت های بالینی و تربیتی باشد، تا با مورد توجه قراردادن مفاهیم احساس تنهایی، تعهد زناشویی و معنای زندگی درجهت پیشگیری و حل مسئله روابط فرازناشویی بشتابند.
پدیدارشناسی تجربه زیسته زوجین با رضایت زناشویی بالا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رضایت زناشویی به عنوان یکی از مهمترین مولفه ها و عوامل تاثیرگذار در پایداری زندگی زناشویی قلمداد می گردد که نیازمند بررسی دقیق و عمیق آن می باشد. پژوهش حاضر با هدف پدیدارشناسی تجربه زیسته زوجین با رضایت زناشویی بالا، انجام شد. در این پژوهش از رویکرد کیفی با شیوه پدیدارشناسی استفاده شد. جامعه مورد پژوهش زوجین با رضایت زناشویی بالا مراجعه کننده به یکی از مراکز مشاوره شهر قم بود. نمونه گیری به صورت هدفمند بودکه با 12 زوج مصاحبه صورت گرفته و نمونه گیری به اشباع رسیده است. داده ها با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته جمع آوری و با روش 7 مرحله ای کلایزی تجزیه و تحلیل شد. پس از تحلیل داده ها، 3 مضمون اصلی و 14 مضمون فرعی استخراج شدکه می تواند دلایلی بر رضایت زوجین از زندگی زناشویی شان باشد. زوجین داشتن مهارت هایی چون پذیرش و احترام به نظرات مخالف، نحوه حل مشکلات، ابراز عشق و علاقه، درک متقابل و حمایت، آزادی عمل، درک تفاوت های شخصیتی، مشورت با یکدیگر و احترام به علایق را از عوامل مهم و موثر بر داشتن رضایت بالا از زندگی مشترک شان می دانند. آنها همچنین به ویژگی های شخصیتی خود از جمله قانع بودن و احساس مسئولیت داشتن نیز در ایجاد این رضایت اشاره داشتند. با توجه به نتایج بدست آمده می توان از نتایج در راستای برنامه های آموزشی ارتقاء رضایت زناشویی زوجین بهره مند شد.
پیش بینی رضایت شغلی معلمان براساس تاب آوری، خودکارآمدی شغلی و جو سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش پیش بینی رضایت شغلی معلمان بر اساس تاب آوری، خودکارآمدی شغلی و جو سازمانی بود. روش: این پژوهش توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری معلمان مقطع ابتدایی شهرستان قدس بودند که بر اساس اطلاعات حراست آموزش و پرورش 950 نفر است. نمونه با استفاده از جدول مورگان 274 نفر انتخاب شد. جهت جمع اوری داده ها از پرسشنامه رضایت شغلی مینه سوتا (1967)، پرسشنامه تاب آوری کونور و دویدسون (2003)، پرسشنامه خوکارآمدی شغلی ریگز و نایت (1994) و پرسشنامه جو سازمان هالپین و کرافت (1986) استفاده شد. یافته ها: تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که جو سازمانی با 34 درصد و تاب آوری با 35 درصد می توانند شاخص رضایت شغلی را پیش بینی کنند. از سوی دیگر با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون مشخص شد که بین متغیرهای رضایت شغلی و جو سازمانی (463/0=r) و تاب آوری (464/0=r) رابطه معناداری وجود دارد. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان داد که خودکارآمدی شغلی نقشی در پیش بینی رضایت شغلی ندارد اما جو سازمانی و تاب آوری توان پیش بینی رضایت شغلی معلمان را دارند. با توجه به نتایج به مشاوران شغلی پیشنهاد می گردد به مراجعان شغلی خود، آگاهی لازم از تاثیرگذاری تاب آوری بر رضایت شغلی، داده شود.
The Effectiveness of Group Emotional Schema Therapy in Reducing Feelings of Loneliness and Rumination in Mothers with Mentally Retarded Children(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of the present study was to explore the effectiveness of group emotional schema therapy in reducing feelings of loneliness and rumination of mothers with mentally retarded children.Methods: This quasi-experimental study was a pre-test and post-test design with a control group. The statistical sample included 30 mothers with mentally retarded children who were randomly assigned to two experimental groups (15 people) and a control group (15 people). The experimental group was given emotional schema therapy training for 8 sessions of 2 hours every week. The Social and Emotional Loneliness Scale for Adults and the Ruminative Response Scale were used to collect data. Data were analyzed using the multivariate analysis of the covariance test.Results: The results showed that group emotional schema therapy significantly reduced feelings of loneliness and rumination in the experimental group compared to the control group.Conclusion: The results of this research showed that emotional schema therapy can be an effective way to reduce the feelings of loneliness and rumination of mothers with mentally retarded children.
نقش میانجی پریشانی روانی در رابطه بین بدرفتاری دوران کودکی و تعارض در رابطه والد- فرزند با اقدام به خودکشی زنان مناطق کمتر برخوردار در بستر فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۶۴
15 - 28
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی پریشانی روانی در رابطه بین بدرفتاری دوران کودکی و تعارض در رابطه والد-فرزند با اقدام به خودکشی در زنان مناطق کمتر برخوردار در بستر فرهنگی بود. جامعه آماری مادران دانش آموزان مناطق کمتر برخوردار شهرستان خاش در سال ۱۴۰۳بود. نمونه پژوهش 220 نفر بود که به صورت نمونه گیری خوشه ای تصادفی از پنج مدرسه در مناطق کم برخوردار انتخاب شدند. روش پژوهش همبستگی با استفاده ازتحلیل مسیر بود. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه های اقدام به خودکشی عثمان و همکاران (۲۰۰۱)، بدرفتاری دوران کودکی حسین خانی و همکاران (1392)، تعارض والد-فرزند پیانتا (1994) و پریشانی روانی کسلر و همکاران (۲۰۰۲) بود. داده ها با نرم افزارهای SPSS26 و AMOS24 تحلیل شدند. نتایج نشان داد که تمامی مسیرهای مستقیم متغیرهای بدرفتاری دوران کودکی و تعارض در رابطه والد- فرزند با اقدام به خودکشی و پریشانی روانی معنادار شد و مسیر پریشانی روانی به اقدام به خودکشی نیز معنا دارشد (۰۱/۰>P) . هم چنین تمامی مسیرهای غیرمستقیم از طریق میانجی پریشانی روانی معنادار شد. علاوه بر این مدل از نیکویی برازش مطلوبی برخوردار بود. طبق نتایج، شناخت عوامل مؤثر در اقدام به خودکشی زنان و اهمیت مداخلات فرهنگی برای کاهش پریشانی روانی و بهبود روابط خانوادگی در پیشگیری از خودکشی گام مهم و مفیدی محسوب می شود.
The Structural Model of Democratic Parenting Based on Parental Stress Index and Couples' Communication Patterns with the Mediating Role of Wisdom(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to examine the structural model of the relationship between parental stress and couples' communication patterns with democratic parenting, with the mediating role of wisdom. Methods: The research method was applied in nature, considering the potential use of the data, and the design was descriptive-correlational. The statistical population consisted of parents of elementary school students in Tehran during the 2022-2023 academic year, from which 639 participants were selected through cluster sampling. Data collection tools included the Parental Stress Index by Abidin (1990), the Couples' Communication Patterns Scale by Christensen and Salovey (1984), the Sense of Coherence Scale by Antonovsky (1993), and the Authoritative Parenting Questionnaire by Robinson et al. (2001). The data were analyzed using structural equation modeling (SEM). Findings: The results showed that the stress index, demand/withdrawal, and criticism/defense patterns had a significant negative relationship with authoritative parenting (P < 0.01). Wisdom and constructive interactions demonstrated a positive relationship with authoritative parenting (P < 0.01). Additionally, the results of the modeling indicated that the model had a good fit, and wisdom could mediate the relationship between parental stress, constructive interactions, and demand/withdrawal with authoritative parenting. Conclusion: The findings showed that the variables of parental stress, couples' communication patterns, and wisdom influence parenting.
مدل یابی نشانه های اختلال بدریخت انگاری بر اساس تصویر بدنی و ترس از ارزیابی منفی با نقش میانجی عزت نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۷۴)
150 - 173
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی مدل یابی نشانه های اختلال بدریخت انگاری بر اساس نگرانی از تصویر بدنی و ترس از ارزیابی منفی با نقش میانجی عزت نفس در زنان مبتلا به سرطان پستان بود. روش: روش این مطالعه توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش زنان مبتلا به سرطان پستان شهر تهران در پاییز سال ۱۴۰۳ بودند. بر اساس مدل کلاین (۲۰۲۳) و با روش نمونه گیری در دسترس تعداد ۳۰۰ نفر زن مبتلا به سرطان پستان انتخاب شد. ابزار گردآوری داده های پژوهش شامل مقیاس اختلال بدریخت انگاری بدن (BDDS) هانلی و همکاران (۲۰۲۰)، سیاهه نگرانی از تصویر بدنی (BICI) لیتلتون و همکاران (۲۰۰۵)، مقیاس ترس از ارزیابی منفی (BFNE) لری (۱۹۸۳) و مقیاس عزت نفس (RSEs) روزنبرگ (۱۹۸۹) بود. داده ها با استفاده از همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری تحلیل شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که اثرات مستقیم معنادار است. همچنین نتایج نشان داد که عزت نفس در رابطه بین نگرانی از تصویر بدنی و ترس از ارزیابی منفی با نشانه های اختلال بدریخت انگاری نقش میانجی و معنادار دارد. همچنین مدل پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود. نتیجه گیری: نتیجه پژوهش حاضر نشان می دهد که توجه به نگرانی از تصویر بدنی، ترس از ارزیابی منفی و عزت نفس توسط روانشناسان می تواند به تبیین نشانه های بدریخت انگاری بدن در مراجعه کنندگان مبتلا به سرطان پستان کمک نماید. بر این اساس یافته های پژوهش حاضر می تواند برای روانشناسان سلامت در مداخله های روان شناختی جهت کاهش نشانه های بدریخت انگاری بدن دارای تلویحات کاربردی باشد.
بررسی ویژگی های روان سنجی آزمون قضاوت موقعیتی به منظور سنجش شایستگی شغلی کارکنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۷۴)
174 - 193
حوزههای تخصصی:
هدف : هدف از پژوهش حاضر بررسی ویژگی های روان سنجی آزمون قضاوت موقعیتی به منظور سنجش شایستگی شغلی کارکنان است. آزمون های قضاوت موقعیتی از ابزارهای مهم در سنجش شایستگی های رفتاری است. استفاده از این آزمون ها در سال های اخیر رو به افزایش است. آزمون های قضاوت موقعیتی دارای یک بدنه و تعدادی گزینه پاسخ است که همانند سایر آزمون های موجود، این شیوه نیز فرایند استانداردسازی را طی می کند و برای ساخت آن مهارت و تخصص ویژه ای نیاز دارد. روش : این پژوهش ازنظر هدف کاربردی و ازنظر روش شناسی در زمره پژوهش های توسعه ابزاری است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کارشناسان ستادی در شرکت های غیردولتی ایرانی بود که از این بین تعداد 300 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار استفاده شده در این پژوهش شامل آزمون قضاوت موقعیتی محقق ساخته به منظور سنجش شایستگی های مسئولیت پذیری، پیگیری و ارتباط مؤثر بود. جهت تحلیل داده ها از نرم افزارهای SPSS-23 Jmetrik-V4.0.5 و Lisrel 8.8 استفاده شد. جهت بررسی پایایی این ابزار از روش آلفای کرونباخ، جهت بررسی ویژگی های روان سنجی از درجه دشواری و قدرت تمیز و جهت بررسی روایی سازه آن از تحلیل عاملی تائیدی استفاده شد. یافته ها : نتایج نشان داد این آزمون دارای پایایی و روایی مناسبی است و نمرات هنجار شده برای جامعه آماری موردنظر ارائه شد. نتیجه گیری : نتیجه آنکه آزمون قضاوت موقعیتی ابزاری مناسب جهت شناسایی و ارزیابی شایستگی های رفتاری کارکنان است و پیشنهاد می شود از این ابزار به منظور غربالگری اولیه و ثانویه انتخاب کارکنان استفاده شود.
The mediating role of positive and negative religious coping strategies in the relationship between psychological capital and the ability of forgiveness on family strengths(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Aim: The family is the most basic and durable social-emotional unit that plays an important role in the entire development of a person and establishes her personality. The purpose of the present study was to investigate the mediating role of religious coping strategies in the relationship between psychological capital and the ability to forgive with family strength. Method: The research method is descriptive and correlation type, which was done using structural equation modeling. The statistical population of the research was all married employees with children in the executive bodies of Rasht; 400 people (200 men and 200 women) were randomly selected. To collect data, Pargament et al.'s religious coping strategies, Luthans' psychological capital, Ray's forgiveness, colleagues' questionnaires, and Sham et al.'s family strength scale were used. SPSS26 and AMOS24 software were used for data analysis and model fitting, and the bootstrap method in the MACRO program was used by Preacher and Hayes to investigate the role of mediating variables. Results: The research results showed that the proposed research model has a favorable fit. Psychological capital(P=0.001, β=0.155) and the ability to forgive(P=0.003, β=0.139) have a direct effect on family strength, and Psychological capital(P=0.001, β=0.0745) and the ability to forgive(P=0.006, β=0.0655) have an indirect effect on family empowerment through positive religious coping strategy. Also, a negative religious coping strategy does not mediate the relationship between psychological capital(P=0.210, β=0.0169) and the ability to forgive(P=0.0144, β=0.396) with family empowerment. Conclusion: Therefore, this conceptual model can be used in the process of family counseling interventions and couple therapy to improve the quality of life as well as the strength of the family