فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۱۲۱ تا ۲٬۱۴۰ مورد از کل ۵۱۱٬۸۴۳ مورد.
منبع:
شهر ایمن سال ۸ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳۱
131 - 149
حوزههای تخصصی:
امروزه استفاده از بتن پلیمری به دلیل قیمت بالا، محدود به موارد خاص است. محبوب ترین رزین پلیمری که در بتن استفاده می شود، رزین پلی استر غیر اشباع می باشد. این نوع رزین به دلیل در دسترس بودن، قیمت مناسب، کیفیت مکانیکی خوب و مقاومت فشاری بالا به طور گسترده ای مورد استفاده قرار می گیرد. هدف این مقاله بررسی ویژگی های مکانیکی بتن پلیمری تهیه شده با رزین پلی استر با نانو کامپوزیت CNF/SiO2، مقاومت فشاری، خمشی و سایش، عمق نفوذ آب تحت فشار و دوام آن در محیط های اسیدی است. طرح اختلاط شامل نمونه هایی با 5، 10 و 15 درصد رزین پلی استر و 1، 2، 3 درصد CNF/SiO2 تهیه شد و مقاومت و دوام آنها مورد بررسی قرار گرفته است. یافته های این مطالعه نشان داد که بتن پلیمری در هنگام فرآوری اولیه مقاومت مکانیکی بالایی را نشان داد و با افزایش CNF/SiO2 مقاومت آن بیشتر افزایش یافت. بهترین نمونه CP10-CS2 دارای 10 درصد رزین پلی استر و 2 درصد CNF/ SiO2 است. همچنین، پس از قرار گرفتن در معرض اسید خورنده به مدت 3 و 10 ماه، نمونه ها به ترتیب کمتر از 10 درصد و 20 درصد افت مقاومت فشاری را نشان دادند.
تحلیل مفاهیم و ویژگی های بصری تصویر جبرئیل در نگاره های منظومه یوسف و زلیخای موزه والترز بالتیمور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نسخه مصور یوسف و زلیخا جامی، متعلق به موزه والترز یکی از نسخ ارزشمند گورکانیان هند است که نگاره های آن متناسب و همسو بامحتوا و مضمون اشعار جامی به تصویر درآمده و عالوه بر شناخت و پیوند عمیقی که نگارگر گورکانی با ادبیات فارسی داشته؛ ارتباطی بس گران بها بافرهنگ و تمدن ایران برقرار کرده است. مطالعه مضمون و ساختار تصویر جبرئیل در چهار نگاره این نسخه با روایت های متفاوت، کمک شایانی به شناخت رابطه نزدیک ادبیات ایران و هند و همچنین تأثیر ادبیات ایران بر نگارگری هند می نماید. هدف این پژوهش تحلیل مفاهیم و ویژگی های ساختاری تصویر جبرئیل بر اساس مضمون نگاره ها است. در راستای این پژوهش که به روش توصیفی - تحلیلی و بر پایه مطالعات کتابخانه ای و الکترونیکی انجام پذیرفته است؛ این پرسش مطر ح می گردد که تأثیر عناصر بصری و ساختاری بر القای مفهوم و جایگاه جبرئیل در نگاره ها چگونه بوده است؟ تحلیل ساختارگرایانه تصویر جبرئیل در نگاره ها نشان می دهد نگارگر با شناخت کافی از ویژگی های خاص جبرئیل اعم از نوع آفرینش، منزلتش نزد خداوند، پیام آور وحی الهی و نقش او در روایات، با حفظ محتوا و مضمون و بازنمایی عناصر متن در ساختار بصری نگاره ها و درنظرگرفتن فرهنگ و هنر گورکانی سبب شده تا با ایجاد پیوستگی و همبستگی میان متون در مصور کردن این فرشته مقرب در نگاره ها موفق عمل کرده، محتوای روایت و پیام نهفته در آن را به خوبی در تصویر منتقل کند.
تبیین جامعه شناسانه تک پیکرنگاری در قالی های تصویری عصر قاجار بر پایه نظریات رابرت وسنو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عصر قاجار به تناسب تحولات مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، تغییرات مهمی را در عرصه هنرهای سنتی شاهد بوده است. یکی از مهم ترین تحولات در عرصه هنر عصر قاجار، ظهور پیکرنگاری بر زمینه نوین قالی تصویری است. این پژوهش می کوشد با رویکردی جامعه شناسانه، نشانه هایی از سنت تصویری دوره قاجار را در تعامل و یا در چالش با یکدیگر مورد مطالعه قرار دهد که متأثر از تغییرات در زمینه های فرهنگی و اجتماعی و درون آن شکل گرفته است. از اینرو بر پایه نظریات جامعه شناسی رابرت وسنو و با رویکردی توصیفی-تحلیلی و با گردآوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای به مطالعه نمونه قالی های تصویری دوره قاجار پرداخته شده و در این راستا عوامل اجتماعی مؤثر در تغییرات ایجاد شده در آن با تأکید بر حضور پیکر نگاری مورد بررسی واقع شده است. برآیند پژوهش، نشان می دهد که عناصر فرهنگی و هنری، همواره در ارتباط با محیط اجتماعی شان قابل تغییر هستند. چنانچه جایگاه بافت های نهادی در تغییرات مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برای تولید فرهنگ، اندیشه و هنر عوامل محرک و مؤثری هستند که در نتیجه، گرایش به نمایش پیکره در زمینه جدید و نوین قالی تصویری را می توان از دستاوردهای این تغییرات نهادی و فرهنگی دانست.
جستاری معناکاوانه بر اساس آرای اروین پانوفسکی در نقوش خمرۀگیلگمش و آوند جیرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تمدن ایران زمین مجموعه دولت شهرهایی که یک پیکره تمدنی یکپارچه را شکل داده در حدود ابتدای هزاره سوم ق.م. بر صحنه تاریخ پدیدار شدند. محوطه های باستانی تپه گیان نهاوند و جیرفت در جنوب کرمان از مهم ترین حوزه های فرهنگی باستانی کشف شده در این گستره جغرافیائی هستند. رویکرد آیکونولوژی تلاشی است در جهت این که با ارائه روشی علمی در تفسیر تصاویر، معنای این مؤلفه ها را آشکار سازد. اروین پانوفسکی روش آیکونولوژی را در مطالعات هنری به کار گرفته و از توصیف پدیده های هنری به تفسیر روشمند آنها می پردازد. این تفسیر از سه سطح دلالت پردازانه موتیف، تم و محتوا گذر می کند. بر این مبنا پژوهش پیشِ رو بر آن است تا با روش آیکونولوژی به درک معنایی نقوش رسانه های هنری خمره گیلگمش و آوند جیرفت کشف شده از حوزه های فرهنگی یاد شده، به منظور دستیابی به خوانشی جدید از این آثار و نیز بررسی ارتباط عناصر نمادین نقش شده بر آنها با هم برای پاسخ به این پرسش محوری که آیا نقوش تصویر شده بر این رسانه ها بازنمود خوانش های پیشین از آنها هستند؛ بپردازد. علاوه بر فرضیه های یادشده، پرسش دیگر در این گزاره نهفته است؛ که آیا این محدوده جغرافیایی در بازه زمانی پیش از پیدایش خط، یک پیکره تمدنی یکپارچه بوده که روایت های اساطیری و ایدئولوژیکی مشترکی را در خود می پرورانده است؟ این پژوهش کاربردی به روش توصیفی تحلیلی و تجزیه وتحلیل داده ها به شیوه استقرایی با تکیه بر منابع کتابخانه ای و اینترنتی انجام شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهند که خوانش های پیشین از خمره مبنی بر همسان دانستن نگاره مرکزی خمره با شخصیت گیلگمش نادرست و رد می شود و نیز شواهدی در دست نیست که به شکل مطمئنی توسط متخصصان باستان شناسی و تاریخ ادیان بیانگر وجود کیش ایزد هندواروپایی مهر در هزاره سوم ق.م. تلقی شود و مطالعات این حوزه، تاریخی بسیار متأخرتر را برای مهرپرستی در فلات ایران را پیشنهاد می دهد. بنابراین نمی توان به شکل متقنی آثار مورد بحث را با آیین رازآلود مهر پیوند داد. بر این مبنا موضوع کلی نقوش عناصر ثابتی دارد که مفهوم کلی مشترک و یکسانی را در مورد کارکرد آیینی آوندها منتقل می کرده اند.
مطالعۀ تکوین میدان تولید نقاشی در ایران با تکیه بر آثار جلیل ضیاء پور و بهمن محصص(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر ضمن بررسی سیر تکوین میدان تولید نقاشی در ایران معاصر به مقایسه آثار جلیل ضیاء پور و بهمن محصص، از هنرمندان دو نسل پیاپی از جریان نقاشی نوگرای ایران، می پردازد. هدف اصلی این مطالعه عبارتست از توضیح سیر تکوینی نگاه زیباشناسانه ناب در میدان تولید نقاشی ایران در دوره پهلوی دوم. این هدف از خلال بررسی موقعیت و هابیتوس این دو هنرمند برجسته جریان نقاشی نوگرا و از طریق ترسیم هومولوژی جایگاه های آنها در میدان تولید نقاشی ایران دنبال شده است. روش این پژوهش ساختارگرایی تکوینی پیر بوردیو است که در آن بر رابطه گرایی و عنصر تاریخیت تأکید می شود. در این رویکرد نه نقش اراده هنرمندان به ساختارهای اجتماعی فرو کاسته می شود و نه در قیاس با ساختار اجتماعی از عاملیت هنرمندان صرف نظر می شود. این پژوهشِ توصیفی تحلیلی از منظر هدف در زمره پژوهش های بنیادی قرار می گیرد. تجزیه وتحلیل آثار هنرمندان در این پژوهش به صورت کیفی و گردآوری اطلاعات بر مبنای مطالعات اسنادی و جست وجوی آرشیوهای گوناگون انجام شده است. مطالعه حاضر نشان می دهد که ضیاء پور با انتخاب کوبیسم به عنوان الگوی اصلی مواجهه نقاشانه خود نوعی فاصله گذاری با سنت های رایج نقاشی و تصویرگری مسلط روزگار خود برقرار می کند. همین فراروی از رویه رایج و مسلط آن روزگار است که برای ضیاء پور عرصه جدید تجربه ورزی فراهم می آورد. اما این محصص است که نگاه مدرنیستی را تا سر حد نهایی پیش برده و به هنرمندی آوانگارد بدل می شود. اگر نزد ضیاء پور فرم مدرنیستی ای مانند کوبیسم نیازمند محتوایی است که او آن را در میراث فرهنگی ایران می یابد، محصص با واسازی فیگور، احتراز از سیاست های هویتی و تن ندادن به بازگشت های رایج و مرسوم روزگار خود، بدل به نماینده برجسته دوران تثبیت هنر نوگرای ایرانی می شود.
تحلیل نقش روایت های تعاملی بازی های رایانه ای بر درونی سازی مفاهیم فلسفی برای کاربران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در عصر دیجیتال، بازی های رایانه ای دیگر تنها ابزار سرگرمی نیستند، بلکه به رسانه هایی پیچیده برای بازنمایی معانی، شکل دهی به نگرش ها و آموزش مفاهیم بنیادین انسانی تبدیل شده اند. یکی از ابعاد کمتر بررسی شده در این زمینه، ظرفیت بازی های رایانه ای در آموزش و درونی سازی مفاهیم فلسفی است. این مفاهیم، که غالباً در قالب نظام های انتزاعی مانند اخلاق، عدالت، آزادی اراده و مسئولیت مطرح می شوند، به واسطه طبیعت پیچیده و گاه متافیزیکی شان، اغلب در آموزش رسمی به سختی قابل انتقال اند. در این میان، بازی های رایانه ای با امکان انتخاب های اخلاقی، پیامدهای داستانی و ساختار غیرخطی، بستری منحصربه فرد برای تجربه عملی این مفاهیم فراهم می آورند. هدف اصلی این پژوهش، تحلیل چگونگی تأثیر روایت های تعاملی در بازی های رایانه ای بر فرایند درونی سازی مفاهیم فلسفی برای کاربران است؛ به ویژه آنکه چگونه ساختارهای داستانی انتخاب محور، در کنار عناصر گیم پلی، می توانند کاربران را با موقعیت هایی اخلاقی مواجه ساخته و موجب بازاندیشی، فهم و تعمیق مفاهیم فلسفی در ساحت تجربه روزمره آنها شوند. اهمیت این پژوهش در آن است که نشان می دهد بازی ها نه صرفاً واسطه ای برای انتقال اطلاعات، بلکه ابزارهایی برای پرورش تفکر اخلاقی و فلسفی به شیوه ای غیر مستقیم و درگیرکننده اند. روش پژوهش، تحلیلی تفسیری است و بر مبنای بررسی مفهومی ساختاری بازی های منتخب طراحی شده که دارای مؤلفه هایی نظیر روایت های شاخه ای، پیامدگرایی انتخاب ها، موقعیت های اخلاقی چندوجهی، و شخصیت پردازی برآمده از تأمل فلسفی هستند. تحلیل ها نشان می دهند که چنین بازی هایی به کاربران امکان می دهند تا در فضای شبیه سازی شده، تصمیماتی بگیرند که پیامدهای واقعی نما داشته و درک آنان را از مفاهیمی همچون فایده گرایی، وظیفه گرایی، مسئولیت اجتماعی و حق انتخاب تقویت کنند. در عین حال، پژوهش به چالش هایی نظیر ساده سازی بیش از حد مفاهیم، گسست میان روایت و مکانیک های بازی، و نیاز به طراحی متناسب با ظرفیت های شناختی کاربران نیز اشاره دارد. بر این اساس، مقاله حاضر در صدد است تا زمینه ای فراهم کند برای استفاده مؤثرتر از بازی های رایانه ای در آموزش فلسفه، تفکر انتقادی و پرورش شهروندی آگاه در فضای حکمی معاصر.
تمثّل صُوَر ملکوتی در نقّاشی چینی: درنگی بر رسالۀ وانگ وِی در باب صورتگری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در متون حکمی چین باستان و به ویژه در یی جْینگ (دفتر تجلّیات) در باب دو گونه «صورت»، آسمانی و زمینی که یکی نازله و تمثّل دیگری است. این اندیشه ها که سابقه اش به قرن ششم ق.م. بازمی گردد، هزار سال بعد در گفت وگوهای فلسفی در باب پیشه نقّاشی طرح شد. وانگ وِی و یِن یِن جی که از استادان پیشکسوت معاصر او بود، هنر صورتگری و یی جْینگ را دارای شاکله یکسان دانستند، به تمثّل صور ملکوتی در صور نقّاشی صورتگران راستین کهن برای ترسیم صور سفلی آفاقی اشاره کردند و آن را طرف قیاس نحوه تمثّل صور علوی در یی جْینگ برای تبیین تبدّلات صور سفلی قرار دادند. در این نوشتار، پس از تبیین چیستی «صورت» و انواع آن در یی جْینگ و اشاره مختصری به حالات زندگانی وانگ وِی، ترجمه و شرحی از رساله او در باب صورتگری ارائه می شود. موضوع اصلی رساله او تبیین همسویی هنر صورتگری با اصول یی جْینگ است و در ذیل آن به تمثّل و تمثیل، ساز و کار ظهور و آفرینش، طبقه بندی صور نقّاشی بر حسب ماهیت موجودات و تنزیلی بودن نقّاشیِ نقّاشان راستین اشاره شده است.
تجربه جهانی دیگر در آثار مارینا آبراموویچ بر اساس تئوری گروتسک کوریلوک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۳۰ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳
87 - 99
حوزههای تخصصی:
گروتسک درباره ی جهانی برتر از این جهان است و همواره با دربرگیری مفاهیم اخلاقی، سیاسی، مذهبی و فرهنگی و ارائه ی آن با اشکال عجیب و ترکیبات ناهمگون دنیای متعارف را زیر سؤال می برد. اِوا کوریلوک گروتسک را قالبی خاص برای ارائه می داند که با استفاده از کج نمایی ها در مقابله با فرهنگ چیره، منجربه خلق جهانی دیگر می گردد. مارینا آبراموویچ هنرمند پرفورمنس با فراتر بردن بدنش از مرزهای ترس، درد و خطر، در جستجویی عمیق برای تجربه ای جدید است. پژوهش حاضر با هدف تحلیل »تجربه جهانی دیگر در آثار آبراموویچ بر اساس تئوری گروتسک اِوا کوریلوک« در پی پاسخ به این سؤال است که: بر اساس تئوری گروتسک کوریلوک چگونه می توان تجربه جهانی دیگر را در آثار آبراموویچ تحلیل نمود؟ شیوه ی پژوهش توصیفی-تحلیلی و رویکرد آن کیفی بوده و برای گردآوری اطلاعات از منابع کتابخانه ای و اسنادی استفاده شده است. یافته های پژوهش پیش رو نشان می دهد آبراموویچ در اجرای ریتم 10 با ایجاد هراس و اضطراب در مخاطب، در اجرای ریتم صفر با نمایش رستگاریِ سقوط کرده، در اجرای سرهای اژدها با بازپس گیری قدرت زنانه، در اجرای بالکان باروک با برانگیزی احساس بیم و امید و تنفر و شادی توأمان و در اجرای نگه داشتن با اسکلت با نمایش تقابل زندگی و مرگ با به کارگیری ساختار گروتسک برای مخاطب امکان تجربه جهانی دیگر را ممکن ساخته است.
بازخوانی برخی از هنرهای سنتی در حاشیه تالاب انزلی با رویکرد ارزیابی هزاره اکوسیستم
حوزههای تخصصی:
هنر با فرهنگ، پیوندی دیرینه دارد و برای دریافت پیام هنر باید زمینه فرهنگی آن، مورد بررسی قرار گیرد. مطالعات جهانی محیط زیست، نشان داده است حفاظت اکوسیستم های طبیعی، بدون شناخت فرهنگ های شکل گرفته از آنها امکان پذیر نیست و تعادل پایدار در سامانه های بوم شناختی و اجتماعی، با حفاظت از تنوع زیستی و فرهنگی تضمین می شود. ابعاد فرهنگی اکوسیستم ها به عنوان خدمات فرهنگی در ارزیابی هزاره اکوسیستم مورد تأکید قرارگرفته و الهام بخشی و هنر، یکی از انواع خدمات فرهنگی معرفی شده است. با توجه به اهداف حفاظتی این ارزیابی از اکوسیستم های طبیعی، فرضیه پژوهش، مبنی بر تمرکز بر هنرهای سنتی و بررسی آنها به عنوان یکی از خدمات فرهنگی مؤثر در حفاظت از اکوسیستم ها شکل گرفت. هنرهای سنتی با ریشه در فرهنگ و به عنوان مجموعه ای از هنرهای اصیل و بومی، پیوند هنر و محیط زیست را در این پژوهش میان رشته ای برقرار کرد. تالاب انزلی نیز به عنوان یکی از اکوسیستم های آسیب پذیر کشور، به عنوان بستر این مطالعه انتخاب شد تا در مسیر حفاظت آن قدمی برداشته شود. سؤال پژوهش این است که شناخت هنرهای سنتی جامعه بومی تالاب انزلی، چه کارکردی در حفاظت آن دارد؟ اطلاعات پژوهش از اسناد کتابخانه ای، مصاحبه، بازدید و پرسشنامه گرد آوری شد و به روش توصیفی تحلیلی ارائه گردید. نتایج نشان داد که معماری سنتی و آیین های بومی، از بین رفته و لوتکاسازی و حصیر بافی نیز رو به فراموشی است و با توجه به رابطه این هنرهای سنتی با فرهنگ جامعه بومی، باید با حفظ ریشه ها، به باززنده سازی عناصر برگرفته از آنها بر طبق نیازهای کنونی پرداخت.
ارزیابی نظریۀ هنر و معنویت اسلامی سید حسین نصر؛ با تکیه بر نگارگری ایرانی عصر صفوی (از آغاز تا دوران شاه عباس اول)
منبع:
مطالعات نظری هنر دوره ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۸
217 - 261
حوزههای تخصصی:
نصر از معروف ترین چهره های سنت گرای معاصر به شمار می آید. نقش سنت برای وی تا حدی است که عمده آثار وی در دفاع از آن و نقد مدرنیته نگاشته شده است. به نظر وی، گستره سنت به گونه ای است که در تمدن های سنتی هیچ چیزی خارج از قلمروی آن قرار نمی گیرد. معنای این سخن آن است که هنر نیز از جمله مصادیقی که در زیر چتر سنت قرار می گیرد. نصر برای هنر سنتی ویژگی های متعددی برمی شمرد که معنویت یکی از آنهاست. اساساً وی کتاب هنر و معنویت اسلامی را به همین منظور نوشته تا رابطه این دو را در هنرهای مختلف پیگیری کند. او، چه در این اثر و چه در برخی دیگر آثارش، نگارگری ایرانی را در پیوند با معنویت قلمداد می کند و در نتیجه، آن را پژواکی از عالم خیال می داند. حال، سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که دیدگاه نصر درباره پیوند هنر و معنویت اسلامی، در خصوص نگارگری ایرانی تا چه حد قابل پیگیری است؟ ازآنجاکه گستره این ادعا و نظریه وسیع است، نویسندگان مقاله خود را به لحاظ زمانی صرفاً به عصر صفوی نخست مقید نموده و می کوشند تا با رویکردی تحلیلی تاریخی این رابطه را دنبال کنند؛ بنابراین، هدف تعیین ارتباط نگارگری با معنویت در عصر صفوی متقدم است. نتایج تحقیق نشان می دهد که اسناد تاریخی در این باره نتایج یکدستی عرضه نمی کنند زیرا اگرچه ممکن است از شرح حال برخی نگارگران بتوان معنویت شخصی آنها را اثبات کرد ولی در مقابل، سفرنامه ها دراین خصوص ساکت اند. از تحلیل محتوایی دیباچه مرقعات، قانون الصور و برخی منابع مهم تاریخ صفویه نتایج متفاوتی به دست آمد. روش این پژوهش به صورت تحلیلی توصیفی است و ابزار گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای است.
نقش حمایت های حاکمان قاجار در شکوفایی و افول نمایش های ایرانی با تمرکز بر تعزیه
منبع:
مطالعات نظری هنر دوره ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۸
293 - 314
حوزههای تخصصی:
نمایش های ایرانی به معنای خاص آن از منظر گونه شناسی شامل نمایش های حماسی، مانند نقالی از شاهنامه و متون حماسی، نمایش های سوگ آور مثل نمایش تعزیه و نقالی از واقعه عاشورا، و در نهایت نمایش های شادی آور مانند دلقک بازی، بقال بازی، میرنوروزی، سیاه بازی، نمایش عروسکی همچنین می توان به تعزیه مضحک اشاره کرد. این نمایش ها غالباً در دوره قاجار به خصوص در عصر ناصری از شرایط مطلوبی برخودار بودند. این پژوهش با تمرکز بر نمایش تعزیه در صدد پاسخگویی به این پرسش است که عوامل شکوفایی و افول نمایش آیینی تعزیه چیست و با توجه به این عوامل، حمایت های حاکمان دوره قاجار چگونه در شکوفایی و افول نمایش تعزیه نقش داشته است؟ یافته های تحقیق نشان می دهد حمایت های حاکمان قاجار از هنرمندان، با توجه به شرایط اجتماعی و مشارکت تماشاگران، به خصوص در دوره ناصری موجب تثبیت و رشد وجوه آیینی و نمایشی در ارتباط با تماشاگر تعزیه شده و همین حمایت حاکمان قاجار در بازه زمانی دیگر موجب افول تعزیه شده است. این فراز و فرود توأمان نشانگر می دهد که حمایت بی تدبیرانه ی حاکمان، ممکن است وجوه آیینی و نمایشی تعزیه را تحت الشعاع قرار دهد. قدر متیقن این حمایت ها، در کنار تقویت وجوه آیینی و نمایشی، تسهیل گری در امر اجرا در ارتباط با تماشاگر است که به طبع در زمان های مختلف نوع حمایت و میزان حمایت را متفاوت می کند.
پژوهشی در نقش اعداد مقدس در آفرینش هنر اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه حکمت هنر دوره ۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۷)
115 - 132
حوزههای تخصصی:
در این مقاله نقش اعداد مقدس در زیرساخت حکمت آمیز هنر اسلامی به شیوه ای که در هنر سنتی به کار می رود، بررسی شده که به ارائه بررسی جامع و عمیقی از اهمیت اعداد مقدس در طرح ها، نمادها و الگوهای هنری این فرهنگ منجر شده است. اعداد مقدس در هنر اسلامی نه تنها به عنوان ارقامی که در ریاضیات معتبر هستند، بلکه به عنوان نمادهایی با ارزش معنوی و مذهبی نیز شناخته می شوند. این اعداد شامل اعدادی مانند یک، دو، سه، شش، هشت، نه، ده و دوازده هستند که در قرآن، حدیث ها و دیگر متون مقدس اسلامی بسیار تکرار می شوند. سپس، نحوه استفاده از این اعداد در نمادگذاری هنری اسلامی مورد بررسی قرار می گیرد. در هنر اسلامی، اعداد مقدس به عنوان نمادهایی از ارزش های دینی و فلسفی محسوب می شوند. در این مقاله، نمونه هایی از استفاده اعداد مقدس در معماری، موسیقی، خوشنویسی و نقاشی هنر اسلامی ارائه می شود. این نمونه ها نشان می دهند که اعداد مقدس در طرح ها و الگوهای هنری استفاده می شوند تا ارزش های دینی و فلسفی اسلامی را نمایان سازند و به بیننده پیام های عمیقی منتقل کنند. هدف از نگارش این مقاله که نوع بنیادی است، بیان اهمیت و کاربرد اعداد مقدس در هنر اسلامی بوده تا نشان دهد که این اعداد به عنوان نمادهایی از ارزش های معنوی و مذهبی در طرح ها، نمادها و الگوهای هنر اسلامی به کار رفته است. روش پژوهش در این مقاله که ماهیت کیفی دارد به شیوه روش توصیفی تحلیلی صورت گرفته و با بهره گیری از منابع و داده های کتابخانه ای و مقالات علمی پژوهشی و سایت های معتبر اینترنتی بیان می شود. یافته های مقاله حاکی از آن است که هنرمندان از جمله موسیقیدانان، خوشنویسان، معماران، پژوهشگران و... با شناخت ماهیت اعداد مقدس که ریشه در افکار اندیشمندان و فلاسفه پیشین همچون فیثاغورث، افلاطون و... داشته ، از زیربنای حکمت آمیز آثار دوره اسلامی بهره فنّاورانه بیابند. و در تجربه افرینش آثار خود از محاسبات توازن و تعادل و تناسب برگرفته از تجارب پیشینی بهره بگیرند. همچنین آگاهی از این حقیقت که نقش اعداد مقدس در ساختار آثار هنری و نقوش هندسی در پیوند معنا و مفهوم و زیبایی در هنر حکمت آمیز اسلامی پشتوانه علمی مهمی محسوب می شود.
خوانش زیبایی شناختی کاشی های ستاره ای شکل (سدۀ 6-8 ه.ق) بر پایۀۀ مبانی ادراک بصری ابن هیثم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه حکمت هنر دوره ۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۷)
133 - 143
حوزههای تخصصی:
پژوهش پیشِ رو، با هدف تحلیل نظام زیبایی شناختی کاشی های ستاره ای شکل زرین فام (نمونه ای ممتاز از هنر ایرانی اسلامی) و بر پایه آراء ابن هیثم انجام شده است. نظریه ادراک زیبایی ابن هیثم، به عنوان یکی از جامع ترین مبانی زیبایی شناسی، قابلیت تطبیق با آثار هنر اسلامی را داراست. پرسش اصلی آن است که الگوهای طراحی در کاشی های ستاره ای شکل چگونه بازتابی از فرایند ادراک زیبایی در نظریه ابن هیثم (شامل مراحل مشاهده گری نظام مند، تحلیل عقلانی و همنشینی معانی جزئیه) هستند؟ یافته های تحقیق در دو بخش حاصل شده است: اول؛ تطابق معانی جزئیه در نظریه ابن هیثم (مبتنی بر مشاهده گری نظام مند و تحلیل عقلانی) با الگوهای طراحی کاشی های ستاره ای شکل که شامل این موارد است: کاربرد دقیق زیرنقش های هندسی در ترکیب بندی آثار؛ و نیز، شیوه بازنمایی سوژه ها. و دوم؛ مطالعه فرایند نقش پردازی که بیان گر آن است که بر پایه مراحل ادراک ابن هیثم، هنرمند مراحل گزینش و چینش عناصر را ابتدا مشاهده، سپس تأمل و سرانجام استنتاج می کند. نتیجه آن که زیبایی در کاشی های ستاره ای شکل، صرفاً نتیجه مهارت فنی نیست، بلکه بازتابی از فرایند ادراک نظام مند است که به خوبی بازتابی است از آراء ابن هیثم در باب زیبایی شناسی. دو دستاورد کلیدی این تحقیق عبارتند از: 1. وحدت بصری در کاشی ها، حاصل تعامل میان «معانی جزئیه» (جزءنگرایی هدفمند) و «کلان نگری هندسی» است که انسجام فرمال را تقویت می کند. 2. همخوانی میان مبانی نظری ابن هیثم و شیوه اجرای آثار، گویای پیوند عمیق هنر اسلامی با دانش تجربی است؛ پیوندی که در آن، زیبایی نه به مثابه امری ذوقی، بلکه به عنوان فرایندی عقلانی-حسی تعریف می شود.
آزادی و مسئولیت فردی در مواجهه با دیگری؛ واکاوی دیدگاه سارتر، فروید و یونگ در سینمای معاصر ایران (نمونه موردی کاراکتر نادر در فیلم جدایی نادر از سیمین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با اتخاذ رویکردی میان رشته ای در بررسی نظریات سارتر، فروید و یونگ، به تحلیل ابعاد آزادی و مسئولیت فردی در مواجهه با دیگران در سینمای معاصر ایران، از جنبه های فلسفی و روان شناختی می پردازد. نمونه موردی فیلم جدایی نادر از سیمین به کارگردانی اصغر فرهادی است. مقاله پیشِ رو سعی دارد رفتارها و انتخاب های شخصیت های این فیلم را ضمن واکاوی اندیشه سارتر پیرامون مسئولیت و آزادی فردی، بر اساس نظریات فروید و یونگ تحلیل نماید. بنا بر دیدگاه سارتر، آزادی وجودی در جهت انتخاب های مستقل و پذیرش مسئولیت فردی در رویارویی با «دیگری» مورد بحث قرار می گیرد. فروید بر اهمیت تأثیر نیروهای ناخودآگاه، امیال سرکوب شده و مکانیسم های دفاعی در شکل گیری انتخاب های به ظاهر آگاهانه تأکید دارد، درحالی که یونگ با استناد به مفاهیم ناخودآگاه جمعی، آرکی تایپ ها و فرایند فردیت یابی، ابعاد فرهنگی و نمادین هویت را مورد بررسی قرار می دهد. این پژوهش ضمن تحلیل تطبیقی و مفهومی، در تلاش است با هدف ارزیابی نقاط تلاقی و تضاد میان این دیدگاه ها، نشان دهد چگونه تعامل میان آزادی و مسئولیت های درونی، به انتخاب های فردی در این فیلم که ماحصل پیچیدگی میان خودآگاه و ناخودآگاه، به همراه تنش های اجتماعی و فرهنگی است، جهت می بخشد. درنتیجه این یافته ها، می تواند زمینه ساز بررسی دقیق و تلفیقی از ابعاد مختلف آزادی و مسئولیت فردی در مواجهه با دیگری در بستر سینمای معاصر ایران باشد تا با ارائه ساختاری نوین به تحلیل آثار هنری کمک نماید و بستر گفت وگوی میان رشته ای در حوزه های فلسفه، روان شناسی و هنر را فراهم آورد.
تحلیل فرش شهری دورۀ پهلوی دوم مبتنی بر نظریه میدان پیر بوردیو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه حکمت هنر دوره ۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۷)
91 - 101
حوزههای تخصصی:
تولید و تجارت فرش دستباف ایران در برخی دوره ها رونق بیشتری داشته و در بعضی از ادوار وجهه هنری پررنگ تری به خود گرفته و گاهی مواقع به عنوان یک کالای تجاری و کاربردی مورد استفاده قرار گرفته است. این تغییر کاربرد و معنا در فرش خاصه در دوره پهلوی شکل جدیدی یافته و به واسطه دخالت مستقیم دولت در امور مربوط به تولید و تجارت فرش دستباف، این پدیده تاریخی و فرهنگی جایگاه ویژه ای در جامعه یافت. مطالعه و تحلیل فرش شهری به عنوان یک عرصه اجتماعی و فرهنگی در دوره پهلوی دوم متکی بر نظریه پیر بوردیو مسئله اصلی این مقاله است. در دوره پهلوی دوم فرش شهری فراتر از یک عنصر بصری و به مثابه یک میدان پیچیده از روابط قدرت، تمایز اجتماعی و بازنمایی هویت عمل می کند. نظریه میدان پیر بوردیو تأکید دارد جامعه از میدان هایی تشکیل شده که هرکدام فضای ساخت مندی از موقعیت هاست و دارای کنشگران، سرمایه ها، خصلت و عادت واره هایی است که فضای درونی میدان را می سازند. بر این اساس درک چگونگی کارکرد فرش شهری به عنوان یک ابزار و صحنه برای بازتولید و تحول ساختارهای اجتماعی و فرهنگی در دوره مورد نظر هدف پژوهش است؛ بنابراین چنین پرسش هایی طرح می شود که چه عواملی در شکل گیری زیر میدان قالی شهری دوران پهلوی نقش داشته است؟ چه مؤلفه هایی در شناخت و بازیابی سرمایه های فرهنگی و نمادین زیر میدان قالی شهری دوره دوم پهلوی مؤثر بوده است؟ پژوهش حاضر از انواع کیفی بوده و روشی توصیفی تحلیلی دارد که مبتنی بر نظریه میدان پیر بوردیو شکل گرفته است. اطلاعات لازم از طریق مطالعات کتابخانه ای تأمین شده است. نتیجه آنکه زیر میدان قالی شهری دوره پهلوی تحت تأثیر سرمایه های فرهنگی و نمادینی چون؛ تأسیس موزه فرش، اهدای قالی به مثابه شناسه هویت ملی، انجام تحقیقات بنیادین درزمینه فرش، سفارش بافت قالی به تولیدکنندگان از سوی دربار و درنهایت بافت قالی های نفیس ویژه تاج گذاری محمدرضا پهلوی بوده و در قدرتمند شدن زیر میدان فرش شهری مؤثر بوده اند. از دیگر سو علاوه بر عوامل فزاینده میدان، دو مؤلفه تأسیس اولین کارخانه فرش ماشینی در کاشان و صادرات پنبه و پشم ذیل سرمایه های نمادین به عنوان کاهندگان وسعت میدان فرش شناخته شدند.
الگوی برش شعر در ردیف آوازی عبدالله دوامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مطالعات مربوط به پیوند شعر و موسیقی، به موضوع برش شعر در موسیقی آوازی ایران چندان توجه نشده است. مقاله حاضر، درپی معرفی شیوه و الگوی برش شعر در ردیف آوازی عبدالله دوامی است. روش گردآوری داده های این مقاله کتابخانه ای و روش پژوهش نیز توصیفی-تحلیلی و مبتنی بر دیدگاه امید طبیب زاده درباره وزن شعر عامیانه است. می توان گفت عبدالله دوامی در برش اشعار، بیش از همه تابع شیوه خوانش عامیانه آنهاست. خوانش عامیانه شعرهای عروضی یا کلاسیک فارسی، موجب می شود تا وزن شعر عامیانه بر این اشعار تحمیل، و تعیین جایگاه های برش شعر نیز همسو با این وزن انجام شود. این شیوه برش، بیش از آنکه در گرو معنای شعر باشد، تابع وزن تکیه ای-هجاییِ شعر به منزله یک ویژگیِ صوری است. این الگو به سادگی می تواند تمامی برش های نامعمولی را توجیه کند که بی توجه به معنای شعر، گاه یک واژه یا عبارت را به یک یا چند بخش کاملاً بی معنا تقسیم می کنند. نقش این الگو را در برخی توازی ها و تکرارهای خاص ملودیک در ردیف آوازی دوامی نیز می توان دید؛ چنان که توازی های ملودیک در ردیف دوامی، میان پاره هایی شکل می گیرند که حاصل برش بر مبنای خوانش عامیانه شعرند. به نظر می رسد این الگو می تواند رویکردی جدید در برابر رویکردهای معنامحورِ کنونی در حوزه پیوند شعر و موسیقی محسوب شود.
مبانی حق بر هنر و وظایف دولت در برابر آن از منظر شریعت اسلامی
منبع:
مطالعات نظری هنر دوره ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۸
59 - 84
حوزههای تخصصی:
هنر یک حق مسلم در زمره حقوق شهروندی و حقوق بشر است. فوائد و آثار هنر آنقدر مهم و چشمگیر است که هیچ حکومتی نمی تواند بدان بی توجه بوده و خود و شهروندانش را از آن محروم و بی نصیب گرداند. شریعت اسلامی آموزه ها و ملاحظات ارزشمندی در خصوص هنر دارد و حق بر هنر را می توان از آن استفاده کرد و در پی آن وظایف و تعهدات حکومت اسلامی نیز در تأمین و حمایت از این حق استنباط نمود. حکومت اسلامی باید زمینه های بهره مندی و حمایت از این حق را برای شهروندان به شایستگی فراهم آورده و ضمن جهت دهی مطلوب آن، از انحراف و آسیب های آن هم مراقبت نماید. در این نوشتار تلاش شده ضمن بیان مبانی حق هنر، مهم ترین وظایف و تکالیف حکومت اسلامی در این باره تبیین گردد. وظایفی چون: شناسایی حق بر هنر و حمایت ازآن، بهره گیری از هنر برای آموزش و تربیت، ارتقای سلامت روانی و معنوی در جامعه، و ترویج معارف و ارتقای فرهنگ دینی. همچنین حکومت اسلامی موظف است حمایت های لازم را برای برخورداری شهروندان محروم و کم توان از حق هنر با توجه به نیاز و استعدادشان فراهم نماید و افزون بر این ها حمایت های مناسب را برای خلق و ارائه آثار هنری مطلوب، منظور کرده و در برابر تدابیر و اقدامات مناسب را برای جلوگیری از نفوذ و ترویج هنرهای منحرف و زیان بار و رفع آسیب های ناشی از آن انجام دهد. با این ترتیب می توان اذعان نمود که حکمرانی اسلامی در هنر دارای نظامی شایسته و کامل است.
مطالعۀ ساختار تخیل در نقاشی های دارای مضمون شهادت بر مبنای نقد تخیل ژیلبر دوران؛ مطالعه موردی: نقاشی کاظم چلیپا در زمان جنگ ایران و عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه حکمت هنر دوره ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶)
147 - 158
حوزههای تخصصی:
منشأ خلق اثر ادبی و هنری تخیل است. در باب شناخت تخیل حوزه های مختلفی وجود دارد که توسط متفکران شرق و غرب ارائه شده اند. در این تحقیق روش علمی ژیلبر دوران که بر مبنای ساختار انسان شناسی قوه تخیل و واکنش های ذهن در برابر مرگ و گذر زمان است انتخاب گردید. دوران تحت تأثیر فلسفه و عرفان شرق، حکمت ایرانی و معارف شیعی، جایگاه والاتری برای تخیل نسبت دیدگاه غرب (که آن را معادل وهم می داند) قائل است. بینش شرقی ایرانیان نیز ریشه در عرفان و حکمت دارد و منشأ باورهایشان در باب اعتقاد به معاد، زندگی پس از مرگ، شهادت و کشته شدن در راه میهن است. با توجه به اینکه تخیل فرایند تشکیل تصاویر در ذهن است که از کنش اطلاعات دریافتی ازمحیط بیرون با خصوصیات شخصیتی و باورهای درونی فرد نمود خارجی پیدا می کند مانند تولید اثر هنری؛ این مقاله در نظر دارد نحوه برخورد هنرمند نقاش معاصر ایرانی با توجه به حضور وی در طی هشت سال جنگ ایران و عراق و دریافت های خارجی از محیط بیرون (چون اشغال خاک، بمباران، آوارگی و ایستادگی جوانان تا پای جان و کشته شدنشان) و کنش آنها با ذخایر داخلی ذهن (اعتقادات و باورهای دینی) که حاصلش تولد اثر هنری است را، با توجه به دیدگاه تخیل «ژیلبر دوران» مورد واکاوی قرار داده و به این پرسش پاسخ دهد که چگونه می توان جدال تخیل هنرمند میان مرگ و جاودانگی را در نقاشی دارای مضمون شهادت مورد خوانش قرار داد و واکنش های قهرمانی و جبرانی تخیل او را تحلیل کرد؟ کاظم چلیپا به عنوان نماینده از این نسل؛ و نقاشی ایثار او (با توجه به داشتن وجوه اشتراک بسیاری با آثار دگر هنرمندان این دوره) به عنوان نمونه انتخاب گردید. از آنجایی که هدف این تحقیق شناخت ساختار طبقه بندی شده تخیل در اثر چلیپا بر اساس واکنش او نسبت به مرگ است؛ ابتدا به شرح ساختار تخیل دوران و سپس به عناصر تصویری استفاده شده توسط وی در قالب دو منظومه روزانه و شبانه پرداخته می شود. این پژوهش از نوع کیفی و به روش توصیفی تحلیلی است. یافته های تحقیق مبین آن است که نقاشی ایثار دوازده زیر ساختار دو منظومه روزانه و شبانه تخیل را دارد. گرایش نقاش به ساختار شبانه تخیل بسیار بیشتر از روزانه است. از بین زیرسا خت های منظومه شبانه، ساختارهای درک چرخه ای از تاریخ بشریت و پیشرفت در آینده (که زیر مجموعه ساختار ترکیبی یا دراماتیک هستند) حضور برجسته تری دارند.
خوانش عرفانی نگاره غرق شدن مرد ریش دار با استناد بر باب یقظه از منظر خواجه عبداللّه انصاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منطق الطیر عطار ازجمله متون پراستناد در پژوهش های ادبی است و نسخ خطی مصور ملهم از آن نیز در صدر آثار پژوهشی پراستناد در حوزه تحقیقات هنری جای می گیرند، فلذا در این پژوهش منطق الطیر محفوظ در موزه متروپولیتن که به سبب مشارکت و نظارت کمال الدین بهزاد بر برخی از نگاره های آن حائز اهمیت بوده، مورد پژوهش قرار گرفته چراکه از کیفیت بالای تصویرسازی برخوردار بوده و نکات نغز عرفانی در لابه لای واقعیت های زندگی روزمره به صورتی ماهرانه گنجانده شده است. ضرورت تحقیق حاضر به دلیل وجود ارتباط های پیدا و پنهان میان متون عرفانی و حکمی ایران اسلامی با نگارگری ایرانی است که کشف این روابط می تواند در باز کردن گره های پژوهشی به صورت صحیح و علمی مفید فایده واقع شود. در پژوهش حاضر سعی شده به ارتباط میان داستان نگاره غرق شدن مرد ریش دار اثر بهزاد با متن منازل السائرین خواجه عبداللّه انصاری توجه شده و هدف از آن کشف روابط ناپیدای میان مضمون «یقظه» یا بیداری از منظر پیر هرات با کلیّت داستان نگاره و نحوه عملکرد شخصیت های آن است. درمجموع با مطالعه نگاره مشخص شد که در نگاره غرق شدن مرد ریش دار عطار، بهزاد و سلطانعلی در انتقال پیام نگاره بسیار موفق بوده اند. مضامین شعر عطار اشاره به شناخت نفس و ترک تعلقات دنیوی و عبرت گرفتن از حال اهل بلا دارد. بهزاد به خوبی از عهده انتقال مضامین داستان برآمده و با ترسیم کردن مرد ریش دار که در حال غرق شدن است، عدم توجه به تنبّه و بیداری در ابتدای سلوک را خاطرنشان می سازد و سلطانعلی نیز با مکتوب کردن اشعار عطار، بر مضامین نهفته در آن از منظر پیر هرات تأکید می کند. درنهایت ما شاهد تمثیلی از عطار هستیم که به وسیله بهزاد در قالب مرد ریشدار در عدم بیداری از خواب غفلت و توجه نشان ندادن به وادی سلوک الی اللّه به خوبی مصور شده است. پژوهش پیشِ رو به صورت کیفی و با رویکرد توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای (واقعی و مجازی) نگاره مورد نظر را مورد واکاوی قرار داده است.
بررسی دلالت های فرهنگی و ایدئولوژیک عناصر بصری قالی بقعه شیخ صفی با رویکرد نشانه شناسی تصویری رولان بارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش فرش بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی، نگین هنر دستبافت دوره صفویه، با رویکرد نشانه شناسی رولان بارت، نظریه پرداز برجسته فرانسوی، بررسی می شود. هدف اصلی، رمزگشایی از لایه های پنهان معنایی نقوش فرش با تمرکز بر نظام های دلالت، رمزگان های فرهنگی و نمادهای به کاررفته در آن، با تکیه بر نظریه های بارت است. پرسش های اصلی پژوهش عبارتند از 1. «چه نظام های دلالتی و گفتمان های فرهنگی در شکل گیری معنا و نقش آفرینی عناصر قالی نقش داشته اند؟» و 2. چگونه عناصر بصری قالی بقعه شیخ صفی از طریق نظام دلالت ثانویه در چارچوب نظری رولان بارت، اسطوره هایی درباره فرهنگ، قدرت یا عرفان را بازنمایی می کنند؟». روش تحقیق توصیفی تحلیلی است و داده ها به صورت کتابخانه ای گردآوری و تحلیل شده اند. یافته ها نشان می دهند که نقوش فرش بقعه شیخ صفی نه تنها بازتاب دهنده فرهنگ، باورها و آیین های مذهبی دوره صفوی هستند، بلکه از طریق دلالت های صریح و ضمنی، رمزگان های فرهنگی و تقابل های دوتایی، نظام معنایی پیچیده ای را شکل می دهند. تحلیل نشانه شناختی نقوش اسطوره ای، محورهای همنشینی و جانشینی و ساختارهای بصری فرش، تصویری از جهان بینی دینی و آرمان های زیبایی شناختی هنرمندان این دوره را به نمایش می گذارد. این پژوهش نشان می دهد که فرش شیخ صفی، به عنوان یک متن فرهنگی، قابلیت رمزگشایی از طریق نظریه بارت را دارد و می تواند به درک عمیق تری از ارزش های فرهنگی و هنری دوره صفویه منجر شود.