مقالات
حوزههای تخصصی:
شهود اشراقی که برپایه نظریه بدیع سهروردی درباب ابصار بنا میشود، عبارت است از التفات نفس به عنوان هویتی نوری(نور اسفهبد) به امر مجرد یا مادی که با این التفات و احاطه، امر رویت، محقق میگردد. میزان قدرت این رویت یا شهود نیز به کاستن از شواغل حسی و افزودن بر لطافت روحانی است که با سلوک و مراقبه و ریاضت ممکن میگردد. در این حالت بارقه های نور درخشیدن آغاز کرده و دریافت صور بی بدیل موجود در عالم مثال، ممکن میشود. پرداخت عالم مثال نیز به نوعی ابداع شیخ شهید است و به سبب ماهیت صورتسازی خیالی آن و شباهت و ارتباطش با قوه خیال، در هنر حائز اهمیت است. هنرمندی که مجهز به توان فنی و هنری وافی بوده و راه سلوک و مراقبه را چون اهل فتوت در پیش گیرد، گزارش شهوداتش هنر فاخری خواهد شد که شاید بتوان گفت نمونههای آن در آثار بی بدیل عصر صفوی، گوتیک و معدودی از آثار معاصر قابل پیگیری است.
بازاندیشی دیدگاه علامه طباطبائی در باب زیبایی و هنر در نسبت با فرهنگ
حوزههای تخصصی:
گرچه در بررسی آثار علامه طباطبایی، در نگاه اول به نظر می رسد درباره فلسفه هنر به طور مشخص و مستقل اظهارات چندانی نداشته باشند، در این مقاله کوشیده ایم با در کنار هم قرار دادن و تحلیل قطعاتی از مهم ترین آثار علامه به بازخوانی دیدگاه ایشان در باب زیبایی و آفرینش هنری بپردازیم. در این مسیر ابتدا زمینه های بحث درباره قوای شناختی مختلف را از پیشینه فلسفه اسلامی و به خصوص دیدگاه های صدرالمتألهین مطرح کرده، سپس با استفاده از انسان شناسی فلسفی حکمت متعالیه و نوآوری های خاص علامه طباطبایی در کتب فلسفی و غیر فلسفی ایشان به ویژه مباحث مربوط به ادراکات حسی و فرآیند ادراک و ادراکات اعتباری، به تأمل در ادراک زیبایی و آفرینش هنری از دیدگاه علامه طباطبائی پرداخته ایم. به این ترتیب روشن می شود ادراکات اعتباری و نتایج عملی آن که زمینه ساز شکل گیری فرهنگ در هر جامعه است، در شرایط گوناگون هم از نحوه ادراک خاص ما از زیبایی تأثیر می پذیرد و هم در فرآیند آفرینش هنری تأثیرگذار است و در این بین «قلب» نقشِ محوری را بر عهده دارد.
مختصات فهم در معرفت شناسی معاصر و بررسی موارد آن در آثار مولانا
حوزههای تخصصی:
محور اصلی معرفت شناسی در دوره های متمادی، بحث از شناخت، و نه فهم، بوده است. در این مقاله، با مراجعه به آثار نگاشته شده در معرفت شناسی معاصر، به بررسی ویژگی های فهم پرداخته شده است. آنان فهم را حالتی معرفت شناختی می دانند که شامل تببین و توضیح روابط میان مجموعه ای از گزاره ها است. هدف از این پژوهش، دریافتن این نکته است که از دیدگاه مولانا، منظور از اینکه می گوییم چیزی را فهمیده ایم چیست و چه تفاوتی با این دارد که بگوییم چیزی را شناخته ایم. در این پژوهش که با روش توصیفی-تحلیلی انجام پذیرفته است، با دقت ورزی در اندیشه ی مولانا، مشخص می گردد که او نیز ویژگی های مشابهی را برای فهم در نظر گرفته است. البته معرفت شناسی او، حد اعلایی را نیز برای فهم مشخص می کند که همان حالتِ برآمده از شهود است. آنچه از آن به فهم تعبیر می شود، در آثار مولانا با واژه های دیگری نظیر بینا شدن، شنوا شدن و نورانی شدن نیز یاد شده است.
مبانی حکمی آموزش هنرهای تجسمی از دیدگاه سنت گرایان
حوزههای تخصصی:
نسبت آموزش، هنر و سنت در نزد سنت گرایان، بسیار مورد توجه است. از طرفی هم آموزش هنر به عنوان یک منبع درسی موثر در ساحت هنری و اخلاقیِ نظام تعلیم و تربیت از اهمیت بالایی برخوردار است. هدف پژوهش حاضر تبیین مبانی حکمی آموزش هنرهای تجسمی از نظر سنت-گرایان است. روش پژوهش، تحلیلی- استدلالی است. بدین صورت که ابتدا مبانی حکمی هنر و سنت تبیین شده و سپس به استنتاج اهداف آموزش هنرهای تجسمی پرداخته می شود. یافته ها بیانگر آن است که مبانی حکمی سنت گرایان دارای مشخصه هایی در ترسیم اهداف آموزش هنرهای تجسمی است. از جمله، اهدافی که به دست آمد عبارت از سودمندی، کاربردی بودن، معنویت، رازوارگی و ترویج اخلاق شایسته است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که آموزش هنر در نگرش سنت گرایان از جایگاه بالایی برخوردار است و ترسیم دقیق مبانی حکمی آموزش هنرهای تجسمی می تواند به تعالی آموزش هنر جهت هم سویی با خرد جاودان کمک شایانی کند.
تحلیل عناصر دراماتیک شجاعت و فداکاری در داستان سلاح زیر برف با محوریت شخصیت شهید محمدابراهیم همت
حوزههای تخصصی:
داستان سلاح زیر برف اثر رحیم مخدومی، از جمله آثار برجسته ادبیات داستانی ایران به شمار می رود که به حماسه دفاع مقدس و رشادت های رزمندگان این عرصه می پردازد. تحلیل عناصردراماتیک شجاعت و فداکاری در این داستان، دریچه ای نو برای درک عمیق تر پیام آن و سنجش میزان اثرگذاری آن بر مخاطب می گشاید. اهمیت این پژوهش از آنجاست که شهید محمدابراهیم همت، شخصیت محوری داستان، به عنوان یکی از اسطوره های دفاع مقدس شناخته می شود و بررسی ابعاد شخصیتی و عملکرد او در این رمان، می تواند الگویی ارزشمند برای نسل جوان به ارمغان آورد. در این راستا، پژوهش حاضر با اتکا به روش تحلیل محتوا، به واکاوی عناصر دراماتیک شجاعت و فداکاری در داستان سلاح زیر برف می پردازد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که پیرنگ داستان از انسجام و ساختاری منسجم برخوردار است و به خوبی نقاط آغاز، میانه و پایانی را در خود جای داده است. علاوه بر این، شخصیت شهید همت به عنوان نماد اصلی شجاعت و فداکاری در داستان، نقشی محوری در پیشبرد روایت و انتقال پیام آن ایفا می کند. در نهایت، نتایج این پژوهش، ضمن تأکید بر غنای عناصر دراماتیک در داستان سلاح زیر برف، بر ظرفیت بالای این اثر در ترویج ارزش های والای انسانی مانند شجاعت و فداکاری در میان نسل جوان صحه می گذارد.
بررسی روابط بینامتنی زیبایی شناسی نصر باتکیه بر دیدگاه لوران ژنی
حوزههای تخصصی:
سید حسین نصر از جمله شخصیت های سنت گرای معاصر به شمار می آید. وی در آثارش به موضوعات مختلفی از قبیل اسلام، تصوف، معنویت، طبیعت، علم مقدس و هنر پرداخته است؛ از جمله موضوعاتی که می توان در نوشته های نصر پیگیری کرد، زیبایی شناسی است. حال، نوشتهٔ پیشرو به دنبال بازسازیِ صرف زیبایی شناسی سنت گرای ایرانی نیست؛ بلکه پرسش آن است که باتکیه بر دیدگاه لوران ژنی، زیبایی شناسی نصر تا چه حد بر اساس روابط بینامتنی شکل گرفته است؟ به دیگر سخن، مقاله حاضر می کوشد تا روابط بینامتنی زیبایی شناسی نصر را با دیگر متون، هویدا کند و البته برای رسیدن به این هدف، از نظریه بینامتنی ژنی کمک می گیرد. نتیجه پژوهش نشان می دهد که نگرش افلاطونی افلوطینی سنت گرایان از یک سو، تعلق خاطر نصر به عارفان مسلمانی چون ابن عربی از دیگر سوی و نیز تأثیرگذاری سنت گرایان متقدمی چون شوان بر نصر، زیبایی شناسی وی را در روابطی بینامتنی قرار داده است.
بررسی لذّت خداوند، مبانی الهیاتی و پیامدهای آن در سنت فلسفی مشاء (واکاوی آرای ارسطو، فارابی و ابن سینا)
حوزههای تخصصی:
لذت یکی از مهمترین مسائلی است که ذهن بشر را از دیرباز به خود معطوف کرده است. فیلسوفان لذت را عبارت از ادراک امر ملائم دانسته اند. در سنت فلسفی مشاء مباحث مختلفی از جمله در زمینه چیستی لذت، اقسام آن، فرآیند حصول آن و موارد دیگر طرح شده است. یکی از مهم ترین پرسش های فلسفی در این زمینه آن است که آیا خداوند نیز لذت می برد؟ فیلسوفان مشاء از جمله ارسطو، فارابی و ابن سینا هر سه بر این مسئله اذعان داشته و در مسیری تکاملی و با اختلافی اندک مبانی الهیاتی ویژه ای را برای اثبات و به دست دادن توضیحی ممکن به شیوه فلسفی از چگونگی حصول لذت در ذات الهی طرح کرده اند. بر اساس نظریات این اندیشمندان، وجود خدا به نحو وجوب تحقق دارد. این وجوب سبب تحقق کمالات فعلی بی انتهایی برای خدا شده است که زیبایی او به شمار می رود. خدا که فوق تجرّد و عقل محض است، زیبایی خود را به قوی ترین شکل ادراک می کند. ادراک زیبایی بی نهایت، لذت و در پی آن نیکبختی و عشقی بی نهایت در ذات الهی به بار می نشاند. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی و به شیوه کتابخانه ای صورت گرفته است.
تبیین وجوه هنجارگریزی تصویری در مجموعه قصص القرآن از فرامرز پیلارام بر اساس الگوی ادبی هشتگانه جفری لیچ
حوزههای تخصصی:
«قصص القران»، نام مجموعه ای از تصویرسازی های فرامرز پیلارام از داستان های قرآنی با محوریت مضامین سوره یوسف(ع) است. مجموعه یادشده که در اواخر ادوار کاری هنری شکل گرفته، از کمال سبکی و نوآوری هنری برخوردار است و شامل پیوند دستاوردهای تجربی دوره نقاشی خط پیلارام، عناصر نمادین سقاخانه و مهارت هنرمند در ترکیب بندی فعال است. پیلارام در این مجموعه آثار با گسست از سنت نگارگری ایرانی در بازنمایی قصص القران به نوعی نظام فراهنجاری دست یافته است که در چهارچوب مفاهیم هنجارگریزی «جفری لیچ»، قابل تبیین است. از منظر لیچ، انواع هنجارگریزی در حوزه لفط و معنی، در هشت قالب واژگانی، آوایی، نوشتاری، نحوی، گویشی، معنایی، سبکی و زمانی قابل صورت بندی است. پرسش اصلی پژوهش حاضر ناظر به این مسیله است که چگونه می توان مفاهیم هشتگانه هنجارگریزی جفری لیچ را بر پیکره مجموعه قصص القران تحلیل کرد؟ این پژوهش کیفی با اخذ روش توصیفی-تحلیلی و گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای، در صدد پیکربندی مفاهیم ادبی نظریه هنجارگریزی جفری لیچ در حوزه هنرهای تجسمی است. یافته های پژوهش بیانگر آن است، پیلارام با کاربست هندسه و ترکیب بندی فعال، استفاده از زبان بصری مستقل طراحی، کاربست تزیینی و غیرروایی از خط، بهره مندی نمادین رنگ و فضا، امتزاج سویه زیبایی شناسی مدرن و هنرهای سنتی، تبلور مفاهیم پیوند و وحدت ادیان، به گونه ای گسست از سنت مصورسازی قصص القران دست یافته است که با مفاهیم «هنجارگریزی» در پیوند و تناسب است.
بازتعریف مفهوم هنر در بستر گفتمان فرهنگی- تمدنی
حوزههای تخصصی:
هنر، مفهومی است که در بستر فرهنگ و تمدن شکل می گیرد و بالندگی آن بیانگر سطحی از بالندگی فرهنگ و تمدن یک جامعه است. اما تعریف هنر مدرن به دلیل نگاه مستقل به آن خارج از بستر فرهنگی و تمدنی آن و نیزنسبی بودن عناصر شاکله تعریف آن اعم از زیبایی و خیال انگیزی و... که در غرب شکل گرفته، باعث شده تاتعریف حداقلی از آن ارائه شود. برای نیل به تعریفی دقیق تر، این پژوهش بر آن است تا بر اساس مولفه های بومی فرهنگی-تمدنی بررسی نماید چه بازتعریفی از هنر می تواند ارایه نماید؟ برای این بازتعریف با استمداد از روش توصیفی، تحلیلی و تحلیل محتوا از طریق جمع آوری داده ها از منابع کتابخانه ای به مهندسی معکوس چند اثر هنری برجسته ایرانی – اسلامی پرداخته شده است و علوم و عناصر سازنده آن مورد واکاوی قرار گرفته و سپس الگوی به کاررفته در آن را برای بومی سازی تعریف هنر به کار برده ایم. پس از بازتعریف هنر، به دسته بندی آن پرداخته شد و اقسامی مانند؛ متعالی و دون، پیشرفته و ابتدایی، برای آن در نظر گرفته شد. در پایان با همین معیار، به مقایسه چند هنر شرقی و غربی پرداخته و نشان داده ایم که تعریف جدید هنر به خاطر دقت و جامعیت بیشتر، قابلیت سنجش و داوریِ دقیق تر آثار هنری رانیز در جزئیات و عناصر سازنده اش داراست.
جامعه شناسی موسیقی عاشورایی میناب و مسقط با تاکید بر گونه های آئینی
حوزههای تخصصی:
هنر و موسیقی در روند رو به تکامل بشر از اهمیت خاصی برخوردار است. موسیقی خاص روز عاشورا در جوامع اسلامی در مدح و ثنای امام سوم شیعیان و واقعه کربلا می باشد. در این نوع از موسیقی تأثیری حزن انگیز بر مخاطب گذاشته می شود که در این پژوهش از جنبه های مردم شناسی و جامعه شناسی به آن پرداخته خواهد شد. بنابراین با توجه به ارزش والای این هنر در میان مردم و جامعه و اعتبار نام عاشورا به بررسی توصیفی، تحلیلی و تطبیقی در دو منطقه میناب و مسقط پرداخته می شود. تا بتوان بحثی را در برجسته نمودن این حقیقت که موسیقی عاشورایی دغدغه بسیاری از هنرمندان نیز می باشد، ارائه کرد. پژوهش حاضر تحت عنوان " جامعه شناسی موسیقی عاشورایی میناب و مسقط با تاکید بر گونه های آئینی"، با روش توصیفی، تحلیلی و تطبیقی، علاوه بر اینکه به بررسی و مطالعه جامعه شناسی موسیقی عاشورایی در دو کشور ایران و عمان می پردازد، به تفاوت ها و تشابهات معانی و مفاهیم در اجرای آن نیز توجه خواهد داشت.
مطالعه تطبیقی پایان بندیِ نمایشی و کارکردهای روایی آن در آثار ساعدی و نعلبندیان
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر در نظر دارد با تمرکز بر وجوه ساختاری نمونه آثاری از غلامحسین ساعدی و عباس نعلبندیان الگوهای بستار در آنها را مورد مطالعه تطبیقی قرار دهد. چارچوب نظری بحث تلفیقی است از آراء نمایشی منتقدانی نظیر مارتین اسلین و مانفرد فیستر که با برخی تعاریف روایت شناسی والاس مارتین و مایکل جی.تولان همسو شده است. مسئله اصلی تحقیق به کیفیت پایان بندی ها در نمایشنامه های دو دهه چهل و پنجاه شمسی و میزان تأثیر پذیریِ هدفمند آنها از الگوهای روایتگری رایج در ادبیات داستانی معاصر باز می گردد. هدف آن است که با سنجش کیفی تمهیدات به کار رفته در صحنه ها یا پرده نهایی نمایشنامه های منتخب از این نویسندگان، دریافت تازه ای از زمینه های منطقی چنین کاربردهایی در حوزه ادبیات نمایشی ایران حاصل شود. روش این تحقیق از نوع توصیفی- تحلیلی بوده و اطلاعات مورد نیاز برای ارزیابی نمونه ها به روشی کتابخانه ای و بررسی متن حاصل گردیده است. شواهد تحقیق نشان می دهد که به رغم تنوع و تفاوت در سطح انتخاب مضمون دراماتیک، الگوی "پایان بندی باز" در آثار هر دو نویسنده ارجح است. اگرچه الگوی بستار در آثار نعلبندیان واجد کارکرد مؤثرتری هم راستا با ساختار روایی آثار او است؛ با این وجود در هیچ یک از موارد مطالعاتی نظام یکپارچه و دلالت گری که مؤید ضرورت تام استفاده از این الگوی تجربی باشد، حقیقتاً مشاهده نمی گردد؛ آنچه که به نظر آغازگر نوگرایی در روایت و در راستای بکارگیری الگوهای نامتعارف در ادبیات پس از انقلاب باشد.
رساله ای در باب مدارا: ممیزی دینی و اخلاقی کتاب در حقوق ایران
حوزههای تخصصی:
علی رغم حمایت از آزادی بیان در قانون اساسی ایران، کتاب وفق ماده 4 «مصوبه اصلاحی اهداف، سیاست ها و ضوابط نشر کتاب» مصوب 1389 شورای عالی انقلاب فرهنگی، در حقوق موضوعه با ممیزی مواجه است و مواردی ذیل عنوان «دین و اخلاق» به عنوان حدود بیان در قالب کتاب ذکر شده است. در این پژوهش، صرف نظر از عدم صلاحیت شورا در ایجاد محدودیت برای آزادی بیان، جهات ممیزی دینی و اخلاقی در مصوبه با قوانین انطباق داده شده است. نتیجه نشان دهنده آن است که مقرره شورا، در موارد «انکار یا تحریف مبانی اسلام»، «مخدوش کردن چهره شخصیت هایی که از نظر دین اسلام محترم شمرده می شوند»، «توهین، تخریب یا افترا به افرادی که حفظ حرمت آنها شرعاً و یا قانوناً لازم است»، «توهین به مقدسات»، «ترویج و تبلیغ ادیان، مذاهب و فرقه های منحرف و منسوخ، تحریف شده و بدعتگذار»، «بیان جزئیات مراودات جنسی، کلمات رکیک و مستهجن، به نحوی که موجب اشاعه فحشا شود» و «انتشار تصاویر به نحوی که موجب اشاعه فحشا شود»، مطابق با قوانین است. اما جهات ممیزی با عنوان «تبلیغ و ترویج الحاد و اباحه گری»، «انکار یا تحریف احکام اسلام»، «تحریف وقایع تاریخی دینی که مآلاً به انکار مبانی دین منجر شود»، «تبلیغ علیه تعالیم اصول و مبانی اسلام»، «ترویج خرافات و مخدوش کردن چهره اسلام»، «بیان جزئیات گناهان»، «استفاده از جاذبه جنسی با عنوان آثار هنری یا هر عنوان دیگر»، «نشان دادن چهره شخصیت های منفی»، «ترویج مادی گرایی فلسفی و اخلاقی و سبک های زندگی مخالف ارزش های اسلامی و اخلاقی» و «خشن جلوه دادن چهره اسلام و مسلمانان واقعی» با قوانین مغایرت داشته و شایسته اصلاحند.