فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۸۱ تا ۳۰۰ مورد از کل ۳۶٬۸۶۱ مورد.
منبع:
زیست سیاست و توسعه دوره اول تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
63 - 79
حوزههای تخصصی:
هدف: علی رغم دیدگاه های رایج در مورد دروغگویی به عنوان منفور اخلاقی، دروغ بخشی از زندگی اجتماعی است و در تاروپود جامعه ریشه دوانده است. در تمامی جوامع به افراد آموزش داده می شود که دروغ غیراخلاقی تلقی می شود؛ با این حال، دروغ یک تاکتیک ارتباطی است که اغلب در زندگی روزمره دیده می شود. در جامعه ما نیز انواع دروغگویی از تعارفات و ملاحظات گرفته، تا دروغ هایی که با عنوان دروغ مصلحتی به اطرافیان گفته می شود، وجود دارد. در واقع با وجود آنکه دروغگویی در فرهنگ ایرانی و دین اسلام همواره نکوهش شده است، در جامعه ما به نحو جدی شایع است. اکثریت قریب به اتفاق مطالعات در علوم انسانی در مورد دروغ در فلسفه انجام شده است، جایی که عمدتا به عنوان یک مشکل برای فیلسوفان اخلاق و زبان ظاهر می شود. در فلسفه، دروغ تقریبا از نظر اخلاقی بد تلقی می شود. در گزارش های معاصر، فیلسوفان همچنان به یافتن راه هایی ادامه می دهند که از طریق آن می توان دروغگویان را به دلیل فقدان اخلاق متهم کرد و تمایل دارند دروغ را به عنوان چیزی که مخالف هنجارهای اجتماعی صداقت و حقیقت است درک کنند. در مقابل، جامعه شناسان کمتر مایل بوده اند که دروغ را صرفاً بد بدانند، و کار جامعه شناختی زیادی در این مورد وجود ندارد. در کار گئورگ زیمل است که اولین روایت توسعه یافته از دروغ به عنوان یک پدیده اجتماعی را می توان یافت. زیمل به بررسی دروغگویی به عنوان یک شکل اجتماعی در حال تغییر می پردازد که با اشکال مختلف اجتماعی دیگر پیوند خورده است و با تغییراتی که در مدرنیته رخ می دهد دگرگون می شود. اما، تحلیل او از دروغ در مورد تغییرات اجتماعی بسیار گسترده است، و زمانی که تلاش می کند کاوش خود را در مورد دروغ با توجه به سایر اشکال اجتماعی توسعه دهد، گیج می شود. در ایران نیز تحقیقات محدودی در مورد دروغ و دروغگویی انجام پذیرفته است. در تحقیقی که با عنوان نظرسنجی از مردم تهران درباره خصوصیات ایرانی ها درباره مهم ترین خصوصیت های منفی ایرانیان انجام شده است، دروغگویی در مقام نخست قرار می گیرد و 12 درصد از پاسخگویان، مهم ترین صفت منفی ایرانیان را دروغگویی دانسته اند. درواقع از نظر جامعه ایرانی، شکافی بین فرهنگ آرمانی ایرانی_اسلامی و فرهنگ موجود در جامعه وجود دارد که باعث می شود دروغگویی حائز اهمیت و یک مسئله قابل تأمل باشد. پذیرش فرهنگی عدم صداقت پیامدهای گسترده تری برای روابط بین فردی و انسجام جامعه دارد. تداوم دروغ ها، چه در زمینه های شخصی یا عمومی، اعتماد اساسی لازم برای انسجام اجتماعی را از بین می برد. با کاهش یکپارچگی، ساختار اخلاقی جامعه ضعیف می شود و منجر به احساس ناامیدی و بی تفاوتی در بین افراد می شود. در نتیجه، کاوش دروغگویی به عنوان یک سیاست غالب در زندگی مدرن، بر نیاز مبرم به تعهد مجدد به صداقت و شفافیت تاکید می کند. بر این اساس، پژوهش حاضر به دنبال مطالعه ای کیفی است برای بیان فرآیندهای اساسی که در آن دروغ ها و فریب ها در زندگی روزمره تجربه می شود. هدف این تحقیق با پرداختن به ماهیت فریب، تقویت گفتگوی انتقادی و تشویق پرورش یکپارچگی است، در نتیجه کیفیت اعتماد جامعه را در جهانی پیچیده تر افزایش می دهد.روش: این پژوهش با روش کیفی گراندد تئوری انجام شده است. در این روش یافته ها با شیوه هایی به جز روش های آماری یا هر گونه کمی کردن به دست می آیند. جامعه آماری این پژوهش افراد 18 تا 50 ساله شهر اصفهان می باشندکه با استفاده از نمونه گیری در دسترس انتخاب شده اند. داده های این پژوهش براساس گفت گوهای عمیق با 20 نفر از ساکنان شهر اصفهان به صورت تصادفی و در مکان های عمومی، پارک ها و مراکز آموزشی جمع آوری و سپس درک و تفسیر آن ها از دروغ و دروغگویی، مبنای بررسی داده ها قرار گرفت. همچنین فرآیند تحلیل داده ها، طی سه مرحله کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی صورت گرفته است. در این مراحل ابتدا مصاحبه های انجام شده بصورت خط به خط تحلیل و کدگذاری می شود و درقالب کدگذاری باز، به هر مفهوم موجود در مصاحبه یک برچسب الصاق می شود و براساس ویژگی ها و ابعاد هر مفهوم، تعداد زیادی کدهای باز و خام پدیدار می شوند. پس از فرآیند خردکردن مصاحبه ها به کدها و زیرمقوله ها در کدگذاری باز، در مرحله کدگذاری محوری به مرتبط کردن و دسته بندی آنها حول محور موضوع اصلی پرداخته می شود. کدگذاری انتخابی نیز با استفاده از انتخاب مفاهیم و موضوعاتی که در استخراج مضمون اصلی پژوهش موثر به نظر می رسند، دنبال می شود.یافته ها: از دریچه نظریه زمینه ای، محقق به انگیزه ها، استراتژی ها و پیامدهای دروغ پرداخته است. با انجام مصاحبه های عمیق ومشاهده موقعیت های دنیای واقعی و تجزیه و تحلیل، محقق توانسته درک عمیق تری از عوامل زمینه ای که تصمیم گیری برای دروغ را شکل می دهند، توسعه دهد. با اتخاذ رویکرد تئوری زمینه ای، محقق توانسته انواع مختلف دروغ، عوامل زمینه ای که بر شیوع آن تأثیر می گذارند و راهبردهایی که توسط افراد برای مشارکت و کشف دروغ به کار می رود را شناسایی کند. در آنچه پاسخ دهندگان در مورد راست و دروغ گفتند، پدیده دروغگویی عللی دارد که از زندگی اجتماعی و فردی شخص نشأت می گیرد. علت های اصلی به دست آمده فریب، بدخواهی و یا سودمندی است. یعنی علت هر دروغی ممکن است در این دسته بندی جای گیرد. این علت ها شامل لاف زنی (اغراق)، خودنمائی، تنبلی و تن آسایی، حسادت، انتقام گرفتن، خباثت، نفاق و دشمنی، جلوگیری از مجازات، ترس از رسوایی و آبروریزی، ترس از دست دادن منفعت و ترس از دست دادن مقام است. پس افراد یا برای فریب دادن دیگران، یا به علت سرشت بد خود و یا به خاطر مفید بودن دروغ در لحظه به این کار مبادرت ورزند. بسترهای مساعد برای دروغگویی شامل سه بعد زمان، زمینه تجربی فرد و ارضای یک میل ناشناخته در فرد است. این موارد خود به مقولات جزئی تر تاریخچه زندگی (گذشته) ، احتمال کشف دروغ در آینده، وضعیت اکنون، سابقه شنیدن دروغ، سابقه گفتن دروغ، سابقه تماس با افراد دروغگو، کمبودها، احساسات و عواطف و حس جاه طلبی دسته بندی می شود. سه مقوله اصلی نیز عوامل مداخله گر در این زمینه هستند. موقعیت در لحظه، موقعیت فرد مقابل و خروج از تعامل. اینکه فرد در لحظه ای که در یک موقعیت قرار دارد آیا شرایط اقتضا می کند که وی دروغ بگوید یا خیر. این موقعیت نیز ابعادی دارد که به موقعیت مکانی (مکان قرارگیری فرد)، موقعیت جمعیتی (تعداد افراد حاضر در آن موقعیت)، موقعیت ساختاری (موقعیت رسمی یا غیر رسمی) و موقعیت فرهنگی (فرهنگ موجود در آن شرایط) بستگی دارد. استراژی افراد برای به کار بردن دروغ شامل غیرقانونی نبودن، عدم آسیب رسانی و برداشتن موانع است که برای قانع کردن خود برای دروغگویی به کار می برند. مهمترین پیامد دروغگویی در جامعه، ایجاد جامعه دروغگو است. فرآیندی که منجر به پنهان شدن حقیقت، بی اعتمادی و عادی شدن دروغ در جامعه منجر می شود. عمل دروغ گفتن، اگرچه در لحظه به ظاهر بی ضرر به نظر می رسد، می تواند عواقب گسترده و عمیقی داشته باشد که در زندگی شخصی و حرفه ای فرد طنین انداز می شود. دروغ، چه ناشی از نفع شخصی باشد و چه از نیت های نادرست، پایه اعتمادی را که بر آن روابط سالم و ساختارهای اجتماعی بنا شده است، از بین می برد. با گشودن شبکه دروغ، مرتکب، اغلب خود را در شبکه پیچیده ای از فریب غرق می بیند، با از دست دادن اعتبار، روابط بین فردی تیره و تار و با عواقب قانونی یا حرف ه ای احتمالی مواجه می شود. در نهایت، تصمیم به دروغ گفتن، صرف نظر از اینکه چقدر وسوسه انگیز باشد، نشان دهنده خیانت عمیق به صداقت خود و اعتماد دیگران است که پیامدهای آن می تواند هم از نظر احساسی و هم از لحاظ عملی ویرانگر باشد. از بحثی که گذشت مسلم گردید که دروغ و فریب ضد حقیقت است. دروغ سنگری متزلزل و ناپایدار است که فرد برای دفع ضرر و خطر بدان پناه می برد که چون فرو ریزد خطر و ضرر دوچندان می شود. نتایج نشان داد که مقوله اصلی در این تحقیق زوال صداقت است. بطورکلی، در حوزه تعاملات انسانی، مفاهیم صداقت و عدم صداقت در بافت جامعه نفوذ قابل توجهی دارد. از منظر جامعه شناختی، این مفاهیم دارای پیامدهای عمیقی هستند و هنجارها، ارزش ها و انتظارات حاکم بر وجود جمعی ما را شکل می دهند. صداقت به عنوان یک فضیلت اجتماعی اساسی، سنگ بنای اعتماد و انسجام اجتماعی است. عملکرد روان روابط بین فردی را تسهیل می کند و افراد را قادر می سازد تا در تبادلات معنادار شرکت کنند و حس درک متقابل را تقویت کنند. هنگامی که صداقت غالب می شود، افراد در تعاملات خود احساس امنیت می کنند و محیطی از باز بودن و شفافیت را ایجاد می کنند. برعکس، عدم صداقت در قالب فریب، دستکاری و دروغ می تواند تأثیرات مخربی بر پویایی اجتماعی داشته باشد. بنابراین بایستی صداقت و راستگویی در جامعه از طریق فرهنگ سازی، درونی سازی اجتماعی و ریشه یابی دروغ نهادینه سازی شود. این نهادینه شدن، متاثر از روابط درون خانوادگی، روابط موجود در مدرسه و در مقیاس بزرگتر، روابط موجود در جامعه است؛ از این رو نمی توان توقع داشت فردی که در فضایی آکنده از دروغ زندگی می کند به سوی راستگویی گرایش پیدا کند. در نتیجه، یک استراتژی جامع برای مبارزه با فریب در جامعه باید شامل آموزش، پاسخگویی و شفافیت باشد. با پرورش محیطی که برای صداقت ارزش قائل است و ابزارهایی را برای رفتار درست در اختیار افراد قرار می دهد، جوامع می توانند فرهنگی مقاوم در برابر تأثیرات تفرقه انگیز فریب را پرورش دهند.
تحلیل الگوهای سیاستی و تحولات سیاستگذاری اجتماعی در موضوع زنان سرپرست خانوار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توجه به مسایل زنان سرپرست خانوار از موضوعات پرتکرار در سیاستگذاری اجتماعی به حساب می آید. این سیاستگذاری از قانون اساسی آغاز شده و با تصویب قانون تأمین زنان و کودکان بی سرپرست ادامه پیدا کرده است. تداوم قانونگذاری در این موضوع تا برنامه هفتم پیشرفت، بیانگر اهمیت سیاستگذاری در این موضوع است. از سوی دیگر، علیرغم تکرار سیاستگذاری در این موضوع، نرخ رشد خانوارهای زن سرپرست افزایش یافته است. به طوری که در سرشماری نفوس و مسکن 1375 نسبت زنان سرپرست خانواز از کل خانوارها 8.4 درصد بوده و در سال 1395 در سرشماری نفوس و مسکن این عدد به 12.7 درصد رسیده است. در این پژوهش به منظور تحلیل الگوهای سیاستی و بررسی تحولات صورت گرفته در این زمینه، با روش تحلیل محتوای کیفی و تکنیک تحلیل مضمون، مجموعه سیاستگذاری ها اعم از سیاستگذاری های کلی و میانی و قانونگذاری های صورت گرفته بررسی شد و مضامین شش گانه؛ حق بهره مندی بیمه اجتماعی، تشویق و تسهیل ازدواج زنان سرپرست خانوار، تأمین اجتماعی چندلایه، توانمندسازی زنان سرپرست خانوار، استقرار پنجره واحد خدمات و نقش آفرینی حلقه های میانی به دست آمد. تحلیل این مضامین نشان می دهد اگرچه در الگوی سیاستگذاری با تحولات، تغییر رویکرد از حمایت صرف به خوداتکایی، تحولات واژگانی، توجه به مشارکت مردمی، ارائه خدمات یکپارچه و نسبت خدمات ارائه شده به جامعه هدف روبه رو هستیم ولی الگوی سیاستی دنبال شده انباشتی نبوده بلکه با تکرار سیاست ها دنبال شده است، همچنین سیاستگذاری آرمانگرایانه، بودجه ناپایدار و ناکافی، نبود متولی واحد و فقدان الگوی توانمندسازی جامع در کنار اقتصاد ناپایدار، موفقیت سیاست ها را با چالش جدی مواجه کرده است.
حافظه جمعی و گسست های هویتی: مطالعه دیاسپورای معاودین در ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ ایلام دوره ۲۶ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۸۶ و ۸۷
75 - 94
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی حافظه جمعی و هویت دیاسپورایی معاودین پس از تجربه اخراج از عراق پرداخته است. هدف اصلی پژوهش، تحلیل چگونگی شکل گیری هویت در پرتو تجربه های تروماتیک ناشی از اخراج، جنگ هشت ساله، و نسل کشی کردهای فیلی بوده است؛ بنابراین تحقیق حاضر در پی پاسخ به این پرسش اساسی انجام شده است که حافظه جمعی معاودین چگونه در شکل گیری هویت دیاسپورایی آنها نقش ایفا می کند و تجربه تبعید چه تأثیری بر حافظه جمعی، جایگاه اجتماعی - اقتصادی و بازتعریف هویت آنها در ایران داشته است؟
با استفاده از روش کیفی مردم نگارانه و به کارگیری تکنیک های مصاحبه عمیق، مشاهده حین مشارکت و ثبت روایت های شفاهی، داده ها جمع آوری و تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان می دهد که حافظه جمعی معاودین، سازه ای پویا و مقاومتی است که از طریق مناسک مذهبی، شبکه های اجتماعی و تاریخ شفاهی، با دربرگرفتن روایت های تروماتیک، نوستالژیک و عملگرایانه، در شکل گیری هویت آنان نقشی حیاتی ایفا می کند. معاودین با وجود چندپارگی هویتی، از طریق فضاهایی مانند قهوه خانه ها، شبکه های مجازی و ازدواج درون گروهی، هویت خود را به صورت افقی بازسازی می کنند.
این پژوهش نشان می دهد که حافظه جمعی، روایتی منفعلانه از گذشته نیست؛ بلکه ابزاری مقاومتی برابر فراموشی تحمیل شده است. چندپارگی هویتی معاودین که محصول چرخه های تاریخی طرد و بیگانگی است، به آنها امکان می دهد تا در مرزها زندگی کنند؛ یعنی هم از جغرافیای ایران و عراق فراتر روند و هم در نقطه تلاقی این دو سرزمین بایستند؛ بنابراین سیاست آینده معاودین نه در بازگشت به وطنِ از دست رفته؛ بلکه در بازتعریف مرزهاست؛ مرزهایی که نه جغرافیایی؛ بلکه در روایت های زیسته آنان جاری است.
جنسیت و جهان های اجتماعی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مباحث مربوط به زن، جنسیت و امتدادهای اجتماعی آن چالش تاریخی جهان اسلام بوده و هست و رویکردهای مختلف فکری و اجتماعی که هریک مبتنی بر نظام های معنایی خاصی هستند، مواضعی را نسبت به این پرسش اتخاذ کرده اند. در یک واکاوی کلان نگر می توان ردپایی از دو نظام معنایی عمده اسلام و تجدد در پس زمینه این رویکردها مشاهده کرد. پژوهش حاضر درصدد مطالعه این رویکردها و تحلیل نظام های معنایی آن ها و صورت بندی رویکردهای معطوف به جنسیت در چارچوب جهان های اجتماعی است. این پژوهش در زمره تحقیقات کاربردی است و به لحاظ روشی در حیطه تحقیقات کیفی دسته بندی می شود. چارچوب مفهومی مطالعه حاضر، نظریه جهان های اجتماعی و روش به کاررفته برای شناخت نحوه تکوین این گفتمان ها در ساحت نظری و اجتماعی جامعه ایران، روش شناسی بنیادین است. براساس یافته های این پژوهش، ذات انگاری جنسیتی، امتداد اجتماعی جنسیت، نظام سازی اجتماعی مبتنی بر زوجیت و جنسیت به مثابه ظرفیت وجودی، از مهم ترین مؤلفه های نظریه اسلامی جنسیت است و فقه جواهری و حکمت متعالیه زمینه وجود معرفتی آن و تحولات اجتماعی و سیاسی عصر مشروطه و نیز انقلاب اسلامی ایران به عنوان زمینه های وجودی غیرمعرفتی این جهان اجتماعی در ایران هستند. همچنین برساخت گرایی جنسیتی، فراجنسیت گرایی، جنسیت به مثابه امر سیال، جنسیت به عنوان ابزار سلطه و نفی امتدادهای اجتماعی جنسیت از مؤلفه های محوری نظریه فمینیستی جنسیت است. تفکرات فمینیستی در غرب و جریان فکری نواعتزال و روشنفکری در جوامع اسلامی به عنوان برخی از زمینه های وجودی معرفتی و تفاوت های حقوقی زن و مرد در قوانین ایران و تحولات سیاسی دهه هفتاد در کشور، زمینه های وجود غیرمعرفتی این جهان اجتماعی در ایران بودند.
نگرش راهبردی به سازمان های رسانه ای با هدف به سازی فرهنگی-اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی پلیس سال ۱۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۴۴)
15 - 30
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین نگرش به تدوین راهبردها در سازمان های رسانه ای با رویکرد نقش رسانه ها در به سازی فرهنگی-اجتماعی است. جامعه آماری این پژوهش تعداد ۸ مقاله پژوهشی مرتبط با موضوع است که به صورت هدفمند از چهار پایگاه علمی داخلی مگیران، نورمگز، جهاد دانشگاهی و پرتال جامع علوم انسانی انتخاب شدند. ارزیابی مقالات با روش CASP صورت گرفت و مقالات دارای میانگین امتیاز 45 تأیید شدند. مقالات با روش تحلیل مضمون استقرایی مورد مطالعه قرار گرفتند و با نرم افزار مکس کیودا رمزگذاری گردیدند. در مرحله رمزگذاری باز، 198 رمز شناسایی شد که روایی آن ها با روش رمزگذاری مستقل و پایایی آن ها با ضریب هولستی (87/0) تأیید شد، سپس در مرحله رمزگذاری محوری با حذف موارد تکراری و ادغام مفاهیم مشابه، 17 مفهوم یک پارچه استخراج گردید و درنهایت، در مرحله رمزگذاری انتخابی، مفاهیم در پنج دسته اصلی شامل ضرورت ها، زمینه ها، پدیده ها، عوامل مداخله گر و پیامدهای به سازی فرهنگی-اجتماعی طبقه بندی شدند. الگوی نهایی نشان داد که در نگرش راهبردی به سازمان های رسانه ای به منظور به سازی فرهنگی-اجتماعی مواردی باید مورد توجه قرار بگیرند که از این قرارند: تنظیم راهبرد ها براساس نیازهای متنوع مخاطبان، پویاسازی راهبردها در جهت مطابقت با محیط، درنظرگرفتن خلق ارزش در تدوین راهبرد، استفاده از الگوی فراگردی در اصلاح راهبرد سازمانی، تقویت تعامل و همکاری بین سازمانی به ویژه ایجاد تعامل و ارتباط آموزشی با سازمان های اجتماعی، انتظامی و توجه به سطوح کارکردها یا پیامدها در تدوین راهبرد.
نگاه خیره مردانه در سینمای دهه نود ایران: مسئله ای اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واقعیت در سینمای ایران توسط مردان و برای مردان شکل می گیرد و در سینمای غالب، مردها همیشه به عنوان نگاه کننده و زن ها به عنوان ابژه نگاه تعریف می شوند. این امر در سینمای پیش از انقلاب ایران مشاهده می شده است. با وقوع انقلاب 1357، قوانین جدیدی تصویب شد که ظاهراً سعی داشت از نگاهی جلوگیری کند که در این قوانین «نگاه ابزاری» نامیده می شد. این موضوع در دهه اول پس از انقلاب موجب غیاب ساختاری زن شد؛ بااین وجود، با گذشت زمان، نگاه خیره مردانه مجدداً به سینمای ایران بازگشت. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که نگاه خیره مردانه در سینمای دهه نود ایران چگونه صورت بندی شده است؛ بدین منظور نظریه لورا مالوی به عنوان چارچوب مفهومی برگزیده شده است و نگاه خیره در سه سطح درون روایتی، دوربین و تماشاگر مطالعه خواهد شد. حجم نمونه شامل 15 فیلم از سینمای ایران در این دوره است که به شیوه هدفمند انتخاب شده اند و روش تحلیل، نشانه شناسی جان فیسک است. نتایج نشان می دهد که زنان در سینمای دهه نود در انقیاد نگاه مردانه بازنمایی می شوند؛ در سطح درون روایتی نگاه حامیانه، نگاه مشتاقانه، نگاه قدرت محور، نگاه مستأصل، نگاه خودبرتربینانه، نگاه متعجب و در سطح دوربین و در سطح تماشاگر نگاه خنثی، نگاه خودبرتربینانه و نگاه ابزاری تشکیل دهنده این نگاه هستند. نگاه خیره مردانه، مسئله ای اجتماعی در سینمای دهه نود محسوب می شود.
بررسی میزان گرایش به خرافات و عوامل مؤثر بر آن در بین زنان شهر مریوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جامعه شناسی معاصر سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲۶
103 - 122
حوزههای تخصصی:
هر از چند گاهی داستان هایی در مورد باورهای خرافی مانند نحسی عدد 13 می شنویم. هدف این مطالعه بررسی میزان گرایش به خرافات و عوامل مؤثر بر آن در بین زنان شهر مریوان است. جامعه آماری پژوهش حاضر تمامی زنان 18 تا 50 سال شهر مریوان هستند که با توجه به سرشماری عمومی 1395 ه .ش. و فرمول کوکران حجم نمونه 309 نفر برآورد گردید؛ از روش نمونه گیری خوشه ای و در دسترس جهت جمع آوری داده ها در محلات شهر (دارسیران، بلچه سور و جنگل بانی) استفاده گردید. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه های گرایش به خرافات فروغی مقدم (1388)، از خودبیگانگی اجتماعی ملوین سیمن و پرسش نامه دین داری گلاک و استارک می باشد. یافته ها با استفاده از نرم افزار SPSS تحلیل شدند که نتایج نشان داد 38/0 درصد واریانس مربوط به گرایش به خرافات توسط مؤلفه دین داری و 16/0 درصد توسط مؤلفه از خودبیگانگی اجتماعی تبیین می شود. بین دو گروه مستقل شاغل و غیر شاغل در گرایش به خرافات تفاوت معنی داری وجود دارد، رابطه بین سطح تحصیلات و گرایش به خرافات معنی دار نیست. بر این مبنا نتایج نشان می دهد که مؤلفه هایی هم چون ابعاد پیامدی و مناسکی دین داری می توانند پیش بینی کننده خرافات باشند، هم چنین انزوا و تنفر در از خودبیگانگی اجتماعی به عنوان پیش بینی کننده های خرافات هستند. هرچند که میزان تحصیلات ارتباطی با گرایش به خرافات ندارد با این وجود، افرادی که شاغل هستند کم تر به خرافات توجه دارند.
تبیینی نوین از انواع کنش عقلی براساس الگوی «اسفار اربعه» و امکان استفاده از این الگو در فلسفه علوم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به روش دلالت پژوهشی، کارآمدی الگوی «اسفار اربعه» به عنوان یک الگوی روشی نوین در فلسفیه علم و فلسفیه علوم اجتماعی نمایش داده می شود. به منظور تحقق این هدف، پس از روشن کردن معنای اسفار اربعه در عرفان اسلامی، در گام اول اثبات شده است که «اسفار اربعه» یک الگوی فراگیر شناختی است و منحصر در مباحث سلوکی و عرفانی نیست. برای تحقق این گام با تشریح و نقد انواع کنش های عقلانیت، نشان داده شده که به ترتیب انواع کنش های عقل تحلیلی، ذات یاب، کلی یاب، توصیفی و ترکیبی با مراحل چهارگانیه اسفار اربعه مطابقت روشی دارند. درنتیجه می توان از الگوی «اسفار اربعیه اندیشه» به عنوان نظریه ای نوین در حوزیه مباحث معرفت شناسی یاد کرد. پس از تحقق این گام، برای نشان دادن کارآمدی این الگو در حوزیه فلسفیه علوم اجتماعی، به بازخوانی برخی از مشهورترین نظریات جامعه شناسی در قالب سفرهای چهارگانیه این الگو پرداخته شده تا روشن شود علی رغم تفاوت های بسیار زیاد روشی و مبنایی میان این اندیشمندان می توان مراحل اندیشه ورزی آن ها را در قالب منطق اسفار اربعه جایابی کرد؛ ایده ای که در صورت پیگیری تفصیلی آن و مقایسیه دقیق انواع نظریات براساس آن می توان به الگوی جدید و منسجمی برای عرضه و مقایسیه انواع نظریات علوم اجتماعی دست یافت.
تجربه زیسته زنان از فرایند دادرسی طلاق در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسائل اجتماعی ایران سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
۲۶۴-۲۲۹
حوزههای تخصصی:
افزایش نرخ طلاق در ایران همراه با طولانی شدن فرایند دادرسی و چالش های حقوقی و اجتماعی مرتبط، طلاق را به یک مسئله اجتماعی برجسته تبدیل کرده است. این پژوهش کیفی، با استفاده از روش تحلیل روایت، تجربه زیسته زنان تهرانی در فرایند دادرسی طلاق را بررسی کرده است. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با ۱۵ زن مطلقه یا در شُرف طلاق جمع آوری شد که بین سال های ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۲ در تهران مراحل طلاق را طی کرده اند. نمونه گیری هدفمند تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. تحلیل روایت ها، یافته ها را در چهار موقعیت کلیدی دسته بندی کرد: ۱) شروع زندگی خانوادگی، شامل سبک های آشنایی (سنتی، دوستی، واسطه ای)؛ ۲) بسترسازهای جدایی، مانند اعتیاد، خیانت و اختلالات روانی یا جنسی همسر؛ ۳) فرایند دادرسی، متأثر از اطاله دادرسی، قوانین مردسالارانه و رفتارهای ناپسند قضایی؛ ۴) کشاکش حقوقی برای جدایی، شامل جدایی توافقی، بخشیدن مهریه و بازخوردهای متنوع از دادرسی. نتایج نشان داد که عوامل ساختاری (مانند اطاله دادرسی و نابرابری های جنسیتی در قوانین)، فرهنگی (مانند انگ های اجتماعی) و فردی (مانند حمایت خانوادگی، حضور وکیل و نحوه صحبت کردن و حضور زنان در جلسات دادگاه) نقش مهمی در تجربه زنان از روند رسیدگی به پرونده های طلاق و دادرسی دارند. این یافته ها، با تأکید بر فرسایندگی فرایند طلاق برای زنان، ضرورت اصلاحات حقوقی، تقویت حمایت های اجتماعی و کاهش تبعیض جنسیتی در نظام قضایی را برجسته می کنند. مطالعه حاضر به فهم عمیق تر نابرابری های جنسیتی در نهادهای حقوقی کمک کرده و زمینه ساز پیشنهادهایی برای سیاست گذاری در راستای حمایت از زنان مطلقه است.
بازخوانی باورهای مذهبی ایلات لر از منظر سفرنامه های خارجی دورۀ قاجاریه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه پژوهی فرهنگی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۵۵)
405-431
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر بر آن است ، تا با روش توصیفی ، تحلیلی و بنا بر گزارش سفرنامه نویسان خارجی دوره قاجاریه ، باورها و اعتقادات ایلات لررا بررسی نماید و به این سؤال پاسخ دهد که رویکرد سیّاحان خارجی به باورهای مذهبی ایلات لر بر مبنای چه ذهنیتی صورت بندی شده است و این روایت ها تا چه حدّی با واقعیّت خارجی انطباق دارد؟ مدعای این پژوهش بر این است که تفاوت جهان بینی مسیحیان با مسلمانان موجب گردید سیّاحان درک درستی از باورها و عقاید لرها نداشته باشند. یافته ها و و برخی از نتایج پژوهش حاکی از این است که سیاحان هر چند به عقاید و باورهای دینی مردم تا اندازه ای توجه کرده اند اما با توجه به تفاوت های فرهنگی و دینی فاحشی که میان مسلمانان و مسیحیان و جود داشت و از سوی دیگر ماموریت های سیاسی آنان از طرف برخی دولت ها با عث شده تا با زاویه و عینک مامور سیاسی به قضیه نگاه کنند به همین سبب نتوانند عقاید دینی ایلات را به خوبی بازنمایی کنند، بنابراین بیشتر به بازخورد برخی از باورها مانند فرقه یارسان ها توجه کرده اند .
سیاست دوستی در اندیشه سیاسی خواجه نصیرالدین طوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دوستی مدنی بین انسان ها فضیلت والا و پیش شرط سعادت و وجه ممتازی است که به اندازیه تاریخ بشر قدمت دارد. جوهریه سیاست به تعبیر اشمیت در دوگانیه دوستی-دشمنی خلاصه می شود. درواقع نفس سیاست منازعه برانگیز است. در قرون اخیر در جهان اسلام، ادبیات منازعه و ستیزه جویی بسط و گسترش یافته است. مصداق عینی این ادعا کنش های فرقه هایی مانند وهابیت و گروه های جهادی-تکفیری در منطقه است. از آنجا که اصل بر منازعه و وظیفیه سیاست حل منازعه مبتنی بر دوستی است، پژوهش حاضر درصدد بسط «سیاست دوستی» در ایران و میان ملت های مسلمان است. برای نیل به این مقصود، فضای فکری متفکر مؤثر عصر زرین اندیشیه اسلامی یعنی خواجه نصیرالدین طوسی را به دلیل اهمیتی که به محبت در سیاست می دهد و آن را بالاتر از عدالت می داند و ظرفیت خوبی برای پرورش سیاست دوستی دارد، با نگاهی نو قرائت می کند. پرسش اصلی این جستار آن است که سیاست دوستی در دستگاه فکری اندیشمند چگونه شکل می گیرد. فرضیه آن است که عناصر شکل دهندیه سیاست دوستی در دستگاه فکری خواجه نصیر نظیر خوشبختی عمومی، قدرت، برابری، پذیرش تفاوت، پذیرش دیگری، دوستی مسئولانه و عشق بستر شکل گیری سیاست دوستی را فراهم می کند. یافتیه پژوهش این است که اندیشیه سیاسی خواجه نصیر براساس الگوی نظری طراحی شده در زمینیه دوستی سیاسی و مدنی قابلیت معاصرسازی دارد. این پژوهش با بهره گیری از نظرات اندیشمندان مغرب زمین در زمینیه این سیاست دوستی (آرنت و دریدا) با جرح وتعدیل و نیز یک شاخص از امام خمینی سازیه نظری را طراحی کرده است.
الزامات تعیین کیفر در جرایم رایانه ای در نظام حقوقی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه سال ۳۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۳۸)
123 - 145
حوزههای تخصصی:
جرایم رایانه ای، جرایمی منحصر به فضاهای رایانه ای و داده های الکترونیکی به شمار می آیند که درعین حال می توانند از مرزهای یک کشور نیز فراتر رفته و وصفی فراسرزمینی و بین المللی پیدا کنند. این گونه جرایم، در عین ارتکاب در فضایی محدود، ممکن است آثار جبران ناپذیری به بار آورده و حتی یک کشور یا چندین نقطه از جهان را متوجه خود سازند. به منظور مقابله مؤثر با این گونه جرایم، قانون گذار در سال ۱۳۸۲ قانون تجارت الکترونیک و پس ازآن در سال ۱۳۸۸ قانون جرایم رایانه ای را به تصویب رسانده است. با ملاحظه مقررات موجود، هرچند نفس چنین اقدامی لازم و ضروری بوده است، اما تعیین کیفر برای جرایم رایانه ای بدون توجه و ملاحظه علمی همه الزامات و اصول مهم و راهبردی، مثمرثمر نخواهد بود. پژوهش حاضر که با روش تحلیلی کاربردی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای نگارش یافته است، درصدد است الزامات حاکم بر تعیین کیفر در این گونه جرایم را، با تفکیک الزامات سلبی از ایجابی، به گونه ای ارائه کند که مقنن بتواند در مقام کیفرگذاری، با عنایت به این الزامات، در مسیر مقابله مؤثر با جرایم رایانه ای گام بردارد و از ناکارآمدی کیفرهای موجود بکاهد. هدف از این پژوهش، تلاش در جهت تدوین الزاماتی فراتقنینی است که با نگاهی کامل تر و مبتنی بر اصول، اهداف و واقعیت های موجود، وضعیت کیفرگذاری برای جرایم مطرح در این گستره را بهبود بخشد.
واکاوی ارتباطات گروهی در مسجد؛(موردمطالعه مسجد جامع صفا تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگ - ارتباطات سال ۲۶ تابستان ۱۴۰۴شماره ۷۰
115 - 141
حوزههای تخصصی:
مساجد همواره نقش مهمی در جوامع اسلامی ایفا کرده اند و ارتباطات گروهی در این محیط ها اهمیت ویژه ای دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی این ارتباطات در مسجد صفا انجام شده است.روش:جامعه مورد مطالعه شامل تمامی فعالان فرهنگی مسجد بوده و نمونه گیری هدفمند می باشد.با20نفر از مربیان، کمک مربیان و اعضای هیئت شورایی مصاحبه های نیمه ساختاریافته انجام ومصاحبه ها بر اساس اشباع نظری متوقف شده اند.برای تحلیل و کدگذاری داده ها از تکنیک تحلیل مضمون استفاده شد. نتایج: یافته ها نشان می دهد ارتباطات گروهی در مسجد صفا شامل مضامینی مانند:بازآفرینی اجتماعی و توانمندسازی جامع، سلسله مراتب مربی محور/خواص محور،حمایت شبکه محور، خیر جمعی و عقلانیت عملیاتی، ارزیابی عملکرد مستمر، پویایی و تنوع نقش ها، برون سپاری برنامه ها، برنامه ریزی نیازمحور و تخصصی و تربیت پذیری تعاملی و تلفیقی است.با توجه به ادبیات علمی موجود،نقش مساجد به عنوان نهادهای اجتماعی و فرهنگی تأثیرگذار بر زندگی افراد و جامعه مورد توجه بوده است. مطالعات پیشین ابعاد مختلفی از جمله تأثیر مساجد بر روابط اجتماعی، نقش تربیتی مساجد و کارکردهای ارتباطی آن ها را بررسی کرده اند. بحث و جمع بندی: این تحقیق با بررسی عمیق تر ارتباطات گروهی، به این دانش موجود افزوده و ابعاد تازه ای از این روابط را آشکار می کند. نتایج این پژوهش نشان می دهد ارتباطات گروهی در مسجد صفا به سمت نوعی ارتباطات آئینی حرکت می کند. این ارتباطات، پیش از اینکه ابعاد انتقالی و مناسکی از بالا به پایین داشته باشند، دارای ابعاد آئینی خاص خود هستند. در این وضعیت، ارتباطات گروهی در مسجد صفا نه تنها به گسترش پیام های دینی و معارف اسلامی می پردازند، بلکه بر حفظ جامعه در بعد زمان و تحولات روز نیز تمرکز دارند.
تجارب زیسته زنان از چالش های سلامت جنسی و باروری در ازدواج موقت: یک مطالعه پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف واکاوی تجارب زیسته زنان از چالش های سلامت جنسی و باروری در ازدواج موقت انجام شد. روش پژوهش حاضر، کیفی از نوع پدیدارشناسی تفسیری است. پدیدیه مطالعه شده شامل ۱۲ زن با تجربیه ازدواج موقت در شهر اصفهان بود که طی نمونه گیری گلوله برفی تا حد اشباع داده ها، انتخاب شدند. با استفاده از روش مصاحبیه نیمه ساختاریافته، جمع آوری داده ها انجام پذیرفت و با روش تحلیل دیکلمن، داده ها تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها بیانگر 3 مقولیه محوری بودند که عبارت اند از: بارداری ناخواسته و سایه های سنگین تصمیم به سقط جنین، سهل انگاری در حفظ سلامت جنسی و درگیرشدن در رفتارهای جنسی پرخطر. یافته های پژوهش نشان داد که توجه ناکافی زنان در ازدواج موقت به حفظ سلامت جنسی که برآمده از دانش جنسی ناکافی و نگرش های جنسی نادرست آنان است و نیز احقاق جنسی پایین زنان که ناشی از نقش های جنسیتی سنتی و فرهنگ مردسالارانه است، باعث ایجاد چالش های بارداری ناخواسته و اجبار به سقط جنین عمدی و درگیرشدن زنان در رفتارهای جنسی پرخطر می شود که متضمن آسیب های جبران ناپذیری برای زنان در ازدواج موقت خواهد بود.
تحلیل آگاهی معلمان دوره ابتدایی از سند تحول بنیادین و تأثیر آن بر اخلاق حرفه ای در بستر تغییرات فرهنگی و اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تغییرات اجتماعی - فرهنگی سال ۲۲ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۸۵
101-111
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی میزان آگاهی معلمان دوره ابتدایی از سند تحول بنیادین آموزش وپرورش و تأثیر آن بر اخلاق حرفه ای آن ها در بستر تغییرات فرهنگی و اجتماعی پرداخته است. هدف مطالعه، تحلیل رابطه بین آگاهی از سند و مؤلفه های اخلاق حرفه ای شامل عدالت آموزشی، تعهد حرفه ای و تربیت اخلاقی بود. روش تحقیق آمیخته (کیفی و کمی)، بوده و جامعه آماری شامل معلمان و مدیران دوره ابتدایی شهر ملایر در سال تحصیلی ۱۴۰3-۱۴۰4شمسی، بود. در بخش کیفی، ۱۲نفر با نمونه گیری هدف مند برای مصاحبه های نیمه ساختاریافته انتخاب شدند و داده ها با نرم افزار MAXQDA تحلیل شدند. در بخش کمی، ۲۲۵معلم با نمونه گیری تصادفی ساده پرسش نامه محقق ساخته را تکمیل کردند. داده های کمی با نرم افزار SPSS و Smart PLS و آزمون های t، ANOVA و معادلات ساختاری تحلیل شدند. نتایج نشان داد آگاهی از سند بر عدالت آموزشی (546/0β=)؛ تعهد حرفه ای (338/0β=)؛ و تربیت اخلاقی (651/0β=)؛ تأثیر مثبت و معناداری دارد، اما بر تعاملات اجتماعی (102/0β=)؛ اثر معناداری نداشت. درنتیجه، تقویت آگاهی معلمان از سند تحول بنیادین می تواند اخلاق حرفه ای آن ها را بهبود بخشیده و به ارتقای کیفیت آموزش کمک کند.
مطالعه و ارزیابی روش های پیش بینی انتخابات مبتنی بر کلان داده های شبکه های اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم خبری سال ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۳
166 - 200
حوزههای تخصصی:
هدف: انبوهی از داده های خام در حوزه های مختلف در درون شبکه های اجتماعی ایجاد شده است و پژوهشگران در حوزه های مختلف با توجه به مسئله مورد پرسش به تحلیل و ارزیابی این داده ها پرداختند. از سوی دیگر همیشه بشر دنبال دانستن این مهم بوده است که فردا چه اتفاقی می افتدو یا افراد دیگر چه فکر می کنند و چه تصمیمی می گیرندروش: هدف کلیدی این مقاله مطالعه و ارزیابی روش های پیش بینی انتخابات مبتنی بر کلان داده های شبکه های اجتماعی است. از همین رو، این مقاله به مطالعه و ارزیابی روش های پیش بینی انتخابات بر اساس داده های فراوان در شبکه اجتماعی در سطح ایران و جهان حاصل از تجربه بین المللی و نویسنده پرداخته است. بر این اساس، 25 مورد پژوهش پیرامون پیش بینی انتخابات بر اساس کلان داده های شبکه های اجتماعی مورد مطالعه قرار گرفت و دو روش کلیدی استخراج شد. اولین روش، استفاده از حجم داده ها و شمارش محتوا است و روش دیگر، تجزیه و تحلیل احساسات محتواهای منتشر شده (شناسایی دوست داشتن، دوست نداشتن، و یا رویکرد سنجی یا ارزیابی بازخورد به صورت پاسخ های مثبت، منفی یا خنثی طبقه بندی می شود).یافته ها: یافته های از ارزیابی پژوهش های بین المللی با تجربه نویسنده حاکی از آن است هرچند هر دو روش در مواردی پاسخ گو بوده اند اما احتمال پاسخگویی روش تحلیل احساسات و درک محتوای پست ها در فالب رویکرد سنجی موثر تر و دقیق تر به نظر می رسد. همچنین با بررسی این مقالات به نظر می رسد با اینکه روش ها اندکی با هم اختلاف دارند اما این دو روش در این 25 نقاله که در کشور های مختلف مورد بررسی قرار گرفته است مشترک است.نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت پیش بینی انتخابات و رویدادهای مشابه سیاسی و اجتماعی و حتی در نگاه مثبت نگر تصمیم و احساسات یک جامعه را می توان به کمک کلان داده های شبکه اجتماعی تا حدود پیش بینی کرد اما این به معنی دقت بسیار بالا در تمامی روش ها نیست بلکه می تواند مقدمه پژوهش ها و تجربیاتی باشد که در جهت توسعه بهره گیری از کلان داده های شبکه های اجتماعی مفید واقع شود.
الگوی راهبردی مدیریت رسانه های اجتماعی در عرصه جهاد تبیین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دین و ارتباطات سال ۳۲ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۷)
109 - 154
حوزههای تخصصی:
مدیریت رسانه های اجتماعی یکی از ضروریات حکمرانی رسانه ای جمهوری اسلامی ایران است. باید بتوان از فرصت های رسانه های اجتماعی نهایت بهره را برد و از سوی دیگر آسیب های آن را کنترل کرده و به حداقل ممکن رساند. این امر با وجود فرمان جهاد تبیین مقام معظم رهبری (مدظله العالی) که بستر تحقق آن همین رسانه ها هستند، ضرورت دوچندانی می یابد. بر این اساس در پژوهش حاضر تلاش شد، الگوی راهبردی مدیریت رسانه های اجتماعی در عرصه جهاد تبیین، طراحی شود. این پژوهش به صورت کلی با رویکرد کیفی انجام شده و جهت گردآوری داده ها از ادبیات و پیشینه تحقیق و از مصاحبه با خبرگان استفاده شده و همچنین از تحلیل مضمون برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شده است. یافته های این پژوهش در قالب ابعاد اصلی، مؤلفه ها و زیرمؤلفه های مدیریت رسانه های اجتماعی سامان یافتند. ابعاد اصلی مشتمل بر ماهیت، کنشگران، راهبردهای مواجهه، روش های بازاریابی و رویکردهای تنظیم گری رسانه های اجتماعی به انضمام مؤلفه های کنش فعال در عرصه جهاد تبیین نیز استخراج گردید. همچنین الزامات پنجگانه استقرار این الگو نیز شناسایی گردید. بر اساس یافته های این پژوهش رسانه های اجتماعی را می بایست بر اساس فهم ماهیت ویژه این رسانه ها و مبتنی بر درگیرسازی تمام کنشگران اصلی آن سامان بخشید. برای مدیریت این رسانه ها باید از یک طرف اصول تنظیم گری رسانه ها را بازآرایی و به روزرسانی نمود تا امکان راهبری، هدایت و کنترل فضا به دست آید و از طرف دیگر باید تحت رویکردهای مشارکتی فرآیندهای تولید و توزیع محتوای سالم را از طریق جریان سازی رسانه ای، شبکه سازی اجتماعی و تعامل سازنده نهادها، نخبگان و مردم رونق بخشید.
زیست پروبلماتیک و اقدام به خودکشی در میان شهروندان ۱۸ تا ۴۰ ساله استان کهگیلویه و بویراحمد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسائل اجتماعی ایران سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
۸۲-۴۱
حوزههای تخصصی:
اقدام به خودکشی به عنوان یک کنش اجتماعی، در بستر تعاملات پیچیده فردی و ساختاری و تحت تأثیر عوامل فرهنگی شکل می گیرد. این پژوهش با استفاده از روش نظریه زمینه ای به بررسی تجربه زیسته افراد ۱۸ تا ۴۰ ساله در استان کهگیلویه و بویراحمد پرداخته و عوامل اجتماعی و فرهنگی منجر به اقدام به خودکشی و چگونگی شکل گیری یک زیست پروبلماتیک را کاوش کرده است. زیست پروبلماتیک تجربه ای از زندگی است که با مشکلات و چالش های متعدد و پیچیده همراه بوده و فرد را در معرض خطر قرار می دهد. در این مطالعه، با استفاده از روش نظریه زمینه ای، ۱۴ مصاحبه عمیق با افراد ۱۸ تا ۴۰ ساله (زن و مرد، متأهل و مجرد) که اقدام به خودکشی کرده بودند، از طریق نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی انجام شد. داده ها با روش کدگذاری باز، محوری و گزینشی تحلیل شدند. پژوهش پنج مقوله اصلی را شناسایی کرد و یافته های پژوهش نشان داد که زندگی پروبلماتیک تحت تأثیر تعارضات نسلی، فشارهای ازدواج سنتی، انگیزه های انتقام جویانه، تنهایی عاطفی و قبح زدایی اجتماعی از خودکشی قرار دارد. این مقوله ها در یک مدار پروبلماتیک، از تجربه زندگی مسئله مند تا کنش خودکشی، به عنوان برساختی اجتماعی شکل می گیرند. مقوله هسته، «مدار خودکشی از زندگی پروبلماتیک تا خودکشی پروبلماتیک»، نشان دهنده تعامل پیچیده عوامل اجتماعی، فرهنگی و فردی و چرخه ای از احساس ناامیدی و درماندگی است که منجر به اقدام به خودکشی می شود. یافته ها نشان داد که در بستر ایلی-قبیله ای کهگیلویه و بویراحمد، تعارضات میان سنت و مدرنیته همراه با کنترل های اجتماعی و خشونت، منجر به احساس بی قدرتی و انزوا در میان جوانان شده و آنان را به سمت اقدام به خودکشی سوق می دهد. این نتایج بر اهمیت مداخلات فرهنگی و اجتماعی برای پیشگیری از خودکشی در این منطقه تأکید دارند.
بررسی تحولات دین داری بین نسلی؛ رویکردی داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحولات دین داری همواره از موضوعات مهم در حوزه جامعه شناسی دین بوده است. تغییرات بین نسلی و نسبت آن با دین داری یکی از موضوعاتی است که در کشوری مانند ایران، جای بررسی و تحلیل فراوان دارد. هدف این پژوهش، بررسی گفتمان های دینی در تجربه زیسته سه نسل از شهروندان شهر کاشان است. پژوهش حاضر، از نوع مطالعات کیفی بوده که با به کارگیری روش نظریه زمینه ای انجام شده است. این پژوهش، از چارچوب مفهومی اینگلهارت، بروس و سروش بهره برده است. حجم نمونه این پژوهش 28 نفر از متولدان دهه 1330 (دوران رژیم پهلوی)، متولدان دهه 1350 (دوران انقلاب و ارزش های انقلابی) و متولدان دهه 1370 (دوران تثبیت و توسعه جمهوری اسلامی) بوده اند. براساس یافته های پژوهش، متولدان دهه 1330، دارای دین داری مرجع گرا بوده و رویکردی قطعی به مسائل دینی دارند. این نسل، دارای کدهای محوری ای همچون دین تعبدی، دین فقه گرا، دین حداکثری و سیاسی، دین سنتی و غیرسیاسی، الگوپذیری، درونی سازی و عمل گرایی، بیگانه ستیزی به مثابه مدرنیته ستیزی هستند. دین داری متولدان دهه 1350 از نوع دین داری نهاد گرا بوده و خواهان حضور دین در همه عرصه های جامعه ، و دارای کدهای محوری ای همچون دین تعبدی تقلیدی، دین مناسکی آیینی، الگوپذیری، دین حداکثری و سیاسی، عمل گرایی دینی، همبستگی نسلی، تمایزگذاری دوگانه دین و دین دار، و دین اجتماعی بوده اند. مقوله هسته ای دین داری متولدان دهه 1370، دین فردگرا با کدهای محوری دین انسانی و این جهانی، دین حداقلی، خودمرجعی دینی، عدم گرایش به دین مصلحت اندیش و اجتماعی نشده، عرفی گرایی دینی، عدم گرایش به دینِ سیاسی، تنوع طلبی و تکثرگرایی دینی، بی الگویی، و کاهش دین داری با قرائت رسمی بوده است. همچنین، برپایه یافته های پژوهش، مشخص شد که میان متولدان دهه 1330 و 1350، شکاف نسلی چندانی وجود ندارد، اما میان این دو نسل با متولدان دهه 1370، شکاف نسلی وجود دارد و مفهوم دین داری در نسل جدید، تغییر کرده و دارای رویکردی ایمانی و بی واسطه شده است.
رابطه فرهنگ و باروری در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگ - ارتباطات سال ۲۶ تابستان ۱۴۰۴شماره ۷۰
41 - 82
حوزههای تخصصی:
کشور ایران در چند دهه اخیر با روند تند کاهش باروری مواجه بوده است. کاهش باروری را می توان با تغییر در ساختار نگرشی افراد مرتبط دانست، به عبارتی فرهنگ، عناصر و ساختارهای فرهنگی بر فرآیند باروری در کشور ایران تاثیر گذار بوده اند. فرهنگ دارای سه مولفه مهم شامل: 1) ابعاد شناختی( ارزش ها و نگرش ها) ؛ 2) ابعاد سازمانی ( هنجارها و قوانین فرهنگی) ؛ 3) ابعاد مادی ( نمادهای فرهنگی) می باشد. هدف مقاله حاضر بررسی تاثیر مولفه های مهم فرهنگی شامل مولفه های شناختی، هنجاری و نمادی بر رفتار باروری در کشور ایران است. در راستای نیل به اهداف فوق، پس از طراحی پرسشنامه خبره ، با بیست نفر از خبره ها مصاحبه و نتایج حاصل از این فرآیند با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از خروجی نرم افزار اکسپرت چویس نشان داد مولفه شناختی فرهنگ به عبارتی شاخص تغییر در ارزشها و نگرشها مهم ترین مولفه فرهنگی و نحوه تقسیم کار جنسیتی در منزل، نگرش های جنسیتی مساوات طلبانه، تاثیر رسانه های مدرن و سیاستهای دولتی مهمترین زیر شاخص های فرهنگی تاثیرگذار بر رفتار باروری از دیدگاه خبرگان معرفی شده اند. در زمینه اجرایی شدن سیاست های افزایش باروری باید توجه داشت که فقط اعمال برنامه اقتصادی نمی تواند به تنهایی تاثیر گذاری قابل توجه ای در افزایش باروری داشته باشد، از اینرو پیشنهاد می شود در بسته های حمایتی خانواده بعد ارزشی، فرهنگی هم به درستی مورد توجه قرار گرفته و در برنامه های حمایتی خانواده گنجانده شوند.