فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۰۱ تا ۱٬۴۲۰ مورد از کل ۱٬۴۳۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: انگیزه نقشی حیاتی در توسعه تحصیلی و حرفه ای دانشجو معلمانی که در برنامه های تربیت معلم شرکت می کنند، ایفا می کند. درک پویایی انگیزه و تغییراتش طی سال های تحصیلی دانشجو معلمان برای برنامه ریزی و پشتیبانی تحصیلی به صورت تأثیرگذار، ضروری است. این پژوهش با هدف بررسی تغییراتی که در انگیزه تحصیلی و شغلی دانشجومعلمان رشته آموزش زبان انگلیسی در طول مدت تحصیلشان در برنامه تربیت معلم رخ می دهد، انجام شده است. فرضیه اصلی آن تغییرات قابل توجهی را در انگیزه تحصیلی و شغلی دانشجویان طی مدت تحصیل شان عنوان می کند. روش ها : در این پژوهش ۲۵ نفر از دانشجویان دانشگاه فرهنگیان شرکت کرده اند. برای جمع آوری داده های کیفی، از مصاحبه نیمه ساختاری و برای تحلیل داده ها از نرم افزار MAXQDA استفاده شده است. یافته ها: یافته های این مطالعه نشان می دهد که کاهش قابل توجهی در میزان انگیزه شغلی و تحصیلی به مرور زمان در دانشجومعلمان رخ می دهد. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش برای برنامه ریزان درسی دانشگاه، دانشجومعلمان و استادان تربیت معلم کاربردی است. این پژوهش بر نیاز به بازطراحی برنامه های درسی برای مقابله با کاهش سطح انگیزه دانشجو معلمان و اهمیت حمایت و راهنمایی جامع از سوی استادان تربیت معلم برای حفظ و ارتقاء انگیزه دانشجومعلمان در طول سفر تحصیلی آن ها تأکید می کند.
واکاوی یادگیری در کلاس معکوس: مسیری برای ارتقای راهبردهای یادگیری خودتنظیمی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۶
259 - 280
حوزههای تخصصی:
این مقاله با هدف تعیین اثربخشی واکاوی یادگیری در محیط کلاس معکوس بر خودتنظیمی دانش آموزان پسر انجام شد. در این پژوهش، بر اساس نوع گردآوری داده ها، از طرح های نیمه آزمایشی استفاده شد که شامل روش پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. از جامعه دانش آموزان پسر پایه ششم دبستان های غیر دولتی شهر کرمان، با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 45 نفر انتخاب و با استفاده از روش جایگزینی تصادفی، به دو گروه کنترل و آزمایش تقسیم شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه راهبردهای یادگیری خودتنظیمی (بوفارد و همکاران، 1998) بود. یافته های پژوهش در گروه آزمایشی نشان داد که نمرات گروه آزمایش در پس آزمون خودتنظیمی نسبت به پیش آزمون تفاوت محسوسی داشته است اما این تفاوت در گروه کنترل ملاحظه نشد. نتایج کواریانس نشان داد که واکاوی یادگیری در محیط کلاس معکوس بر افزایش خودتنظیمی دانش آموزان پسر پایه ششم دبستان هوشمند تاثیر معنی دار دارد(001>p). بنابراین پیشنهاد می شود که در محیط کلاس معکوس برای ارتقای خودتنظیمی دانش آموزان از واکاوی یادگیری استفاده شود.
نیازسنجی آموزش درس هنر در مدارس ابتدایی ایران (تجربۀ زیسته معلمان، والدین و متخصصان تربیت)
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: اگرچه بسیاری از مردم خلاقیت را با هنر مرتبط می دانند، محصولات به هیچ وجه در انحصار آن نیست. در زمینه های مختلف زندگی اعم از علم تا حرفه های متعدد خلاقیت وجود دارد؛ اما میزان خلاقیّت در هر یک متفاوت است. روش ها : این پژوهش جزء پژوهش های کیفی و از نوع پدیدارشناسی است. پدیدارشناسی به معنای مطالعه تجربه زیسته یا جهان زندگی است که توسط یک فرد زیسته و تجربه می شود و به معنای جهان یا واقعیت جدایی از انسان نیست. در رویکردهای پژوهشی پدیدارشناسی دو روش پدیدارشناسی توصیفی (هوسرل) و پدیدارشناسی تفسیری (هایدگر) مطرح است. پژوهش حاضر براساس روش پدیدارشناسی توصیفی هوسرل انجام شد. یافته ها : معلمان باید سواد علمی خود را بالا ببرند و فعالیت های جدید هنری را بیاموزند و به دانش آموزان خود یاد بدهند. در زنگ هنر نیز دروس عقب مانده خود را تدریس نکنند؛ همچنین والدین نیز استعداد هنری کودکان خود را کشف کرده و با ثبت نام کردن در کلاس هنری مهارت هنری آنها را بالا ببرند تا در آینده به هنرمندان ماهر تبدیل شده و و دانش هنری خود را به آیندگان بیاموزند؛ معلمان نیز درصورت مشاهده استعداد هنری دانش آموزان خود، آنها را تشویق و حمایت کنند. نتیجه گیری: آموزش و پرورش با افزایش بودجه در مدارس برای لوازم هنری؛ فضایی مناسب برای این فعالیت های هنری فراهم نمایند تا متناسب با روحیه دانش آموزان تنظیم شود و معلم متخصص هنر را در مدارس ابتدایی استخدام نمایند.
تجربه زیسته معلمان و والدین دانش آموزان پایه اول دبستان از محاسن برنامه درسی قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۵
169 - 192
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر، فهم پدیدارشناسانه تجربه زیسته معلمان دوره ابتدایی و والدین دانش آموزان از محاسن برنامه درسی قرآن پایه اول دبستان در سال تحصیلی 1402- 1401 بود. این پژوهش کیفی با استفاده از روش پدیدارشناسی اجرا شد. جامعه مطالعاتی معلمان و والدین دانش آموزان پایه اول ابتدایی در شهر یزد بودند. روش نمونه گیری، هدفمند ملاک محور ترجیحی بود و نمونه گیری تا مرحله رسیدن به اشباع داده ها ادامه یافت. ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. تحلیل مصاحبه ها، با استفاده از الگوی 7 مرحله ای کلایزی انجام شد. یافته ها در 4 مقوله اصلی (1- توجه به ابعاد شناختی، عاطفی، مهارتی و هوش های چندگانه؛ 2- غنای محتوایی به لحاظ پرداختن به مبانی اعتقادی و اصول و فروع دین؛ 3- برخورداری از محتوای جذاب و خلاقانه؛ 4- پشتیبانی انگیزشی از کتاب با برنامه درسی فوق العاده و حمایتی) طبقه بندی شدند. ارزیابی شرکت کنندگان از اعتبار و سودمندی محتوای تدوین شده برای برنامه درسی قرآن پایه اول ابتدایی، حاکی از قابل قبول بودن آن است.
نقش واقعیت گسترده (مجازی، افزوده و ترکیبی) در برنامه درسی دانش آموزان با اختلال ریاضی، نارساخوانی و نارسانویسی: مرور نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۵
53 - 84
حوزههای تخصصی:
این مطالعه به نارساخوانی، نارساحساب و نارسانویسی در افراد با نیازهای ویژه می پردازد که مانع از پردازش عددی، تشخیص کلمات و نوشتار شده که منجر به افت تحصیلی آنها می شود. ادغام واقعیت گسترده در برنامه درسی به رفع این اختلالات کمک می کند. در این پژوهش با مرورنظامند (پریزما)، 1130 مقاله مرتبط برای مرور اولیه انتخاب، سپس 59 مورد، متن کامل و نهایتا 14 مقاله از آنها تحلیل نهایی شد. پرسش های کلیدی شامل استفاده از ادغام برنامه درسی با واقعیت گسترده برای نارساخوانی، نارسانویسی، نارسایی محاسباتی در نقش تشخیصی و مداخله ای بود. نتایج بیانگر ادغام زیاد واقعیت مجازی در نارساخوانی بود. همچنین آن در نارساحسابی و نارسانگاری نیز بیشتر مورد تأکید بود. علاوه بر این، مشخص شد، نقش انواع واقعیت گسترده در مداخله برای این اختلال ها به نسبت تشخیص، پررنگ تر است. بنابراین تلفیق واقعیت گسترده در برنامه درسی دانش آموزان نارساخوان، نارسانگار و نارساحساب، بویژه از لحاظ واقعیت افزوده می تواند نقش کلیدی ایفاء کند.
شناسایی و تبیین فرصت ها و چالش های یادگیری مبتنی بر بازی از دیدگاه معلمان ابتدایی
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: یادگیری مبتنی بر بازی یک رویکرد نوین آموزشی است که تاثیرات گسترده ای در یادگیری دانش آموزان دارد. هدف این پژوهش بررسی فرصت ها و چالش های یادگیری مبتنی بر بازی در فرآیند آموزش در دوره ابتدایی از دیدگاه معلمان است. روش ها: این پژوهش با روش تحلیل محتوای کیفی از نوع عرفی و از طریق مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته و با نمونه گیری به صورت هدفمند و با تکنیک گلوله برفی از میان معلمان دوره ابتدایی استان آذربایجان شرقی در سال 1403، که از روش های یادگیری مبتنی بر بازی در کلاس خود استفاده می نمودند، انجام شد. حجم نمونه با توجه به ماهیت پژوهش کیفی تا رسیدن به اشباع داده ها (18 نفر) ادامه یافت. یافته ها: یافته ها نشان داد که یادگیری مبتنی بر بازی جذابیت فرآیند یادگیری را افزایش داده، درک مفاهیم پیچیده را تسهیل کرده، آمادگی برای زندگی واقعی را در دانش آموزان تقویت کرده و نگاه والدین به آموزش را می تواند تغییر دهد. از طرفی چالش هایی نظیر محدودیت زمانی، کمبود منابع و ناهماهنگی در سیاست های آموزشی از موانع اصلی اجرای این روش در مدارس است. نتیجه گیری: این پژوهش نشان می دهد یادگیری مبتنی بر بازی می تواند به یکی از ابزارهای کلیدی برای بهبود کیفیت آموزش در مدارس ابتدایی تبدیل شود. توسعه آموزش معلمان، تقویت زیرساخت های مدارس و تدوین سیاست های هماهنگ برای بهبود و ترویج یادگیری مبتنی بر بازی به توسعه این روش آموزشی کمک می کند و با رفع موانع اجرایی و تقویت حمایت های ساختاری به گسترس این روش یادگیری می توان کمک نمود.
ساخت و اعتبارسنجی پرسشنامه دانش محتوای آموزشی (PCK) برای برنامه آموزش معلمان زبان انگلیسی در ایران
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: اعتقاد بر این است که دانش محتوای آموزشی (PCK) بر عملکرد معلمان در کلاس درس زبان انگلیسی تأثیر می گذارد، زیرا در فرمول بندی و ارائه موضوع درسی تعیین کننده است. با این حال، به نظر می رسد PCK یک مفهوم نسبی است که با برنامه درسی اجتماعی-فرهنگی و زمینه ای خاص مرتبط است. روش ها : بدین منظور، از طریق بررسی پژوهش های مرتبط و مصاحبه با 60 دانشجو معلم از دانشگاه فرهنگیان، مواردی که می بایست در پرسشنامه PCK گنجانده می شود، استخراج شد. علاوه بر این، 50 نفر از دانشجو-معلمان از دانشگاه هدف در فرآیند تهیه و اجرای آزمایشی پرسشنامه باز شرکت کردند. 176 دانشجو-معلم دیگر پرسشنامه PCK مقیاس لیکرت را شامل 56 گویه و 9 مؤلفه تکمیل کردند. نتایج تحلیل عاملی منجر به حذف 17 گویه و پرسشنامه نهایی شامل 39 گویه بود. سپس 285 دانشجو-معلم، پرسشنامه ای را تکمیل کردند که پایایی و روایی سازه آن به ترتیب از طریق آلفای کرونباخ و روش تحلیل عاملی تأیید شده بود. یافته ها: پرسشنامه کلی از شاخص پایایی 902/0 برخوردار بود. همچنین شاخص های پایایی برای 9 مؤلفه به شرح زیر بود. آموزش مهارت های زبانی (a=.825)، استراتژی های تدریس زبان (a=.824)، مدیریت کلاس درس (a=.826)، طراحی برنامه درسی و توسعه مواد (a=.842)، سواد و توانایی های ارزشیابی (a=.776 )، کتاب دوره ارزشیابی (a=.780)، دانش فنی معلمان زبان (a=.759)، توسعه حرفه ای معلمان زبان (a=.763)، و تأثیر کاروزی بر تدریس عملی (a=.805). مقیاس روایی سازه نیز از طریق تحلیل عاملی تأیید شد. مقیاس روایی سازه نیز از طریق تحلیل عاملی تأیید شد. نتیجه گیری: پرسشنامه PCK ساخته شده و اعتبارسنجی شده در پژوهش حاضر را می توان در پژوهش های مربوط به آموزش معلمان زبان انگلیسی و PCK در زمینه EFL مورد استفاده قرار داد.
راهکارهای مؤثر در کاهش چالش های رفتاری نوجوانان و ارتقای کیفیت آموزش: راهنمایی کاربردی برای معلمان
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: نوجوانی مرحله ای حساس از رشد است که با چالش های متعددی همراه است. پژوهش حاضر با هدف ارائه راهکارهایی برای کاهش این چالش ها و بهبود روابط معلم و دانش آموز انجام شده است. روش ها: این مطالعه با رویکرد مرور نظام مند، منابع علمی منتشرشده بین سال های ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۴ (لاتین) و ۱۳۹۳ تا ۱۴۰۳ (فارسی) را بررسی و یافته ها را تحلیل و دسته بندی نموده است. یافته ها: یافته ها نشان می دهند که تقویت ارتباط معلم و دانش آموز، بهره گیری از فنّاوری های نوین و تنوع در روش های تدریس از راهکارهای مؤثّر در کاهش مشکلات رفتاری و بهبود عملکرد تحصیلی نوجوانان هستند. علاوه بر این، ایجاد محیطی حمایتگر و انگیزشی در کلاس درس می تواند نقش مهمی در کاهش استرس و افزایش مشارکت دانش آموزان ایفا کند. پایبندی به اخلاق حرفه ای معلمی و ایجاد تعادل میان آموزش دانش آموز محور و معلم محور از راهبردهای تقویت ارتباط معلم و دانش آموز بوده و استفاده از روش های تدریس مسئله محور، تجربی و مدل E5 نیز نقش بسزایی در بهبود تعاملات آموزشی دارند. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر بر اهمیت استفاده از روش های تدریس نوین، ایجاد تعامل مؤثّر میان معلم و دانش آموز و بهره گیری از فناوری های آموزشی تأکید دارد.
موانع ارزشیابی کیفی- توصیفی در بستر مجازی از نظر معلمان و دانش آموزان دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۵
85 - 110
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با هدف تحلیل موانع اجرایی ارزشیابی کیفی- توصیفی در بستر مجازی از نظر معلمان و دانش آموزان دوره ابتدایی و با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی توصیفی صورت گرفته است. میدان پژوهش حاضر کلیه معلمان و دانش آموزان دوره ابتدایی منطقه 18 شهر تهران بودند که تعداد بیست نفر از هر گروه با روش نمونه گیری هدفمند و با به کارگیری راهبرد ملاکی، در دسترس (آسان) و گلوله برفی انتخاب شد و مصاحبه نیمه ساختاریافته به عمل آمد. تحلیل داده ها با راهبرد هفت مرحله ای کلایزی به شناسایی چهار مضمون اصلی و 16 زیرمضمون برای گروه معلمان و چهار مضمون اصلی و 12 زیرمضمون برای گروه دانش آموزان منجر گردید. نتایج نشان می دهد که امر ارزشیابی توصیفی در آموزش مجازی از نگاه ذینفعان با موانع جدی روبه رو می باشد.
آموزش کارآفرینی یا کارآفرینی آموزش: بررسی الگوی اجرایی آن در مدارس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۶
1 - 34
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با هدف ضرورت کارآفرین نمودن آموزش در مدارس انجام شد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و با روش کیفی سنتزپژوهی و مصاحبه با افراد صاحب نظر انجام شده است و جامعه آماری کلیه مطالعات در بازه زمانی (2003-2021) و انجام مصاحبه نیمه ساختار یافته بوده است. ازاین رو، 600 پژوهش در زمینه موضوع مورد نظر ارزیابی و درنهایت 125 پژوهش به صورت هدفمند انتخاب گردید و در گام دوم با 30 نفر از افراد صاحب نظر تا رسیدن به اشباع نظری مصاحبه انجام شد. با تحلیل محتوا و پیاده سازی مصاحبه های انجام شده، درمجموع 90 کد اصلی، 18 کد محوری و 7 کد باز مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج تحلیل در دو بخش وضعیت موجود آموزش کارآفرینی و کارآفرینی آموزش قرار گرفت. نتایج این پژوهش این طور نشان داد که در وضعیت موجود مدارس با ضعف در سیاست گذاری و اهداف کلان، هدف گذاری خرد و در سطح کوچک، نیروی انسانی، محتوای آموزشی، فضا و امکانات آموزشی و ارزیابی و پیگیری مواجه است که در همین زمینه نیاز است تا به منظور پیش بایست های کارآفرینی آموزش به زیرساخت مبنایی کارآفرینی آموزش، ایجاد مدارس ارزش آفرین، راه اندازی سیستم به روزرسانی مربیان و ایجاد یک سیستم کوچینگ و پیگیری توجه ویژه ای داشته باشند.
کاوش چالش های برنامه درسی آموزش سازمانی کارکنان شرکت پتروشیمی جم در انتقال مهارت های نرم آموخته شده به محیط واقعی کار: یک مطالعه پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های برنامه درسی دوره ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
304 - 273
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف شناسایی چالش های برنامه درسی آموزش سازمانی کارکنان شرکت پتروشیمی جم در انتقال مهارت های نرم آموخته شده به محیط کار انجام شده است. رویکرد این تحقیق کیفی و روش آن مطالعه موردی است. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه های عمیق با ۱۲ نفر از کارکنان ارشد و متخصص و با تجربه شرکت استفاده شد. نمونه گیری به صورت هدفمند و بر اساس معیار تخصص و تجربه صورت گرفت. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل شبکه مضامین انجام شد و روایی یافته ها از طریق بررسی توسط اساتید راهنما و مشاوران تایید گردید. نتایج نشان داد که ۲۹ آسیب در سه حوزه فردی، آموزشی و سازمانی به عدم انتقال مهارت های نرم در آموزش های سازمانی منجر شده اند. در بعد فردی، عواملی مانند اولویت داشتن کار بر آموزش، بی انگیزگی کارکنان به مشارکت در آموزش و حجم بالای کار تاثیرگذار بودند. در بعد آموزشی، صرفاً تئوری بودن دوره ها، ناپیوسته بودن دوره ها، تعداد کم دوره های نرم و کاربردی نبودن دوره ها مطرح شدند. در بعد سازمانی نیز عواملی همچون بی توجهی برخی مدیران به اهمیت دوره های آموزشی، عدم توجه به کاربرد آموخته ها در محیط کار و عدم ارزشیابی دوره ها شناسایی شدند. این پژوهش می تواند با آگاهی بخشی و اقدامات پیشگیرانه به بهبود کیفیت و اثربخشی آموزش های سازمانی کمک کند. دستاوردهای این تحقیق شامل شناسایی و رفع موانع اثربخشی آموزش ها، بهبود طراحی و اجرای دوره های آموزشی، تدوین برنامه های آموزشی مستمر و یکپارچه برای تقویت مهارت های نرم کارکنان، ارتقاء فرهنگ یادگیری در سازمان، توانمندسازی کارکنان برای مواجهه با چالش های جدید و افزایش رقابت پذیری سازمان خواهد بود.
بدفهمی های رایج از مفاهیم فیزیک عمومی؛ مطالعه موردی دانشجو-معلمان رشته آموزش ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۶
207 - 234
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله شناسایی بدفهمی های دانشجومعلمان رشته آموزش ابتدایی از مفاهیم فیزیک عمومی است. روش پژوهش آمیخته (کیفی-کمی) است؛ ابتدا با تحلیل محتوای سرفصل های آموزش علوم، بدفهمی ها در حوزه فیزیک عمومی شناسایی شد. سپس، برای تأیید بدفهمی ها، از روش کیفی گروه کانونی (6 نفره) استفاده شد. در بخش کمی پژوهش، میزان رواج این بدفهمی ها در بین دانشجومعلمان با استفاده از یک آزمون محقق ساخته مورد بررسی قرار گرفت. جامعه آماری بخش کمی، دانشجومعلمان مقطع کارشناسی ورودی سال تحصیلی ۱۳۹۹-۱۳۹۸ در رشته آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان بود. نمونه ای به حجم ۳۴۰ نفر به روش نمونه گیری در دسترس از میان دانشجومعلمان پردیس های تهران، مشهد، اصفهان، اراک، یاسوج و همدان انتخاب شد. نتایج تحقیق نشان داد که تمامی ۲۰ بدفهمی شناسایی شده، در بین دانشجومعلمان وجود دارد که برخی از آن ها رواج بالاتری دارند. همچنین، نتایج نشان می دهد که تعداد و شدت بدفهمی های موجود در میان دانشجومعلمان قابل توجه است و این امر ضرورت بازنگری و اصلاح برنامه های درسی تربیت معلم را برجسته می سازد.
بررسی میزان احساس تعلق به مدرسه در بین دانش آموزان افغان مقطع ابتدایی به منزلۀ نشاط ذهنی
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: دانش آموزان افغان که بخش قابل توجهی از مهاجران در ایران را تشکیل می دهند در جایگاه یک شهروند مهاجر دارای حقوق و مسئولیت هایی هستند. یکی از حقوق آن ها، حق تحصیل در مدارس است. احساس تعلق به مدرسه، عنصری حیاتی در رشد و شکوفایی دانش آموزان محسوب می شود و فقدان آن می تواند پیامدهای منفی متعددی به دنبال داشته باشد. این موضوع برای دانش آموزان مهاجر، به ویژه دانش آموزان افغان که ممکن است با چالش های فرهنگی، زبانی و اجتماعی بیشتری روبرو باشند، اهمیتی دوچندان پیدا می کند. در این پژوهش ما به دنبال بررسی این احساس در میان دانش آموزان افغان هستیم. روش ها : برای انجام این پژوهش از روش پژوهش پیمایشی استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان افغان مقطع ابتدایی شهرستان پاکدشت بوده اند که 264 نفر از آنان به صورت تصادفی برای حجم نمونه انتخاب شده اند. برای بررسی میزان احساس تعلق دانش آموزان افغان از پرسشنامه حس تعلق بری و همکاران استفاده کرده ایم. پرسشنامه ها در اختیار دانش آموزان قرار گرفت و بعد از جمع آوری، داده ها با استفاده از نرم افزار 21 spss و از طریق آمارهای توصیفی تک متغیره مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. یافته ها: داده های به دست آمده حاکی از آن است که به طور کلی احساس تعلق خوبی در بین دانش آموزان افغان به مدرسه وجود دارد. دامنه نمرات 57 نشان می دهد که تفاوت های قابل توجهی در احساس تعلق بین دانش آموزان وجود دارد. انحراف معیار 03/12 نشان دهنده پراکندگی مناسب این احساسات در میان دانش آموزان است. اما در مؤلّفه مشارکت علمی داده های به دست آمده حاکی از آن است که دانش آموزان ممکن است نسبت به تحصیل و مشارکت در فعالیت های علمی رغبت کمی داشته باشند. نتیجه گیری: احساس تعلق مثبت در بین دانش آموزان افغان دیده می شود. اما می توان اقدامات مختلفی را برای بهبود وضعیت احساس تعلق به مدرسه و مشارکت دانش آموزان طراحی کرد. این اقدامات باید شامل برنامه های آموزشی برای معلمان، فعالیت های تشویقی برای دانش آموزان، و ایجاد فضایی عادلانه و محترم در مدرسه باشد. فضای عادلانه محیطی است که در آن همه دانش آموزان، فارغ از تفاوت هایشان، به فرصت های برابر آموزشی و حمایتی دسترسی داشته باشند. این فضا، زمینه را برای شکوفایی و موفقیت همگانی فراهم می کند.
طراحی الگوی شایستگی های معلم پاسخگوی فرهنگی – رویکرد مرور تلفیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۵
143 - 168
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، طراحی الگوی شایستگی های معلم پاسخگوی فرهنگی بود. از روش پژوهش مرور تلفیقی استفاده شد و با کلمات کلیدی ویژه جستجو فارسی و لاتین شامل آموزش فرهنگی معلمان، معلمان پاسخگوی فرهنگی، آموزش فرهنگی و تعلیم و تربیت در پایگاههای داده فارسی و لاتین، نهایتاً 56 مطالعه مرتبط شناسایی و با روش تحلیل مضمون، به جستجوی مضامین مرتبط پرداخته شد. الگوی نهایی با 3 مضمون سازمان دهنده تحت عنوان دانش معلم پاسخگوی فرهنگی (مانند مضامین پایه ای مانند آگاهی نسبت به فرهنگ های دیگر و دیدگاه فرهنگی هر دانش آموز، درک نقش مدیریت کلاس در توزیع عدالت و ...)؛ مهارت های معلم پاسخگوی فرهنگی(مانند مضامین پایه ای مانند توانایی برقراری ارتباطات مؤثر بین خانه و مدرسه، استفاده از فرهنگ، دانش و مهارت دانش آموزان برای طراحی برنامه درسی و...) و نگرش معلم پاسخگوی فرهنگی (شامل مضامین پایه ای مانند مبارزه با نابرابری های آموزشی و تبعیض، انتظارات بالای عملکردی از همه دانش آموزان با فرهنگ های مختلف برای رسیدن به موفقیت تحصیلی و ...) طراحی شد.
مطالعه چرخه زندگی حرفه ای نو معلمان در نخستین سال تدریس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۵
111 - 142
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، تجربه زیسته نومعلمان از بعد زندگی حرفه ای که در دوران تربیت معلم و اولین سال تدریس داشته اند، بررسی شده است. پژوهش در چارچوب رویکرد کیفی و با روش پدیدارشناسی توصیفی اجرا و از مصاحبه نیمه ساختاریافته برای گردآوری اطلاعات استفاده شده است. جامعه اطلاعاتی شامل نومعلمانی بود که دوره چهار ساله تربیت معلم را گذرانده بودند و کمتر از پنج سال سابقه تدریس داشتند. نمونه پژوهش شامل 15 نفر از نومعلمان مذکور است که بر اساس منطق نمونه گیری در پژوهش های پدیدارشناسی به صورت هدفمند و با روش ملاک محور انتخاب شدند. برای بررسی و تحلیل اطلاعات از روش تحلیل محتوا و فرایند کدگذاری استفاده شد. برای بررسی اعتماد داده ها، چهار معیار باورپذیری، قابلیت انتقال، اطمینان پذیری و تأییدپذیری مورد استفاده قرار گرفت. براساس یافته های پژوهش، چرخه زندگی حرفه ای نومعلمان در سال آغازین خدمت در دو دوره کلی پیش از خدمت و آغاز خدمت در قالب 12 مرحله به صورت غیرخطی پیش می رود که با ارائه راهکارهای مناسب می توان این چرخه را بهبود بخشید.
واکاوی تربیت جنسی در سایه برنامه درسی رسمی و غیر رسمی: مطالعه ای پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۶
87 - 114
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با هدف تبیین نقش مؤلفه های برنامه درسی رسمی و غیررسمی در تربیت جنسی دانش آموزان دختر دوره ابتدایی شهرستان سرابله با رویکرد کیفی به روش پدیدارشناسی توصیفی انجام شد. داده ها در این پژوهش با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته با 15 نفر از معلمان دوره ابتدایی شهرستان سرابله که به شیوه هدفمند انتخاب شدند، جمع آوری شد. براساس راهبرد هفت مرحله ای کلایزی، مؤلفه های برنامه درسی رسمی و غیررسمی در 13 زیرمضمون و چهار مضمون کلی همسالان، خانواده، عوامل مدرسه و رسانه طبقه بندی شد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که در تربیت جنسی دانش آموزان دختر دوره ابتدایی به ترتیب زیرمضمون های مشاهده رفتارجنسی، تابو بودن مسائل جنسی، تربیت گلخانه ای، وجود دوگانگی در رفتار متربیان تربیت جنسی و سهل الوصول بودن اینترنت نقش بیش تری را ایفا می کنند.
شایستگی طراحی هیجانی آموزش دانش پداگوژیکی مغفول معلمان
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: نه تنها یادگیری بلکه رشد یادگیرنده وابسته به رشد هیجانی است. معلمان به دلایل مختلف به جنبه های هیجانی در آموزش خود توجه نمی کنند. پژوهش حاضر در صدد شناسایی شایستگی طراحی هیجانی آموزش معلمان و معرفی جایگاه و اهمیت آن است. روش ها : برای رسیدن به هدف پژوهش از میان روش های کیفی، مرور روایی پژوهش ها و چارچوب پریسما (PRISMA ) استفاده شد. یافته ها: مرور منابع منتشر شده نشان داد؛ توجه به هیجانات برای رشد، یادگیری و آموزش مهم است؛ لذا ضروری است، معلمان تدریس خود را با هیجانات دانش آموزان پیوند دهند. طراحی هیجانی آموزش ریشه در پژوهش های حوزه تولیدات صنعتی داشته و در الگوهای طراحی مبتنی بر علوم اعصاب شناختی نیز توجه به هیجان یک اصل بنیادی است. الگوها و چارچوب هایی برای طراحی هیجانی آموزش شناسایی شد که مهم ترین آن ها: 1) مهندسی کانسِی؛ 2) راهبرد FEASP ؛ و 3) راهبرد ECOLE بود. برای طراحی و تولید محتوای آموزشی مبتنی بر هیجان استفاده از فنون و راهبردهایی چون: 1) استفاده از داستان سرایی؛ 2) توجه به طراحی دیداری؛ 3) بازی وار سازی و 4) فراهم سازی بازخورد به معلمان پیشنهاد شده است. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان می دهد در برنامه درسی تربیت معلم ایران چه در بخش دانش پداگوژیک و چه در بخش محتوایی و چه در بخش فنّاورانه، به طراحی هیجانی آموزش توجه نشده است؛ بنابراین توجه به این مهم در بازنگری برنامه های درسی تربیت معلم ایران ضروری است.
ارائه مدل مؤلّفه های سرمایه معنوی در بین معلمان دوره اول مقطع ابتدایی (یک پژوهش کیفی)
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: سرمایه معنوی به عنوان یکی از مهم ترین اشکال سرمایه های سازمانی محسوب می شود که نقش حیاتی در ارتقای رفاه فردی، سازمانی و اجتماعی ایفا می کند. این پژوهش با هدف کشف مؤلّفه های سرمایه معنوی در بین معلمان دوره اول مقطع ابتدایی شهرستان مانه و سملقان در سال تحصیلی1404-1403 انجام شد. روش ها : روش پژوهش از نوع کیفی و با راهبرد پدیدارشناسی توصیفی است. برای بررسی عمیق مفاهیم مورد نظر از روش مطالعه اسنادی و بررسی مبانی و همچنین مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شده است. مشارکت کنندگان 20 نفر از معلمان دوره اول مقطع ابتدایی بودند که با استفاده از شیوه نمونه گیری هدفمند و روش گلوله برفی تا مرز اشباع نظری و از نوع ملاکی انتخاب شدند. برای اعتبار بخشی به یافته ها، انجام مصاحبه تا رسیدن به مرز اشباع نظری ادامه داشت. بررسی صحت یافته ها از روش بررسی توسط اعضاست. برای تعیین پایایی از روش پایایی بین دو کدگذار(توافق درون موضوعی) استفاده شد. برای رعایت ویژگی های کیفی پژوهش، از سه ملاک قابل قبول بودن، تأثیرپذیری و قابلیت اطمینان استفاده شد. یافته ها: به منظور کشف و شناسایی مؤلّفه های سرمایه معنوی در بین معلمان مقطع ابتدایی دوره اول شهرستان مانه و سملقان، مضامین مرتبط با استفاده از محور ها وشاخص های شناسایی شده حاصل از بررسی ادبیات پژوهش و تحلیل و تفسیر داده های مصاحبه نیمه ساختاریافته و عمیق با 20 نفر معلمان مقطع ابتدایی دوره اول بدست آمد. نتیجه گیری: یافته ها نشان داد که مؤلّفه های سرمایه معنوی در دو بعد فردی(رضایت شغلی، پایبندی به ارزش ها، مسئولیت پذیری، خلاقیت، نظم و انضباط کاری، امنیت شغلی، پایبندی به قوانین و مقررات سازمانی، احساس مفید بودن و ارزشمندی، داشتن برنامه و هدف و علاقمندی و اشتیاق به کار) و بعد برون فردی(اعتماد مدیران ارشد، احترام بین همکاران، روابط بین فردی، علاقمندی به رشد و توسعه دیگران و روحیه کار تیمی) مطرح می شود.
نقش دانش محتوایی آموزش فنّاورانه در توسعۀ حرفه ای معلمان: یک مرور روایتی
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: توسعه حرفه ای معلم فرایندی مداوم است که از طریق آن معلمان متناسب با توانایی های خود و نیازهای زمان در حال تغییر سازگار و به رشد خود ادامه می دهند. امروزه، توسعه معلمان، نه تنها شامل تسلط بر علم و توانایی های تدریس بلکه با تسلط بر فنّاوری نیز به چالش کشیده می شود. یکی از ایده های نوآورانه برای ارتقای آموزش در قرن بیست و یکم، تجدید نظر در آموزش و توسعه برنامه درسی با ادغام فنّاوری اطلاعات و ارتباطات با دانش محتوایی آموزشی به شیوه ای سیستماتیک است، این ادغام معلمان را قادر می سازد تا به طور مؤثّر ابزارها و منابع فنّاوری مدرن را در شیوه های تدریس خود بگنجانند و کیفیت کلی آموزش را افزایش دهند و دانش آموزان را برای نیازهای عصر دیجیتال آماده کنند. روش ها : پژوهش حاضر مطالعه از نوع مرور روایتی است و با هدف بررسی و تحلیل نقش دانش محتوایی آموزش فنّاورانه در توسعه حرفه ای معلمان انجام شد. برای گردآوری اطلاعات از مقالات علمی منتشر شده در پایگاه های اینترنتی استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که دانش محتوایی آموزش فنّاورانه با ایجاد شایستگی های در دانش فنّاورانه، دانش تربیتی و محتوا، دانش محتوایی تربیتی، دانش محتوای فنّاوری و دانش تربیتی فنّاوری، باعث درک و بازنمایی مناسب معلم از آموزش و تدریس همراه با استفاده از فنّاوری مناسب می شود. همچنین باعث ایجاد نقش های متفاوتی برای معلمان و دگرگونی تجارب آموزشی و فرآیندهای آموزشی می شود. نتیجه گیری: در مجموع با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت که حرفه ای شدن یک فرآیند مستمر از طریق مشارکت فعال در عمل است. معلمان نمی توانند به تنهایی برای رسیدن به این هدف مبارزه کنند؛ اما باید از طرف های مختلف حمایت شوند. از این رو سیستم های آموزشی باید به دنبال فراهم کردن فرصت هایی برای معلمان برای توسعه حرفه ای ضمن خدمت برای حفظ استاندارد بالای تدریس و حفظ نیروی کار معلم با کیفیت بالا باشند. دانش محتوایی آموزشی فنّاورانه یک نوع تخصّص منحصر به فرد است که باعث حرکت معلمان به سمت توسعه حرفه ای می شود.
سطوح ادراک دانش آموزان از مثال نقض(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۵
257 - 284
حوزههای تخصصی:
از لحاظ منطقی یافتن یک مثال نقض می تواند نادرستی یک گزاره ریاضی را نشان دهد، اما از دید دانش آموزان لزوماً این گونه نیست. تشخیص و درک یک مثال نقض نیازمند مهارت و تسلط است. هدف این مطالعه بررسی سطوح درک دانش آموزان از مثال نقض است. پژوهش به روش پدیدارنگاری و با تحلیل مصاحبه های مسئله محور از 26 دانش آموز پایه هشتم انجام شد. گزارش حاضر نتایج مواجهه دانش آموزان با یک مثال نقض را با جزئیات بیان می کند و یک طبقه بندی از عملکردها و واکنش های دانش آموزان پیشنهاد می دهد که سطوح آن لزوماً سلسله مراتبی نیستند. این طبقه بندی روند دقیق تری از امکان پیشرفت دانش آموزان را از درک ماهیت و نقش مثال نقض روشن می کند. ضمناً نمونه هایی را از کار دانش آموزان درمورد قدرت اقناع کنندگی مثال نقض برای آنها تا درجه توضیح دهندگی مثال ها ارائه می دهد. در انتها در مورد مقایسه طبقه بندی حاضر با طبقه های پیشین و هم چنین دلالت هایی برای تحقیقات آتی بحث می شود.