فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۸۲۰ مورد.
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۱
341 - 365
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف شناسایی و تحلیل ساختاری تأثیر متقابل روندها و پیشران های مؤثر بر آینده اخلاق حرفه ای زیست بوم کسب وکار ایران در افق 1410(ه.ش) انجام گرفته است. لذا در ابتدا از طریق پژوهش کتابخانه ای و بررسی منابع و مستندات در پیشینه موضوع، تعدادی از روندها شناسایی شد و در ادامه از طریق مصاحبه با خبرگان و پیاده سازی روش دلفی، تعدادی از روندهای کلیدی تعیین، پرسشنامه تحلیل اثرات متقاطع (میک مک) طراحی و با تشکیل پانل خبرگان متشکل از 9 نفر کارشناسان و صاحبنظران تکمیل شدند. با کمک نرم افزار میک مک، میزان تأثیرگذاری و تأثیرپذیری هر کدام از روندهای شناسایی شده، مورد ارزیابی قرار گرفت و بر این اساس متغیرهای کلیدی آینده ساز شناسایی شدند که روندهایی همچون کیفیت قوانین و مقررات، نظام حقوق و دستمزد در فضای کسب و کار ایران، معضلات فرهنگی تاریخی مانند فردگرایی، معنویت در محیط کار، تحریم های سیاسی و اقتصادی بین المللی، مداخله دولت در اقتصاد، تک بعدی بودن فرهنگ ایرانی، اقتصاد زیرزمینی، ضعف شایسته سالاری، عدم التزام به ارزش های اخلاقی، نبود قوانین مناسب در عرصه اقتصادی و بانکداری، پولشویی، کیفیت زندگی کاری، قاچاق، عدالت سازمانی در فضای کسب وکار ایران و بی انضباطی مالی بیشترین تأثیرگذاری را بر آینده اخلاق حرفه ای زیست بوم کسب وکار ایران دارند.
ریشه یابی علل بروز پدیده زنان کارگرکشاورزی دلفان با کاربست تکنیک RCA و پیشنهاد راهبردهای متناسب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال ۴ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
205 - 256
حوزههای تخصصی:
حضور بیش از ۶۰۰ زن کارگر روزمزد کشاورزی در میدان اصلی شهرستان دلفان استان لرستان ، به عنوان نمادی از وضعیت اشتغال نامناسب، توجه رسانه ها، نهادهای مدنی و مسئولان را برانگیخته و بیم آن می رود که در صورت بروز حادثه ای پیش بینی نشده، به بحرانی اجتماعی یا امنیتی تبدیل شود. هدف این مقاله ریشه یابی علل بروز پدیده است که برای این منظوراز تکنیک "تحلیل علل ریشه ای "استفاده شد. در ادامه راهبردهای متناسب بر اساس علل ریشه ای شناسایی شده عنوان شد.این مطالعه از نوع کاربردی و با روش تحقیق کیفی انجام شد. در مرحله نخست، با استفاده ازروش کیفی از ابزار مصاحبه عمقی با 25 نفر از زنان کارگر کشاورزی و 19 نفر از صاحبنظران و کارشناسان حوزه توسعه،زنان،کار وکشاورزی انجام شد. افراد مورد مطالعه به صورت هدفمند و با نمونه گیری بارز انتخاب شدند. یافته ها نشان می دهد مهمترین علل ریشه ای مشترک بین زنان کارگر ، صاحبنظران و مسوولان مربوط به فقر، وضعیت خانوادگی زنان، کم توجهی متولیان به موضوع، فقدان مشاغل و درآمدهای جایگزین و تمایل به ساعت کار شناور بود. با این همه، زنان کارگر بیشتر بر ابعاد اقتصادی و احساس امنیت خود حین انجام این مشاغل تاکید داشتند و سایر موارد در اولویت های بعدی قرار داشت. از سوی دیگر، کارشناسان و مسوولان بر زمینه های فرهنگی- اجتماعی مانند چالش های فرهنگی گذار از فرهنگ سنتی و مردسالارانه و همچنین تمایلات مطالبه گری زنان متمرکز بودند. با توجه به اقدامات مقطعی ، پراکنده وسطحی نهادها و سازمانهای مرتبط در سطح ملی و منطقه ای راهبردهای پیشنهادی بر مبنای یافته ها حاکی از آن است که در قوانین بالا دستی جمهوری اسلامی ازجمله قانون اساسی، قانون کار و برنامه های توسعه ظرفیت های مناسبی برای کاهش آسیبهای این پدیده وجود دارد اما این راهبردها عمدتا" با اقدامات سطحی و غیر کارشناسی نادیده گرفته می شود و همین امر باعث تعمیق بیشتر مشکلات این قشر از کارگران زن بخش کشاورزی می شود.
ارائه مدل آینده نگاری و سناریونویسی صنعت نشر با رویکرد ترکیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال ۴ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
597 - 650
حوزههای تخصصی:
صنعت نشر، به عنوان یکی از ارکان اصلی توسعه فرهنگی و انتقال دانش، با تحولات سریع فناوری، تغییرات رفتار مصرف کنندگان و ظهور پلتفرم های دیجیتال مواجه است. این پژوهش با هدف ارائه مدلی ترکیبی برای آینده نگاری و سناریونویسی صنعت نشر ایران در افق 1414 انجام شد. با بهره گیری از رویکرد ترکیبی کیفی و کمی، شامل مصاحبه های نیمه ساختاریافته، روش دلفی، تحلیل اسنادی و پرسشنامه، پیشران های کلیدی (دیجیتالی شدن، تغییر رفتار مصرف کننده، افزایش هزینه های تولید، رشد پلتفرم های آنلاین و مدل های درآمدی جدید) و عدم قطعیت های بحرانی (تحولات فناورانه، بحران های اقتصادی و آینده نشر سنتی/دیجیتال) شناسایی شدند. تحلیل های کیفی با استفاده از نظریه داده بنیاد و نرم افزار MAXQDA، مقوله هسته ای «تحولات فناورانه» را استخراج کرد که سایر مقوله ها را تحت تأثیر قرار می دهد. تحلیل های کمی با نرم افزارهای SPSS و Vensim، مدل پویایی سیستم را طراحی و شبیه سازی کرد که کاهش 40% کتاب های چاپی و رشد 140% کتاب های دیجیتال تا 1414 را نشان داد. سه سناریوی مرجع (رشد دیجیتال با 300% رشد دیجیتال، رکود اقتصادی با 30% افت درآمد و تعادل با 100% رشد دیجیتال) تدوین شدند که مسیرهای محتمل آینده را ترسیم می کنند. مقایسه با مطالعات پیشین (نوروزی و احمدی، 1401؛ ماگادان و گارسیا، 2022) نشان داد این پژوهش با مدل سازی پویا و بومی سازی مفاهیم، تحلیل عمیق تری ارائه کرده است. پیشنهادات اجرایی شامل سرمایه گذاری ناشران در فناوری، حمایت دولتی از نشر سنتی و توسعه پلتفرم های محلی توسط فعالان فناوری است. این مطالعه با پر کردن خلأهای ادبیات داخلی، چارچوبی جامع برای پیش بینی و برنامه ریزی استراتژیک ارائه داد و راهنمایی عملی برای هدایت صنعت نشر ایران به سمت آینده ای پایدار و نوآور فراهم آورد.
طراحی مدل بازاریابی اتحادی در هولدینگ های خودروسازی بر پایه تحلیل مضمون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال ۴ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳
537 - 556
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر ارائه مدل بازاریابی اتحادی در هولدینگ های صنعت خودروسازی می باشد. روش پژوهش: این پژوهش به روش آمیخته و در دو بخش کیفی طراحی و اجرا شده است. در بخش کیفی، جامعه آماری شامل 16 نفر از اساتید دانشگاه، مدیران و خبرگان حوزه بازاریابی بود که با بهره گیری از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها در بخش کیفی، از مصاحبه های نیمه ساختاریافته استفاده شد و داده ها با نرم افزار MAXQDA تحلیل شدند. روایی کدهای استخراج شده در این بخش توسط دو پژوهشگر مستقل بررسی و تأیید شد و پایایی آن نیز با استفاده از شاخص کاپای کوهن مورد ارزیابی قرار گرفت. داده های بخش کیفی با روش تحلیل مضمون مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: حاصل تحلیل مضمون، استخراج ۳۴۲ کد اولیه در قالب 20 مضمون پایه و ۶ مضمون سازمان دهنده بود. به طور کلی نتایج نشان داد بعد «توسعه منابع مشترک» شامل زیر مقیاس های بهینه سازی منابع عملیاتی؛ تسهیم منابع تصمیم گیری؛ چابکی منابع بازاریابی و هم افزایی منابع بازاریابی بود. بعد «توانمندی شرکا» شامل مقیاس های شناخت بازار محلی، توسعه مهارت های نرم، توسعه روابط مشتریان است. بعد «مدیریت تنش با شرکا» شامل زیرمقیاس های مدیریت هماهنگی، مدیریت پیچیدگی های قانونی و مؤلفه حل اختلاف با شرکا است. بعد «یادگیری مشترک» شامل زیر مقیاس های یادگیری فناورانه، مهارت افزایی چندگانه، مذاکره با کمک شرکا شناسایی شد. بعد «تناسب استراتژیک شرکا» شامل اخذ ایده های نوآورانه بازاریابی، نفوذ هوشمندانه مطابق با ظرفیت شرکت ها و ورود به بازار متناسب با توانایی شرکا بود. بعد «توسعه شبکه ارتباطی» شامل شناخت توانایی های شرکا، گسترش رابطه داخلی با شرکا و توسعه شبکه شرکا و مدیریت رابطه با شرکا بود.
تشخیص تقلب در بیمه درمان تکمیلی با استفاده از الگوریتم های شبکه عصبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال ۴ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳
47 - 68
حوزههای تخصصی:
تقلب در مطالبات بیمه درمان تکمیلی، چالشی بزرگ است که منجر به زیان های مالی قابل توجه و تضعیف اعتماد عمومی می گردد. در این پژوهش، یک چارچوب جامع برای شناسایی تقلب با استفاده از الگوریتم های شبکه عصبی ارائه شده است. این چارچوب از سه معماری شبکه عصبی بهره می برد: الف) پرسپترون چندلایه (MLP)، ب) شبکه عصبی عمیق (DNN) پیاده سازی شده با Keras، و ج) شبکه حافظه بلندمدت (LSTM). داده های خام از منابع مختلف شامل اطلاعات بیمه نامه ها، بیمه شدگان، پرونده های خسارت، فهرست بیماری ها و اطلاعات شعب جمع آوری و پس از آن با مراحل پاک سازی، تبدیل، نرمال سازی و حذف داده های پرت (با استفاده از روش فاصله بین چارکی یا IQR) پیش پردازش شدند. مدل ها با استفاده از روش اعتبارسنجی متقاطع K-تایی و معیارهایی نظیر دقت، ماتریس سردرگمی، دقت (Precision)، بازخوانی (Recall)، امتیاز F1 و ROC-AUC ارزیابی شدند. نتایج تجربی نشان دادند که همه مدل ها دقت بسیار بالایی (در حدود ۹۹.۹٪) دارند و این موضوع اثبات می کند که سیستم های مبتنی بر شبکه عصبی قادر به تفکیک قابل اعتماد میان ادعاهای مشروع و جعلی هستند. این سیستم پیشنهادی می تواند مسیر را برای نظارت لحظه ای مؤثرتر بر تقلب در صنعت بیمه هموار کند. این مدل ها دقت بسیار بالایی در شناسایی تقلب ها داشتند و می توانند در کاربردهای عملی و دنیای واقعی به طور مؤثر به کار گرفته شوند. نتایج این تحقیق نشان دهنده توانایی بالای این مدل ها در پردازش داده های پیچیده و غیرخطی است و این الگوریتم ها می توانند به عنوان راه حل های مؤثری برای تشخیص تقلب در بیمه های درمان تکمیلی و سایر سیستم های مشابه به کار روند. در نتیجه، این تحقیق گامی مهم در جهت توسعه مدل های هوشمند برای شناسایی تقلب در سیستم های بیمه ای است.
افزایش مشارکت سیاسی با استفاده از تحلیل استراتژیک هوشمند در مواجهه با تغییرات اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال ۴ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳
717 - 750
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی راهکارهای افزایش مشارکت سیاسی از طریق بهره گیری از تحلیل استراتژیک هوشمند در مواجهه با تغییرات اجتماعی انجام شده است. در این تحقیق تلاش شده تا با استفاده از رویکرد کیفی و انجام مصاحبه های عمیق با فعالان سیاسی، اعضای احزاب و تشکل های اجتماعی و همچنین شهروندان، ابعاد مختلف تغییرات اجتماعی و تأثیر آن بر رفتار و تمایلات سیاسی افراد شناسایی و تحلیل گردد. یافته ها نشان می دهد که تغییرات اجتماعی ناشی از نابرابری های اقتصادی، تحولات فرهنگی و گسترش فناوری های نوین ارتباطی، هم فرصت ها و هم چالش هایی را برای مشارکت سیاسی ایجاد کرده است. تحلیل استراتژیک هوشمند به عنوان رویکردی نوین می تواند با ترکیب داده های اجتماعی، سیاسی و فناورانه به طراحی استراتژی های کارآمد در جهت ارتقاء مشارکت سیاسی و تقویت ساختارهای مدنی کمک کند. نتایج نشان می دهد که افزایش مشارکت سیاسی نه تنها به سطح آگاهی و تحصیلات افراد وابسته است، بلکه به توانایی نهادهای سیاسی و اجتماعی در انطباق با تغییرات و به کارگیری رویکردهای هوشمند نیز بستگی دارد. این تحقیق تأکید می کند که سیاست گذاران و فعالان اجتماعی با بهره گیری از تحلیل استراتژیک هوشمند قادر خواهند بود به گونه ای مؤثر با تغییرات اجتماعی روبه رو شوند و زمینه افزایش مشارکت سیاسی در جامعه را فراهم آورند.
الگوی خادمیت در سازمانهای دولتی ایران با رویکرد رفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
307 - 330
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر طراحی الگوی خادمیت در سازمانهای دولتی ایران با رویکرد رفتاری است. ابزار استخراج داده ها در بخش کیفی روش دلفی و دیمتل فازی (بررسی نظرات خبرگان) و نمونه گیری در این بخش به صورت هدفمند انجام شد. در نهایت 15 پرسشنامه قابل ارزیابی برگشت داده شد و در بخش کمی آزمون مدل به روش معادلات ساختاری بود . نمونه آماری نیز بر اساس 10 نمونه به ازای هر سوال در نظر گرفته شده است و در نتیجه حداقل تعداد نمونه برابر 480 نفر می باشد (هر وزارتخانه 120 پرسشنامه). روایی همگرای پرسشنامه بیش از 5/0 می باشند لذا اعتبار ابزار اندازه گیری به روش روایی همگرا، قابل پذیرش است. در خصوص روایی واگرا، لازمه تائید بیشتر بودن مقدار ریشه دوم میانگین واریانس تبیین شده از تمامی ضرایب همبستگی متغیر مربوطه با باقی متغیرها است که نتایج آن ، برای تمامی متغیرها، از همبستگی آن متغیر با سایر متغیرها بیشتر می باشد.همچنین از نرم افزار Amos برای تحلیل داده ها استفاده شده است. به کمک نظرات افراد خبره شاغل در 4 وزارتخانه راه و شهرسازی، ارتباطات و فناوری اطلاعات، امور اقتصادی و دارایی و صنعت، معدن و تجارت که دارای چهار ویژگی دانش، تجربه، تمایل و زمان لازم برای مشارکت در تحقیق را داشتند، داده ها با استفاده از روش نمونه گیری به روش هدفمند زنجیره ای جمع آوری و تحلیل شدند. در گام اول، 11 عامل تاثیرگذار بر رفتار خادمیت با مطالعه ادبیات موضوعی شناسایی گردید که در سه دسته عوامل درونی، عوامل بیرونی و عوامل ایرانی اسلامی دسته بندی شدند و به همراه پیامدهای خادمیت (4 عامل) مدل اولیه تحقیق را شکل دادند. در ادامه با استفاده از تکتیک دیمتل فازی، روابط بین اجزای مدل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و الگوی خادمیت در سازمانهای دولتی ایران با رویکرد رفتاری حاصل گردید. نتایج حاصل نشان داد که هر سه معیار عوامل بیرونی، عوامل درونی و عوامل ایرانی-اسلامی به ترتیب بر رفتار خادمیت تاثیرگذار هستند و این رفتار نیز منجر به بهبود خلاقیت، عملکرد فردی و سازمانی و رضایتمندی مراجعین می گردد.
بررسی عوامل موثر بر تاب آوری دیجیتال کارکنان سازمان های دولتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال ۴ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
295 - 328
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی عوامل موثر بر تاب آوری دیجیتال کارکنان سازمان های دولتی درشرکت ملی مناطق نفت خیز جنوب است. رویکرد پژوهش نیز از نوع روش کیفی است، دادهای با استفاده از مصاحبه های گردآوری شده با خبرگان شرکت ملی مناطق نفت خیز جنوب گرد آوری شد و با استفاده از روش تحلیل مضمون، مضامین فراگیر، سازمان دهنده و پایه شناسایی گردید، سپس با استفاده از نظرات گروه کانونی ابعاد، مؤلفه ها و شاخص ها نهایی پژوهش غربال گری و ارائه گردید، پس از کدگذاری اولیه مصاحبه ها 116 کد اولیه شناسایی گردید که پس از حذف مفاهیم تکراری و هم مفهوم، مفاهیم اولیه به 70 مفهوم پایه تعدیل گردید. با نظر پژوهشگر و 4 نفر دکتری مدیریت مضامین به 70 مضمون پایه و 25 مضمون سازمان دهنده و 8 مضمون فراگیر دسته بندی گردید، مطابق نتایج ابعاد و مولفه های نهایی پژوهش عبارتند از: جوان سازی سازمانی(تغییر نسل، تغییر نگرش و فهم کارکنان، رشد و شکوفایی سرمایه انسانی، حکمرانی فناوری های دیجیتال(امن سازی و بکارگیری فناوری هوش مصنوعی، توسعه تجهیزات و فناوری های مدرن دیجیتالی، توسعه زیرساخت دیجیتال در برابر تهدیدات)؛ علمی سازی کارکنان(آموزه های تحقیقاتی، بکارگیری مهارت ها، بهبود آموزش)؛ انطباق و سازگاری(انطباق پذیری، خودکارآمدی، انعطاف پذیری)؛ عوامل فردی- روانشناختی(تحمل ابهام، خشم و استرس)؛ حمایت گری و مشارکت(مسئولیت پذیری، مشارکت، پاسخگویی، حمایت و پشتیبانی، رفاه کارکنان)؛ چالش ها و ظرفیت منابع انسانی(استفاده از ظرفیت ها، قابلیت فردی، خلاقیت و نوآوری، جذب استعدادهای توانمند؛ تکامل و استراتژی شنیدن صداها(حمایت و تحول رسانه ها، شنیدن صدای کارکنان).
طراحی مدل بازاریابی متاورس در بانک مسکن با رویکرد داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال ۴ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳
633 - 716
حوزههای تخصصی:
هدف نهایی پژوهش حاضر، طراحی مدل بازاریابی متاورس در بانک مسکن با رویکرد داده بنیاد و تمرکز بر تحول دیجیتال در بستر صنعت بانکداری ایران است؛ مدلی که بتواند به بهبود رقابت پذیری، ارتقای تجربه مشتری و خلق ارزش های نوین مبتنی بر فناوری های پیشرفته کمک نماید. این تحقیق با بهره گیری از رویکرد نظام مند نظریه داده بنیاد اشتراوس و کوربین (1998)، فرایند کدگذاری سه مرحله ای (باز، محوری و انتخابی) را طی نموده است؛ به نحوی که محقق بر اساس مصاحبه های عمیق با خبرگان، موفق به شناسایی 5 مقوله اصلی، 26 مقوله فرعی و 65 کد مفهومی به عنوان ابعاد و مولفه های اثرگذار در شکل گیری مدل بازاریابی متاورسی بانک مسکن گردید. در فاز اول (کیفی) پژوهش، جامعه آماری متشکل از مدیران ارشد، کارشناسان متخصص و تحلیل گران حوزه های بانکداری دیجیتال، بازاریابی فناوری محور و متاورس بانکی، همچنین اساتید دانشگاهی و پژوهشگران فعال در زمینه بانکداری آینده نگر و فناوری های مالی نوین بود که با روش نمونه گیری هدفمند و تکنیک گلوله برفی، تعداد ۱۴ نفر از میان خبرگان کلیدی تا مرحله اشباع نظری انتخاب شدند. در این مرحله، داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته و بر پایه پروتکل علمی گردآوری و با نرم افزار MAXQDA تحلیل شد. در فاز دوم (کمی) با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی و بر اساس جدول مورگان، تعداد 434 پرسشنامه توزیع و جمع آوری شد. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه استانداردشده بر مبنای ابعاد استخراج شده از مرحله کیفی بود. داده های کمی با استفاده از نرم افزارهای SPSS26 و SmartPLS4 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و برازش مدل مفهومی و آزمون فرضیات انجام شد. یافته های پژوهش نشان داد که متغیرهای علی همچون فشارهای رقابتی بانکداری، الزامات قانونی و نظارتی، تغییرات ترجیحات مشتریان و فشارهای زیست محیطی، به همراه زیرساخت های فناوری، فرهنگ و سرمایه انسانی، ظرفیت تحقیق و توسعه و شبکه سازی دیجیتال، شالوده و بستر لازم را برای تحول بازاریابی داده بنیاد در بانک مسکن فراهم می کنند. نقش محوری بازاریابی داده بنیاد، توسعه محصولات نوآورانه و مدیریت تجربه مشتری، ارتباطی پویا بین شرایط علی، راهبردهای دیجیتال و پیامدهای عملکردی از جمله افزایش بهره وری، توسعه بازار و ارتقای کیفیت خدمات ایجاد نموده است. بر این اساس، مدل نهایی پژوهش پیوندی منسجم و داده محور میان سیاست گذاری کلان، مدیریت ریسک، چابک سازی سازمانی و توسعه بازاریابی متاورسی برقرار ساخته است. این مدل به عنوان نقشه راهی برای مدیران و سیاست گذاران بانکی، می تواند زمینه ساز استقرار بانکداری نسل جدید و ایجاد مزیت رقابتی پایدار در صنعت مالی کشور باشد.
رهیافتی بر مؤلفه های فضای سایبر تراز در گفتمان انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگرش مدیریت راهبردی سال ۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۹)
99 - 133
حوزههای تخصصی:
اصول و مبانی انقلاب اسلامی در مدل تعالی رهبر معظم انقلاب برای حرکت انقلاب اسلامی، ظهور و بروز داشته و در آن نهاده شده است بنابراین برای هنجاری کردن فضای سایبر می توان از آن الگو گرفت. رسیدن به وضع مطلوب، نیازمند طی شدن این تعالی منطقی است و گفتمان انقلاب برای دستیابی به تمدن نوین اسلامی از اجرای گام به گام آن ناگریز است. گام اول به مثابه وقوع انقلاب در فضای سایبر و متناظر با پیروزی انقلاب در فضای واقعی است که پیامد آن، فتح سرزمین و کسب قلمروی سایبری خواهد بود. در مرحله بعد، به نرم افزار اداره و ابزارهای حکمرانی نیاز داریم که از طریق طراحی نظامات گوناگون در فضای سایبر بدست می آید. پس از شکل گیری نظام اسلامی سایبری، نوبت به ایجاد دولت اسلامی در فضای سایبر خواهد رسید که اهم مراحل و مستلزم وضع قوانین لازم برای حکمرانی سایبری و همچنین پیاده سازی کلیه نظامات طراحی شده در گام قبلی است. تحقق دولت سایبری با معیارهای اسلامی متکی به نظامات سایبری و وضع قوانین لازم، زمینه تحقق جامعه اسلامی سایبری را فراهم می آورد که در آن آحاد مردم ضمن بهره مندی از خدمات دولت سایبری، زیست مجازی عفیفانه را نیز تجربه می کنند. در این تحقیق با استفاده از روش تحلیل مضمون، به شناسایی مولفه های فضای سایبر تراز یا مولفه های نظریه هنجاری فضای سایبر در اندیشه امامین انقلاب اسلامی پرداخته شده که اشراب آنها به این فضا بر اساس مدل ساخت یافته، زمینه تحقق وضع هنجاری و حکمرانی مطلوب در آن را فراهم می سازد
طراحی مدل راهبردهای چابکی بقای کسب و کار با رویکرد قابلیت بازاریابی دوسویه و مدیریت آشفتگی محیطی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۶۲
47 - 69
حوزههای تخصصی:
هدف: در پژوهش حاضر به طراحی الگوی راهبردهای چابک بر بقای کسب و کارها با رویکرد قابلیت بازاریابی دوسویه و مدیریت آشفتگی محیطی پرداخته شده است. همچنین، به شناسایی و تائید مواردی که مربوط به استراتژی چابکی و مدیریت آشفتگی محیطی و قابلیت بازاریابی دوسویه می باشد ، پرداخته شده است و ارتباط بین متغیرهای پژوهش نیز تبیین شده است. روش: در پژوهش حاضر برای شناسایی شاخص ها از روش تحلیل مضمون استفاده شده است. همچنین جهت تاثیرگذاری و تاثیر پذیری متغیرها از نرم افزار میک مک استفاده گردید. جامعه آماری مدیران ارشد و اجرایی شرکت های عضو اتاق بازرگانی شیراز بودند. روش نمونه گیری این پژوهش، از روش نمونه-گیری گلوله برفی استفاده شد و به کمک این روش 13نفر انتخاب شدند. در این پژوهش از ابزار مصاحبه برای جمع آوری نظر افراد استفاده شد. یافته ها: بر اساس یافته ها، عوامل مربوط به راهبردهای چابک بر بقای کسب و کارها شناسایی و دسته بندی شدند. ابعاد مربوط به مدیریت آشفتگی محیطی و قابلیت بازاریابی دوسویه نیز شناسایی و تایید شد. از طریق نرم افزار میک مک تاثیرپذیری و تاثیرگذاری متغیرها نیز مشخص گردید. نتیجه گیری: باتوجه به اطلاعات بدست آمده می توان از انعطاف پذیری عملیاتی، آینده نگاری استراتژیک، سرعت نوآوری و هوشمندی رقابتی بعنوان استراتژی های چابک نام برد که همراه با قابلیت بازاریابی دوسویه بعنوان متغیرهای کلیدی و راهکار حیاتی برای بقای کسب وکارها در دوران آشفتگی و تغییرپذیری محیطی نام برد.
تحلیل هوشمندی رقابتی در کسب وکارهای مجازی با رویکرد اهمیت-عملکرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۶۲
177 - 196
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله تحلیل هوشمندی رقابتی در کسب وکارهای مجازی است. این مطالعه از نظر هدف، پژوهش کاربردی-توسعه ای است و از منظر روش گردآوری داده ها، پیمایشی- مقطعی است. جامعه مشارکت کنندگان بخش کیفی اساتید بازاریابی و مدیران اتحادیه کشوری کسب وکارهای مجازی است که با روش نمونه گیری نظری 21 نفر از آنها انتخاب شدند. حجم نمونه بخش کمّی نیز با فرمول کوکران 384 نفر برآورد گردید و نمونه گیری با روش خوشه ای-تصادفی انجام شد. برای گردآوری داده ها از مصاحبه نیم ساختاریافته و پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها در بخش کیفی مطابق روش نظریه داده بنیاد و نرم افزار مکس کیودا است و در بخش کمّی از روش تحلیل اهمیت-عملکرد با نرم افزار اس پی اس اس استفاده شد. یافته های پژوهشی نشان داد براساس الگوی پژوهش، شرایط علّی (هوش سازمانی، مشتری مداری و سیاست های رقابتی) بر پدیده محوری (هوشمندی رقابتی) تاثیر می گذارند. در این رابطه زیرساخت های هوشمند، زمینه و بستر لازم را فراهم می آورند و شدت رقابت نیز شرایط مداخله گر شناخته شد. مولفه های مذکور بر راهبردها و اقدامات (استراتژی بازاریابی هوشمند) اثر گذاشته و در نهایت به پیامدهایی نظیر مشارکت مشتریان، بهبود تجربه مشتریان و مزیت رقابتی پایدار منجر می شوند.
تبیین چگونگی پذیرش فناوری بلاکچین در بانکداری الکترونیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۶۲
279 - 297
حوزههای تخصصی:
در این مطالعه به بررسی عوامل مؤثر بر پذیرش فناوری بلاکچین در بانکداری الکترونیک پرداخته شد. برای این منظور از توسعه مدل یکپارچه پذیرش و استفاده از فناوری با استفاده از دو عامل واسطه ای اعتماد اولیه و ریسک درک شده استفاده شد. بنابراین، قابلیت توسعه مدل یکپارچه پذیرش و استفاده از فناوری، از طریق دو عامل واسطه ای اعتماد اولیه و ریسک درک شده، مبنای طرح فرضیات تحقیق بوده که از طریق آزمون معناداری اثر اجزای مدل بر روی پذیرش فناوری بلاکچین در بانکداری الکترونیک و با نقش میانجی این عوامل مورد آزمون قرار گرفته است. برای اندازه گیری متغیرها از پرسشنامه استفاده شده و جامعه آماری تحقیق را مدیران ارشد و میانی بانک سامان در شهر تهران تشکیل دادند. تعداد 72 نفر از آن ها به شیوه غیراحتمالی در دسترس، نمونه آماری تحقیق انتخاب شدند. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از مدلسازی معادلات ساختاری به روش حداقل مربعات جزئی انجام گرفت و نتایج نشان داد عوامل موثر بر پذیرش فناوری بلاکچین در بانکداری الکترونیک را می توان شامل پیشایندهای انتظارات عملکرد و شرایط تسهیل کننده و عامل واسطه ای اعتماد اولیه دانست. هر دوی این پیشایندها از طریق اعتماد اولیه نیز اثرات قابل توجهی بر پذیرش این فناوری در بانکداری الکترونیک داشته اند، اما نقش ریسک درک شده به عنوان یک عامل واسطه ای در این مدل قابل توجه نبود. نتایج نشان داد که از میان پیشایندهای مدل توسعه یافته یکپارچه پذیرش و استفاده از فناوری، تنها انتظارات عملکرد به طور مستقیم بر پذیرش این فناوری تأثیرگذار است و شرایط تسهیل کننده به خودی خود، تاثیر قابل توجهی بر پذیرش این فناوری ندارد.
طراحی مدل آسیب شناسی ارگونومی سازمانی با استفاده از فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال ۴ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
355 - 380
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با استفاده از روش فراترکیب، شاخص های آسیب شناسی ارگونومی سازمانی در بخش دولتی را شناسایی و تحلیل کرده است. هدف پژوهش، استخراج مولفه های اصلی موانع ارگونومی از طریق تحلیل محتوای اسناد بالادستی، مقالات علمی، کتب و دستورالعمل های مرتبط بود. برای انجام این پژوهش ابتدا با استفاده از پایگاه داده های فارسی و لاتین به استخراج مقالات مرتبط پرداخته شد، در ادامه با غربال و جمع آوری 29 مقاله انگلیسی و 23 مقاله فارسی به تدوین مدل پرداخته شد. یافته ها با بررسی همه این منابع لاتین و فارسی، چهار معیار اصلی ارگونومیکی شامل فیزیکی، شناختی، سازمانی و رفتاری را شناسایی کرد. در بعد فیزیکی، عواملی نظیر شدت نور نامناسب، کیفیت پایین نور، سطح بالای فشار صوت، دما و رطوبت نامناسب، تهویه ناکافی، چیدمان نامناسب فضا، و تجهیزات غیرارگونومیک (مانند صندلی و میز غیراستاندارد) به عنوان موانع کلیدی تشخیص داده شدند که به اختلالات اسکلتی عضلانی و کاهش راحتی کارکنان منجر می شوند. در بعد شناختی، طراحی نامناسب رابط کاربری نرم افزارها، فشار کاری بالا، استرس و اضطراب، خستگی روانی، و ناکارآمدی فرآیندهای تصمیم گیری و حل مسئله از جمله موانع برجسته بودند. در بعد سازمانی، ارزیابی غیرعادلانه عملکرد، شیفت های کاری نامناسب، ساعات کار طولانی، عدم انعطاف پذیری برنامه ریزی، کمبود زمان استراحت، و فقدان حمایت مدیریتی و بودجه برای آموزش ارگونومی به عنوان چالش های اصلی شناسایی شدند. در بعد رفتاری، عدم رضایت شغلی، فرسودگی شغلی، تعاملات اجتماعی ضعیف، و نرخ پایین مشارکت کارکنان در برنامه های ارگونومیک از موانع مهم بودند. تحلیل داده ها با نرم افزار MAXQDA انجام شد و برای اعتبارسنجی کدگذاری از شاخص کاپای کوهن استفاده گردید که با مقدار 0.772 در سطح توافق معتبر قرار گرفت. این پژوهش نسبت به مطالعات پیشین، با پوشش جامع تر موانع ارگونومی در بخش دولتی، مدل یکپارچه ای ارائه داد که می تواند به عنوان مبنایی برای سیاست گذاری و بهبود شرایط کاری مورد استفاده قرار گیرد. پیشنهادات پژوهش شامل طراحی ارگونومیک محیط کار، تأمین تجهیزات استاندارد، اجرای برنامه های آموزشی ارگونومی، تقویت حمایت مدیریتی، و افزایش مشارکت کارکنان از طریق جلسات مشارکتی و بهبود تعاملات اجتماعی است. این اقدامات می توانند به ارتقای بهره وری، رضایت شغلی، و سلامت جسمی و روانی کارکنان کمک کنند و از پیامدهای منفی مانند فرسودگی شغلی و اختلالات اسکلتی عضلانی پیشگیری نمایند.
کاوش کیفی در مؤلفه های هوشمندسازی آمیخته بازاریابی جهت توسعه ورزش های غیررایج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
275 - 290
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف واکاوی مفهومی و طراحی مدل نظری آمیخته بازاریابی در راستای ارتقای جایگاه ورزش های غیررایج، بر مبنای رویکرد کیفی و داده بنیاد انجام شد. به منظور دستیابی به درکی ژرف از پویایی های بازاریابی در این حوزه، از مصاحبه های نیمه ساخت یافته با خبرگان دانشگاهی و مدیران میانی در حوزه بازاریابی ورزشی بهره گیری شد. داده های گردآوری شده به روش تحلیل مضمون و طی فرآیند کدگذاری سه مرحله ای (باز، محوری و انتخابی)، به استخراج ده مقوله ی مفهومی منجر گردید که شامل راهبردهای بومی سازی شده در بازاریابی ورزشی، نقش ساختاریافته رسانه های دیجیتال، ظرفیت سازی برای کنش های فرامرزی، روایت پردازی تبلیغاتی، موانع نهادی و فرهنگی، الگوهای تفکیک شده تحلیل بازار هدف، ظرفیت های آموزشی در فضای بازاریابی، ضعف زیرساختی و در نهایت، چالش های نگرشی و ارزش محور در پذیرش عمومی ورزش های خاص می باشد.فرایند نظریه پردازی، به شکل گیری مدلی اولیه انجامید که در آن، تعامل میان مؤلفه های زمینه ای، مداخله گر و راهبردی در بستری علی، مسیرهای احتمالی کنش بازاریابی را ترسیم می کند. یافته ها حاکی از آن است که بازاریابی ورزش های غیررایج نیازمند نگاهی فراتر از ابزارهای کلاسیک، و مستلزم درک تحلیلی از نظام باورها، ارزش ها و ظرفیت های رسانه ای نوین است. از منظر مشارکت کنندگان، نبود انسجام نهادی، ضعف در تولید محتوا و فقر روایت گری فرهنگی، از موانع محوری در مسیر گسترش این ورزش ها تلقی می شود.پژوهش حاضر با تأکید بر بازنگری انتقادی در نظام های مرسوم بازاریابی ورزشی، توصیه می کند که هرگونه مداخله ی توسعه ای در این حوزه، باید بر مبنای شناخت عمیق اجتماعی فرهنگی، طراحی مدل های ارتباطی هوشمند و فعال سازی ذینفعان چندسطحی بازتعریف گردد. این مطالعه، ضمن ترسیم نقشه ای ابتدایی از مدل آمیخته بازاریابی متناسب با اقتضائات ورزش های خاص، بستری را برای توسعه مطالعات آینده در قالب پارادایم کیفی و بومی شده فراهم می آورد.
بررسی عوامل موثر در پذیرش بازاریابی شبکه های اجتماعی در گردشگری پزشکی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال ۴ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳
557 - 612
حوزههای تخصصی:
در شرایطی که گردشگری پزشکی به عنوان یکی از صنایع استراتژیک در اقتصاد سلامت ایران شناخته می شود، بهره گیری از ظرفیت های بازاریابی شبکه های اجتماعی می تواند به جذب بیماران خارجی، بهبود تصویر برند ملی و ارتقای مزیت رقابتی مراکز درمانی منجر شود. با این حال، پذیرش این رویکرد دیجیتال در میان فعالان گردشگری سلامت کشور با چالش هایی همراه است که نیازمند مطالعه ای عمیق و بومی سازی شده است.پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر پذیرش بازاریابی شبکه های اجتماعی در صنعت گردشگری پزشکی ایران انجام شده و به صورت کیفی و با رویکرد تحلیل مضمون طراحی شده است. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با ۱۵ نفر از خبرگان دانشگاهی، مدیران آژانس های مسافرتی درمان محور و مسئولان مراکز درمانی فعال در حوزه گردشگری پزشکی گردآوری شد.تحلیل یافته ها منجر به استخراج ۱۹۸ کد مفهومی اولیه گردید که در قالب ۲۶ مضمون سازمان دهنده و نهایتاً ۵ مضمون فراگیر دسته بندی شدند: «ماهیت شبکه های اجتماعی»، «ساختار سازمانی»، «فضای رقابت»، «محیط کلان کسب وکار ایران» و «ماهیت خاص صنعت گردشگری پزشکی». این عوامل نشان دادند که پذیرش بازاریابی شبکه های اجتماعی در این حوزه تابعی از تعامل چندبعدی بین ویژگی های فناوری، توانمندی های درون سازمانی و الزامات بیرونی است.نتایج این مرحله از پژوهش می تواند مبنایی برای طراحی مدل بومی پذیرش و نیز تدوین سیاست های کلان در راستای توسعه بازاریابی دیجیتال در صنعت گردشگری پزشکی ایران قرار گیرد.
قابلیت شبکه سازی و عملکرد راهبردی سازمان با انعطاف پذیری راهبردی و دوسوتوانی سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۱
25 - 45
حوزههای تخصصی:
در محیط رقابتی متلاطم امروزی، دستیابی به عملکرد استراتژیک برای بقا و رشد شرکت های دانش بنیان در بازارهای هدف خود بسیار حائز اهمیت است. یکی از راه های دستیابی به این هدف دشوار، جذب منابع از طریق شبکه سازی با شرکا و سایر شرکت هاست. لذا هدف این پژوهش بررسی رابطه قابلیت شبکه سازی و عملکرد استراتژیک سازمان با تأکید بر نقش میانجی گری انعطاف پذیری استراتژیک و تعدیل گری دوسوتوانی سازمانی در شرکت های دانش بنیان حوزه فناوری اطلاعات است. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و رویکرد کمی دارد و از نظر ماهیت روش و گردآوری اطلاعات، توصیفی - پیمایشی است. جامعه هدف این پژوهش شرکت های دانش بنیان فعال در حوزه فناوری اطلاعات و تجارت الکترونیک مستقر در پارک علم وفناوری پردیس، دانشگاه تربیت مدرس و دانشگاه شهید بهشتی می باشد که تعداد آن ها 50 شرکت بوده که 44 شرکت بصورت تصادفی انتخاب شدند. یافته های این پژوهش نشان می دهد که قابلیت شبکه سازی بر عملکرد استراتژیک و انعطاف پذیری استراتژیک در شرکت های دانش بنیان حوزه فناوری اطلاعات تأثیر مثبت و معناداری دارد و همچنین انعطاف پذیری استراتژیک بر عملکرد استراتژیک تأثیر مثبت و معنادار دارد و نقش میانجی گر در رابطه قابلیت شبکه سازی و عملکرد استراتژیک دارد. اما دوسوتوانی سازمانی نمی تواند نقش تعدیل گر بر رابطه این دو متغیر داشته باشد. در نهایت به مدیران این شرکت ها پیشنهاد شد تا به جای تمرکز بر اهداف مالی، بر اهداف استراتژیک برای ارزیابی عملکرد خود تمرکز کنند و با منعطف کردن استراتژی های خود، موجب خلق هم افزایی و ایجاد هماهنگی با ذی نفعان کلیدی خود شوند تا از این طریق بتوانند منابع کلیدی را جذب شرکت های خود کنند.
سبک رهبری و تفکر راهبردی با نقش توانمندسازی کارکنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۱
323 - 340
حوزههای تخصصی:
سازمان ها به دلیل تغییرات شدید محیط پیرامون و فن آوری با مشکلاتی مواجه هستند که هر روز پیچیده تر می شوند. حل آن نیازمند سبک رهبری، داشتن تفکرات خلاق وبهره وری سازمانی است. پژوهش حاضر به بررسی رابطه بین سبک رهبری و تفکر راهبردی با نقش میانجی توانمندسازی کارکنان پرداخته است. این پژوهش با رویکرد توصیفی پیمایشی صورت گرفته است. جامعه مورد مطالعه، کارکنان فرماندهی انتظامی استان اصفهان به تعداد 240 نفر بودند که با فرمول کوکران و به روش نمونه گیری تصادفی ساده، تعداد 148 نفر از کارکنان انتخاب شد. برای گردآوری دادهای این پژوهش از پرسشنامه های استاندارد سبک رهبری هاتون ونک و پرسشنامه محقق ساخته تفکر راهبردی با 40 گویه و پرسشنامه استاندارد توانمندسازی کارکنان با 35 گویه و برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزارهای SPSS 18و pls Smart استفاده شد. یافته ها نشان می دهد بین سبک های رهبری، تفکر استراتژیک و توانمندسازی کارکنان در سطح سازمانی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. مطابق یافته های تحقیق انتخاب سبک های رهبری اخلاقی، رهبری تحول گرا، و همچنین توجه به ابعاد تفکر سیستمی، تفکر مفهومی و شهودی در ارتقاء عملکرد شغلی پلیس نقش بسیار مهمی داشته و از طرفی از مؤلفه های توانمندسازی کارکنان داشتن سبک های رهبری تحول آفرین مدیران تصمیم گیرنده است که در نتیجه آن می توان به سازی مأموریتی کارکنان، افزایش بهره وری و انضباط کاری دست یافت که هدف اصلی محقق رسیدن به این موضوع بوده است. با توجه به نتایج پیشنهاد می شود سازمان انتظامی با الگوگیری از سبک های رهبری، یک رابطه معنادار بین توانمندسازی کارکنان و تفکرات سازمانی مدیران ایجاد کند. از طرفی درصورت داشتن مدیرانی با سبک رهبری تحول گرا، سازمان انتظامی می تواند در مواجه با بحران های انتظامی نقش بسیار مهمی را ایفا کرده و با تصمیم گیری های به موقع بحران های پیش رو را مدیریت کند. سازمان هایی موفق و اثربخش خواهند بود که رهبران آنها با اتخاذ سبک رهبری مناسب و نفوذی که بر کارکنان دارند، بتوانند آنها را برانگیزند و تلاش های آنها را در جهت تحقق اهداف و تعالی سازمان همسو و منسجم کنند. لذا برای دستیابی به چینین امری، سازمان ها نیازمند رهبرانی با مهارت تفکر استراتژیک خواهند بود، که این مهارت را در سطح سازمان توسعه دهند و مزیت رقابتی برای سازمان خلق کنند.
تأثیر یکپارچگی کانال های چندگانه همه کاره بر تجربه و بازگردانی مشتریان خرده فروشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۶۲
71 - 93
حوزههای تخصصی:
بازاریابی در صنعت خرده فروشی، همواره بر رضایت مشتریان با بازگرداندن مشتری برای خریدهای بعدی تمرکز داشته است. تجربه ای که مشتری از تعامل با روش ها و کانال های فروشنده کسب می نماید، نقش بسزایی در حس رضایت و در نتیجه تکرار خرید ایفا می کند. این پژوهش از ﻟﺤﺎظ ﻫﺪف ﮐﺎرﺑﺮدی و از ﻧﻈﺮ روش توصیفی-ﭘﯿﻤﺎﯾﺸﯽ است، هدف بررسی کانال های چندگانه و اثر آن بر راهبرد کانال همه کاره بر تجربه و بازگردانی مشتریان در صنعت خرده فروشی است. جامعه آماری مشتریان خرید اینترنتی اُکالا در تهران است که با استفاده از رویکرد کوکران، نمونه ای با حجم 156 نفر محاسبه شد. در این پژوهش پس از بررسی و تحلیل پیشینه ، مدل مفهومی پژوهش استخراج و پرسشنامه پژوهش بر آن اساس تنظیم شد پس از انجام اصلاحات با اعلام نظر خبرگان پژوهش، روایی و پایایی پرسشنامه به ترتیب با استفاده از روایی محتوایی لاوشه و آزمون آلفای کرونباخ سنجیده و تأیید شد. پس از تلخیص داده ها و پیش پردازش خروجی آن ها، داده ها با کمک نرم افزار SPSS به تحلیل آماری شدند. پس از برازش مدل مفهومی، فرضیه هابا استفاده از روش حداقل مربعات جزئی و مدل سازی معادلات ساختاری با نرم افزار SmartPLS آزمون شدند.لذا عوامل اثرگذار بر تجربه و رضایت مشتریان و خرید مجدد آنها در خرده فروشی های برخط شناسایی گردید و مشخص شد جذابیت هویت برند، ریسک ادراک شده، رضایت خرده فروشی و رضایت تعاملی بر بازگشت مشتری تاثیر دارد. همچنین مشخص گردید که رضایت تعاملی، رضایت خرده فروشی، عدم قطعیت خرده فروشی، جذابیت هویت برند و هزینه های انتقال بر خریدسنجی حضوری و در نهایت بازگرداندن مشتریان موثر است.
بررسی تاثیر هوش مصنوعی، نوآوری محصول و نوآوری فرآیند بر عملکرد شرکت ها، با توجه به نقش تعدیل گری حمایت رهبری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال ۴ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳
287 - 294
حوزههای تخصصی:
امروزه پیشرفت های فناوری باعث افزایش تصاعدی ظرفیت و سرعت محاسباتی رایانه ها و همچنین توسعه نرم افزارهای آماری شده است. مصرف کنندگان با بهره گیری از خدمات مبتنی بر هوش مصنوعی، تجارب سریع تر و بهتری را کسب می کنند و انتظاراتشان از کیفیت خدمات ارائه دهندگان افزایش می یابد. هدف اصلی پژوهش حاضر نیز بررسی تاثیر هوش مصنوعی، نوآوری محصول و نوآوری فرآیند بر عملکرد شرکت ها، با توجه به نقش تعدیل گری حمایت رهبری می باشد. روش تحقیق پژوهش کاربردی از نوع توصیفی - پیمایشی است و جهت تجزیه وتحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری (SEM) و نرم افزارهای SPSS و SmartPLS استفاده شد. بدین ترتیب که ابتدا پایایی و روایی ابزار اندازه گیری بررسی و تأیید شد؛ سپس اثرات مستقیم و غیرمستقیم متغیرها تحلیل گردید. جامعه آماری پژوهش نیز شامل شرکت های کوچک و متوسط فعال تهران در حوزه های مختلف صنعتی بوده و داده های مورد نیاز از طریق پرسشنامه استاندارد جمع آوری شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که بهره گیری از فناوری های هوش مصنوعی و تقویت نوآوری ها می تواند نقش کلیدی در بهبود عملکرد شرکت ها داشته باشد. همچنین، حمایت متعادل رهبری می تواند تأثیر مثبتی در تسهیل فرآیندهای سازمانی ایجاد نماید.در نهایت، این مطالعه نشان می دهد که حمایت رهبری نقش مهمی در تقویت و افزایش اثرگذاری عوامل کلیدی دارد. رهبری موثر، با ترغیب و راهنمایی مناسب، ارزش افزوده عوامل فوق را به طور قابل توجهی بالا می برد. بنابراین، توسعه مهارت های رهبری و فرهنگ حمایتی در سازمان ها ضروری است.