فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۰۱ تا ۴۲۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۷
61 - 74
حوزههای تخصصی:
اختلال رفتاری- هیجانی برونی سازی شده با نمود رفتارهای قانون شکنانه و پرخاشگرانه سبب تخریب عملکرد تحصیلی یا اجتماعی نوجوان می شود. این نوجوانان بر رفتار خود کنترل کمی داشته که این روند توانایی های آنان را مختل می کند. بر این اساس این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان فراتشخیصی یکپارچه نگر بر شایستگی اجتماعی و همجوشی شناختی نوجوانان مبتلا به اختلال رفتاری- هیجانی برونی سازی شده انجام شد. پژوهش حاضر کاربردی، از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان دارای مشکلات رفتاری- هیجانی برونی سازی شده بود که در دوره اول متوسطه در سال تحصیلی 1402-1401 در شهر اصفهان مشغول به تحصیل بودند. در پژوهش حاضر 35 دانش آموز مبتلا به اختلال رفتاری- هیجانی برونی سازی شده با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با شیوه تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جای دهی شدند (18 دانش آموز در گروه آزمایش و 17 دانش آموز در گروه گواه). دانش آموزان گروه آزمایش درمان فراتشخیصی یکپارچه نگر را طی ده هفته در ده جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. در این پژوهش از سیاهه رفتاری- هیجانی کودکان و نوجوانان (CABEI) (آخنباخ و رسکورلا، 2001)، پرسشنامه شایستگی اجتماعی (SCQ) (فلنر، لیاس و فیلیپس، 1990) و پرسشنامه همجوشی شناختی (CFQ) (گیلاندرز و همکاران، 2014) استفاده شد. داده ها با تحلیل واریانس آمیخته با استفاده از نرم افزار آماری SPSS 23 تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که درمان ذهن آگاهی نوجوان محور بر شایستگی اجتماعی (0/0001>P؛ 0/69=Eta؛ 74/11=F) و همجوشی شناختی (0/0001>P؛ 0/56=Eta؛ 39/71=F) نوجوانان مبتلا به اختلال رفتاری- هیجانی برونی سازی شده تأثیر معنادار دارد. بر اساس یافته های پژوهش حاضر، درمان فراتشخیصی یکپارچه نگر با بهره گیری از شناختن هیجان ها، آموزش آگاهی هیجانی، بازارزیابی شناختی، شناسایی الگوهای اجتناب از هیجان و بررسی رفتارهای ناشی از هیجان می تواند به عنوان یک درمان کارآمد جهت بهبود شایستگی اجتماعی و کاهش همجوشی شناختی نوجوانان مبتلا به اختلال رفتاری- هیجانی برونی سازی شده مورد استفاده قرار گیرد.
مقایسه اثربخشی آموزش های بار شناختی و خودتعیین گری بر شیفتگی و رفتار کمک طلبی تحصیلی در دانش آموزان دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۷
224 - 239
حوزههای تخصصی:
شیفتگی تحصیلی و رفتار کمک طلبی از متغیرهای مهم برای دانش آموزان است و زمینه پیشرفت تحصیلی را در آن ها ایجاد می نماید. هدف پژوهش حاضر بررسی مقایسه اثربخشی آموزش بار شناختی و خودتعیین گری بر شیفتگی تحصیلی و رفتار کمک طلبی در دانش آموزان دوره دوم متوسطه است. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری دو ماهه و جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه نواحی شش گانه اصفهان در سال تحصیلی 1403- 1402بودند. روش نمونهگیری به صورت نمونه گیری دردسترس بود و بدین منظور 63 نفر از دانش آموزان دوره دوم متوسطه دارای ملاک ورود به مطالعه به طور تصادفی در سه گروه گمارش شدند. در ابتدا از بین نواحی شش گانه اصفهان ناحیه 3 به تصادف انتخاب شد و از بین مدارس متوسطه دوره دوم دخترانه ناحیه 3، دبیرستان غیر دولتی هدف سازان به تصادف انتخاب گردید. در این دبیرستان با برگزاری فراخوان، از دانش آموزانی که تمایل به شرکت در این پژوهش داشتند دعوت به عمل آمد. از بین افراد دارای ملاک های ورود، به تصادف 63 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه 23 نفری گمارده شدند. گروه آزمایش اول دوره بسته آموزشی بار شناختی شریف منش و همکاران ( 1400) در 6 جلسه 90 دقیقه ای و گروه آزمایش دوم بسته آموزشی خودتعیین گری جلیلی و همکاران ( 1397) را در 12 جلسه 90 دقیقه ای طی نموند گروه کنترل تحت هیچ مداخله ای قرار نگرفت. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های شیفتگی تحصیلی مارتین و جکسون (2008) و رفتار کمک طلبی ریان و پینتریچ (1997) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 26 و با روش تحلیل واریانس با اندازه های مکرر انجام شد. آموزش های بار شناختی و خود تعیین گری، شیفتگی تحصیلی دانش آموزان و پذیرش کمک طلبی را افزایش داده و اجتناب از کمک طلبی را کاهش داده اند و اثرات آموزش ها در مرحله پیگیری نیز باقی مانده است. اما بین دو مداخله آموزشی تفاوت معنی داری مشاهده نگردید. آموزش بار شناختی و خودتعیین گری می تواند یادگیری و شیفتگی و کمک طلبی تحصیلی دانش آموزان را بهبود بخشد. معلمان باید از این روش ها برای کاهش بار شناختی و تقویت انگیزه درونی دانش آموزان استفاده کنند.
اثربخشی آموزش بازنشستگی سلامت محور بر نشانگان بازنشستگی و رضایت از زندگی در معلمان در شرف بازنشستگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۷
240 - 250
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش بازنشستگی سلامت محور بر نشانگان بازنشستگی و رضایت از زندگی در معلمان در شرف بازنشستگی انجام شد. این پژوهش کاربردی، از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمام معلمان مرد در شرف بازنشستگی شهر اهواز در سال 1402 بودند. در این پژوهش تعداد 32 معلم مرد در شرف بازنشستگی که بیش ترین نمره را در آزمون نشانگان بازنشستگی به دست آورده بودند، انتخاب و به شیوه تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جایدهی شدند. گروه آزمایش در هشت جلسه 90 دقیقه ای برنامه بازنشستگی سلامت محور شرکت کردند. اما گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. در این پژوهش از مقیاس رضایت از زندگی دینر (1985) و پرسشنامه نشانگان بازنشستگی بزرگمهری (1386) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیره با استفاده از نرم افزار آماری SPSS- 24شد. نتایج نشان داد بین میانگین پس آزمون متغیرهای وابسته (نشانگان بازنشستگی و رضایت از زندگی) با توجه به کنترل پیش آزمون متغیرهای وابسته تفاوت معنی داری وجود دارد (0/001> p). بسته ی آموزشی بازنشستگی سلامت محور با ارائه آموزش هایی در جهت بهبود تغییرات درک شده و مهارت های مدیریت سبک زندگی سالم پس از بازنشستگی زمینه آمادگی افراد برای بازنشستگی را فراهم می کند و می تواند باعث کاهش نشانگان بازنشستگی و افزایش رضایت از زندگی در معلمان مرد در شرف بازنشستگی گردد.
مدل ساختاری صمیمیت زناشویی بر اساس تحمل پریشانی و تمایزیافتگی: نقش میانجی کیفیت رابطه با خانواده همسر در زنان متأهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روان شناسی اجتماعی دوره ۱۵ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۵۸
101 - 124
حوزههای تخصصی:
مقدمه: صمیمیت در روابط زناشویی به عنوان یک الگوی رفتاری بسیار مهم مفهوم سازی شده که جنبه های عاطفی، هیجانی و اجتماعی نیرومندی دارد و بر پایه پذیرش، رضایت خاطر و عشق شکل می گیرد. پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل معادلات ساختاری صمیمیت زناشویی بر اساس تحمل پریشانی و تمایزیافتگی، با نقش میانجی کیفیت رابطه با خانواده همسر انجام شده است.
روش: این مطالعه به روش توصیفی-همبستگی و با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری انجام گرفت. جامعه آماری شامل زنان متأهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهرستان نورآباد لرستان بود. حجم نمونه پژوهش 239 بود که به صورت داوطلبانه به پرسشنامه های تمایزیافتگی اسکورون و اسمیت (1998)، کیفیت رابطه با خانواده همسر چراغی (1393)، صمیمیت زناشویی تامپسون و واکر (1983) و تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (2005) پاسخ دادند. داده ها با Smart PLS وSPSS-22 مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد، متغیر تحمل پریشانی 17 درصد و تمایزیافتگی 21 درصد از واریانس صمیمیت زناشویی را تبیین می کنند. همچنین، تحمل پریشانی به صورت غیرمستقیم و از طریق کیفیت رابطه با خانواده همسر 10 درصد و تمایزیافتگی 5 درصد از تغییرات صمیمیت زناشویی را تبیین می نمایند. تمایزیافتگی با اثر مستقیم (209/0= β)، غیرمستقیم (05/0 ≤ P، 110/0= β) و اثر کل معنادار (05/0 ≤ P، 320/0= β) و تحمل پریشانی نیز با اثر مستقیم (05/0 ≤ P، 169/0= β)، غیرمستقیم (05/0 ≤ P، 167/0= β) و اثر کل معنادار (05/0 ≤ P، 336/0= β) بر صمیمیت زناشویی تأثیرگذار بودند.
نتیجه گیری: این نتایج نشان می دهند که هر دو متغیر تحمل پریشانی و تمایزیافتگی تأثیر معناداری بر صمیمیت زناشویی دارند و کیفیت رابطه با خانواده همسر نیز در این تأثیرات نقش واسطه ای مهمی ایفا می کند. بنابراین، بهبود صمیمیت زناشویی در زنان متأهل نیازمند تقویت مهارت های تحمل پریشانی، تمایزیافتگی و ارتقای کیفیت رابطه با خانواده همسر است.
نقش میانجی گری سلامت روان در ارتباط بین کمال گرایی و اضطراب والدین با خودکارامدی فرزندان خانواده های نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
29 - 45
حوزههای تخصصی:
هدف: خودکارآمدی ب ه قضاوت افراد درباره توانایی آنها درانجام یک کاریا انطباق بایک موقعیت خاص مربوط اس ت.داشتن نظم درخانوادههای نظامی دارای ارزش است و مرز باریکی بین نظم و کمال گرایی وجود دارد،والدین کمال گرا بادرنظرگرفتن معیارهای افراطی برای فرزندانشان، که معمولا ناشی ازاضطراب آنهاست ومتناسب باتواناییها،استعداد وامکانات فرزندانشان نیست،به صورت ناخودآگاه زمینه رابرای برهم زدن سلامت روان آنها فراهم می کنند و این امرباعث کاهش خودکارآمدی آنان می شود.پژوهش صورت گرفته باهدف شناسایی نقش میانجی گری سلامت روانی دررابطه ی بین کمالگرایی و اضطراب والدین با خودکارامدی فرزندان خانواده های نظامی انجام شد. روش تحقیق: تحقیق ازنوع کاربردی است که به روش توصیفی- همبستگی انجام گرفت. روش گردآوری اطلاعات میدانی و ابزار گردآوری پرسشنامه های استانداردکمال گرایی والدین بشارت و همکاران(2011)، اضطراب کتل(1958)،سلامت عمومی(28-GHQ)،خودکارآمدی عمومی(GSE-17)شرر و مادوکس(1982)بود.جامعه آماری تحقیق شامل والدین نظامی و دانش آموزان دخترمقطع ابتدایی ساکن در شهرک های نظامی شهرتهران درسال1402بود. که با استفاده از فرمول کوکران و از طریق روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای تعداد 270 نفردانش آموز و 270 نفر والدبه عنوان نمونه انتخاب شدند.جهت بررسی فرضیه های پژوهش از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر بااستفاده ازنرم افزارهایSPSS27 استفاده شد.یافته ها: باتوجه به ضریب همبستگی پیرسون رابطه منفی و معناداری بین کمال گرایی، اضطراب موقعیتی و شخصی والدین، باسلامت روان و خودکارآمدی فرزندان ( 05/0> P) وجود دارد وبین سلامت روان و خودکارآمدی نیز رابطه مثبت و معناداری وجود دارد( 05/0> P). بحث: مدیریت اضطراب والدین اعم ازاضطراب موقعیتی وشخصی به طورمستقیم برسلامت روان وخودکارآمدی فرزندان موثر است. لازم است این مهم درمراکزمشاوره به ویژه مراکز مشاوره قبل ازفرزندآوری موردتوجه قرار گیرد.
نحوۀ بازنمایی ذهنی از خود و دیگری در مبتلایان به مولتیپل اسکلروزیس: نقش بافتار فرهنگی- اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
33 - 54
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی بازنمایی های ذهنی از خود و دیگری در مبتلایان به بیماری مولتیپل اسکلروزیس (ام اس) و مقایسه بازنمایی های ذهنی در دو فرهنگ اصفهان و تهران و در دو مطالعه صورت گرفت. روش: این یک پژوهش شبه آزمایشی با طرح عاملی ترکیبی بوده است. جامعه آماری شامل بیماران مبتلا به ام اس و افراد غیر بیمار در شهر اصفهان و همچنین افراد غیر بیمار در شهر تهران بوده است. مجموعا ۲۴۴ شرکت کننده (۸۲ بیمار مبتلا به ام اس و ۸۲ فرد غیر بیمار از شهر اصفهان و ۸۰ فرد غیر بیمار از شهر تهران) به تنظیم فاصله با شخصیت ها (شامل تصویر خود در کودکی، تصویر خود در زمان حال، مادر، شریک عاطفی و دوست) در آزمون فاصله بین فردی مطبوع در دو حالت فعال و منفعل پرداختند. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد مبتلایان به ام اس فاصله بین فردی بیشتری را در مقایسه با افراد غیر بیمار در مواجهه با تصویر خود در زمان حال، شخصیت دوست و شریک عاطفی ترجیح می دهند. علاوه بر این، هر دو گروه شرکت کنندگان اصفهان (بیماران مبتلا به ام اس و افراد غیر بیمار) در مقایسه با گروه تهران به طور معناداری فواصل بین فردی بزرگتری را با تمامی شخصیت ها برگزیند. نتیجه گیری: یافته های پژوهش می تواند بیانگر نوعی تجربه از خود بیگانگی در بیماران مبتلا به ام اس در سطح بازنمایی های ذهنی و اهمیت فرهنگ در صورت بندی بازنمایی های ذهنی باشد.
باور به دنیای خطرناک و تجربۀ هیجانات در دوران همه گیری کرونا: نقش میانجی باورهای توطئه و اعتماد به مرجع قدرت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: باور به دنیای خطرناک باوری پایدار مبنی بر تهدیدآمیز بودن جهان است. هدف از پژوهش حاضر آزمودن نقش این باور در تعیین تجربه هیجانات در بافت همه گیری کووید-۱۹ به میانجی گری باور های توطئه و اعتماد به ستاد مقابله با کرونا به عنوان مرجع قدرتِ مرتبط با این بافت بود. روش: شرکت کنندگان در این پژوهش همبستگی ۴۳۱ نفر (۷۱% زن، میانگین سنی ۷/۳۳ سال) بودند که به مقیاس باور به دنیای خطرناک، باور های توطئه پیرامون کرونا، اعتماد به ستاد مقابله با کرونا و مقیاس هیجانات مثبت و منفی پاسخ دادند. برای آزمودن نقش باور به دنیای خطرناک در پیش بینی هیجانات به میانجی گری باور های توطئه و اعتماد به ستاد مقابله با کرونا از مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: آلفای کرونباخ مقیاس باور به دنیای خطرناک مطلوب (۸۰/۰) بود و حذف گویه نهم به دلیل بار عاملی ضعیف در تحلیل عاملی تأییدی پیشنهاد شد. باور به دنیای خطرناک تجربه هیجانات مثبت را به طور منفی اما هیجانات منفی را به طور مثبت پیش بینی نمود (۰۵/۰ > ps). باور های توطئه پیرامون کرونا و اعتماد به ستاد مقابله با کرونا رابطه بین باور به دنیای خطرناک و هیجانات منفی (۰۵/۰ > p) اما نه مثبت را میانجی گری کردند. نتیجه گیری: رابطه باور به دنیای خطرناک با ادراکات و هیجانات پیرامون کرونا مطابق انتظار بود، اما سهم بیشتری از تجربه هیجانات منفی نسبت به مثبت پیش بینی شد که بیانگر در کار بودن سازوکار های متفاوتی برای تبیین اثرپذیری هیجانات مثبت از این باور است.
پیش بینی نشانه های وسواسی-اجباری بر اساس سوگیری شناختی و میانجی باورهای فراشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش بررسی نقش پیش بین سوگیری شناختی در نشانه های وسواسی-اجباری با میانجی گری باورهای فراشناختی در نوجوانان شهر تهران بود. روش شناسی: مطالعه حاضر از نوع توصیفی-همبستگی بود و بر روی ۳۹۵ دانش آموز دبیرستانی در شهر تهران انجام گرفت. نمونه گیری به صورت خوشه ای چندمرحله ای و بر اساس جدول مورگان انجام شد. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد نشانه های وسواسی-اجباری (OCI-R)، سوگیری شناختی (CBQ)، و باورهای فراشناختی (MCQ-30) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون در نرم افزار SPSS-27 و مدل یابی معادلات ساختاری با AMOS-21 صورت گرفت. یافته ها: یافته ها نشان دادند که بین سوگیری شناختی و نشانه های وسواسی-اجباری رابطه معنادار وجود دارد (β = 0.31، p < 0.001) و همچنین سوگیری شناختی به طور مثبت باورهای فراشناختی را پیش بینی می کند (β = 0.45، p < 0.001). باورهای فراشناختی نیز پیش بینی کننده معنادار نشانه های وسواسی-اجباری بودند (β = 0.48، p < 0.001). مسیر غیرمستقیم از سوگیری شناختی به نشانه های وسواسی-اجباری از طریق باورهای فراشناختی معنادار بود (β = 0.22). مدل پژوهش برازش مناسبی داشت (χ²/df = 2.16، RMSEA = 0.054، CFI = 0.96). نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نقش همزمان سوگیری شناختی و باورهای فراشناختی را در شدت علائم وسواسی-اجباری تأیید می کند و نشان می دهد که مداخلات بالینی مؤثر باید بر اصلاح ساختارهای فراشناختی در کنار شناخت های تحریف شده تمرکز داشته باشند.
مدل یابی روابط ساختاری سوگ حل نشده و قدرت ایگو با میانجیگری خودشناسی انسجامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، مدلسازی روابط ساختاری سوگ حل نشده و قدرت ایگو با میانجیگری خودشناسی انسجامی در دانشجویان دانشگاه های شهر ساری بود. روش شناسی: این پژوهش بنیادی و از نوع همبستگی توصیفی بود. جامعه آماری شامل 26250 دانشجو از دانشگاه های مختلف شهر ساری در سال تحصیلی 1402-1403 بود. براساس پروتکل کلاین (2023)، حجم نمونه 400 نفر تعیین شد که پس از حذف پرسشنامه های نامعتبر، 376 پاسخ معتبر تحلیل شد. ابزار گردآوری داده ها شامل مقیاس خودشناسی انسجامی، پرسشنامه سوگ پیچیده و پرسشنامه توانمندی ایگو بود. تحلیل داده ها با استفاده از آمار استنباطی، تحلیل مسیر و نرم افزارهای SPSS و AMOS انجام شد. یافته ها: یافته های استنباطی نشان داد که بین سوگ حل نشده و قدرت ایگو رابطه معنادار و معکوسی وجود دارد. همچنین، نتایج مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که خودشناسی انسجامی نقش میانجی در این رابطه ایفا می کند، به گونه ای که قدرت ایگو از طریق ارتقای خودشناسی انسجامی، سوگ حل نشده را به میزان قابل توجهی کاهش می دهد (ضریب مسیر مستقیم 0.87 و ضریب مسیر غیرمستقیم 0.12-). شاخص های برازندگی مدل نظیر RMSEA=0.041 و CFI=0.96 نشان دهنده برازش خوب مدل بودند. نتیجه گیری: نتایج نشان داد قدرت ایگو می تواند از طریق بهبود خودشناسی انسجامی، به کاهش سوگ حل نشده در دانشجویان کمک کند. این یافته ها اهمیت مداخلات مبتنی بر تقویت خودشناسی و تاب آوری روانشناختی در بهبود سلامت روان دانشجویان را برجسته می سازد.
اثربخشی پروتکل شفقت به خود ذهن آگاه بر اساس تجربه زیسته نوجوانان مبتلا به رفتارهای خودآسیب رسان بر تصویر بدنی و سلامت معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی پروتکل شفقت به خود ذهن آگاه مبتنی بر تجربه زیسته بر بهبود تصویر بدنی و سلامت معنوی در نوجوانان دارای رفتارهای خودآسیب رسان بود. روش شناسی: این پژوهش از نوع کارآزمایی تصادفی کنترل شده با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پنج ماهه بود. جامعه آماری شامل نوجوانان 13 تا 17 ساله مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران بود که دارای رفتارهای خودآسیب رسان بودند. 30 نفر به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش طی 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت مداخله مبتنی بر پروتکل شفقت به خود ذهن آگاه قرار گرفت. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه چندبعدی تصویر بدنی و پرسشنامه سلامت معنوی الیسون و پالوتزین بود. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS-27 تحلیل شدند. یافته ها: تحلیل آماری نشان داد که اثر گروه، زمان و تعامل گروه × زمان برای متغیرهای تصویر بدنی و سلامت معنوی معنادار بود (p < 0.001). نتایج آزمون بونفرونی نیز نشان داد که در گروه آزمایش، تفاوت بین پیش آزمون و پس آزمون و نیز پیش آزمون و پیگیری در هر دو متغیر معنادار بوده است (p < 0.001)، در حالی که در گروه کنترل هیچ تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: پروتکل شفقت به خود ذهن آگاه مبتنی بر تجربه زیسته می تواند به طور معناداری موجب بهبود تصویر بدنی و ارتقاء سلامت معنوی در نوجوانان دارای رفتارهای خودآسیب رسان شود و اثرات آن تا پنج ماه پس از مداخله نیز پایدار باقی بماند.
Parental Conflict and Adolescent Sleep Problems: The Mediating Role of Anxiety(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to investigate the mediating role of anxiety in the relationship between parental conflict and adolescent sleep problems. Methods: A descriptive correlational design was employed using a sample of 404 adolescents from Pakistan, selected based on the Morgan and Krejcie table. Participants completed standardized questionnaires measuring perceived parental conflict, anxiety symptoms, and sleep disturbances. Data analysis was conducted using SPSS-27 for Pearson correlation analysis and AMOS-21 for Structural Equation Modeling (SEM). The assumptions of normality, linearity, and multicollinearity were confirmed prior to analysis. The SEM approach allowed for testing both direct and indirect pathways within the proposed mediation model. Findings: Results from Pearson correlation indicated significant positive associations between parental conflict and anxiety (r = .51, p < .001), anxiety and sleep problems (r = .55, p < .001), and parental conflict and sleep problems (r = .47, p < .001). The structural model demonstrated good fit indices (χ² = 204.38, df = 84, χ²/df = 2.43, GFI = 0.94, AGFI = 0.91, CFI = 0.96, TLI = 0.95, RMSEA = 0.059). SEM analysis showed that parental conflict significantly predicted anxiety (b = 0.38, p < .001) and sleep problems (b = 0.19, p < .001), while anxiety significantly predicted sleep problems (b = 0.42, p < .001). The indirect effect of parental conflict on sleep problems through anxiety was also significant (b = 0.16, p < .001), confirming the mediating role of anxiety. Conclusion: The findings indicate that anxiety is a significant mediator in the relationship between parental conflict and adolescent sleep disturbances. These results underscore the need for family-based and anxiety-focused interventions to address sleep problems in adolescents exposed to high-conflict home environments.
Analyzing the Components of Enhancing Dyadic Ego Strength (Facilitating the Transition from "I-ness" to "We-ness" in Marital Relationships) for Married Individuals(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of the present study was to analyze the components of enhancing dyadic ego strength (facilitating the transition from "I-ness" to "We-ness" in marital relationships) specifically for married individuals. The research setting included all texts related to the concept of "We-ness." Methods: The method for selecting texts was purposive sampling from among the aforementioned texts or related constructs within the time frame of 2010 to 2025, based on inclusion and exclusion criteria. The number of texts was determined according to the principle of data saturation. Data collection involved line-by-line analysis of texts based on questions relevant to the concept of "We-ness." The data obtained from the textual analysis were analyzed using the conventional content analysis method proposed by Hsieh and Shannon (2005). Findings: Content analysis of the texts revealed that dyadic ego consists of four key concepts: (1) essence (with sub-concepts of attention to marital union and dyadic identity); (2) dimensions of dyadic ego (with sub-concepts of cognitive, positive emotional, negative emotional, and behavioral aspects); (3) pathways to achieving dyadic ego (with sub-concepts of generative meaning of the marital bond, family values, and family goals); and (4) obstacles to achieving dyadic ego (with sub-concepts of individualism, lack of self-differentiation, and insecure attachment). Conclusion: Based on these findings, it can be concluded that dyadic ego is a mechanism that transforms the process of "I-ness" into "We-ness," and for its realization, couples must engage in pathways to attain it and overcome its obstacles.
اعتباریابی مقیاس ارزیابی فرآیند خلاق (CPAS) و رابطه آن با پنج عامل شخصیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
176 - 199
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش اعتباریابی نسخه فارسی مقیاس ارزیابی فرآیند خلاق و بررسی رابطه آن با ویژگی های شخصیتی بود. روش: جامعه آماری دانشجویان دانشگاه های شهر تبریز بود. حجم نمونه براساس نظر کلاین (۲۰۱۱)، تعداد ۵۴۰ نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب گردید. ابزار های گرد آوری داده ها شامل مقیاس ارزیابی فرآیند خلاق (CPAS؛ ایوان گورلیچ، ۲۰۲۳)، پرسشنامه پنج عاملی شخصیت (NEO-FFI؛ کلدبرگ، ۱۹۹۹) و مقیاس خودکارآمدی خلاق (CSES؛ لی، ۲۰۰۸) بود. داده ها با نرافزار های آماری SPSS۲۶ و AMOSE۲۶ و روش های آماری تحلیل عاملی تأییدی و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل گردید. یافته ها: نتایج تحلیل عاملی تأییدی، مدل ساختاری مقیاس ارزیابی فرآیند خلاق را تأیید کرد. روایی همزمان این مقیاس با مقیاس خودکارآمدی خلاق تأیید گردید (۸۳/۰=R). پایایی مقیاس با روش آلفای کرونباخ (۹۰/۰) و روش بازآزمایی (۹۱/۰=R) بود. بیشترین رابطه مثبت بین تجربه گرایی با تولید ایده، وظیفه شناسی با مرحله انطباق و تحقق و برونگرایی با ارتباط و اجرا و بیشترین رابطه منفی بین توافق پذیری با کشف مسأله و روان رنجوری با ارتباط و اجرا یافت شد. روان رنجوری و توافق پذیری با کل فرآیند های خلاق دارای رابطه منفی بود. نتیجه گیری: مقیاس ارزیابی فرآیند خلاق یک ابزار معتبر و قابل اعتماد برای ارزیابی فرآیند های خلاقیت است. فرآیند های خلاق در ارتباط با ویژگی های شخصیتی است. توجه به فرآیند های خلاق و تفاوت های شخصیتی افراد در سازماندهی می تواند منجر به موفقیت در حل مسائل در سطح فردی و گروهی باشد.
بررسی ویژگی های روانسنجی مقیاس خودکارآمدی کاربر هوش مصنوعی در جامعۀ ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۷۴)
127 - 149
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف ارزیابی ویژگی های روانسنجی مقیاس خودکارآمدی کاربر هوش مصنوعی در جامعه ایرانی انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری شامل تمامی افراد بالای 20 سال در ایران در سال 1403 بود که دانش مقدماتی در زمینه کامپیوتر و هوش مصنوعی داشتند. از میان آنها، 340 نفر (137 مرد و 203 زن) به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده شامل مقیاس خودکارآمدی کاربر هوش مصنوعی، پرسشنامه انگیزه های استفاده از هوش مصنوعی و فرم کوتاه مقیاس نگرش نسبت به هوش مصنوعی بود. یافته ها: تحلیل عاملی تأییدی چهار عامل کلیدی شامل کمک، تعامل انسان وار، راحتی با هوش مصنوعی و مهارت های تکنولوژیکی را برای مقیاس خودکارآمدی تأیید کرد. نتایج ضرایب همبستگی پیرسون برای بررسی روایی همزمان (همگرا و واگرا) این مقیاس نشان داد که بین خرده مقیاس های آن و خرده مقیاس های پرسشنامه انگیزه های استفاده از هوش مصنوعی و خرده مقیاس پذیرش هوش مصنوعی در مقیاس نگرش نسبت به هوش مصنوعی همبستگی مثبت معنادار و با خرده مقیاس ترس از هوش مصنوعی در مقیاس نگرش نسبت به هوش مصنوعی همبستگی منفی معنادار وجود دارد. همسانی درونی خرده مقیاس های این پرسشنامه نیز با استفاده از آلفای کرونباخ و ضرایب همبستگی بین 83/0 تا 96/0 تأیید شد. نتیجه گیری: این مقیاس از ویژگی های روانسنجی مناسبی در جامعه ایرانی برخوردار است و می تواند در تحقیقات مرتبط برای طراحی برنامه های آموزشی مؤثر و تسهیل پذیرش هوش مصنوعی در سازمان ها به کار گرفته شود.
اثربخشی برنامه آموزش خودشفقت ورزی بر اشتیاق تحصیلی دانشجویان قربانی قلدری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۷
1 - 11
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف آموزش خودشفقت ورزی بر دانشجویان قربانی قلدری و تعیین تاثیر آن بر اشتیاق تحصیلی آنها انجام گرفت. این پژوهش از نوع مطالعه نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون و دارای گروه کنترل بود. از جامعه دانشجویان علوم انتظامی امین در سال تحصیلی 1401-1400، نمونه ای متشکل از 30 دانشجوی قربانی قلدری، با استفاده از پرسشنامه قربانیِ قلدری غربالگری شد و در دو گروه 15 نفری به صورت تصادفی قرار گرفت. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه قربانی قلدری، مقیاس اشتیاق تحصیلی و بسته آموزش خودشفقت ورزی بود. گروه آزمایش 8 جلسه مداخله آموزش خودشفقت ورزی مبتنی بر نظریه خودشفقت ورزی نف دریافت نمود. بعد از اتمام آموزش نمرات پس آزمون اخذ و با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیره تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد آموزش خودشفقت ورزی بر اشتیاق تحصیلی و مولفه های آن که شامل؛ اشتیاق عاطفی، اشتیاق رفتاری و اشتیاق شناختی است، تاثیر مثبت و معناداری داشت. بر اساس یافته ها، آموزش خودشفقت ورزی می تواند با غلبه بر آسیب های ناشی از تجارب گذشته و پذیرش تمامیت خود و ایجاد احساسات مثبت، اشتیاق تحصیلی را بهبود ببخشد و به عنوان یک رویکرد موثر توسط مربیان، مشاوران و متخصصان مراکز آموزشی و درمانی برای کمک به کاهش رنج قربانیان و بهبود اشتیاق تحصیلی استفاده شود.
اثر جنسیت بر مقصرشناسی قربانی قلدری سایبری و قصد یاری رسانی ناظر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روان شناسی اجتماعی دوره ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
83 - 104
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در تحقیقاتی که با هدف یافتن عوامل مؤثر بر واکنش ناظران به قلدری سایبری انجام شده است، تاکنون تلاش برای یافتن رابطه بین جنسیت قلدر، قربانی و ناظر با واکنش ناظران نتیجه قاطعی در پی نداشته است. هدف این پژوهش بررسی اثر تعاملی بین جنسیت قلدر، قربانی و ناظر قلدری سایبری بر قصد یاری رسانی ناظر و مقصرشناسی قربانی بود. روش: این پژوهش از یک طرح آزمایشی که در آن جنسیت قلدر و قربانی و ناظر در یک سناریوی قلدری سایبری دستکاری می شد، بهره گرفت. جامعه پژوهش دانشجویان مشغول به تحصیل در نیمسال دوم سال تحصیلی 1403-1402 در دانشگاه های تهران و هرمزگان بود. نمونه ای متشکل از 601 نفر از طریق آگهی آنلاین در شبکه های اجتماعی وارد پژوهش شدند و از طریق یک پلت فرم آنلاین به مقیاس های پس آزمون شامل قصد یاری رسانی ناظر و مقصرشناسی قربانی پاسخ دادند. تحلیل داده ها به روش تحلیل واریانس سه طرفه و مدل سازی رگرسیون رابطه میانجی با استفاده از نرم افزارهای SPPS و AMOS (0.05=p) انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد، جنسیت با پویایی پیچیده ای بر مقصرشناسی قربانی و قصد یاری رسانی ناظر تأثیر می گذارد، از جمله اینکه ناظران به قربانیان مؤنث تقصیر بیشتری نسبت می دهند و قصد یاری رسانی کمتری به قربانیان مذکر ابراز می کنند (0.05>p). نتیجه گیری: برای کاهش اثرات منفی قلدری سایبری لحاظ کردن این پیچیدگی ها در طراحی برنامه های پیشگیری و مداخله ضروری است.
مدل ساختاری انعطاف پذیری روانشناختی بر اساس صمیمیت خانواده و سازگاری اجتماعی با میانجی گری بهزیستی اجتماعی در زنان مطلقه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روان شناسی اجتماعی دوره ۱۵ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۵۸
203 - 216
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در بیشتر موارد طلاق همراه با تنش در خانواده ها به وقوع می پیوندد که مشکلات متعدد رفتاری و روانی را برای زنان مطلقه به وجود می آورد. لذا چگونگی مدیریت این مشکلات و نحوه مقابله در برابر آنها، نیازمند شناخت متغیرهای روان شناختی مرتبط است. بنابراین هدف از این پژوهش تدوین مدل ساختاری انعطاف پذیری روانشناختی بر اساس صمیمیت خانواده و سازگاری اجتماعی با میانجی گری بهزیستی اجتماعی در زنان مطلقه بود.
روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود که در قالب مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل زنان مطلقه شهر تهران در سال 1402-1403 بود. بنابراین نمونه پژوهش 350 (350n=) نفر برآورد شد که با در نظر گرفتن احتمال افت و ماهیت پژوهش (ارائه مدل) 20 درصد به این نمونه اضافه شد و نمونه به 420 نفر افزایش یافت. روش نمونه گیری هدفمند بود. بر این اساس تعداد 409 پرسشنامه قابل تحلیل بودند. جهت جمع آوری داده از پرسشنامه های استاندارد انعطاف پذیری شناختی دنیس، وندروال و جیلون (2010)؛ بهزیستی اجتماعی کیز (1998)؛ سازگاری اجتماعی بل (1945) و صمیمیت خانواده تامپسون و واکر (1983) استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: نتایج ماتریس همبستگی نشان داد که رابطه مثبت و معناداری بین انعطاف پذیری روانشناختی با صمیمیت خانواده، سازگاری اجتماعی و بهزیستی اجتماعی در سطح (01/0p<) در زنان مطلقه وجود دارد. همچنین نتایج رگرسیون چندمتغیره نشان داد که متغیرهای صمیمیت خانواده، سازگاری اجتماعی و بهزیستی اجتماعی توان پیش بینی انعطاف پذیری روانشناختی در سطح (01/0p<) را دارند و در نهایت نتایج نشان داد که مدل دارای برازندگی ساختاری می باشد.
نتیجه گیری: یافته های این پژوهش همسوی با یافته های پیشین نشان داد، صمیمیت خانواده، سازگاری اجتماعی و بهزیستی اجتماعی در پیش بینی انعطاف پذیری روانشناختی زنان مطلقه نقش دارند.
Presenting a Model to Reduce Infidelity in Cyber Space with Phenomenological Analysis of Individual, Interpersonal and Social factors(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Journal of preventive Counselling, Volume ۶, Issue ۱, March ۲۰۲۵
114 - 132
حوزههای تخصصی:
Aim: Marital infidelity is one of the important factors that threaten the marital bond between couples. Understanding the factors preventing marital infidelity is of great value in maintaining the stability and quality of marriage. The present study was conducted with the aim of explaining the effective individual, interpersonal and social indicators to reduce marital infidelity in virtual space with a qualitative approach and phenomenological method. Method: The statistical population of the research included One of the wives with a history of marital infidelity in cyberspace, referred from the family court of Urmia city in 2022, and for this purpose, a sample of 18 participants (13 women and 5 men) were selected using a non-probability and purposeful method. The tool of the current research was a semi-structured interview. The data were coded and analyzed using Brown and Clark thematic analysis . Results : the results of this research showed that there are a total of 14 sub-themes in line with the three main concepts including: individual factors with 7 sub-themes including (differentiation, avoiding extremes and excesses in common life, thinking about the consequences of uncontrolled communication, crisis management, strengthening individual competencies, having physical and mental health, and adhering to family, moral and spiritual values), Interpersonal factors with 3 sub-themes including (the ability to establish effective verbal and non-verbal communication, presence of determination in life, and dimming of interpersonal differences) and social factors with 4 sub-themes including (nature of job and economic situation, rule of strict laws, promotion of healthy lifestyle, and existence of happy and healthy programs) are effective as deterrents from extramarital relationships in the final model. Conclusion: It can be concluded that it is necessary to examine the factors that threaten the peace and stability of the family as the cornerstone of society. In the current research, it was found that a total of 14 sub-themes (including 7 sub-themes related to the individual factor, 3 sub-themes related to the interpersonal factor and 4 sub-themes related to the social factor) protect people from extramarital relationships. The results of this research can be used to help formulate preventive programs and interventions in the field of marital infidelity.
الگوی ساختاری سیستم های بازداری و فعال سازی رفتاری و کنترل و انعطاف پذیری شناختی با افسردگی نوجوانان با نقش میانجی گر نشخوار فکری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: سیستم های بازداری و فعال ساز رفتاری تغییرات خلق و خو و رفتارهای شخص را بر اساس عوامل زمینه ای تبیین می کند و بنابراین تفاوت های فردی در حساسیت ها منجر به تفاوت هایی در پردازش می شود. علاوه بر آن نشخوار فکری به عنوان یک سبک پاسخ پایدار ارتباط نزدیکی با حفظ اختلال افسردگی اساسی دارد و یک الگوی ناسازگار از متمرکز بر افکار و احساسات منفی است. با توجه به تأثیر افسردگی بر ابعاد عاطفی، جسمی و شناختی می تواند در افراد مبتلا مشکلاتی را در توجه، حافظه و کنترل شناختی ایجاد کند، بنابراین، پژوهش های بیشتر در خصوص کنترل شناختی در اختلال افسردگی مورد نیاز است. هدف: این پژوهش با هدف الگوی ساختاری سیستم های بازداری و فعال سازی رفتاری و کنترل و انعطاف پذیری شناختی با افسردگی نوجوانان با نقش میانجی گر نشخوار فکری انجام شد. روش: این پژوهش ازنظر هدف بنیادی و از نظر روش یک پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر تهران که در سال تحصیلی 1403-1402 مشغول به تحصیل بودند تشکیل دادند. نمونه پژوهش 347 نفر از دانش آموزان شهر تهران بود که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های از پرسشنامه های نشخوار فکری نالن هوکسما و همکاران (1991)، مقیاس اضطراب و افسردگی بیمارستانی زیگموند و اسنیت (1983)، پرسشنامه سیستم های بازداری و فعال سازی رفتاری کارور و وایت (1994) و پرسشنامه کنترل و انعطاف پذیری شناختی گیبرس و همکاران (2018) استفاده شد. جهت ارزیابی الگوی پیشنهادی از الگویابی معادلات ساختاری و AMOS.24 و SPSS.27 استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین سیستم فعال سازی رفتاری، کنترل و انعطاف پذیری شناختی با نشخوار فکری و افسردگی رابطه منفی و معنی داری وجود دارد (05/0 P<). یافته ها حاکی از برازش مناسب الگوی پیشنهادی با داده هاست. نتایج مدل یابی معادله ساختاری نشان داد که 20 درصد از واریانس نشخوار فکری توسط کنترل و انعطاف پذیری شناختی و سیستم های بازداری و فعال سازی رفتاری تبیین می شود. در نهایت 29 درصد از واریانس افسردگی توسط کنترل شناختی و انعطاف پذیری و سیستم های بازداری و فعال سازی رفتاری و نشخوار فکری تبیین می شود. نتیجه گیری: با توجه به این یافته ها استفاده از مداخلات درمانی که زمینه را برای انعطاف پذیری روانشناختی و کنترل شناختی فرام سازد می تواند در جهت کاهش نشخوار گری و علائم افسردگی کمک کننده باشد.
Men and the Problem of Women's Persuasion: Analyzing the Rotation of Men's Exercise of Power in the Experience of Everyday Marital Life(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: Marital life is the cause of the development of social relations and provides a ground for the exercise of power, from domination to hegemony. The purpose of this study is to investigate the methods of persuasion used by women in the experience of everyday life among married people in Guilan province, Iran.Methods: This research used a qualitative approach with semi-structured interviews and purposive sampling among 45 married men and women in Guilan province. Thematic analysis was employed to analyze the data obtained from the interviews.Results: The data analysis revealed 15 basic themes, 7 organizing themes, and 2 global themes. The findings indicate that, in the past, men used social, economic, and psychological dominance against women, in addition to physical dominance. However, in the new society, with women's resistance, such dominance has become negative and illegitimate. Women now accept men's superiority not by force but through internal desire and persuasion. Therefore, today, the exercise of men's power against women has shifted from a state of dominance and asymmetry to a more symmetrical but hegemonic state.Conclusion: In the past, men used more dominance but less authority against women, but today's men use less dominance and more authority. New men's exercise of power is more persuasive, hidden, and corresponding to Rutherford's new masculinity, Connell's hegemonic masculinity, and Bourdieu's symbolic violence.