فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۴۸۱ تا ۲٬۵۰۰ مورد از کل ۵۱۱٬۸۴۹ مورد.
منبع:
منظر دوره ۱۷ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۷۲
6 - 15
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تبیین ویژگی ها و تحولات مفهومی چهارباغ ها در متون فارسی سده های نهم و دهم هجری، به بررسی این متون می پردازد و ویژگی های چهارباغ ها را استخراج و با الگوی ابونصری هروی در «ارشادالزراعه» مقایسه می کند. مسئله اصلی پژوهش، شناسایی چهارباغ های ذکرشده در این دوره، بررسی ویژگی های کالبدی، کارکردی و معنایی آن ها و تعیین میزان انطباق یا تمایز آن ها با الگوی هروی است. این مطالعه با استفاده از رویکرد کیفی و تحلیل محتوای متون تاریخی دسته اول، توصیفات چهارباغ ها را استخراج و براساس زمان تألیف متون، آن ها را تحلیل و با الگوی هروی مقایسه می کند. یافته ها نشان می دهد که الگوی واحدی برای چهارباغ در این دوره وجود ندارد. برخی متون به درختان سرو کنار جوی اشاره دارند که با هروی مشترک است، اما وجود چندین عمارت یا تناقض در نوع گل ها و درختان با توصیف هروی همخوانی ندارد. این عدم انطباق، انعطاف پذیری چهارباغ ها در پاسخ به نیازهای محلی و حکومتی را نشان می دهد و احتمالاً هروی چهارباغی آرمانی را توصیف کرده است. تأثیر سیاق جغرافیایی هروی بر توصیف او نیز قابل توجه است. بسیاری از چهارباغ ها در حومه شهرها، دارای کارکرد حکومتی، حوض و درختان میوه بودند و نقش های سیاسی، فرهنگی (مانند گردهمایی شعرا در سمرقند)، و اجتماعی (مانند پیوندهای اسطوره ای کابل و مذهبی مشهد) داشتند. فقدان شواهد هندسه ای خاص، به ویژه چهاربخشی و تحول معنای چهارباغ (مانند خیابان چهارباغ اصفهان) بر اهمیت سیاق فرهنگی خراسان بزرگ تأکید دارد.
قیاس شاخص های معنایی منظر شهری تاریخی و معاصر با بهره گیری از روش طرح متوالی اکتشافی (موردپژوهی: منظر شهری شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۷ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۷۲
16 - 27
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین چالش های شهر در دوران معاصر، معنا و رابطه متقابل انسان و محیط است. امروزه به دلیل نبود دانش بصری کافی در کنار تأثیرات مدرنیسم، ناهنجاری بصری در شهرها دیده می شوند. تغییرات انجام شده در منظر شهر در دوران معاصر و به کاربردن رویکردهای اثبات گرایی منجر به بی توجهی نسبت به جنبه های نرم و فازی محیط مانند «معنی» شده است. این پژوهش در نظر دارد تا به مقایسه معنای منظر تاریخی و معاصر بپردازد و روشی را برای مقایسه معنا در زمینه های مشابه و سایر شهرها ارائه دهد. در این مسیر، منظر شهری کلان شهر شیراز در کشور ایران به دلیل گسست موجود میان منظر تاریخی و معاصرش، به عنوان نمونه موردمطالعه انتخاب شد. پارادایم تفسیرگرایی و رویکرد استفهامی اتخاذ شد و با درنظرگرفتن طرح متوالی اکتشافی در روش های ترکیبی در گام اول، مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته تحلیل محتوا شدند، سپس به کمک خروجی گام اول ماتریس افتراق معنایی تنظیم و به بررسی کمّی تفاوت های معنایی دو متن منظر شهری تاریخی و معاصر پرداخته شد. نتایج نشان داد که در مقایسه منظر شهری تاریخی و معاصر، شهروندان به ابعاد و مؤلفه های مختلفی در دسته بندی های «اقلیم»، «احساس نسبت به بافت»، «کارکرد»، «زیرساخت»، «مسکن»، «جمعیت»، «مردم»، «فرهنگ» و «امنیت و حس تعلق» اشاره کردند و صفات توصیف کننده منظر شهری معاصر به ترتیب شامل «پیچیده»، «رمزآلود»، «ناراحت کننده»، «فاقد هویت»، «تنش زا»، «آشفته»، «پویا»، «جدیدتر» و «شلوغ» و صفات توصیف کننده منظر شهری تاریخی به ترتیب شامل «دارای هویت»، «قدیمی تر»، «آرامش دهنده»، «خوشحال کننده»، «قابل درک (خوانا) »، «ساده»، «منظم»، «ایستا و آرام» هستند.
تحلیل مضامین نقاشی های دیواری مهدی قدیانلو با رویکرد (بازتاب و شکل دهی) مطالعۀ موردی: نقاشی های دیواری اجلاس داووس، میدان دیووی بوستون، شوردیج لندن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۲ شهریور ۱۴۰۴ شماره ۱۴۷
81 - 90
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: این پژوهش به بررسی نقاشی های دیواری مهدی قدیانلو در فضاهای عمومی نظیر اجلاس داووس، میدان دیووی بوستون و منطقه شوردیج لندن می پردازد. آثار وی با پرداختن به مسائل جامعه معاصر و دغدغه های جهانی، از عناصر نمادینی همچون: کودکان، بادکنک ها و روزنه های نور بهره می برد که با بیانی فراواقع گرایانه، مخاطب را به تأمل وادار می کند. سؤالات اصلی پژوهش عبارت اند از: مضامین نقاشی های دیواری قدیانلو از کدام معضلات اجتماعی تأثیر می پذیرند؟ انگیزه هنرمند از به کارگیری عناصر نمادین و استفاده از سبک فراواقع گرایی چیست؟هدف پژوهش: اهمیت ارتباط هنرمند با جامعه و تأثیرپذیری او از زندگی اجتماعی و تلاش برای تأثیرگذاری با هدف بهبود زیست شهری در آثار این هنرمند از اهداف این پژوهش است.روش پژوهش: پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، پیمایشی و میدانی انجام شده است. ابزار گردآوری اطلاعات نیز شامل فیش برداری و مصاحبه است.نتیجه گیری: آثار مهدی قدیانلو براساس دو رویکرد «بازتاب» و «شکل دهی»، هم بازتاب دهنده بحرآنها و آسیب های اجتماعی و هم الهام بخش امید و تغییر هستند. او با استفاده از نمادهای بصری مانند کودک، کلاغ، بادکنک و آسمان، تصویری چندلایه از واقعیت و آرمان ارائه می دهد و به عنوان هنرمندی آگاه برای ایجاد نگرش تازه نسبت به اکنون و آینده جامعه از هنر با زبان نقاشی دیواری بهره می گیرد.
بررسی و نقد دیدگاه وحدت در کثرت در نگرش سنت گرایان به هنر اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۲ مهر ۱۴۰۴ شماره ۱۴۸
29 - 36
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: جریان سنت گرایی در نقد مدرنتیه دست به تفسیرهایی در زمینه هنرهای پیش از رنسانس و هنرهای شرقی می زند. سنت گرایان در هر کدام از تمدن ها، آثار هنری را با توجه به پیش فرض ها و مفاهیم آن تمدن تفسیر می کنند و آثار هنر اسلامی را نیز دارای یک ویژگی مشترک و تجلی گاه وحدت در کثرت و کثرت در وحدت می دانند. هدف پژوهش: این پژوهش درگام نخست نشان می دهد که تجلی مفهوم وحدت در کثرت در هنر اسلامی از منظر سنت گرایان چگونه است و در گام بعد بیان می کند تفسیر آثار با توجه به مفهوم وحدت در کثرت چه پیامدهایی را خواهد داشت. روش پژوهش: روش پژوهش کنونی توصیفی تحلیلی بوده و به استناد نوشته های سنت گرایان، در عناصری همچون اسلیمی، گنبد، آینه کاری و هندسه سازی برمبنای اعداد، مفهوم وحدت در کثرت را تفسیر می کند. این نوشته در گام بعد چهار پیش فرض اساسی سنت گرایان در باب هنر اسلامی استخراج کرده و پیامدهای آن بررسی و نقد می شود. نتیجه گیری: تجلی دیدگاه وحدت در کثرت در هنر اسلامی مستلزم چهار پیش فرض است که عبارتند از الف) ارتباط ذاتی بین عرفان اسلامی و هنر اسلامی ب) آشنایی هنرمندان و مخاطبان با مفاهیم عرفانی ج) فراتاریخی بودن مفاهیم د) پذیرش اصالت نیت مؤلف. هر چهار پیش فرض قابل نقد هستند و شواهد تاریخی برای آنها وجود ندارد. از جمله اینکه مفهوم وحدت درکثرت در قرون نهم به بعد به صورت رسمی در محافل مطرح می شود، پس دستکم در آثار پیش از این دوره نمود آگاهانه این مفهوم از جانب هنرمندان و مخاطبان چندان قابل اتکا نیست. مگر اینکه وحدت در کثرت را فرا تاریخی بدانیم. مدعای فراتاریخی بودن تناقضی را پیش خواهد کشید، چرا که در صورت فراتاریخی بودن یک مفهوم، تجلی آن از انحصار هنر اسلامی خارج می شود. در واقع، این مفهوم در هر فرهنگ و دوره ای نمود می یابد. درواقع ویژگی بنیادین و حس وحدت در هنر اسلامی تعارض شناختی به بار می آورد و عامل جدایی هنر اسلامی از هنر غیرأسلامی را از بین می برد.
طرح محرابی کنگره دار؛ شناسه ای هویتی در شکل یابی هنر عصر زندیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۳
89 - 109
حوزههای تخصصی:
هر یک از پادشاهان در ادوار حکومتی خود کوشیده اند فرهنگ تصویری را متأثر از مبانی فکری و عقیدتی خود شکل دهند. در برخی دوره ها، تغییرات واضح و مستقیم اتفاق افتاده و در برخی دیگر، ضمنی و تدریجی بوده اند. عصر زندیه نیز دارای مشخصه های هنری خاصی است؛ یکی از این ویژگی ها، نوع خاصی از طرح محرابی است. این طرح، برگرفته از طرح محراب و نقش بسته بر آثار هنری، به عنوان شناسه ای در تولیدات دستی بدون تاریخ عصر زندیه به شمار می رود. منظور از این طرح، محرابی با کنگره های تزئینی است که در دوره زندیه به عنوان قابی نوآورانه ظهور یافت. این طرح ترکیبی منحصربه فرد دارد و در بخش تاج، از دو قوس هلالی و تیزه دار الهام گرفته است. اگرچه طرح های ملهم از طاق و طاق نما در هنر اسلامی به وفور دیده می شود؛ اما نگرش پژوهش حاضر بر این نظر است که طرح «محرابی» موردنظر در این مقاله، ویژگی های دیداری هنر زندیه را متمایز می کند. به بیانی دیگر، این گمان وجود دارد که طرح «محرابی» به مثابه یکی از شناسه های دیداری- هویتی هنر زندیه به شمار می آید. هدف نوشتار پیش رو، نخست معرفی، طبقه بندی و مطالعه شکل «محرابی» در آثار هنری دوره زندیه به منظور تعریف یکی از عناصر بصری و نشانه های فرهنگ تصویری این دوره بوده و دوم، تبیین جایگاه این طرح به منزله شناسه هویتی در شکل یابی هنر زندیه است. سؤال های این پژوهش عبارت اند از: 1. کار ویژه «قاب زندیه» به مانند شناسه هویتی در آثار نیمه دوم سده دوازدهم و نیمه نخست سده سیزدهم هجری چگونه قابل تبیین است؟ 2. بیان نشان هویتی «طرح زندیه» از ورای نوآوری در طرح محرابی به چه نحو، تأویل می شود؟ این پژوهش ازنظر ماهیت کیفی، ازنظر هدف و روش، توصیفی تحلیلی بوده و اطلاعات آن به صورت نوشتاری از منابع کتابخانه ای و تصویری از فضای مجازی و آرشیو شخصی که توسط نگارنده تصویربرداری شده، گردآوری شده است. نمونه گیری به صورت هدفمند انجام شد و بدین ترتیب آثار دربردارنده طرح «محرابی» موضوع تحقیق را شکل دادند. تلاش شده است نمونه هایی از هنرهای تصویری عصر زندیه مانند کاشی کاری ابنیه، سنگ قبور، قالی، نگاره ها و آثار چوبی مطالعه و تحلیل شوند. نتیجه آن که کاشی کاری بناها، سنگ قبور، تزیینات خانه، قالی و قطعه ای پارچه مزین به طرح قاب زندیه بوده و این طرح، شناسه ای دیداری و هویتی از عصر زندیه به شمار می رود. نشان موردمطالعه در این مقاله به منزله برگی از شناسنامه در شکل گیری هنر زندیه ایفای نقش می کند.
تحلیل بُعد فردی کنش مخاطب معاصر در میدان هنر نگارگری سنتی و نوین ایران بر مبنای نظریه سرمایه فرهنگی بوردیو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۴
151 - 165
حوزههای تخصصی:
بی تردید عوامل متعددی در نحوه تعامل مخاطب معاصر با هنر نگارگری ایران مؤثرند، اما در این میان، عوامل فرهنگی به عنوان یکی از ابعاد مهم اجتماعی نقش پررنگ تری ایفا می کنند. به عقیده بوردیو، درک آثار کلاسیک تاریخی به اکتساب مهارت های ادراکی شناخت بستگی دارد که آن نیز به بهره مندی از سرمایه فرهنگی وابسته است. بااین حال، تاکنون مطالعات اندکی در تحلیل میدان های مختلف، به ویژه میدان هنر انجام شده است؛ درحالی که یافته های چنین مطالعاتی می تواند در حوزه های فرهنگی، هنری و اجتماعی جامعه و نیز در فرایند سیاست گذاری های مرتبط، نقشی راهبردی و مرجع ایفا کند. بر همین اساس، پژوهش حاضر باهدف تحلیل سرمایه فرهنگی نهادینه و بررسی رابطه آن با کنش مخاطب معاصر در میدان هنر نگارگری ایران، می کوشد به این سؤال پاسخ دهد که چگونه می توان بر مبنای نظریه سرمایه فرهنگی نهادینه بوردیو، بُعد فردی کنش مخاطب معاصر در میدان هنر نگارگری سنتی و نوین ایران را تحلیل کرد؟ این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده و در بخش کیفی، اطلاعات از طریق مطالعه کتابخانه ای- اسنادی گردآوری شده است. در بخش کمی نیز داده ها به صورت میدانی و از طریق پیمایش الکترونیکی جمع آوری شده اند. تجزیه وتحلیل بخش کیفی بر پایه نظریه سرمایه فرهنگی نهادینه بوردیو انجام گرفته و در بخش میدانی داده های آماری به وسیله پرسشنامه برخط طراحی شده توسط نگارندگان گرد آوری و سپس تجزیه تحلیل داده ها و تحلیل همبستگی با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۲۷ و در سطح معناداری کمتر از 05.0 انجام شده اند. به طورکلی، بر اساس بررسی های کیفی و کمی یافته های پژوهش می توان گفت بُعد فردی کنش مخاطب معاصر در میدان هنر نگارگری ایرانی - چه در نحوه گزینش آثار و چه در شیوه تعامل با آن ها - با شاخص های نظریه سرمایه فرهنگی نهادینه بوردیو همخوانی دارد. بر این اساس، می توان افزایش سطح آگاهی و اطلاعات هنری جامعه را مهم ترین عامل مؤثر بر این نوع کنش دانست.
بهره گیری از دودکش خورشیدی و سقف گالی پوش جهت افزایش راندمان تهویۀ طبیعی (مطالعۀ موردی: ساختمان مسکونی در شهر بابل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۲ تیر ۱۴۰۴ شماره ۱۴۵
5 - 18
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: با پیشرفت فناوری، به استفاده از انرژی های تجدیدپذیر در طراحی ساختمان ها، به ویژه در اقلیم های معتدل و مرطوب، کمتر توجه شده است. انرژی باد می تواند با بهینه سازی مصرف انرژی، کاهش رطوبت و بهبود آسایش حرارتی، نیاز به تأسیسات مکانیکی و سوخت های فسیلی را کاهش دهد. راهکارهایی مانند دودکش خورشیدی و سقف گالی پوش نیز می توانند تهویه طبیعی را بهبود بخشد و کارایی انرژی در ساختمان ها را افزایش دهند.هدف پژوهش: هدف این پژوهش بررسی تأثیر دودکش خورشیدی به عنوان راهکاری نوین و سقف گالی پوش به عنوان راهکاری بومی بر میزان تعادل حرارتی ازطریق افزایش راندمان تهویه طبیعی در ساختمان های اقلیم معتدل و مرطوب بابل است. روش پژوهش: روش پژوهش شامل مطالعات اسنادی- نظری، مطالعات میدانی و شبیه سازی کاربردی است. در بخش کاربردی بهره وری دودکش خورشیدی و سقف گالی پوش با استفاده از نرم افزار دیزاین بیلدر در دو بخش شبیه سازی انرژی و دینامیک سیالات محاسباتی تحلیل می شود.نتیجه گیری: استفاده هم زمان از تهویه دودکش خورشیدی با برنامه زمان بندی از ساعت هشت شب تا هشت صبح و سقف گالی پوش با عملکرد 24 ساعته در ساختمان، طی شش ماه بهار و تابستان، به طور قابل توجهی بر شرایط حرارتی ساختمان تأثیر می گذارد. این ترکیب در مقایسه با ساختمان مجهزبه سقف سفال پوش و بدون دودکش خورشیدی در همین بازه زمانی، به طور میانگین موجب کاهش 4/438 کیلووات ساعت از کل حرارت فضای داخلی ساختمان ازطریق تهویه طبیعی می شود، نرخ تعویض هوا را به میزان 9/9بار در ساعت افزایش می دهد و جذب حرارت را تا 3613 کیلووات ساعت کاهش می دهد.
بازشناخت مفهوم طراحی در نگارگری ایران با تکیه بر متون هنری عصر صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۴
81 - 100
حوزههای تخصصی:
هنر طراحی در حوزه نگارگری ایران، آثار بی شماری را در برمی گیرد که بخش عمده آن ها متعلق به عصر صفوی است. اما به رغم این گستردگی، همواره وجهی محدود از مفهوم طراحی در مطالعات نگارگری مورداشاره و تعمیم قرارگرفته است. این در حالی است که با رجوع به تألیف های هنری عصر صفوی، نظیر رساله های هنری و دیباچه مرقع ها، می توان به ابعاد متنوع تری از این هنر پی برد. این منابع به دلیل محتوای تخصصی خود، قادرند مفاهیم ازیادرفته بی شماری از هنر ایران را بازنمایی کنند. مداقه در متون مذکور، شناسایی مجدد هنر طراحی را ازنظر دارا بودن وجوه متنوع، غنایِ مفاهیم و بسط واژگان فراهم می آورد. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف بازشناخت مفهوم طراحی و دیگر وجوه متنوع آن، ابتدا کلمات و مفاهیم مرتبط با هنر طراحی را با تکیه بر متون موردنظر بررسی کرده و سپس، مصادیق آن ها را در نگاره های عصر صفوی جست وجو می کند. این مسیر مطالعاتی با طرح این سؤال ها همراه است که 1. متون هنری عصر صفوی به چه مفاهیمی از هنر طراحی در پیوند با نگارگری ایران اشاره دارند؟ 2. این مفاهیم چه طیفی از انواع طراحی را در برمی گیرند؟ روش تحقیق، تاریخی- تطبیقی و شیوه جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و از طریق فیش برداری و تصویر خوانی انجام شده است. نتایج بررسی نشان داد که واژه «طراحی» به نقش آفرینی با عنصر بصری خط اشاره می کند که اغلب به صورت تک رنگ اجرا می شود. این مفهوم، به مثابه وجهی جوهری از کلماتِ تحریر، مسوده و قلم سیاهی نیز قابل درک است. از همین رو، سویه های متنوعی از طراحی را همچون پیش طرح، تمرینی، مثنی و نهایی را شامل می شود که با ویژگی هایی مانند ظرافت قلم، توازن بصری سیاهی و سفیدی و مهارت در اجرا همراه است.
مبانی حق بر هنر و وظایف دولت در برابر آن از منظر شریعت اسلامی
منبع:
مطالعات نظری هنر دوره ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۸
59 - 84
حوزههای تخصصی:
هنر یک حق مسلم در زمره حقوق شهروندی و حقوق بشر است. فوائد و آثار هنر آنقدر مهم و چشمگیر است که هیچ حکومتی نمی تواند بدان بی توجه بوده و خود و شهروندانش را از آن محروم و بی نصیب گرداند. شریعت اسلامی آموزه ها و ملاحظات ارزشمندی در خصوص هنر دارد و حق بر هنر را می توان از آن استفاده کرد و در پی آن وظایف و تعهدات حکومت اسلامی نیز در تأمین و حمایت از این حق استنباط نمود. حکومت اسلامی باید زمینه های بهره مندی و حمایت از این حق را برای شهروندان به شایستگی فراهم آورده و ضمن جهت دهی مطلوب آن، از انحراف و آسیب های آن هم مراقبت نماید. در این نوشتار تلاش شده ضمن بیان مبانی حق هنر، مهم ترین وظایف و تکالیف حکومت اسلامی در این باره تبیین گردد. وظایفی چون: شناسایی حق بر هنر و حمایت ازآن، بهره گیری از هنر برای آموزش و تربیت، ارتقای سلامت روانی و معنوی در جامعه، و ترویج معارف و ارتقای فرهنگ دینی. همچنین حکومت اسلامی موظف است حمایت های لازم را برای برخورداری شهروندان محروم و کم توان از حق هنر با توجه به نیاز و استعدادشان فراهم نماید و افزون بر این ها حمایت های مناسب را برای خلق و ارائه آثار هنری مطلوب، منظور کرده و در برابر تدابیر و اقدامات مناسب را برای جلوگیری از نفوذ و ترویج هنرهای منحرف و زیان بار و رفع آسیب های ناشی از آن انجام دهد. با این ترتیب می توان اذعان نمود که حکمرانی اسلامی در هنر دارای نظامی شایسته و کامل است.
ارزیابی نظریۀ هنر و معنویت اسلامی سید حسین نصر؛ با تکیه بر نگارگری ایرانی عصر صفوی (از آغاز تا دوران شاه عباس اول)
منبع:
مطالعات نظری هنر دوره ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۸
217 - 261
حوزههای تخصصی:
نصر از معروف ترین چهره های سنت گرای معاصر به شمار می آید. نقش سنت برای وی تا حدی است که عمده آثار وی در دفاع از آن و نقد مدرنیته نگاشته شده است. به نظر وی، گستره سنت به گونه ای است که در تمدن های سنتی هیچ چیزی خارج از قلمروی آن قرار نمی گیرد. معنای این سخن آن است که هنر نیز از جمله مصادیقی که در زیر چتر سنت قرار می گیرد. نصر برای هنر سنتی ویژگی های متعددی برمی شمرد که معنویت یکی از آنهاست. اساساً وی کتاب هنر و معنویت اسلامی را به همین منظور نوشته تا رابطه این دو را در هنرهای مختلف پیگیری کند. او، چه در این اثر و چه در برخی دیگر آثارش، نگارگری ایرانی را در پیوند با معنویت قلمداد می کند و در نتیجه، آن را پژواکی از عالم خیال می داند. حال، سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که دیدگاه نصر درباره پیوند هنر و معنویت اسلامی، در خصوص نگارگری ایرانی تا چه حد قابل پیگیری است؟ ازآنجاکه گستره این ادعا و نظریه وسیع است، نویسندگان مقاله خود را به لحاظ زمانی صرفاً به عصر صفوی نخست مقید نموده و می کوشند تا با رویکردی تحلیلی تاریخی این رابطه را دنبال کنند؛ بنابراین، هدف تعیین ارتباط نگارگری با معنویت در عصر صفوی متقدم است. نتایج تحقیق نشان می دهد که اسناد تاریخی در این باره نتایج یکدستی عرضه نمی کنند زیرا اگرچه ممکن است از شرح حال برخی نگارگران بتوان معنویت شخصی آنها را اثبات کرد ولی در مقابل، سفرنامه ها دراین خصوص ساکت اند. از تحلیل محتوایی دیباچه مرقعات، قانون الصور و برخی منابع مهم تاریخ صفویه نتایج متفاوتی به دست آمد. روش این پژوهش به صورت تحلیلی توصیفی است و ابزار گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای است.
تبیین جامعه شناسانه تک پیکرنگاری در قالی های تصویری عصر قاجار بر پایه نظریات رابرت وسنو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عصر قاجار به تناسب تحولات مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، تغییرات مهمی را در عرصه هنرهای سنتی شاهد بوده است. یکی از مهم ترین تحولات در عرصه هنر عصر قاجار، ظهور پیکرنگاری بر زمینه نوین قالی تصویری است. این پژوهش می کوشد با رویکردی جامعه شناسانه، نشانه هایی از سنت تصویری دوره قاجار را در تعامل و یا در چالش با یکدیگر مورد مطالعه قرار دهد که متأثر از تغییرات در زمینه های فرهنگی و اجتماعی و درون آن شکل گرفته است. از اینرو بر پایه نظریات جامعه شناسی رابرت وسنو و با رویکردی توصیفی-تحلیلی و با گردآوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای به مطالعه نمونه قالی های تصویری دوره قاجار پرداخته شده و در این راستا عوامل اجتماعی مؤثر در تغییرات ایجاد شده در آن با تأکید بر حضور پیکر نگاری مورد بررسی واقع شده است. برآیند پژوهش، نشان می دهد که عناصر فرهنگی و هنری، همواره در ارتباط با محیط اجتماعی شان قابل تغییر هستند. چنانچه جایگاه بافت های نهادی در تغییرات مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برای تولید فرهنگ، اندیشه و هنر عوامل محرک و مؤثری هستند که در نتیجه، گرایش به نمایش پیکره در زمینه جدید و نوین قالی تصویری را می توان از دستاوردهای این تغییرات نهادی و فرهنگی دانست.
نقش حمایت های حاکمان قاجار در شکوفایی و افول نمایش های ایرانی با تمرکز بر تعزیه
منبع:
مطالعات نظری هنر دوره ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۸
293 - 314
حوزههای تخصصی:
نمایش های ایرانی به معنای خاص آن از منظر گونه شناسی شامل نمایش های حماسی، مانند نقالی از شاهنامه و متون حماسی، نمایش های سوگ آور مثل نمایش تعزیه و نقالی از واقعه عاشورا، و در نهایت نمایش های شادی آور مانند دلقک بازی، بقال بازی، میرنوروزی، سیاه بازی، نمایش عروسکی همچنین می توان به تعزیه مضحک اشاره کرد. این نمایش ها غالباً در دوره قاجار به خصوص در عصر ناصری از شرایط مطلوبی برخودار بودند. این پژوهش با تمرکز بر نمایش تعزیه در صدد پاسخگویی به این پرسش است که عوامل شکوفایی و افول نمایش آیینی تعزیه چیست و با توجه به این عوامل، حمایت های حاکمان دوره قاجار چگونه در شکوفایی و افول نمایش تعزیه نقش داشته است؟ یافته های تحقیق نشان می دهد حمایت های حاکمان قاجار از هنرمندان، با توجه به شرایط اجتماعی و مشارکت تماشاگران، به خصوص در دوره ناصری موجب تثبیت و رشد وجوه آیینی و نمایشی در ارتباط با تماشاگر تعزیه شده و همین حمایت حاکمان قاجار در بازه زمانی دیگر موجب افول تعزیه شده است. این فراز و فرود توأمان نشانگر می دهد که حمایت بی تدبیرانه ی حاکمان، ممکن است وجوه آیینی و نمایشی تعزیه را تحت الشعاع قرار دهد. قدر متیقن این حمایت ها، در کنار تقویت وجوه آیینی و نمایشی، تسهیل گری در امر اجرا در ارتباط با تماشاگر است که به طبع در زمان های مختلف نوع حمایت و میزان حمایت را متفاوت می کند.
ساختارشناسی نظری و مفهومی واژگان «غفلت و فراموشی» در قرآن، جهت استنباط دلالت های تربیتی آن، برای معلم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تربیت اسلامی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۱
129 - 146
حوزههای تخصصی:
نگاه به کلیدواژه های قرآنی از منظر تربیتی، رویکردی است که می تواند باب فهم و استنباط دلالت های تربیتی برای تعلیم وتربیت را فراهم نماید. تبیین الگوهای نظری و مفهومی کلیدواژه های قرآنی می تواند در راستای فهم مسائل تربیتی در بعد کلان و ارائه راهکارهای کاربردی برای تعلیم وتربیت و وظایف معلمی در بعد خرد، راهگشا باشد. آنچه در این بین اهمیّت ویژه دارد این موضوع است که دلالت های تربیتی برای حرفه معلمی در فرایندی معتبر مورد استخراج و سنجش قرار گیرد. به عبارتی اگر قرار است برای فرایندهای تربیتی، مبانی خاصّی وجود داشته باشد یقیناً این امر بایستی براساس معیارهایی صورت گیرد که جنبه همه جانبه نگری در آن با توجّه به ویژگی های انسان و خلقت او قابل تعریف باشد. حتی، در کاربرد الگوهای روزآمد علمی و کاربرد نظریات رقیب، محک مبانی قرآنی می تواند به عنوان ابزاری برای صحّت سنجی این مطالب و فیلتری مناسب برای کاربرد نظریات علمی مورد استفاده قرار گیرد. واژگان غفلت و فراموشی به عنوان یکی از کلیدواژگان پرتکرار که با خلقت انسان و دوران تربیت و تکامل او گره خورده است، از جمله الگوهایی است که نه تنها فهم ابعاد آن برای معلّمان مفید و سودمند بلکه استخراج این ابعاد در قالب الگوی مفهومی و نظری می تواند برای مباحث تربیتی دارای راهکارهای عینی و عملیاتی باشد. تلاشی که محقّقان پژوهش حاضر سعی نمودند در خور وسع خود به بخشی از آن بپردازند. در همین راستا، پژوهش حاضر قصد دارد در راستای استنباط دلالت های تربیتی فوق، به واژه فراموشی در قرآن، نظری ساختارشناسانه بیندازد.ابتدا یک سؤال پژوهشی با این مضمون طرح شد که:«واژگان غفلت و فراموشی در قرآن چگونه بکار گرفته شده است؟»نمونه گیری هدفمند که تا اشباع نظری مقولات ادامه داشته و در طرح تحقیقی حاضر سبب خوانش کل آیات قرآن در رابطه با کلیدواژه حیات گردید.در مرحله ی سوم، جمع آوری داده ها به روش کتابخانه ای و با مراجعه به متن قرآن انجام گرفت.در مرحله ی چهارم، داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار MAXQDAY نسخه 3-12PORO مورد تحلیل قرار گرفت. در مرحله آخر، مطالعه تطبیقی کدهای محوری و باز به استخراج دلالت های تربیتی به روش تحلیل محتوای کیفی به شیوه ی استقرایی انجام شد.نتایج پژوهش حاکی از آن است که الگوی نظری واژگان غفلت و فراموشی در قالب شش دسته گروه های غافل و فراموشکار، موارد در معرض غفلت و فراموشی، عوامل ایجاد و پرهیز از غفلت و فراموشی، نتایج و شیوه های برخورد با غفلت و فراموشی قابل تقسیم است. همچنین پنج دلالت تربیتی از این الگوی نظری و مفهومی برای معلمان قابل استخراج است که شامل موارد زیر می باشد: ارتباط شناخت و ادراک با غفلت و فراموشی، اعتبار تذکّر در کنار تعلّم، لزوم تبیین ابعاد غفلت و فراموشی، توجّه به متضادهای غفلت و فراموشی، توجّه به مراتب غفلت و فراموشی. هر یک از این دلالت ها خود شامل اجزای دیگری بوده که به شرح زیر می باشد: ارتباط شناخت و ادراک با غفلت و فراموشی از دلالت های مبنایی و ریشه ای است که شامل این موارد خواهد بود: توجّه به ایجاد شناخت، توجّه به شناخت صحیح، توجّه به شناخت عمیق. اعتبار تذکّر در کنار تعلّم از جمله دلالت های فرایندی و زمینه ای است که توجّه به لزوم تذکر دائمی و توجّه به شیوه های تذکر را شامل می شود. تبیین ابعاد غفلت و فراموشی از جمله دلالت های ساختاری است که مصادیق، ریشه ها و نتایج غفلت و فراموشی را شامل می شود. توجّه به متضادهای غفلت و فراموشی ازجمله دلالت های عملکردی است که کلیدواژه های دنیا - آخرت، مرگ - زندگی و حس گرایی و معناگرایی را شامل می شود. درنهایت توجّه به مراتب غفلت و فراموشی از جمله دلالت های نتیجه ای است که شامل گزاره های تکرار و تعمد در غفلت و فراموشی است.درنهایت باید اذعان داشت که دین برای تربیت انسان آمده است و نگاه به محتوای دینی برای استنباط دلالت های تربیتی می تواند گامی در همین راستا باشد. به صورت جزئی تر این امر می تواند از طریق تحلیل کلیدواژه های قرآنی جهت استنباط این دلالت ها برای حرفه معلمی و کلاس درس او صورت گیرد. لذا چنین تحلیلی اساساً هدف و مقصود دینی و تربیتی دارد. سودمندی این امر در اتقان تکیه گاه نظری است که برای تربیت فراهم می نماید و معلم می تواند در عمل از راهکارهایی در کار خود بهره مند گردد که اعتبار مبنایی آن براساس الگوی وحیانی پایه ریزی شده است. برهمین اساس و به منظور غنی بخشی به تحقیق حاضر، پیشنهاد می شود در ادامه تحقیقات نظری به این سبک، دیگر کلیدواژه های مرتبط با مفهوم غفلت و فراموشی مورد بررسی قرار گرفته و با تبیین الگوی نظری و مفهومی کامل تر، نکات کلان در مباحث تربیتی استخراج گردد. همچنین پیشنهاد می شود دیگر کلیدواژه های قرآنی براساس این الگو مورد تبیین و بررسی قرار گیرند. اساساً تربیت کارآمد منوط به رعایت ابعاد جزئی و کلی مؤلفه های تربیتی است. معلمان کارآمد در قدم اوّل باید با تمسک به منابع معتبر تربیتی، جای پای قدم های حرفه ای خود را مستحکم نمایند. در گام بعدی لزوم شناخت درست مبانی و اصول و دلالت های تربیتی از منابع معتبر مطرح می گردد. این فرایند را محقّقان تربیتی برای شناخت و دسترسی معلمان، تسهیل و تسریع می نمایند. در گام سوّم و در بخش وظیفه اصلی معلم، کاربست این نتایج در محیط تربیتی، حائز اهمیت بوده که این بخش از رسالت های حرفه ای معلمی خواهد بود. در همین راستا در تحقیق حاضر، گام اوّل و دوّم به عنوان گام های پیش زمینه و در راستای کمک به حرفه تربیتی معلم برداشته شد تا از این رهگذر کیفیت عملکردهای معلمی بهبود و گسترش یابد.
مضامین معنوی و عرفانی در اشعار عربی و ملمّعات سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۸۳
199 - 220
حوزههای تخصصی:
سعدی در ادبیات عرب و در عرفان و تصوف نیز شناخته شده بود. آثار او نشان می دهد که به عارفان بزرگ ارادت داشته و بسیاری از گفته های آن ها را نقل کرده است و خود سیر و سلوکی داشته که اغلب غزل های او را عرفانی نموده و اصطلاحات صوفیانه را فراوان به کاربرده است. این آموزگار اخلاق در اشعار عربی و ملمعات خود که ابیات و مصراع های عربی را آورده است، به امور معنوی و عرفانی می پردازد که کمتر موردتوجه قرارگرفته اند. در این مقاله آن موارد تحلیل شده است. این تحقیق از روش کتابخانه ای و شیوه تحلیل منطقی و مستند به منابع اصلی بهره جسته و با استنتاج از یافته های پژوهش، نشان می دهد که سعدی در اشعار عربی خود نیز همان فلسفه عشق و اخلاق مداری را آموزش می دهد و صوفی کامل نیست بلکه اندیشه های صوفیانه را در جهت اهداف انسانی و اخلاقی استفاده می کند.
تأثیر شوک های اقتصادی بر نرخ رشد جمعیت روستایی در استان های ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روستا و توسعه پایدار فضا دوره ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۲۱)
141 - 165
حوزههای تخصصی:
نرخ رشد جمعیت از جمله عوامل تأثیرگذار بر رشد و توسعه اقتصادی یک کشور محسوب می شود. طی چند سال گذشته، رشد این متغیر در ایران کاهش چشمگیری داشته است که یکی از دلایل این اتفاق، به بی ثباتی اقتصاد و نوسانات حاصل از آن بر می گردد و مشوق ها و سیاست های افزایش جمعیت نیز نتوانسته است کارساز باشد. هدف این پژوهش بررسی اثرات شوک های اقتصادی بر نرخ رشد جمعیت روستایی استان های ایران بوده است. بدین منظور، برای بررسی اثرات شوک های اقتصادی از مدل بیزین پنل ور (Bayesian Panel VAR) در نرم افزار متلب طی بازه زمانی 1376-1401 بهره گرفته شد. داده های سری زمانی موردنیاز از بانک مرکزی و مرکز آمار ایران استخراج شد. نتایج پژوهش نشان داد که نرخ تورم، نرخ ارز و ضریب جینی اثر منفی بر نرخ رشد جمعیت روستایی استان ها گذاشته اند. اثر شوک رشد اقتصادی و درآمد خانوار در دوره های ابتدایی و کوتاه مدت برای اکثر استان ها باعث افزایش نرخ رشد جمعیت روستایی شده اما با گذشت زمان و در دوره های بلندمدت به دلیل افزایش مهاجرت از روستا به شهر، اثر آن منفی شده و منجر به کاهش نرخ رشد این متغیر می گردد. با این حال، این امکان وجود داشت که مهاجرت معکوس نیز داشته باشیم؛ اما علی رغم امکانات، به دلیل افراد بازنشسته، تأثیر چندانی در نرخ رشد ندارد. نتایج حاصله برای تمامی استان ها معنادار به دست آمد. علاوه بر این، نتایج تجزیه واریانس نشان داد که پس از 20 دوره، برای تمامی استان ها نرخ تورم بیشترین تأثیر (به استثنای اثر خود متغیر) را بر روی نرخ رشد جمعیت روستایی داشته و ضریب جینی در اکثر استان ها دارای کمترین اثر بر این متغیر بوده است.
تحلیل سیمای رفتاری گردشگران در توسعه سرمایه انسانی و اجتماعی جامعه محلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری و توسعه سال ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۴۲)
1 - 16
حوزههای تخصصی:
توسعه گردشگری تأثیرات متعدد اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در جامعه محلی دارد. هدف این پژوهش بررسی نقش سیمای رفتاری گردشگران در توسعه سرمایه انسانی و اجتماعی جامعه محلی است. پژوهش از نوع توصیفی پیمایشی است. جامعه آماری دربردارنده گردشگران شهرستان سرعین و جامعه محلی این شهر است و نمونه آماری دربردارنده 367 نفر از گردشگران و به همان تعداد از جامعه محلی شهر سرعین است که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده است. داده ها به وسیله پرسش نامه گردآوری شده است. برای روایی پرسش نامه از روایی محتوایی و روایی هم گرا و واگرا استفاده شده و پایایی آن نیز از طریق آلفای کرونباخ تأیید شده است. برای آزمون فرضیه های پژوهش از آزمون مدل سازی معادلات ساختاری و برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزارهای اس پی اس اس و اسمارت پی ال اس استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که سیمای رفتاری گردشگران در سرمایه انسانی (دانش، مهارت، تخصص) و سرمایه اجتماعی (اعتماد، همکاری، شبکه، ارزش) جامعه محلی تأثیر مثبت و معنی داری دارد. بنابر نتایج پژوهش، در مقایسه بین تأثیرپذیری سرمایه انسانی و اجتماعی از گردشگری، سرمایه اجتماعی بیشترین تأثیرپذیری را از سیمای رفتاری گردشگران دارد؛ درنتیجه توجه به گردشگری از حیث توسعه سرمایه اجتماعی واجد اهمیت بیشتری است. براساس نتایج و یافته های پژوهش و با توجه به تأثیر سیمای رفتاری گردشگران در سرمایه انسانی و اجتماعی جامعه محلی، پیشنهاد می شود در سیاست گذاری برنامه های گردشگری افزون بر تأثیر اقتصادی گردشگری به تأثیرات انسانی و اجتماعی گردشگران نیز توجه شود.
آیا توزیع درآمد حاصل از قانون مالیات بر ارزش افزوده بین شهرداری ها عادلانه است؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
162 - 175
حوزههای تخصصی:
مقدمه مالیات از مهم ترین و سالم ترین منابع مالی در اختیار دولت ها است. در این بین نیز مالیات بر ارزش افزوده از گسترده ترین سیستم های مالیاتی در سطح جهان است که بر اساس ارزش افزوده به کالاها و خدمات، اعمال می شود. به زبان ساده تر، مالیات بر ارزش افزوده همان ارزشی است که طی فرایند تولید، به مواد اولیه محصول یا خدمات اضافه می شود. مالیات ارزش افزوده به عنوان یک مالیات غیرمستقیم در نظر گرفته می شود، چون بر اساس مصرف و خرید افراد تعیین می شود و به طور مستقیم از درآمد افراد، کسر نمی شود. در ایران نیز قانون مالیات بر ارزش افزوده در سال 1387 به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید و قرار بر این شد که به مدت 5 سال به صورت آزمایشی اجرا شود. در دی ماه 1400 قانون مالیات بر ارزش افزوده مورد بازبینی قرار گرفت و قانون دائمی مالیات بر ارزش افزوده، مورد تصویب قرار گرفت. این قانون پس از تصویب، در سال های متعددی نیز بندهایی از آن، مورد بازبینی و اصلاح قرار گرفت و برای برخی سال ها، نرخ آن به 9 درصد و حتی در قانون بودجه سال 1403 نیز نرخ آن 10 درصد رسید. در این مقاله تلاش می شود تا نشان داده شود که در ماده های 38 و 39 مالیات بر ارزش افزوده یک تبعیض آشکار و انکارناپذیر مشاهده می شود، زیرا در این ماده های قانون مالیات بر ارزش افزوده تصویب شده است که نرخ عوارض شهرداری ها و دهیاری ها در رابطه با کالا و خدمات مشمول این قانون از مؤدیان داخل حریم شهرها به حساب شهرداری محل و در مورد مؤدیان خارج از حریم شهرها به حساب متمرکز وجوه وزارت کشور واریز و توزیع آن بین دهیاری های همان شهرستان بر اساس شاخص جمعیت و میزان کمترتوسعه یافتگی انجام شود. طبق آمار، سرانه درآمد این نوع مالیات و عوارض برای برخی استان ها، چند ده برابر استان های دیگر می شود. به بیان دیگر، یعنی رقم ناچیزی به مناطق کمتر توسعه یافته، شهرستان ها و دهیارها اختصاص می یابد که با روح عدالت و همچنین اسناد بالادستی در زمینه رعایت عدالت، رفع تبعیض ها و نابرابری ها در کشور، سازگاری ندارد. به بیان ساده تر، شهرداری های برخوردار علاوه بر درآمدهای عادی خود از طریق عوارض نوسازی، درآمد ناشی از بهای خدمت، صدور پروانه ساخت و ساز و ... از یک درآمد ملی که باید متعلق به تمام آحاد جامعه باشد و همه به صورت برابر از آن بهره مند شوند، بیشتر ذی نفع خواهند شد. مواد و روش ها این پژوهش از جمله مقالات کاربردی و نقطه نظری به شمار می رود. مقالات نقطه نظری، مقالاتی هستند که بر پایه موضوعی مشخص و عموماً نو و چالش برانگیز، تنظیم شده اند. در این گونه مقالات، نویسندگان با مرور مختصر و انتقادی پیشینه پژوهش مرتبط، نقطه نظری جدید در مورد موضوع انتخاب شده، ارائه می دهند. همچنین، پژوهش حاضر به لحاظ روش اجرا از نوع توصیفی و پیمایشی محسوب می شود. به لحاظ وضعیت داده ها نیز از منابع رسمی انتشار داده ها برای تجزیه و تحلیل آمار توصیفی، بهره برده است. یافته ها در این پژوهش مطرح شد که آیا با آشکار شدن نتایج اجرای این بندهای قانونی، زمان آن نرسیده است که دست اندرکاران و سیاست گذاران کشور به فکر اصلاح این قوانین تبعیض آمیز باشند؟ آیا این عادلانه است که یک شهروند ایرانی در یک استان گاه ده ها برابر یک شهروند ایرانی دیگر؛ از مواهب مالیات بر ارزش افزوده، بهره مند شود؟ آیا سیاست گذاران و تصویب کنندگان این ماده قانونی در زمان تصویب این قانون، به تبعیض آشکار نهفته در بطن این ماده قانونی اندیشیده بودند؟ آیا می دانستند که عمل به این قانون، موجب تفاوت فاحش سهم سرانه بین شهرداری های برخوردار و سایر شهرداری ها و دهیاری های کمتربرخوردار می شود؟ حال پس از اجرا و مشخص شدن نتایج آن در چندین سال متوالی، آیا زیبنده نیست که سیاست گذار متوجه خطای راهبردی خود شود و قانونی که نتایج آن در تضاد آشکار با قانون اساسی و برنامه های 5ساله توسعه و همچنین، به خلاف مشیء امامین انقلاب در رسیدگی به محرومان و تأکید بر توسعه متوازن تمام مناطق کشور است؛ در پی اصلاح و جبران برآید تا تمام درآمد مالیاتی ذیل قانون مالیات بر ارزش افزوده، ابتدا به صورت ملی احصا و سپس طبق سرانه جمعیتی، به صورت عادلانه بین تمام مناطق کشور توزیع شود؟ نتیجه گیری به نظر می رسد که تصویب کنندگان بندهای 38 و 39 قانون مالیات بر ارزش افزوده در آن زمان، با حُسن نظر و خوش بینی عمل کرده و متوجه تبعیض آشکار نهفته در بطن این مواد قانونی نبوده اند، اما پس از محک اجرا و عملیاتی شدن این مواد قانونی، تبعیض آمیز بودن آن ها نمایان شده است. نه فقط نمایندگان وقت مجلس شورای اسلامی که حتی شورای محترم نگهبان نیز به عنوان پاسدار قانون اساسی هم احتمالاً به دلیل عدم سابقه تجربی قانون یادشده و نتیجه ای که فقط با اجرای آن قابل درک بوده است، متوجه مغایرت این قانون با اصل هفتاد و دوم قانون اساسی نشده اند. حال زیبنده است پس از آشکار شدن نتایج مخرب این بندهای قانونی که تبعات جبران ناپذیری بر تشدید توسعه نامتوازن و افزایش محرومیت مناطق کمتر توسعه یافته داشته و حتی در صورت استمرار در برخی مناطق کمتربرخوردار، می تواند زمینه ساز سیل مهاجرت به کلان شهرها و مناطق بیشتر برخوردار شود، نسبت به اصلاح آن ها تمهیداتی اندیشید.
تفسیر دیوان اروپایی حقوق بشر از حق بر آزادی و نقش آن در تبیین مفهوم مصالح عالیه کودک در فرآیند پناهندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حقوقی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
1 - 24
حوزههای تخصصی:
مقدمه: فقر، تغییرات اقلیمی، مخاصمات مسلحانه، آشوب های ملی، تعقیب آزارمند یا سایر مسائل جهانی، کودکان را مجبور ساخته است، به تنهایی یا به همراه سرپرستان خود به سایر کشورها سفر کرده و به منظور داشتن یک زندگی معمول، در آن کشور درخواست پناهندگی دهند. این کودکان، اغلب در رویه های پناهندگی، در معرض خشونت ها و سوءاستفاده ها قرار گرفته، کودکی خود را در شرایط بسیار سختی را طی می کنند و سپس در کشورهای پناهنده پذیر نیز حقوق ایشان محدود می شود. با بروز مخاصمات مسلحانه در خاورمیانه در سال های اخیر، تغییرات اقلیمی کلان در سطح جهانی و سایر مسائل جهانی، تعداد کودکان در رویه های پناهندگی که وارد اتحادیه اروپا شده اند، بسیار افزایش یافته و همین امر موجب شده است، دولت های اتحادیه اروپا درصدد جلوگیری یا محدود کردن ورود پناه جویان برآیند. از سوی دیگر، قواعد مربوط به حقوق بین الملل بشر و حقوق اروپایی بشر، مقررات حداقلی پیرامون پناهندگی برقرار ساخته است تا از اختیار گسترده دولت ها به منظور اخراج یا بازداشت کودک، جلوگیری به عمل آورد. روش ها: سوالی که در اینجا مطرح می شود آن است که دیوان تعادل میان مصالح عالیه کودک و امنیت دولت را چگونه برقرار ساخته است؟ برای پاسخ به این سوال، نگارندگان به منظور پاسخ به این سوال با استفاده از روش تحلیلی و کتابخانه ای، به نتایج زیر رسیده اند. یافته ها: در این رابطه دولت های عضو اتحادیه اروپا، تعهدی متعاقب ماده 37 (ب) کنوانسیون حقوق کودک دارند. همچنین کمیته حقوق کودک همراه با کمیته کارگران مهاجر نیز بازداشت کودکان مهاجر را به دلیل ورود یا اقامت غیرقانونی، به واسطه تضاد با اصل مصالح عالیه کودک، جز در مواردی که امنیت دولت ضروری تشخیص دهد، غیرقابل اجرا می دانند. با این حال چنانچه کودکان در رویه های پناهندگی مخاطرات امنیتی برای دولت پناهنده پذیر داشته باشند، دولت ها می توانند، با در نظر داشتن خطر فوری و ضرورت برای امنیت ملی، دست به بازداشت کودکان در رویه های پناهندگی بزنند. این امر را همچنین می توان از ماده 3(1) کنوانسیون حقوق کودک مستخرج دانست. در ماده 3(1) کنوانسیون حقوق کودک، مصالح عالیه کودک صرفاً «یک ملاحظه اولیه» شناخته شده است و باید با در نظر داشتن سایر ملاحظات سنجیده شود. بر همین مبنا در شرایط بسیار حاد ممکن است، به عنوان آخرین راه چاره، دولت ها به بازداشت کودکان اقدام کنند. به منظور آنکه این شرایط حاد احراز شود، دولت ها، آزمون های مختلفی را برای حل این تعارض برقرار کرده اند. نتایج: رویکرد آزمون «ضرورت و تناسب» در این رابطه بیان می دارد که محدودیت ها باید در درجه اول ضرورت داشته باشند و در ثانی با اوضاع واحوال موجود متناسب باشند. بر اساس این آزمون و همچنین تعادل با اصل مصالح عالیه –به عنوان یک ملاحظه اولیه- چنانچه بازداشت کودکان در رویه های پناهندگی، قابل اجرا تلقی شود، این بازداشت باید شرایطی را اقناع کند. در این رابطه، دیوان اروپایی حقوق بشر، با استفاده از ماده 5 کنوانسیون اروپایی حقوق بشر، اقدام به تفسیر حق بر آزادی کرده و شرایط بازداشت را احصا کرده است. به نظر می رسد، در این زمینه دیوان به این نتیجه رسیده است که چنانچه به عنوان آخرین راه چاره بازداشت کودکان در رویه های پناهندگی لازم باشد، باید دو شرط لحاظ شود. اول آن بازداشت باید قانونی باشد؛ و دوم بازداشتگاه باید برای کودک مناسب باشد. مورد دوم پیرامون قانونی بودن بازداشت کودکان در رویه های پناهندگی، مناسب بودن شرایط بازداشتگاه است. از آنجا که کودکان بسیار آسیب پذیر هستند و نیازهای خاصی دارند، شرایط بازداشت باید برای کودک مناسب سازی شده باشد. به منظور احراز حقوق کودک در رویه های پناهندگی، اماکن بازداشت و نگهداری مناسب کودک، باید شامل شرایط لازم برای آموزش، بهداشت، دسترسی به بازی و امکانات فرهنگی باشد. علاوه بر آن مدت زمان طولانی بازداشت و وضعیت بلاتکلیفی کودکان، باعث اضطراب و آشفتگی روانی کودکان می شود؛ همچنین صرف نظر از زمان سپری شده در بازداشت، شرایط بازداشتگاه پلیس با توجه به استرس حضور در آنجا، برای کودکان مناسب تشخیص داده نشده و در صورت نگهداری در بازداشتگاه های پلیس چنین امری مخالف با مصالح عالیه شناخته شده است.
نزدیک سپاری و سیاست همسایگی در اقتصاد شبکه ای، درس هایی از تجربه مناطق آزاد مکزیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا سال ۲۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۸۴
131 - 151
حوزههای تخصصی:
بعد از دهه های هفتاد و هشتاد میلادی با ایجاد تحولات در عرصه فن آوری اطلاعات و ارتباطات و هم چنین با خصوصی سازی بنگاه ها و شرکت ها جهان جدیدی به وجود آمد که به آن اقتصاد جهانی یا اقتصاد شبکه ای می گویند. درواقع اقتصاد شبکه ای و نزدیک سپاری به عنوان دو عامل کلیدی در شکل دهی به مناسبات اقتصادی بین الملل و تجارت میان کشورهای همسایه شناخته می شوند. مناطق آزاد تجاری-صنعتی مکزیک، نمونه ای از کاربرد این دو مفهوم می باشد که در عمل، به دنبال جذب سرمایه گذاری خارجی، ایجاد اشتغال و توسعه اقتصادی در منطقه هستند. لذا این پژوهش، به دنبال بررسی نزدیک سپاری و سیاست همسایگی در اقتصاد شبکه ای، با درس هایی از تجربه مناطق آزاد مکزیک با کشورهای همسایه خود، به ویژه ایالات متحده آمریکا است، که می تواند الگویی برای مناطق آزاد کشورهای کمتر توسعه یافته در جهان با کشورهای همسایه خود باشد. و با بکار گیری سیاست همسایگی برای مناطق آزاد این کشورها در جهت پیوند خوردن با اقتصاد شبکه ای باشد. از این رو مسئله اصلی این پژوهش به دنبال یافتن الگوی مناسبی برای پیوندهای مناطق آزادکشورهای کمتر توسعه یافته با اقتصاد جهانی می باشد. لذا پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی- تحلیلی و با استفاده از متون کتابخانه ای، تحلیل اسناد و مدارک، نتایج این پژوهش نشان دهنده این است که راهبرد سیاست همسایگی با نزدیک سپاری در مناطق آزاد تجاری-صنعتی الگویی برای سیاست گذاران و فعالان اقتصادی می باشد که می تواند در اکثر کشورهای درحال توسعه جنبه اجرایی داشته باشد. علاوه بر این در جهت بهره مندی از مزایای اقتصاد شبکه ای و نزدیک سپاری در چارچوب سیاست همسایگی به عنوان یک راهبرد، مورد استفاده قرار بگیرد.
تحلیل علم سنجی رابطه میان استرس و ویژگی های محیط ساخته شده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ساختار و کارکرد شهری سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۴۴
131 - 175
حوزههای تخصصی:
زندگی در محیط های شهری به طور فزاینده ای با چالش های مختلفی مواجه است که استرس و خطرات مرتبط با سلامت روان را به همراه دارد. استرس به عنوان یکی از رایج ترین مشکلات انسانی، لزوم شناسایی عوامل مؤثر بر آن را به شدت ضروری می سازد. باوجود پژوهش های متعددی که در این زمینه انجام شده، فقدان یک بررسی جامع و نقشه ای که نشان دهنده گستره این مطالعات باشد، به وضوح احساس می شود. هدف این مطالعه، تحلیل علم سنجی مطالعات مرتبط با شناسایی و بررسی استرسورهای محیطی است تا بتواند مسائل و موضوعات اصلی و نوظهور، الگوهای همکاری و ساختارهای فکری در این حوزه را شناسایی کند. در این راستا، مؤلفه های مؤثر بر ایجاد استرس با توجه به ادبیات جهانی شناسایی و استخراج شدند. سپس با استفاده از نرم افزار Vos Viewer و تحلیل علم سنجی، به بررسی هم استنادی، هم نویسندگی، هم رخدادی واژگان و همچنین تحلیل واژگان براساس زمان وقوع پرداخته شد. یافته ها نشان می دهند که کلمات "استرس"، "سلامت روان" و "سلامت" به ترتیب بالاترین مجموع قدرت پیوند و تعداد دفعات هم رخدادی را دارا بوده اند. همچنین، واژگان "کووید-19" و "تاب آوری" به عنوان کلمات نوظهور در این زمینه و مورد توجه پژوهشگران جدید شناسایی شدند.تحلیل هم نویسندگی نشان می دهد که نویسندگان کشورهای آمریکا و انگلستان به ترتیب بیشترین تولید استنادات و میزان همکاری را با سایر کشورها داشته اند. این پژوهش به عنوان یک مرجع سیستماتیک و جامع، می تواند به عنوان پایه ای برای پژوهش های آتی درزمینهٔ استرس و سلامت روان در محیط های شهری به شمار آید. با توجه به تنوع موضوعات و حجم بالای پژوهش ها در این حوزه، انتظار می رود که این مطالعه راه گشای پژوهش های آینده و ایجاد چارچوب های نظری جدید در این زمینه باشد.